سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

دانشجو، سربلندی دنیا ورستگاری آخرت دارد. [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
نقاشی نقاشی پویا + جمعه 92 خرداد 10 - 1:1 عصر

همیشه دوست داشتم نقاشی‌هایم را نشان دهد
برنامه کودک تلویزیون
همان که ساعت 5 عصرها آغاز می‌شد
آن روزهایی که برنامه کودک مجری داشت!

برادر بزرگم یک‌بار گفت
بعد اصرار من که نقاشی‌ام را پست کند:
«نقاشی را داخل تلویزیون می‌اندازیم تا نشان داده شود!»
و من باور کردم
باور کردم که اگر نقاشی پشت دستگاه تلویزیون قرار بگیرد
از درون آن پخش خواهد شد!

امروز اما بچه‌هایم اطلاعات‌شان بیشتر از من است
بیشتر از آن روزهایم
به پسرم همین را گفتم
برای سنجیدنش
وقتی از پخش نقاشی در شبکه پویا پرسید
برنامه «نقاشی نقاشی» که به تازگی آغاز شده
سیداحمد پاسخ بهتری داد:
«من فکر کردم باید بریم پشت بوم داخل آنتن بندازیم!»

زمان گذشته است
اطلاعات دم‌دستی‌تر شده
عقل بچه امروز
از من ِ دیروز بیشتر می‌رسد
من راه تلویزیون تا آنتن را بلد نبودم آن وقت‌ها :)

علاقه ندارم به کودکانم اطلاعات غلط بدهم
فوری کاغذ و قلم خواستم
تلویزیون و آنتن کشیدم
صداوسیما و  دکل آن را نیز
دوربین فیلم‌برداری داخل استودیو را حتی
و توضیح دادم انتقال صدا و تصویر از طریق امواج چیست
چیزی که شاید امروز نفهند
ولی حداقل
به درستی شنیده باشند

تمدن بشری همین‌گونه رشد یافته است
از وقتی انتقال تجربه و دانش
از نسلی به نسل دیگر ممکن شد
یاد این جمله معروف منتسب به داوینچی می‌افتم:
«بیچاره شاگردی که از استاد بهتر نشود»

اگر فرزندانم از من بهتر نباشند
ضرر کرده‌اند
ضرر کرده‌ام
موفق نبوده‌ام!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
آنا کارنینای تولستوی + یکشنبه 92 خرداد 5 - 9:46 عصر

البته که نیستم
اصلاً در این فضا نبوده و - شاید - هرگز نخواهم بود
اهل رمّان
خواندن کتاب‌های این‌چنینی یعنی
از نوجوانی هم
کتاب‌های علمی را ترجیح می‌دادم به عشقی!

اما این‌یکی تکان‌دهنده بود
مضمونی عجیب
قابل توجه و قابل ارج
تولستوی چه داستانی نوشته است!

برای من که از تولستوی جز «جنگ و صلح» چیزی نشنیده بودم
آن‌هم فقط یک نام
نامی که نمی‌دانم چه مفهومی دارد
و در آن چه نوشته شده
آنا کارنینا ترسیمی سنجشی
و مقایسه‌ای
از چند زندگی متفاوت بود
از چند نوع عشق
چند نوع دلبستگی
چند نوع لذت‌طلبی گوناگون
همه با هم مختلف
اما در یک چیز متحد؛ خواستن!
همه‌شان طلب داشتند
طلب‌هایی متنوّع

جو رایت 40 ساله انگلیسی این فیلم را ساخته است
همین سال گذشته
بر اساس بازنویسی تام استاپارد
از رمان آنا کارنینای تولستوی

فارغ از لهجه کاملاً بریتیش و سلیس آدم‌ها
سبک بسیار جذاب «تئاتر ِ سینمایی»
که به جای جابه‌جایی دوربین از مکانی به مکان دیگر
این لوکیشن‌ها هستند که تو در تو و پشت سر هم به سر صحنه می‌آیند
طنزی رقیق و حاشیه‌ای و در عین حال دلنشین
که پیشتر در فیلم‌های فرانسوی دیده بودم
آن‌چه مرا یک‌ساعت و نیم میخکوب کرد
«محتوا» بود
قصه و ماجرای در حال اتفاق!

