سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

عمل پالایش نیابد، تا آن گاه که دانش درست شود [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
کال آو دیوتی + یکشنبه 92 شهریور 31 - 8:25 عصر

رژه نیروهای نظامی را در تلویزیون می‌بیند
سالروز آغاز دفاع مقدس است
می‌فهمد جنگ چیست
اسلحه‌ها را می‌بیند
و نظم را

می‌خواهد برود به بازی‌اش برسد
به رسم امانت
قول از پدرش می‌گیرد:
«بابا اگه جنگ شروع شد صدام کن برم جبهه»
تا گفتم: «چشم»
خیالش راحت شد
دوید و رفت تا بازی‌اش را ادامه دهد!

شش سال دارد
خدا کند در بیست و شش سالگی هم
چنین بیاندیشد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
فلوچارت آزمایشگاه پزشکی + پنج شنبه 92 شهریور 28 - 5:18 عصر

گمان می‌کردیم فقط خودمان این‌قدر حال و حوصله داریم
و البته
میل و علاقه
که برای هر فعالیتی گردش کار ترسیم کنیم

آزمایشگاهی رفته بودم
در همین شهر مقدس قم
وابسته به یکی از درمانگاه‌های‌مان
روی دیوار دیدم:

روش اجرایی فرآیند قبل و پس از انجام آزمایش

روند جامعه چندان این‌گونه نبود
امروز هم
که روندها را این‌طور شیرفهم نمایند
برای کاربران و پرسنل البته
و خوب است که باشد
روند جامعه
در همه کارهای اداری و فعالیت‌های پُرمراجعه
که آینده درخشان است
به سادگی می‌توان فهمید
از نسبت حال با گذشته
الحمدلله!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
بمب ساعتی + دوشنبه 92 شهریور 25 - 12:23 عصر

کار ساده‌ای نیست اسباب‌بازی خریدن
تلاش والدین معمولاً این‌که
آن‌چه تهیه می‌شود «فکری» باشد و اسباب ِ پرورش
اما کودکان خود
بیشتر «صدا و تصویر و حرکت» را می‌پسندند
چیزی که بر توانایی‌های فکری و ذهنی‌شان نمی‌افزاید اصلاً

رفته بودم با بچه‌ها جانبازان
همین فروشگاه معروف ِ دورشهر که رفته‌است سر ِ کلهر اخیراً
فشار فراوان:
«اینو بخر بابا، اونو بخر، اون یکی...»
همه‌اش همین الکترونیکی‌های پرسروصدایی که مفت هم نمی‌ارزند
صحبت کردم
آرام‌ شان کردم و بعد...

یک بمب ساعتی برای‌شان ساختم
یکی از همین کیت‌های چشمک‌زن دو کاناله
جعبه موس کوچکی پیدا کردم
چند لحیم‌کاری و اتصال
جلوی چشم خودشان
این‌که دیدند چگونه قطعات به هم متصل می‌شود و تبدیل به یک اسباب‌بازی
آقا... دعوا شد سر این اسباب‌بازی جدید!
مجبور شدیم نوبت ِ بازی بگذاریم!
زمین نمی‌گذارند این را...

چراغ‌های خانه را خاموش می‌کنند
بمب را یک گوشه گذاشته و کلید آن را می‌زنند
چراغ چشمک‌زن روشن می‌شود
بمب است دیگر
حالا باید فرار کنند!
چقدر هم تحرّک داده به بچه‌ها همین بازی
مضاف به لذّت همراهی با والدین
در مسیر تولید اسباب‌بازی
چقدر چیز یاد می‌گیرند بچه‌ها از این فعالیت!

حالا از خود می‌پرسم دوباره
چرا باید اسباب‌بازی‌های گران‌قیمت بی‌ارزشی بخرم
که چند روز بیشتر نمی‌تواند استقبال بچه‌ها را با خود داشته باشد
چیزی که به زودی از کار خواهد افتاد
قطعاتش خواهد شکست
و هیچ منفعت پرورشی هم ندارد!

پ.ن.
قصد و غرضی در اصطلاح بمب ِ ساعتی نبوده است ها
یک‌وقت نگویند پرورش تروریستی می‌دهد بچه‌هایش را
لامپ چشمک‌‌زن جذاب‌ترین کاربردش همین چیزهای انفجاری است دیگر
باتری‌های آن هم کمی درشت هیکل
تداعی‌کننده دینامیت :)
توکل بر خدا...!

