سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

دانش، تو را به آنچه خدایت بدان فرمان داده راهنمایی می کند و زهد، راه ترا به سوی آن آسان می گرداند . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تنها مجتهد روی کره زمین! + جمعه 89 شهریور 5 - 5:57 عصر

یقه‌اش را گرفتم این‌بار
باید بگویی این چه کینه است
میان تو و پدرزن
به ستوه آوردی ما را از این جدال
آخر چه کردی که انواع تاکتیک‌ها را فقط برای تو به کار می‌بندند؟
و می‌دانست رهایش نمی‌کنم تا بگوید
گفت: چه بگویم؟
زارتر از آن است که بتوان شرح کرد
آبان 87 بزرگی از علمای مشهور و معروف زمانه
حکمی در حق این مرد کرد
که او را خوش نیامد
در جلسه‌ای رسمی بانگ زد و گفت:
«امروز دانستم که مرجعیت از حجیت افتاده است
و فقط رهبری حجیت دارد!»

از همان استدلال‌های سیاه مجاهدین خلقی!
و تا آن روز وثاقت داشت کلامش برایم
و حرفش را کلام خدا انگار می‌دانستم
اما این شکستش از طریق هدایت
و پرت شدنش از صراط مستقیم بندگی
توجهم را به گذشته جلب کرد
و چیزهایی دیدم که شکّم را یقین داد
چیزهایی که در این سال‌ها
آن اعتماد نگذاشته بود به چشمم بیاید

ـ تا چند نمونه‌اش را نگی ولت نمی‌کنم!
کدام را بگویم؟
نادانی‌اش به احکام را بگویم؟
یا تکبرش به علمی اندک، چون پوستینی که باد در آن افتاده باشد؟
یا نسخه‌هایش به نام اسلام؟
ـ از هر کدام مثالی بیاوری مرا بس!

آنقدر احکام نمی‌دانست
دوستی نزدش رفته به شکایت اختلاف با زوجه
گفت که باید هر دو بیایند و جلسات مشترک و مختص
شکایت به نزد من آورد بنده خدا
که پس از جلسه‌ای مختص
زن گریه‌کنان آمده که چرا این پیرمرد از من خواستگاری کرده است؟
مگر نمی‌داند خواستگاری از شوهردار حرام است؟
گویا پیرمرد گفته: این مرد که به کار تو نیامده، بعد ِ طلاق، اگر از من شوی، به کارت آیم به بحثی علمی و فعالیتی پژوهشی!
پرسید: نه مگر حرام است این کار شرعاً؟
گفتمش: این هیچ، در عده هم حرام است و حتی بعضی احتیاط ِ حرمت ابدی کرده‌اند!
نادانی‌اش از احکام شرعی حکایتی دارد بس طولانی!

زمانی خود را «تنها مجتهد روی کره زمین» لقب داده بود
وقتی دخترش را توجیه کرد که برای گرفتن زن دوم
یعنی آوردن هوو برای مادر خود
دست به کار شود و به خواستگاری رود
ـ «دخترش» یعنی «زن تو»؟
بله! زن ِ من، همین که شکایت‌های مطوّل برایم ردیف کرده است!
ـ و تو چه کردی؟ مانعش نشدی؟
من که خبر نداشتم برادر، کجای کاری؟! بعدها فهمیدم، از نوشته‌هایی که به جا ماند!
پدرزن می‌گفت «مدیریت حادثه‌سازی نظام» را دارند
فقط دو نفر؛ مقام معظم رهبری و او، اولی در عرصه سیاست و دومی در عرصه فرهنگ!
و توصیه می‌کرد که باید حول او بگردند و با حدس و گمانه نسبت به رفتار او
تکلیف خود را بیابند
همه کسانی که بخواهند سهمی در این انقلاب داشته باشند
می‌گفت این لازمه مدیریت حادثه‌سازی است!
در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری
پس از انتخاب احمدی‌نژاد
نطقی کرد و گفت:
«تمام مراجع حوزه و تمام بزرگان دانشگاه و نظام به تردید افتادند
و طرف ِ قالیباف را گرفتند
فقط دو نفر به تردید نیافتادند؛
یکی من و یکی آقای خامنه‌ای»!
ـ باور نمی‌کنم! از خودت می‌سازی این حرف‌ها را؟! آدمی نبودی قبلاً که از خودت بسازی!
نوارش موجود است،
همین مورد آخر را که گفتم
اگر بخواهی می‌دهم با صدای خودش بشنوی
اصلاً فایلش را می‌دهم بگذار در وبلاگت!
ـ نه نمی‌خواهد، همین قدر هم غلط زیادی کرده‌ام که وبلاگ گذاشتم!