تولستوی کولاک کرده به نظرم در این نوشته
پنج زندگی را نمایش داده
پنج زندگی متفاوت
که هر کدام به نوبه خود
بر مبنای عشق بنیان نهاده شده
شاید پنج قرائت مختلف از عشق باشد
یا شاید هم
پنج نتیجه متفاوت
یا پنج تصمیم متفاوت
نمی‌دانم
شاید هم آدم‌های قصه‌اش پنج جور مختلف
یا به پنج دلیل مختلف
در این علاقه‌های آتشین افتاده باشند
شاید هم اساساً پنج‌جور زندگی مشترک را منظور داشته است

باز هم فارغ از سایر مسائل
مانند عدم اعتقاد نگارنده به عشق مجازی
و مجازی بودن تمام آن‌چه تولستوی نگاشته است
می‌خواهم این تنوّع پنجگانه را فهرست کنم
به همان ترتیبی که وارد ماجرا شده‌اند:

1. استیو و دالی:
بعد از 9سال زندگی مشترک که با شیفتگی‌ای کوتاه‌مدت آغاز شده، دارای فرزند
مرد ثروتمند اکنون به قول دوستش: «اگر چه رستوران دارد، همچنان نان می‌دزدد!»
یعنی روابط پنهانی!

2. کنستانتین لوین و کیتی:
مردی روستایی و کشاورز، عاشق دختری متموّل، دختر عاشق یک نظامی پولدار
وقتی خواستگارش رهایش می‌کند، به کنستانتین می‌پیوندد و به روستا می‌رود

3. ورونسکی و آنا:
دیدار تصادفی در قطار، زن متأهل، رابطه‌ای نامشروع، فرزندی حرامزاده
مرد پس از مدتی سروگوشش می‌جنبد، زن جلوی قطار می‌پرد و نابود می‌شود
پشیمان از گناهی که مرتکب شده!
و چقدر دیر می‌فهمد
می‌فهمد که چه چیزی را با چه چیز معاوضه کرده
و چه بد تصمیم می‌گیرد
تصمیمی که بهترش برایش میّسر بود
اما او ناتوان از ابراز پشیمانی
ناتوان از بازگشت
به سوی مردی که می‌داند او را می‌بخشد
جمله‌ای که چند بار تکرار می‌کند: او مرا می‌بخشد!

4. الکسی کارنین و آنا:
مردی صبور، جدّاً صبور، به شدت فهمیده و آگاه، دارای شغل وزارت
البته ثروتمند و صاحب کاخ‌هایی مجلّل
پیوسته در حال مطالعه انجیل، بسیار مقدّس و شاید هم تا حدّی کشیش اصلاً
زن خیانت کرده، رسوایی، بدنامی، پچ‌پچ‌های مردم
او در تلاش برای حل مسأله
دارای فرزند مشترک
تصویر او زینت‌بخش آخرین سکانس فیلم است
با اشکی که در چشمانش نهفته
و کتاب مقدّسی که می‌خواند
هم فرزند خود را نگهداری می‌نماید و هم فرزند زن را
مشروع و نامشروع!

5. نیکلای لوین و ماریا:
برادر کنستانتین، یک مبارز، اهل ریاضت و زهد
به قول خود؛ ماریا را از مرکز فحشا بیرون کشیده است
به او علاقه دارد و تعهد

سه زندگی ِ غرق در ثروت
و دو زندگی ظاهراً در فقر و فاقت

سه زندگی اول سه رویکرد دارد؛
مردی که بر زن خطاکار صبر می‌کند
مردی که به قول دیگران: «به زن همسایه طمع می‌کند» و او را نابود می‌نماید
مردی که به ظاهر صبر و در پنهان آن کار دیگر

دو زندگی فقیرانه چطور؟
مردی که مبارز است و احتمالاً چپ مارکسیست، در تنگنا، با زنی که او را از تنگنا پیدا کرده
مردی که زنی ثروتمند، اما پاک‌نهاد را به مزرعه خود می‌برد

اگر چه نام فیلم، یک زن را اشاره می‌کند
اما به نظرم رفتار و عملکرد مردها در فیلم تنوع بیشتری دارد

به متن تولستوی مراجعه کردم
ترجمه فارسی از رمان
خیلی مفصل‌تر از آن‌چیزی است که استاپارد برداشته
شاید انواع دیگری از زندگی را هم
انواع دیگری از علاقه را
در محتوا گنجانده باشد که از آن بی‌اطلاع باشم

بی‌پروایی آنا
و صبوری کارنین
واقعاً آزاردهنده است
هر دو با هم
هم آن شرارت زن
هم این آرامش مرد
فشار می‌آورد به انسان
و ایجاد تألم و تأثر و درد می‌کند
تولستوی چه شرح صدری برای این مرد تدارک کرده:

هر چقدر کازابلانکا تلاش می‌کند عشق را از خودگذشتگی نشان دهد و وارستگی
آنا کارنینا عشق را آلوده نمایانده و به لجن می‌کشد!