پ.ن.
گروهی صف ایستاده
یک به یک داخل سوراخی نگاه می‌کردند
فردی متعجبانه آمد
همه اعتراض: برو آخر صف!
نوبتش که شد، هیچ در سوراخ ندید!
معترض: این‌جا که چیزی نیست!
گروه داخل صف:
«ما چند روز است نگاه می‌کنیم ندیده‌ایم، نیامده می‌خواهی ببینی؟!»

نمی‌دانم بچه‌ها که این‌طور خیره می‌شوند
به این ریزلامپ‌ها
واقعاً چه می‌بینند؟!
که ول نمی‌کنند و این‌قدر پی‌گیرند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
فلوچارت خورش سبزی + چهارشنبه 92 شهریور 13 - 7:15 عصر

برای اولین بار
چرا؟!
چون معمولاً غذاهای روتین را می‌شود به سادگی خرید
با هزینه‌ای نه‌چندان بالا
قیمه درست کرده بودم
و بسیاری از غذاهای دیگر
کوکوها
کتلت‌ها
شامی‌ها
پلوهای ترکیبی؛ لوبیاپلو، باقالی‌پلو و...
ماکارونی
و حتی غذاهای پخت‌سریع (فست‌فودها)
اما قرمه‌سبزی...
با این‌که از همه غذاها بیشتر دوست دارم!

امروز درست کردم برای نهار

حالا چرا فلوچارت؟!
گفتم حالا که یاد گرفته‌ام
به روشی سریع برای استفاده دیگران ارائه کنم

راستش
سر گاز مدام در ذهنم فرآیندش شکل می‌گرفت
بی‌اراده
عادت است دیگر
ترکش ـ شاید ـ موجب مرض

قبلاً گفته بودم که برای هر کاری می‌شود فلوچارت کشید!

پ.ن.
می‌دانم؛
لوبیا قرمز یا چشم‌بلبلی هم می‌شود
ولی شیرینی‌ای که لوبیاچیتی می‌دهد حرف ندارد
کمی شنبلیله خشک هم بعضی می‌ریزند
رُب هم اختیاری است
نحوه ترکیب سه محور اصلی هم اختلافی است
بعضی گرد لیموعمانی می‌ریزند
معمولاً هم گوشت تکه‌شده و قُرمه‌قُرمه‌شده
ولی...
من این طور پختم
همان که واقع شده را ترسیم نمودم

پ.ن.
اندازه هم اصلاً‌ نزدم
همه چیز را مُشت مُشت عمل کردم
مثلاً سبزی یک کیلو خریده بودم
بعد از پاک کردن و شستشو و خُرد کردن
نصفش را گذاشتم برای کوکوسبزی
نیم آن را استفاده کردم
لوبیا هم یک مُشت
مانند گوشت
چرا؟!
چون به حسّم اعتماد دارم
به استعداد آشپزی
همیشه از اندازه زدن در پخت و پز دوری می‌کنم
بیشتر به طعم توجه می‌کنم و به ریخت و قیافه آن!

پ.ن.
خورندگان معتقد بودند عالی شده است
هر که چشید چنین گفت
خودم هم که... عطّار نباید بگوید!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 32 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
بچه مدرسه ای + سه شنبه 92 شهریور 12 - 2:30 عصر

متوجه کلیک‌راست روی دسک‌تاپ شده
همین‌که چیزی تغییر کرده در مانیتور
می‌پرسد: «کسی دست زده به کامپیوتر بابا؟»
جوابی که نمی‌شنود
می‌گوید:
«بابا دعواش نمی‌کنه، فقط خودش بگه کی بوده!»

دخترم بزرگ شده است دیگر
یاد گرفته روش‌های تربیتی را
از پدرش
که چگونه خاطی را پیدا کند و متوجه اشتباهش نماید
بدون این‌که تنیبه لازم باشد
چند لحظه‌ای که پشت دستگاه نبودم!

