سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

هر دانشمندی، بیمناک است . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
اخلاق در دادگاه + یکشنبه 89 آذر 14 - 8:8 عصر

وقتی قاضی نصیحت می‌کند :)
این از آن شاهکارهایی بود که دیدم
در تمام دوران فعالیت‌های حقوقی
این حکم را آورده بود:

در شگفت بود
پرسید: آیا چنین رویه‌ای در دادگاه هست
که در متن رأی نصیحت نمایند؟!

عرض کردم: نه برادر!
این رویه معمول نیست
ولی نکاتی هست در دادگاه شما
که قابل توجه است
اولین نکته جالب در دادگاه حضانت فرزند
روشن شدن نادرستی زوجه بود
قاضی عبارت جالبی به کار برد:
«من بهترین و سابقه‌دارترین قاضی این مجتمع هستم
مشکلات زیادی بین زوجین دیده‌ام
ولی شما هیچ مشکلی ندارید، بی‌دلیل به این‌جا کشیده‌اید!»
می‌گفت: بنده خدا، قاضی،
واقعاً به شگفت آمده بود از این‌که زوجه به چه دلیلی خانه زوج را ترک کرده است
که یک‌سال است فرزندان را نزد زوج گذاشته
بی‌هیچ دلیلی!
قاضی از زوج خواست زوجه را به اشتباهاتش ببخشد
تا باز گردد و مطلب تمام شود
«به خاطرش آوردم دادگاه یک ماه پیش را»
قاضی در دادگاه قبلی نیز نصیحت کرده بود
طرفین را گفت: «همین‌جا به قرآن قسم بخورید
تا گذشته را فراموش کنید و الآن به زندگی باز گردید»
زوج همان لحظه پذیرفت و آماده قسم شد
قاضی رو به زوجه کرد
«من باید با مشاورینم در میان بگذارم»
عین عبارتی است که زوجه گفته است و از دادگاه خارج شده‌اند
«البته الآن منکر هستند»
عجیب است به این راحتی انکار...

قاضی ماجرای گذشته را به یاد آورد
«اکنون چه؟ می‌بخشی که بازگردد؟»
- تو چه گفتی برادر؟
می‌گوید به قاضی گفته است
از هفت هشت ماه پیش همیشه همین یک شرط را داشته‌ام:
«زوجه به مقداری دروغ در دادگاه گفته است
که نوشته‌اش سه صفحه بالغ شده
و دو صفحه هم دست‌نوشته دروغ دارد
و آن استشهادیه 16 نفر که اقوام‌شان به دروغ امضاء کرده‌اند
کتباً بنویسد که آن‌چه نسبت به شوهر داده در دادگاه کذب است
و برگردد!»
قاضی نوشت و از زوجه خواست که امضاء کند
زوجه اما با این‌که تلویحاً پذیرفته بود دروغ‌گویی را
حاضر به امضاء نشد
و گفت: «فقط بنویسید: قبول دارم که شکایت کردنم به دادگاه اشتباه بود، تا امضاء کنم!»

- حالا چرا این‌قدر اصرار داری به نوشتن؟
داورشان راست می‌گوید که نوشته هیچ تضمینی نمی‌دهد
«توانایی اقرار به نادرستی را ملاک گرفته‌ام»
می‌گوید قادر نیست با یک فرد نارسیست زندگی کند
چون به اندازه کافی مازوخیست نیست!
می‌گوید باید احراز کند که زوجه سلامت روحی خود را بازیافته است
و بیماری شخصیتی از او دور شده
و شاخص آن همین اقرار به خطا و نادرستی است!
گفتم: مگر نگفته بودمت که بیماری شخصیتی درمان ندارد؟! به نقل آن استاد روانشناسی؟!

این شده که قاضی در رأی صادره
به شگفتی گرفتار
عجایبی در کار انداخته
«فقط یک اعتراض به قاضی دارم»
- چه؟
او که می‌داند فرزندان پیش زوج بوده‌اند یک‌سال
چرا نوشته است: «اکنون در اختیار خواهان می‌باشد»
انصاف این بود که بنویسد:
«اکنون به حکم دادگاه در اختیار خواهان قرار گرفته است»
سه هفته قبل از دادگاه
زوجه با دستور موقت همین قاضی مأمور آورد و بچه‌ها را گرفت!
«این را از قاضی نمی‌بخشم»
عرض کردم برادر
اگر آن دستور موقت نبود
و بچه‌ها نزد تو بودند
کار بر قاضی دشوار می‌شد
و صلاحیت مادری زیرسؤال می‌رفت
و آن دستور موقت آتش تهیه این حکم حضانت بود
ضرورت داشتن وکیل به همین نکته‌ها بر می‌گردد، آن‌ها وکیل دارند!

اما در خصوص فتح مکه:
«قَالَ أَبَانٌ وَ حَدَّثَنِی عِیسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّیٌّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَال‏: ...قَدْ عَهِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْمُسْلِمِینَ أَنْ لَا یَقْتُلُوا بِمَکَّةَ إِلَّا مَنْ قَاتَلَهُمْ سِوَى نَفَرٍ کَانُوا یُؤْذُونَ النَّبِیَّ ص مِنْهُمْ مِقْیَسُ بْنُ صُبَابَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعْدِ بْنِ أَبِی سَرْحٍ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ خَطَلٍ وَ قینتین [قَیْنَتَانِ‏] کَانَتَا تُغَنِّیَانِ بِهِجَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ اقْتُلُوهُمْ وَ إِنْ وَجَدْتُمُوهُمْ مُتَعَلِّقِینَ بِأَسْتَارِ الْکَعْبَة...» (بحارالأنوار، ج21، ص131 - کشف‏الغمة، ج1، ص218 - کشف‏الیقین، ص142 - المناقب، ج1، ص208)
رسول خدا(ص) گفته شده ده نفر را نبخشیدند، چرا؟ این را قاضی باید پاسخ گوید!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
سه ساعت با اساتید حوزه + شنبه 89 آذر 13 - 6:51 عصر

نشست امروز صبح
میان جامعه مدرسین بود و اساتید و فضلای حوزه
موضوع هم
پی‌گیری مطالبات رهبری از حوزه
قرار شد کمکی کنم
فرمایشات رهبری را در این مدت موضوع‌بندی کرده
کار آماده بود تقریباً
قربةً إلی الله که شد قرعه به ما افتاد
تکلیفی بود و ادا کردیم بحول الله و قوّته
نیّت کردم و گفتم‌شان این را حسب وظیفه می‌کنم
هیچ مطالبه ندارم و پولی نخواهم گرفت
(می‌گویم که فرهنگ بشود؛ چگونه می‌شود برای ادای تکلیف مطالبه دستمزد کرد؟)