چطور شد این فیلم را دیدم؟!
خودم هم نمی‌دانم
مجالی بود و فرصتی
حالی دست داد و امکانی فراهم شد
به دستم رسید و ابتدا سلبی
ولی بعد کاملاً ایجابی
آن را نگریستم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
قرآن شناسی جان استوارت میل + یکشنبه 92 خرداد 5 - 7:23 عصر

به دنبال کتاب «انقیاد زنان» می‌گشتم
متن کاملش
که چشمم به «درباره آزادی» خورد
کتابی که یکی از دلایل اصلی شهرت اوست
و رسیدنش به قدرت سیاسی

در حال خواندن کتاب
ناگهان به شگفتی آمدم
تعجب کردم و حیران ماندم
وقتی واژه قرآن (Koran) را در عبارات دیدم
جان استوارت میل
کشیشی مسیحی
شخصیتی مشهور در تسلط به مسائل مربوط به جامعه، سیاست، اقتصاد و نظریه‌پرداز در موضوع حکومت
از مناشئ جنبش فمینیسم
مطلبی را به قرآن ارجاع می‌دهد!

این مطلب را:

It is in the Koran, not the New Testament, that we read the maxim—"A ruler who appoints any man to an office, when there is in his dominions another man better qualified for it, sins against God and against the State." (On Liberty, John Stuart Mill, The Walter Scott Publishing, p93)

او تعالیم اخلاقی مسیح را بسیار ناقص می‌داند
همه را ناظر به نفی
منفعلانه
و تنها درصدد نهی از انجام بعضی امور
ده امری که ذکر می‌کند
در برابر الحاد
الحادی که به نظر جان استوارت میل
ریشه در گذشته دارد
در نظر او مسیحیت تنها «نهی اخلاقی» دارد
و این را با رجوع به کتب عهد جدید بیان می‌نماید
اگر چه در عهد عتیق
میراثی که مسیح از شریعت موسی دارد
اخلاق به شکل ایجابی موجود باشد

به اسلام ارجاع می‌دهد
از قرآن شاهد مثال می‌آورد:

«از این رو در قرآن است، نه در انجیل ما، که ما این آیه آسمانی را می‌خوانیم: هر آن فرمانروایی که مردی را به منصبی بگمارد در حالی که خود بداند در قلمرو حکومتش مرد دیگری هست که صلاحیتش برای احراز آن منصب بیشتر است، چنین فرمانروایی مرتکب معصیت بر ضد خدا و دولت وقت می‌گردد» (رساله درباره آزادی، جان استوارت میل، ترجمه: جواد شیخ‌الاسلامی، ناشر: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص134)

او اسلام را دارای گزاره‌های اثباتی و ایجابی در اخلاق می‌داند
مانند عهد عتیق
و آن‌چه از یونان و روم برای مسیحیت به ارث رسیده

با صرف نظر از اشتباهی که مترجم به او منتسب می‌سازد
که آن‌چه به قرآن نسبت داده
اساساً در قرآن نیست
و روایت و حدیثی است از نبی اکرم(ص)*
در هر صورت برایم جذابیت داشت
اقرار یک کشیش مشهور مسیحی به برتری قرآن بر انجیل!

* شاید اشاره به یکی از این دو روایت:
المناقب لابن شهرآشوب أَبُو ذَرٍّ عَنِ النَّبِیِّ ص «مَنِ اسْتَعْمَلَ غُلَاماً فِی عِصَابَةٍ فِیهَا مَنْ هُوَ أَرْضَى لِلَّهِ مِنْهُ فَقَدْ خَانَ اللَّهَ» (بحارالأنوار، ج‏23، ص75)
و یروون عن النبیّ صلّى اللّه علیه و آله أنّه قال: «من تولّى شیئا من امور المسلمین فولّى رجلا شیئا من أمورهم و هو یعلم مکان رجل هو أعلم منه فقد خان اللّه و رسوله و المؤمنین» (التعجب من أغلاط العامة فی مسألة الإمامة، محمدبن‌علی کراجکی، ص59 و الغدیر، ج8، ص291)
ترجمه احمد آرام: «آن کس که خود را پیشواى مسلمانان قرار دهد، در صورتى که مى‏داند در میان آنان کسى برتر از او وجود دارد، به خدا و رسول خدا و به مسلمانان خیانت کرده است» (الحیاة، محمدرضا حکیمی، ص585)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خواص 17 - کتاب 10 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
خبرچینی ِ کودکان + یکشنبه 92 اردیبهشت 22 - 10:5 عصر