امروز مانتودار شد
امسال مدرسه می‌رود
این روزها خیلی سرخوش است
بالاخره من هم بچه‌مدرسه‌ای‌دار شدم!
چقدر بزرگ شده‌ام! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
اصل پنجاه و نهم + یکشنبه 92 مرداد 20 - 9:16 عصر

مشغول مطالعات حقوقی
به قانون اساسی سوئیس رسیده
چشمم به اصل 59 که افتاد
گرد شد و متعجب
متحیّر و شگفت‌زده
اصلاً حالم تغییر کرد یک لحظه
وقتی این عبارت را در قانون اساسی فدرال سوئیس دیدم:
«توقیف به علّت بدهکاری مجاز نیست»

پس بدهکار را چه می‌کنند؟!
اگر مالی دارد مصادره
آن هم مقیّد
مقیّد به «دارایی حاضر در محل سکونت» یعنی ایالتی که در آن زندگی می‌کند:
«... در مقابل ِ قاضی ِ محل سکونت خود مورد بازجویی قرار می‌گیرد؛ در نتیجه به موجب دادخواست خصوصی دارایی بدهکار جز در محل سکونت وی ضبط یا توقیف نمی‌شود» (بند یک از همان اصل)
ذکر چنین مطلبی در قانون اساسی...

یاد آیه معروفی از قرآن می‌افتم:
«وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُون‏» (بقره:280)
«و اگر [بدهکارتان‏] تنگدست باشد، پس تا [هنگام‏] گشایش، مهلتى [به او دهید]؛ و [اگر به راستى قدرت پرداخت ندارد،] بخشیدن آن براى شما بهتر است - اگر بدانید.» (ترجمه: فولادوند)

و توضیح آن در این حدیث:
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمِنْبَر ذَاتَ یَوْمٍ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى أَنْبِیَائِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِبَ أَلَا وَ مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِراً کَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ صَدَقَةٌ بِمِثْلِ مَالِهِ حَتَّى یَسْتَوْفِیَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُعْسِرٌ فَتَصَدَّقُوا عَلَیْهِ بِمَالِکُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ.» (کافی، ج4، ص36 و من لایحضر، ج2، ص58)
«پیامبر «ص»: به روایت امام صادق «ع»: پیامبر «ص» روزى بر منبر بالا رفت و به حمد و ثناى خدا پرداخت و فرمود: «اى مردم! حاضران شما به غایبان خبر دهند که: آگاه باشید! هر کس وامدار تنگدستى را مهلت دهد، خداى متعال براى هر روزى که به وامدار مهلت داده است، صدقه‏اى به اندازه تمام آن مال در حق او بنویسد، تا آن روز که وام بتمامى پرداخته شود» (ترجمه: احمد آرام)

و این حدیث که حاکمیت را موظف می‌داند بدهی را بپردازد:
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَزِیرَةِ یُکَنَّى أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ: سَأَلَ الرِّضَا ع رَجُلٌ وَ أَنَا أَسْمَعُ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ أَخْبِرْنِی عَنْ هَذِهِ النَّظِرَةِ الَّتِی ذَکَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ لَهَا حَدٌّ یُعْرَفُ إِذَا صَارَ هَذَا الْمُعْسِرُ إِلَیْهِ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ أَن‏ یُنْتَظَرَ وَ قَدْ أَخَذَ مَالَ هَذَا الرَّجُلِ وَ أَنْفَقَهُ عَلَى عِیَالِهِ وَ لَیْسَ لَهُ غَلَّةٌ یُنْتَظَرُ إِدْرَاکُهَا وَ لَا دَیْنٌ یُنْتَظَرُ مَحِلُّهُ وَ لَا مَالٌ غَائِبٌ یُنْتَظَرُ قُدُومُهُ قَالَ نَعَمْ یُنْتَظَرُ بِقَدْرِ مَا یَنْتَهِی خَبَرُهُ إِلَى الْإِمَامِ فَیَقْضِی عَنْهُ مَا عَلَیْهِ مِنْ سَهْمِ الْغَارِمِینَ إِذَا کَانَ أَنْفَقَهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ کَانَ قَدْ أَنْفَقَهُ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ فَلَا شَیْ‏ءَ لَهُ عَلَى الْإِمَامِ قُلْتُ فَمَا لِهَذَا الرَّجُلِ الَّذِی ائتَمَنَهُ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ فِیمَا أَنْفَقَهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ أَمْ فِی مَعْصِیَتِهِ قَالَ یَسْعَى لَهُ فِی مَالِهِ فَیَرُدُّهُ عَلَیْهِ وَ هُوَ صَاغِر» (کافی، ج5، ص94 و تهذیب، ج6، ص185)
«محمّد بن سلیمان مى‏گوید: کسى از (امام ابو الحسن علىّ بن موسى) الرّضا «ع» چیزى پرسید و من مى‏شنیدم، گفت: فدایت شوم! خداى بزرگ مى‏فرماید: «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ اگر (بدهکار) گرفتار عسرت (سختى، تنگدستى) باشد، (طلبکار) باید منتظر بماند تا عسرت او رفع شود»؛ اکنون به من بفرمایید که این منتظر ماندن (و مهلت دادنى) را که خداى بزرگ در کتاب خود فرموده است، آیا اندازه‏اى دارد که باید تا آن اندازه به این تنگدست مهلت داد و منتظر ماند، یعنى آدمى که مال دیگرى را گرفته و خرج خانواده خود کرده است، و نه غلّه‏اى دارد که‏ در انتظار رسیدن آن باشد و نه طلبى که زمان پرداخت آن برسد، و نه مالى در دست مسافرى که منتظر آمدن او باشد. امام «ع» فرمود: آرى، باید آن قدر منتظر بماند تا خبر او به امام برسد، و دین او را از سهمى که بدهکاران (در بیت المال) دارند بدهد، به شرط آنکه آن شخص مال را در راه معصیت مصرف نکرده باشد.» (ترجمه: احمد آرام)