نسخه‌هایش را ندیدی!
عروسش صاحب اولاد نشد
بعد پنج سال
ناراحتی برایش حادث شده
و کمی نگرانی‌ها و آسیب‌های روحی
به پسر می‌گوید:
«زن دوم بگیر و از او بچه بیاور، تا مشکل حل شود»
نادان نمی‌دانست که مشکل روحی از زوجه است، نه زوج
آخر با فرزنددار شدن پسر از زن دوم،
آیا مشکل روحی زن اول از بی‌فرزندی حل می‌شود؟!
همان زمان هم گفتم که خطا کرده است
ولی عجیب این بود که می‌گفت:
«این راه حل ِ اسلام است!»
و این برای من دردناک است.

چگونه این تصویر را از خاطر ببرم؟
پدرزن نشسته به گفتگوست
و در فاصله‌ای کم‌تر از یک‌متر
مادرزن پیچ‌گوشتی در دست
بخاری نصب می‌کند
لوله‌ها را جا می‌زند
به سختی
اتصال شیلنگ و بست آن
و تو می‌بینی
پدرزن همچنان حرف می‌زند
بدون توجه
بعدها می‌پرسی،
به تو می‌گویند همیشه همین بوده!
پسر اول خانواده خود
مادرش توجه بیشتر داشته
دست به سیاه و سفید پس از تأهل اگر نزده
مانند زمان مجردی عمل می‌کرده
حتی یک پیچ در خانه نبسته
اما این که عذر نیست!
ما در تمام تیر و طایفه‌مان
کارهای زمخت خانه را به زن نمی‌دادیم
این را ننگ خود می‌دانستیم و ظلم آشکار به جنس لطیف!
تحقیر زنانگی به حساب نمی‌آید این لامروّتی؟!
ـ گفتم: تحقیر مردانگی است بیشتر تا زنانگی، به نظرم «مرد» بودن را انکار کرده است.
این تصویر را چگونه از یاد برم؟!

و سوزناکش آن‌جا که انحراف از روش استادم(ره) داشت
سال‌ها می‌گفت که دنباله‌رو اوست
وقتی مچش را گرفتم
به این‌که استاد(ره) این گفته و تو آن
گفت: «امکانش نبود به روش او عمل کنم،
تمام این سال‌ها روش خودم را رفتم»
باکی نیست، برو
ولی نه مگر شعار می‌دادی تمام این سال‌ها
که روش روش استاد(ره) است؟!
این دروغش را نمی‌شود بخشید!

آخر با چنین آدمی باید چه کرد؟
ـ تو چه کردی؟
به دستورالعمل «فساد عالِم» عمل کردم تا حدّی...
نامه‌ای 26 صفحه‌ای نوشتم
و تمام گرفتاری‌هایش را شرح نمودم به اختصار
و مثال‌ها و نمونه‌های عینی و مصداقی و واقعی
و به بزرگی دادم

و خلاصه می‌بینی که امروز چه گرفتار شده‌ام!
انحراف فکری و ایدئولوژیک دارد و عجیب هم بر آن پای می‌فشارد.
اخیراً جلسه‌ای داشتند
بروبچ شبکه امتداد
با مقام معظم رهبری
دوستانی از مؤسسه‌ای دیگر هم بودند
برایم نقل کرد کسی که در جلسه بود
رهبری گله کرده از گفته‌هایی که به همین پدر زن ما منتسب است
سرپرست آن مؤسسه فرموده: «از ما جدا شده آن‌که چنین گفته»
و رهبری فرمودند:
«احسنت، حق هم همین است. شما باید راه خود را از چنین افرادی جدا کنید»
و کلّی توصیه دیگر داشته‌اند نسبت به مواضع‌شان!

