سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

ذره ای از تکبّر به درون دل کسی راه نیافت، مگر آنکه به همان اندازه از خردش کم شد؛ اندک باشد یا بسیار . [امام باقر علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
دزدان قانونی + جمعه 97 شهریور 23 - 5:0 صبح

قبلاً گفته بودم
درباره کلاه گشادی که سر ما گذاشتند
بانک‌دارها

اصلاً مگر دزدی از این آشکارتر هم می‌شود؟!
با خَلق پول
با ربا
این دیگر چه مصیبتی‌ست که گریبان ما را گرفته؟!

اول انقلاب بود
خُب نمی‌دانستیم
متوجه نبودند انقلابیون
بانک را نمی‌شناختند
ساختار درونی آن را
و کارکرد بیرونی‌اش

...
[دانلود فیلم]

امروز اما
اکنون که آشکار شده
سکوت چرا؟!
مگر می‌شود؟!
مگر داریم؟!
مگر علما و فضلای ما...

درس خارج فقه آیةالله نوری همدانی
درس بیع
بحث بانک طرح می‌شود
نوارش را گوش می‌کردم
خدا خیرشان بدهد
چقدر صریح موضع گرفته‌اند
و روشن
این‌که معاملات امروزی بانک‌ها ربا و حرام است!

چندی پیش
با یکی از دوستان طلبه
حضوری خدمت ایشان رسیدیم
بحث اقتصاد و بانک
درد است
این‌که یک مرجع شیعه
در حوزه علمیه قم
این‌طور بفرماید
آن‌چه خودم از زبان ایشان شنیدم را می‌نویسم:
«صدای ما که به جایی نرسیده است، بلکه شما بتوانید کاری بکنید!»
یک جلد از کتاب‌شان را هم هدیه‌مان کردند
آن‌چه درباره ربا نوشته‌اند

دست‌های سرمایه‌داران رباخوار مگر چقدر قدرتمند است
که نظرات صریح مراجع را نمی‌گذارد به تحقق برسد
بله
ساختمان‌های مرتفع
و پول‌های کثیف
و ملیّت کانادایی
و ...
این‌ها اقتصاد ما را فاسد کرده است
پول نجس و حرامی که در جامعه‌مان گردش دارد!

در مجلس خبرگان قانون اساسی
استاد حسینی (ره)
خاطره‌ای نقل می‌کنند
درباره «قانون بانک‌داری بدون ربا»
با دکتر عضدی
شنیدنی‌ست:

...
[دانلود فیلم]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: روحانیت 20 - اقتصاد 141 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
صداقت ِ اقتصادی + جمعه 97 مرداد 19 - 8:16 صبح

کودکان می‌فهمند
مدرسه که می‌روند
دیگر چرا نفهمند
خوب اگر توضیح دهیم

تقاضا که بالا رود
خارج از توان اقتصادی خانواده
می‌شود گفت: «نه»
زور گفت یعنی
می‌شود هم «توضیح» داد
صادقانه
من روش دوم را برگزیدم



مریم درخواستی داشت
چیزی می‌خواست فراتر از هزینه همیشگی
این شد که کاغذ برداشتم

معمولاً همین کار را می‌کنم
کنار دستم همیشه تعدادی برگه سفید هست
و قلمی
برای نوشتن
برای چنین شرایطی که لازم باشد

خانواده را در مرکز نمودار قرار دادم
ورودی‌ها و خروجی‌ها

پسرها هم ملحق شدند
تا بحث علمی شود زود می‌رسند
ساکت می‌شوند و گوش می‌کنند
می‌فهمند که مربوط به آینده‌شان است
به حقایق جامعه

درآمدها را توضیح دادم
و مخارج را دسته‌بندی کردم
و از بحران اقتصادی اخیر جامعه صحبت کردم
این‌که قیمت‌ها فراتر از انتظار بالا رفته است
از تحریم آمریکا گفتم
و آن‌چه ناخواسته به اقتصاد خانواده تحمیل می‌گردد

من از «ما» استفاده می‌کنم
این‌طور مواقع
می‌گویم «درآمد ما این‌قدر است»
«مخارج ما این‌قدر»
همراه با کشیدن نمودار
از بازار آزاد و متغیّرهای عرضه و تقاضا گفتم
و اولویت‌بندی‌ها را



این‌که اگر به هر کدام مثل گذشته برسیم
هزینه کنیم یعنی
در سرریز شدن درآمد
به پله‌های پایین‌تر نمی‌رسیم
به اولویت‌های کمتر
پس
راه این است که ظروف را کوچک کنیم
در هر بسته مصرفی
در هر مقوله
مقدار مصرف را کاهش دهیم
بهشان نشان دادم که چگونه اقتصاد خانواده را اداره می‌کنم
با همین تصاویری که رسم کردم

آن‌ها هم فهمیدند
ظاهر امر که این را نشان می‌داد
از این‌که دلشان آرام گرفت
و تقاضاشان کاهش یافت
هم یاد گرفتند که کمتر مصرف کنند
تا دوره بحران اقتصادی کشور به سر‌ آید
و هم
برای آینده خودشان
این‌که چطور اداره کنند
اقتصاد خانواده خود را

کودکان می‌فهمند
تعجب می‌کنم از آن‌هایی که با این نظریه مخالفند!