انگار ذاتی است
شاید هم اکتساب از اطرافیان
بعید هم نیست برای خودشیرینی و خودنمایی باشد در ابتدا
خیلی از کودکان را دیده‌ام
که همه چیز دیگران را خبر می‌دهند
به که؟
هر کس که خریدار اطلاعات باشد
هر کس که تشویق کند
هر کس که خود را مشتاق نشان دهد

سال‌ها پیش خانه‌مان آمده بود
کودکی هفت هشت ساله با پدرش
موقع رفتن به پدر گفت: «بابا، ما که هنوز توی کمدهاشون رو ندیدیم!»
البته این «فضولی» است
ولی ارتباط نزدیکی با همان خبرچینی دارد
وقتی کودکی خبرچین شد
اگر خبر کم بیاورد
فضول هم می‌شود!

سال‌ها دغدغه‌ام همین بود
که چگونه نگذارم کودکانم خبرچین شوند
هیزم‌کش نباشند
گناهان دیگران را نشویند
شاید همین خبرچینی است که در بزرگسالی
ملکه غیبت را در فرد پدید می‌آورد
یاد حرف آن روانکاو می‌افتم که می‌گفت:
«شخصیت فرد تا ده سالگی شکل می‌گیرد، فوقش دوازده، بعد از آن تغییر مشکل، بل غیرممکن است!»

تدابیر شدیدی برای این موضوع دارم
وقتی دخترم
(نمی‌دانم چرا دخترها بیشتر در این مقوله داخل می‌شوند، مقوله خبرچینی)
خبر از برادرهایش می‌آورد
فوراً حرفش را قطع می‌کنم
مثلاً:
«بابا نبودی سیداحمد داشت...»
- صبر کن دخترم! من ندیدم سیداحمد چکار کرده،
اگر حتی اشتباهی کرده هم نمی‌خواهم بدانم
«بابا آخه...»
- نه، نگو، اگر من ندیدم و نفهمیدم بهم نگو
مگه این‌که تو رو اذیت کرده و شکایتی ازش داری!

گاهی شکایت است
مثلاً می‌گوید: «اسباب‌بازی مرا گرفت و بهم پس نداد»
فوری در این شرایط
پسر را صدا می‌کنم و تهدید می‌نمایم که پس دهد
و البته عذرخواهی هم بکند
اما اگر شکایت نباشد
می‌گویم:
«دخترم، اگر به تو ضرری نزده است، حق نداری به من خبر دهی»

تأثیر کرده این کار
مدت‌هاست که خبرچینی کم شده
از هم برایم خبر نمی‌آورند
گفته‌ام: «نمی‌خواهم آن‌چه در نبودم اتفاق افتاده را بدانم!»

پاره‌ای معترض که:
«بچه را عقده‌ای می‌کنی، بگذار حرفش را بزند، حرفش را قطع نکن!»
این اعتراض را نمی‌پذیرم
چون حرف‌های دیگرشان را با احترام گوش می‌کنم
بهشان توجه می‌کنم
نگاه می‌کنم‌شان و حرفشان را با کمال میل می‌نیوشم!
اما نسبت به خبرچینی
همچنان بسیار حساسم
و اصرار دارم که کودکانم حساس بودنم را درک کنند.

امیدوارم وقتی بزرگ شدند از خبرچینان و غیبت‌کنندگان نباشند
که آتش آن بد سوزنده است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
نمای سه بعدی وب + شنبه 92 اردیبهشت 21 - 10:16 صبح

نخستین ابزار یاری‌رسان طراحان وب را
در اکسپلورر دیدم
چندین سال پیش
با یک‌بار فشار کلید F12 نمایان می‌شد
و DOM را به خوبی نشان می‌داد
البته مستقل از IE باید دانلود و نصب می‌کردی!
که اکنون جزیی از مرورگر مایکروسافت شده و خودبه‌خود نصب می‌گردد.

بعدها مرورگرهای دیگر نیز چنین ابزارهایی تولید کردند
کروم نسخه بهتری ارائه نمود
من معمولاً از آن استفاده می‌کنم
اجازه می‌دهد به صورت هم‌زمان با تغییر CSSها
تأثیرشان را روی صفحه ببینم
بسیار سریع و قدرتمند
یا اسکریپت‌ها را بازبینی کنم و باگ‌گیری نمایم