یاد مرحوم سیدجمال‌الدین به خیر که می‌گفت: «...»
می‌ترسم بگویم
آن‌چه او می‌گفت
سخت است و دشوار
تلقّی چنین مطلبی

و مسلمانان گرفتار زندان به دلیل چک، سفته، قرض، وام، نزول و حتی مهریه...
خدایا...!

پ.ن.
قبول که شاید در قوانین غیراساسی (قوانین موضوعه عادی) سایر کشورها نیز چنین مطلبی باشد
که بنده بی‌اطلاعم
اما ذکر آن در قانون اساسی
واقعاً که شگفت‌آور است.

پ.ن.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان چیزی شبیه به همین دیده می‌شود:
ماده سی و دوم: مدیون بودن شخص موجب سلب یا محدود شدن آزادى وى نمی‌شود. طرز و وسایل تحصیل دین توسط قانون تنظیم می گردد.
و قانون اساسی جمهوری دموکراتیک کره نیز اصل عجیبی دارد:
اصل هفتم: کلیه مأموران دولت خدمتگزار تمامی ملت بوده و در برابر ملت مسئول می‌باشند. (ضرب‌المثل معروف عرب: رئیس‌القوم خادمهم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
روز قدس + جمعه 92 مرداد 11 - 12:51 عصر

لباس خوب تن‌شان کردم
بهترین‌ها
موهای‌شان را شانه زدم
تمیز و مرتب و آماده

اما پیشانی‌بندها...
خیلی قدیمی
همان‌هایی که وقتی بچه بودم خودم
پدر و برادرم از جبهه آوردند
تمام این سال‌ها نگهشان داشته
بسیار خاطره‌دار
شاید عجیب به نظر مردم آمده که روی یکی از آن‌ها نوشته:
«لبیک یا خمینی»
خدا رحمت کناد آن مرد بزرگ را، بزرگ‌مرد تاریخ
که همه چیزمان را از او داریم

ما که تکلیف‌مان را ادا کردیم
عکس یادگاری‌مان را هم گرفتیم

خدا إن‌شاءالله آزادسازی قدس را جلو بیاندازد
با الهام ِ وحدت به مبارزین مسلمان؛ شیعه و سنّی، آمین!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
مرکز اطلاعات شیعه + سه شنبه 92 تیر 25 - 1:38 عصر

صورت مسأله:
یک سایت می‌خواهیم که محل رجوع تمام شیعیان جهان باشد و از همه سایت‌های شیعه جامع‌تر!

سال‌هاست پاسخگوی چنین پرسش‌هایی هستم
معمولاً هم صورت مسأله همین‌گونه است
در یک خط
کوتاه و مختصر
می‌خواهند بهترین باشند!
«یک یا دو صفحه بیشتر نباشد؛ شامل زمان و هزینه!»