دولت نیز باید این‌طور عمل کند
حقایق را به مردم تفهیم نماید
راهی جز این نیست
برای اداره اقتصاد کشور در دوره بحران!

قال امیرالمؤمنین (ع): «وَ اُحَذِّرُکُمْ الدُّنْیا فَاِنَّها مَنْزِلُ قُلْعَة، وَلَیْسَتْ بِدارِ نُجْعَة... لَمْ یُصَفِّهَا اللّهُ تَعالى لاِوْلِیائِهِ، وَلَمْ یَضِنَّ بِها عَلى اَعْدائِهِ» (نهج‌البلاغه، خ112)
شما را از دنیا مى ترسانم که منزل کوچ است نه جاى اقامت... خداوند آن را براى دوستانش خالص و گوارا نکرده، و از پرداخت آن به دشمنانش مضایقه ننموده است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کلاه گشاد + پنج شنبه 97 تیر 28 - 5:0 صبح

سر همه‌مان رفته است
همین کلاه
از همان ابتدا
همه جهان امروز
از روزی که بانک باز شد

آدام اسمیت از بانک‌های اسکاتلند نام می‌بَرد
اولین جایی که اسکناس رواج یافت
یادداشتی که گواهی بدهی بود
بدهی بانک به حامل
آدمی که یادداشت را حمل می‌کرد

تورّم از همین‌جا پیدا شد
رکود هم
همه بیماری‌های اقتصادی
نه فقط ما
که همه جهان
حتی اولی‌ها
باور کنید
حتی در آمریکا

در آمریکا سکه نقره رایج بود
مانند این‌ها



روی همه آن‌ها نوشته است یک دلار
از جنس نقره
فهرست سکه‌های آمریکا در این نشانی هست
حدود 26 گرم نقره
با خلوص 90 درصد!

بعد چه شد؟!
خزانه‌داری آمریکا به مردم «یادداشت» داد
همان که ما می‌گوییم اسکناس
آن‌ها می‌گویند Note
به این شکل



چند عبارت مهم در آن به چشم می‌آمد
نخست این:
«گواهی نقره»



و نام خزانه‌داری



و این عبارت عجیب:



IN SILVER PAYABLE TO THE BEARER ON DEMAND
قابل پرداخت به صورت نقره با درخواست حامل

یک وزارتخانه است
دولتی‌ست
گواهی بدهی داده دست مردم
تا سکه‌های نقره را جمع کند
گفته پس هم می‌دهم
اصلاً این عین سکه نقره
با همان ارزش
هر وقت این کاغذ را آوردی
هر که بودی
در وجه حامل چک کشیده است
با این تعهد
من پرداخت می‌کنم
همان مقدار نقره که مشخص شده است
سکه‌های 26 گرمی یک دلاری

اما چه شد؟!
کلاه سر مردم رفت
چطور؟!

حدود صد سال پیش
سیستم بانکی آمریکا تغییر کرد
دولت کنار کشید
به بخش خصوصی واگذار شد
و یادداشت‌ها
به صورت نامحسوسی تعویض گردید
اسکناس‌های جدیدی به این شکل:



آری
ظاهراً مثل قبلی هستند
ولی صبر کنید
چیزهایی تغییر کرده است
با دقت ببینید:



دیگر ننوشته است «گواهی نقره»
به جای آن «فدرال رزرو» آمده است
این‌جا معرفی شده
صبر کنید
آن عبارت پایین دلار هم حذف شد
کدام؟
همان‌که نوشته بود قابل پرداخت به صورت نقره!

بله
ماجرا همین است
اتفاقی که در تمام جهان افتاده است



دو نوع اسکناس متفاوت
به عنوان دو مرحله از استثمار مردم
تعهدی که تخلف شده است

بدهی‌ها را ببینید:



اول قرار بود اسکناس معادل طلا باشد
یا نقره
بعد این قرار عوض شد
بدون این‌که مردم با خبر شوند
باور می‌کنید مردم خود آمریکا هم بی‌اطلاعند؟!

این آقای آمریکایی تلاش می‌کند تا مطلب را توضیح دهد
برای مردم کشور خودش

...
[دانلود فیلم]

حالا دلار واقعی چند است؟
یعنی یک سکه نقره که نام آن دلار بوده است؟
هجده دلار!
یعنی وقتی دولت آمریکا تعهد خود را پس گرفت
دو نوع دلار پیدا شد
دلار اصلی
و
دلار قلابی
دلار اصلی همان 26 گرم نقره است
و دلار قلابی
کاغذی‌ست که اسمش دلار است
همین!
این یک سکه یک دلاری است
در این‌جا
برای فروش به قیمت کاغذی

لیست قیمت سکه‌ها را ببینید
با مقدار متفاوتی از نقره در هر کدام
و وزن مختلف
ولی همه دلار آمریکا
این‌جا

خب چه ربطی به ما دارد؟
این کلاه سر آمریکایی‌ها رفته است
یک روز
یک جمله را
از روی یک کاغذ برداشتند
و زیر قول و قرارشان زدند
به ایران چه؟!

