سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

پرهیزگارى سر خلقهاست . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سفر پارکی + جمعه 97 تیر 1 - 5:0 صبح

نه این‌که در شهر ما پارک نباشد
یا کم باشد
هست
زیاد هم
همه‌شان را رفتیم تقریباً
شاید

اما طیّ طریق
طول مسافت
یک جای تازه
شهری دیگر
انسان اساساً محیط جدید را دوست دارد
گردشگری را
سیاحت



رفتیم کهک
پارکی یافتیم
بچه‌ها تفریح کردند
همان تفریحی که در شهر خودمان می‌کنند
ولی
لذّت بیشتری بردند
عجیب نیست؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
صبحانه پارکی + چهارشنبه 97 خرداد 30 - 5:15 عصر

صبح زود بیدارشان کردم
خیلی زود
تا هوا خنک بود

تابستان است
هوا گرم
بچه‌ها در خانه
نیاز به فعالیت

چای دم کردم و در فلاسک
پنیر و نان
گوجه و خیار
همین کافیست
مگر برای یک صبحانه خوشمزه در پارک بیشتر از این لازم است؟!



امروز رفتیم
تا 9 هم برگشتیم
دو ساعتی بازی کردند
راضی بودند
خوشحال

با کمترین هزینه
می‌توان کودکان را شاد کرد
فقط وقت لازم است
وقت نیاز
وقتی که متأسفانه خیلی از والدین ندارند
آن‌قدر که خود را مشغول امور بی‌فایده می‌کنند

سرگرمی در شبکه‌های مجازی
فرصت با بچه‌ها بودن را می‌گیرد
کودکان نیاز به توجه دارند
و توجه
خرج زیادی ندارد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اول ِ صف + جمعه 97 خرداد 18 - 2:57 عصر

یک کمی زودتر رسیدیم
در مسیر
افتادیم اول راهپیمایی
از پل آهنچی رفتیم سمت میدان مطهری
ناگهان سیل جمعیت به سمت ما راه افتاد
چند نظامی اول صف طبل می‌زدند
پشت سر آن‌ها راه افتادیم
و هزاران نفر
بلکه میلیون
پشت سر ِ ما...

اولین بار بود که این‌طور اول راهپیمایی قرار می‌گرفتیم
بچه‌ها خیلی خوش‌شان آمد

اول بودن همیشه جذّاب است
در خیرات و مبرّات
سبقت باید
آخر بودن در خوبی‌ها جالب نیست!

«وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّـهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» (مائده:48)
و اگر خدا می خواست همه شما را امت واحدی قرار می داد، ولی می خواهد شما را در آنچه به شما داده امتحان کند؛ پس به سوی کارهای نیک بر یکدیگر پیشی گیرید. بازگشت همه شما به سوی خداست؛ پس شما را به آنچه همواره درباره آن اختلاف می کردید، آگاه می کند. (ترجمه انصاریان)

پ.ن
سال‌های قبل‌مان
مروری بر گذشته + و +



برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آموزش دفاع از حرم + سه شنبه 97 خرداد 15 - 5:0 صبح

با بچه‌ها رفتیم
قطعه مخصوص
جایی برای مدافعان حرم
چند قسمت
هر بخش پرچمی متفاوت
احتمالاً گردان‌های مختلفی بوده

فاتحه خواندیم
برای شهدای مدافع حرم
همه با هم

ارزش‌ها را نمی‌شود یاد داد
کودک باید فرا بگیرد
خودش
آموزشی نیست
آموختنی‌ست
چگونه؟!

کودک اولویت‌ها را فرا می‌گیرد
وقتی رفتار والدین را ببیند
چه چیز برایشان مهم است
چه چیز غیرمهم

برایشان گفتم:
«اگر می‌توانستم می‌رفتم!»
این‌که بدانند پدرشان هم مشتاق بوده
اگر نتوانسته
امکانش را نداشته
ایثار را یاد بگیرند
اصلاً زیارت قبور شهدا برای همین است
یا لیتنی کنتُ معهم را
تا فأفوز فوزاً عظیما*



دستشان درد نکند
کنار این قطعه
تانک و توپ و نفربر و ضدهوایی هم گذاشته‌اند
بچه‌ها خیلی دوست داشتند
ساعتی را صرف بازی با آن‌ها

آیا جنگ خوب است؟!
آموزش جنگ؟!
تحریک کودکان به آن؟!

قطعاً خیر
ما مسلمانیم
انسان
از جنگ بیزار
اما دشمن هست
دشمن تابع ابلیس است
همیشه دشمن وجود دارد
تا ابلیس هست

وقتی جنگ همیشگی‌ست
آمادگی نیز
نمی‌شود کودکان را جنگجو بار نیاوریم
ارزش‌های دفاعی را
مبارزه برای احقاق حق بشریّت
اگر نیاموزد
انسانیّت به خطر می‌افتد!

