سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

هر که را نهال خوى و خلق به بار بود ، شاخ و بر او بسیار بود . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نظریه تِنِت + سه شنبه 99 شهریور 25 - 9:41 صبح

جدید بود
جالب
نظریه‌ای که تا به حال طرح نشده
یا من نشنیده بودم
اگر هم شده

این‌ها فیلم‌ساز نیستند
امثال کریستوفر نولان
فیلسوف‌اند
فیلسوفانی که فیلم می‌سازند
به جای این‌که کتاب بنویسند
به قول آقای عباسی
حسن عباسی

اصلاً هم فیلم پیچیده‌ای نیست
اصلاً هم گنگ
فیلم تنت

خیلی هم مرسوم
داستانی تکراری
خیلی مشابه دارد
فیلم‌هایی که در زمان به عقب باز می‌گردند
در این بخش ِ داستان نوآوری نیست
حرف تازه‌ای هم
مثل همه‌شان
حادثه‌ای در آینده روی می‌دهد
خواهد داد
بعضی باز می‌گردند که نگذارند
تغییر دهند یعنی
گذشته را به نفع آینده
این که دیگر سوژه‌ای نخ‌نماست
اما تفاوت این‌جا نیست



سه حالت بیشتر نداشتند
سه نظریه یعنی
گاهی بازگشت به گذشته کاملاً پسیو بود
منفعل
بدون تأثیر و تغییر
مانند حضور در یک فیلم سه بعدی
فقط می‌دید
فقط مشاهده‌گر

اما بیشتر ِ فیلم‌های این‌چنینی
تغییر را ترجیح می‌دهند
خب
نتیجه چه می‌شود؟
وقتی چیزی در گذشته عوض شود؟

فیزیکدان‌ها گیر این موضوع هستند
پارادوکس مرگ پدربزرگ را هم برای همین طرح کرده
اگر برود و اجدادش را بکشد
پس به دنیا نمی‌آمده
پس چطور بازگشته و جدّ را کشته؟!

مثلاً در یک فیلمی
خیلی وقت پیشترها
قطاری منفجر شده
فردی نصف و نیمه باقی مانده
مغز را متصل به رایانه
با او مرتبطند
تلاش تا بمب‌گذار را بیابند
بارها و بارها به گذشته می‌رود
هر بار مسیر حرکت را تغییر می‌دهد
تا بالاخره بمب را می‌یابد
در آخرین تلاش
موفق می‌شود
و قطار را از انفجار می‌رهاند
اما نتیجه؟
آینده هیچ تغییری نمی‌کند
از نظر پلیس‌ها
همه چیز همانی‌ست که بوده
از نظر خود او اما
داستان متفاوت می‌شود
قطار می‌ایستد
او پیاده می‌شود
به زندگی خود ادامه می‌دهد
در یک جهان موازی
جهانی که هم‌زمان با جهان اول وجود دارد
حتی تلفنی هم با هم صحبت می‌کنند!

بعضی راه دوم را ترجیح می‌دهند
جهان یکی بیشتر نباشد
مثال آن هری‌پاتر
لحظه‌ای که مرگ را می‌بیند
هیولایی که او را می‌کشد
ناگهان خود را پیشاپیش دیده
که خود را نجات می‌دهد
راز این ماجرا را بعدتر می‌فهمد
ساعتی بعد که مدیر مدرسه طلسمی در اختیارش می‌گذارد
ابزاری تا به گذشته برگردد و خود را نجات دهد!

در این نظریه
هر تغییری که از آینده در گذشته پدید آید
صورت پذیرد
صورت پذیرفته
قبلاً روی داده
و ما آن را دیده‌ایم
اگر قرار بوده یک دیکتاتور کشته شود
بله
کشته شده
اگر چه از آینده آمده باشند
این اتفاق در گذشته روی داده
منقضی شده و جزئی از تاریخ

این نظریه است که با «اختیار» تضاد پیدا می‌کند
کریستوفر نولان هم در تنت به آن اشاره می‌کند
این‌که پس تکلیف «فری‌ویل» چه می‌شود؟!

نولان طرح دوم را پیش گرفته
همین نظریه جهان واحد
این چیز تازه‌ای نیست
تازگی در مکانیسم عمل بازگشت به گذشته است
در چگونگی انتقال در زمان



شگفتی نگاه او همین

همیشه و همه‌جا
در هر فیلمی که می‌دیدم
و هر کتابی که خوانده
از استفان هاوکینگ مثلاً
سفر در زمان با کرم‌چاله‌ها ممکن می‌شد
و آن‌ها
«تِقّی» آدم را می‌انداختند در یک عصر دیگر
ناگهان
درست مانند یک پرش
یک جهش
لحظه‌ای این‌جا
لحظه دیگر آن‌جا
حرکت تدریجی نبود اصلاً

نولان این را تغییر داد
این نگاه را
در نمودار دیدید
حرکت در زمان را تدریجی ترسیم کرد
در فیلم درخشانی که ساخته
بله
تنها تفاوت در همین است
حالا
دو طرف حرکت هم را معکوس می‌بینند
خیلی هم روشن و واضح
این‌جا می‌بینید
به این دلیل:



حرف جدید این است
چیزی که همه را به تعجب واداشته
باقی تفاوتی ندارد
نظریه او مبتنی بر تدریجی بودن حرکت در زمان است
نه دفعی بودن
نه از درون کرم‌چاله‌ها
نه از حیاط خلوت عالم
از مسیر آشکار
از همان مسیری که زمان به پیش می‌رود
بازگشت از همان مسیر روی می‌دهد
رجعت از همان مسیری‌ست که زمان حرکت می‌کند
این چیزی‌ست که فیلم او را متفاوت ساخته
این چیزی که تا به حال نبوده
یک نظریه فلسفی - فیزیکی تازه!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 - فلسفه 73 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مادرسالار + شنبه 98 دی 7 - 3:31 صبح