خب در ایران هم همین بلا سرمان آمد

این اولین اسکناس‌های ایرانی‌ست
توسط بانکی در لندن چاپ و منتشر شده





به عبارت‌های بالای اسکناس توجه کنید:
«فقط در طهران ادا خواهد شد»
«فقط در یزد ادا خواهد شد»
PAYABLE AT YEZD ONLY

و بعدتر
این عنوان را خلاصه‌تر کردند
یعنی از معنای اصلی انداختند
حذف کردند یعنی



فقط «طهران»
ژانویه 1896
صد و بیست سال پیش
(امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی را برای شصت سال به یک یهودی آلمانی داده بودند)

وقتی یک تومان نوشتند روی کاغذ
معادل ده هزار دینار بود
اصلاً تومان به معنای ده هزار
سکه یک تومانی چقدر ارزش داشت؟
همان زمانی که اسکناس شد؟
اسکناسی که وعده داده شده بود
قابل تبدیل به سکه یک تومانی‌ست
ادا می‌شود یعنی



این یک سکه یک تومانی‌ست
حدود سه گرم وزن دارد
طلا با عیار 900
هم عیار با سکه تمام بهار آزادی
یعنی 90 درصد طلای خالص
یعنی به چه قیمت؟!
امروز طلا با این عیار به قیمت گرمی 310 هزار تومان فروخته می‌شود
بنابراین چنین سکه‌ای
حدود 900 هزار تومان قیمت دارد
یعنی چه؟!

مطلب ساده است
روزی که پدران ما سکه‌های خود را تحویل دولت دادند
البته که پدران ما با سکه دینار و قِران معامله می‌کردند
که واقعی بودند
یعنی فلز ارزشمند در آن‌ها بود
طلا یا نقره
وقتی تحویل دادند
و کاغذ گرفتند
بانک متعهد شد
عهد بست
قول داد
قرار گذاشت
که در برابر هر اسکناس یک تومانی
سه گرم طلای 90 درصد بدهد
هر وقت که آن‌ها بخواهند
هر وقت که حامل اسکناس
آن را به بانک باز گرداند

اما امروز
برای گرفتن سه گرم از این طلا
باید 900000 عدد اسکناس یک تومانی بدهیم
به که
به همان بانک
این عجیب نیست
یک کلاه بزرگ و گشاد نیست؟!

بعد از دوره قاجار
کلاً هیچ جمله‌ای روی اسکناس‌ها نوشته نشد
بانک ملی ایران
و سپس بانک مرکزی
مسئول انتشار اسکناس
دیگر تعهد خود را به خاطر نیاوردند

جالب است بدانیم
اسکناس‌های ما تا همین چند وقت پیش در خارج از کشور چاپ می‌شد
تازه پس از انقلاب
سال 1361
چاپ آزمایشی اسکناس‌های 20 تومانی در ایران آغاز شد
و از سال 1367
بانک مرکزی ایران خودش اسکناس چاپ می‌کند
و در سال 1381
کاغذ اسکناس هم در ایران تولید می‌گردد
یعنی چه؟
ریش و قیچی دست خودشان است
خود صاحبان بانک
هر وقت که بخواهند
کافیست برق دستگاه را متصل سازند
و دگمه روشن را...

ولی این نکته را فراموش نکنیم
کلاه ِ گشاد دقیقاً این‌جاست
این‌که ما تعهد بانک‌ها را فراموش کردیم
خواستند که بکنیم
و آن‌ها
تعهد خود را عمل نکردند
کافی‌ست ماده یک قانون پولی و بانکی کشور را بخوانید
مصوّب سال 1351 
نوشته است:
‌الف - واحد پول ایران ریال است. ریال برابر صد دینار است.
ب - یک ریال برابر یکصد و هشت هزار و پنجاه و پنج ده میلیونیم 0.0108055 گرم طلای
خالص است.

یعنی چه؟!
یعنی هر یک گرم طلای خالص تقریباً 100 ریال است
ده تومان خودمان
باور کردنی نیست
این قانون مربوط به پنجاه سال پیش است
در این پنجاه سال
ارزش ریال 90 هزار برابر کم شده است!!!

این قانون هنوز معتبر است
و در سایت بانک مرکزی
برای همین سال 1397 هم
همین قانون
با همین عبارات
و البته با اصلاحاتی
قرار گرفته است
هنوز هم همان ماده یک در آن دیده می‌شود
طلا گرمی 100 ریال!

اما پس از الف و ب
یک قسمت ج هم در این ماده یک وجود دارد
همان قسمتی که ما را بیچاره کرده:
ج - تغییر برابری ریال نسبت به طلا به پیشنهاد بانک مرکزی ج.ا. ایران و موافقت وزیر امور اقتصادی و دارایی و تأیید هیأت وزیران و تصویب کمیسیون‌های دارایی مجلس شورای اسلامی میسر خواهد بود.

یعنی هر وقت که بخواهند
اسکناس‌های موجود در جیب ما را
کم می‌کنند
از آن می‌دزدند
بانک یعنی همین
اساساً همین قانونی که مشاهده می‌فرمایید!

تصویب بند ج ماده یک قانون پولی اساساً یک تخلّف است
یک فریب
یک دغل‌کاری
دزدی آشکار از عهدی که در روز آغاز با مردم بسته بودند!