اما امروز پس از آپدیت فایرفاکس
یک ابزار سه‌بعدی نمایش وب روی آن دیدم
نتوانستم حرفی بزنم
از بس جالب و جذاب...
دقیقاً مشکلی که در سایر ابزارها وجود داشت
برای انتخاب لایه‌های زیرین صفحه
این‌جا از بین رفته است
تا کنون ناگزیر بودیم ابتدا لایه رویی را انتخاب کنیم
عنصری که داخلی‌ترین است
سپس به سمت Parentهایش برویم و به عنصر مورد نظر خود دست یابیم
اما Firefox
کولاک کرده و این ابزار سه‌بعدی را ارائه نموده
به سادگی می‌توان هر عنصر از صفحه را رؤیت کرد

این ابزار حتی انباشتگی عناصر و Tagها در بخش‌های صفحه را نیز نشان می‌دهد
بدین‌ترتیب می‌توان برای ساده‌سازی صفحه نیز از آن ایده گرفت
فوق‌العاده است
چند نمونه را مشاهده کنید:


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
باب اسفنجی؛ کارشناس روابط اجتماعی + شنبه 92 اردیبهشت 21 - 8:50 صبح

از یوگی و اهتمامش به تربیت اخلاقی نوشتم
این‌که چگونه رذایل اخلاقی را نشان می‌دهد
و راهکار اصلاح آن را نیز ارائه می‌کند
تأکید کردم به مثبت بودن کارتون‌های دهه شصت
دیدم بی‌انصافی است اگر از انیمیشن‌های معاصر چیزی نگویم
آن‌هایی که واقعاً درصدد اصلاحند

فارغ از خشونت‌بار بودن بعضی رفتارهای نمایش داده شده در این انیمیشن
یا وجود ولنگاری‌های پوششی و بعضی خلاف عفّت‌ها
که به لطف مساعی سیمای جمهوری اسلامی اصلاح شده تقریباً
دقیقاً ظرائف ناهنجاری‌های اجتماعی امروز غرب را
به تصویر می‌کشد باب اسفنجی
البته انگار بیشتر مصرف داخلی داشته
تا این‌که مناسب برای صادرات باشد:

روابط سودمحور میان کارفرما و کارگر
خرافه‌پرستی‌های مدرن
تجمل‌پرستی و افتخار به پنت‌هاوس‌داری
عشق به مال دنیا و ثروت‌اندوزی
خودنمایی‌های کوته‌فکرانه برای حفظ دوستان
قصه NGOها و ندانم‌کاری‌هایی به اسم دموکراسی
پارتی‌بازی و سوءاستفاده از اقوام صاحب‌منصب
جاسوسی اقتصادی و تکنولوژیکی
رقابت بی‌حد و مرز و غیرمنصفانه برای کسب سود بیشتر
ترس بیش از اندازه و مخل به روابط اجتماعی از بیماری‌ها و آلودگی‌ها
حماقت در پرداخت هزینه زیاد فقط به دلیل رتبه و کلاس بالای یک رستوران
توجه زیاد به ظاهر و قیافه و بحران ِ «من زشتم!»
رواج دروغگویی‌های روزمره
اعتماد به دوستان نادان و در چاه افتادن
لااباحی‌گری و جاهل‌مآبی و ولگردی بدون تدبیر، به عبارتی: لات‌بازی!
ولخرجی و رفاقت‌های منفعت‌محور، مگسان گرد شیرینی!
عرفان‌های نوظهور و ریاضت‌های بودیستی!
آثار بی‌کاری و عدم اشتغال در ایجاد انحراف
جوگیر شدن شدید متأثر از تبلیغات رسانه‌ها
اشتباه در واگذاری امور مهم به افراد ناشایست و نالایق
ارتکاب به جرائمی مانند دزدی در قالب راه‌اندازی گروه‌های موسیقی
عاقبت ریاست‌طلبی و جاه‌طلبی
ساده‌لوحی و پذیرفتن هر حرفی از هر گوینده‌ای
نفهمی‌های عصر جدید در ارزش‌دهی به آثار هنری بی‌ارزش!
ورزش‌های خشن و خطرناک و جوگیر شدن برای شرکت در آن‌ها
سودجویی سرمایه‌داران از ترغیب جوانان به ورزش‌های پول‌آور
آسیب جامعه از اشتباهات دانشمندان در تولید داروها و ابزارهای جدید ناآزموده
و بسیاری حرف‌های دیگر...

انصافاً
اگر به ما می‌گفتند این همه مطلب را در کارتون بگنجان
که جذاب هم باشد
می‌توانستیم؟!

کارتون ایرانی ساخته‌اند به اسم «سمنو و شقاقل»
به طرز بسیار زننده و زشتی
گربه‌دختر کوچک داستان می‌گوید: «دو پدرم!»
شخصیتی از قصه که دو پدر دارد و مادر ندارد! مثلاً به فرزندی پذیرفته شده!
و بدین‌ترتیب شده‌اند: خانواده! (وای بر ما)
گذشته از این‌که تمام اپیزودها هم دارای پی‌رنگی تکراری است و حرفی برای گفتن ندارند!