ـ گفتم: ره‌آورد این ماجرا برای زندگی تو چه بود؟ با زنت چرا؟
و آهی کشید، با اندوهی اسف‌بار:
«هفت فرزندش مفتون اویند»
این را همسایه‌ای که واسطه رفع اختلاف کرده بودند اعتراف کرد
و من می‌افزایم: «همگی او را چون بت می‌پرستند»!
ـ گفتم: پس بگو که درویش شده است و صوفی!
کلامم منعقد نشده فریاد برآورد و نعره کشید: ا ِگز َکتلی!!!   د:
اساساً اعتقاد به سلسله ولات تاریخی را به گونه‌ای طرح می‌کند
که چیزی چون اقطاب دراویش به خاطرم می‌اندازد
البته همین ایراد را به حسن عباسی هم دارم
او نیز زعمای 60گانه را به سبکی صوفیانه
و شاید اسماعیلی تبیین نموده است
خلاصه که انحراف اعتقادی او بسی بیشتر از آن است
که در چند سطر به بیان در آید

آب دهان به فشاری قورت دادم و ثنای خدای به جای آوردم
پرسید: «حمد می‌کنی؟»
گفتمش: «از این‌که آن‌قدر بزرگ نیستم تا خطاهایم عرش کبریایی را بلرزاند
آدم که بزرگ شود، خطاهای کوچکش نیز در مقیاسی عظیم‌تر رخ می‌نماید
چه برسد به خطاهای بزرگ ِ اعتقادی و کلامی
خدا حفظ کند بزرگان ما را از خطاهای بزرگ و کوچک!»
«زَلَّةُ الْعَالِمِ کَانْکِسَارِ السَّفِینَةِ تَغْرِقُ وَ تُغْرِقُ»
«لغزش دانشمند چونان شکستن کشتی است؛ غرق می‌شود و غرق می‌کند»
(بحارالأنوار، ج2، ص58 و غررالحکم، ص48)

آخرین کلام رفیقم این بود:
«این که شکایت می‌کنند و به دادگاه می‌کشندم و وعده زندانم داده‌اند
و می‌بینی لبخند از چهره‌ام غروب نمی‌کند
به جهت آن است که می‌دانم کجایش می‌سوزد
آخر من مشروعیّتش را زیرسؤال برده‌ام و این کم سوزشی نیست!»


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چماق و هویج + پنج شنبه 89 مرداد 28 - 5:8 صبح

دوباره دیدمش
می‌دانستم که باید خبرهای تازه‌ای داشته باشد
این هفته قرار ِ دادگاه داشت
برای تقسیط مهریه
همان دوستی که مدتی است گرفتار کینه پدرزن شده
و 9 ماه می‌شود که با فرزند تنها مانده
گفت واسطه فرستاده‌اند که برگردند
همسایه این‌طرفی را
که خیلی مرد محترمی هم هست
پدر زن گفته ما شکایت را پس گرفته‌ایم
و دو ساعت و نیم واسطه با او گفتگو کرده است
اما دادگاه که رفته
برای مهریه، دو نامه جالب در پرونده دیده است
هم‌زمان با همان مذاکره با واسطه
سه برادر زن استشهادیه نوشته‌اند
که فلانی ماهی چند میلیون تومان درآمد دارد
و زن اظهاریه‌ای که شوهر من
«می‌تواند» ماهی دو میلیون و نیم درآمد داشته باشد
و در سه تا شرکت مدیر است
و فهرست بیست شرکت را نوشته است که در آن‌جاها کار می‌کند
به هدف این‌که وقتی قسط را می‌بندند
مبلغ را چرب‌تر بگیرند
و جالب این‌که خودشان می‌دانند این بیچاره
و من نیز می‌دانم
بیش از ماهی 140 هزار تومان حقوق نداشته و ندارد
و این را همه اطرافیان می‌دانند!
و مگر اگر چنین داشت مشکلی هم پیدا می‌کرد در منزل؟!
می‌گفت: به یاد دارد برادر زن سومی
وقتی از او پرسیده بود: چگونه همه‌اش در مسافرتی برای کار
و زن تو ایراد نمی‌گیرد و مشکلی ایجاد نمی‌کند؟
او پاسخ داده بود: پول! ده تومان می‌دهی می‌گویی برو هر چی دوست داری بخر!
دیگر کاری با تو ندارند زن‌ها، اگر پولشان را بدهی!
بازاری بود و می‌توانست!
می‌گفت: من این راز را می‌دانستم
ولی نداشتم که چون برادر زن عمل کنم، اگر دو میلیون و نیم در ماه...
گفتم: شکایت دیگر چه؟
گفت: از رئیس دفتر قاضی پرسیدم،
گفت: زن شما آمده و نوشته:
«جلسه دادگاه تا پایان ماه رمضان به تعویق افتد»
یعنی شکایت را پس نگرفته؟ پس واسطه چه می‌گفت؟!
گفت: واسطه را هم بازی داده‌اند
همه را بازی داده‌اند، دارند «چماق و هویچ» می‌آیند!
یک ماه شکایت را عقب انداخته‌اند
واسطه فرستاده که من کوتاه بیایم از تمام ظلم‌هایی که روا داشتند
و اگر نیامدم، دوباره یک چماق!
شیرین گفت این مطلب را و بی‌منظور ناگهان خنده‌ام گرفت!
پرسیدم: حالا چماق بیشتر در تو تأثیر کرده یا هویج؟!
گفت: می‌دانی که اختیار انسان بسی قوی‌تر از جبر روزگار است
هر چه چماقشان قوی‌تر می‌شود و یا هویج‌شان بزرگ‌تر
قدرت من در مقاومت نیز افزایش می‌یابد و پناهم به خدا بیشتر
و خدا را حامی مظلومان می‌دانست
و برایم عجیب بود که می‌دیدم در بعضی پرونده‌های خانوادگی
مانند این
می‌شود که زوجه ظالم باشد و زوج مظلوم
این واقعاً شدنی است، محض اطلاع آنان که باور ندارند!

