سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

[ و چون گفته خوارج را شنید که حکومت جز از آن خدا نیست ، فرمود : ] سخن حقّى است که بدان باطلى را خواهند . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 + یکشنبه 103 آبان 13 - 4:0 صبح

اشتراک معنوی وجود
فلسفه اصالت وجود چطور؟ همان که ملاصدرا به فهلویّون نسبت می‌دهد. مقبول امروز حوزه‌های علمیه هم هست. آن‌چه اصیل است و واقعی وجود است، نه ماهیت. چوب را می‌خواهیم بسوزانیم. می‌شود؟ چوبیّت از وجود خارجی چوب درک می‌شود. چوب بودن که ماهیت است و واقعیت ندارد. امری ذهنی است که خودمان جعل می‌کنیم و می‌سازیم. ذغالیّت هم. چطور می‌شود چوب را به ذغال تبدیل کرد؟ وجود باید درون خود تغییر کند، مرتبه آن عوض شود. تشکیکی است، مانند‌: نور. نور قوی با نور ضعیف در مرتبه نوریّت فرق دارد. آیا به نور قوی نور اضافه کرده‌ایم؟ یا به نور ضعیف تاریکی؟ تاریکی عدمی است و نمی‌شود اضافه کرد. پس نور نور است، ولی تشکیکی. - نور که بسیط نیست، فوتون‌ها یا امواج الکترومغناطیس هستند. هر چه تعداد بیشتر قوی‌تر. - بله، نور بسیط نیست. مثال بود، در مثال مناقشه نیست. - خُب یک مثال دیگر بزن. - ندارم. - نیست یعنی. امر بسیط نیست. اگر هم باشد برای من و تو قابل درک نیست. اصلاً امر بسیط که تغییر ندارد. تغییر در آن فرض ندارد. - پس حرکت جوهری چطور؟ - خودت می‌توانی برای حرکت جوهری مثال بزنی؟ واقعی باشدها؟ نداری. نیست. تلاش نکن. جوهری که بسیط تعریف کردی، حرکت ندارد. ذهن خودت مخلوق است. مخلوق مرکّب است. ذهن تو مرکّب است. واقعیت هم مرکّب است. نمی‌توانی درکی از چیزی داشته باشی که مرکّب از اجزا نباشد. اگر «هستی» معنای واحدی داشته باشد، اشتراک معنوی یعنی همین دیگر. تمام‌حقیقت هر واقعیتی را هم «هستی» بدانی. خُب برادر من، تمام واقعیت می‌شود مثل هم. من تو هستم، تو من هستی. این می‌شود همان عرفان نادرستی که برخی نشخوار می‌کنند: ما همه خداییم و خدا ما، همه یکی هستیم و تمام تفاوت‌ها خیالی و وهمی است و تا از این دنیا برویم، آگاه می‌شویم که چیزی جز خدا نیست. یک «وحدت مطلق».
از اصالت وجود نه تنها توصیف تغییر بر نمی‌آید، حتی قادر به تفسیر واقعیت هم نیست. با این فلسفه که نمی‌شود علم تولید کرد؛ معادلاتی که روابط میان واقعیات را نشان دهد و ابزاری برای طراحی حکومت باشد. محکم باید بیان کنیم که تا تفسیر دقیقی از واقعیت نداشته باشیم، واقعیت با تمام تغییرات و تفاوت‌هایی که در آن می‌بینیم، نمی‌توانیم علوم اسلامی تولید کنیم، علوم بر مبنای باورهای دینی.
این ضرورت دارد صریح بیان شود که با فلسفه اصالت وجود نمی‌توان علم تولید کرد؛ نمی‌توان برای تغییر واقعیت معادله داد. این فلسفه قادر نیست مبنای طراحی حکومت قرار گیرد.

