سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

ای کمیل! محبت دانش، آیینی است که [خدا [بدان عبادت می شود و آدمی به وسیله آن در زندگی طاعت را و پس از مرگش نام نیک را به دست می آورد . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
تهران گردی!؟ + دوشنبه 91 بهمن 16 - 2:5 عصر

نباید انسان به اشتباه دیگران بخندد
اما اگر متذکر نشود هم
کار درستی نکرده

در یکی از ادارات شهرستان‌ها
یکی از شهرستان‌های همین کشور اسلامی خودمان
به دیوار نصب بود
این اعلامیه گرفتارکننده

همین امروز صبح دیدم
گفتم: همه عمر
در تهران زندگی کرده‌ام
تا همین چند سال پیش
اما هرگز «تهران‌گردی» نکردم
آدمیزاد هم ندیدم که برای «تهران‌گردی» اقدام نماید
شهری که جز دود و آلودگی و سروصدا و خستگی و کوفتگی هیچ ندارد

این چه نادرستی است که در این اعلامیه کرده‌اند؟!
همین ناروا‌گویی‌هاست
که ساده‌لوحان را به مرکز کشور می‌کشاند

به گمان تمدن و فرهنگ بدان نگریستن
و شهری که تنها «مرکز» ایران است را
هنوز جاهلان «پایتخت» می‌نامند
و حتی در رسانه رسمی
در حالی‌که دیگر تختی بر جای نمانده
و ما سال‌هاست که پایه‌ها را شکسته‌ایم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
تعریف خوراکی + شنبه 91 بهمن 7 - 5:40 عصر

ساعت 10 است
پسر کوچکم می‌گوید: خوراکی می‌خواهم
صبحانه‌اش را ساعت 8 داده‌ام
پنیر با نان بربری داغ و تازه‌ای که از نانوایی سر کوچه خریده‌ام
اما چاشت است و طبیعی است دوباره چیزی بخواهد

از پای مطالعه بلند می‌شوم تا چیزی برای خوردن بیاورم
پفیلا، ذرت‌هایی که دو روز پیش بو داده‌ام و پف فیل شده‌اند
به همان روش مرسوم در پارک‌ها
با دو غربال در هم فرو رفته

در کاسه که ریختم
پسر ارشد هم دوید: من هم خوراکی...!
تا پفیلا را دید:
«این که خوراکی نیست»
می‌پرسم: پس خوراکی چیست؟!
جوابش یک جمله است، یک تعریف دقیق و کامل:
«خوراکی چیزیه که وقتی باز می‌کنی صدا بده!»
منظورش بسته‌بندی پلاستیکی است، چیزی که از بیرون خریداری شود، خانگی نباشد!

دنیای مدرن چگونه تعریف ما از اشیاء را تغییر می‌دهد
تعریف از خوراکی یک روز نخودچی و کشمش بود
گاهی انجیر خشک یا توت
بادام و گردو و حتی برنج و عدس بوداده
وقتی مادرم یک مشت در جیبم می‌ریخت که در مدرسه بخورم!
آیا ممکن است تعریف خدا، فرشته، شیطان، بهشت، جهنم و تمامی مفاهیم دینی نیز به همین سادگی در ذهن کودکان‌مان تغییر کند؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
درس خداشناسی از فرزند + پنج شنبه 91 دی 14 - 9:0 عصر

خواسته‌ام با تربیت باشند
یادشان داده‌ام تشکر کنند
هر چه برای‌شان بخرم
یا بعد از این‌که غذای‌شان را می‌دهم
همه‌شان یک به یک تشکر می‌کنند: «بابا دستت درد نکنه!»
خصوصاً وقتی بازی نصب کنم روی رایانه‌شان!

گاهی حرف گوش نمی‌کنند و سربه‌هوا که می‌شوند
وقتی تشکر می‌کنند
می‌گویم: تشکر یعنی این‌که حرف مرا گوش کنید
و کاری که می‌گویم انجام دهید
و با هم دعوا نکنید و اذیت به هم نرسانید
با هم مهربان باشید و بر طریق رفق قدم گذارید
تشکر از من،
تشکر از من یعنی این‌که اطاعتم کنید!