یکی از خوانندگان وبلاگ فرستاد
لینک زیر را
http://www.ninisite.com/discussion/topic/1519111

وقتی خواندم
گلایه‌های بعضی فرزندان از آزار مادرانشان
یاد سریال پدرسالار افتادم

مردی بود مقتدر
اما مراقب
تاکسی برای فرزند خریده
برای دیگری مغازه
سرمایه زندگی‌شان را تأمین می‌کرد
نگران خرج و مخارج‌شان
خنده بر لب
شاد و مهربان
اما
تا امر و نهی می‌کرد
فوراً محکوم به استبداد می‌شد
یک پدر دیکتاتور

طرد شد
شکست خورد
منفور
خلع ید
در نهایت نیز
در انتهای سریال
تمام پدران جامعه ایرانی را از قدرت ساقط کرد
واقعاً کرد

در مقابل
فیلم سینمایی مادر
یک اثر ماندگار
درخشان
برنده جوایز بسیار



این‌بار اما
مادری اقتدارگرا
پیوسته بر سبیل امر و نهی
فرزندان در وحشت از اراده قاهره او
حتی لات‌ترین و جاهل‌ترین‌شان
از همه اقشار جامعه
مثل موش
خمیری در دست مادر
هرگز لبخندی بر لب او نمی‌بینی
قرار هم نیست تأمین‌کننده نیازهای مادی فرزندان باشد
همه باید گرد او بچرخند
در تأمین حوایجش
درست مثل پروانه
فقط چون مادر است
او حق دارد مستبد باشد
چون بهشت زیر پای اوست

اثر این دو اثر چه شد؟
می‌بینیم
نمی‌بینیم؟!
حق امر و نهی که در مقابل حق تأمین مالی بود را سلب کرد
حق امر و نهی بدون تأمین مالی را اعطا
یک‌سویه شد

رسانه قدرت دارد
معلّم ِ جامعه است
دانشگاه عمومی
فرمایش مبارک حضرت امام راحل (ره)

ابوموسی‌ست دیگر
اسیر کید عمروعاص
انگشتر از یک دست بیرون می‌آورد و در دست دیگر می‌کند

وقتی حقوق از جای خود خارج شوند کار دست همه می‌دهند
ندادند؟!
دادند، آری دادند، داریم می‌بینیم!

قَالَ (علیه‌السلام): «إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ، اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا» (نهج‌البلاغه، ح76)
هنگامى که کارها مشتبه شوند (و آینده روشن نباشد) آخرشان را باید به اوّلشان سنجید. (ترجمه مکارم)

پ.ن.
دیکتاتورشیپ را در پوستر فیلم هم می‌شود دید! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 - مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انیمیشن ِ هویّت + یکشنبه 98 خرداد 12 - 5:0 صبح

«فیلم راز سیاوش رو گرفتی؟»
- می‌گیرم پسرم!

ول کن نبود
سیداحمد
هر روز
روزی چند بار
«گرفتی؟»
- پیداش کنم می‌گیرم!



ماجرا چیست؟
ماجرای هویّت است
و این خیلی مهم

بخشی از فیلم را در تلویزیون دید
یک انیمیشن
ولی چرا این‌قدر مهم
چرا مهم شده برایش؟

چون بن‌تن را می‌شناسد
او را می‌بیند
سیاوش هم قهرمان ملّی
برای او
نامی از شاهنامه
دنبال برتری می‌گردد
برتری خودش
برتری ملّتش
برتری کشورش
برتری گروهی که به آن تعلّق حسّ می‌کند
بر غرب
بر دشمن
بر گروهی که سعی در سلطه‌گری دارد
خوی سلطه اصلاً
نتیجه تحقیر
تحقیر سوپرمن و بت‌من و مرد عنکبوتی
رضایتی که با دیدن برتری سیاوش بر بن‌تن احساس می‌کند



این خوب است
این‌طور انیمیشن ساختن خوب است

البته بهتر می‌شد اگر خیلی عقب نمی‌رفتیم
به ایران باستان
ایران جدید هم هست
تازه‌تر هم هست
واقعی‌تر هم
چه اشکالی دارد شهید همّت با سوپرمن بجنگد
شهید خرازی
شهید باکری
لشکری به فرماندهی این رزمندگان اسلام
با لشکری به فرماندهی سوپرمن
چنین انیمیشنی هم پرفروش خواهد شد
هم پرفایده
منفعت فرهنگی زیادی دارد
زیرا
هویّت را به کودک ایرانی باز می‌گرداند
تحقیر را بر می‌دارد
انیمیشن‌های ابرقهرمانی آمریکایی کودکان ما را سال‌ها تحقیر کرده‌اند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فیلم 16 - فرهنگ 89 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اولین نرم افزارش + جمعه 97 خرداد 4 - 6:0 صبح

تشویق مستقیم دیگر فایده ندارد
بچه‌ها بزرگ شده‌اند
می‌فهمند
احساس تحمیل می‌کنند
تشویق را می‌فهمند که مسیردهی‌ست
می‌فهمند که نفی اختیارشان
می‌فهمند که دارند کنترل می‌شوند
تا جایی بروند که بزرگ‌ترها می‌خواهند

سکوت بهتر
هیچ نباید گفت
بگویی می‌پرد
اعتمادی که دارند
اعتمادی که منبع تربیت است
اعتماد به پدر و مادر
به این‌که دیکتاتور نیستند
به اختیار آن‌ها احترام می‌نهند
به انسانیت آن‌ها
سکوت عالی‌ست
تشویق با رفتار

