سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

برای نمازگزار، محبّت فرشتگان و هدایت و ایمان و نور معرفت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
انقلاب، اشرافیگری و نقش مردم + شنبه 95 بهمن 23 - 1:54 عصر

حقوق‌های نجومی؟!
نه فقط
خانه‌های مسئولین
وضعیّت زندگی
سبک زندگی مدیران یعنی
مدیران کلّ و جزء
امام ره تکلیف همه ما را مشخص کرده‌اند
این‌که فرمودند
اگر مسئولین از سطح متوسط بالاتر رفت زندگی‌شان
پس علی‌الانقلاب والسلام

ببینید:

«اساس ادامه یک پیروزى و ادامه یک انقلاب در یک امرى است
که به نظر مى‌آید در رأس امور واقع است
و او اینکه
دولت، مجلس و کسانى که در ارتش هستند و سپاه و همه اینها
از طبقه متوسط و مادون متوسط باشند.»

«مادامى که مجلس و ارگان‌هاى دولتى و همه اینها و مردم
از این طبقه متوسط و مادون متوسط تشکیل بشود
امکان ندارد که یک دولت بزرگى، یک قدرت بزرگى به هم بزند اوضاع را»

«هر چه مال اضافه بشود حرص انسان اضافه مى‌شود
هر چه قدرت اضافه بشود حرص انسان به قدرت اضافه مى‌شود»

«ابرقدرت‌هائى که هستند
یک همچو آدم قدرتمندى را پیدا مى‌کنند
و این آدم قدرتمند را به او بال و پر مى‌دهند
و این را به مقام مى‌رسانند
تا اینکه ملت را استضعاف کند و ذخایر ملت را بچاپد»

«ملت ما متوجه باشند
که وقتى که
مجلسشان یک مجلسى است که از طبقه متوسط است
و توى این مجلس آن دوله‌ها و سلطنه‌ها و سلطنتى‌ها را نداریم
و در دولت هم آنطور دولت‌هائى
که افراد مرفه سرمایه‌دار کذا باشند نداریم
در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذائى که املاک بى‌اندازه داشتند
و آپارتمان‌هاى چندین طبقه داشتند
نداریم
این مملکت محفوظ مى‌ماند»

«اساس استضعاف ملت‌ها از خودشان و از قدرتمندان بین خودشان بوده»

«آن روزى که هر یک از شماها را ملت دید
که از مرتبه متوسط مى‌غلتید به طرف مرفه
و دنبال این هستید که یا قدرت پیدا بکنید
یا تمکن پیدا کنید
مردم باید توجه داشته باشند
و اینطور افرادى که به تدریج ممکن است یک وقتى خداى نخواسته پیدا بشود
آنها را سر جاى خودشان بنشاند»

«اگر ملت مى‌خواهد که این پیروزى تا آخر برسد
و به منتهاى پیروزى که آمال همه است برسد
باید مواظب آنهائى که دولت را تشکیل مى‌دهند
آن که رئیس جمهور است
آن که مجلس هست
مجلسى هست
همه اینها را توجه بکنند
که مبادا یک وقتى از طبقه متوسط به طبقه بالا
و به اصطلاح خودشان مرفه
به آن طبقه برسد»

«مادامى که این حد متوسط محفوظ است
این جمهورى محفوظ است»

«آن روزى که دیدید و دیدند
که انحراف در مجلس پیدا شد
انحراف از حیث قدرت طلبى
و از حیث مال طلبى
در کشور
در وزیرها پیدا شد
در رئیس جمهور پیدا شد
آن روز بدانند که علامت اینکه شکست بخوریم خودنمایى کرده
خود مردم باید جلویش را بگیرند»

...

[کل سخنرانی به صورت صوتی]


متن کامل:

بیانات امام خمینى در دیدار با رئیس جمهور، وزرا، رئیس و نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، پرسنل ارتش و گروهى از اقشار مختلف مردم در 19 بهمن 1360‌

من سالروز پیروزى انقلاب اسلام و دهه‌ فجر را
به همه ملت و همه‌ مستضعفین جهان
و شما آقایان
که اسوه‌ حسنه این ملت هستید
تبریک عرض مى‌کنم
و از خداوند تعالى توفیق همه را
براى خدمت به بندگان خدا
و ادامه پیروزى
از خداوند تعالی مى‌خواهم

اساس ادامه یک پیروزى و ادامه یک انقلاب
در یک امرى است که
به نظر مى‌آید در رأس امور واقع است
و او اینکه
دولت مجلس و کسانى که در ارتش هستند و سپاه و همه اینها
از طبقه متوسط و مادون متوسط باشند
اساس سلطه‌اى که بر کشورها و بر کشور ما
از طرف غیر
واقع شده است
افراد مرفه و کسانى که سرمایه‌هاى بزرگ داشته‌اند
یا قدرت براى حفظ خودش و حیثیت خودش در دست داشته است
مادامى که مجلس و ارگان‌هاى دولتى و همه اینها و مردم
از این طبقه متوسط و مادون متوسط تشکیل بشود
امکان ندارد که یک دولت بزرگى یک قدرت بزرگى به هم بزند اوضاع را
همیشه این قدرت‌هاى بزرگ در هر کشورى
یک نفر را با او تفاهم مى‌کردند
که این یک نفر براى خودش
و براى قدرتمندى خودش
و براى سرمایه خودش
فعالیت مى‌کرد
او را مى‌دیدند و ملت را مى‌چاپیدند
و به اصطلاح
کد خدا را مى‌دیدند و ده را مى‌چاپیدند
هیچ وقت قدرت‌هاى بزرگ
مواجه با ملت‌ها اگر شدند
نتوانستند کار خودشان را انجام بدهند
و مواجه هم نشدند
هر وقت که مى‌خواستند یک دولتى را
یا یک سلطنتى را
یا یک ریاست جمهورى را
که بر وفق مرام آنها عمل نمى‌کرده از بین بردارند
در مقابل او یک قدرت دیگرى مى‌تراشیدند
و با آن قدرت
این قدرت را از بین مى‌بردند
کار به دست ملت نبوده است
و کار به دست طبقه متوسط و مادون متوسط نبوده است
اینکه این عمل را آنها انجام مى‌دادند یک نکته روحى دارد
و آن این است که
انسان در باطن خودش و فطرت خودش تناهى ندارد آمالش
آمالش غیر متناهى است
وقوف نمى‌کند آمال انسان
و وقتى که اینطور است
اگر انسان اسیر همین آمال غیرمتوقف بشود
و ببیند که یک ابرقدرتى این آمال او را
و آن خواست‌هاى مادى او را
و آن قدرت او را
و سلطه او را بر ملت خودش
حفظ کند
او دیگر در بند این نیست که براى ملت کار بکند
براى اینکه از طبقه مرفه است
و از طبقه قدرتمند است
و قدرتمندى هم
و همین طور حب مال و جاه هم
حدى ندارد مرزى ندارد
آن براى حفظ قدرت خودش و پشتوانه‌اى که دارد
براى این حفظ قدرت
با ملت آن مى‌کند که همه حیثیت ملت و گنجینه‌هاى ملت را در دسترس او قرار بدهد
یک سهم ناچیزى هم براى خودش بگیرد

