سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

دلهاى مردان رمنده است ، هر که آن را به خود خو داد ، روى بدو نهاد . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
گربه سگ؛ مشاور خانواده + شنبه 92 تیر 1 - 7:52 عصر

از یوگی نوشتم
از باب اسفنجی هم گفتم
دیدم بی‌انصافی است اگر در این میانه
نامی از «گربه‌سگ» نبرم

گربه‌سگ انیمیشن شگفتی است
منحصر به فرد
اگر چه امروز در حال پخش نیست
از هیچکدام از شبکه‌های سیما
اما نمی‌توانم از آن یاد نکنم
از عجایبی که در آن دیدم

نویسنده آمده و دو دشمن را به هم متصل کرده
موجود جدیدی ساخته
ترکیب جدیدی
ترکیبی از دو دشمن دائمی و همیشگی
با تفاوت‌های اخلاقی و احساسی و عاطفی و منطقی و رفتاری و ...
هر تفاوتی که فکرش را بکنید
حتی ساختار پنجه‌های این دو حیوان هم متفاوت است
پنجه‌های سگ همیشه آشکار
و پنجه‌های گربه پنهان در زیر پوست سر انگشتان
یکی از درخت می‌تواند بالا رود
دیگری نه
یکی شنا می‌تواند
دیگری از آب گریزان
یکی آرام و ساکت و پنهان و دزد و البته بی‌وفا
دیگری پرسر و صدا و دزدگیر و مشهور به وفا

اصلاً شگفتی آفریده این آدم
انگار مردان مریخی و زنان ونوسی را تصویر کرده
کارتون را که می‌بینی
یاد قصه سفر زنان از ونوس می‌افتی
و مردان از مریخ
و زندگی مشترک‌شان در سیاره‌ای به نام زمین!

تک‌تک اپیزودها را اکنون با این نگره بنگرید
که گربه سمبل یک «زن» است
و سگ نماد یک «مرد»
دو جنبنده که در محیطی به نام «خانه» به هم پیوند خورده‌اند
پیوند ازدواجی که «وثیق» و محکم است
قرار است با هم زندگی کنند همیشه

نوشته‌ام را طولانی نمی‌کنم
با تطبیق ادعایم
با تک‌تک حکایت‌هایی که در این انیمیشن دیده‌ام
این با خواننده
کافیست اندکی به خاطرت مراجعه کنی
تا نیک دریابی:
انیمیشن گربه‌سگ مشکلات خانوادگی را مطمح نظر قرار داده است
و گرفتاری زن و شوهرها را قصه کرده
به نظرم خیلی خوب هم تصویر نموده
تا باشد، از این‌ها.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آنا کارنینای تولستوی + یکشنبه 92 خرداد 5 - 9:46 عصر

البته که نیستم
اصلاً در این فضا نبوده و - شاید - هرگز نخواهم بود
اهل رمّان
خواندن کتاب‌های این‌چنینی یعنی
از نوجوانی هم
کتاب‌های علمی را ترجیح می‌دادم به عشقی!

اما این‌یکی تکان‌دهنده بود
مضمونی عجیب
قابل توجه و قابل ارج
تولستوی چه داستانی نوشته است!

برای من که از تولستوی جز «جنگ و صلح» چیزی نشنیده بودم
آن‌هم فقط یک نام
نامی که نمی‌دانم چه مفهومی دارد
و در آن چه نوشته شده
آنا کارنینا ترسیمی سنجشی
و مقایسه‌ای
از چند زندگی متفاوت بود
از چند نوع عشق
چند نوع دلبستگی
چند نوع لذت‌طلبی گوناگون
همه با هم مختلف
اما در یک چیز متحد؛ خواستن!
همه‌شان طلب داشتند
طلب‌هایی متنوّع

جو رایت 40 ساله انگلیسی این فیلم را ساخته است
همین سال گذشته
بر اساس بازنویسی تام استاپارد
از رمان آنا کارنینای تولستوی

فارغ از لهجه کاملاً بریتیش و سلیس آدم‌ها
سبک بسیار جذاب «تئاتر ِ سینمایی»
که به جای جابه‌جایی دوربین از مکانی به مکان دیگر
این لوکیشن‌ها هستند که تو در تو و پشت سر هم به سر صحنه می‌آیند
طنزی رقیق و حاشیه‌ای و در عین حال دلنشین
که پیشتر در فیلم‌های فرانسوی دیده بودم
آن‌چه مرا یک‌ساعت و نیم میخکوب کرد
«محتوا» بود
قصه و ماجرای در حال اتفاق!