و ناگهان یاد خدا می‌افتم
ما چقدر با «زبان» خدا را حمد می‌کنیم
اما در عمل «شکر» نمی‌کنیم
اوامر او را اطاعت نمی‌نماییم:
«... قلیلٌ من عبادی الشکور» (سبأ:13)
«از بندگان من اندکی سپاسگزارند»

از رابطه پدر و فرزندی چه درس‌ها می‌شود گرفت!
(دیشب خواب دیدم یک دختر دیگر هم خدا به من داده است که از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجم، بیدار شدم و هنوز خنده بر لبم بود! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
توهّم امضای دیجیتال! + چهارشنبه 91 دی 13 - 9:15 صبح

پست پیشتاز
باید هنگام تحویل مرسوله
مثل همیشه امضاء می‌کردم دفتر نامه‌رسان را
اما او دفتر همراه نداشت

یک دستگاه کوچک شبیه موبایل جلو آورد
قلمی چوبی به دستم داد
شبیه مداد
بدون نوک گرافیتی
- کجا را امضاء کنم؟
وسط نمایشگر دستگاه یک مستطیل ترسیم شده
گفت: اینجا!
و من امضاء کردم
و چه بد هم درآمد!
مگر روی سطح لغزنده LCD هم می‌شود امضاء کرد؟!
این امضاء چه اعتباری دارد؟!

رفتم در سایت اداره پست و امضای خود را دیدم
خنده‌ام گرفت! :)

تکنولوژی در این نقطه
«امضای دیجیتال» می‌طلبد
انگار تصوّر ما از امضای دیجیتال هم
مثل خیلی انگاره‌های دیگر از فن‌آوری
هنوز غلط و جاهلانه است!
آیا ما این را امضای دیجیتال می‌دانیم؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
تقاضای بخشش از خود! + سه شنبه 91 دی 5 - 9:59 عصر

خیلی برای ادب‌شان تلاش می‌کنم
شاید کمی بیشتر از آن‌چیزی که مرسوم است در عرف جامعه
هر کدام‌شان به دیگری برخورد کند
حادثه‌ای اگر پیش بیاورد
خواسته یا ناخواسته
دانسته یا نادانسته
فوری باید بگوید: ببخشید!
امر رسول خداست (ص) که اصلاح «ادب» بر عهده پدر است.

امروز اتفاق جالبی افتاد
فهمیدم ملکه شده برای‌شان
اخلاق شده و غیر ارادی
سیداحمد داشت طناب می‌زد
از همین طناب‌ها برای‌شان خریده‌ام
که با دو دست می‌گیرند و می‌چرخانند و از زیر پا و بالای سر می‌گذرانند و مدام می‌پرند
همان بازی دخترانه که هرگز یاد نگرفتم :)
هماهنگی‌اش را از دست داد و طناب به پایش خورد
فوری گفت: «ببخشید» به خودش!
از خودش طلب بخشش کرد که ضربه و آسیب زده است!
لذت بردم از ملکه شدن چنین خُلقی در او.

حالا خیلی از رفتارهای دیگر را باید برای‌شان ملکه کنم
چقدر کار دارم من...! :~(


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
طلاق ِ واجب یا مستحب + یکشنبه 91 آذر 19 - 6:52 صبح

مگر طلاق واجب و مستحب هم دارد؟!
البته که دارد
بسیاری گمان می‌کنند طلاق همیشه کراهت دارد و مبغوض پروردگار است
ولی گاهی همین طلاق
بله همین طلاق مستحب می‌شود یا واجب می‌گردد

چرا این بحث را مطرح می‌کنم؟!
نمی‌خواهم طلاق را ترویج کنم
که به اندازه کافی رواج پیدا کرده در این سال‌ها
می‌خواهم موارد لزومش را بدانند
مواردی که جامعه را در معرض گناه قرار می‌دهد
و بعضی افراد نادان یا مُغرض
به بهانه کراهت
طلاقی که می‌تواند مُنجی یک انسان باشد را بلوکه می‌کنند!

ببینید صاحب جواهر چه می‌گوید:
«النظر الثانی فی أقسام الطلاق ... وجوبا مخیرا، کطلاق المولى و المظاهر الذی یؤمر بعد المدة بالفی‌ء أو الطلاق، کما ستعرف إنشاء الله، و ندبا، کالطلاق مع الشقاق و عدم العفة، أو کراهته کالطلاق عند التیام الأخلاق.» (محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج32، ص116)
سه حکم برای طلاق ذکر می‌نماید:
1. طلاق واجب
2. طلاق مستحب
و 3. طلاق مکروه

