سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

هر که ما اهل بیت را دوست بدارد و محبّت ما در دلش تحقّق یابد، چشمه های حکمت بر زبانش جاری می شود . [امام صادق علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
سؤالات ِ سخت + سه شنبه 95 مهر 20 - 9:25 عصر

شروع شده است انگار
سیل پرسش‌های دشواری که کودکان معمولاً می‌پرسند
وقتی که قرار است بزرگ شوند
وقتی که یکهو عقل‌شان افزایش می‌یابد انگار
آری...
به نظرم چنین است
به یک سنّی می‌رسند که
چیزهایی در نظرشان می‌آید که...
چیزهایی که
قبلاً به آن‌ها نمی‌اندیشیدند

اگر در رشد کودکان دقّت کنیم
من این‌طور یافتم
یک روزهایی تغییر ناگهانی دارند
تغییری که کاملاً محسوس است
کودکی که قبلاً به ظاهر و لباسش اهمیت نمی‌داد
یک‌روز نسبت به آن حساس می‌شود
کودکی که پیش از این خیلی به بزرگ‌تر احترام نمی‌گذاشت
راحت بود یعنی
ناگهان می‌بینی آداب نشست و برخاست جلوی بزرگ‌ترها را در نظر می‌گیرد
کودکی که تا دیروز اصلاً به «خدا» و ماوراء نمی‌اندیشید
امروز یکهو
می‌بینید که مدام پرسش‌های «معنوی» می‌کند!

چند روز پیش مریم پرسید: «خدا استراحت نمی‌کند؟ خسته نمی‌شود؟»
در خود فرورفتم: آخر آدم چطور می‌تواند این سؤالات سخت را پاسخ دهد؟!
پاسخی در ذهن دارم
ولی چگونه بیان کنم که یک کودک بتواند درک کند؟!
از آن‌چه پیش از این گفته بودم کمک گرفتم:
«قبلاً بهت گفته بودم که این دنیا فرقش با تمام عوالم دیگه تو چیه
تو این‌که محدودیت داره
همه منابع تو این دنیا محدودن
محدودیت اصلاً خاصیّت اصلی دنیاست
برای امتحان
پس وقتی ما کاری انجام می‌دیم
ماهیچه‌های ما به خاطر همین محدودیت پر از اسید اوریک می‌شن
مواد زائدی که به خاطر سوخت و ساز سریع توشون جمع شده
انرژی کم میارن
این باعث میشه احساس خستگی کنیم
اما از این عالم که بریم بیرون
دیگه محدودیت نیست
پس انرژی هم کم نمیاد
پس هیچ کی احساس خستگی نمی‌کنه که نیاز به استراحت داشته باشه
خدا هم فراتر از همه هفت تا عالمه»


ادامه داد: «خب مگه خدا مغز نداره؟ خوابش نمی‌گیره؟»
- دختر گلم
منظورت اینه که «خدا تفکّر می‌کنه؟»
خدا با ما انسان‌ها فرق داره
خدا برای فکر کردن نیازی به مغز نداره
مغز برای ما انسان‌هاست
فکر کردن خدا خیلی متفاوته با اون چیزی که تو ذهن ماست!

گفت و گویمان به طول انجامید
اما
مطمئن نشدم در نهایت
که در پس آن‌همه سؤال و جواب
آیا متقاعد شد
یا خیر
سکوتش نمی‌توانست بیّنه‌ای محسوب شود بر پذیرش!

اما امروز
با پرسش‌های دشوار دیگری مواجه شدم
سیداحمد پرسید
وقتی که در حرم بودیم
هنگامی که دسته‌های عزا برای سلام به حضرت (س) داخل صحن می‌شدند:



«اون چیه؟»
- عَلَم یا علامت.
«چرا این شکلیه؟»
-...
«چرا مردم با زنجیر خودشان را می‌زنند؟»
-...
«چرا بالا پایین می‌پرند؟»
-...
«اینا چه کار زشتی کردن، به سرشون گِل مالیدن!»
-...
«...»

قبل‌ترها که می‌دید نمی‌پرسید
این‌بار اما...
این‌بار دشواری کار در سمت «درک ماوراء» نبود
ناشی از «انحراف از سنّت‌های اسلامی» بود
چطور باید برای او توضیح می‌دادم که بعضی از این‌کارها اشتباه است
در اسلام وارد نشده
چه بسا نهی هم شده
چگونه برایش بگویم که بعضی از این سنّت‌ها
غیراسلامی‌ست
مردم ما در گذشته تاریخی خود
از هندوها یا مسیحیان برداشته‌اند
بعضی از این شیوه‌های نادرست عزاداری را
یواش در گوشش گفتم:
«راستش من هم هنوز نفهیده‌ام که آن عَلَم بزرگ چیست
و از کجا آمده است!»