باب اسفنجی روابط اجتماعی درون آمریکا را بیشتر هدف گرفته
ناهنجاری‌ها را فهرست کرده
یک به یک با لسان طنز مورد تمسخر قرار داده است
البته با حفظ احترام به ارزش‌های آمریکایی؛
یعنی سعی کرده به اصل نظام سرمایه‌داری (کاپیتالیسم) و ولنگاری (لیبرالیسم) خدشه وارد نسازد.

اما با همه این اوصاف
هنوز از یوگی عقب‌تر است
پیام یوگی برای کودکان قابل فهم بود
اما باب اسفنجی
بیشتر برای نوجوانان قابل درک است تا کودکان
به دلیل استفاده از طنز که اساساً نیاز به «درک واژگون» دارد
(بن‌مایه طنز: غلوّ نمایشی در رفتار، زشتی‌های آن را نمایان‌تر می‌سازد)
کودکان فقط جلب جذابیت‌های بصری
و دوبله قشنگ ایرانی باب اسفنجی می‌شوند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
اختلاف مراجع + یکشنبه 92 اردیبهشت 15 - 12:30 صبح

مشغول مطالعه «حدائق»(1) بودم که به این فراز از کلام مرحوم بحرانی رسیدم:
«فانظر الی صراحة هذا الخبر فی اختلاف اجوبته علیه السلام فی مسألة واحدة فی مجلس واحد و تعجب زراره و لو کان الاختلاف انما وقع لموافقة العامة لکفی جواب واحد بما هم علیه و لما تعجب زراره من ذلک لعلمه بفتواهم علیهم السلام احیانا بما یوافق العامه تقیة»(2)
اشکم را نتوانستم نگهدارم
زیرا می‌گوید در ادامه:
«لعل السر فی ذلک أن الشیعة إذا خرجوا عنهم مختلفین کل ینقل عن امامه خلاف ما ینقله الآخر، سخف مذهبهم فی نظر العامة و کذبوهم فی نقلهم و نسبوهم الی الجهل و عدم الدین و هانوا فی نظرهم»(3) [متن]
این‌گونه شیعه حفظ شده است
این گریه دارد
غم و غصه دارد
فغان و زاری و ناله دارد

امام معصوم که خطایی از او سر نمی‌زند
او که امداد الهی هماره همراهش است و روح بر او نازل می‌شود در لیالی قدر
او مصون است که غرض‌ورز باشد و منفعت‌طلب
او به کذب سخن نمی‌راند و از هوای نفس متابعت نمی‌نماید
او می‌گوید که
تعمداً پاسخ اشتباه به شیعیانش داده است!؟
به زراره می‌گوید این مطلب را

این نظر صاحب حدائق است:
امام علیه السلام به شیعیانش دستور می‌داد تا در اوقات مختلف نماز جماعت به پای دارند تا معلوم نشود متحد هستند و قوّت دارند و به علم عصمت متصلند!
چنانکه فردی آمد نزد حضرت و شکایت کرد:
«وارد مسجد شدم و دیدم گروهی از شیعیان نماز ظهر می‌خوانند و گروهی دیگر از شیعیان نماز عصر، چگونه می‌شود؟»
و ایشان پاسخ فرمودند:
«من آنان را به این رفتار دستور دادم»(4)
و این را «سبب بقای شیعه» می‌دانند

حال ِ امروز را که بنگریم
«اختلاف علماء امتی رحمة»(5) را هم لحاظ نکنیم
اختلافی که بین فقها در هر عصر و مصری بوده و هست
گریزی نبوده از آن
وقتی امام معصوم علیه السلام تنها راه حفظ دین را اختلاف در پاسخ‌های شرعی می‌دانند
امروزه روز را هم دیده و سنجیده‌اند
که فقها چه دشواری پیش رو خواهند داشت
تا سره را از ناسره تشخیص دهند
و تقیه را از حکم واقعی
اگر چه امروز رقاب مؤمنین آزاد است و خلاص
از این‌که وحدت فتاوا سبب کشتار و قتل عام‌‌شان شود
اما اثر که مانده از ذی‌اثر

نشود که عدّه‌ای از روی جهالت
از نادانی و بی‌اطلاعی
و البته نه از روی غرض‌ورزی
تا عید فطر اختلافی می‌شود
یا رأی و نظر درباره فلان شبکه ارتباطی تلفن همراه
آسمان و ریسمان به هم ببافند
و ندای یاللعجباه سر دهند

بدانند که ما پاسوز جابه‌جایی بزرگی هستیم که در جانشینی رسول خدا (ص) پدید آمد
و کشتاری که سلاطین جور از رهروان دین حق داشتند
ائمه علیهم السلام ناگزیر بودند به پاره‌ای پرده‌پوشی‌ها
و حتی جواب غیرصحیح دادن‌ها
حتی ـ به قول مرحوم صاحب حدائق ـ در جایی‌که همه شیعه بودند و از عامه نبود هم تقیه می‌کردند!