واجبش معمولاً یقه ما را نمی‌گیرد
ولی طلاق مستحب خیلی گریبان‌گیر جامعه ماست
صاحب جواهر می‌گوید «مع الشقاق و عدم العفة» طلاق مستحب است
شقاق را خیلی خودمانی کنیم می‌شود همان متارکه و عدم عفت را هم که معنایش را همه می‌دانند
این‌جا مستحب است
مستحب یعنی محبوبیت دارد نزد مولا
که مرد زن خود را طلاق دهد

دلیل استحباب را مرحوم ملامحسن بیشتر باز می‌کند:
«و قد یستحب کالطلاق مع الشقاق و عدم رجاء الوفاق، و إذا لم تکن عفیفة یخاف منها إفساد الفراش.» (محمدمحسن فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ج2، ص312)

اگر امید به بازگشت زن نیست
زنی که قهر کرده و رفته است
متارکه به حدّی رسیده که امید سازگاری وجود ندارد، عدم رجاء الوفاق
یا اگر زن اهل پرهیز و خودداری نیست
ورع ندارد و در مظان گناه
به گونه‌ای که مرد می‌ترسد آن زن خیانت کند و بسترش را بیالاید، یخاف منها إفساد الفراش
این‌جاها طلاق مستحب است
یعنی محبوب مولا و مطلوب و مندوب، که می‌توان برای آن قصد قربت هم کرد!
معنای مستحب مگر غیر از این است؟!

خیلی دور رفتم؟
امروز مردم صاحب جواهر را نمی‌شناسند
داماد ملاصدرا، فیض کاشانی را کسی به خاطر ندارد
باشد
همه طلبه‌ها که مجبورند لمعه را بخوانند
از لمعه می‌گویم
کتابی که سال چهارم طلبگی تعلّم آن شروع می‌شود:
«وَ هِیَ إِمَّا حَرَامٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْحَائِضِ إِلَّا مَعَ الْمُصَحِّحِ لَهُ وَ کَذَا النُّفَسَاءُ وَ فِی طُهْرٍ جَامَعَهَا فِیهِ وَ الثَّلَاثُ مِنْ غَیْرِ رَجْعَةٍ وَ کُلُّهُ لَا یَقَعُ لَکِنْ یَقَعُ فِی الثَّلَاثِ وَاحِدَة. وَ إِمَّا مَکْرُوهٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الْتِئَامِ الْأَخْلَاقِ. وَ إِمَّا وَاجِبٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْمَوْلَى وَ الْمُظَاهِرِ. وَ إِمَّا سُنَّةٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الشِّقَاقِ وَ عَدَمِ رَجَاءِ الاجْتِمَاعِ وَ الْخَوْفِ مِنَ الْوُقُوعِ فِی الْمَعْصِیَةِ(محمد بن مکی، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیه، ص194)

متن از خود شهید اول است
ایشان طلاق را بر چهار حکم می‌داند:
1. طلاق حرام
2. طلاق مکروه
3. طلاق واجب
4. طلاق مستحب

اگر زن اخلاق خوش داشت، طلاق مکروه است
همان مبغوضی که در نظر همه ما هست
ولی همیشه همین یک حکم نیست
اگر جدایی و متارکه بود
یا ترس از افتادن زن به گناه، الخوف من الوقوع فی المعصیه
طلاق مستحب می‌شود

تصور فرمایید زن به قهر خانه پدر رفته
چند ماه گذشته است
هر چه پیغام و پسغام هم فرستاده‌ای قصد بازگشت ندارد
زن است
احتمال دارد نیازش او را به سمت خطا و گناه و معصیت سوق دهد
زن است و نیازهایی دارد
مرد هم البته ایضاً
ولی برای مرد مسیر حلال را خداوند باز گذاشته
برای زن اما به دلایلی متقن
که حفظ نسل و کیان خانواده از آن فهمیده می‌شود
هیچ راهی وجود ندارد
هیچ راهی
ابداً و مطلقاً
پس مرد ثواب دارد
مستحب است و کار نیکویی است
که زن را طلاق دهد و بیش از این در تنگنا و فشار نگه ندارد
تا زن هم به کار خود مشغول شود و از گناه مصون ماند

حتی اگر مرد مقصر در شقاق نباشد؟
برای متارکه و جدایی نگفته‌اند استحباب مشروط است به مقصر بودن مرد
اگر زن هم کوتاهی کرده
اگر زن اشتباه کرده و با مرد جنگیده
به هر دلیلی
اکنون که شقاق و متارکه حاصل شده و امید بازگشت از دست رفته
حتی اگر حق با مرد باشد و زن مقصّر
برای مرد مستحب است که زن را طلاق دهد!