هرگز نگفتم چه بِشَوید
آینده‌تان باید چه باشد
چه کاری یا شغلی
برایشان تصمیم نگرفتم
احترام به تصمیم‌شان
فقط راهنمایی
اگر توانستم قانع کنم
نعم المطلوب
نشد نشود
مگر قرار است همه چیز بشود
آن‌طور که من می‌خواهم؟!
بگذار بعضی چیزها هم نشود
و بعضی اتفاقات خوب نیافتد
مگر معیار «خوب» و «بد» منم
شاید آن چه خوب می‌انگارم و برای تحققش تلاش می‌کنم
برای این فرزند خوب نباشد
خوب‌تر از آن
رشد اراده اوست
قدرت بر تصمیم‌گیری
بر حل مسأله
احترام به استقلال وی

سیداحمد برنامه‌نویسی مرا دید
اولین برنامه‌هایی که نوشتم
دید و خوشش آمد
«تو از بیست سال پیش برنامه‌نویسی می‌کردی؟!»
اصرار
اصرار که می‌خواهم برنامه‌نویسی یاد بگیرم

خیلی‌ها فکر می‌کردند زودتر اقدام می‌کنم
مجبورشان چه بسا
خب وقتی چیزی را بلد است
پدر یا مادر
اصرار دارد که به فرزند بیاموزد
خصوصاً اگر چنین توانایی پردرآمدی هم باشد؛
برنامه‌نویسی!

من نکردم
صبر کردم
سکوت
هرگز چیزهایی را که می‌دانم به زور یادشان ندادم
گذاشتم تا تشنه شوند
چطور؟!
در رفتارم ببینند
کنجکاو گردند
بپرسند
بخواهند
تا خودشان جذب نشدند یاد ندادم

سیداحمد اصرار کرد
تنها بودیم
دو تای دیگر مدرسه

اول ناز کردم
ناز کردن خوب است
جایی که بخواهیم ولع ایجاد کنیم
حرص بیشتر
وقتی می‌خواهیم طلب زیاد شود
عرضه را کاهش دهیم
تقاضا زیاد می‌شود
این خاصیت انسان است
«إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا» (معارج:19)
همانا انسان حریص و بی تاب آفریده شده است

ولی اندک
نه به اندازه‌ای که رها کند
یادش دادم
این‌بار نه البته QBasic
جایگزین جدید آن را
Small Basic
و او
برنامه نوشت
توانست یعنی
پس از چند ساعت

...
[دانلود فیلم]

خوشحال شد
خودش بیشتر از همه
مدام نشان می‌داد
هی اجرا
به همه
این تشویق درونی‌ست
از تشویق بیرونی قوی‌تر
هر موفقیت یک تشویق است
برای خود انسان

انگیزه‌های بیرونی محدود است
تا هست هست
وقتی نیست رفتار ِ منطبق هم نیست
اگر به شکلات مشق می‌نویسد
تا شکلات نباشد
مشق هم می‌رود
مثال هویج و الاغ
تا باشد می‌دود
نباشد کجا؟!
هیچ‌جا
سکون
عدم حرکت

انگیزه درونی اما قوی‌تر
نیستنی نیست
همیشه هست
قائم به ذات
لذت موفقیت این‌طور است
وقتی خودش بخواهد انسان
می‌رود
مقاومت هم می‌کند
حتی اگر مانعی مقابلش باشد
قیام می‌کند اصلاً
می‌جنگد برایش
برای آن‌چه خودش بخواهد

تشویق باید از درون باشد

از بیرون موقتی‌ست
و درون
وقتی تشویق می‌کند که اثر را ببیند
از دیدن اثر
پی به توانمندی خویشتن ببرد
و درک ِ توانمندی
لذت می‌آفریند
و این لذّت
انگیزه می‌پرورد
تشویق می‌کند یعنی!

سورس نرم‌افزار


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فیلم 16 - آموزش 28 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عشق بر همه عالم + سه شنبه 96 اسفند 8 - 7:59 عصر

بـه جهـان خرّم از آنم که جهـان خرّم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همـه عالم ازوست


عشق یعنی «وابستگی»
وابستگی به هر آن‌چه که نیازی را برطرف نماید
فقط همین
در یک عبارت ساده!

ولی همین وابستگی مراتبی دارد
مرتبه ضعیف آن دوست داشتن است
و مرتبه قوی آن؛
شیدایی و والهی!

پیدایش «نیاز» برای رفع «نقص» است
انسان در دنیای محدود
نقص دارد
و «احساس» نقص
درد ایجاد می‌کند
و رفع نقص
احساس آن
ایجاد لذّت
پس «درد» هُل می‌دهد
و «لذّت» می‌کِشد
و این ابزاری تکوینی‌ست
خداوند خلق نموده
تا انسان به «حرکت» افتد
و حرکت، جوهره رشد انسان
شیوه امتحان
آن‌که پیش رود برنده
کسی که بماند باخته

اگر انسان نیازهای متنوّع دارد
پس عشق‌ها هم متنوّع می‌شوند
گونه‌گون به تبع نیاز

آن‌هایی که نیازها را تنها مادّی می‌بینند
هرم مازلو مثلاً
هرمی که حتی بخش معنوی آن نیز
در خاک ریشه دارد
در خواسته‌های دنیوی



آن‌ها عشق را هم در مراتب نخست آن تعریف می‌کنند
عشق در یک نگاه
تنها در این منظومه متصوّر است