الان شما ملاحظه مى‌کنید که قدرت‌هائى در دنیا هست
از حیث مال
که اگر چنانچه اموالشان را تقسیم بکنند به این 36 میلیون جمعیتى که ما داریم
اگر یک نفر از آنها اموالشان را تقسیم بکند
تمام افراد این 36 میلیون مرفه مى‌شوند
و از طبقه به اصطلاح خودشان بالا مى‌شوند
یک نفر از آنها اینطور است
لکن همان آدمى که دارائى او به این اندازه بود
از این آدمى که درویش سر محله است حرصش به دنیا بیشتر بود
حرصش به مال بیشتر بود
و بیشتر مى‌خواست جمع بکند
هر چه مال اضافه بشود حرص انسان اضافه مى‌شود
هر چه قدرت اضافه بشود حرص انسان به قدرت اضافه مى‌شود
و اگر مهذب نباشد انسان
آن قدرت را براى خودش به کارگیرد
وقتى براى خودش به کار گرفت
دولت‌هاى بزرگى که هستند
ابرقدرت‌هائى که هستند
یک همچو آدم قدرتمندى را پیدا مى‌کنند
و این آدم قدرتمند را به او بال و پر مى‌دهند
و این را به مقام مى‌رسانند
تا اینکه ملت را استضعاف کند و ذخایر ملت را بچاپد
شما ملاحظه وضع این پنجاه سال یک قدرى بیشتر را هم بکنید
که انتخاب کردند خارجى‌ها
و بعد هم این مطلب را خودشان گفتند که
رضاخان را انتخاب کردند و به او قدرت دادند
و قدرت آنطور دادند که تمام این ملت را به استضعاف کشانید
و حکومت جبار خودش را بر اینها قرار داد
و مردم را از همه چیز ساقط کرد
و یک نفر بود
آنها آن یک نفر را دمش را مى‌دیدند
و کارهایشان را انجام مى‌دادند
و بعد از او هم محمدرضا را گذاشتند
با آنهمه افرادى که اطراف او بودند
و همه‌شان از آنها بودند
که طبقه بسیار مرفه و خوشگذران و بالا بالاها به اصطلاح آنها
باید ما متوجه باشیم
ملت ما متوجه باشند
که وقتى که
مجلسشان یک مجلسى است که از طبقه متوسط است
و توى این مجلس آن دوله‌ها و سلطنه‌ها و سلطنتى‌ها را نداریم
و در دولت هم آنطور دولت‌هائى
که افراد مرفه سرمایه‌دار کذا باشند نداریم
در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذائى که املاک بى‌اندازه داشتند
و آپارتمان‌هاى چندین طبقه داشتند
نداریم
این مملکت محفوظ مى‌ماند
آن روزى که هر یک از شماها را ملت دید
که از مرتبه متوسط مى‌غلتید به طرف مرفه
و دنبال این هستید که یا قدرت پیدا بکنید
یا تمکن پیدا کنید
مردم باید توجه داشته باشند
و اینطور افرادى که به تدریج ممکن است یک وقتى خداى نخواسته پیدا بشود
آنها را سر جاى خودشان بنشاند
اگر ملت مى‌خواهد که این پیروزى تا آخر برسد
و به منتهاى پیروزى که آمال همه است برسد
باید مواظب آنهائى که دولت را تشکیل مى‌دهند
آن که رئیس جمهور است
آن که مجلس هست
مجلسى هست
همه اینها را توجه بکنند
که مبادا یک وقتى از طبقه متوسط به طبقه بالا
و به اصطلاح خودشان مرفه
به آن طبقه برسد
بدانید که اگر دولت اینطور باشد
و اگر ملت اینطور باشد
و اگر چنانچه مجلس و امثال اینها اینطور باشد
اگر یک قدرتى بخواهد هجمه کند به اینجا
مواجه با سى میلیون جمعیت هست
و نخواهد توانست
نمى‌تواند آنوقت پیدا کند یک کسى که قدرتمند باشد
و آن قدرتمند را وادار کند که ملت را به استضعاف بکشند
و بچاپند ملت را براى آنها
تاریخ همین طور بوده
مادامى که این ملت‌ها در بینشان افرادى پیدا نشده است
که به آن مرتبه برسد در بین آنها
که قدرت مالى یا قدرت دیگرش زیاد بشود و به مردم حکومت کند
نمى‌توانند آنها این ملت‌ها را از بین ببرند
و حکومت بر آنها کنند
و بالاخره یک وقت یک ابرقدرتى مواجه با یک نفر دو نفر صد نفر پانصد نفر هست
که آنها را سیر مى‌کند
و آنها به جان مردم مى‌افتند
و خودش هم کنار مى‌نشیند و حکومت بالاتر را خودش دارد
حکومت پائین‌تر را
به این آدمى که یا این آدم‌هائى که
در این کشور هستند واگذار مى‌کند
اساس استضعاف ملت‌ها از خودشان و از قدرتمندان بین خودشان بوده
و شما شکر کنید
که یک همچو مجلسى دارید
که از طبقه مرفه توى آن هیچ نیست
آن طبقه‌اى که اگر مالش را تقسیم کند بین ملت ما
ملت ما ثروتمند مى‌شوند ندارید حالا
در دولت هم ندارید یک همچو ثروتمندانى
و یک همچو قدرتمندانى
ندارد دولت یک همچو قدرتى
رئیس جمهور یک همچو قدرتى
که بتواند یک چیز انحرافى را به ملت تحمیل کند
یک همچو مجلسى نداریم
که بتواند
یا بخواهد
یک امر انحرافى را تصویب کند
و دولت هم مجرى او باشد
مادامى که این حد متوسط محفوظ است
این جمهورى محفوظ است
و امکان مقابله نیست مابین قدرت‌هاى بزرگ با همچو دولتى
بخواهند کودتا کنند با کى کودتا کنند؟
بخواهند از خارج وارد کنند مواجه با کى مى‌شوند؟
مواجه با یک ملتى مى‌شوند
که همه‌شان از این طبقه‌اى هستند
که این نهضت را به پیش بردند
و با آن قدرت
و با آن عظمت به پیش بردند
اینها مطالعه امور را مى‌کنند و اقدام مى‌کنند
آنها الان در صدد اینند که در بین خود این مردم یک بساطى درست کنند
و اختلافاتى درست کنند
و بلکه میان اختلافات یک نفر پیدا بکنند
که این
آن نفرى که پیداست
در یک طرف واقع بشود
و این هم به او قدرت بدهند
تا آنکه کم کم با قدرت داخلى
این کشور کم کم ضعیف بشود
و مردم روحیه شان ضعیف بشود
و بعد تقدیم کنند به آنها
تا کشور ما این مقام را دارد
که بحمدالله از آن طبقه مرفه بالایى که امور را در دست گرفته‌اند مبرى هست
و امور کشور ما به دست امثال شماها
و امور کشور ما به دست امثال این رئیس جمهورها
و رئیس مجلس‌ها
و نخست وزیرها
و وزرا و وکلا هست
شما مطمئن باشید که نخواهد توانست یک قدرت خارجى این پیروزى را از بین ببرد
و آن روزى که دیدید و دیدند
که انحراف در مجلس پیدا شد