دو سخنرانی رهبری
در میان عموم طلاب حوزه (29/7/1389)
و در میان نخبگان و اساتید (3/8/1389)
بنا شد محور قرار بگیرد برای کمیسیون‌ها
از موضوعاتی که کار کرده بودم
گزینشی انجام داده و نموداری تهیه کردم
برای هر کدام از مباحث.
جزوه‌ای از آن درآمد و امروز توزیع شد
استندها و تابلوهایی هم به صورت رنگی
اولین نمودار خلاصه فرمایشات ایشان در «دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم» است:

که pdf آن اینجاست
و دومین نمودار مربوط به «دیدار جمعی از اساتید، فضلا و طلاب نخبه حوزه علمیه قم»:

و این هم pdf آن
جلسه با برکتی بود
فرمایشات آیةالله العظمی صافی خیلی توجهم را جلب کرد
خصوصاً آن‌چه درباره فراجغرافیایی و فرامرز بودن حوزه‌های علمیه...
واقعاً حوزه علمیه شیعه فراتر از آن است که به مرزهای جغرافیایی محدود شود
ایشان حوزه حلّه، نجف، لکناهو، قم و مشهد را نام برد
و همه را با یک عنوان توصیف کرد: «حوزه علمیه شیعه»
افتخار کرد به این‌که
از میان مراجع حوزه نجف، یکی‌شان ایرانی است، یکی عراقی و دیگری پاکستانی
واقعاً چه تفاوتی می‌کند در کجای زمین زاده شده باشی
و در کجا پرورش بیابی
فقیه اگر باشی به فقه شیعه
عالم دینی هستی و هیچ تفاوتی نداری با شیخ انصاری یا شیخ طوسی یا سیدمرتضی یا شیخ مفید یا...
آیةالله یزدی هم صحبت کردند به عنوان مسئول جامعه مدرسین
و آقای حسینی بوشهری به عنوان معاون جامعه و روحانیت

پس از اتمام موضوع‌بندی فرمایشات رهبری
ابتدا بنده پنج محور استخراج کرده بودم
که کارگروه‌ها و کمیته‌ها یا به قول دوستان کمیسیون‌ها در این پنج موضوع تشکیل شود
دوستان که بحث کردند
به تفاهم رسید و به هشت تا رساندیم
به این‌که مثلاً «علوم انسانی» را از دل «حوزه و نظام» در آوردیم
یا «بحث استکبار جهانی» و «ارتباط با جامعه علمی فراملّی»
هشت موضوع که شد
هشت نفر از اساتید حوزه هم آمدند و صحبت کردند
هر کدام ده الی پانزده دقیقه
درباره هر موضوع یک نفر
که امید است کارگروه‌ها تأسیس شود به زودی
و تا پایان سال نتایجی به بار آورد

طرحی تنظیم کرده بودم برای مدیریت کمیته‌ها
و تهیه مواد خام مورد نیاز آن‌ها
که البته چندان مورد استقبال قائم‌مقام جامعه مدرسین واقع نشد
و فعلاً آن را به بایگانی نوت‌بوکم منتقل کردم
موضوعات نهایی این‌هاست:
1. برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری در حوزه
2. تحوّل و مدیریت آن در حوزه
3. مسأله علم در حوزه
4. اخلاق و تهذیب در حوزه
5. تعامل حوزه و نظام
6. حوزه و ارتقاء فرهنگ جامعه و مردم
7. حوزه و علوم انسانی
8. حوزه و جهان اسلام

تمام موضوعات فوق از منویّات رهبری استخراج شده است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
فرآیند دادرسی مهریه + جمعه 89 آذر 12 - 6:28 صبح

استقبال خوبی
دوستانی که مدت‌ها نمی‌دیدم
از دیدن «الگوریتم تمکین» به وجد آمده
نوت‌های شگفت گذاشته و تفقّد و مهربانی‌شان شامل شد
تحت تأثیر قرارم دادند
و «جوگیر شدم» تا حدّی
این هم صادر شد
البته کمی پیچیده‌تر از قبلی
خُب، بحث مالی است و ...
بحث مالی گرفتاری بیشتر دارد، خُب

از اینجا pdf را بگیرید!