این حدیث هم حُسن ختام:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الْحَارِثِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ خَمْسَةٌ لَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ رَجُلٌ جَعَلَ اللَّهُ بِیَدِهِ طَلَاقَ امْرَأَتِهِ فَهِیَ تُؤْذِیهِ وَ عِنْدَهُ مَا یُعْطِیهَا وَ لَمْ یُخَلِّ سَبِیلَهَا وَ رَجُلٌ أَبَقَ مَمْلُوکُهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ یَبِعْهُ وَ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَ هُوَ یُقْبِلُ إِلَیْهِ وَ لَمْ یُسْرِعِ الْمَشْیَ حَتَّى سَقَطَ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ أَقْرَضَ رَجُلًا مَالًا فَلَمْ یَشْهَدْ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَ لَمْ یَطْلُبْ.» (محمد بن علی ابن بابویه، الخصال، ج1، ص299)
امام صادق (ع): «رسول خدا (ص) فرمود پنج گروه‌ند که دعایشان مستجاب نمی‌شود؛ نخست مردی که خداوند طلاق را به دست او داده است و زنش او را آزار می‌دهد ...»
حالا بنشیند و مدام دعا کند که خدایا مرا از شرّ این زن برهان! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
همه مردان شبکه + جمعه 91 آذر 17 - 6:6 عصر

متن کامل را روی سایت شخصی گذاشتم
متن کامل طرحی که دو سال پیش نوشته شده است
طرحی که در اینجا این‌گونه معرفی شده:

ما در عرصه جنگ نرم هستیم. دشمن ما از نظر تجهیزات نظامی جنگ نرم بسیار جلوتر و پیشروتر است. «جلوتر» یعنی وقتی ما خواب بودیم بخش زیادی از مسیر را طی کرده و «پیشروتر» یعنی حالا هم که بیدار شده‌ایم سرعتمان با او قابل قیاس نیست. او همچنان با سرعتی بیشتر در حال تاختن است. اکنون اگر عرصه درگیری خود را در تجهیزات؛ اعمّ از پهنای باند، سخت‏افزار و نرم‏افزار تعریف کنیم، به گرد او هم نخواهیم رسید.

متن کامل را از این نشانی بردارید:
http://movashah.id.ir/fa/index.php?w=work&x=287

و البته مطلب مرتبط با آن:
عملیات حضور در جامعه جهانی مجازی 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
درخواست فوت همسر! + چهارشنبه 91 مهر 26 - 1:12 عصر

تعجب کردم
خیلی جالب بود
تا وارد صفحه «خدمات ویژه» سایت شدم
سایتی که برای ارائه خدمات اداری یکی از مراکز مرتبط طراحی شده است
اولین گزینه‌ای که دیدم این بود:

برای بنده بسیار جالب و تأثیرگذار
و حتماً برای دیگران نگران‌کننده
اگر سرویسی باشد که بتوانی «درخواست فوت همسر» در آن بدهی...!
به نظر شما چقدر مشتری خواهد داشت؟! :)

وقتی مدیریت محتوایی سایت به دست یک کارشناس محتوا نباشد
و نیروهای فنی خودشان سایت را ببندند
تجربه نشان داده است که فکاهی‌هایی اتفاق می‌افتد
مانند این مورد!

[نام مرکز را هش کردم تا شبهه هدم آبرو در بین نباشد]

 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
اعتراف به نامادری! + پنج شنبه 91 مهر 20 - 4:0 عصر

- آخر به پرسشت پاسخ داد؟
آیا چیزی ارزشمندتر از فرزند در نظر دارد؟
آرزویی که به خاطر آن از بچه‌هایش گذشته باشد؟
«ابتدا تلاش می‌کرد کمبود مالی را دلیل رها کردن فرزندان بداند»

30/5/1391 15:02
بانفقه ی که میریختید،برحسب عرف و حرفهای پدرومادرخودتان وهرانسان عاقل یک زندگی اداره نمیشد!من با کمکهای دیگرزندگی رو اداره میکردم که شما آنهارا ندادی!