خیلی غصه می‌خورم
وقتی جهالت مردمم را می‌بینم
جهالتی که چون مُرکّب است
راهی برای خلاصی ندارد

مختصر پاسخی برای صورت مسأله فوق نوشتم
نام آن را هم گذاشتم:

صبحی بردم و تقدیم کردم
در سه نسخه رنگی
که در اختیار کارشناسان خود قرار دهند
و اصلاحات انجام شود
و برود برای رؤیت در سطوح بالای مدیریتی
با سرفصل‌های ذیل:

. پیشگفتار
. ضرورت هماهنگ‌سازی فعالیت‌ها
. راهکارهای هماهنگی فعالیت‌ها
. عدم تخریب سازوکارهای موجود
. پیشنهاد تأسیس مرکز اطلاعات شیعه
. امنیت اطلاعات
. اینترنت‌زدایی اطلاعات
. ساختار اجمالی مرکز اطلاعات شیعه
. تأکید بر آن‌چه محتاج تأکید است

و پیشگفتار آن چنین است:
جنبش‌های اسلامی بعد از نمایش جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری عثمانی و دولت صفوی به شدّت فروکاسته شده و کشورهای اسلامیِ تجزیه شده به قبیله‌ها آن‌قدر حمیّت اسلامی و دینی نداشتند تا قادر به تشکّل‌یابی و بازگشت به دوران مبارزه و استقامت باشند. حکومت‌های دیکتاتوری و سلطنتی با اتوریته بسیار بالا و تأیید مستقیم دول استکباری دنیا مانعی بزرگ برای رشد اندیشه مبارزه و انقلاب بودند. فعالیت‌های رسانه‌ای و روش‌های مدرن فریب جوامع نیز تأثیر فراوانی در این رکود و کاستی داشت.
در این میانه، از بعد جنگ دوم جهانی، صدای ضدکاپیتالیستی مارکسیسم- کمونیسم توانست نگاه‌ها را به خود متوجه سازد و تقریباً تمامی بلاد اسلامی را از مسیر اصلی انقلاب اسلامی دور ساخته و مسحور شوونیزم و بعث کارگری نماید. در تمام این دوران، گروه‌های اسلامی ترجیح دادند برای ایجاد روحیه مبارزه و انسجام نیروهای خود، تبعیّت محض از جریان‌های چپ و سرخ نموده و به سوی کمون نهایی حرکت کنند.
پدیده انقلاب اسلامی در ایران ناگهان تمامی معادلات را بر هم زد. مذهب که در نزد تمام انقلابیون عالم، در آن عصر، افیون توده‌ها شناخته می‌شد و ابزار استعمار شاهان و مستکبران که از طریق آن به تحمیق ملّت‌ها پرداخته و شیره جان‌شان به قدرت خود ملحق سازند، توانست حرکتی نو و جدید ایجاد نماید، حرکتی ضداستکباری و ضد استعماری. این معجزه‌ای غیرقابل پیش‌بینی در تمامی مبانی و نظریات انقلابی عالم بود.
نتیجه این‌که، ضربه وارده بر پیکره کمونیسم، از سوی انقلاب اسلامی مردم ایران، فرسایش زمانی آن را تسریع بخشید و در دومین دهه انقلاب، اتحادیه جماهیر شوروی، مظهر اقتدار مارکسیسم- کمونیسم- سوسیالیسم، از هم پاشید و به عصر نظریه اشتراکی پایان بخشید.
از آن پس تمامی جریان‌های مبارز، آنانی که بالضروره فشار ناشی از استعمار استکبار جهانی را بر گرده ملّت‌ها حسّ می‌کردند، گزیری جز تمسّک به «اسلام» به عنوان تئوری انقلاب نیافتند. اما کدام اسلام؟!
اسلام با مذاهب اربعه اهل سنّت نمی‌توانست و نمی‌تواند مبارزه انقلابی را با دیکتاتوریسم سامان دهد. فقهی که حکومت هر ناکسی را حجّت بداند و عمل به دستورات آن را واجب، اعتقادی که عدالت را برای حکمران الزامی نشناسد، اساساً چنین مذهبی قابلیت لازم برای انقلاب را ندارد. در این میان، مذهب شیعه، با اندیشه خالص و ناب، تنها گریزگاه انقلابیون مسلمان جهان می‌توانست باشد.