* «وَإِنَّ مِنکُمْ لَمَن لَّیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُن مَّعَهُمْ شَهِیدًا، وَلَئِنْ أَصَابَکُمْ فَضْلٌ مِّنَ اللَّـهِ لَیَقُولَنَّ کَأَن لَّمْ تَکُن بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ مَوَدَّةٌ یَا لَیْتَنِی کُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِیمًا» (نساء:72-73)
یقیناً از شما کسی است که [از رفتن به سوی جنگ] درنگ و کُندی می کند، پس اگر به شما [رزمندگانی که به جنگ رفته اید] آسیبی رسد، گوید: خدا بر من محبت و لطف داشت که با آنان [در میدان جنگ] حاضر نبودم. و اگر بخشش و فضلی از سوی خدا به شما رسد چنان که گویی میان شما و او هرگز دوستی و مودّتی نبوده، [و از جنگ شما با دشمن آگاهی نداشته، و برای اینکه از پیروزی و غنیمت سهمی نبرده، آه سردی می کشد و] می گوید: ای کاش من هم با آنان بودم، پس به کامیابی بزرگی دست می یافتم. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - فرهنگ 89 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خرق ِ عادت + دوشنبه 97 خرداد 14 - 5:0 صبح

خیلی مهربان است
رئوف یعنی
واقعاً
اصلاً حال و هوای خشن ندارد
زیاد می‌خندد
همیشه انگار
دوست‌داشتنی‌ست

معلّم همیشه کلیشه می‌نوشت
همه معلّم‌ها معمولاً
کارنامه توصیفی‌ست دیگر
یک الگو برای همه
تک‌تک بچه‌ها را ارزیابی کند؟!
چه کسی حالش را دارد
مگر می‌شود ویژگی‌های هر دانش‌آموز را مستقل نگاشت؟!

این‌بار متفاوت نوشت
تا دیدم شگفتیدم (واژه‌سازی دیرین‌دیرینی! :)
عکس گرفتم
که نگه دارم
معلّم هم از اخلاق سیداحمد سر ذوق آمده است
کارنامه را متفاوت توصیف کرده!



کتابخانه کوچکی در کلاس دارند
مسئولش
همیشه هم شاکی
از رفتارهای هم‌کلاسی‌ها
آن‌قدر صداقت و پاکی دارد
دروغ و دغل و بی‌امانتی را برنمی‌تابد

خدای را سپاس می‌گویم
و این‌بار نیز
چون همیشه
در برابر اِنعام فراوانش
سر تعظیم فرود می‌آورم!

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «...البَنُونَ نِعْمَةٌ فَإِنَّمَا ... یُسْأَلُ عَنِ النِّعْمَةِ» (کافی، ج6، ص6)
امام صادق (ع): ... پسران نعمت هستند و (روز قیامت) ... از نعمت سؤال خواهد شد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نقاشی در جلسه + چهارشنبه 97 خرداد 9 - 5:0 عصر

جلسه است دیگر
اداری
برای بچه‌ها نباید جذّاب باشد
ولی هست
خیلی دوست دارند
و اصرار
با خود می‌برمشان



درس می‌خوانند
مشق می‌نویسند
و بیشتر اوقات
نقاشی هم می‌کشند



سیدمرتضی کشیده است
اخیراً
در یک جلسه علمی
وقتی که ما مشغول مباحثه سختی بودیم
بحثی پژوهشی

خوشم آمد
طرح زیبایی داشت
قالب‌بندی جالبی
بعدتر پرسیدم
گفت جایی دیده است
ایده اصلی از خودش نبود
ولی خوب طراحی کرد
لذّت بردم
و عکس گرفتم
و تشویقش کردم

بچه‌ها دوست دارند کنار بزرگ‌ترها باشند
در کارهای بزرگ
احساس بزرگ بودن می‌کنند
وقتی در محیط اداری حضور می‌یابند
شاید زودتر هم بزرگ شوند
از نظر عقلی و درکی و اجتماعی!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
گرسنگی ِ مبارک + شنبه 97 خرداد 5 - 5:0 صبح

«راستی بابا، امروز معلم‌مون یادمون داد چکار کنیم ماه رمضون گرسنمون نشه!»
مشغول خوردن شام بود که یادش افتاد
سکوت کردم تا ادامه دهد
«گفت شب بیدار باشیم، روز بخوابیم!»