- چقدر نفقه می‌دادی؟
«آن مقدار که دادگاه اعلام کرده بود و می‌توانستم
تو بگو هر ماه 220 هزار تومان
120 تومان نفقه به اضافه هر سه ماه 300 تومان به عنوان مهریه‌ای که حقی در آن نداشت»

مهریه را از بابت کمک به نفقه فرزندان می‌داد
«درآمدم 360 تومان در ماه است
یارانه دولت را هم که حساب کنیم می‌شود حدود 500 هزار تومان»

- واقعاً هم ماهی 220 هزار تومان مبلغ زیادی نیست.
«می‌دانم، ولی حساب کن که دو میلیون و هشتصد هزار تومان نقد دادم هنگام طلاق
پنج میلیون تومان هم قبل از بخشش مهریه داده بودم که در حساب داشت
آن ده میلیون تومانی هم که مادر خودش از بابت سهم‌الارث داده بود
همه را در اختیار دارد
از عواید آن نمی‌توانست بهره برد؟!
من که حتی یک دهم این مقدار هم پس‌انداز ندارم!»

- چگونه ادامه دادی؟
«بحث را به محور اصلی باز گرداندم
و هر بار صراحت بیشتری به کار بردم»

30/5/1391 15:08
- چیز عزیزی در زندگی دارید که بودن با فرزندان را عزیزتر از آن دانسته و حاضر به فداکردنش باشید، تا باقی عمر را با آنان سپری نمایید؟ عزیزترین را نام ببرید، مالی یا آبرویی، هر چیزی که حد علاقه به فرزندان را بنمایاند.

30/5/1391 15:45
من مادربچه هاهستم ودوستشان دارم و میتونم یه همسرمعمولی برای شماباشم.همانطورکه چهارسال بودم!نه کمترنه بیشتر!همانی که بودم الآن هم هستم!

و این‌جا تصریح دارد به عدم تغییر
و زوجه مطلقه به‌گونه‌ای درصدد است بگوید بر طریقی که می‌رود استوار است
و هیچ پشیمانی ندارد از گذشته خود
«در حالی که این در تناقض با پیامک‌های سری اول است!»

- بالاخره چه جوابی داد؟
«جوابی که مرا به تحیّر واداشت
رسماً گفت که حاضر نیست بچه‌ها را نگهداری کند
حضانت‌شان را نمی‌خواهد
مگر این‌که من شوهر ایشان باشم!»

- این که نشد حضانت!
یعنی حضانت با تو باشد و او در کنار تو مادری کند؟!
بدون تو فرزندان را نمی‌خواهد؟
پس چرا پارسال آن‌طور با زور دادگاه آمد و بچه‌ها را برد؟
«خیال می‌کرد اگر بچه‌ها را به زور بگیرد
من زن و فرزند را با هم باز خواهم گرداند
و می‌پذیرم با ایشان زندگی کنم! نوعی آزار برای رجوع بوده است!»

30/5/1391 15:47
در کنار شما مادر دلسوزی برای فرزندان هستم! بدون شما نه!

«و من به سؤال خود بازگشتم و به زبان او ترجمه کردم»

30/5/1391 15:55
- برای در کنار من مادر دلسوز بودن، چقدر حاضر به فداکاری می باشید؟ تا چه میزان میتوانید از خود بگذرید؟ عزیزترین چیزی که حاضرید بدهید، تا در کنار من، مادر فرزندان باشید؟

- چه شد؟
این‌جا بود که مطلقه بیرون ریخت
گنجینه اسرار را گشود و حقیقت را بر زبان آورد
این‌که چگونه به «هویت اجتماعی» می‌اندیشد
و آرزوهایی که همه عمر در دل داشته است
و امروز خود را در حال رسیدن به آن‌ها می‌بیند
«آن‌چه در پی‌اش بودم که بشونم، شنیدم!»

30/5/1391 17:08
باوجودی که آبرویم درسایت ریخته شده،درحال حاضر آبرویم انقلاب وآقاوفرهنگستان وپدرم هست،که حاضرم باشما که ازاینهادست  کشیدیدزندگی کنم! آبرویم مسئول بحث تفسیربودن درمؤسسه است که برای شماکنار میگذارم! آبرویم مسئول هیئت رزمندگان قم ومداح بودن است که آن هم فدای سیادت شما! آبرویم 6برادر هست که حاضرم به خاطر زندگی بگویم کاری به شمانداشته باشن! آبرویم داییهاوطایفه کشتـ[...]ـهاهستند که به  نظرشمابه آنهاچه بگویم! آبروم آقای سر[...] که برام خانه تهیه کرد،هست که حاضرم به خاطرشماخانه رو تحویل بدم وباشما زندگی کنم! آبروی من دردفاتر مراجع جامانده که شمابایدفکری برایش کنید!اگر از آبرو چیزدیگری دارم راهنمایی بفرماییدتادرموردش تصمیم بگیرم!جان ومال بعدازیک استراحت کوتاه!بااجازه! [بخشی از نام خانوادگی خاله و شوهرخاله حذف شد]

