انگار ذاتی است شاید هم اکتساب از اطرافیان بعید هم نیست برای خودشیرینی و خودنمایی باشد در ابتدا خیلی از کودکان را دیدهام که همه چیز دیگران را خبر میدهند به که؟ هر کس که خریدار اطلاعات باشد هر کس که تشویق کند هر کس که خود را مشتاق نشان دهد
سالها پیش خانهمان آمده بود کودکی هفت هشت ساله با پدرش موقع رفتن به پدر گفت: «بابا، ما که هنوز توی کمدهاشون رو ندیدیم!» البته این «فضولی» است ولی ارتباط نزدیکی با همان خبرچینی دارد وقتی کودکی خبرچین شد اگر خبر کم بیاورد فضول هم میشود!
سالها دغدغهام همین بود که چگونه نگذارم کودکانم خبرچین شوند هیزمکش نباشند گناهان دیگران را نشویند شاید همین خبرچینی است که در بزرگسالی ملکه غیبت را در فرد پدید میآورد یاد حرف آن روانکاو میافتم که میگفت: «شخصیت فرد تا ده سالگی شکل میگیرد، فوقش دوازده، بعد از آن تغییر مشکل، بل غیرممکن است!»
تدابیر شدیدی برای این موضوع دارم وقتی دخترم (نمیدانم چرا دخترها بیشتر در این مقوله داخل میشوند، مقوله خبرچینی) خبر از برادرهایش میآورد فوراً حرفش را قطع میکنم مثلاً: «بابا نبودی سیداحمد داشت...» - صبر کن دخترم! من ندیدم سیداحمد چکار کرده، اگر حتی اشتباهی کرده هم نمیخواهم بدانم «بابا آخه...» - نه، نگو، اگر من ندیدم و نفهمیدم بهم نگو مگه اینکه تو رو اذیت کرده و شکایتی ازش داری!
گاهی شکایت است مثلاً میگوید: «اسباببازی مرا گرفت و بهم پس نداد» فوری در این شرایط پسر را صدا میکنم و تهدید مینمایم که پس دهد و البته عذرخواهی هم بکند اما اگر شکایت نباشد میگویم: «دخترم، اگر به تو ضرری نزده است، حق نداری به من خبر دهی»
تأثیر کرده این کار مدتهاست که خبرچینی کم شده از هم برایم خبر نمیآورند گفتهام: «نمیخواهم آنچه در نبودم اتفاق افتاده را بدانم!»
پارهای معترض که: «بچه را عقدهای میکنی، بگذار حرفش را بزند، حرفش را قطع نکن!» این اعتراض را نمیپذیرم چون حرفهای دیگرشان را با احترام گوش میکنم بهشان توجه میکنم نگاه میکنمشان و حرفشان را با کمال میل مینیوشم! اما نسبت به خبرچینی همچنان بسیار حساسم و اصرار دارم که کودکانم حساس بودنم را درک کنند.
امیدوارم وقتی بزرگ شدند از خبرچینان و غیبتکنندگان نباشند که آتش آن بد سوزنده است! برچسبهای مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
|