می‌دانم نباید به معلّم بی‌اعتماد شود
ولی
نمی‌شود که حرف باطل یاد بگیرد
آموزه‌هایش که نباید غلط باشد
مجبور هستم
چاره نیست
باید انگاره‌هایش اصلاح شود

- پسرم!
یعنی به نظر تو
خداوند نعوذبالله الکی به ما گفته روزه بگیریم؟!
مثلاً خواسته یک ماه پشت و رو زندگی کنیم؟!
شب بیدار باشیم و روز بخوابیم؟!
خب این چه فایده‌ای داره؟!

منتظر نشدم پاسخ دهد
متوقف شده
تعجب کرده
ادامه دادم:
- اصلاً خدا گفته روزه بگیریم تا گرسنگی بکشیم
خواسته رنج گرسنگی رو همه تجربه کنن
حتی اونایی که فقیر نیستن
حال اونایی که فقیر هستن رو درک کنن
اگر گرسنگی نکشیم که می‌شه مسخره
کل ماه رمضون می‌شه الکی!

خیلی ساکت گوش می‌داد
دلم نیامد توقف کنم
نشد یعنی
منبر را ادامه دادم:
- پسرم!
بعضیا این‌قدر سحری و افطار می‌خورن
که اصلاً گشنه نشن
این که خیلی احمقانه‌ست
تازه تلویزیون
دیدی که هی دکترا رو میارن
می‌گه مثلاً هندوانه بخورید، فلان چیز بخورید
که چه؟!
که گرسنه و تشنه نشین در طول روز
یعنی همه روزه‌ها بشه مسخره!
متوجه می‌شی؟!
این‌کار اصلاً منطقی نیست!

وقتی تأییدش را گرفتم
احساس کردم شیرفهم شده
دیگر ادامه ندادم
فرصت دادم تا خوردنش را ادامه دهد
نمی‌شود که بگذارم در اشتباه بماند
ماه رمضان مگر می‌شود بدون گرسنگی طی گردد؟!
خنده‌دار است اصلاً
کارهایی که بعضی می‌کنند تا ماه رمضان گرسنگی نکشند! :)

عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: «إِنَّمَا أُمِرُوا بِالصَّوْمِ لِکَیْ یَعْرِفُوا أَلَمَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ فَیَسْتَدِلُّوا عَلَى فَقْرِ الْآخِرَةِ ... وَ لِیَعْرِفُوا شِدَّةَ مَبْلَغِ ذَلِکَ عَلَى أَهْلِ الْفَقْرِ وَ الْمَسْکَنَةِ فِی الدُّنْیَا فَیُؤَدُّوا إِلَیْهِمْ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ لَهُمْ فِی أَمْوَالِهِمْ.» (وسائل الشیعه، ج10، ص9)

امام رضا ع فرمود: مردم به انجام روزه امر شده‌اند تا درد گرسنگی و تشنگی را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگی آخرت را بیابند ... و رنج مردم فقیر در دنیا را درک کرده، آن‌چه خداوند واجب نموده از اموالشان به آن‌ها بدهند.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آموزش 28 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اولین نرم افزارش + جمعه 97 خرداد 4 - 6:0 صبح

تشویق مستقیم دیگر فایده ندارد
بچه‌ها بزرگ شده‌اند
می‌فهمند
احساس تحمیل می‌کنند
تشویق را می‌فهمند که مسیردهی‌ست
می‌فهمند که نفی اختیارشان
می‌فهمند که دارند کنترل می‌شوند
تا جایی بروند که بزرگ‌ترها می‌خواهند

سکوت بهتر
هیچ نباید گفت
بگویی می‌پرد
اعتمادی که دارند
اعتمادی که منبع تربیت است
اعتماد به پدر و مادر
به این‌که دیکتاتور نیستند
به اختیار آن‌ها احترام می‌نهند
به انسانیت آن‌ها
سکوت عالی‌ست
تشویق با رفتار

هرگز نگفتم چه بِشَوید
آینده‌تان باید چه باشد
چه کاری یا شغلی
برایشان تصمیم نگرفتم
احترام به تصمیم‌شان
فقط راهنمایی
اگر توانستم قانع کنم
نعم المطلوب
نشد نشود
مگر قرار است همه چیز بشود
آن‌طور که من می‌خواهم؟!
بگذار بعضی چیزها هم نشود
و بعضی اتفاقات خوب نیافتد
مگر معیار «خوب» و «بد» منم
شاید آن چه خوب می‌انگارم و برای تحققش تلاش می‌کنم
برای این فرزند خوب نباشد
خوب‌تر از آن
رشد اراده اوست
قدرت بر تصمیم‌گیری
بر حل مسأله
احترام به استقلال وی

سیداحمد برنامه‌نویسی مرا دید
اولین برنامه‌هایی که نوشتم
دید و خوشش آمد
«تو از بیست سال پیش برنامه‌نویسی می‌کردی؟!»
اصرار
اصرار که می‌خواهم برنامه‌نویسی یاد بگیرم

خیلی‌ها فکر می‌کردند زودتر اقدام می‌کنم
مجبورشان چه بسا
خب وقتی چیزی را بلد است
پدر یا مادر
اصرار دارد که به فرزند بیاموزد
خصوصاً اگر چنین توانایی پردرآمدی هم باشد؛
برنامه‌نویسی!