30/5/1391 18:25
جان عزیزم راکه چهارباردرزایمان تادم مرگ بردم، امادیگرنخواهم برد! مهریه حق من است اماهمانطورکه درآن چهارسال به خاطرآن زندگی رابه چالش نکشاندم من بعدازاین هم همینطورهستم! یک ماشین وعمره داشتم که به خاطرمادرسادات بودن بهم هدیه داده بودند؛عمره رارفتم وماشین راپس خواهم داد!یک سری وسایل خانه دارم که برای زندگی بابچهابودوهست!

31/5/1391 13:59
آسد[...]:میدونم وبرام تموم شده که تودیگه منونمیخوای!منم اصراری ندارم که باشماادامه زندگی بدم،اماخواهش میکنم بذاربدون دردسرودادگاه وچیزایی که هردومان دوس نداریم 24بچهارو ببینم!من مادرم ومیخوام بچهارو ببینم! [نام زوج حذف شد]

31/5/1391 14:21
- از پاسخ سابق شما روشن شد دلبستگی به فرزندان ندارید. لکن هنگامی که به قم آمدم مجال ملاقات شما را با آنان فراهم مینمایم. یکساعت و در محلی که متعاقبا اعلام خواهد شد. اگرچه فرزندان اصلا سراغی از شما نمیگیرند و میگویند حاضر به زندگی با شما نیستند و این بسیار برای ما عجیب بوده است.

رسواترین بخش ماجرا این‌جاست
پیامکی که زوج توجه مرا به آن جلب کرد
«در این پیامک اقرار دارد به عشق تمام زندگی‌اش
هویت اجتماعی که همیشه به دنبال آن بوده است
عزیزترین چیزی که در عمرش می‌تواند داشته باشد»

31/5/1391 15:21
خوب میدانی همیشه گوشه ذهنم این بودیک کارعلمی بکنم وعلاقه زیادی داشتم!اماشرایطش نبودونمی شد!حال شرایط فراهم شده؛هویت اجتماعی که یقین دارم موفق خواهم شد،این عزیزترین چیزی است که درعمرم میتونم داشته باشم!اگر به خاطرزندگی کنارش بذارم وفقط یه زن خانه دار سنتی بشم به نظرت چه معنایی میده؟ آیا همه ی عشق این نیست؟

31/5/1391 16:07
خوب میدانی همیشه گوشه ذهنم این بودیک کارعلمی بکنم وعلاقه زیادی داشتم!اماشرایطش نبودونمی شد!حال شرایط فراهم شده؛هویت اجتماعی که یقین دارم موفق خواهم شد،این عزیزترین چیزی است که درعمرم میتونم داشته باشم!اگر به خاطرزندگی کنارش بذارم وفقط یه زن خانه دار سنتی بشم به نظرت چه معنایی میده؟ آیا همه ی عشق این نیست؟

- و چه کردی؟
«من دیگر ادامه ندادم
پاسخ پرسشم را یافتم
روان‌سنجی کرده بودم که بدانم آیا دلش برای فرزندان تنگ است
یا یک علاقه معمولی بیشتر نیست
که اگر ببیند یا نبیند فرق چندانی نداشته باشد»

زوج می‌گفت اگر می‌فهمید دوری از فرزندان برایش قابل تحمل نیست به گونه دیگری رفتار می‌کرد
«شاید حاضر می‌شدم بیشتر کوتاه بیایم»
به خاطر این‌که هرگز مایل نیست با جدا کردن مادر از فرزندان
مورد غضب پروردگار قرار بگیرد
«اما خودش حاضر نبود بچه‌ها را ببیند
فقط می‌خواست به این بهانه وارد خانه من شود!»

2/6/1391 21:54
سلام خوبید؟ میتونم بپرسم کی برمیگردید؟ وکی وکجابرای دیدن بچها بیام؟

2/6/1391 21:55
- تا گذشتن زمان دادگاه و احراز امنیت.