تولستوی کولاک کرده به نظرم در این نوشته
پنج زندگی را نمایش داده
پنج زندگی متفاوت
که هر کدام به نوبه خود
بر مبنای عشق بنیان نهاده شده
شاید پنج قرائت مختلف از عشق باشد
یا شاید هم
پنج نتیجه متفاوت
یا پنج تصمیم متفاوت
نمی‌دانم
شاید هم آدم‌های قصه‌اش پنج جور مختلف
یا به پنج دلیل مختلف
در این علاقه‌های آتشین افتاده باشند
شاید هم اساساً پنج‌جور زندگی مشترک را منظور داشته است

باز هم فارغ از سایر مسائل
مانند عدم اعتقاد نگارنده به عشق مجازی
و مجازی بودن تمام آن‌چه تولستوی نگاشته است
می‌خواهم این تنوّع پنجگانه را فهرست کنم
به همان ترتیبی که وارد ماجرا شده‌اند:

1. استیو و دالی:
بعد از 9سال زندگی مشترک که با شیفتگی‌ای کوتاه‌مدت آغاز شده، دارای فرزند
مرد ثروتمند اکنون به قول دوستش: «اگر چه رستوران دارد، همچنان نان می‌دزدد!»
یعنی روابط پنهانی!

2. کنستانتین لوین و کیتی:
مردی روستایی و کشاورز، عاشق دختری متموّل، دختر عاشق یک نظامی پولدار
وقتی خواستگارش رهایش می‌کند، به کنستانتین می‌پیوندد و به روستا می‌رود

3. ورونسکی و آنا:
دیدار تصادفی در قطار، زن متأهل، رابطه‌ای نامشروع، فرزندی حرامزاده
مرد پس از مدتی سروگوشش می‌جنبد، زن جلوی قطار می‌پرد و نابود می‌شود
پشیمان از گناهی که مرتکب شده!
و چقدر دیر می‌فهمد
می‌فهمد که چه چیزی را با چه چیز معاوضه کرده
و چه بد تصمیم می‌گیرد
تصمیمی که بهترش برایش میّسر بود
اما او ناتوان از ابراز پشیمانی
ناتوان از بازگشت
به سوی مردی که می‌داند او را می‌بخشد
جمله‌ای که چند بار تکرار می‌کند: او مرا می‌بخشد!

4. الکسی کارنین و آنا:
مردی صبور، جدّاً صبور، به شدت فهمیده و آگاه، دارای شغل وزارت
البته ثروتمند و صاحب کاخ‌هایی مجلّل
پیوسته در حال مطالعه انجیل، بسیار مقدّس و شاید هم تا حدّی کشیش اصلاً
زن خیانت کرده، رسوایی، بدنامی، پچ‌پچ‌های مردم
او در تلاش برای حل مسأله
دارای فرزند مشترک
تصویر او زینت‌بخش آخرین سکانس فیلم است
با اشکی که در چشمانش نهفته
و کتاب مقدّسی که می‌خواند
هم فرزند خود را نگهداری می‌نماید و هم فرزند زن را
مشروع و نامشروع!

5. نیکلای لوین و ماریا:
برادر کنستانتین، یک مبارز، اهل ریاضت و زهد
به قول خود؛ ماریا را از مرکز فحشا بیرون کشیده است
به او علاقه دارد و تعهد

سه زندگی ِ غرق در ثروت
و دو زندگی ظاهراً در فقر و فاقت

سه زندگی اول سه رویکرد دارد؛
مردی که بر زن خطاکار صبر می‌کند
مردی که به قول دیگران: «به زن همسایه طمع می‌کند» و او را نابود می‌نماید
مردی که به ظاهر صبر و در پنهان آن کار دیگر

دو زندگی فقیرانه چطور؟
مردی که مبارز است و احتمالاً چپ مارکسیست، در تنگنا، با زنی که او را از تنگنا پیدا کرده
مردی که زنی ثروتمند، اما پاک‌نهاد را به مزرعه خود می‌برد

اگر چه نام فیلم، یک زن را اشاره می‌کند
اما به نظرم رفتار و عملکرد مردها در فیلم تنوع بیشتری دارد

به متن تولستوی مراجعه کردم
ترجمه فارسی از رمان
خیلی مفصل‌تر از آن‌چیزی است که استاپارد برداشته
شاید انواع دیگری از زندگی را هم
انواع دیگری از علاقه را
در محتوا گنجانده باشد که از آن بی‌اطلاع باشم

بی‌پروایی آنا
و صبوری کارنین
واقعاً آزاردهنده است
هر دو با هم
هم آن شرارت زن
هم این آرامش مرد
فشار می‌آورد به انسان
و ایجاد تألم و تأثر و درد می‌کند
تولستوی چه شرح صدری برای این مرد تدارک کرده:

هر چقدر کازابلانکا تلاش می‌کند عشق را از خودگذشتگی نشان دهد و وارستگی
آنا کارنینا عشق را آلوده نمایانده و به لجن می‌کشد!