من نکردم
صبر کردم
سکوت
هرگز چیزهایی را که می‌دانم به زور یادشان ندادم
گذاشتم تا تشنه شوند
چطور؟!
در رفتارم ببینند
کنجکاو گردند
بپرسند
بخواهند
تا خودشان جذب نشدند یاد ندادم

سیداحمد اصرار کرد
تنها بودیم
دو تای دیگر مدرسه

اول ناز کردم
ناز کردن خوب است
جایی که بخواهیم ولع ایجاد کنیم
حرص بیشتر
وقتی می‌خواهیم طلب زیاد شود
عرضه را کاهش دهیم
تقاضا زیاد می‌شود
این خاصیت انسان است
«إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا» (معارج:19)
همانا انسان حریص و بی تاب آفریده شده است

ولی اندک
نه به اندازه‌ای که رها کند
یادش دادم
این‌بار نه البته QBasic
جایگزین جدید آن را
Small Basic
و او
برنامه نوشت
توانست یعنی
پس از چند ساعت

...
[دانلود فیلم]

خوشحال شد
خودش بیشتر از همه
مدام نشان می‌داد
هی اجرا
به همه
این تشویق درونی‌ست
از تشویق بیرونی قوی‌تر
هر موفقیت یک تشویق است
برای خود انسان

انگیزه‌های بیرونی محدود است
تا هست هست
وقتی نیست رفتار ِ منطبق هم نیست
اگر به شکلات مشق می‌نویسد
تا شکلات نباشد
مشق هم می‌رود
مثال هویج و الاغ
تا باشد می‌دود
نباشد کجا؟!
هیچ‌جا
سکون
عدم حرکت

انگیزه درونی اما قوی‌تر
نیستنی نیست
همیشه هست
قائم به ذات
لذت موفقیت این‌طور است
وقتی خودش بخواهد انسان
می‌رود
مقاومت هم می‌کند
حتی اگر مانعی مقابلش باشد
قیام می‌کند اصلاً
می‌جنگد برایش
برای آن‌چه خودش بخواهد

تشویق باید از درون باشد

از بیرون موقتی‌ست
و درون
وقتی تشویق می‌کند که اثر را ببیند
از دیدن اثر
پی به توانمندی خویشتن ببرد
و درک ِ توانمندی
لذت می‌آفریند
و این لذّت
انگیزه می‌پرورد
تشویق می‌کند یعنی!

سورس نرم‌افزار


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فیلم 16 - آموزش 28 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مهربانی ِ همکاری + پنج شنبه 97 خرداد 3 - 3:0 عصر

«بابا! بهم املا می‌گی؟»
باید کمی تحت فشار قرار می‌گرفت
نظم اتفاقی نیست
یادگرفتن می‌خواهد
- پسرم، الآن نمی‌تونم
«آخه فردا صبحی‌ام، معلم‌مون گفته پونزده خط املا بنویسیم!»
- سه روز تعطیل بودی پسرم! الآن یاد مشقات افتادی؟!
ببین مریم وقت داره بهت املا بگه!

آن روز تمام شد
سیداحمد املایش را نوشت
مدرسه رفت
بازگشت
و یاد گرفت
این‌که دیگر تا به خانه می‌آید
اول سراغ مشق برود

اما
بعدتر
لابه‌لای کاغذها
این برگه را دیدم



سیداحمد نوشته
همان روز
وقتی نتیجه همکاری را دیده
مشکلی که حل شده

خوشحال شدم
و خدا را شکر کردم
سپاس گزاردم

این خوب است
این‌که انسان قدردادن باشد
قدردانی را از کودکی فرا بگیرد
نسبت به محبّت دیگران
اولاً محبّت را درک کند
بفهمد
و بعد
به همین بسنده نکند
سپاس بگزارد
شکرگزار باشد
جبران نماید لطفی را که به او شده است! :)