انحراف از حیث قدرت طلبى
و از حیث مال طلبى
در کشور
در وزیرها پیدا شد
در رئیس جمهور پیدا شد
آن روز بدانند که علامت اینکه شکست بخوریم خودنمایى کرده
از آنوقت باید جلویش را بگیرند
رئیس جمهورى که بخواهد سلطنت کند به این مملکت
خود مردم باید جلویش را بگیرند
مجلسى که بخواهد قدرتمندى نشان بدهد
و آن مسائلى که سابق
و آن افرادى که سابق در مجلس بودند
آن کارها را بکند
خود مردم باید جلویش را بگیرند
اگر مردم بخواهند که اسلام را حفظ کنند
جمهورى اسلامى را حفظ کنند
دولت و مجلس و رئیس جمهور و اینها را
حفظشان کنند
یعنى حفظ کنند
از اینکه خداى نخواسته یک وقت
قدمى از آن ور برندارند
این شیطانى است که در انسان هست
و ممکن است که هرکس را منحرف کند
و لازم است که انسان خودش را مهذب کند
شمائى که مى‌خواهید خدمت به این مردم بکنید
و دولت که مى‌خواهد خدمت به این مردم بکند
و رئیس جمهور و امثال اینها که مى‌خواهند خدمت به این مردم بکنند
توجه بکنند که خدمتگزارند
در دل خودشان این مطلب را ایمان بیاورند
به آن که ما خدمت مى‌خواهیم به این مردم بکنیم
ما در جمهورى اسلامى داریم زندگى مى‌کنیم
جمهورى اسلامى که در اسلام
مثل رسول اکرم
مثل امیرالمومنین
سلام الله علیهما
بر آن حکومت کرده‌اند
مى‌خواهیم یک همچو حکومتى باشد
یک همچو حکومتى که
کفش وصله خورده خودش را
مى‌گوید از این ریاست‌ها پیش من ارزشش بیشتر است
یا ریاست‌ها ارزشش کمتر از این است
شما باید در روحیه‌تان این مطلب را حفظ کنید
و مردم هم باید مواظب شما باشند
و مواظب همه اینها باشند
و هر یک از ما و شما
و همه خواستیم که از آن راهى که اسلام داشته است
از اول راهى که داشته است
و از آن طریقه‌اى که انبیا داشته‌اند
ما بخواهیم عبور کنیم
آن روز نمونه شکست پیروزى اسلام پیدا مى‌شود
و تا یک همچو مساله‌اى پیدا نشده
پیروزى در جاى خودش
شک نکنید
که هست
البته براى خدا باید باشد
شما براى خدا در این مجلس حالا آمدید
وقتى مجلس اینطور است
که یک امتیازى نیست
که حالا وقتى شما رفتید توى بازار
مردم کنار بروند که رئیس مجلس آمد
یا وکیل مجلس آمد
نخست وزیرش هم اینطور است
اینجور نیست که وقتى که توى مردم برود
مردم فرق بگذارند با هم
و همه اینها اینطور هستند
وقتى یک همچو مطلبى را دارید احساس مى‌کنید
که امتیاز دنیائى ندارید
این را باید شکر کنید
و در شکرانه این نعمت خدمت به خلق بکنید
و خدمت به احکام اسلام بکنید
و براى اینهائى که اولیا ما هستند
این پائین شهرى‌ها و این پابرهنه‌ها به اصطلاح شما
اینها ولى نعمت ماها هستند
اگر اینها نبودند
ما یا در تبعید بودیم
یا در حبس بودیم
یا در انزوا
اینها بودند که همه ما را از این مسائل نجات دادند
و همه ما را آوردند و نشاندند به جائى
به خیال خودمان جائى است این
باید ملتفت باشید که
آقا شما همان آدمى هستید که توى حبس بودید
و شما همان آدمى هستى که در تبعید بودى
و شما همان آدمى هستى که در انزوا بودى
این مردمند که آمدند ما را آوردند بیرون از همه اینها
و ما اگر تا آخر عمرمان به اینها خدمت کنیم
نمى‌توانیم از عهده خدمت اینها برآئیم
خداوند به ما توفیق بدهد که ما یک خدمتگزارى براى اینها باشیم
و به این نعمت موفق بشویم
شما امروز هم که ملاحظه مى‌کنید
اینهایى که در جبهه الان دارند جانفشانى مى‌کنند
اینها از کدام طبقه هستند
شما اگر پیدا کردید در تمام اینها یک نفرى
که مال آن اشخاصى باشد که داراى سرمایه بزرگ هستند
آن اشخاصى باشد که در سابق داراى قدرت‌هائى بودند
اگر یک نفر از آنها پیدا کردید
این محتاج به این است که از ما مژدگانى بگیرید
ولى مى‌دانم که پیدا نمى‌کنید
از همین جمعیت‌اند
الان هم اینهائى که جانشان را دستشان گرفتند
و شما را حفاظت مى‌کنند
و آنهایى که در بین شهرها و در بین روستاها
حفظ مى‌کنند شما و مردم را
همین طبقه هستند
این طبقه‌اند که به ما الان منت دارند
و از اول منت داشتند
همین‌ها بودند که هیچ توقعى هم ندارند
هیچ وقت هم نمى‌آیند توقع کنند
شما باید توجه به این معنا بکنید که
ما را اینها آورده‌اند
و وکیل کرده‌اند
آورده‌اند و وزیر کرده‌اند
رئیس جمهور کرده‌اند
اینها ولى نعمت ما هستند
و ما باید ولى نعمت خودمان را
از آن قدردانى کنیم
و خدمت کنیم به او
و همین‌ها هستند که
الان هم حفظ این کشور را مى‌کنند
و حفظ نظام این کشور را مى‌کنند
شما آقایان نمى‌توانید که بروید توى کوچه‌ها
و عرض بکنم که خیابانها
و آنجا را اداره کنید
شما یک شان دیگرى دارید
یک شغل دیگرى در خدمت دارید
آنها هم یک شغل دیگرى دارند
اما شغل آنها آنطور است که
شما را هم حفظ مى‌کنند
و من امیدوارم
که این روحیه در این ملت باقى باشد
و با این روحیه که سربازهاى ما دارند
و پاسدارهاى ما دارند
و آنهائى که حفاظت این کشور را مى‌کنند این روحیه را دارند
که روحیه بسیار ارزشمندى است
و شهادت طلبى است
و خود را به حلقوم مرگ انداختن براى نجات اسلام و نجات کشور
خداوند این روحیه را به همه عنایت کند
و مادامى که این روحیه هست
و آن مساله‌اى که قبلاً عرض کردم هست
مطمئن باشید که این کشور بیمه است
و هرگز نخواهد آسیب دید
خداوند انشاالله به همه شما
به همه ما
توفیق خدمت به خلق
و عبادت خدا
که خدمت به خلق هم از بزرگترین عبادت‌هاى الهى است
عنایت فرماید
و شر کسانى که مى‌خواهند این کشور را و مسلمین را
باز برگردانند به حال انزوا
یا به حال تحت سلطه بودن
آنها را هم یا اصلاح
و یا اعدام فرماید