توجّهات:
1. موضوع کار شورای حل اختلاف در مسأله مهریه متفاوت است. این‌جا هدف آشتی طرفین برای بازگشت خانواده نیست، غرض مصالحه در اقساط پرداختی است، تا از سیل مردان جوان زندانی مهریه بکاهد. چند سال پیش یک سر اوین رفته بودم به ملاقات «زارعی» مدیر آن‌جا که به طول انجامید و نماز و نهار هم آن‌جا بودیم. هر چه می‌دیدم جوان مهربدهکار بود و گرفتاری به معضل مهریه‌های بالا! برای حل این معضل شد که شورا را داخل در قضیه کردند.
2. هم شورا و هم دادگاه به دلیل مشغله‌های کاری، وقت که تعیین می‌کنند زیر یک ماه غالباً نیست. یعنی هر بار از دبیرخانه شورا یا دفتر شعبه دادگاه تقاضای وقت بنمایی، نوبت تعیین‌شده حداقل یک ماه بعد است. اضافه بفرمایید 20 روزهایی که در این میانه فرصت دارید. همین فرآیند فوق می‌تواند یک‌سال به طول انجامد. البته وکلا تدابیر غنی‌تری نیز اندیشیده‌اند و راهنمایی‌های شگفت می‌کنند: «انجام هر امر عندمنقضی‌الوقت». اگر بیست روز فرصت دارید برای تقاضای اعسار، زوج می‌تواند همان روز 20 یا حداکثر 19 اقدام کند. نوبت دادرسی هم به همین مقدار عقب می‌افتد و تمام جریان دادگاه و به تبع آن... آغاز پرداخت اقساط نیز عقب خواهد افتاد. در این مدت زوج می‌تواند درآمدها را ذخیره نماید، تا با نهایی‌شدن حکم، بتواند قسط بدهد!
3. یکی از شگفتی‌های دادگاه مهریه تعریف عجیب زوجه از زوج است که در هیچ دادگاه دیگری مشاهده نمی‌شود. در تمام دادرسی‌ها با کمال تعجب می‌بینیم که زوجه تمام شخیت زوج را به لجن می‌کشد، اما وقتی هر روز مراجعان دادگاه مهریه را مشاهده می‌کنی، همان زن‌ها روز مهریه از شوهرهاشان تعریف‌های شگرف می‌کنند که بیا و ببین! یکی می‌گوید: «ایشان بهترین برنامه‌نویس در این شهر هستند»، دیگری را می‌بینی: «شوهر من بزرگ‌ترین مغازه لوستر فروشی قم را دارد»، آن یک: «این آقا تمام این ساختمان را می‌خرد و می‌فروشد، خیلی پول دارد». اما وقتی مقایسه می‌کنی با دعاوی سابقه، مثلاً دعوی «تمکین» می‌بینی همین آدم به قاضی گفته است: «این... خانه‌اش مال پدرش است، برنج آشغالی می‌خرد، گوشت گوساله چهار سال داده من خوردم، من دیگر نمی‌توانم در خانه این مرد زندگی کنم». در دادگاه تمکین مردها معمولاً فقیر، مفلس، شاید هم تا حدّی گدا به نظر می‌رسند، اما دادگاه مهریه همه را متموّل، پول‌دار و مرفّه نشان می‌دهد. این را گفتم که حواستان جمع باشد!
4. توجه کنید که با اتمام دادرسی مهریه هنوز راه برای تصرّف اموال زوج توسط زوجه باز است. به این روش که هر گاه زوجه بتواند مدارکی به دادگاه ارائه نماید که زوج اموالی دارد قابل واگذاری به زوجه، می‌تواند دادخواست داده و در صورت پذیرش مهریه اصطلاحاً «حال» می‌شود. اموال را از زوج گرفته و تحویل زوجه خواهند داد، به زور قانون!
5. غالباً تقسیط مهریه که انجام می‌شود، بین 40 تا 200 سال گاهی پرداخت مهریه طول می‌کشد. تعجب نکنید، بله پرونده‌هایی بود که به هزار سال انجامید! این نشان از حماقت و نادانی آدم‌های سرزمین ما ندارد، در این‌که چه مهریه‌های سنگینی بسته‌اند. این نشان از حُسن ظن و اعتمادی دارد که در جامعه ما شکل گرفته و سبب شده چنین چاه‌هایی گشوده شود. از همه مهم‌تر سمبل عدم تطابق قوانین حقوقی نظام با احکام شرعی اسلام است. حکم شرعی در این موارد «عدم وجوب پرداخت مهریه مازاد بر توان مالی زوج است». یعنی اعسار در اسلام به قسط‌بندی نمی‌انجامد، بلکه به عدم وجوب پرداخت می‌رسد، اما قانون‌گذار بر حسب زعم خود که احساس کرده نظامی أحسن از آن‌چه وحی شده می‌تواند خلق کند، چنین تقنین نموده و از این باب کم نیست در قوانین ما. اگر روزی وقتم قدّ داد، شاید تعارض بخشی از قوانین حقوقی با احکام شرعی را مستنداً متذکر شدم. اجالتاً فتوای آیةالله مکارم را داشته باشید تا بعد:
«بسمه تعالى. هیچ کس را به خاطر مهریه نمى‌‏توان زندانى کرد، مگر اینکه توانایى او بر اداى مهر ثابت شود و عمداً خوددارى کند و در موقع «شک در قدرت» اصل بر «عدم یسار» است، زیرا هیچ کس ثروتمند از مادر متولد نمى‌‏شود و استصحاب «عدم یسار» ثابت است و معلوم نیست چرا تا کنون جمعى از قضات محترم عده‏‌اى از جوانان را به زندان انداخته‌اند تا عدم توانایى خود را اثبات کنند ... نکته دیگر این که: تفاوت گذاردن میان تعبیر «عندالقدرة و الاستطاعة» و «عندالمطالبه» نیز صحیح به نظر نمى‌‏رسد، زیرا تعبیر «عندالمطالبه» نیز بر اساس شرایط عامه تکلیف است که یکى از آن‌ها «قدرت» مى‌‏باشد و طبعاً مقید به آن است. مگر حکمى وجود دارد که مشروط به قدرت و استطاعت نباشد؟! سزاوار است این قیود نیز از عقدنامه حذف شود. هر کس قدرت داشت باید بپردازد و اگر نداشت با مطالبه زوجه، به مقدار امکان تقسیط مى‌‏شود و با اولین قسط، زوجه باید تمکین کند. همیشه موفق باشید. والسلام علیکم ورحمة اللَّه» 8/7/1389


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
نخبگان حوزه و توصیه رهبر + سه شنبه 89 آذر 9 - 8:59 عصر

دیدار مغتنمی است
اساتید و فضلا هستند
و طلاب نخبه
نخبه را در حوزه از روی آثار مکتوب غالباً می‌شناسند
مرکزی که از روی تعداد کتاب‌ها و مقالات
طلبه‌های نخبه را شناسایی می‌کند
رهبر در فیضیه تشریف دارند
سوم آبان 89
نمازخانه فیضیه که زیر حیاط قرار دارد
فضای وسیعی است و جمعیت مالامال
خُب فضای علمی است دیگر
همه از اساتید هستند
همه از فضلای حوزه
و رهبر کلام خود را با چه سخنی آغاز خواهد کرد؟!
حتماً مهم‌ترین خواهد بود
هر چه که مبدأ کلام واقع شود
شاید انتظار این باشد
که علم و علمیّت اولین بحث باشد
نخبگان را به نخبگی باید «ستود»
اما...
«اصل و اساس حوزه بر معنویت است»
ایشان کلامش را با این موضوع آغاز کرد
«زهد» را محور سخن قرار داد
و با چند روایت آن را تشریح فرمود

لُبّ کلام این‌که
بنا بر «ستودن» که نیست فقط
بنا بر «ارتقاء» است، بر «تکامل»
او که علم را محور زندگی قرار داده
که به نخبگی شهره شده
چه نیاز به ستایش علمی
او را باید از بال دیگر پرواز حذر داد
«علم» بدون «معنویت» بطلان محض است!
و رهبر این جمله را فرمود:
«طلبه‌ها را نصیحت کنید. طلبه‌ها را به تفکر، تأمل، ذکر موت و پرهیز از درس خواندن و تلاش کردن برای رسیدن به مقامات عالی و جلب توجه مردم به سمت خود هدایت کنید. طلبه‌ها درس بخوانند لله، فی الله و بالله؛ این آن وقت می‌شود حوزه با برکت»!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
فرآیند دادرسی تمکین + دوشنبه 89 آذر 8 - 10:8 عصر