نیازهای انسان سه سطح دارد
و هر سطح نیازمند رافعی
و عشق
حداقل سه معنای مختلف پیدا می‌کند
سه مرتبه
متناسب با سطوح نیاز

نیازهایی که «اکنون» باید تأمین گردد
دَم‌دستی‌ترین‌ها
نقص‌هایی که
همین الآن حس می‌کند
و اگر تأمین شود
همین الآن
در همین آن
لذّت پدید می‌آورد
و درد رفع
این همان عشق در یک نگاه است
همان «جاست اِ گِلَنس»! («just a glance, nothing more»)

چشمش به غذا می‌افتد
عشق می‌کند
لذّت می‌برد
از لقمه‌لقمه آن
وابسته می‌شود
به غذایی که دوست دارد
زیرا نیازی را برطرف می‌سازد
نقصی را
و لذّت به ارمغان می‌آورد
و دردی را رفع می‌نماید

نیاز نخست رفع شد
حالا نیاز دوم پیدا می‌شود
نگرانی حاصل
دردی جدید
«فردا چه کنم؟!»
نمی‌داند آیا فردا هم غذا هست
آیا فردا نیز
امکان رفع همین نیاز
نیازی که امروز رفع شده
ولی ترس آن
ترس از درد فردای آن
درد پدید می‌آورد
همین الآن

این نیاز به «امنیت» است
الآن درد دارد
و الآن
اگر این نیاز رفع گردد
الآن لذّت پدید می‌آید
اگر امید پیدا کند به فردا

این عشق در مرحله دوم است
مرتبه دوم آن
این عشق در یک نگاه پدید نمی‌آید
این عشق از استمرار حاصل می‌شود
استمرار در تأمین
وقتی مادرش هر روز غذا می‌دهد
همان غذای خوشمزه را
عاشق می‌شود
این‌بار اما نه عاشق غذا
عاشق مادر
چرا که امنیت آورده
نیازی که بالفعل بوده
درد داشته
برطرف شده
لذّت پدید آمده
وابستگی حاصل شده
وابستگی‌ای که نام آن عشق است

عشق مرتبه اول در لحظه است
اما مرتبه دوم
قطعاً در لحظه اتفاق نمی‌افتد
زیرا از سنخ «اعتماد» است
و اعتماد
وابسته به «تجربه»
آدم باید تجربه کند
هر روز و هر دم
در سختی‌ها
در مشکلات
در حالت‌های استثنایی
جایی که معمولاً شک بر انگیز است
این آزمون‌ها اعتماد می‌سازد
و اعتماد امنیت
و امنیت عشق می‌آورد
عشقی پایدارتر از قبلی
از مرتبه اولی
زیرا این‌بار بحث از «پایداری لذّت»‌ است

مردم معمولاً این را می‌فهمند
و آن را عشق واقعی می‌نامند
و عشق مرتبه اول را
معمولاً شهوت تلقّی می‌کنند
من هر دو را عشق می‌نامم
زیرا تفاوت ماهوی با هم ندارند
هر دو وابستگی‌اند
تفاوت تنها در متعلّق این وابستگی‌ها‌ست

اما مسأله بدین‌جا خاتمه نمی‌یابد
جدول زیر را ملاحظه بفرمایید



سه ستون از نیازها شکل یافته
دوست داشتن ستون اول
وابستگی به آن‌ها
به مصادیقی واقعی که توان رفع‌شان را دارند
ارضایشان
عشق پدید می‌آورد
عشق مرتبه اول را
عشق در یک نگاه را

و ستون دوم
امنیت می‌خواهد
و اعتماد
چنین مصادیقی
افراد یا اشیائی که بتوانند
عشق مرتبه دوم را
و این زمان می‌برد
مدتی باید بگذرد
تجربه شود
تا اعتماد بیاورد

اما در همان عشق به مادر
وقتی به «مرگ» فکر می‌کند
ترس او را می‌گیرد
این‌که منشأ تأمین نیاز رفتنی‌ست
نابود شدنی
مردنی
فانی‌ست و از دست می‌رود
و این
امنیت را سلب می‌کند
ناامنی پدید می‌آورد
و درد
دردی که در هیچ چارچوب غیردینی
غیرالهی
درمان ندارد
در نگاه ماتریالیستی
اگر «آخرت» نباشد
اگر خدایی برای عالم فرض نشود
اگر انسان «جاوید» تلقّی نگردد
این درد رفتنی‌ نیست
و لذت
لذّتی که می‌آورد
اعتقاد به خداوند
امنیتی جاوید است
برای کسانی که ناامنی دنیا را درک کرده‌اند
مرگ را فهمیده‌اند

عشق در این مرتبه الهی‌ست
عشق به فردی که می‌تواند این دسته از نیازها را تأمین نماید
اگر همسر است
همسری که برای آخرت انسان می‌ماند
امنیت بهشتی می‌آورد
می‌فهمد که در کنار او
هر روز بهتر از دیروز می‌شود
و توشه آخرت را تکمیل می‌کند
تا در زندگی جاوید خود
جاویدان در نعمت باشد
در رفع نیازها
در رفع نقص‌ها
بدون درد
بدون ألم

عشق مرتبه سوم با ایمان حاصل می‌شود
با اخلاق حسنه
دوری از رذائل
با تجربه‌ای که نشان دهد ریا نیست
نشان دهد بازی نیست
نشان دهد فریب برای تأمین نیازهای دنیایی فرد نیست

مثالی ملموس:
دختر و پسری که در یک نگاه عاشق می‌شوند
در حدّ رفع نیازهای بالفعل می‌اندیشند
و عشق مرتبه دوم
چند سالی زمان می‌خواهد
آن‌ها بعد از ازدواج
دوباره عاشق می‌شوند
میانگین آن پنج سال است
پس از پنج سال
عشقی جدید پیدا می‌شود
یا نفرتی
در صورتی که فرد مقابل را رافع نیازهای مرتبه دوم خود نیابند
نیازهای امنیتی
فرد ولنگاری‌ست
رفیق‌باز مثلاً
ولخرج شاید
زندگی بر باد ده
خب این‌ها مرتبه دوم عشق را نمی‌یابند
مرتبه نخست می‌ماند
با نفرتی در مرتبه دوم
اگر جدا هم نشوند
با رنج امنیتی زندگی می‌کنند
لذت رتبه یک شاید ببرند
ولی همراه با درد مرتبه دو!