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
راه پیمودیم + جمعه 95 بهمن 22 - 6:13 عصر

در چنین مناسبت‌هایی
این دو دست لباس کماندویی که دوختم
عجیب به کار می‌آید!
حالا دخترم هم مصرّ است
که چنین لباسی برایش بدوزم
بهانه آوردم که پارچه‌ام تمام شده
که البته واقعاً هم شده
می‌گوید بخریم
می‌گویم دیگر ندیده‌ام
آیا می‌توان چادر کماندویی دوخت؟!
چادری هم‌رنگ آن لباس‌ها؟!



تصویر فرزندانم در راهپیمایی امروز، غیر یهویی! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
کالای خارجی + پنج شنبه 95 بهمن 21 - 12:49 عصر

«بابا، ما تا حالا کالای خارجی خریدیم؟»

تلویزیون چه کرده؟!
رسانه چه قدرتی دارد
صداوسیما واقعاً دانشگاه عمومی‌ست
چطور تا بطن اندیشه کودکان ما پیش می‌رود!



این را مریم پرسید
و هنگامی که جوابش را دادم
حیرت و ناراحتی و غصه در چهره‌اش پیدا شد:
- بله دخترم!
«مثلاً چی؟»
به دور و برم نگاه کردم
لازم نبود خیلی بگردم
از وسایل درس و مشقش که جلوی روی خودش بود شروع کردم:
- ببین، این مداد فیبرکاستل است، خارجی‌ست
این پاک کن
این خط کش که روی آن انگلیسی نوشته
این ماژیک‌ها چینی هستند
آها، این جامدادی خودت
این تراش هم خارجی‌ست
آن بخاری...، نه، آن ایرانی‌ست
چرخ خیاطی‌مان خارجی‌ست
اتوبخار
این مانیتور LG هم... البته همه قطعاتش خارجی‌ست
ولی در ایران به هم وصل کرده‌اند
این خارجی‌ست
آن خارجی‌ست...