چطور شد این فیلم را دیدم؟!
خودم هم نمی‌دانم
مجالی بود و فرصتی
حالی دست داد و امکانی فراهم شد
به دستم رسید و ابتدا سلبی
ولی بعد کاملاً ایجابی
آن را نگریستم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
باب اسفنجی؛ کارشناس روابط اجتماعی + شنبه 92 اردیبهشت 21 - 8:50 صبح

از یوگی و اهتمامش به تربیت اخلاقی نوشتم
این‌که چگونه رذایل اخلاقی را نشان می‌دهد
و راهکار اصلاح آن را نیز ارائه می‌کند
تأکید کردم به مثبت بودن کارتون‌های دهه شصت
دیدم بی‌انصافی است اگر از انیمیشن‌های معاصر چیزی نگویم
آن‌هایی که واقعاً درصدد اصلاحند

فارغ از خشونت‌بار بودن بعضی رفتارهای نمایش داده شده در این انیمیشن
یا وجود ولنگاری‌های پوششی و بعضی خلاف عفّت‌ها
که به لطف مساعی سیمای جمهوری اسلامی اصلاح شده تقریباً
دقیقاً ظرائف ناهنجاری‌های اجتماعی امروز غرب را
به تصویر می‌کشد باب اسفنجی
البته انگار بیشتر مصرف داخلی داشته
تا این‌که مناسب برای صادرات باشد:

روابط سودمحور میان کارفرما و کارگر
خرافه‌پرستی‌های مدرن
تجمل‌پرستی و افتخار به پنت‌هاوس‌داری
عشق به مال دنیا و ثروت‌اندوزی
خودنمایی‌های کوته‌فکرانه برای حفظ دوستان
قصه NGOها و ندانم‌کاری‌هایی به اسم دموکراسی
پارتی‌بازی و سوءاستفاده از اقوام صاحب‌منصب
جاسوسی اقتصادی و تکنولوژیکی
رقابت بی‌حد و مرز و غیرمنصفانه برای کسب سود بیشتر
ترس بیش از اندازه و مخل به روابط اجتماعی از بیماری‌ها و آلودگی‌ها
حماقت در پرداخت هزینه زیاد فقط به دلیل رتبه و کلاس بالای یک رستوران
توجه زیاد به ظاهر و قیافه و بحران ِ «من زشتم!»
رواج دروغگویی‌های روزمره
اعتماد به دوستان نادان و در چاه افتادن
لااباحی‌گری و جاهل‌مآبی و ولگردی بدون تدبیر، به عبارتی: لات‌بازی!
ولخرجی و رفاقت‌های منفعت‌محور، مگسان گرد شیرینی!
عرفان‌های نوظهور و ریاضت‌های بودیستی!
آثار بی‌کاری و عدم اشتغال در ایجاد انحراف
جوگیر شدن شدید متأثر از تبلیغات رسانه‌ها
اشتباه در واگذاری امور مهم به افراد ناشایست و نالایق
ارتکاب به جرائمی مانند دزدی در قالب راه‌اندازی گروه‌های موسیقی
عاقبت ریاست‌طلبی و جاه‌طلبی
ساده‌لوحی و پذیرفتن هر حرفی از هر گوینده‌ای
نفهمی‌های عصر جدید در ارزش‌دهی به آثار هنری بی‌ارزش!
ورزش‌های خشن و خطرناک و جوگیر شدن برای شرکت در آن‌ها
سودجویی سرمایه‌داران از ترغیب جوانان به ورزش‌های پول‌آور
آسیب جامعه از اشتباهات دانشمندان در تولید داروها و ابزارهای جدید ناآزموده
و بسیاری حرف‌های دیگر...

انصافاً
اگر به ما می‌گفتند این همه مطلب را در کارتون بگنجان
که جذاب هم باشد
می‌توانستیم؟!

کارتون ایرانی ساخته‌اند به اسم «سمنو و شقاقل»
به طرز بسیار زننده و زشتی
گربه‌دختر کوچک داستان می‌گوید: «دو پدرم!»
شخصیتی از قصه که دو پدر دارد و مادر ندارد! مثلاً به فرزندی پذیرفته شده!
و بدین‌ترتیب شده‌اند: خانواده! (وای بر ما)
گذشته از این‌که تمام اپیزودها هم دارای پی‌رنگی تکراری است و حرفی برای گفتن ندارند!

باب اسفنجی روابط اجتماعی درون آمریکا را بیشتر هدف گرفته
ناهنجاری‌ها را فهرست کرده
یک به یک با لسان طنز مورد تمسخر قرار داده است
البته با حفظ احترام به ارزش‌های آمریکایی؛
یعنی سعی کرده به اصل نظام سرمایه‌داری (کاپیتالیسم) و ولنگاری (لیبرالیسم) خدشه وارد نسازد.