پ.ن. دست‌نوشته را نشانم داد، نوشته شده بود: «مدیر فنی شرکت‌های پارسا، پکتا و مهرپرداز»!
تعجب کردم، گفتم: برادر، تو که مدیر فنی همه این شرکت‌ها نبوده‌ای، چرا خانمت چنین نوشته است؟
گفت: او هم می‌داند نبوده‌ام، ولی وقتی بحث چزاندن باشد، هدف وسیله را توجیه می‌کند!
اصل نوشته را دیدم، اگر محذوری* نبود بدم نمی‌آمد بگذارم روی نت!
شاهکاری است، رفیقمان را آخر قدرت سیاسی و مالی در شهر قم نشان داده‌اند :)
(*محظور غلط مشهور است، طبق نظر مرحوم دهخدا واژه صحیح «محذور» است) م

 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
دعا برای هم + شنبه 89 مرداد 2 - 9:18 صبح

نزدیک به یک بعد از ظهر
دیروز جمعه
همراهم زنگ خورد
اما شماره عجیب بود
با 49+ آغاز می‌شد
تماس خارج از کشور؟! با همراه من؟!
با تردید گوشی را برداشتم
کشوی مانیتور را به سمت بالا هل دادم
تا تماس برقرار شود
صدا را می‌شناختم
با شگفتی
آقاسیدمعزالدین بود!
سلام گرمی کرد و گفت:

«در نجف هستم، روبه‌روی حرم مولا علی(ع)
به یاد شما بودم و برایتان دعا کردم،
الآن مجدداً برای زیارت خواهم رفت
و برای رفع مشکلات شما دعا خواهم کرد»

خیلی خوشحال شدم
تشکر کردم
چقدر به یاد هم بودن لذت‌بخش است
و چقدر دعا کردن برای هم
وقتی می‌فهمی کسی برای تو چیزی خواسته است
و وعده را شنیده‌ای که خواستن برای دیگران به اجابت نزدیک‌تر
چقدر انسان به دعا احتیاج دارد

بیایید برای هم بیشتر دعا کنیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تضاد حقوق زوج و زوجه + یکشنبه 89 تیر 20 - 12:3 صبح

در پست قبلی عرض کردم که به جمع‌بندی‌های جدیدی در تحلیل مشکلات خانواده‌های جوان ایرانی رسیدم. فعلاً مطلبی را به صورت قطعی بیان نمی‌کنم، فقط طرح اجمالی ذهنی خود را در قالب چند نمودار نمایش می‌دهم. توضیح کامل‌تر را به زمانی دیگر موکول می‌نمایم.

نظام حقوق خانواده به تبع شرایط سیاسی حاکم بر جامعه در اعصار گذشته به تدریج رو به تبعیض می‌رفت و نسبت حقوق زن نسبت به حقوق مرد تضعیف غیرقابل انکاری می‌یافت. نسبتی که از نظام سلطنت ناشی می‌شد. این نسبت از طرف متدینین تأیید نمی‌شد. از همین رو، نحوه تعامل علمای اعلام با زنانشان زبانزد خاص و عام شده و در کتب سیره مورد توجه قرار گرفته و از رفتار آنان با خانواده به نیکی یاد می‌شد.