کمی که شمردم
خیلی ناراحت شد
ناگزیر شدم دست از کار و بارم بکشم و با سؤالی سر حرف را باز کنم:
- می‌دانی چرا بیشتر وسایل ما خارجی‌ست؟!
شماتت‌ناک جواب داد: «چون مردم ما تنبل هستند!»
- خب دخترم، اول که تنبل نبودند
یک اتفاقاتی افتاد که شدند
بگویم؟!
با تکان دادن سرش موافقتش را اعلام کرد
و من یک روضه مفصّل برایش خواندم:

یک روزی در کشور ما
مردم همه وسایل مورد نیاز خود را «تولید» می‌کردند
ولی بعد
انگلیسی‌ها آمدند و به شاه ما رشوه دادند
یعنی پول دادند تا اجازه دهد کالاهای خود را در کشور ما ارزان بفروشند
آن‌ها چون کارخانه داشتند
تولید انبوه
کالاها را ارزان‌تر تولید می‌کردند
وقتی کالاهای ارزان آن‌ها آمد در کشور ما
مردم ما بیکار شدند
یعنی دیگر کسی از آن‌ها چیزی نمی‌خرید
و آن‌ها هم «تولید»‌ را رها کردند
و بعد از چند نسل که گذشت
اصلاً «تولید» را فراموش کردند
فناوری و صنعت و دانش آن هم کم‌کم از بین رفت
و ما امروز محتاج کالاهای خارجی شدیم

«یعنی هنوز هم دارند به شاه رشوه می‌دهند؟!»
- نه دخترم، ما دیگر شاه نداریم
«منظورم پسر شاه است که در خارج است»
- او که دیگر قدرتی ندارد

معلوم بود منظورش این است که پس حالا که شاه نداریم
پس چرا هنوز هم «تولید» نمی‌کنیم
نمی‌دانستم چطور برایش توضیح دهم
که امروز شاه‌ها زیاد شده‌اند
هر مسئولی یک شاه کوچک است در دستگاه اداری خود
و بعضی از مسئولین هستند که امروز رشوه‌ها را می‌گیرند
و مثلاً فلان قرارداد نفتی را می‌بندند
یا مجوّز ورود فلان کالای خارجی را امضا می‌کنند
نمی‌دانستم آیا باید برایش بگویم
که قرار بود کالاهای قاچاق را آتش بزنند و معدوم کنند
ولی خود مسئولین مربوطه
آن‌ها را به مزایده گذاشته
در داخل کشور به فروش می‌رسانند
نمی‌دانستم آیا وقتش هست که این‌ها را بگویم یا نه
آیا باید بفهمد که چند سال پیش یک شاه رئیس یک بانک بود
که امروز فرار کرده و در کانادا زندگی می‌کند
یک شاه دیگر...
و شاه‌های دیگر
آیا اگر این‌ها را بگویم...

شاه رفت
شاه‌های کوچک اما هنوز هستند...
باید یک روز این را برایش توضیح دهم!

ولی دست‌شان درد نکند
صداوسیما خوب دارد کک به تن کودکان ما می‌اندازد
تا نسبت به «تولید» حسّاس شوند
به عدم استفاده از کالای خارجی!

نیروهای جوان دارند می‌آیند
کم‌کم کارها را دست می‌گیرند
این‌ها رویش‌های انقلاب است!
:)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
تبدیل گروهی تاریخ؛ شمسی و قمری و میلادی + چهارشنبه 95 بهمن 20 - 6:44 عصر

سایت‌هایی هستند روی اینترنت
و نرم‌افزارهایی قابل دانلود
رایگان
این‌که یک تاریخ را تبدیل نماید
بین سه نوع تاریخی که ما معمولاً با آن‌ها درگیر هستیم
شمسی و قمری و میلادی

با اضافه شدن کلاس PersianCalendar در دات‌نت نیز
تبدیل تاریخ آسان گشته
اما هنوز هم
روی اینترنت ندیدم ابزاری باشد
مناسب برای تبدیل گروهی از تاریخ‌ها
به صورت دسته‌ای
این‌که حجمی بدهی و حجمی بگیری
کاری که زیاد پیش می‌آید
وقتی در حال تبدیل وهله‌ای و یکباره اطلاعات هستیم

چنین ابزاری نوشتم
در این نشانی
http://pdmcenter.ir/convert
(هاست تمام شد و دلار هم گران، نشد دیگر تمدید کنم و فعلاً روی هواست!)
ابتدا برای خود البته
کاری داشتم و نیاز بود
اما
بعدش گفتم عمومی باشد تا به کار دیگران نیز شاید بیاید
خوبی‌اش:
یکهو کلّی تاریخ را یکباره تبدیل می‌کند
میان همین سه نوع تاریخ معهود
محصول را اگر بچسبانی در اکسل
به سادگی در دو ستون قرار می‌گیرد
ستون مبدأ و ستون مقصد!