اما با همه این اوصاف
هنوز از یوگی عقب‌تر است
پیام یوگی برای کودکان قابل فهم بود
اما باب اسفنجی
بیشتر برای نوجوانان قابل درک است تا کودکان
به دلیل استفاده از طنز که اساساً نیاز به «درک واژگون» دارد
(بن‌مایه طنز: غلوّ نمایشی در رفتار، زشتی‌های آن را نمایان‌تر می‌سازد)
کودکان فقط جلب جذابیت‌های بصری
و دوبله قشنگ ایرانی باب اسفنجی می‌شوند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
یوگی؛ استاد اخلاق + دوشنبه 92 فروردین 19 - 7:15 عصر

کودک بودم و خردسال
وقتی کارتون یوگی را می‌دیدم
آن روزها تنها پرنده بودن کشتی
تنوّع حیوانات و رنگ‌های به کار رفته در تصویرسازی
و دوبله قشنگ و جذاب آن
توجهم را جلب می‌کرد
چیزی انگار بیشتر از همین ظاهر نمی‌دیدم

امروز دوباره کارتون «یوگی و دوستان» را که می‌بینم
به مرحمت فرزندان خود
که اهتمام به تماشای کارتون و انیمیشن دارند و البته شبکه پویا
امروز چیزهای بیشتری مورد توجهم قرار می‌گیرد
چقدر آموزنده و اخلاقی
در یک کلام؛
یوگی یک استاد اخلاق است
یک استاد که مکرمت‌های اخلاقی را آموزش می‌دهد
و کجی‌ها و پلشتی‌های روحی را به مخاطب می‌شناساند
هر قسمتش یک دنیا حرف است
تمام سناریوها مبتنی بر تربیت روحی و اخلاقی
اخلاق رذیله را شناسایی کرده
همه را در یک‌سو نهاده
آدم خوب‌های قصه را به بدی کشانده
و در نهایت با توبه و بازگشت آن‌ها
برتری تمامی خُلق‌های حسنه را به اثبات می‌رساند
راهکار نشان می‌دهد برای هر رذیله
کاری که اساتید اخلاق بر آن اهتمام دارند

یاد پروژه‌ای افتادم که سال‌ها پیش پیشنهاد شد
«نهضت ساماندهی اخلاق اجتماعی» نام گرفت
با تیزرهای تبلیغاتی و این قبیل ابزارها
انیمیشن‌های کوچک و تأثیرگذار

خداوکیلی چقدر کارتون‌های دهه شصت آموزنده بودند!
اگر استاد مطهری (ره) امروز زنده بود
و امکانات و توانمندی‌های ما را در اختیار داشت
شاید به جای «داستان راستان»
سناریو برای کارتون و انیمیشن
و شاید سریال تلویزیونی می‌نوشت!

دیدگاه‌های متفاوت در این‌باره:
یوگی و دوستان و یک پیام اخلاقی
کارتون یوگی توهین به مقام انبیاست
پخش انیمیشن موهن در صداوسیما
یادداشت‌های یک معلم


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تریدمیل رایگان! + شنبه 89 مرداد 30 - 2:53 عصر

ابزارهای ورزشی پارک‌ها را دیده بودم
بعضی را نیز امتحان کرده
اما تریدمیل پارکی اولین بار به چشمم خورد
سیده مریم که عاشق تریدمیل است
بیش از همه خوشحال شد از دیدنش
از همان اوانی که راه رفتن را آموخت
به تریدمیل علاقه وافری داشت
خودش روشن کرده و سواری می‌گرفت
گاهی تا 5 دقیقه هم پیاده‌روی می‌کرد
در پارک خیلی از تریدمیل خوشش آمد
مدت‌ها ندیده بود
گاهی هم سراغش را می‌گرفت در این چند وقت
حادثه کوچکی هم رخ داد
ولی به خیر گذشت، این هم فیلمش!
به لهجه مادربزرگ‌ها: «درد و بلای دخترم بخوره تو سر اونیکه عقده تریدمیلو گذاشت رو دلش!»  د:


 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فیلم 16 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فوتبال دختران + پنج شنبه 89 مرداد 21 - 11:5 عصر

همیشه با فوتبال مخالف بودم، چه برسد به دخترانه‏اش!
کنترل توپ با دست هم سخت است، چه برسد به پا...!
تا به حال تصاویر «دیدنی‏ها» را دیده‏اید؟!
این فیلم  هم چیزی در همان مایه‏هاست
البته این بار دخترک من توپ می‏زند و فیلم‏بردار خود من هستم!
این «سیده مریم» من است :)

 

 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فیلم 16 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<      1   2      

چهارشنبه 103 آذر 14

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فیلم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X