پیرمردی سالخورده مراجعه کرد
راهنمایی می‌خواست
در دادگاه که بودم امروز
غالب کسانی که می‌آیند
واقعاً نمی‌دانند چه باید کنند
چند کلمه که برایشان توضیح می‌دهی
تازه می‌فهمند چه مسیر پیچیده‌ای در پیش دارند
تازه با این همه اطلاع‌رسانی که می‌شود!
دوستی چند روز پیش
جویای همین اطلاعات بود
تا گفتم چند کلمه
گفت: «طوری بیان کردی که گویا فلوچارت آن را در ذهن داری!»
عرض کردم: ده سال درگیری در تحلیل و طراحی
دیگر نیمرو هم که می‌زنم
ریزفعالیت‌هایش را در ذهن ردیف می‌کنم
بله، می‌شود
برای هر کاری می‌شود مدل‌سازی کرد
ریزفعالیت نوشت
و الگوریتمش را استخراج کرد
گفت: «پس چرا این کار را با دادگاه نمی‌کنی؟
نمی‌بینی خیلی‌ها گرفتار می‌شوند و بی‌اطلاع؟»
این شد که اولین را ساختم
همراه با پیشنهاداتی در نهایت:

دانلود فایل pdf از اینجا

پیشنهاد برای زوج:
1. قبل از ارائه دادخواست تمکین حساب کن آیا می‌توانی لوازم منزل را بعد از بردن جهیزیه در طی یک روز و حداکثر دو روز فراهم کنی، اگر نه اقدام نکن!
2. مأمور کلانتری از قبل اطلاع نمی‌دهد و ناگهانی به در منزل می‌آیند، حداکثر ده دقیقه قبل از مراجعه از کلانتری تلفن می‌کنند. اگر دادخواست عدم تمکین داده‌ای آماده مراجعه مأمورین باش.
3. حتماً و حتماً و حتماً پس از عروسی، در همان روزهای نخست یک فهرست کامل از جهیزیه تهیه کن و به تأیید زوجه برسان. در غیر این صورت بدان که زوجه بیش از جهیزیه‌ای که آورده است برای بردن فهرست خواهد کرد. زیرا مقصد بردن جهیزیه نیست، بلکه هدف شکستن حکم تمکین است!
4. اگر حکم صادر شد، به کلانتری مراجعه کن و برای آوردن زوجه اقدام نما. در غیر این صورت حکم الزام به تمکین هیچ خاصیتی نخواهد داشت.
5. یادت باشد زوجه همراه خانواده خود برای بردن جهیزیه مراجعه می‌کند، ولی قانوناً کسی می‌تواند جهیزیه را ببرد که شخص ثالث امین باشد. تو می‌توانی نپذیری که جهیزیه را به خانواده زوجه بدهی و شخص ثالثی را در نظر داشته باش. شخص ثالث وسایل را تحویل خواهد گرفت و تأیید خواهد نمود. این شخص باید هم مورد تأیید زوج باشد و هم زوجه. هدف این است که پس از جلسه دادگاه استرداد جهیزیه هر مقدار که ملکیت آن برای  زوجه ثابت شد تحویل وی شود. طبیعی است که اگر تحویل خانواده زوجه شود، اگر ملکیت ثابت نشد، به این راحتی نمی‌توانی آن را پس بگیری!
6. اگر گرفتار «تله تمکین» شدی، نگران نباش. با مأمور اجرای احکام شعبه مربوطه صحبت کن. او می‌تواند بدون نیاز به دادخواست مجدد، یک کارشناس نامحسوس بفرستد و نبود زوجه را بررسی کند. او می‌تواند دوباره رأی اجرای حکم را به جریان بیاندازد.
7. اصلاً روی عشق و محبت زوجه حساب باز نکن. وقتی کار به دادگاه کشید، هر اقدامی علیه تو انجام خواهد شد. نگو: نه از او بعید است! در دادگاه هیچ چیز بعید نیست. این تجربه تمام کسانی است که در دادگاه خانواده حضور دارند.

پیشنهاد برای زوجه:
1. بدان که اگر جهیزیه را از منزل زوج خارج کردی، احتمال بازگشت تو به منزل او تقریباً صفر است، اگر نگویم کاملاً برابر با صفر. بنابراین پیشنهاد وکیل را برای بردن جهیزیه و ایجاد «تله اثاث‌البیت» نپذیر، مگر این‌که واقعاً قصد جدایی و طلاق داشته باشی.
2. قبل از این‌که زحمت بردن جهیزیه را به خودت بدهی، ابتدا بررسی و محاسبه کن که آیا زوج می‌تواند ظرف 48 ساعت اثاث‌البیت جدید فراهم کند یا خیر. هیچ‌کس بهتر از تو نمی‌تواند این مطلب را بفهمد. وکیل ممکن است نداند وضعیت زندگی زوج چگونه است.
3. هنگام بردن شخص امین، کسی را همراه کن که مورد پذیرش زوج باشد. زیرا او می‌تواند شخص امین مورد نظر تو را نپذیرد و ناگزیر شوی یک روز دیگر دوباره مراجعه کنی و این فرصت را به زوج خواهی داد تا اثاث‌البیت فراهم کند. اصل غافلگیری شکسته خواهد شد!
4. مطمئن باش وقتی تو مأمور کلانتری به در منزل زوج می‌بری، او هم مأمور خواهد آورد. اگر آبرو و احترام خانواده پدری در محل برایت محترم است چنین کاری را انجام نده. زیرا تو اولین نفر در بردن مأمور هستی و می‌توانی از شروع این زنجیره مأمورکِشی جلوگیری کنی.
5. اگر گمان می‌کنی زوج اجازه ورود به منزل و بردن جهیزیه را نخواهد داد، در همان دستور موقت اول، از دادگاه مجوز فک‌قفل هم تقاضا کن. زیرا برای گرفتن این مجوز یک روز را از دست خواهی داد!
6. احترام به حقوق انسانی را همیشه در نظر داشته باش. اگر بعد از بردن جهیزیه منزل زوج را به هم بریزی و سبب شکستن یا به هم ریختن وسایل باقی‌مانده شوی، علاوه بر این‌که حق‌الناس به گردن خواهی داشت، زوج می‌تواند علیه تو شکایت نماید.
7. وقتی جهیزیه را بردی، آماده دریافت اخطاریه طلاق باش. به طور معمول جهیزیه بردن ناگوارترین توهینی است که می‌توانی نسبت به زوج روا داری. وکیل به همین جهت است که وقتی زوجه بخواهد «طلاق مع‌المهر» بگیرد، توصیه به بردن جهیزیه می‌نمایند.