دموکراسی غربی به تبع تفکرات و نوشته‌های تئوریسین‌های خود، مانند «جان استوارت میل» و پس از بروز و ظهور نهضت فمینیسم و تلاش زنان در ارتقاء حقوق خود در جامعه و خانواده فرایندی را طی کرد که به برابری کمّی حقوق زن و مرد رضایت داد. در نظام فئودالی و اشرافی‌گری پیشین اروپا نیز وضع حقوق زنان بسیار خراب بود. این نظام حقوقی جدید اگرچه - به نظر ما - از منظر کیفی برابری لازم را محقق نکرد، ولی حداقل در داخل خانه حقوق برابری را ایجاد نمود و این‌چنین نموداری را شکل داد.

ورود تحمیلی فرهنگ غرب در دوران پهلوی و تلاش و هزینه نهادهای دولتی در تغییر نسبت سنتی ایرانی حقوق زن و مرد و نزدیک کردن آن به نسبت غربی از یک‌سو و نارضایتی مردم از شرایط تبعیض موجود در جامعه گذشته ایران که با نظام حقوق خانواده در اسلام منافات داشت و کاملاً علیه زنان عمل می‌کرد، دست به دست هم داد و نمودار را به نفع زنان و علیه مردان تغییر داد. محصول همکاری این دو عامل نه تنها حقوق برابر را ایجاد نکرد که حقوقی فراتر از مردان به زنان در خانواده داد، زیرا در فرهنگ غرب نفقه و مهریه با حاکم شدن نظام برابری کمّی کم‌رنگ شده بود، ولی در ایران هویت اسلامی این دو را به شدّت حفظ کرد و نابرابری را معکوس نمود.
با انفجار انقلابی اسلام در سال 57 این روند به شدّت توسعه یافت. زیرا اصرار بر افضلیّت اسلام در اعاده حقوق از دست رفته زنان نسبت به فرهنگ دموکراسی شرایطی مضاعف ایجاد کرد و به دو عامل قبلی اضافه شد، تا شعار حمایت انقلاب از زنان قوّت بیشتری بگیرد.
طبیعتاً مردان در خانواده خود متوجه این نابرابری شدند، ولی همیّت و تعصّب انقلابی آنان و اعتقاد به اسلام ناب مانع از مقابله با این جریان رو به رشد می‌شد. اما فرهنگ نارضایتی پنهانی را ایجاد کرد که ظهور آن را می‌توان در بسیاری طنزهای اجتماعی مشاهده کرد، اصطلاح «زن‌ذلیل» در این فرهنگ پنهان شکل گرفت.

اما نسبت حقوق زن و مرد در اسلام به گونه دیگری تنظیم شده است؛ اسلام برای ایجاد حداکثر برابری، کمیّت را در کیفیّت ضرب کرده و با ترکیب این دو، نوعی تناسب را ایجاد کرده است. در این نظام حقوقی تناسبات حقوق زن و مرد با تکامل جامعه و خانواده لحاظ شده است، آن‌هم از نگاهی بیرونی (خارج از محیط تحت تصرّف بشر)، زیرا منشأیی الهی دارد و از این رو، تمامی تناسبات در آن به بهترین وجه ممکن مورد توجه قرار گرفته است (البته همین بهترین بودن را ما قادر نیستیم از منظر تئوریک استدلال نماییم، زیرا نیاز به اشراف بیرونی به خلقت دارد. ما از منظر تئوری به صورت نقلی آن را پذیرفته‌ایم و تنها از منظر کارآمدی است که عقلاً متوجه برتری آن می‌شویم). بشر به دلیل این‌که داخل سامانه خلقت است، هر چه تلاش کند نمی‌تواند تناسب سامانه را با خارج آن تضمین نماید و می‌دانیم که این تناسب معرّف تکامل سامانه است که غایت خلقت بشر است.
اگر از نظر «کمّی» نمودار نسبت حقوق زن و مرد در اسلام را ترسیم نماییم، شاید چیزی شبیه به این باشد:

اما نسل جوان (مردان) نتوانست در برابر بی‌عدالتی آشکاری که در خانه ایجاد شده بود سکوت نماید، از یک‌سو نسبت به مهریه و نفقه متعهد بود و از سوی دیگر نسبت به حقوق تمکین و اذن خروج به شدّت در فشار قرار داشت. نفقه هم به تبع شرایط انقلاب شأن بالایی پیدا کرده و از حداقل شرعی آن تجاوز کرده بود. مثلاً مخارج آرایش زنان، زیورآلات و لباس‌های مجلسی که اساساً کاربرد خارج از خانه داشتند و اسباب تفاخر زنان نسبت به یکدیگر شده، هدایای عقدها و عروسی‌های خویش و قوم‌های عروس و ضرورت شرکت در میهمانی‌های خانواده عروس و خرج تحصیل و بسیاری موارد دیگر که از نظر عرفی بر عهده مرد گذاشته می‌شد و از سوی دیگر اگر زن را از این مجالس منع می‌کرد، انگشت اتهام نفی حقوق زن به سوی او متوجه می‌شد. این‌ها به علاوه اطلاع یافتن از حقوق شرعی، نهضتی را ایجاد کرد که مردان جوان را به سوی استفاده از حقوقی که خداوند برای آنان منظور کرده بود سوق داد. نتیجه این شد:

من نام آن را «تضاد حقوق شرعی مردان با حقوق عرفی زنان» گذاشته‌ام. سامانه عرفی به تعادل رسیده بود و چالش جدّی ایجاد نمی‌کرد، سامانه شرعی نیز تعادل ذاتی دارد، اگر هر کدام برای خود عمل کنند منشأ دعوا نخواهند شد و همین‌طور سامانه غربی نیز به تعادل طبیعی خود رسیده است (اگر چه نسبت به تکامل اجتماعی، سامانه‏های غیرشرعی را ناتوان می‌دانیم). دعوا زمانی بروز پیدا می‌کند که دو سامانه با هم اختلاط پیدا می‌نمایند، زن با ممنوعیت شوهر نسبت به خروج از خانه (مثلاً برای شرکت در فلان عروسی، یا برای تحصیل یا اشتغال) احساس از دست رفتن حقوق حقه عرفی خود می‌نماید و مرد نیز با ناتوانی از اجبار زن به تمکین و ماندن در خانه احساس می‌نماید حقوق حقه شرعی خود را از دست داده است. نتیجه این می‌شود که می‌بینیم.
دوستان اگر نمودارهای فوق را به شکل دیگری تصوّر می‌نمایند، اعلام نظر نموده و یا تصویر آن را ارسال نمایند.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نه شور، نه بی‏نمک + چهارشنبه 89 تیر 16 - 9:25 عصر

- می‏خواهم بازگردم، به تو و زندگیم علاقه دارم.
. شما که از هفت‏ماه پیش تا کنون در تمامی جلسات دادگاه اعلام تنفر از من کردی!؟
- دروغ گفتم، هنوز دوستت دارم.
. شما دروغ‏های دیگری هم گفته‏ای؛ به یاد داری شب عیدغدیر گفتی طلاق می‏خواهم؟
- بله.
. پس چرا در تمام جلسات دادگاه انکار کردی؟
- (سکوت)
. حاضری در حضور قاضی دادگاه هم اعتراف کنی؟
- بله! برویم دادگاه، همین الأن، خواهم گفت.

تا این‏جا را که برایم گفت خوشحال شدم، الحمدلله گفتم و تبریک که پس تمام شد، زنت برگشت.
اما ادامه‏اش جور دیگری بود؛

. در حضور قاضی واقعیتِ همه دروغ‏ها را خواهی گفت؟
- اگر دروغی گفته باشم، اعتراف خواهم کرد!
. اگر؟! یعنی دروغ نگفتی؟
- نه، من دروغی نگفتم!
. مگه همین الآن دروغ‏هایت را قبول نکردی؟
- نه من دروغی نگفته‏ام!
. چطور 16 نفر از اقوام شما استشهادیه دروغ امضاء کردند که سه هفته با شما مشاجره در منزل داشتم و در نهایت از خانه بیرونتان کردم؟
- تحریرالوسیله را خوانده‏ای؟
. در تحریرالوسیله نوشته‏است که من با شما مشاجره کرده‏ام؟
- شما بخوان می‏فهمی!