یک سؤال؛
از خودم پرسیدم چرا «کمیسیون‌های دارایی»؟
اولاً یک کمیسیون
ثانیاً
اصلاً کمیسیون دارایی وجود ندارد
کمیسیون اقتصادی داریم
جواب را در نسخه اصلی قانون یافتم
مصوّب همان سال 1351
آن‌جا دو مجلس را ذکر کرده بود
«تصویب کمیسیونهای دارایی مجلسین»
مجلس شورای ملی
و مجلس سنا
یعنی این‌قدر قانون پولی ما کهنه است
حتی در حدّ عبارات!

در هر صورت
این همان کلاه ِ خیلی خیلی خیلی گشادی‌ست که سر ما رفته است
سر همه مردم دنیا
همه آن‌هایی که پدرانشان سکه‌های طلا و نقره را به بانک‌ها امانت دادند
و کاغذ یادداشتی به نام اسکناس دریافت کردند
همه‌مان باخته‌ایم
که زندگی خود را در اختیار بانک‌ها قرار داده‌ایم!

اقتصاد از همین نقطه زمین می‌خورد
ما از همین نقطه آسیب می‌بینیم
انقلاب از همین نقطه در معرض خطر است
چنین اقتصادی،‌ مقاومتی نیست!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تحوّلات اقتصاد کلان 7 + جمعه 97 اردیبهشت 21 - 6:0 صبح

نظریه لوکاس را گفتم این‌جا
وعده‌ای که می‌داد
در دولت بوش
توسعه اقتصادی
اما این روند ادامه نیافت

در 2001م دوباره آمریکا دچار رکود شد
و در 2007م بزرگترین رکود چند دهه اخیر خود را تجربه کرد
از 1930م به این طرف!
دولتمردان چه کردند؟
کاخ سفید و کنگره آمریکا بزرگترین محرّک‌های مالیاتی را به کار بستند
یعنی روش کینزی‌ها را
یعنی افزایش نقدینگی را
بیشترین در تاریخ آمریکا
بانک مرکزی هم شیوه پول‌محوری را
نتیجه؟
شکست جدیدی برای کینزی‌ها
نه فقط در آمریکا
راه حل‌های کینزیَنی‌ها در سرتاسر دنیا با مشکلات ساختاری و مقاومت مواجه شدند!

این روند تحوّلات اقتصاد کلان در آمریکاست
فرآیند تغییرات
شکست‌ها و پیروزی‌ها
اگر چه موقت
هر بار اصلاح شده
روندی که ادامه دارد
متوقّف هم نشده
اصلاح پشت اصلاح
تغییر پشت تغییر
چرا؟!
زیرا نخبگان اقتصادی به بازی گرفته شده‌اند
زیرا فضای گفتمان درباره راهکارهای اقتصادی
متدها و روش‌ها
شیوه‌های توسعه
باز و فراگیر شده است

راه حل چیست؟!
این‌بار برای ما
برای اقتصاد بیمار ما

اجمالاً می‌دانیم نظام انباشت‌محور سرمایه‌داری مبتنی بر رباست
بر ربا بنیان نهاده شده اصلاً
بر سود ِ پول
ما می‌دانیم
این‌که نمی‌خواهیم دنباله‌رو آنان باشیم
هیچ‌کدام از قباهای آمریکایی به تن ما راست نمی‌آیند
برای ما دوخته نشده‌اند که
آن‌ها هم اسیر اشتباهات خود هستند
می‌افتند و بلند می‌شوند

اما راه تحول
برای ما
از شفافیت می‌گذرد
از باز شدن درهای مخازن اطلاعات
بانک مرکزی ما باید باز شود
بخش‌های روشی آن
باید هر سال متدها و روش‌های خود را برملا سازد
میزان اسکناسی که چاپ می‌کند
نرخی که برای ذخیره بانک‌ها تعیین می‌کند
مدلی که بر اساس آن
اقتصاد را انبساطی یا انقباضی می‌نماید
مقدار اوراق قرضه‌ای که انتشار می‌یابد

خلاصه
تا زمانی‌که چرخه مالی و مالیاتی کشور شفاف نشود
هزینه و راندمان دولت
متفکرین ما نمی‌توانند مداخله کنند

ببینند و بررسی کنند
مطالعه و تحقیق
بشناسند و ارزیابی
تا نشتی‌های اقتصاد کلان ما را دریابند
و برای دستیابی به مدل بومی تلاش کنند
مدلی که با دین ما
و فرهنگ مردم کشور ما
و وضعیت تراز و تعادل منطقه‌ای و جهانی ما
سازگار و هماهنگ باشد

اول باید حصارها را شکست
حصارهایی که بانکدارها دور خود می‌کشند
تا همه‌چیز را محرمانه نگهدارند
تا این دیوارها خراب نشود
تا شفافیت بر نظام اقتصادی سایه نیافکند
هر روز اختلاس هست
هر روز فساد مالی هست
هر روز هم
مدل‌های نادرست
شیوه‌هایی که کشتی اقتصاد یک ممکت را به قعر دریا فرو می‌برد
تا غرق نشده‌ایم باید اقدام کنیم
هر چه زودتر بهتر

مسیر نجات اقتصاد ایران از این نقطه آغاز می‌شود:
شفافیت مالی بانک مرکزی!