اما این هم که حاصل گردد
زن و شوهری اعتماد به هم نمایند
عاشق هم گردند
از باب امنیتی که برای هم پدید آورده‌اند
تازه درد مرحله سوم رخ می‌نماید:
درد فراق
درد مرگ
درد از دست دادن همسر!

عشق ِ مرتبه اعلی اینجاست
وقتی بدانی این همراهی ماندنی‌ست
با مرگ نمی‌رود
زیرا من و او
هر دومان
با هم رشد می‌کنیم
با هم پیش می‌رویم
در ایمان
و در عمل صالح
در دوست داشتن خدا
وابستگی به الله
و بر همین اساس
در آخرت نیز هم‌نشینیم
در یک منزلت
یک رتبه
همسرانی در دنیا
و همسرانی در آخرت

این‌جاست که واقعاً «امنیت پایدار» به دست می‌آید
عشقی جاودان
بالاترین مرتبه وابستگی
به کسی که همیشه «هست»
و هر سه دسته از نیازها را برطرف می‌نماید!

اگر توجه پیدا کنیم به خدا
تجربه‌ای که در توجه او به خود داریم
امنیتی که برای ما پدید آورده
اعتمادی که به او پیدا می‌کنیم...

این عشق را دیگر در فیلم‌ها پیدا نمی‌کنید
این عشق را غربی‌ها نمی‌فهمند
این عشق الهی‌ست، حق لایتناهی‌ست!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 - خانواده 57 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تِد ِ دانش آموزی + جمعه 96 آبان 19 - 11:27 صبح

پیشنهاد معلّم
برای تمام دانش‌آموزان کلاسش
برایشان از TED گفته
این‌که هر کدام بخواهند
یک سخنرانی در کلاس انجام دهند
با نمایش اسلایدهای پاورپوینت
و راه رفتن
و حرکات دست
و از این طور ویژگی‌ها
چیزهایی که شبیه به تد واقعی شود!

سیداحمد مشتاق شده بود
از همان روز اول
می‌گفت پاورپونت درست کن بروم سخنرانی تد
پرسیدم: چه موضوعی؟!
ایده‌ای نداشت
پیشنهاد کردم: ویروس‌های رایانه‌ای!
که جذّاب باشد برای دانش‌آموزان
و شاید مفید
و قبول کرد



دو سه بار در خانه تمرین کرد
و ساعت ده روز بعد
همه در کلاس او بودیم
مریم فیلم‌برداری می‌کرد
سیدمرتضی کیف دوربین به گردنش
من هم پاورپوینت را نکست‌نکست
و سیداحمد حدود 14 دقیقه این تصاویر را پرزنت کرد

...
[دانلود فیلم]

معلم فیلم را خواست
کپی کردم
گذاشت در کانال کلاسش
معلم خوبی‌ست
و انگیزه‌های والایی دارد
بچه‌ها را به کار گرفته
مهارت‌افزایی در حدّ توانش
این خیلی خوب است
سخن‌وری مهارتی‌ست که همیشه فایده می‌رساند!

...
[دانلود فیلم]

حالا نه این که لزوماً TED باشد
ولی اصل این‌که مهارت‌های کاربردی
به کودکان آموخته شود
این باید جزء اهداف اصلی آموزش و پرورش قرار گیرد
بشود روال جاری تمامی مدارس کشور!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - فیلم 16 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
زبان فارسی ِ صهیونیسم + شنبه 96 شهریور 25 - 9:24 صبح

مرکز آموزش‌های جهانی لیرام
آموزشگاهی در اسرائیل
زبان فارسی را به خوبی توصیف می‌کند
و یادگیری آن را به دانشجویان اسرائیلی توصیه می‌نماید
با این عبارات:

فارسی
یکی از مهم‌ترین زبان‌های خاورمیانه است
که در ایران
تاجیکستان
افغانستان
قطر
و ازبکستان صحبت می‌شود
و به گفته دولت ایالات متحده
یک زبان مهم است

فارسی یک زبان هندواروپایی
مرتبط با انگلیسی و فرانسوی است
با این‌که مرتبط با زبان عربی نمی‌باشد
ولی با رسم‌الخط عربی مدرن نوشته می‌شود

زبان فارسی قرن‌ها بدون تغییر باقی مانده است
و در نتیجه
یکی از فرهنگی‌ترین و ادبی‌ترین زبان‌های غنی دوره‌های مدرن است

دانش‌آموزانی که علاقه‌مند به یادگیری فارسی هستند
برای پیوستن به برنامه‌های زبان «مرکز زبان لیرام [اسرائیل]» دعوت می‌شود
جایی‌که در آن
زبان فارسی و فرهنگ غنی و متنوع آن را
در اختیار خواهند داشت

به جهت شرایط خاص سیاسی و اقتصادی ایران
دانش‌آموزان علاقه‌مند به یادگیری فارسی
موقعیت ممتازی برای دستیابی به جایگاه‌های شغلی دارند
در بخش‌های
دولتی
نظامی
اطلاعاتی
مطبوعاتی
یا سیاسی

هر فردی که علاقه‌مند به درک
بازار جهانی
بخش امنیتی
یا فعالیت‌های نظامی
در منطقه باشد
از داشتن یک درک عمومی نسبت به زبان فارسی منفعت می‌برد




برنامه زبان فارسی «مرکز زبان لیرام [اسرائیل]»
دانشجویان را
برای ورود به زبان فارسی
با شیوه‌ای ساده و روشن حمایت می‌کند
و به خوبی در آشنا ساختن‌شان با
الفبا، ساختار جملات و بنیان‌هایی از کلمات روزمره.