می‌گوید:
«این که نوشتی طرح مرکز است
ما سایت می‌خواهیم
طرح سایت را بنویس»

می‌پرسم:
سایت چیست؟ منظور شما از طرح سایت چیست؟

می‌گوید:
«از نظر محتوایی، چه سرفصل‌هایی باید سایت داشته باشد؟! ساختار محتوایی را می‌خواهیم»

پاسخی ندارم!
روزی که با اینترنت آشنا شدم
آل‌البیت سایت داشت
حدوداً چهارده سال پیش
و می‌خواست جامع‌ترین باشد
و بسیار هم البته جامع و خوب
این همه سال فعالیت کرده
و بسیاری سایت‌های دیگر نیز آمده
حتی جستجوگر شیعه آمد همان سال‌ها
و جامع‌ترین متاسایت شیعه شد
حالا این دوست ما می‌خواهد جامع‌ترین سایت شیعه را راه بیاندازد
و برای آن طرح می‌خواهد
خیلی سریع هم البته
و کارفرمایان پروژه هم بسیار عجله دارند!

این را می‌دانستم
لذا در آخرین بخش طرح چنین نوشتم
تا از جهالت‌ها بکاهم
ولی تجربه نشان داده
جهالت‌های مزبور از نوع بسیط نیست
که با این توضیحات مرتفع گردد:

تأکید بر آن‏چه محتاج تأکید است
وقتی به ما می‌گویند: «بیا و سایت تأسیس کن»، بیش از آن‏که به سازوکار مدیریت آن بیاندیشیم، به ابزارهای سخت‏افزاری و نرم‌افزاری توجه می‌کنیم. بلافاصله و بلادرنگ سراغ یک برنامه‌نویس و طراح سایت را می‌گیریم، فوراً قیمت سرور، دومین و هاستینگ را می‌پرسیم و بدون هیچ اندیشه و تأملی دنبال راه‌اندازی سایت می‌افتیم.
غافل از این‏که یک سایت در حقیقت ابزار کار یک تشکیلات است، یک مرکز، یک نهاد، یک ارگان و سازمان. مانند یک روزنامه است یک سایت. آنان‌که کار مطبوعات را بشناسند، می‌دانند که راه‌اندازی یک روزنامه اصلاً به معنای اجاره یا خرید چند دستگاه چاپ، مقداری کاغذ و چند کامپیوتر و نرم‏افزار صفحه‌بندی نیست. چه بسا روزنامه‌ها و نشریاتی که اصلاً دستگاه چاپ ندارند و انتشار را برون‌سپاری می‌کنند، نرم‏افزار صفحه‌بندی هم نمی‌خرند و این کار را نیز به گرافیست‌های خارج از مجموعه خود می‌سپارند. تنها به مغز مطلب می‌پردازند و آن چیزی نیست جز فراهم کردن سازوکار تولید اطلاعات برای انتشار روزنامه.
صاحب امتیاز روزنامه ابتدا مدیر مسئول خود را می‌یابد و وعده بودجه را به او می‌دهد. مدیر مسئول به دنبال سردبیر است. سردبیر را که جست، سرویس‌ها را تأسیس می‌کند؛ سرویس سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و…، این مدیر مسئول است که جهت کار و فعالیت را تبیین می‌کند. سردبیر نیز به نوبه خود می‌گردد و دبیر سرویس‌ها را انتخاب می‌نماید. کار را توجیه کرده و دبیرها سراغ نویسندگان رفته و مقاله، گزارش، خبر و هر چه که نیاز باشد فراهم می‌نمایند. آخرین مرحله کار چیست؟! همان‌که ما ابتدا به سراغ آن می‌رویم: صفحه‌بندی و انتشار!
اگر به من بگویند: «یک سایت می‌خواهیم»، ابتدا می‌گویم: «نهاد سایت را تأسیس کنید»، سازوکار و ساختاری که قرار است تولید محتوا کند، آن را مدیریت نماید و تمامی روابط کاری را با نیروهای مولّد شکل دهد.
ما اگر سایتی بخواهیم که مرجع تمامی شیعیان جهان باشد، آنان که در دل خود احساس تعلّق به اسلام و دغدغه به حفظ مسیر اهل بیت (ع) می‌نمایند و خواهان حرکت و مشارکت در این مسیر می‌باشند، باید که آنان را بشناسیم، نیازهایشان را تأمین کنیم و فرصتی فراهم آوریم که خودشان در نتیجه کار مؤثر باشند و این تأثیر را با تمام وجود احساس نمایند.
ما ابتدا باید «مرکز اطلاعات شیعه» را تأسیس نماییم و سپس سایت را در ذیل آن و برای ساماندهی پاره‌ای از فعالیت‌های مرکز طراحی و تولید کنیم.