از همین Namespace معروف دات‌نت هم استفاده کردم
یعنی System.Globalization
کدها را هم می‌گذارم این‌جا
به زبان VB است
شاید کسی نداند و بخواهد در کدنویسی خود به کار بندد

برای تبدیل میلادی به شمسی:

Function M2SH(str As String) As String
    "2017/2/8 => 1395/11/19
    Dim f As System.Globalization.PersianCalendar = New System.Globalization.PersianCalendar
    M2SH = f.GetYear(str) & "/" & f.GetMonth(str) & "/" & f.GetDayOfMonth(str)
End Function



و برای میلادی به قمری:

Function M2GH(str As String) As String
    "2017/2/8 => 1438/5/12
    Dim h As System.Globalization.HijriCalendar = New System.Globalization.HijriCalendar
    M2GH = h.GetYear(str) & "/" & h.GetMonth(str) & "/" & h.GetDayOfMonth(str)
End Function



شمسی به میلادی:

Function SH2M(str As String) As String
    "1395/11/19 => 2017/2/8
    Dim f As System.Globalization.PersianCalendar = New System.Globalization.PersianCalendar
    Dim yyyy As Integer = DatePart("yyyy", str)
    Dim mm As Integer = DatePart("m", str)
    Dim dd As Integer = DatePart("d", str)
    Dim d As DateTime = f.ToDateTime(yyyy, mm, dd, 0, 0, 0, 0)
    SH2M = d.ToShortDateString()
End Function



شمسی به قمری:

Function SH2GH(str As String) As String
    "1395/11/19 => 1438/5/12
    Dim f As System.Globalization.PersianCalendar = New System.Globalization.PersianCalendar
    Dim h As System.Globalization.HijriCalendar = New System.Globalization.HijriCalendar
    Dim yyyy As Integer = DatePart("yyyy", str)
    Dim mm As Integer = DatePart("m", str)
    Dim dd As Integer = DatePart("d", str)
    Dim d As DateTime = f.ToDateTime(yyyy, mm, dd, 0, 0, 0, 0)
    Dim mi As DateTime = d.ToShortDateString()
    SH2GH = h.GetYear(mi) & "/" & h.GetMonth(mi) & "/" & h.GetDayOfMonth(mi)
End Function



قمری به میلادی:

Function GH2M(str As String) As String
    "1438/5/12 => 2017/2/8
    Dim h As System.Globalization.HijriCalendar = New System.Globalization.HijriCalendar
    Dim yyyy As Integer = DatePart("yyyy", str)
    Dim mm As Integer = DatePart("m", str)
    Dim dd As Integer = DatePart("d", str)
    Dim d As DateTime = h.ToDateTime(yyyy, mm, dd, 0, 0, 0, 0)
    GH2M = d.ToShortDateString()
End Function



و در نهایت هم قمری به شمسی:

Function GH2SH(str As String) As String
    "1438/5/12 => 1395/11/19
    Dim f As System.Globalization.PersianCalendar = New System.Globalization.PersianCalendar
    Dim h As System.Globalization.HijriCalendar = New System.Globalization.HijriCalendar
    Dim yyyy As Integer = DatePart("yyyy", str)
    Dim mm As Integer = DatePart("m", str)
    Dim dd As Integer = DatePart("d", str)
    Dim d As DateTime = h.ToDateTime(yyyy, mm, dd, 0, 0, 0, 0)
    Dim mi As DateTime = d.ToShortDateString()
    GH2SH = f.GetYear(mi) & "/" & f.GetMonth(mi) & "/" & f.GetDayOfMonth(mi)
End Function


امید که به کار دیگران نیز آید.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
آرزوهای تولیدی + چهارشنبه 95 بهمن 20 - 2:21 عصر

صبحانه‌اش را که تمام کرد گفت:
می‌خواهم وقتی بزرگ شدم یک یخچالی بخرم
که پایینش اینجوری باشد و بالایش آنجوری!

تا حرفش تمام شد گفتم:
چرا مصرفی آرزو می‌کنی؟!
خب تولیدی آرزو کن!
بگو وقتی بزرگ شدم می‌خوام یخچالی تولید کنم
که اینجوری باشد
یک کارخانه تولید یخچال اصلاً بسازم

«آخه وقتی هست چرا تولید کنم؟!»
با تعجب پرسید

و پاسخ دادم:
«هر چقدر هم که باشد
تو هم بساز
تو بهترش را بساز
این بهتره یا این‌که یکی دیگه بسازه تو بری بخری؟!»

آدم گاهی یک کارهایی می‌کند که نتیجه‌اش زود معلوم می‌شود
ولی این کار ِ من
نتیجه‌اش به این زودی‌ها مشخص نخواهد شد
یعنی نمی‌دانم نتیجه‌اش چه شود
آیا فرزندانم به سوی اقتصاد تولیدی سوق می‌یابند؟!
یا تأثیری نخواهم داشت؟!

ولی در کلّ
فارغ از ثمره و نتیجه نهایی
خوب است که واژه «خرید» را از دل و زبان فرزندانمان بیاندازیم
و به جای آن «تولید» را مرتکز کنیم
حداقل در آرزوهایشان!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
معلّم ناراضی + چهارشنبه 95 بهمن 20 - 4:41 صبح

چرا ناراضی بود؟
از شیوه توصیفی
از این تغییر در نظام آموزشی
از تبعیضی که معتقد بود در بین است

این چند روز رفتم و کارنامه همه بچه‌ها را گرفتم
البته...
گرفتن که نه
نمی‌گذارند با خود بیاوری
فقط مطالب مندرج در کارنامه را بخوانی و امضا کنی
ولی خب من...
مثل همیشه با دوربین همیشه همراهم... :)
قبلاً اینجا درباره این کارنامه‌ها نوشته بودم!



[تصویر بزرگ]
چرا ناراضی بود؟!
شاید هم حق داشت
نمی‌دانم
ولی این طور می‌گفت
یکی از معلّمان:
مسئولین اداره
فرزندان خودشان را گذاشته‌اند غیرانتفاعی
با نمره ارزیابی می‌شوند
ولی بچه‌های ما را هی اصرار دارند «توصیفی» ارزیابی کنیم
آن‌وقت معلوم نمی‌شود که جایگاه فرزند شما کجاست
و بعد هم در کنکور
بچه‌های آن‌ها رشته‌های مهم را پر می‌کنند!