سعی کردم نه تأیید رسمی کنم
و نه ردّ
اجمالاً مطلب را در ابهام نگهداشتم:
«خودت بزرگ شدی تحقیق کن ببین اینا چیه و برای چی»
بلکه خودش پاسخش را بیابد!

پاسخ به این قبیل سؤالات نیز سخت است
وقتی که کودک خطایی را از بزرگی می‌بیند:
«اگه دروغ بده چرا فلانی دروغ گفت؟!»
«اگه خبرچینی زشته، چرا فلانی خبرچینی کرد؟!»


وقتی با ذهنی مواجه می‌شوی که بکر است
تازه با دنیا آشنا شده
هنوز کشت و زرعی در آن نشده
انسان نگران می‌شود
نگران این‌که چطور آن را بپرورم که ضایع نشود
و از ضایعان روزگار نگردد!

«اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کَالاْرْضِ الْخالِیَةِ، ما اُلْقِىَ فیها مِنْ شَىْء قَبِلَتْهُ» (نهج‌البلاغه، نامه31)
قطعاً دل جوان همانند زمین خالى است، هر بذرى در آن ریخته شود مى پذیرد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
هدف ِ ازدواج 5 + یکشنبه 95 مهر 18 - 8:0 صبح

نه دیگر نشد...
اینکه شان ایشان والا بوده وخویشتن داری کردن درست ولی قرار نیست این بشود برتر از ازدواج کردن..
اگرعدم ازدواج بهتر از ازدواج بود به نظراین حقیرپیامبراسلام که از همه افضل است ازدواج نمیکردن
این نصف دین و رشد که ظاهرا بدون ازدواج هم ممکن‌اند! فقط سخت‌تر.
نمیتوانم بپذیرم دوری ازازدواج از انجام آن بهتر است!
اگرامکانش نباشدمسلما خویشتن داری عالیست ولی اگر امکانش باشدوبتوان راحت تر به کمال رسید آیا بایدمانع شد؟
تکثیرنسل هم دراسلام وآنهم شیعه کم اهمیت ندارد


بله. احسنت. این هم یکی از دلایلی‌ست که نشان می‌دهد خداوند با تمجید از عزب بودن یحیی نمی‌خواسته کار او را برتر معرفی نماید.
بعضی میگویند این باور آن زمانه بوده و یحیی از نظر جامعه خود وارسته بود، چون زن نگرفت و خداوند از منظر آنان فرموده است.

خب این نظرمعقولانه تربه نظرمیرسد
شایددربعضی اززمانها یا نبودن هم شان بتوانیم بیان کنیم ازدواج نکردن بهتراست ولی درحالت معمول جسارتاخیر


حالا شما دلیلی غیر از نسل و سکون برای ازدواج به نظرتان می‌رسد؟
غیر از البته رشد. زیرا فرمودید بدون ازدواج هم ممکن است.
یعنی...
اگر بخواهیم یک جوان را متقاعد کنیم ازدواج کند....
باید دلیلی بیاوریم که نتواند رد کند. چیزی که بفهمد بدون ازدواج ندارد.
چه چیزی بدون ازدواج حاصل نمی‌شود؟ که بگوییم پس ازدواج ضرورت دارد؟
قطعا بدون ازدواج نسل سالم و صالح نخواهد بود. چون فرزند خارج از ازدواج حرام‌زاده است و دشمن اهل بیت ع.
شاید بتوان گفت بدون ازدواج آرامش و سکون هم نیست. البته اگر بتوانیم ثابت کنیم.
دیگر چه؟ بدون ازدواج دیگر چه چیز نیست؟
نصف دین نیست؟
رشد و کمال نیست؟
مثال حضرت مریم عذرا پس چه؟
یحیی و عیسی...
شما چه پاسخی دارید؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
هدف ِ ازدواج 4 + پنج شنبه 95 مهر 15 - 7:0 صبح

کجانبودهمسرمانع بهره بردن ازرشد دینیست؟
مثلادرچه مواردی؟
گاهی یک پندیک دقیقه ای همسرشایدبه اندازه ساعتها سخنرانی مفیدباشد
روحیات رامیشناسند
عشق هم چاشنی کارمیشود..
میداندنقاط قوت وضعف وبه موقع پندمیدهد