آنان که چنین گریزگاهی را پسندیده‌اند
عواقب امروزین آن را نیز سنجیده‌اند
این مقدار اختلاف در فتاوا را هم حتماً مخلّ به نظام دینی ندیده‌اند!

---------------------------
(1) الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، یوسف بن احمد بن ابراهیم بحرانی
(2) و (3) و (4) الحدائق، ج1، ص6
(5) الإحتجاج علی أهل اللجاج، طبرسی، ج2، ص355


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
ماشین سیمانی + شنبه 92 اردیبهشت 7 - 9:59 صبح

از سیمان ساخته شده
گمان نمی‌کردم در ابتدا
بچه‌ها را که بردم در رودخانه بازی کنند

عجیب بود که چقدر سنگین و محکم
حتماً کلّی میل‌گرد ابتدا به هم بافته‌اند
و بعد سیمان‌کاری
قالب که نمی‌شود برایش ساخته باشند
کلهم اجمعین باید کار دست باشد
با چه هزینه‌ای؟!
نمی‌دانم!

اصلاً نمی‌دانم آیا این همه هزینه برای زیباسازی شهر
اصلاً نمی‌دانم آیا مسئولیت زیباکردن شهر
اصلاً آیا ما باید برای دکوراتیوه کردن شهر
اصلاً هزینه کردن برای...

شاید لازم است
شاید نیاز عصر مدرن
شاید اگر نباشد زندگی و حیات شهری از دست می‌رود
شاید...
نمی‌دانم آیا پول مملکت را می‌شود خرج «زیبایی» کرد؟!

فقط خواستم بگویم: «نمی‌دانم»
به نحو «عدم مطلق» یعنی «سلب الحکم»
یک وقت گمان «حکم به سلب محمول از موضوع» نشود از این نگاره!

این‌جاهاست که چقدر احساس می‌کنم به «فقه حکومتی» محتاجیم!

پ.ن.
دو سال بعد باز هم سوار همان ماشین شدند
ماشین سیمانی هنوز همان‌جای قبلی‌ست

تیرماه 1394


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
لباس؛ نماد شخصیت + چهارشنبه 92 اردیبهشت 4 - 11:26 صبح

این‌گونه می‌پوشیدند معمولاً
و سن‌شان دیگر رو به رشد
قصد داشتم اکنون که اختیاردارشانم
و تصمیم با من است
به شخصیت‌شان بیشتر اهمیت دهم

شب عید به خرید نرفتم
گذاشتم تا بازار عید تمام شود و هوس خرید بالکلّ از سر مردمان کشورم بیافتد
که انگار بد همه را به بازار می‌کشاند
این خواستن هرساله
گرانی و انداختن هم، بازاری دارد شب عید!

بعد از روز طبیعت
روزی که مردمم سیزده را از خودشان در می‌کنند
و هنوز نفهمیده‌ام این چگونه در کردنی‌ست!
اما به هر حال
تمام بازار را گشتم
برای شلواری و پیراهنی و کفشی
مر فرزندانی که قامت افراشته
و منیّت و هویّتی دریافته
خود را از دیگران باز می‌شناسند
سن تمییزشان است
و سن تمییز مراقبت بیشتر می‌خواهد

لباس نه این‌که به آدم شخصیت بدهد
که شخصیت انسان را نشان می‌دهد
انسان‌ها به روش‌های گوناگون حرف می‌زنند
کلام تنها راه سخن گفتن نیست
قبل از باز کردن دهان
لباس آدم سخن می‌گوید
و بعد حرکات و رفتار انسان
و البته بعد هم
چهره و حالات آن
و لبخندی که بر آن نشسته باشد
یا اخمی که در آن فرورفته

تمام بازار قم را گشتم
گفتند: موسی‌بن‌جعفر(ع)
آن‌جا نیز هر چه بود در فرمت «لی» یا همان «جین»
کمتر از 30 هزار تومان هم ندیدم
گاهی هم کتان
و از «پارچه‌ای» پرسیدم و دکان‌داران گفتند:
«گشتیم نبود نگرد نیست!»
پیراهن نیز همه آرم‌دار و نشان‌های بی‌هویت
کمترین 15 هزار تومان