پیشنهاد برای طرفین:
1. درست است که تمامی دعاوی خانوادگی در دادگاه‌های خانواده بر مبنای لج و لجبازی صورت می‌گیرند، ولی فکر کنید چه اشتباهی مرتکب می‌شوید که مسائل خانوادگی را علنی طرح می‌کنید. سعی کنید در منزل و با مشارکت اقوام مسأله را حل نمایید.
2. سعی کنید با تمامی مسئولین دادگاه خوش‌رفتار باشید، گشاده‌رو بوده و لبخند بر لب داشته باشید. تمامی کارمندان دادگاه می‌توانند به شما کمک کنند و راهنمایی‌تان نمایند، اگر با آن‌ها محترمانه برخورد کنید. حتی منشی دفتر شعبه نیز فرد قدرتمندی است، زیرا اطلاعات دارد. از اطلاعات پرسنل دادگاه محترمانه استفاده کنید.
3. گاه و بی‌گاه قبل از رسیدن زمان دادرسی به دادگاه مراجعه کنید، مسئولین و کارمندان را ببینید و نسبت به دادگاه سؤال کنید، به بهانه این که گمان کرده‌اید باید مراجعه می‌کردید. این کار دو فایده دارد، اول این‌که از اقدامات طرف مقابل مطلع می‌شوید، چون ممکن است دستور موقت یا حکمی گرفته باشد که بخواهد به صورت غافلگیرانه اقدام نماید. ثانیاً آشنایی با محیط دادگاه اضطراب شما را در جلسه دادرسی خواهد کاست.
4. اگر شماره همراه خود را در دادخواست ثبت کرده‌اید، مراقب پیامک‌های دریافتی باشید. پیامک‌های دادگاه بسیار خلاصه و موجز هستند و هیچ اشاره‌ای به موضوع پرونده ندارند. ممکن است پیامکی مانند این دریافت کنید: «رأی پرونده شماره 000 صادر شد». فوراً به دادگاه مراجعه کنید و مفاد آن را جویا شوید. ممکن است وقتی اخطاریه آمد دیر شده باشد.
5. در حضور قاضی بسیار آهسته و شمرده صحبت کنید، به‌گونه‌ای که او برای شنیدن ناگزیر به توجه بیشتر باشد. از یک‌سو آرامش شما را نشان می‌دهد که برای قاضی معنادار است و از سوی دیگر مطلب شما را واضح‌تر خواهد کرد.
6. تا زمانی که قاضی به شما اشاره نکرده است صحبت نکنید و در کلام طرف مقابل وارد نشوید. ولی اگر نوبت شما شد حتماً یک‌ریز صحبت کنید و تمام مطالب را بگویید و اگر طرف مقابل در وسط کلام شما داخل شد، حرف‌تان را قطع نکنید و اجازه ندهید. زیرا قاضی دوباره برای شنیدن حرف‌های شما وقت نخواهد گذاشت.
7. حتماً پیش از جلسه دادرسی یک لایحه تنظیم کنید. یک برگه کاغذ A4 سفید بردارید و تمام آن‌چه را که می‌خواهید شفاهی بگویید خلاصه و موجز به صورت کتبی بنویسید. اولاً قاضی در خواندن استادتر است تا شنیدن. ثانیاً در پرونده ثبت می‌شود و در مراحل بعدی کمک خواهد کرد. ثالثاً کمک می‌کند به خود شما که ذهنیت بهتری نسبت به آن‌چه می‌خواهید بگویید پیدا کنید. البته با وجود لایحه باز هم در دادگاه مطالب خود را شفاهی بفرمایید.
8. اگر وکیل داشته باشید و در دادگاه حاضر شود، نه لایحه نیاز دارید و نه حتی حرف زدن. وکیل هم حتی حرف نخواهد زد. زیرا قاضی وکیل را می‌شناسد و صورتجلسه را به وکیل می‌دهد و او اظهارات خود را مستقیم در صورتجلسه می‌نویسد. قاضی هم یک استراحتی به انگشتانش خواهد داد. می‌دانید که در دادگاه منشی برای نوشتن صورتجلسه نیست و قاضی باید خودش بنویسد. این یکی از محاسن داشتن وکیل است. اگر وکیل نداری چنین حقی هم نخواهی داشت.

در پایان عرض می‌کنم که همیشه خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خود بدانید
فرآیندهای دیگری نیز در راه است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
عمق آزاداندیشی رهبر + سه شنبه 89 آذر 2 - 6:20 عصر

چندی است که به لطف اطرافیان (!)
فرصتم بیشتر شده
و مجال مطالعه و اندیشه افزون
فضایی ایجاد شد و تمامی دیدارهای رهبری با شورای عالی حوزه را
در 17 سال اخیر
موضوع زدم و طبقه‌بندی نمودم
مدتی وقت گرفت
ولی ثمرات بسیار خوبی داشت
با روح نظریات ایشان
و مذاق اندیشه‌شان
نسبت به حوزه و روحانیت
بیشتر آشنا شدم
گاهی نیز دهانم از تعجب باز ماند
و انگشت حیرت گزیدنم گرفت
از عمق آزاداندیشی و سبک‌بالی نگاه مستطاب
یک نمونه‌اش این است:

ایشان در ششمین دیدارشان با اعضای شورای عالی حوزه
مورّخ 16/3/1380 می‌فرمایند:
«جریانی را هم باز کنید برای تربیت فقیه ِ زن
بالأخره ما چاره‌ای نداریم
دماء ثلاثه را باید خود خانم‌ها فتوا بدهند!
بالأخره ما و شما
آخرش هم نمی‌توانیم موضوع دماء ثلاثه را بفهمیم
یعنی انسان حقیقتاً احساس می‌کند
که خودشان باید بفهمند
که قضیه چیست
و خودشان باید فتوا بدهند!
چاره‌ای جز این نداریم
که به این‌جا منتهی شویم
اگر هم در ذهن‌ها راجع به اِفتای زن و این‌ها شبهه‌ای هست
بالاخره این شبهه را تمام کنیم
و به گونه‌ای آن را حل نماییم
بنشینیم و مبنای محکمی برایش درست کنیم
که بشود این کار را کرد
بالاخره باید فقیه درست شود
یعنی در بین خانم‌ها
باید فقیه درست شود
باید کسانی باشند که حداقل بتوانند
در مسائل خاصی
متخصص شوند
و فتوا و نظر بدهند
بدون این نمی‌شود
لذا این هم احتیاج دارد به این‌که
میدان برای درس خواندن این‌ها باز شود
یعنی بتوانند بیایند در درس‌های خارج
و در درس‌های اساتید بزرگ شرکت کنند
جزوه بنویسند
و جزوه‌هایشان را به استاد
یا به شاگردان برگزیده بدهند
چاره‌ای هم غیر از این نیست
باید به این هم برسیم»

باز هم گوشه‌هایی از توجه دقیق ایشان به تحوّل حوزه را بیان خواهم کرد
منتظر باشید...