می‏گفت: دو ساعت و نیم صحبت کردیم و حاصلی نداشت.
ظاهراً همان روزی وقت دادگاه داشت که قضات در دیدار با مقام معظم رهبری بودند،
روز هفتم تیرماه و قاضی تهران بود!
می‏گفت: این‏بار زنم سلام کرد و با تعجب پرسیدم: هر چه سلام می‏کردم جواب واجب را هم نمی‏دادید، چه شده که این‏بار پیش‏قدم شدید؟
فضای گفتمانی ایجاد شد و ظاهراً خانم اساساً قصد گفتگو داشته، اما ...
پرسیدم: مشکل چه بود؟
می‏گفت: هم می‏خواست بازگردد و هم می‏خواست از تک و تای دعوا نیافتد، می‏خواست با حفظ غرور خود و بدون پذیرفتن اشتباهاتش بازگردد.
پرسیدم: خُب چه اشکالی دارد؟
گفت: سه سال پیش که سه ماه قهر کرد و رفت، پنهانی عذرخواست و بازگشت و به خانواده‏اش گفت: شوهرم اشک ریخته و عذرخواسته که بازگشته‏ام، اما دوباره چنین شد که می‏بینی. چه تضمینی که تکرار نشود. اصلاً یقین دارم که می‏شود. می‏گفت: گفتم که این‏بار با شما پنهانی گفتگو نمی‏کنم، همان‏گونه که در برابر  اقوام و آشنایان این همه اتهام وارد کرده‏اید، باید در برابر همان‏ها اعاده حیثیت کنید. دروغ‏های زیادی گفته است که از بازگفتن‏شان شرم دارم!
شگفتم آمد از این بازگشت نیمدار؛ پذیرفتن تلویحی اشتباهات و انکار ظاهری آن‏ها. نمی‏دانم آیا می‏توان شخصیت بانوان را این‏چنین تحلیل کرد که برای اقرار به اشتباهاتشان نیاز به تلاش زیادتری از مردان دارند؟! چون با موارد مشابه دیگری نیز برخورد داشتم. در این زمینه با چند تن از دوستان مباحثه کرده‏ام، بعضی روانشناس و کارشناس و مشاور خانواده هستند. هر کدام نظری داشتند. به جمع‏بندی‏های جدیدی رسیده‏ام.
با دقت مشکلات دوست و برادر عزیزم را پی‏گیری می‏کنم، گمان کنم تجربیات تازه‏ای ره‏آورد آن باشد. به زودی بر اساس مطالعه این پدیده قصد دارم تحلیلی از پاره‏ای مشکلات خانواده‏های جوان در کشور ایران بنویسم. به حول و قوه خدا.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بردن جهیزیه از خانه شوهر! + جمعه 89 خرداد 7 - 1:20 عصر
«جهیزیه را بردند!»
از این خبرش شگفت‌زده شدم، چگونه؟ یعنی تمام شد؟

می‌گفت با نامه دادگاه آمدند که درخواست استرداد جهیزیه را داشتند، همین دوشنبه
و همه چیز را جمع کردند، حتی هدایای عروسی را که متعلق به هر دو نفر می‌باشد!

و عجیب این‌که می‌گفت: «زنم هیچ توجهی به بچه نکرد، با این‌که شش‌ماه است ندیده!»
می‌گفت از کنار بچه گذشته و توجهی به او نکرده، شاید فکر نکنند که علاقه‌اش او را بازخواهد گرداند!
می‌گفت: «تشکچه کودک را از گهواره برده است، یعنی حاضر است فرزندش امشب روی چوب بخوابد؟»

از آن‌چه می‌گفت به شگفت آمده بودم،
نمی‌دانم انسانیت چه معنایی دارد؟ و مفهوم مادری چیست؟

می‌گفت جناب سروان که این صحنه‌ها را دیده است، همان مأموری که از کلانتری همراهشان بود،
رو به شوهر کرده و گفت: «بگذار ببرند، خدا را شکر کن، من با یک نگاه آدم‌ها را می‌شناسم، این‌ها به درد تو نمی‌خورند!»

می‌گفت زنش با چهار برادر آمد و تمام جهیزیه را برد، بدون اطلاع قبلی، برای بچه باید غذا گرم می‌کرد و گاز را برده بودند!

به او گفتم: «مگر تو چه کرده‌ای با این خانواده که با این سنگدلی رفتار می‌کنند؟»
گفت: «می‌دانی که هیچ، جز محبت چه کرده‌ام؟ تو که می‌دانی!»
و من می‌دانستم که جز این نیست، اما پدرخانم او در گمراهی عجیبی گرفتار شده بود و همه این‌ها از آن چشمه برمی‌خواست.
چطور مادر توانسته حس مادری را در خود خفه کند؟ همان حسی که در قضاوت‌های حضرت امیر(ع) مادر واقعی را
به صرف‌نظر از فرزند وادار کرد تا به شمشیر قاضی تلف نشود!

او هنوز زن را طلاق نداده است!
و من هنوز از آن‌چه گذشته است در شگفتم!

برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مهریه را باید داد...! + سه شنبه 89 اردیبهشت 7 - 8:59 عصر

دادخواست را نشانم داد
خانمش مهریه را اجرا گذاشته بود
گفتم: نگفتم طلاق می‏خواهد، آن شرایط هم مقدمه بود
همان دوستم را می‏گویم
بنده خدایی که خانمش ترکش کرده
و شوهر را با فرزندان تنها گذاشته است
پنج ماه است که تنهاست
24 سکه را می‏گفت پرداخت کرده‏ام
از روی محبتی که به زنم داشتم
و باقی را او بخشیده بود
از روی محبتی که به من داشت
اما امروز هر دو واقعه را منکر شده است
در دادخواست نوشته که تمام مهریه را می‏خواهد!

می‏گفت در آخرین جلسه دادگاه
از این خنده‏اش گرفته است که به جای زنش
یک خانم دیگر در کنارش نشسته و طرف دعوا شده است
آن خانم 45 ساله وکیل است
وکیل خانم دوست ما...!
گفتم: چرا خنده؟
گفت: نمی‏دانم در دادگاه چگونه به وکیل زنم بگویم: آیا خاطرت هست
وقتی برای ملاقات فرزندان آمده بودی، تو را بوسیدم!
آخر وکیل زنم که آنجا نبود تا ببیند!
وکیل زنم چگونه می‏تواند احساس من و زنم را نسبت به یکدیگر درک کند؟!
گفتم: به فکر مهریه باش که باید بپردازی...
مهریه را باید پرداخت، حتی اگر 110 سکه طلا باشد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شرایط عجیب + دوشنبه 88 اسفند 10 - 7:13 عصر

بنده خدایی خانمش اراده گرفتن طلاق داشته
اما از بابت این‏که مهریه از دست نداده و آبرو هدر
به خانه پدر قهر رفته و شرایطی برای بازگشت گذاشته
وقتی خبرش را شنیدم به شوهر گفتم: قصد طلاق دارد خانم شما، این شرایط عین‏الطلاق است
می‏خواهم بدانم نظر شما چیست، شرایط را بخوانید و بگویید چه کیفیتی دارد!

شرایط برگشت به زندگی

1. از آن جا که ایشان صلاحیت اخلاقی برای ادامه زندگی را ندارند برای حفظ فرهنگ مذهبی و ایرانی خود و فرزندانم و همچنین حفظ نشاط روحی و جسمی ام بدون اذن ایشان از منزل خارج می شوم.
2. حق طلاق به من واگذار شود و در صورت تخلف ایشان از موازین احکام و ارزش های دینی از اهرم فوق استفاده خواهم کرد و مظالم را به اطلاع دادگاه خواهم رساند.
3. پرداخت مهریه به صورت نقد، طبقه پایین خانه پدری ایشان.
4. حق آوردن هیچ زنی را در صورت حضور یا غیاب بنده ندارند و بنده راضی به هیچگونه ارتباط ایشان با هیچ زنی نیستم و این مسأله را در محاکم قضایی پیگیری می کنم.
5. مطالبه نفقه در حد شأن خانوادگی ام باید تأمین شود.
6. برای همکاری در منزل تقاضای اجرت المثل دارم و هر روز باید نقداً پرداخت کنند و در غیر این صورت سند کتبی امضاء کنند.
7. هیچگونه دخالتی در امور تربیت فرزندان از طرف ایشان نمی پذیرم، باید در این زمینه مرا همکاری کنند.
8. هیچگونه توهین رفتاری به رهبری، مرجعیت، خانواده ها، چه خود و خودم نمی پذیرم.
9. قبول داشتن مرجع دوم در زندگی، دفتر رهبری، قانون، مرکز مشاوره.
10. طالب محیط پرورشی طلبگی هستم. محیط پرورشی ایشان: تهمت، دروغ، غیبت، استهزاء، زن خدمتکار است. محیط طلبگی: مراسم مذهبی، صداقت، دفتر رهبری، تقلید.
11. عذرخواهی رسمی از پدر و مادرم و خانواده ام.

کارشناسی از دوستان دادم قرائت کرد و گفت: «هم خلاف شرع در آن است، هم خلاف قانون و هم خلاف عرف»، عجب دنیایی شده است، آخرالزمان را گویم، همان که مردمانش روز مؤمن هستند و شب کافر، یا شب مؤمن و روز کافر! مردان لباس زنان پوشیده و زنان لباس مردان، این‏طور نیست؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   6   7   8      

پنج شنبه 103 آذر 22

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
حکایت دعوایی عجیب - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X