منبع: اصول اقتصاد کلان، دانشگاه کالیفرنیا (UCI)
https://www.coursera.org/learn/principles-of-macroeconomics


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تحوّلات اقتصاد کلان 6 + پنج شنبه 97 اردیبهشت 20 - 7:0 صبح

نظریه لافر را معرفی کردم این‌جا
و شکست آن را

این بار دولت بوش نظریه جدیدی را آزمود
رویکرد نئوکلاسیک:
این رویکرد مبتنی بر نظریه «انتظارات عاقلانه» است.
چه می‌گوید؟
اگر انتظارات خود را عاقلانه ترسیم کنی، می‌توانی روی تأثیرات آتی فعالان سیاست‌های مالیاتی و پولی حساب کنی!
این را رابرت لوکاس گفت
در کتاب انتظارات عاقلانه‌اش که جایزه نوبل را به خاطر آن گرفت!
خلاصه:
مردم را احمق فرض نکنیم!
توضیح:
فعالان سیاست‌های کینزی برای مدت کمی می‌توانستند مردم را تحمیق کنند.
ولی:
مردم تجربه می‌اندوزند و درس می‌گیرند.
پس:
دیگر نمی‌توانیم مردم را با اعمال همان سیاست‌ها تحمیق کنیم!
بنابراین:
باید دنبال سیاست‌های اقتصادی مبتنی بر اهداف بلندمدت باشیم، نه کوتاه‌مدت.
آیا جواب داد؟
بوش فرصت را از دست داد
چرا؟
زیرا خود را قربانی سیاست‌های بلندمدت اقتصادی کرد، سیاست‌هایی که نتیجه آن به زودی مشخص نمی‌شود
پس چه شد؟
در انتخابات 1992م به کلینتون باخت
درست مانند کندی در 1960م
که نیکسون را با استناد به اقتصاد ضعیف شکست داد
کسر بودجه کلینتون در 1993م کاهش یافت
و سبب شد درانتخابات 1996م به سادگی دوباره رأی بیاورد

[ادامه دارد]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تحوّلات اقتصاد کلان 5 + چهارشنبه 97 اردیبهشت 19 - 6:0 صبح

مکتب فِریدمَن معرفی شد این‌جا
در مرحله بعد
دولت بعدی؛‌ ریگان
سیاست عرضه‌محوری را در پیش گرفت
چه سیاستی؟
کاهش مالیات‌ها، افزایش درآمدهای مالیاتی دولت* و شتاب دادن به نرخ رشد اقتصادی
اما:
بدون این‌که تورّم را افزایش دهد!
مگر می‌شود؟
این همان شیوه کینزی‌ها نبود؟
بله
به روش کنیزی‌ها شبیه به نظر می‌رسد،‌ مثل کاهش مالیات کِنِدی در دهه شصت میلادی.
ولی:
آرتور لافر، پدر اقتصاد عرضه‌محور، به روش متفاوتی این کاهش مالیاتی را طراحی کرد.
چقدر متفاوت؟
کینزی‌ها: کاهش مالیات، نتیجه: افزایش تقاضای مؤثر، نتیجه: افزایش قیمت کالاها، نتیجه: تورّم احتمالی
عرضه‌محورها: کاهش مالیات، نتیجه: پس‌انداز بیشتر توسط کارگران، نتیجه: بیشتر کار می‌کنند،‌تا بیشتر پس‌انداز کنند و راندمان افزایش می‌یابد، نتیجه: افزایش تولید و اشتغال، نتیجه: منحنی عرضه افزایش یافته، تورّم کاهش می‌یابد!
پس:
با کاهش مالیات، به دلیل افزایش تولید، درآمد مالیاتی دولت افزایش می‌یابد و در نتیجه کسر بودجه نیز کاهش می‌یابد.
بله
این ادعای عرضه‌محورها بود
ولی:
این شیوه جواب نداد و نظریه آن‌ها درست در نیامد!
کجایش:
روش آن‌ها سبب رونق اقتصادی شد، مثل روش کینزی‌ها، اما کسر بودجه را افزایش داد**، به جای کاهش!
در یک کلام عرضه‌محورها این را می‌گفتند:
اگر دولت بتواند برای ثبات قیمت، اشتغال کامل و رشد اقتصادی انتظارات ایجاد کند، خانوارها و بنگاه‌ها به سمتی می‌روند تا آن را محقق نمایند.
اما آن‌ها شکست خوردند!

بحران‌ها کاهش نیافت
افزایش یافت
بحران‌های جدید نشان داد که این نگرش نیز ایراداتی دارد
رشد بیکاری 1990م تا 2010م در آمریکا***
یعنی باز هم تحوّل؟

[ادامه دارد]

* چطور ممکن است؟!
این‌که مالیات کاهش یابد
ولی درآمدهای مالیاتی دولت افزایش یابد؟!
خب ادعای این‌ها همین بوده دیگر
می‌گفتند:
اگر مالیات کاهش یابد
تولید افزایش می‌یابد
چرا؟
بیشتر توضیح می‌دهم:
خب به خاطر این‌که سرمایه بیشتری دست کارفرما می‌ماند
و پول بیشتری دست مردم
مردم بیشتر می‌خرند
کارفرما بیشتر تولید می‌کند
همان درصد ِ کم مالیات
مبلغ بیشتری را پدید می‌آورد
و درآمد مالیاتی دولت را افزایش می‌دهد!