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
نقش ارتکازات اجتماعی در اجتهاد + دوشنبه 89 آذر 1 - 4:7 عصر

فوق‌العاده بود
بحثی بسیار کاربردی و جالب
چه سرمایه عظیمی در این حوزه‌ها مضبوط است
رهبری هم حق داشته چنین تمثیل جالبی در باب حوزه بیان فرموده
سرمایه حوزه را به رودخانه عظیم پرآبی تشبیه کرده
که حتی مزارع اطراف آن نیز
قادر به بهره‌بردن از آن نیستند
به جهت سطح بالای آب این رودخانه
باید کانال‌هایی ساخت
و مسیردهی کرد و آورد تا پای کشتزارهای زراعی
که آب آن همه زمین‌ها را سیراب نماید
در هشتمین دیدارش با شورای عالی حوزه فرموده این مطلب را
16 بهمن 1387

تا وقتی مقدمات و سطح را می‌خواندم
عظمت این دستگاه الهی را نیافته بودم
اما امروز
درس خارج هر روزش یک اعجاز است
انگشت به دهان می‌مانی از حدّت ذهنی علمای دهر
و تراوشات علمی بزرگان و فضلا
سرچشمه علم نه تنها نخشکیده و راکد نشده در حوزه
که فوران می‌کند از همه سو
و به حیرت می‌اندازد انسان را
در هر بابی که باز می‌شود دریایی پیداست
و غواصی می‌خواهد شبانه‌روز مشغول به غوص
که گهرها تمام وجودت را انباشته می‌کند
اگر مرد این کارزار باشی و وقتت را به روزمرگی تلف نکنی
امروز اما بحث کارکرد ارتکاز در تفقه
مرا وادار کرد این وجیزه را بنویسم
و در وبلاگ گذارم
و حیرانی خود را فخر بر دیگران کنم

درس اصول بود و استاد در بیان قرائن غیرلفظیه
به مبحث ارتکازات رسید
و نقش آن را که بیان داشت
خشکم زد
مثالی گفت و عیناً ذکر می‌کنم
تا وجه تأملی باشد مر خوانندگان گرامی را
اصل بحث این است که اگر ارتکاز در جامعه شکل گرفته باشد
بر مطلبی
قید می‌شود در تمامی عقود و ایقاعات
و عدم ذکر آن هم
کفایت نمی‌کند برای عدم لحاظ آن
مثال این است
عقد ازدواج دائم صورت گرفته است
در جامعه‌ای که زنان وظیفه شیردهی فرزند را
و انجام امور منزل و کار در خانه را
عرفاً بر عهده دارند
حال زوجه ادعا کند
بعدالعقد
که نه کار منزل می‌کنم و نه فرزند را شیر می‌دهم
و مطالبه وجه کند بر هر دو
آن ارتکاز شرط ضمن عقد ایجاد کرده
و زوجه حق مطالبه اجرت نخواهد داشت
چه که ارتکاز مانند این اثر خواهد کرد
که در ضمن عقد دائم
زوج شرط کرده است کار بدون اجرت
و شیردهی فرزند را بدون مطالبه وجه
این را نظر فقهی آیة الله العظمی تبریزی می‌دانست
که تبحّر این مرد بزرگ در فقه
جای تردید برای هیچ حوزوی ندارد
خدا رحمت کند او را که تا بود
درس فقه او مشتهر به أقوی دروس فقهی بود در حوزه
همان‌گونه که درس آیةالله العظمی وحید
مشتهر است به بهترین خارج اصول
شاگرد تبریزی بوده است این استاد اصول ما

مطلبش آن‌قدر در نظر واضح می‌آید
که از هر زوجی بپرسی
اقرار دارد به این که حین‌العقد
حتی تصور نمی‌کرده زوجه قصد اجرت‌المثل داشته باشد
بعد از عروسی و استقرار در منزل زوج
این‌که ارتکازات شرط ضمن عقد می‌سازد
برای همه ما آشکار است
که وقتی کتابی را می‌خریم
و صفحاتی از آن نافرم جاخورده باشد
و یا پارگی و تاخوردگی داشته باشد
طلب می‌کنیم از فروشنده که تعویض نماید
و اگر بگوید: «تو فلان کتاب را می‌خواستی و نگفتی که برگه‌هایش تاخوردگی نداشته باشد»
اعتراض می‌کنیم که: «مگر هر چیزی گفتنی است؟ هر کسی می‌داند که کتاب باید چنین باشد»
و این استناد به ارتکاز عمومی جامعه
در باب خرید و فروش و معاملات
دادگاه هم اگر بکشد کار را
قاضی اذعان می‌کند به همان ارتکاز
که اگر چه در صیغه بیع
خریدار ذکر نکرده شرایط مبیع را (کتاب)
اما چون در ذهن داشته به تبع ارتکاز جامعه
جزء شرایط مبیع بوده و بایستی مراعات می‌کرده بایع این شرط ناگفته را
در ازدواج اما امروز
در جامعه گرفتار ما
این مقوله بابی وسیع می‌گشاید
برای جلوگیری از بسیاری ستم‌ها
که روا داشته می‌شود
به بهانه چیزی که در اسلام بنا داشته شده
ولی به تبع ارتکاز جامعه
شرط جایزی در کنار آمده ناگفته
که پس از عقد شرعی ازدواج دائم
به صورت شرط لازم غیرلفظی
واجب می‌کند اموری را بر زوج و زوجه
شگفتا که چه باب موسّعی است این مطلب
و چه درها می‌گشاید برای تفقه در امور جدیده
و برای حل مشکلات مظالمی
که همه‌مان کم و بیش ظلم بودن و خلاف عدالت آن را درک می‌کنیم
ولی به واسطه نارسائی اندیشه دینی‌مان
کنه آن را نیافته و به احترام دین ساکت می‌مانیم
باب این تظالم‌ها اگر برچیده شود
خیلی از نگرانی‌های جوانان برطرف می‌شود
و خیلی از تخالف‌ها و درگیری‌ها
به حکمی ساده از فقه
برچیده می‌شود
خدا حفظ کند علمای اسلام را
عجب فقه عظیمی دارد این شیعه
قدرش را بدانیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
عام‏البلوایی + شنبه 89 آبان 29 - 4:1 عصر

دیدارمان این‌بار اتفاقی نبود
خودم خواستم بیاید
که درباره یک نظر مباحثه کنیم
گفتگو و بدانیم مشکل چیست
پرسیدم این کامنت را در وبلاگ دیده‌ای؟