می‌گفت:
من الآن واقعاً نمی‌دانم کدامیک از دانش‌آموزانم از همه بهتر است
فقط می‌توانم بگویم سه تایشان بهترین در کلاس هستند
موشح و فلانی و فلانی
ولی وقتی نمره اجازه ندارم بدهم
نمی‌توانم دقیق تشخیص بدهم!


واقعاً که شاکی بود:
به ما گفتند حق نداریم وقتی مشق یا املای بچه را امضا می‌کنید
بنویسد مثلاً: بیشتر تلاش کن!
چون در این عبارت نوعی قضاوت کردن هست
شما از کجا می‌دانید، شاید تلاش خود را کرده باشد؟!
گفته‌اند اگر یک خط از املای دانش‌آموز را خواندید
و سه تا غلط داشت
دیگر بقیه املای او را صحیح نکنید
که بشود ده تا غلط
این بچه ناامید می‌شود از درس
همان سه غلط را برایش گرفتید کافیست!
موقع امضا هم بنویسد: آفرین بر تو کودک دانشمند و نابغه!


و می‌پرسید:
با این روش به نظر شما فرزندان‌تان به جایی خواهند رسید؟
اگر نمره نباشد و رقابت ایجاد نشود بین آن‌ها
برای موفقیت تلاش خواهند کرد؟
باسواد خواهند شد؟!


و خلاصه بسیار معترض
به این شیوه آموزشی
سبب شد بیشتر بیاندیشم؛
آیا واقعاً شیوه توصیفی در ارزیابی کارآمدتر است یا شیوه اندازه‌گیری کمّی و عددی؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
هندسه انقلاب + پنج شنبه 95 بهمن 14 - 7:0 صبح

دقیقاً یک‌سال پیش
حضرت آقا فرمودند
خدا ایشان را حفظ فرماید
این چنین مطلبی را:

براساس سخنان امام(ره)، موضوع «مردم»، «استقلال کشور»، «تدیّن و پایبندی به مبانی اسلامی»، «مبارزه با استکبار و زورگویی»، «مسأله فلسطین»، «موضوع معیشت مردم»، «توجه به مستضعفین و رفع فقر»، خطوط اصلی انقلاب هستند که از ترکیب آن‌ها «هندسه انقلاب» به‌دست می‌آید.*



[تصویر بزرگ]

هندسه را دهخدا و معین با چنین مضامینی توصیف کرده‌اند:
«اندازه و شکل»، «علمی که در آن از احوال مقدارها و اندازه‌ها بحث شود»، «رشته‌ای از ریاضیات که مطالعه در فضا و اشکال و اجسام قابل تصوّر در این فضا می‌نماید»، «معرّبِ اندازه».

فرهنگ عمید ریشه این لغت را «handacak» می‌داند که واژه‌ای پهلوی‌ست، همان‌که امروزه «اندازه» گفته می‌شود. این واژه پس از رفتن به زبان عربی به صورت «هَندَسَه» تلفظ شده و پس از بازگشت به فارسی «هِندِسه» گردیده است.

اما کاربردی که امروزه واژه هندسه در علوم پیدا کرده است، ناشی از معادل‌سازی آن برای لغت Geometry در زبان انگلیسی‌ست. ژئومتری این‌طور تعریف شده است:
«برگرفته از زبان یونان باستان: اندازه‌گیری زمین؛ ژئو = زمین، مترون = اندازه»، «شاخه‌ای از ریاضیات که به پرسش‌هایی درباره شکل، اندازه، مکان نسبی اشکال و مختصات فضا می‌پردازد.»

فارغ از معنای لغوی «هندسه»، این واژه در معنایی اصطلاحی، کاربردهایی در علوم دیگر، غیر از ریاضیات، یافته است. خصوصاً در علوم سیاسی و اجتماعی و همچنین معرفت‌شناسی به ترکیباتی مانند: «هندسه قدرت» (Power geometry)، «هندسه معرفتی» و «هندسه تشکیلات» بر می‌خوریم.

در این کاربردها، به نظر می‌رسد «هندسه» به معنای «ساختار و شاکله» منظور نظر است؛ نحوه خاصّی از ترکیب اجزا که نظمی ساخت‌یافته را در راستای هدفی مشخص پدید می‌آورد.

جمهوری اسلامی از بدو تشکیل خود، اصول و قواعدی را محور موضع‌گیری‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود قرار داده، در مواجهه با حوادث و پدیده‌های خارجی و داخلی، از آن‌ها تخطی ننموده است.
این اصول که برگرفته از ایدئولوژی انقلاب و مبتنی بر تطبیق نظریات سیاسی اسلام بر شرایط جهان در دوران معاصر است ساختاری منسجم و هدفمند را شکل می‌دهد که مسیر انقلاب را تا این لحظه در جهتی معیّن و ثابت حفظ نموده است.
ضرورت حفظ جهت حرکت انقلاب و استمرار آن در مسیر تکامل و پیشرفت، ما را به ضرورت شناسایی این ساختار می‌رساند. ساختاری که می‌توان آن را «هندسه انقلاب» نامید.

* http://leader.ir/fa/content/14115


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
پاره ای از تاریخ هـ ش + چهارشنبه 95 بهمن 13 - 8:56 صبح

گاهی دیدن ترتیب و ترتّب حوادث
در تاریخ
تاریخ فرهنگ یک کشور
حوادث سیاسی و فرهنگی و اقتصادی...
پدیده‌ها را که با هم مشاهده کنی
رخ‌دادهایی که بر هم تأثیر شاید گذاشته باشند
نگاه انسان متفاوت می‌شود گاهی
اصلاً ربط‌هایی به چشم می‌آیند
که پیش از این مورد غفلت بوده‌اند

برای پروژه‌ای مطالعه می‌کردم
احساس کردم بعضی اتفاق‌ها با هم ربط دارند
خواستم هم‌زمانی‌شان را با هم ببینم
بعضی میلادی
در غرب یعنی
و بعضی شمسی
در کشور خودمان
بعضی هم قمری
مربوط به تاریخ اسلام
همه را شمسی کردم تا تقارن‌شان آشکار گردد برایم
و چنین نموداری شد
طولانی البته
بسیار

شاید به کار دیگران هم بیاید
از این رو گذاردم این‌جا!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
نمی دانم + شنبه 95 بهمن 9 - 8:44 عصر

خب بگو نمی‌دانم
چرا پاسخ ِ نادرست؟!