** یعنی درآمد مالیاتی بالا نرفت دیگر!
چون کسر بودجه یعنی «کمتر بودن دخل از خرج»
یعنی درآمد دولت کمتر از هزینه‌ای‌ست که می‌کند
هزینه که ثابت مانده
پس درآمد کاهش یافته
یعنی پیش‌بینی این‌ها در عمل درست نیامد.

*** رشد بیکاری؛ عوامل و پیامدها


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تحوّلات اقتصاد کلان 4 + سه شنبه 97 اردیبهشت 18 - 6:0 صبح

رکودتورّمی را فهمیدیم این‌جا
خب بعدش چه شد؟

مکتب اقتصادی پول‌‌محور فِریدمَن تأسیس شد!
چه می‌گفت؟
یک کلام: رکود تورّمی تنها یک معنی دارد؛ رشد تأمین پول!
یعنی:
1. هر وقت دولت پول زیادی چاپ کند تورّم می‌شود.
2. هر وقت هم پول کم چاپ کند رکود رخ می‌دهد.
خب؟
کینزی‌ها قصد داشتند بیکاری را به حداقل ممکن برسانند؛ یعنی به اندازه‌ای که تورّم رخ ندهد.
اما:
وقتی با افزایش هزینه‌های دولت، بیکاری به حداقل خود می‌رسد، به سرعت با افزایش دستمزدها، دوباره بیکاری افزایش می‌یابد و به مقدار قبلی باز می‌گردد!
پول‌محورها می‌گویند:
این سیاست کنیزی‌ها جواب نمی‌دهد و نمی‌تواند رکودتورمی را مهار کند.
بلکه:
آن را در یک مارپیچ می‌اندازد؛ یک حلقه بی‌پایان؛ افزایش پیوسته تورّم.
پس راه چیست؟
باید بیکاری واقعی به بیش از حداقل نرخ بیکاری ممکن هل داده شود!
یعنی چی؟
یعنی خودمان رکورد را القاء کنیم به جامعه؟! دولت بکند؟! چرا؟!
کرد:
بانک مرکزی آمریکا در 1979م همین‌کار را کرد، تحت مدیریت پول‌محورها، زیر نظر پاول وُلکر.
نتیجه:
این روش توانست تورّم افسارگسیخته آمریکا را مهار کند!

[ادامه دارد]

پ.ن.
توضیح بیشتر:
کینزی‌ها می‌دانستند که افزایش نقدینگی
بیکاری را کاهش می‌دهد
به خاطر این‌که پول دست کارآفرینان می‌افتد
از طریق مردم
خب این‌ها کارگر و کارمند می‌خواهد
مردم کارفرما می‌شوند و پول را خرج می‌کنند
یا کالایی می‌خرند که کارفرمایی تولید کرده است
پس در نهایت
در انتهای افزایش نقدینگی
این پول خرج «تولید کار» می‌گردد
اما
مانیتاریست‌ها اشتباه کینزی‌ها را نشان دادند:
تا نقدینگی زیاد شود
فوری قیمت‌ها بالا می‌رود
یعنی تورّم
پس دستمزد هم فوری بالا می‌رود
چون آدمی که نان و ماست را دو برابر بخرد
طبیعتاً با دستمزد قبلی کار نمی‌کند
می‌کند؟!
این همان رکودتورّمی‌ست دیگر
هم قیمت‌ها افزایش یافته
هم بازار راکد شده
راه حل پول‌محورها این بود:
به مردم فشار بیاید!
بیکاری را آن‌قدر افزایش دهیم
تا کارگران بپذیرند نرخ دستمزد را کاهش دهند
تا قیمت کالا و خدمات پایین بیاید
تا مردم قدرت خرید خود را بازیابند
با کاهش تورّم
حالا دیگر کارگران هم می‌توانند خرید کنند
تورّم و بیکاری با هم حل می‌شود!
این وسط
در یک دوره کوتاه
عده‌ای تحت فشار شدید اقتصادی قرار می‌گیرند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تحوّلات اقتصاد کلان 3 + دوشنبه 97 اردیبهشت 17 - 5:0 صبح

