رکودتورّمی را فهمیدیم اینجا خب بعدش چه شد؟
مکتب اقتصادی پولمحور فِریدمَن تأسیس شد! چه میگفت؟ یک کلام: رکود تورّمی تنها یک معنی دارد؛ رشد تأمین پول! یعنی: 1. هر وقت دولت پول زیادی چاپ کند تورّم میشود. 2. هر وقت هم پول کم چاپ کند رکود رخ میدهد. خب؟ کینزیها قصد داشتند بیکاری را به حداقل ممکن برسانند؛ یعنی به اندازهای که تورّم رخ ندهد. اما: وقتی با افزایش هزینههای دولت، بیکاری به حداقل خود میرسد، به سرعت با افزایش دستمزدها، دوباره بیکاری افزایش مییابد و به مقدار قبلی باز میگردد! پولمحورها میگویند: این سیاست کنیزیها جواب نمیدهد و نمیتواند رکودتورمی را مهار کند. بلکه: آن را در یک مارپیچ میاندازد؛ یک حلقه بیپایان؛ افزایش پیوسته تورّم. پس راه چیست؟ باید بیکاری واقعی به بیش از حداقل نرخ بیکاری ممکن هل داده شود! یعنی چی؟ یعنی خودمان رکورد را القاء کنیم به جامعه؟! دولت بکند؟! چرا؟! کرد: بانک مرکزی آمریکا در 1979م همینکار را کرد، تحت مدیریت پولمحورها، زیر نظر پاول وُلکر. نتیجه: این روش توانست تورّم افسارگسیخته آمریکا را مهار کند!
[ادامه دارد]
پ.ن. توضیح بیشتر: کینزیها میدانستند که افزایش نقدینگی بیکاری را کاهش میدهد به خاطر اینکه پول دست کارآفرینان میافتد از طریق مردم خب اینها کارگر و کارمند میخواهد مردم کارفرما میشوند و پول را خرج میکنند یا کالایی میخرند که کارفرمایی تولید کرده است پس در نهایت در انتهای افزایش نقدینگی این پول خرج «تولید کار» میگردد اما مانیتاریستها اشتباه کینزیها را نشان دادند: تا نقدینگی زیاد شود فوری قیمتها بالا میرود یعنی تورّم پس دستمزد هم فوری بالا میرود چون آدمی که نان و ماست را دو برابر بخرد طبیعتاً با دستمزد قبلی کار نمیکند میکند؟! این همان رکودتورّمیست دیگر هم قیمتها افزایش یافته هم بازار راکد شده راه حل پولمحورها این بود: به مردم فشار بیاید! بیکاری را آنقدر افزایش دهیم تا کارگران بپذیرند نرخ دستمزد را کاهش دهند تا قیمت کالا و خدمات پایین بیاید تا مردم قدرت خرید خود را بازیابند با کاهش تورّم حالا دیگر کارگران هم میتوانند خرید کنند تورّم و بیکاری با هم حل میشود! این وسط در یک دوره کوتاه عدهای تحت فشار شدید اقتصادی قرار میگیرند! برچسبهای مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
|