به پیشنهاد دکان‌داری به بزّازی رفتم
پارچه شلواری خریدم چهار متر به قرار متری 6 هزار تومان ایرانی
و پارچه پیراهنی سه متر از قرار متری 9 هزار
حال به رسم دیرین
تماسی گرفتم با رفقای صمیمی و امین
به سراغ خیاطی که می‌شناختند
شلوار را 20 تومان می‌گرفت که بدوزد!
و مرا چه به چنین هزینه‌های گزاف؟!
این شد که چارمندان* را از انتها به ابتدا جستم
و خیاطی یافتم بغایت نیک‌رفتار و خوش‌گفتار**
از قرار هر شلوار 10 هزار تومان پذیرفت
و با انصاف
از چهارمتر پنج شلوار درآورد
و خیاط دیگر در کوچه‌ای***
بعد از بیت قدیم آیات عظام؛ گلپایگانی و حائری
چهار پیراهن به قرار هر کدام 11 هزار و 500 تومان
هر دو در یک هفته، آماده
و گرفتیم و پوشیدند و بغایت مناسب

با این ملاحظات:
هر پیراهن به 18 هزار تومان مهیّا شد
و هر شلوار به 15 هزار تومان

گفتم اکنون که برای فرزندان من شده است
بر وبلاگ بنویسم
شاید مر سایر همشهریان نیز چنین شود
که به کمترین هزینه
شخصیت فرزندان خود را از علائم ناروایی که بر لباس‌های آماده نقش بسته
و بر روح و ذهن کودکان تأثیر می‌نهد
برهانند به یکباره
و البته اگر انسان بخواهد می‌تواند
لباس مناسب بر رفتار و گفتار انسان تأثیر دارد!

* همان چهارمردان، لکن به لهجه قمّی!
** خیاطی احسن (تلفن: 7718179)
*** خیاطی قائم (تلفن: 7716509)

پ.ن. پاچه‌ها را گفتم یک وجب تو بگذارد
که به وقت مقتضی قابل گشودن باشد
و اندازه شلوار درازشدنی
و قریب یک‌چارک گذاشت
کمر را هم سه انگشت از هر طرف داخل نهاد
و خوب است چنین
که با رشد سریع کودکانه‌شان
بتوان لباس را متناسب ساخت!
کمر را هم بی‌پلیسه نگذاشتم
که راسته نباشد و بدی‌ها ننمایاند
و این مجموع، از تدابیری‌ست مادر یاد ‌داده
در دوران کهن خردسالی!

پ.ن. چند روز پیش (امروز: 23 مرداد 1393)
متوجه شدم شلوار سیداحمد کمرش تنگ است
بعد از یک‌سال پوشیدن
طبیعی‌ست برایش کوچک شده باشد
قدّش هم کمی کوتاه به نظر می‌رسید
چند سانت از کمر شلوار را شکافتم
و دوخت پاچه شلوار را
کمر را سه سانتی‌متر گشاد کردم
پاچه‌ها را هم همین حدود
و همچنان از شلوار استفاده می‌نماید!
خدای منّان را سپاس :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
هوس ِ استقلال + سه شنبه 92 فروردین 27 - 9:54 صبح

گویا این‌ها نیز فهمیده‌اند
این‌هایی که این اعلامیه را منتشر ساخته
و تبلیغ می‌کنند برای خود

اینان نیز فهمیده‌اند جذابیت‌ها برای زن امروز چیست
و علاقه‌مندی‌های او کدام است

وقتی زن را از «وابستگی مالی» به شوهر نجات دادند
به کارگاه خود وابسته می‌سازند
در این میان
تنها کارفرما عوض شده است
چیزی از وابستگی کاسته نشده
با این تفاوت؛
کارفرمای جدید
وابستگی و تعلق عاطفی ندارد
که به خاطر کارمند از درآمدهای روزافزون بکاهد
اگر مطلوبیت‌های کار را به دست نیاورد
تعهدی به ادامه همکاری ندارد
بازار بازار است
سرمایه ترسو
کار قوانین خود را دارد!

زن‌ها اصلی‌ترین قربانی «هوس ِ استقلال مالی» هستند
و مردهای سرمایه‌دار
اصلی‌ترین بهره‌برداران از این هوس!

فرهنگ ما در فضای قرن 15 اروپا نفس می‌کشد
اگر تاریخ را بخوانیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   116   117   118   119   120   >>   >

دوشنبه 04 خرداد 19

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X