باز هم غصّه می‌خورم
پیش‌ترها چیزی درباره «مافیای فرهنگی» نوشته بودم
این‌که چگونه منافع سیاسی با منافع فرهنگی و منافع اقتصادی گره می‌خورند
و پروژه‌های نان‌دار ولی بی‌آب منعقد می‌شوند
خدایا صبر عطا فرما...!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
بیچارگی ِ تبلیغ + پنج شنبه 92 تیر 13 - 3:32 عصر

چند وقت پیش صحبت می‌کردند
دو کارشناس
در یکی از شبکه‌های سیما
موضوع گفتگو: تبلیغ در رسانه
آدم‌بزرگ‌ها را مصون می‌دانست
از این‌که فریب نمادها را بخورند
اما آن‌چه «بیچارگی» می‌نامید
دلیل موفقیت تبلیغ
«بچه‌ها بیچاره می‌کنند بزرگ‌ترها را به خاطر تبلیغ»
و دیگری گفت:
«اصلاً کار تبلیغ همینه که مصرف‌کننده‌های اصلی بیچاره کنند پرداخت‌کنندگان را»

کودکان من نیز بارها تأثیر گرفته‌اند
«بابا از این پفک‌های موتوری بخر»
«بابا از اون بستنی‌ها که شکل موشَکه»
«بابا...»

و من هر بار پیچاندم قضیه را
گذاشتم تا فراموش کنند
اما اکنون دیگر بزرگ‌تر شده
حافظه‌شان قوی‌تر است
فراموش نمی‌کنند
چند وقتی است سراغ می‌گیرند حرف‌های گذشته را
«بابا مگه نگفتی خامه می‌خری»
«بابا مگه قرار نبود بریم پارک»
«بابا...»

اصلاً چرا رسانه باید تبلیغ پخش کند
که کارشناسان خودش هم بگویند مبتنی بر بیچارگی‌ست؟!
یادم هست
سال 1385 جلسه‌ای شرکت داشتم در ساختمان شیشه‌ای
جام جم
یکی از مسئولین امور اداری و مالی سازمان هم بود:
«دولت و مجلس تنها نصف بودجه مورد نیاز ما را مصوّب کرده‌اند
گفته‌اند نیمه دیگر را از آگهی درآورید!»
خیلی مایه گذاشته‌اند بندگان خدا
که در برابر تبلیغ اجناس خارجی مقاومت کرده‌اند
و گرنه صداوسیما بدون تبلیغ که چرخش نمی‌چرخد!

به دوری باطل می‌رسیم:
صداوسیما ناگزیر است تبلیغ کند تا هزینه برنامه‌هایش را تأمین نماید
شرکت‌ها و کارخانجات مجبورند تبلیغ کنند تا در میدان رقابت شکست نخورند
تا حقوق کارمندانشان
و سود بانکی را تأمین نمایند
بچه‌ها مجبورند تبلیغ را ببینند چون در بین برنامه‌های رسانه منتشر می‌شود
نمی‌شود تا تبلیغ آمد، کانال را عوض کرد
من مدتی این روش را امتحان کردم
جواب نداد
بچه‌هایی که تبلیغ را دیدند هوس می‌کنند
شهوت پیدا می‌کنند
به آن‌چه در تبلیغ دیده‌اند
آدم بالغ هم به هوس می‌افتد گاهی
از رنگ و لعابی که همه چیز در رسانه دارد
از کیفیت تصویری
که تولیدکنندگان تیزرها در طراحی‌شان به کار برده‌اند
اما...
بزرگ‌ترها چه؟!
ما به چه مجبوریم؟!
به گمانم ما هم مجبوریم مقاومت نماییم
در جبری سه محوره که همه‌مان را درگیر کرده است؛
تولید، تبلیغ، مصرف
ما در بُعد مصرف نمی‌توانیم مقتصد نباشیم
وقتی درآمد محدود است
خواسته‌ها نامحدود
نمی‌توان بدون اولویت‌گذاری خرج کرد

ناگزیر تدبیر کردم مطلب را، تدبیراً مؤثراً
به بچه‌ها گفتم:
«تبلیغ نوعی فریب است
دوست دارید فریب بخورید؟!
اگر ما هر چه تبلیغ می‌شود را بخریم
یعنی فریب تصاویر رنگی و جذاب تلویزیون را خورده‌ایم
پس...
ما دیگر از روی تبلیغ هیچ چیزی نمی‌خریم!»