سلام عزیزم

من هم در همان موسسه دوست شما بودم و شش ماه بیشتر است که همسرم ترکم کرده .ظاهرا عام البلواست این بازیها در آن  موسسه کذایی که فرزندان اعضایش تمام در توهم خود در جمع برتر بینی گرفتارند .به دوستتان که زمانی دوست من هم بود سلام برسانید و بگویید "الصبر مفتاح الفرج" .گرچه پدر زن ایشان حق استادی به گردن بنده هم دارند ولی من در این ماجرا حق را  به ایشان نمی دهم چون این دوست شما که هم شهری ما هم هست را می شناسم. به دوستتان بگویید اگر بخواهی پرچمدار انقلاب فرهنگی شوی باید بلا کشی صبورانه را وجهه همت خود کنی که این تازه اول این ماجراست . به دوستتان بگویید خیال نکند فقط او از این مشکلات دارد که همه دارند . یکی خود من که همسایه ی دیوار یه دیوار پدر زن این عزیزم . یه دوستتان بگویید  من درکش می کنم ولی ما پیرو آن پیامبری هستیم که پرچم " الیوم یوم المرحمه"را در فتح مکه بالای در خانه اعدا عدو خویش کوبید که ثابت کند " الله اعلم حیث یجعل رسالته"به دوستتان بگویید من هم در آن فتنه کذایی خون خوردم و طرف استاد میرباقری را گرفتم ولی به نظرم باید برخی مطالب را از این وبلاگ حذف کنند که خدا هتک حرمت دشمنانش را هم نمی پسندد . که خانه امام سجاد پناهگاه آل مروانی شد که در زیارت عاشورا به لعن آنها نشسته ایم.به دوستمان بگویید من هم در همین امتحان ایشانم امروز .اما همواره باید به یاد داشته باشیم " الا و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر " .به دوستتان بگویید منزل من منزل ایشان است و قدوم مبارکش توتیای چشمم  اما مصایب ما در برابر مصایب حضرات معصومین بیشتر به گردو بازی کودکان شبیه است ...

خواندنش او را نیز نگران ساخته بود
اگر واقعاً عام‌البلوایی نهادینه‌شده در آن خُرده‌فرهنگ باشد
چیز شگفتی است!
تحلیل مفصل می‌خواهد و باید بر خود لریزد
گفتگو را صرف نظر کردم که صُداع خوانندگان نباشد
اما نتیجه؛
آن‌چه از بانی آن مکان دیده‌ایم
جز تواضع نبوده
مگر در بحث علمی گاهی
که رجزخوانی منظور نظر شده
و این نمی‌تواند فرهنگی ایجاد کند
که مشکلات خانوادگی‌اش عام‌البلوا باشد
البته درگیری شدید در کار علمی
و احساس تکلیف انقلابی
و دوری از منابع مالی و زرق و برق‌های جاه و مقام
می‌تواند از علل معدّه باشد برای شکاف خانواده‌ها
اما دلیل اصلی خارج از آن محیط است
نتیجه بحث‌مان این شد
قبول نکردیم این خُرده‌فرهنگ مسئول این نابسامانی‌ها باشد
اما نسبت به پدر زن رفیق‌مان
او خُرده‌فرهنگ جدیدی خاص خود تأسیس کرده است
فرقه‌ای که به گونه دگری می‌اندیشد
او اندیشه و عقلانیت استاذنا را
با ذوق و الهامات قلبی در هم آمیخت
به بهانه «ضرورت تخمین»
به اسم «انقیاد»
وقتی که «طاعت» ممکن نباشد
این مغالطات را مستمسک قرار داده
و ملغمه‌ای ساخته مضرّ به حال اطرافیان خود
و البته از مسلک او این عام‌البلوایی مشعشع است!

اما جامعه ایرانی خودمان
فرهنگی داریم که گرفتار و زمین‌گیرمان کرده
چیزی بین سنت ایرانی و آن مدرنیته‌ای
که طاغوت در این کشور تبلیغ کرد
در هر صورت عام‌البلوایی اصلی
در مشکلات خانوادگی
اساسش در جامعه خودمان منتشر شده است
و گرفتاری شکاف‌های خانوادگی جوانان امروز
دیگر مسأله جاری ملّی شده است
و راه حل چندان ساده نیست
وقتی فرهنگ موضوع گرفتاری باشد!

پ.ن. شگفتا که جهزیه‌برون این دوست دوست ما هم
چیزی کم ندارد از جهزیه‌برون دوست ما، بل بیشتر هم!
پرونده شد دو تا
و خوشحالم که وبلاگم مجال همّت مضاعف باشد
در اجتماع نظرات حول هر دوی این ناشزه‌گری‌ها :)
بخوانید:
سلام سید خدا
دریا دریا خاطره دارم از این عام البلوایی . بعد پنچ ماه یک شب شام رفته بودم خانه یکی از دوستان . خوشحال بودم که بالاخره بعد ماه ها تنهایی یکی پیدا شد که یاد مسلم کوفه موسسه کذایی کند . شام مرغ داد و چه مرغ خوبی بود اگر شیطان زهرمارم نمی کرد . قبیله ای شبیخون زدند به خانه ام . نه حکمی . نه اجازه ای . نه خبری . در تاریکی شب آمدند . همه فامیل .درست مثل شب عروسی.همانند قوم تاتار تار و پود خانه را غارت کردند . آنهم چه تار و پودی . جهازی نداده بودند که بردنش اذیتم کند . که گریه بر کهنه پیراهن ربوده شده شهید طف نه به خاطر ارزش پیراهن است که گریه بر غربت مظلوم در میان نامروتی هاست . بردن لیف مستعمل داخل حمام و خمیردندان نصفه توی دست شویی بیشتر بردن آبروی خودشان بود تا بردن جهاز دخترشان . به دوستتان بگویید درست است که بیشتر وسایل خانه را خودم خریده بودم و آنچه را بردند هم الان خریده ام ولی آن شب حقیقتا یاد خیمه های غارت شده کربلا افتادم . همین بود که آرامم می کرد . به دوستتان بگویید من درک میکنم چه ها که نکشیده اما معنی امتحان همین است . به دوستتان بگویید " لا یجرمنکم شنئان قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی " ...