اگر رشد را هدف ازدواج بدانیم، به نحوی که بدون آن نیمی از دین محقق نشود، یعنی یک چیزهایی را باید پیدا کنیم که در صورت عدم ازدواج محال است دست‌یافتنی باشند.
به نظر شما چیزی از دین هست که بدون ازدواج به دست نیاید؟ بخشی از کمال انسان؟
شما کدام احتمال را دقیق‌تر می‌دانید در معنا کردن «کامل شدن نصف دین»؟
اینکه همسر همراه خوبی‌ست...
همسر صرفا یک همراه است که اگر نباشد فقط راه سخت‌تر می‌شود؟
یا اینکه: همسر ضروری‌ست و در صورت نبودن بخشی از راه بسته می‌شود؟

غیراز این بودحضرت مریم س برترین زنان نمیشد

پس شما نظر اول را معتقدید...
اتفاقا حضرت یحیی نه تنها مانند حضرت عیسی، ازدواج نکردند که حتی...
قرآن همین ازدواج نکردن یحیی را دلیلی بر کرامت و شأن والای وی دانسته و توصیف فرموده...
و این عجیب بوده برای مفسرین...
و کلی تلاش برای توجیه آن که چرا خداوند ازدواج نکردن یحیی را کرامت و بزرگی وی نقل کرده!
اما... اگر چنین بیاندیشیم، پس هدف از ازدواج چیست؟ منظورمان از هدف اینجا چیزیست که اگر ازدواج نباشد آن هم نیست.
چه چیزی غیر از تکثیر نسل و آرامش می‌توان یافت که بدون ازدواج وجود ندارند؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
در مفاسد دروغ + چهارشنبه 95 مهر 14 - 8:7 عصر

‏‏روی فی الوسائل عن محمّد بن یعقوب بإسناده عن أبی جعفر، علیه السلام، قال: إنّ الله عزّ و جلّ جعل للشّرّ أقفالا، و جعل مفاتیح تلک الأقفال الشّراب، و الکذب شرّ من الشّراب.‏‎ (اصول کافی، ج 2، ص 339،« کتاب ایمان و کفر»،« باب کذب»، حدیث 3. وسائل الشیعة، ج 8، ص 572،« کتاب حج»، باب 138 از« أبواب أحکام العشرة»، حدیث 3)
«فرمود حضرت باقر العلوم، علیه السلام: خدای تعالی قرار داد برای شرّ قفلهایی، و کلیدهای آن قفلها را شراب قرار داد، و دروغگویی از شراب بدتر است.»

اکنون قدری تفکر کن در این حدیث شریف
که از عالم آل محمد، علیهم السلام، صادر شده است
و در کتابی که مرجع تمام علمای امت است
مذکور گردیده
و تمام علما
رضوان الله علیهم
آن را قبول فرمودند
ببین آیا راهی برای عذر باقی می ماند؟
آیا این سهل انگاری از دروغ
جز از ضعف ایمان به اخبار اهل بیت عصمت (ع)
از چیز دیگر می شود؟

ما صور غیبیه اعمال را نمی‌دانیم
و ارتباطات معنویه ملک و ملکوت را واقف نیستیم
از این جهت از این نحو اخبار تحاشی می‌کنیم
و امثال این ها را حمل به مبالغه مثلاً می‌نماییم
و این خود طریقه باطلی است
که از جهل و ضعف ایمان می‌باشد

فرضاً که این حدیث شریف را به مبالغه حمل کنیم
آیا این مبالغه باید بموقع باشد؟
آیا هر چیزی را می شود گفت از شراب بدتر است
یا باید طوری شرّ آن عظیم باشد که با مبالغه توان گفت از شراب بالاتر است؟

‏‏و بإسناده عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال: الکذب هو خراب الإیمان. (اصول کافی، ج 2، ص 339،« کتاب ایمان و کفر»،« باب الکذب»، حدیث 4)‎
‏‎‏«فرمود حضرت باقر العلوم، علیه السلام، که دروغگویی خرابی ایمان است.»

حقیقتاً این طور اخبار
دل انسان را می لرزاند
و پشت انسان را می شکند
گمان می کنم که دروغ از مفاسد اعمالی است که از بس شایع است
قبحش بکلی از بین رفته!
ولی یک وقت تنبه پیدا می کنیم
که ایمان
که سرمایه حیات عالم آخرت است
به واسطه این موبقه از دست ما رفته
و خود ما نفهمیدیم.‏

‏‏و از حضرت ثامن الائمة
علیهم السلام
روایت شده که فرمود:
«از حضرت ختمی مرتبت سؤال شد آیا مؤمن جبان و ترسو می شود.
فرمود آری.
سؤال شد آیا بخیل می شود؟
فرمود آری.
عرض شد آیا کذّاب می شود؟
فرمود نه.»
(معمّر بن خلّاد عن أبی الحسن الرضا (ع) قال قال: سئل رسول الله، صلّی الله علیه و آله و سلّم، یکون المؤمن جبانا؟ قال: نعم. قیل: و یکون بخیلا؟ قال: نعم. قیل: و یکون کذّابا؟ قال: لا. مسند الإمام الرضا ج 1، ص 276، «باب الذنوب»، حدیث 77)