نظریه کینزی‌ها را این‌جا
اکنون نظریات بعدی

دو نظریه پول‌محوری و عرضه‌محوری پیدا شد
مهم‌ترین مسائل در اقتصاد کلان چیست؟
دو تا:
یک: یا تورّم را می‌توان برطرف کرد و یا بیکاری را، هر دو با هم نمی‌شود!
دو: وقتی یکی از این دو مشکل را حل می‌کنی، دیگری اتفاق می‌افتد!
چطور؟
این‌طور که: سیاست‌های تزریق پول دولت، یعنی هزینه کردن و کاهش مالیات‌ها رکود اقتصادی را برطرف می‌کند، ولی هم‌زمان تورّم هم ایجاد می‌نماید.
از سوی دیگر: سیاست‌های انقباضی با تورّم مبارزه می‌کند، ولی ماشه بیکاری و رکود را می‌چکاند!
بدترین وضعیت کجاست؟
این‌جا: وقتی هر دو مشکل با هم روی می‌دهد؛ هم تورّم و هم بیکاری و رکود! یعنی می‌شود رکود تورّمی! (Stagflation)
این دیگر شاهکار اقتصاد مدرن است!
یعنی چه؟
یعنی پول هست، زیاد هم هست، نقدینگی فوران می‌کند، ولی رکود است، خرید و فروش کم است، مردم بیکارند، کسی تمایل به معامله ندارد، تولید خوابیده است! مگر می‌شود؟! بله، در اقتصاد سودمحور کاپیتالیستی چرا که نشود؟!
مشکل چیست؟
این است که: راه‌حل‌های کینزی‌ها همیشه کار نمی‌کند! بلکه به تورّم منجر می‌شود!
چرا؟
چون کینزیَنی‌ها می‌گویند:
1. سیاست‌های انبساطی دولت از بیکاری می‌کاهد، ولی تورّم را تشدید می‌کند.
2. سیاست‌های انقباضی دولت به جنگ تورّم می‌رود، ولی بیکاری را افزایش می‌دهد.

پس:
روش سنّتی کینزیَنی‌ها همیشه تنها نیمی از مسأله را حل می‌کند و نیم دیگر را بدتر می‌نماید!
اما:
در رکورد تورّمی، بیکاری افزایش می‌یابد در حالی‌که نقدینگی هم فراوان است، یعنی تورّم در عین رکود!

[ادامه دارد]

پ.ن.
همین رویه را در دولت‌های کشور خودمان می‌بینیم
با این اطلاعات
وقتی به گذشته می‌نگریم
کاملاً مشهود است که کدام دولت‌ها
برای کاهش بیکاری
هزینه‌های دولت را افزایش دادند
یعنی پول ریختند در دست و بال مردم
و نتیجه
تورّم افزودند
و جالب‌تر دولتی‌ست
که هم هزینه‌های دولت را افزایش داد
و هم مالیات‌ها را
که یکدیگر را خنثی می‌کردند
و نتیجه نمی‌بخشیدند!
روشن است که اقتصاد ما سال‌های سال است کینزی‌ست
و پیوسته تلاش مسئولین اقتصادی کشور
حفظ همین رویه بوده
تلاش کرده‌اند
با همین معادلات کینزی چالش بیکاری و تورّم را حل نمایند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تحوّلات اقتصاد کلان 2 + یکشنبه 97 اردیبهشت 16 - 9:0 صبح

نظریه کلاسیک اقتصاد را این‌جا
بحران نشان داد ایراد دارد
تحوّل رخ داد
نظریه اقتصاد کلاسیک جای خود را به نظریه جدیدی داد

کینزی*: پیش از آن‌که مکانیزم تنظیم قیمت عمل نماید، مکانیزم تنظیم درآمد بر آن تأثیر می‌گذارد و مانع رفع رکود می‌گردد.
یعنی چی؟
یعنی: وقتی اقتصاد در بحران و رکود بیافتد، درآمد مردم کم می‌شود. مردم در این شرایط، کمتر مصرف می‌کنند و کمتر پس‌انداز می‌نمایند، پس در نتیجه سرمایه‌گذاری و تولید کاهش می‌یابد.
خب که چه؟
این‌که: «مکانیزم تنظیم درآمد»، اقتصاد را بیشتر به سوی بحران سوق می‌دهد تا این‌که به سوی اشتغال کامل بازگرداند.
منظور؟
منظور: رویکرد اقتصاد کلاسیک این بود که بهترین درمان برای اقتصاد در وضعیت رکود این است که آن را رها کنیم و تنها بگذاریم تا خود به خود (با دست نامرئی بازار - نظریه آدام اسمیت) اصلاح شود، اما این اتفاق نمی‌افتد!
لسه‌فر (فضای آزاد): اقتصاددانان ِ معتقد به بازار آزاد و فضای باز اقتصادی باور داشتند که دخالت بیشتر دولت، وضع بازار را بدتر می‌کند، نه بهتر.** پس بهترین سیاست این است که اقتصاد دولتی نباشد و کمتر با دولت مرتبط باشد. کینزی‌ها اشتباه این نظریه را نشان داده‌اند.
چه کنیم پس؟
راه حل: حجم گسترده‌ای از هزینه‌های دولت نیاز است تا چرخه اقتصادی رونق بگیرد.
چی؟
همین: دولت باید در اقتصاد دخالت کند و سیاست‌هایی را اجرا نماید که تأثیر مثبت در اقتصاد بگذارد.
از کجا؟
از این‌جا که: بیکاری نتیجه افزایش دستمزدهاست؛ یعنی توقع کارگران بالا رفته است و حاضر نیستند با دستمزد کمتر کار کنند. در هنگام رکود اقتصادی، کارگران مدتی بیکار می‌شوند، پس به ناچار قبول می‌کنند با دستمزد کمتر کار کنند. پس نرخ دستمزد به اندازه‌ای پایین می‌آید که دوباره استخدام کارگر برای بنگاه‌های تولیدی سودآور می‌شود. این یعنی پایان رکود!
چه اشتباهی؟
این اشتباه: کلاسیکی‌ها خیال می‌کردند که بیکاری «خود-درمان» است، اما نیست.
زیرا: انتظار برای بازگشت نهایی خودبه‌خودی فایده‌ای ندارد؛ چون این‌قدر طول می‌کشد که تا آن زمان همه‌مان مرده‌ایم!
و در نتیجه: اقتصاد در حال رکود به جای بازگشت، در حلقه‌ای بدون پایان گرفتار می‌شود که هر روز ورشکسته‌تر می‌گردد.
تنها راه: زیاد، هزینه‌های زیاد، دولت باید هزینه‌های خود را بالاببرد.
یعنی چی؟
یعنی: حجم زیادی پول را به اقتصاد پمپ نماید یا مالیات‌ها را به شدّت کاهش دهد، تا اقتصاد دوباره به حرکت بیافتد. مثل شوک برقی که به قلب بیمار در حال احتضار وارد می‌کنند. پول خیلی خیلی زیاد!
مخالفین چه گفتند؟
مخالفین: رویکرد شما ناهنجاری در اقتصاد است. شما کمونیست هستید!
در نهایت؟
نتیجه این‌که: این رویکرد مورد پسند دولت‌ها قرار گرفت و اقتصاد کینزی رواج یافت و بحران‌های عصر خود را حل کرد. تا این‌که...