2/6/1391 22:16
اگه خودمون سردیدن بچهاتوافق کنیم،درخواستم روپس میگیرم!چرا دادگاه بریم؟

2/6/1391 22:20
تقریبا دوماه بچه هارو ندیدم!من خیلی دلتنگم،آسد[...]! [حذف نام زوج]

و پس از این پیامک‌ها
زوج دیگر پاسخ نداد
تماس‌های تلفنی از سوی مادرشوهر ادامه داشت
«مادرم چندین بار تماس گرفت که بچه‌ها را به مادرشان نشان دهد
چند بار دم منزل‌شان برد
نیامدند که نیامدند»

- چرا پاسخ پیامک‌ها را ندادی؟
«امید به اصلاح اگر نباشد، دأبی ندارم برای پاسخ، که چه شود؟ اوقات خود و دیگران تلخ شود؟» [پ.ن. به اشتباه دعب نوشته شده بود که اصلاح شد]
و مطلقه دوباره پیامکی شگفت ارسال کرد:

4/6/1391 13:07
سلام امروزازمهدبچهابرای ثبت نام امسالشون زنگ زدن،کارشون خوب بود،اگه میخوای ثبت نامشون کنم!

و زوج آخرین پاسخ را این‌گونه داد
«نتوانستم به این پیامک پاسخ ندهم
بچه‌ای که مادر داشته باشد چرا باید مهدکودک بماند؟!»
- از چه ناراحتی؟
«این یک‌سالی که بچه‌ها را به زور گرفته بود، مهدکودک می‌گذاشت!»

4/6/1391 14:02
- از این که هر روز با دست خود غذا به دهنشان میگذارم و هر شب روی پای خود میخوابانم آنچنان در لذتم که حاضرم تمام عمر مشغول این مادری باشم و هرگز از خانه خارج نشوم. کما این که یکسال تمام در خانه ماندم و از تربیتشان متلذذ گشتم. این دو ماه نیز در این شهر امن لحظه ای ترکشان نکردم و از توجه به آنان و تربیتشان بازنمانده خسته نشدم. اگر پروردگارم اذن میداد دوست میداشتم باردار  شوم و شش فرزند دیگر علاوه کنم، که لذت خلق انسان بالاترین لذت در جهان است، زیرا خلق اختصاصی رب بوده که به انسان عطا نموده. نیاز به هیچ مهدی ندارم. دوستم دارند و دوستشان دارم، اطاعتم میکنند و حمایتشان میکنم.

فرزندی که خدا مادر را برای مشارکت در خلق و عهده‌داری تربیت او برگزیده
و به این منظور بهشت را زیر پای او قرار داده
چرا باید وظیفه ترک و به مهدکودک سپرده شود؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
هویت اجتماعی؛ برتر از فرزندان + سه شنبه 91 مهر 18 - 10:0 عصر

«می‌دانی بیچارگی این نامادری چیست؟»
با نگاهی متحیّر پرسیدم: چیست؟
پیامک‌های رد و بدل شده پس از رأی «عدم الزام به حضانت» را نشانم داد
و گفت:
«عطش قدرت اجتماعی، آن‌چه به عنوان هویت اجتماعی به دنبال آن است»
- بر چه اساسی چنین می‌گویی؟
در پاسخ به پرسش من
به تشریح پیامک‌ها پرداخت
«چند بار درخواست کرد که برای ملاقات بچه‌ها بیاید به خانه ما
و من قم نبودم»

10/5/1391 18:46
سلام چرا دادگاه نیومدی؟فک نمیکنم اینقد بد شده باشی که نذاری بچهارو هفته یکبار که حقم هست ببینم!من مادر بچه هام،چراآسد[...]؟:-(  [نام زوج حذف شد]

13/5/1391 9:26
سلام. کجایید؟قم هستید یا تهران؟میخوام بچه هارو ببینم!خیلی دلتنگشونم!

29/5/1391 10:48
برای من وشماتموم شده که دیگه زندگی برنمیگرده!من به این زندگی عادت کردم وشمام به زندگی خودت!ولی خواهش میکنم درموردبچهااذیتم نکن!روز عیده!کجاییدبچهارو ببینم!

- و تو چه کردی؟
«پرسشنامه‌ای را آماده کردم
یک جور روان‌‌سنجی
خواستم ببیندم در چه بحرانی به سر می‌برد
و چقدر دیدن فرزندان و بودن با آنان برایش مهم است»

مطلقه که می‌توانست هر لحظه بیاید و فرزندان را بگیرد و ببرد
حالا چند پیامک ارسال کرده که فرزندان را در خانه زوج ملاقات نماید!
زوج پرسشی را طرح کرد
- جواب داد؟
«مدام از جواب دادن به سؤال اصلی طفره می‌رفت
آن‌قدر پرسش را تکرار کردم تا ناگزیر شد به پاسخ،
و پلشتی درون خود را بیرون ریخت»

29/5/1391 16:19
- خیلی دوست دارید برگردید و با من و فرزندان زندگی کنید؟

29/5/1391 18:30
من برای حفظ زندگی به وظیفه عمل کردم،حاضرم بازم ادامه دهم!