و از حضرت صدوق الطایفه (حدیث 1، پاورقی 32)‎‏
منقول است که فرمود
از فرمایشات رسول خداست:
أربی الرّبا الکذب. (وسائل الشیعة، ج 8، ص 574،« کتاب الحج»، باب 138، از« ابواب احکام العشرة»، ج 12)
«دروغ از ربا بالاتر است.»
با آنکه تشدید در امر ربا به طوری شده است
که انسان را به حیرت در می آورد.

‏‏و از اموری که انسان باید ملتفت آن باشد
این است که
دروغ به عنوان شوخی و مزاح هم در اخبار از آن تکذیب شده است
و تشدید در امر آن گردیده
و علما فتوای به حرمت آن نیز می دهند
چنانچه صاحب وسائل
رحمه الله
در عنوان باب
که مطابق فتوای اوست فرموده:
«باب تحریم الکذب فی الصغیر و الکبیر و الجدّ و الهزل عدا ما استثنی» (وسائل الشیعة، ج 8، ص 576،« کتاب الحج»، باب 140، از« أبواب أحکام العشرة»!)

و از کافی شریف
سند به حضرت باقر
علیه السلام
رساند که فرمود:
حضرت علی بن الحسین، علیهما السلام، به فرزندان خود می فرمود:
«بپرهیزید از دروغ کوچک و بزرگ در تمام سخنهای خود
چه جدّی باشد یا شوخی
زیرا که انسان اگر در امر کوچک دروغ گفت
جرئت پیدا می کند بر امر بزرگ.
آیا نمی دانید که پیغمبر خدا
صلّی الله علیه و آله
فرمود که:
«بنده خدا
راستی را پیشه خود می کند
تا آنکه خداوند او را صدّیق می نویسد
و دروغسرایی را پیشه خود می کند
تا آنکه خدای تعالی او را کذّاب می نویسد.‎»
(عن أبی جعفر (ع) قال کان علی بن الحسین صلوات الله علیهما یقول لولده: اتّقوا الکذب، الصّغیر منه و الکبیر، فی کل جدّ و هزل، فإنّ الرّجل إذا کذب فی الصّغیر، اجتری علی الکبیر. أ ما علمتم أنّ رسول الله، صلی الله علیه و آله، قال: ما یزال العبد یصدق حتی یکتبه الله صدّیقا، و ما یزال العبد یکذب حتّی یکتبه الله کذابا. اصول کافی، ج 2، ص 338، «کتاب ایمان و کفر»، «باب الکذب»، حدیث 2)

و در کافی
سند به جناب اصبغ بن نباته رساند
قال قال أمیر المؤمنین، علیه السّلام:
لا یجد عبد طعم الإیمان
حتّی یترک الکذب هزله و جدّه.
(اصول کافی، ج 2، ص 340،« کتاب ایمان و کفر»،« باب کذب»، حدیث 11)
«نمی‌چشد بنده‌ای مزه ایمان را
مگر آنکه ترک کند دروغ را در شوخی و جدّی.»


و در وصایای رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، به حضرت اباذر غفاری است:
یا أبا ذرّ
ویل للّذی یحدّث فیکذب لیضحک به القوم
ویل له، ویل له.
(وسائل الشیعة، ج 8، ص 577،« کتاب الحج»، باب 140، از« ابواب احکام العشرة»، بخشی از حدیث 4)
«وای بر کسی که نقل کلامی کند به دروغ تا مردم بخندند به آن
وای بر او، وای بر او.»


اکنون با این همه اخبار و تشدیدات رسول خدا و ائمه هدی، علیهم السلام
خیلی جرائت و شقاوت می خواهد که انسان
اقدام به این امر بزرگ و خطیئه مهمه نماید.