چه چیزی تعجب مرا بر انگیخت؟
این‌که تغییر نپذیرفتن زبان را
یکی از ویژگی‌های برتری آن بیان می‌کند
این‌که زبان فارسی تغییر نکرده
طیّ قرن‌ها و قرن‌ها...
و این‌که چقدر نسبت به دشمن خود حسّاس‌اند
ایران
آیا ما نیز همین‌قدر نسبت به زبان دشمن خود
عِبری
حساس هستیم؟!
که آن را فرا بگیریم تا افکارشان را بخوانیم
و فریب‌شان را نخوریم؟!

وقتی آن‌ها اصرار دارند نشان دهند
خودشان
که چگونه در سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی‌شان
زبان فارسی را آموزش می‌دهند
با جزئیات فرهنگی و اصطلاحات روزمره ایرانی:

...
[دانلود فیلم]

فراگیری زبان عبری دشوار نیست
خیلی شبیه به عربی‌ست
کلمه‌ها و معانی
حروفی کمتر از عربی
22 حرف
با همان ترتیب مشهور بین خودمان:
ابجد، هوز، حطی، کلمن، سعفص، قرشت
فقط شکل‌ها کمی تغییر کرده‌اند



سایر صداها را با گذاشتن نقطه‌هایی مشخص می‌سازند
در همین حروف
و نقطه‌هایی هم برای اِعراب

واقعاً چرا اسرائیل نسبت به آموزش زبان فارسی حساس است؟
پاسخ شاید مطلبی باشد که در این صفحه نوشته‌اند
در چهار سرفصل:
فرصت‌های شغلی
منافع اقتصادی
بینش سیاسی
فرصت‌های یادگیری


می‌گویند:
تنش‌های سیاسی میان ایران و ایالات متحده
فرصت‌های شغلی زیادی را
برای غربی‌هایی که بتوانند زبان فارسی صحبت کنند
فراهم آورده
دیپلمات‌ها
نهادهای دولتی
اطلاعاتی
نظامی
مطبوعاتی
توسعه بین‌المللی
تحلیل‌گران سیاسی
مدیریت درگیری
واسطه‌گران قطعنامه‌ها
و مترجمان!


این‌بار وقتی در شبکه‌های اجتماعی
با یک فارسی‌زبان صحبت می‌کنیم
که فارسی را بهتر از خود ما صحبت می‌کند
اعتماد نکنیم
شاید یک جاسوس اسرائیلی باشد
که می‌خواهد ما را بفریبد!

«یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللَّـهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّـهُ إِلَّا أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (توبه:32)
همواره می خواهند نور خدا را با سخنان باطل [و تبلیغاتِ بی پایه] خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز اینکه نور خود را کامل کند، نمی خواهد، هر چند کافران خوش نداشته باشند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 - دشمن 13 - فارسی 2 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انیماتوران + یکشنبه 96 مرداد 22 - 7:56 عصر

یک کسی
یک روزی
یک هدیه‌ای
فراتر از آن‌چه معمولاً خودمان می‌خریدیم
به بچه‌ها داد؛
به نظر من به درد نخور
به نظر آن‌ها جواهر!

اسباب‌بازی باید چیزی از کودک طلب کند
از او بخواهد
تا چیزی از خود اضافه نماید
نه این‌که همه چیز از قبل چیده شده باشد...

خلاصه اولش خیلی خوش‌شان آمد
کیف کردند یعنی
به سرعت پخش کردند و ساختند
ولی فقط یکی دو روز
روز سوم خسته‌شان کرد
چیزی که هر بار خراب کنی همان قبلی شود
حداقل آجرهایی که خودمان می‌خریدیم
هزاران شکل مختلف از آن‌ها بیرون می‌آمد
تعیّن نداشتند این‌قدر...

دیدم حیف است
انصافاً این اسباب‌بازی‌ها گران هم هستند
بگذار من چیزی اضافه کنم
این شد که گفتم:
بیایید با این‌ها انیمیشن بسازید
حالت‌ها را تغییر دهید و عکس بگیرید
مثلاً از مراحل ساختش...

اول سیدمرتضی دوربین را آورد
تعدادی تصویر در آن بود
عکس‌ها را بیرون کشیدم و به هم چسباندم
یک موزیک هم گذاشتم
شد این:

...

[دانلود فیلم]


سیداحمد ابتدا حرفم را جدی نگرفته بود
باورش نمی‌شد انگار
که بشود
ولی وقتی فیلم را در فلش ریختم
سیدمرتضی به پخش دیجیتال متصل کرد
و در تلویزیون به نمایش در آمد
همّت سیداحمد نیز به وضوح برانگیخته شد
دوربین را برداشت و دست به کار
تصاویری آورد که وقتی به هم وصل کردم
این شد:

...

[دانلود فیلم]


کار سیداحمد به روشنی سناریو داشت
یک فیلمنامه
که بدون نوشتن
در ذهن خود ساخته بود
این بار کار او از تلویزیون پخش می‌شد
و سیدمرتضی
بدون این‌که بگوید
به نظرم متوجه شد که قصه داشتن یا نداشتن انیمیشن چقدر تفاوت می‌کند
بنابراین تصمیم گرفت دوباره بسازد
اما...