کودک که بودم
یادم نیست در چه سنّی
پرسیدم از تابستان و زمستان
سرما و گرمای زمین
پاسخ را این طور گفتند:
زمین از خورشید دور می‌شود در زمستان
و نزدیک در تابستان
و من پذیرفتم
و سال‌ها گذشت
در مدرسه خلاف آن فراگرفتم
زمستان نزدیک
و تابستان دور
و دلیل؛ زاویه داشتن محور گردش زمین به دور خود
نسبت به صفحه مدار آن به دور خورشید!

کودکان حافظه خوبی دارند
البته برای سؤالاتی که برایشان مهم باشد
اشتباه را به خاطر می‌سپارند
و بی‌اعتماد می‌شوند
کِی؟!
وقتی نادرستی پاسخ را فهمیدند
چه اصرار است که پاسخ تمام سؤالات‌شان را بدهیم اصلاً؟!
آن هم وقتی جواب را نمی‌دانیم!



کلاً سه جور پاسخ برای سؤالاتشان دارم
یا نمی‌دانم
واقعاً یعنی
یهو می‌پرسد: دوچرخه را چه کسی اختراع کرد؟!
صریح می‌گویم: نمی‌دانم عزیزم.
گاهی هم می‌دانم
اما پاسخش را صلاح نمی‌دانم بگویم
نیاز دارد به سن مناسب برسد
پاسخ نادرست نمی‌دهم
نسیه‌اش می‌کنم:
«جواب این سؤال خیلی طولانیه
کلی مطلب باید برات بگم
خیلی مفصّل...
یادم باشه بعداً سر فرصت
یک موقع که وقت داشتم کلّی برات درباره این موضوع صحبت کنم!»

تا به حال که جواب داده
یعنی بعداً یادشان رفته
فراموش کرده‌اند
خیالشان هم راحت بوده
که روزی به پاسخ آن خواهند رسید
وقتی وقتش رسید یادشان خواهد آمد إن‌شاءالله
اما «نه» نگفتم
که حریص نشوند به اصرار برای پاسخ

و در نوع سوم
این‌که جواب را بدانم و آسان هم باشد
فقط در این حالت است که پاسخ می‌دهم

البته گاهی
در این حالت هم خوب است بررسی کنیم
ببینیم سنخ سؤال چیست
پرسیده: لامپ را چه کسی اختراع کرده؟
این را که نمی‌تواند فکر کند و بفهمد
من فوری جواب می‌دهم
اما بعضی سؤال‌ها:
ترمز دوچرخه چطوری نگهش می‌داره؟
خب این را می‌شود «کشف» کرد
پاسخ را به خودش واگذارد
این طور مواقع می‌گویم:
«نظر خودت چیست؟ یه کم فکر کن ببین می‌فهمی»
پاسخ خود را کمی به تأخیر می‌اندازم، آن هم اگر خودش نتوانست!

تربیت تصادفی نیست
تربیت تدبیر می‌خواهد
تربیت حواس جمع می‌خواهد
نوعی مهندسی کودک است
باید دغدغه‌اش را داشت
باید نگران رشد روحی و ذهنی کودک بود
به همان میزانی که نگران رشد جسمی وی هستیم
بلکه هم بیشتر!

وقتی نمی‌دانیم، سریع بگوییم «نمی‌دانیم»
این قطعاً بهترین پاسخ است!

«الحسین بن محمد، عن معلى بن محمد، عن علی بن أسباط، عن جعفر بن سماعة، عن غیر واحد، عن أبان، عن زرارة بن أعین قال: سألت أبا جعفر علیه السلام: ما حق الله على العباد؟ قال: أن یقولوا ما یعلمون ویقفوا عند ما لا یعلمون.» (کافی، ج1، ص43، میزان‌الحکمه، ج5، ص14)
زراره می‌گوید: از امام باقر علیه‌السلام سؤال کردم: حق خدا بر بندگان چیست؟ در پاسخ فرمود: آن را که می‌دانند بگویند و در چیزی که نمی‌دانند توقف نمایند.

«وَلاَ یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لاَ یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ: لاَ أَعْلَمُ» (نهج‌البلاغه، حکمت 82)
هیچ کس از شما اگر چیزى را از او پرسیدند که نمى داند حیا نکند و (صریحاً) بگوید: نمى دانم.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
پاورپوینت سبک زندگی + پنج شنبه 95 دی 30 - 8:29 عصر

مدتی پیش کاری در این زمینه انجام داده
این‌جا
مورد توجه بعضی دوستان قرار گرفت

اخیراً دیدم مؤسسات بسیاری
رسماً در همین موضوع مشغول به کار شده
پروژه‌هایی تعریف کرده
جلساتی در حال برگزاری...
به نظرم رسید شاید به کارشان بیاید
پاورپوینتی که برای تبیین همین مسأله طراحی کرده‌ام



گفتم قرار دهم بلکه به کار آید
از این نشانی بردارید
امید که مفید افتد!

پ.ن.
اگر قلم‌های استفاده شده را نداشتید
در این نشانی هست
می‌توانید بردارید و استفاده کنید.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   86   87   88   89   90   >>   >

یکشنبه 04 خرداد 18

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X