- - -
آن‌چه فوقاً خواندید
نوشته امام راحل (ره)
امام خمینی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه است
بدون هیچ دخل و تصرّفی
در کتاب «شرح چهل حدیث»
ذیل حدیث بیست و نهم

وقتی جلوی در مدرسه منتظر هستم
مدرسه بچه‌ها
تا تعطیل شوند و بیایند
نرم‌افزار آقای مهندس فخری را نصب کرده‌ام
همان‌که کل کتاب را در خود دارد
چند صفحه‌ای توفیق دارم که بخوانم

سال گذشته یک دور قرآن را ختم کردم
جلوی در مدرسه
در همین زمان‌های انتظار
امسال این کتاب را دست گرفته‌ام

و امروز با این مطلب مواجه شدم...
تنم را لرزاند
با خود گفتم
روی اینترنت بگذارم
بلکه سهمی کوچک در امر بزرگی داشته باشم که حضرت امام (ره) بدان اهتمام داشته است
با نوشتن این کتاب عالی
خداوند مقامات آن مرد بزرگ را متعالی قرار داده
بر درجات او بیافزاید، إن‌شاءالله
که آرامش و امنیت امروز ما
از ایمان و شجاعت و صداقت او پدید آمده!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
هدف ِ ازدواج 3 + دوشنبه 95 مهر 12 - 8:0 صبح

جای شگفتی بسیار است
ولی بخاطر دارم ازبزرگی میخواندم که زن وشوهرمیتوانن یکدیگر رارشد دهند
کمک کنند به هم درطاعت وعبادت پروردگار ورشدهمدیگر
این رادر تاریخ هم میتوان دید
درموردحضرت علی ع وحضرت زهرا س ...
ازنکاتی که حضرت بیان میکنن یک موردش همین نبود؟
همراه خوبی برای بندگی؟!


یک جستجوی ساده در گوگل بفرمایید: چرا ازدواج باعث کامل شدن نصف دین می‌شود؟
یک پاسخ این دیده می‌شود: یک نیاز مهم زیستی را برطرف میکند، پس انگیزه گناه کم می‌شود!
وقتی از همراه سخن می‌گوییم چند احتمال به ذهن می‌رسد:
من از کوه بالا می‌روم، اگر همراهی داشته باشم هنگام لغزش دستم را می‌گیرد. یا من دست او را.
احتمال دوم این است:
اصلا یک جاهایی در کوه هست که یک نفره نمی‌شود رفت. تا دو نفر دست هم را نگیرند، گذر نتوانند.
در احتمال اول نبود همسر مانع نیست، اما در دوم اصلا نداشتن همسر به معنای بهره نبردن از بخشی از رشد دینی‌ست!
به نظر می‌رسد بیشتر گفته‌ها متوجه نوع اول توضیح است.
«می‌توانند» دلالت بر نوعی امکان است، نه ضرورت. پس یعنی بدون ازدواج هم می‌شود، ولی با ازدواج بهتر می‌شود!
البته می‌دانیم عکس آن هم ممکن است. در ازدواج ‌های نادرست مانع رشد هم می‌شوند. اما... اگر معنای دوم را بگیریم....


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
کلان نگری در اصول فقه + یکشنبه 95 مهر 11 - 7:4 عصر

«غیر امام معصوم (ع)
حتی اگر انسان‌های خودساخته هم باشند
در معرض این لغزش هستند
چون بالاخره
این «سؤال» است که به فکر من جهت می‌دهد
وقتی من در انزوا هستم
و سؤالاتی که از من می‌شود محدود است
وقتی سؤالاتی که از من می‌شود در یک عرصه خاصی از زندگی‌ست
مثلاً پیوسته درباره عبادات از من سؤال می‌شود
ناخواسته ذهن من دنبال فرمول‌سازی برای پاسخ دادن به این سؤال‌هاست
و این یک نحوه تفکری را رقم می‌زند.
این خیلی مهم است
ما انسان‌ها
وقتی می‌خواهیم فکر کنیم
در واقع
همان‌طور که یک توفان و یک باد در اثر خلأ و اختلاف فشار پدید می‌آید
جریان تفکر هم در اختلاف فشار درست می‌شود
«سؤال» به فکر شما جهت می‌دهد
وقتی از شما سؤالات «فردی» شود
خواه‌ناخواه شما در رابطه با مسائل فردی فکر می‌کنید
و اگر این امر پیوسته ادامه پیدا کند
شما به این امر عادت می‌کنید
خو می‌گیرید با آن
و متناسب با آن هم اصول [فقه] می‌نویسید
اصول یعنی قواعدی که با استفاده از آن‌ها می‌خواهید جواب سؤالات را بیابید
من متناسب با نیازهایم حرکت می‌کنم.
این تحلیلی‌ست که شهید صدر (ره) هم دارد
نظر شهید صدر (ره) این است که علمای شیعه در عصر غیبت
توسط حکام جور منزوی شدند
یعنی امکان نیافتند تا در رأس حاکمیت قرار بگیرند
و حکومت کردن را تجربه کنند
این مطلب دو تأثیر داشته است:
یکی این بود که خود فقها نتوانستند در مقام فتوا مسائل کلان را ببینند
یک وقت شما از یک قلّه نگاه می‌کنید [و فتوا می‌دهید]
یک وقت از کوهپایه نگاه می‌کنید
این‌ها دو تاست
دو تا صحنه [متفاوت] می‌بینید
یعنی من ِ فقیه وقتی بخواهم به کتاب و سنّت رجوع کنم
با کدام دغدغه به سراغ کتاب و سنّت می‌روم؟!
آیا با دغدغه پاسخ به سؤالات کلان جامعه که از من شده، چون من در رأسم؟!
یا نه
به عنوان یک فقیهی که در کوهپایه هستم
و دسترسی به آن نگاه کلان ندارم
و اکنون با دغدغه یک فرد مسلمان به کتاب و سنّت رجوع می‌کنم؟!
این یک نکته کلیدی‌ست!»*