اشتباه او این بود که دوربین را در وضعیت فیلمبرداری قرار داد
و با آن تصویر گرفت
خودتان تصور کنید که چه شد! :)

...

[دانلود فیلم]


شد یک سبک جدید
چون وقتی حافظه دوربین را به رایانه متصل کردم
دیدم تعدادی فیلم است
به جای تعدادی تصویر
ولی قشنگ
چون مراحل حرکت و ساخت را نشان می‌دهد
همان‌ها را کمی سریع کردم
کنار هم تدوین نمودم
وقتی دیدند
از این کار هم خوش‌شان آمد!

و من در تعجب
از این‌که خداوند چقدر انسان را پرتوان خلق کرده
کودکان وقتی می‌توانند این‌طور تجربه کنند
یاد بگیرند
و خلاقیت و نوآوری داشته باشند
چرا فرصت‌هایشان هدر رفته
قدر دانسته نمی‌شود
نظام آموزشی ما چقدر عقب‌مانده
فقط حافظه کودکان را پر می‌کند
فکر کنید اگر به جای این همه محفوظات
که قطعاً خیلی زود از خاطرشان می‌رود
همان‌طور که از خاطر ما رفت
مهارت یادشان می‌داد
آیا این می‌شد که این همه جوان بی‌کار در کشور داشته باشیم؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فیلم 16 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پیش بینی یازده سپتامبر در فیلم ماتریکس + جمعه 96 مرداد 20 - 12:15 عصر

از ابتدا مورد توجهم بود
همان سالی که فیلم ماتریکس پخش شد
نه دوبله فارسی داشت و نه حتی زیرنویس فارسی
ولی به زحمت
با همان زیرنویس انگلیسی دیدم
مملوّ از فلسفه بود
و از هر دین و مکتبی چیزی در آن اندود کرده
سایت مستقلی داشت (که الآن دیگر نیست)
که یک سرفصل تحت عنوان «فلسفه» داشت
و ده‌ها مقاله فلسفی در آن درج شده
پیرامون مفاهیمی که در این فیلم به کار رفته

فروش فوق‌العاده این فیلم
اتفاق جالبی را رقم زد
به گمان حقیر
یک دهه تحوّل در فیلم‌های هالیوود با ماتریکس آغاز شد
یک دهه فیلم‌های معناگرا
فیلم‌هایی مانند اینسپشن و گابریل
که اخیراً البته رو به نزول نهاده
و دوباره به مفاهیم ماقبل ماتریکسی باز گشته

دو هفته پیش اما اتفاق جالبی افتاد
رویدادی که دوباره مرا به این فیلم توجه داد
آقای طالب‌زاده
در برنامه عصر
مصاحبه‌ای
با عنوان
«بررسی تکنیک‌های به کار رفته در فیلم‌های هالیوودی»
پنج مرداد 1396 در ساعت ده شب از شبکه افق
به مدت 45 دقیقه

آن‌جا رازی را فاش کرد
رازی که تا خود ندیده و بررسی نکرده بودم
نمی‌توانستم باور نمایم!

این شد که یک نسخه بسیار با کیفیت از ماتریکس را دانلود کردم
گشتم تا به زمان 00:18:20 از فیلم رسیدم
دقیقاً سکانسی که این‌جا قرار دارد



تصویر را بزرگ کردم و چرخاندم



و باز هم بزرگ‌تر





عجیب است
راست می‌گفت
(فقط نفهمیدم چرا دو بار سپتامبر را نوشته است)*
برای اطمینان رفتم و نمونه پاسپورت‌های آمریکایی واقعی را در گوگل یافتم
پاسپورت‌های جدید آمریکا این‌طور است



که البته اندکی متفاوت است با نسخه‌ای که نئو در ماتریکس دارد
زیرا جنسیت را سمت راست نوشته
گشتم و قدیمی‌تر پیدا کردم
پاسپورت‌هایی که زمان ساخت فیلم ماتریکس معمول بوده



بله
این‌ها کاملاً مشابه هستند
حالا می‌شود به دقّت همه چیز را فهمید

نئو یک هویّت مستعار و ساختگی در ماتریکس دارد
به نام توماس اِی اندرسون
که در 13 سپتامبر 1971 متولّد شده است
در شهر مرکزی ایالات متحده آمریکا
(در کپتال، و شاید هم مرکز کاپیتالیسم آمریکا، نیویورک یعنی!)
و در تاریخ 12 سپتامبر 1991 پاسپورت او صادر شده است
چرا؟!
زیرا پاسپورت ده سال اعتبار دارد
و دقیقاً در تاریخ 11 سپتامبر 2001 باطل می‌گردد
دقیقاً روزی که حمله به برج‌های دوقلو انجام خواهد شد!
(در بیست سالگی پاسپورت گرفته
13 را هم تولد وی کرده‌اند شاید برای این‌که ترتیب 11 و 12 و 13 تکمیل گردد)


البته به نسبت سال 1999 که این فیلم ساخته و پخش شده است
می‌شود دو سال قبل از برخورد هواپیما با برج‌های تجارت جهانی
حادثه‌ای که ساختار روابط جهانی را متحوّل کرد
و به آمریکا فرصت داد تا به سمت جهان تک‌قطبی پیش برود!