بحران‌های اقتصادی بعدی اشتباه بودن این نظریه را نشان داد
رکود تورمی 1970م آمریکا
پس تحوّل دوباره رخ داد

[ادامه دارد]

* جان مینارد کینز: نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول، آلوین هانسن: راهنمایی به سوی کینز

** بعداً خواهم گفت که پول‌محورها (مانیتاریست) و عرضه‌محورها (ساپلای‌ساید) نیز بر همین باور پافشاری دارند.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تحوّلات اقتصاد کلان 1 + شنبه 97 اردیبهشت 15 - 6:0 صبح

اقتصاد کلاسیک از زمان آدام اسمیت مطرح شد
در کتاب ثروت ملل
از آن زمان تا کنون
تحوّلاتی در اقتصاد مدرن پدید آمده
در نظریات آن
در مقاله‌ای می‌خواندم
با این ترتیب:
1. کینزیانیسم (پیروی از نظریه جان مینارد کینز) - 1930
2. مانیتاریسم (پول‌محوری) - 1970
3. عرضه‌محوری - 1980
4. نئوکلاسیک (کلاسیک تحوّل‌یافته) - 1990
5. نئومانیتاریسم (کاهش کمّی) - 2008


اما چرا؟!
چرا این‌قدر تحوّل؟!
و چرا این‌قدر سریع؟!
مروری بر این تحوّلات جالب است
ذهن را نسبت به اقتصاد می‌گشاید
اقتصاد کلانی که قبلاً این‌جا
مختصری درباره‌اش نوشته بودم

کلاسیک*: «مکانیزم تنظیم قیمت» همیشه می‌تواند اقتصاد را درمان کند.
چگونه؟
این‌طور:
وقتی رکود اقتصادی پیش می‌آید و بیکاری افزایش می‌یابد، قیمت‌ها، دستمزدها و نرخ بهره پول نیز کاهش می‌یابد. این سبب می‌شود تا مصرف و در نتیجه تولید و سرمایه‌گذاری کم شود. در نتیجه اقتصاد به سرعت به وضعیت اشتغال کامل باز می‌گردد.
چرا؟
زیرا: تولیدکننده حاضر می‌شود کالای خود را ارزان‌تر بفروشد تا فروش برود. بنابراین مصرف‌کننده نیز تمایل به خرید پیدا می‌کند. پس تولیدکننده نیاز به کارگر یافته، کارگر نیز به دلیل فشار بیکاری حاضر است با دستمزد کمتر کار کند. پس همه راضی، دوباره گردش اقتصاد در یک سطح پایین‌تری از قیمت‌ها رونق می‌گیرد و دوره رکود برطرف می‌گردد.
چطور؟
بر این اساس: بیکاری بخشی طبیعی از چرخه اقتصاد است و خودبه‌خود اصلاح می‌شود و نیازی به دخالت دولت در بازار آزاد ندارد.

بحران‌های اقتصادی نشان داد که این شیوه عمل نمی‌کند
رکود بزرگ 1950م در آمریکا
به همین دلیل اولین تحوّل اتفاق افتاد

[ادامه دارد]

* آدام اسمیت: ثروت ملل، دیوید ریکاردو: اصول اقتصاد سیاسی و مالیات، ژان باپتیسه‌ی: رساله‌ای درباره اقتصاد سیاسی

تحوّلات اقتصاد کلان 7
تحوّلات اقتصاد کلان 6
تحوّلات اقتصاد کلان 5
تحوّلات اقتصاد کلان 4
تحوّلات اقتصاد کلان 3
تحوّلات اقتصاد کلان 2


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   11   12   13   14   15      >

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
اقتصاد - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X