مطالب فوق را در رادیو معارف شنیدم
جالب نیست؟
شما را یاد چه می‌اندازد؟
مرا که به یاد دیدگاه‌های استاد حسینی (ره) می‌اندازد
وقتی جزوات اصول فقه ایشان را می‌خواندم
بحث‌هایی که حدود بیست سال پیش طرح می‌کردند
و آن روز قابل تفاهم و پذیرش به نظر نمی‌رسید!

و خوشحال شدم
از بابت این‌که امروز اساتید و فضلای حوزه...
از این‌که اولاً چنین درکی در میان فضلا در حال شکل‌گیری‌ست
و دیگر این‌که
ثانیاً
این‌طور جرأت‌ها و شجاعت‌ها هنوز هست
که مباحث حساس و مهمی را
مجال طرح می‌بخشند!
دعا می‌کنم خداوند عمر طولانی و بابرکت به این قشر از اساتید استوار و راست‌قامت دهد
و آنان را برای اسلام و تشیّع حفظ فرماید.

امید که فضای گفتمان در تحوّل علم اصول فقه گسترده‌تر شود
و از این دست بحث‌های آزاداندیشانه
هر چه بیشتر...
إن‌شاءالله که بزرگان حوزه خود در رأس این تحوّل مهم قرار گیرند
و اصلاً پرچم‌داران تحوّل گردند!

* حجةالاسلام اکبرنژاد، رادیو معارف، برنامه تاریخ فقاهت، 12 دی‌ماه 1394 (آرشیو)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خواص 17 - آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
هدف ِ ازدواج 2 + جمعه 95 مهر 9 - 6:0 صبح

تا الان که کاملا معقول ومنطقی است
اما یک سوال
هدف فردفقط آرامش است؟
تکمیل؟ارتقا؟پیشرفت؟
یعنی فقط این امر در اسلام سفارش شده جهت تسکین و آرامش
اگرچه همین هم بسیارمهم است


سوال خوبی‌ست: فقط تسکین؟ و دیگر هیچ؟ مگر می‌شود؟
من هم در کتاب‌ها دنبال همین گشتم. و شگفت زده شدم وقتی غیر از همین سه دلیل نیافتم!
مثلا فلان بزرگ کتاب درباره خانواده نوشته، همین دلایل را ذکر کرده. گاهی هم فقط دو دلیل: کثرت نسل، آرامش.
آقای قرائتی هم وقتی آیاتی چون هن لباس لکم و... قرآن را تبیین می‌فرمایند وظایفی چون رازداری و محرم اسرار بودن و پوشاندن عیب یکدیگر را می‌فرمایند، ولی همه این‌ها باز در همان لتسکنوا الیها جای می‌گیرد.

اگرارتقایی در بین نباشد چگونه آنرا نیمی از تکمیل دین میدانیم؟
آرامش نیمی از دین است؟
اینرا نمیتوانم هضم کنم
اهداف اسلام رابالاترمیبینم


فرمایش شما را می‌پذیرم. اما این رشد و ارتقا را باید به یک نحوی بتوانیم تبیین کنیم و مکانیزم تحققش در ازدواج را بگوییم.
آیا مرد سبب رشد زن می‌شود؟ یا دو طرفه است و هر دو علت رشد یکدیگرند؟
اینها پرسش‌هایی‌ست که باید پاسخ دقیق برای‌شان بیابیم و گرنه تبدیل به شعار می‌شوند و کارآیی نخواهند داشت.
برای همین «تکمیل دین» هم معانی دیگری ذکر شده است که بدون نیاز به مفهوم رشد و ارتقا آن را تبیین می‌کند.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
هدف ِ ازدواج 1 + سه شنبه 95 مهر 6 - 7:0 صبح