این قطعاً تصادفی نیست
حالا این‌که کدام از کدام گرفته شده
فیلم را از روی اطلاعاتی که داشته‌اند ساخته‌اند تا قدرت اطلاعاتی خود را نمایش دهند
به مثابه یک امضا برای یک کار بزرگ
یا حادثه را از روی فیلم رقم‌ زده‌اند
دومی خیلی بعید
ولی اولی نظر آن کارشناسی است که آقای طالب‌زاده دعوت کرده بود.

اگر خودم در فیلم ندیده بودم باور نمی‌کردم
ما با چه جور حیواناتی طرف هستیم؟!
به این‌ها که آدم نمی‌شود گفت!

عجیب این‌که دو برادری که با هم این فیلم را ساخته‌اند
رفته و خود را خواهر کرده
شده‌اند خواهران واچوفسکی
معلوم نیست چه فشاری متحمّل شده‌اند در ساخت این فیلم! :)

* شاید قصد داشته‌اند دو کلمه را با آن بفهمانند
نه فقط یک کلمه
هم ماه سپتامبر را
و هم یک واژه دیگر
در لغتنامه نگاه کردم و دیدم دو معنای دیگر برای SEP ذکر شده است

1. نوعی از بازنشستگی کارکنان که هزینه آن به صورت مشترک توسط کارمند و کارفرما پرداخت می‌شود
2. جدا شدن یا جدا شده


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 - دشمن 13 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کربی؛ علیه نظام سرمایه داری + شنبه 93 آبان 24 - 8:56 عصر

این انیمیشن را چند روزی‌ست که در شبکه پویا می‌بینم
اگر چه هشت سالی می‌شود انگار
که به زبان فارسی درآمده
حدود یک‌سوم از صد قسمت آن
اما به تازگی با آن آشنا شدم
و به شگفت آمدم

یوگی را توصیف‌گر مفاهیم اخلاقی یافتم
باب اسفنجی را مربّی روابط اجتماعی
گربه‌سگ نیز که به طرز عجیبی
روابط زوجین را در داخل و خارج خانه تحلیل می‌نمود
ویژگی‌های متفاوت زن و مرد
و همراهی آنان در یک زندگی مشترک

هر سه این انیمیشن‌ها اگر چه مفید بودند
اما نسبت به ارزش‌های نظام سرمایه‌داری خنثی و بی‌تفاوت
هیچ انتقادی نداشتند
یوگی اخلاق فردی را ترویج می‌کرد
حسد و طمع و بخل و خسّت و زباله‌سازی و آلودگی هوا را ذمّ می‌نمود
باب اسفنجی هم به آزار دیگران، هیجان‌های کاذب، حساسیت‌های بی‌جا و مواردی از این قبیل می‌پرداخت
اما رفتارهای آقای خرچنگ را
به عنوان نمادی از سرمایه‌داری می‌پذیرفت
و حداکثر یک طنز ملایمی از آن نشان می‌داد و می‌گذشت
گربه‌سگ هم که اصلاً بر مبنای سبک زندگی غربی بود
ولی با نگاه به معضلات ناشی از تفاوت‌های جنسیتی

کربی اما اساساً متفاوت است
از ابتدا داستان یک سرمایه‌دار است
آقای دی‌دی‌دی سمبل یک فرد مشهور و قدرتمند
که قدرت او از «پول» ناشی می‌شود
و با یک شرکت مرتبط است
شرکت از او پول می‌گیرد و برای وی کالا تولید می‌کند
او را مسلّح می‌کند
علیه مردم ضعیف
شکاف طبقاتی
کاخ و کوخ
ثروت و فقر
و در هر قسمت به یکی از معضلاتی که چنین نظامی ایجاد می‌نماید می‌پردازد

یک‌بار تلویزیون می‌آید
سرمایه‌دار مذکور یک شبکه می‌سازد
با اخبار دروغی که منتشر می‌کند
مردم را می‌فریبد
قسمت دیگر رستوران می‌زند
با ایجاد «مد» و تغییر «ذائقه» مردم
همه را به رستوران خود می‌کشد و بر سرمایه خود می‌افزاید
بار دیگر اشیاء باستانی و عتیقه قلابی
دانشمند باستان‌شناس را می‌خرد
با پول
تا به مردم بقبولاند آن اشیاء اصل هستند
که چه شود؟
که مردم باور کنند او «حق» دارد بر دیگران حکومت کند!
امروز نشان داد
یک آشپز معروف، یعنی دارای برندی معتبر
که تبلیغات رسانه‌ای هم می‌کرد
که در تمام غذاهایش از مواد اولیه تازه و طبیعی استفاده می‌کند
از یک ماده شیمیایی در غذاها می‌ریخت
که طعم غذا را بهتر می‌نمود
ولی سبب بیماری نیز می‌شد!

از یک منظر
کربی با سبک زندگی مبتنی بر شکاف طبقاتی
و پیدایش سرمایه‌داران بزرگ می‌جنگد
و شاید از یک منظر دیگر
توجه به سلطنت‌های کوچک باقی‌مانده در دنیای مدرن داشته باشد
کشورهای عقب‌مانده‌ای در اقصی نقاط جهان
که البته
باز هم با حمایت شرکت‌های غربی
شرکت‌هایی که در مقابل پول
هر چه آن‌ها برای استعمار و استثمار نیاز دارند تحویل‌شان می‌دهند
بر جای مانده‌اند و سلطه خود را تداوم می‌بخشند

در هر دو صورت
یک اتفاق جالب در این انیمیشن سریالی می‌افتد
هر روز یک مصداق و یک نوع خاصّ از استعمار را نشان می‌دهد
یک روش جالب در آشناسازی کودکان با فریب مدرنیته
چقدر هم بچه‌های مرا به سمت خود کشانده!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2      >

سه شنبه 103 آذر 13

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فیلم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X