اَوصى عَلِىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع بَعْضَ وُلْدِهِ، فَقالَ:
«یا بُنَىَّ اُشْکُرِ اللّه َ لِمَنْ اَنْعَمَ عَلَیْکَ، وَ اَنْعِمْ عَلى مَنْ شَکَرَکَ، فَاِنَّهُ لا زَوالَ لِلنِّعْمَةِ اِذا شَکَرْتَ وَلا بَقاءَ لَها اِذا کَفَرْتَ.» (بحار، ج71، ص49)
امام سجاد ع: اى فرزندم! خدا را به خاطر نعمتى که از دیگران به تو مى رسد سپاسگزار باش و به کسى که از تو قدردانى کرد عطا کن، چرا که وقتى نعمتى سپاسگزارى شود از بین نخواهد رفت و وقتى که ناسپاسى شود دوام نخواهد یافت.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بحران ِ همکاری + چهارشنبه 97 اردیبهشت 12 - 5:0 صبح

بحران؟!
مگر همکاری بحران‌زاست؟!
گاهی هست
وقتی به بیکاری منجر شود!

چند ماه پیش بود
رفته بودیم مدرسه مریم
من و سیداحمد
جلسه اولیاء و این‌جور چیزها
چشمم به دیوار افتاد
چند هلال ماه
و عکس‌های کودکان
نوعی تشویق
در ازای تلاش
در ذهنم جرّقه زد
از سیداحمد پرسیدم:
«می‌خوای یه همچین چیزی درست کنیم تو خونه؟»
با شدّت قبول کرد
نه فقط قبول
که پی‌گیری...

یکی دو ماهی گذشت
اراده جدّی نداشتم برای آن
ولی اصرار سیداحمد
تا روزی که آن صورتک‌ها را درست کرد
و بچه‌ها رنگ‌آمیزی



- بچه‌ها موافقید برای هر کار خوب یک امتیاز بچسبونیم روی صورتک‌ها؟!
«جایزه هم دارد؟!»
سیدمرتضی پرسید
و پاسخ دادم: خب معلومه، بدون جایزه که نمی‌شه!

حالا استقبال از هر سه
مصرّ بودند
رقابت
رقابت انرژی می‌دهد
قدرت بر حرکت
موتور محرّکه کودکان است
تلاش برای
خودبرترسازی!

فقط چهار روز
یا پنج
بیشتر نتوانستم تحمّل کنم
از گرفتاری حاصل از این پروژه! :(

دیگر داشت دعوا می‌شد
یکی لباس را ماشین می‌ریخت
دیگری آویزان
دیگری جمع
جاروبرقی هر روز
یکی شیشه ماشین را
دیگری آینه
دیگری اسباب‌بازی‌ها را مرتّب
سفره را پهن می‌کردند
ظرف‌ها را با زور می‌شستند
مجبور بودند قرعه‌کشی کنند
از بس هر سه مشتاق کار

نشد
اجازه ندادم
متوقف کردم
یک هفته بود هیچ کار نکرده بودم
جز پخت غذا
همه کار را آن‌ها می‌کردند
داشتم تنبل می‌شدم
تنبل
و چاق‌تر
و این خطرناک است
کمکاری
کمکاری ناشی از همکاری!

بحران را درک کردم
یاد مادر بزرگم افتادم
هشت فرزند داشت
خب کارها را آن‌ها می‌کردند
زمان قدیم این‌طور بود
بیشتر کارها با فرزندان
بنده خدا زمین‌گیر شده بود
همیشه نشسته و دستور به این و آن

انسان تنبل می‌شود
زود عادت می‌کند
من از نفس خودم ترسیدم
از این‌که چهار پنج روز بیکار مانده‌ام

«بچه‌ها این دوره تمام شد، برویم جوایز را بخریم!»
خوشحال
رفتیم لوازم‌التحریری
برای هر کدام یک دفتر خاطرات زیبا
قفل‌دار
در رنگ‌های مختلف
با قیمت‌های متفاوت
نفر اول سیدمرتضی بود
بیشتر از همه برچسب گرفته
واقعاً بیشتر کار کرده
باورم نمی‌شد
چقدر ظرف شست این کودک سوم دبستانی من!



دوم سیداحمد
و نفر آخر...
خب معلوم است دیگر
کمکارترین فرد خانواده! :)

از دوره بعد که پرسیدند
گفتم کمی استراحت کنید
خیلی خسته شدید این هفته
همین شد و گذشت
فراموش کردند
نسیان ِ مرور زمان
و فعلاً قصد ندارم دوره دوم «همکاری» را شروع کنم
خیلی خطرناک است
هم برای جسمم و هم برای جیبم! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - کار 38 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

دوشنبه 103 آبان 21

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید احمد - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X