تعدادی پیامک
پرسشی و پاسخی
تلاش کردم آن‌چه می‌دانم عرض کنم
نتیجه مطالعات
نمی‌دانم چقدر مقبول افتاده
و چقدر مفید واقع شده
شاید برای مرورگری بشود
پس در چند بخش همین‌جا گرد می‌آورم
مطلبی که از این‌جا شروع می‌شود:

سلام علیکم
وقت بخیر
هدف ازدواج چیست؟


سوال دشواری‌ست. چهار پاسخ برای آن یافته‌ام. عرض خواهم کرد یکی‌یکی.
خیلی دنبال پاسخ همین سوال گشتم. در تمامی کتبی که می‌دیدم معمولا یکی از این دو پاسخ دیده می‌شد:
تسکین و آرامش روحی
تکثیر نسل و بقای نوع

بعضی هم پا را فراتر نهاده، اطفای شهوت و غریزه جنسی را هم داخل کرده‌اند که البته روشن است پاسخ مناسبی نیست.
زیرا اولا:
اساسا قوه شهوت را خداوند خلق کرده تا ازدواج را الزام کند.
پس خودش بنفسه و بالذات هدف نبوده است. ثانیا:
اطفای شهوت به غیر ازدواج دایم هم میسر است و خداوند جواز صادر کرده، پس انحصار در دایم ندارد.
و روشن است که وقتی از فلسفه و هدف ازدواج سخن می‌رانیم، ازدواج دایم منظور ماست.
دلیل تسکین و آرامش روحی قطعاً دلیلی قرآنی‌ست که لتسکنوا الیها بر آن دلالت دارد.
دلیل کثرت نسل هم اگر دلیل صریح هم در قرآن نداشته باشد، در احادیث ما هست.
توصیه پیامبر ص بر نکاح همین کثرت نسل را هدف گرفته.
با این تفاوت که دلیل اول منفعتش به فرد باز می‏گردد، ولی دلیل دوم متوجه جامعه اسلامی‌ست. ازین‌جا تقسیمی پیدا می‌شود...
هدف از ازدواج فرد است یا جامعه یا هر دو؟ یعنی چه چیزی ازدواج را توجیه می‌کند: منفعت فرد، یا منفعت نظام؟
اگر هر دو باشد، پس ما دو دسته دلیل برای ازدواج داریم، دلایلی از سوی فرد و دلایلی از سوی جامعه.
فرد نفع خود را از ازدواج می‌برد و جامعه نفع خود را. یک بازی بردبرد. اما این دو دسته هدف و منفعت چه هستند؟
شما نظری ندارید؟ تا اینجا ایرادی به نظرتان نمی‌رسد؟

فهرست مطالب:
هدف ِ ازدواج 1
هدف ِ ازدواج 2
هدف ِ ازدواج 3
هدف ِ ازدواج 4
هدف ِ ازدواج 5
هدف ِ ازدواج 6


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
پای سیب + چهارشنبه 95 شهریور 31 - 8:0 عصر

امروز عصر مریم برایمان پخت
یک عدد پای سیب!
خوشمزه هم بود



[تصویر بالا با کیفیت بالاتر]
پارچه بزرگی پهن کردم روی زمین
یک سینی بزرگ داخل آن
مواد اولیه را خودش ترازو زد
یک به یک دور هم جمع کرد
همزن را دست گرفت و به تنهایی همه کارها را انجام داد

جامعه امروز ما به کودکان
برعکس می‌نگرد
خلاف آن‌چه در گذشته می‌نگریست
کودکانی که با اندکی یاری
کارهای بزرگ و مهمی می‌توانند انجام دهند
در بلاد ما
در شهرهای ما
در فرهنگ امروزین ما
کودکی‌شان تا بیست و چند سالگی معمولاً به طول می‌انجامد!
تا بیست سالگی هیچ کاری ازشان بر نمی‌آید
بعضی حتی در حدّ یک غذای ساده پختن
یا لباس خود را شستن و اتو کردن
چه برسد به سبزی‌پاک‌کردن و...
گویا انگل‌وار می‌زیند!

دختر من چندمین بارش است که پخت و پز می‌کند
از امسال اجازه دادم
دست به گاز می‌زند و به آشپزی
وقتی دیدم می‌تواند
فرصت دادم تا خود را نشان دهد
و امتحانش کردم
و پیروز شد
یا مثلاً همین دیروز که از سه‌شنبه‌بازار محل‌مان بازگشتیم
تمام میوه‌ها را
همه را سیداحمد خواهش کرد که اجازه دهم بشوید
التماس کرد و اجازه دادم
به تنهایی همه را شست و در آبکش گذاشت
و شگفت
من نیز تا چند وقت پیش...
همه ما گمان می‌کنیم کودکانمان نمی‌توانند!