29/5/1391 18:54
- چقدر حاضر هستید برای بازگشت خود هزینه کنید؟ هزینه مالی، جانی و آبرویی؟

29/5/1391 21:43
من مادر بچه ها هستم ودوستشان دارم و میتونم یه همسرمعمولی برای شما باشم.همانجوری که تو اون چهارسال بودم!نه کمتر،نه بیشتر!

- نه کمتر و نه بیشتر؟
«می‌بینی که چه اصرار دارد شائبه پشیمانی و غلط‌کردن در لسانش ظاهر نشود
چه محکم و استوار بر طریق ناروای خود پابرجاست»

- تو چه کردی؟
«دوباره بر سؤال خود پای فشردم»

30/5/1391 12:45
- شما فرزندان را رها کردید، اکنون برای بودن با آنان که طبیعتا بهشان علاقه دارید، چه چیزهایی را حاضرید فدا کنید؟ تا چه اندازه میتوانید از خود بگذرید؟

30/5/1391 14:38
من حضانت بچهاروگرفتم اماشماازهزینهاشون کم کردی!دیدنشونم نمیامدی وخانواده ات به جای اینکه بامن صحبت کنن ورفاقت دوساله روحفظ کنن،یکراس رفتن دادگاه!حالام نمیذاریدبچهاروببینم! خب وضعیت اینجوریه که میبینی!

- نفقه را نمی‌دادی؟
«هر ماه منظم و دقیق
مطابق آن‌چه دادگاه اعلام کرده بود»

- قضیه دادگاه چیست؟ شکایتی کردید؟
«نه هیچ شکایتی
فقط مادرم فردای روزی که بچه‌ها را دم در انداخت و رفت
سری به دادگاه زد
و اعلام کرد که این خانم بچه‌ها را انداخته و رفته
یک صورتجلسه هم برای محکم‌کاری»
می‌گفت برای این‌که فردا دوباره نیرنگ نکنند
«مدرکی باشد که نرود شکایت و به دروغ بگوید: فرزندان را از من دزدیده‌اند»
با آن‌همه دروغ که از زوجه دیده
حق داشته محکم‌کاری کند

- دادگاه چه کرد؟
«منشی دادگاه زنگ زده به مطلقه
گفته بچه‌های شما این‌جا هستند، شما انداخته‌اید و رفته‌اید
اگر نمی‌خواهیدشان، بیایید این‌جا و این برگه را امضاء کنید و رسماً تحویل دهید»
- زوجه چه گفته؟
«قبول کرده که تا نیم‌‌ساعت دیگر آن‌جا خواهم بود»
بنده خدا مادر زوج
یک‌ساعت با بچه‌ها در دادگاه نشسته و بی‌انصاف نیامده
«دوباره تلفن کرده منشی دادگاه»
- زن چه گفت؟
«گفت نمی‌آیم»
همان بار اول اعلام می‌کرد بهتر بود، تا فرزندان خودش اذیت نشوند
و این اوج نامادری است
- به نظرت چرا نظرش عوض شد؟
«روشن است، حتماً با پدرش مشورت کرده است!»
و زوج بر پرسش خود اصرار می‌ورزد
تا زوجه مطقه  را محک بزند

30/5/1391 14:49
- به هر حال، شما فرزندان را دم در انداختید و رفتید، به عبارتی سر راه گذاشتید. هزینه هم دقیقا مبتنی بر نفقه تعیینی دادگاه پرداخت شد. اکنون برای بودن با آنان از چه چیزهایی میتوانید بگذرید؟ علاقه شما به فرزندان تا چه حد است؟ از چه چیزهایی عزیزتر هستند که میتوانید آنها را فدای زندگی با فرزندان کنید؟

پیامک‌ها بسیار
و زوجه اصرار به طفره رفتن
و زوج پافشاری بر روان‌سنجی
انسانی که خودشیفته باشد همه چیز را فدای خود می‌کند، حتی فرزندان را...


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   116   117   118   119   120   >>   >

پنج شنبه 04 خرداد 22

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X