این را قانون گذاشتم
و امروز لذت بردم
وقتی یکی از بچه‌ها تبلیغ بستنی دید
کوچک‌تر بود و قانون را فراموش کرده:
«بابا از اینا بخر»
کودک بزرگ‌تر نهیب زد و گفت:
«مگه یادت رفته ما از تبلیغ هیچ چیز نمی‌خریم!»

باز هم برای‌شان بستنی می‌خرم
خامه و شیر و سایر محصولات لبنی و غذایی
اما...
اما انتخاب را می‌گذارم بر عهده تشخیص خودم
بر عهده موجودی فروشگاه نزدیک خانه‌مان
بر عهده انتخابی که مبتنی بر ترکیبی از کیفیت و قیمت کالا باشد
ذهن خود را باز می‌گذارم در گزینش
دیگر «بیچاره» نیستم
آن‌طور که آن کارشناس می‌گفت
بچه‌های من دیگر مرا «بیجاره» نمی‌کنند
که مجبور شوم در چرخه فریبکارانه و جاهلانه سرمایه‌داری مدرن بیافتم
که مجبور شوم جزیی از چرخ‌دنده‌های نظام استکباری اقتصادی امروز دنیا باشم
بچه‌های من خیلی آگاهند!
خدای را سپاس!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
گربه سگ؛ مشاور خانواده + شنبه 92 تیر 1 - 7:52 عصر

از یوگی نوشتم
از باب اسفنجی هم گفتم
دیدم بی‌انصافی است اگر در این میانه
نامی از «گربه‌سگ» نبرم

گربه‌سگ انیمیشن شگفتی است
منحصر به فرد
اگر چه امروز در حال پخش نیست
از هیچکدام از شبکه‌های سیما
اما نمی‌توانم از آن یاد نکنم
از عجایبی که در آن دیدم

نویسنده آمده و دو دشمن را به هم متصل کرده
موجود جدیدی ساخته
ترکیب جدیدی
ترکیبی از دو دشمن دائمی و همیشگی
با تفاوت‌های اخلاقی و احساسی و عاطفی و منطقی و رفتاری و ...
هر تفاوتی که فکرش را بکنید
حتی ساختار پنجه‌های این دو حیوان هم متفاوت است
پنجه‌های سگ همیشه آشکار
و پنجه‌های گربه پنهان در زیر پوست سر انگشتان
یکی از درخت می‌تواند بالا رود
دیگری نه
یکی شنا می‌تواند
دیگری از آب گریزان
یکی آرام و ساکت و پنهان و دزد و البته بی‌وفا
دیگری پرسر و صدا و دزدگیر و مشهور به وفا

اصلاً شگفتی آفریده این آدم
انگار مردان مریخی و زنان ونوسی را تصویر کرده
کارتون را که می‌بینی
یاد قصه سفر زنان از ونوس می‌افتی
و مردان از مریخ
و زندگی مشترک‌شان در سیاره‌ای به نام زمین!

تک‌تک اپیزودها را اکنون با این نگره بنگرید
که گربه سمبل یک «زن» است
و سگ نماد یک «مرد»
دو جنبنده که در محیطی به نام «خانه» به هم پیوند خورده‌اند
پیوند ازدواجی که «وثیق» و محکم است
قرار است با هم زندگی کنند همیشه

نوشته‌ام را طولانی نمی‌کنم
با تطبیق ادعایم
با تک‌تک حکایت‌هایی که در این انیمیشن دیده‌ام
این با خواننده
کافیست اندکی به خاطرت مراجعه کنی
تا نیک دریابی:
انیمیشن گربه‌سگ مشکلات خانوادگی را مطمح نظر قرار داده است
و گرفتاری زن و شوهرها را قصه کرده
به نظرم خیلی خوب هم تصویر نموده
تا باشد، از این‌ها.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   111   112   113   114   115   >>   >

پنج شنبه 04 خرداد 22

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X