تعدادی CD‌ داشتم با فیلم‌های آموزش آشپزی و شیرینی‌پزی
خودش پای سیب را انتخاب کرد
خودش دستورالعمل را در دفترچه‌اش نوشت
خودش همه کارها را تا انتها به انجام رساند
البته غیر از کار کردن با گاز و فر!

خدا کند که به واسطه دختر عزیزم
من نیز به بهشت وارد شوم
که رسول خدا (ص) فرمود:
«مَنْ کانَ لَهُ أُنْثى فَلَمْ یُبِدْها وَ لَمْ یُهِنْها وَ لَمْ یُؤْثِرْ وَلَدَهُ عَلَیْها أَدْخَلَهُ اللّهُ الْجَنَّةَ.» (مستدرک الوسائل، ج 15، ص 118)
(هرکس دخترى داشته باشد که او را تباه نسازد و خوارش نکند و پسرش را بر وى برترى ندهد، خدا او را به بهشت مى برد.)

پ.ن.
سیداحمد گفت: بابا تو نخور، برات خوب نیست، این‌همه شکر، چاقترت می‌کنه!
سیدمرتضی دست گرفت که:
مگه چندبار بهت نگفتم بابا رژیم بگیر، این‌بار رژیم نگیری می‌کشمت، یه سال هیچی نخور تا لاغر بشی!
و من می‌دانستم
از حبّ من نیست که چنین سخن می‌گویند
از عشق پای سیب است
که بیشتر بخورند
این شد که پرهیز کردم
و سهم خود را به آنان بخشیدم
جز اندکی در حدّ مزّه کردن! :)
إن‌شاءالله از صالحان روزگار شوند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - 
بدون کلاس اولی + چهارشنبه 95 شهریور 31 - 4:2 عصر

غصه‌دار می‌شود آدم
دیگر عادت کرده بودم
سه سال پیاپی کلاس اولی داشتم

دلم تنگ شد برای صف ثبت‌نام
برای معاینات پزشکی
برای آشنا کردن کودک با مدرسه
در نخستین ورود
جشن شکوفه‌ها
خریدن لوازمی که اولین بار استفاده می‌شوند
برای کسی که اولین بار به مدرسه می‌رود

معاون مدرسه پرسید: کلاس اولی دارید؟
وقتی گفتم: «نه دیگه تموم شد»
خنده‌اش گرفت بنده خدا
دو سال مشتری سال اول‌شان بودم خب
هر بار با تمام مقدمات و مؤخراتش

سه سال پیش سیده مریم
دو سال پیش سیداحمد
و سال گذشته سیدمرتضی
دیگر تمام شد
و من از این اتفاق چندان خرسند نبودم



[تصویر بزرگ]
گفتم حالا که جشن شکوفه‌های امسال است
چرا ما نرویم
چرا خاطره بچه‌ها زنده نشود
خب کودک دیگر نداریم
فرزندانمان به سر رسیدند
تمام شدند یعنی
ته کشیدند
اولی دیگر نداریم
با همین چهارمی و سومی و دومی خب بروم
برویم با هم و تماشا کنیم
اولی‌هایی که امسال به مدرسه می‌روند را

صبح به مدرسه رفتیم
در را که نمی‌بندند
کارت شناسایی هم برای ورود نمی‌خواهند
اولی‌ها در حیاط مدرسه
اولیاء دور و بر
جشنی برای اولین روز ورودشان
باشد تا خاطره کودکان من هم زنده شود
از اولین روزی که به مدرسه رفتند
و قدر بدانند
تمام این سال‌هایی که درس خواندند و تلاش کردند
پیشرفت نمودند و باسواد شدند
یادشان بیاید که «هیچ» نبودند
و «چیزکی» شدند
و من نیز

ما انسان‌ها همیشه نیازمند یادآوری هستیم
این‌که «هیچ» بودیم
و هر چه که امروز «هستیم»
محصول تلاش خود ماست و بزرگانمان
و البته با عنایت، لطف و کرمی که خداوند مبذول داشته
تا فراموش نکنیم
تا یادمان نرود
تا غفلت نشود مانعی سر راه پیشرفت و تعالی‌مان
امید که فرزندان من نیز از سپاسگزاران باشند!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا، إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا، إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا (انسان:1-3)
(آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشت که چیزی در خور ذکر نبود؟ ما انسان را از نطفه آمیخته و مختلطی [از مواد و عناصر] آفریدیم و او را از حالتی به حالتی و شکلی به شکلی [از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به استخوان تا طفلی کامل] درآوردیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم. ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس.)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   91   92   93   94   95   >>   >

یکشنبه 04 خرداد 25

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X