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
تماس1 + پنج شنبه 89 آبان 27 - 9:57 عصر

بدون هیچ توضیحی:

زن: «من که دارم به شما زنگ می‌زنم
همین الآن خدا شاهده هر دفعه زنگ زدم قایمکی دارم زنگ می‌زنم»
مادرشوهر: «چی؟ چرا؟ دزدی کردی مگه؟»
زن: «نه، به خاطر این‌که اطرافیان سر منو می‌برن اگه بخوام برگردم!»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مادرشوهر: «اون 16 نفر اقوامتون تهمت زدند، به چیزی که ندیده بودند شهادت دادند
کدومشون دیدن که شوهرت تو رو از خونه بیرون کرد؟! یکیشون بیاد دادگاه شهادت بده!»
زن: «شما مسلمانید، روزی 5 بار نماز می‌خونید
توی رکعت دومش می‌شینید اشهد می‌خونید
أشهد أن لا إله إلا إلله، أشهد أنّ محمداً عبده و رسوله
درسته؟»
مادرشوهر: «بله»
زن: «یعنی شهادت می‌دهم پیغمبر عبد و فرستاده رسول خداست
شما دیدید که پیغمبر فرستاده خداست؟! ندیدید که!»
مادرشوهر: «این چه استدلالیه؟! شاهد باید با چشم خودش ببینه»
زن: «کی گفته؟! شما مگه درس حوزه خوندید؟!»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مادرشوهر: «حالا تو پدر بچه‌هاتو بندازی زندان کیف می‌کنی؟»
زن: «من نمی‌خواستم بندازمش زندان
فقط این حکم رو گرفتم که اینقده هارت و پورت نکنه!
شما فکر می‌کردین من توی دادگاه محکوم می‌شم
دیدین نشدم!»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
زن: «توی این ده ماه می‌تونستم پدرشو در بیارم
بدتر از این‌چیزی که اتفاق افتاده
می‌تونستم برم شکایت نفقه هم توی دادگاه بکنم
ولی نمی‌خوام زندگیم از این بدتر بشه
این که تازه یه حکمشه
می‌تونم ده تا حکم دیگه هم براش در بیارم بشه 3 سال زندان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
زن: «الآن همه برادرا، خاله‌ها، فامیل‌ها می‌گن اینو بندازش زندان
می‌گن خُلی اگه اینو نندازی زندان!
خدا شاهده یک نفر اینور قائل نیست برگردم سر زندگیم
حتی می‌گن بچه‌هارم نگیر
همه می‌گن اینو بندازش زندان آدم شه»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
زن: «من چون یه بزرگ‌تری رو قبول دارم
حرف یه بزرگ‌تر رو آدم باید گوش کنه
چون ما جوونیم خیلی چیا حالیمون نمی‌شه
باید حرف یه بزرگ‌تری رو گوش کنیم
حرف بابامو دارم گوش می‌کنم»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
زن: «اگه شما کاری نکنید [برای کمک به بازگشت بدون قید و شرط]
من یهو عصبانی می‌شم اینو می‌ندازم زندان ها»
مادرشوهر: «من چکار باید بکنم؟»
زن: «من این فشار رو میارم
من وظیفه‌ام بود که بگم!»

پ.ن: اطلاعات را که داد از دادگاه پرسیدم
«سه دادگاه در پیش دارم؛ 7/9/89 و 8/9/89 و 16/9/89»
تعجب کردم: چقدر زیاد؟
«در این یک‌سال میانگین ماهی دو سه دادگاه داشته‌ام
دیگر عادت کرده‌ام!
نگهبان‌های دم در دادگاه شهید قدوسی هم دیگر مرا می‌شناسند
هر بار که می‌روم احوال‌پرسی می‌کنند!»


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
نامه‏ها - بخش پنجم + یکشنبه 89 آبان 23 - 9:5 عصر

این سؤال را پرسیده بودم:
از روزی که پرونده خانوادگی‌ات را به وبلاگ زدم
پرسش‌های بسیاری طرح شده
که پرسشی در این میانه شاخص است
آیا زوج توانسته دل زوجه را به دست آورد؟
در این چهار سال مشترک؟
آیا با او نیک‌رفتار بوده؟
و جواب او دسته نامه‌ای بود
و لبخندی بر لب
چون همیشه

ماسبق را در چهار بخش به نظر رساندم
اما این چند نامه آخری را...
خودش می‌گفت راضی است
اما ابا داشتم
عفت کلام را خدشه‌دار می‌کند خُب بعضی واژه‌ها
اگر باقی این بحث را تأخیر انداختم
این را در نظر داشتم
اما امروز سراغشان را گرفت:
«دست از حمایتمان برداشتی برادر
تو را هم خریدند؟!»
شانه‌اش را لمس کردم:
نمی‌گویم خریدنی نیستم
ولی قیمتم آن‌قدر بالا هست که پرداختن نتوانند!
وعده کردم
سه دیگر را هم به عرصه اذهان نهم
و مابقی را بر من بخشید
که به همین مقدار بسنده شود

پرسیدم: ابتکاری که از آن سخن گفتی چه بود؟
این‌که آن «اشتباه‌نامه» را دریافت داشتی
چه خلاقیت به کار بستی که می‌ستایی؟
«دفتری خریدم بغایت فانتزی
و چند خودکار رنگی اکلیل‌دار
از آن‌هایی که دختربچه‌ها خیلی دوست دارند
و بوی خوبی هم می‌دهد!»

قضیه از این قرار است
وقتی اقرار زوجه را در نامه قبلی دید
که اذعان داشته به درستی زوج
و «چشم‌بستن‌های» او
و اعتراف به نادرستی پدرزن
و «اشتباه آن مرد بزرگ»
امیدی ایجاد شد در دلش:
«اگر به زبان اقرار نمی‌کند
به نوشتن که مُقرّ شده»
این را روزنه‌ای قرار دهد
که آهسته شاید به زبان هم منتهی شود
می‌خواست «خودشیفتگی» را علاج کند
اگر چه آن روز نام روزش را نمی‌دانست
و با واژه «خودخواهی» از آن یاد می‌کرد!

اولین نوشته را زوج می‌نویسد
به زوجه می‌گوید که مکانی جدید است برای نوشتن
اگر در دفتر قبلی بد نوشتیم
در این خوب بنویسیم
کلامی عاشقانه
سخن‌هایی برای این «قربت»
و رهایی از آن «غربتِ» دو سویه
شعری است که خود سروده است
می‌گوید برای زوجه
که فضای جدید گفتمانی را ایجاد نماید
یک پارادایم متفاوت برای کاهش دوری‌ها:


نا امید کرد زوج را
آن‌چه زوجه نوشت در صفحه بعد دفتر فانتزی:


می‌بینید تصمیم قاطع زن را برای ترک شوهر؟!
آیا جواب آن این بود؟!

یک نامه دیگر هم هست
در قسمت بعد...

 مرتبط:
نامه‏ها - بخش اول
نامه‏ها - بخش دوم
نامه‏ها - بخش سوم
نامه‏ها - بخش چهارم


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   131   132   133   134   135   >>   >

شنبه 04 تیر 14

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X