از فیلسوف پرسید: انسان چیست؟ - جسم نامی حسّاس متحرّک بالاراده؛ حیوان ناطق. - برادر عزیزم، همه این‌ها که گفتی ماهیت بود. جنس بود، عرض بود، فصل بود. این‌ها ماهیت هستند نه وجود. ماهیت که واقعی نیست. تعریف واقعی از انسان ارائه کن! - آن. - یعنی چه؟ - انسان آن است. [و با دست به یک شخص اشاره می‌کند]. حقیقت انسان به وجود شخصیّه اوست. پس انسان همان است که هست. - ولی آن چیزی که نشان دادی «زید» بود. این تعریفی که دادی می‌شود تعریف زید. خواستم انسان را تعریف کنی. نگو تعریف به حدّ تامّ است. حدّ تامّ مربوط به اصالت ماهیت است. تو اصالت وجودی هستی. تعریف انسان را بر اساس واقعیت بیان کن، نه اعتبار و جعل. - خُب ببین! رجوع کن به مرحله یازدهم کتاب نهایة الحکمة علاّمه. بحث اتحاد عقل و عاقل و معقول. مطلب این است که اصلاً واقعیت قابل تعریف نیست. این‌ها همه وهم است. همه این تعریف‌ها. زیرا برای شناخت و درک که نمی‌شود از راه بیان ماهیت رفت. راه شناخت وحدت است. تو وقتی وحدت پیدا کنی با معلوم، علم به آن حاصل می‌شود از برای تو، یعنی عالم می‌شوی. عالم زمانی خواهی شد که با معلوم یکی شوی. خیلی بحث مفصّلی است و در این مقال نمی‌گنجد. - عزیز دل برادر! من که یک نفس مجرّد و بسیط هستم، چطور وحدت پیدا کنم با یک امر خارجی که به قول خودت مرکّب است و ذواجزاء. این چطور ممکن است؟! - بله، البته. قطعاً ممکن نیست. علاّمه هم همین را فرموده است. اما دقّت نکردی. هر موجود مرکّبی که در خارج هست و واقعیت وجودی دارد، این یک علّتی دارد که آن علّت ضرورتاً واجد تمام خصوصیات آن معلوم است. زیرا می‌دانی که فاقد شیء نمی‌تواند مُعطی آن باشد. حال تو که مجرّد و بسیط هستی، با آن علّت مجرّد و بسیط وحدت پیدا می‌کنی، طبیعتاً علم به تمام معلول‌های او هم پیدا خواهی کرد. یکی از آن معلول‌ها همین شیء مرکّب خارجی است. - یعنی من باید با علّت این شیء وحدت پیدا کنم تا به آن شیء علم پیدا کنم؟! واقعاً خودت به این مطلب باور داری و از همین طریق علم پیدا می‌کنی یا داری شوخی می‌کنی؟! وقتی سیب را می‌بینی، بو می‌کشی، گاز می‌زنی، می‌چشی و بعد می‌گویی: بَه‌بَه، چه شیرین و معطّر و زیباست. رفتی در واقعیت و با خالق آن سیب وحدت پیدا کردی، تا ویژگی‌های این سیب را بشناسی؟!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 9 + پنج شنبه 103 آبان 10 - 4:0 صبح

حفظ مشروعیت جهانی
علاوه کنید بر فرهنگ داخلی، فرهنگ جهانی را. امروز در دنیا حکومتی که مبتنی بر رأی مردم نباشد، رأی مستقیم، انتخابات یعنی، پذیرفته نمی‌شود. حضرت امام خمینی (ره) نجف که تشریف داشتند، درس فقه که داشتند، از حکومت اسلامی سخن گفتند. بعدتر که ناگزیر تشریف بردند فرانسه، در سخنرانی‌ها و بیانات فرمودند که انتخاب ما جمهوری اسلامی است. این تحوّل از چه رو؟ ضرورت‌های جهانی شاید. چرا طالبان هنوز نتوانسته اقبال جهانی جلب کند، ولی انقلاب اسلامی ایران به سرعت پذیرش بین‌المللی یافت؟ دموکراسی گفتمان مقبول جهان حاضر است، آن‌ها نمی‌توانستند روی نظامی که مبتنی بر رأی مردم و انتخابات است چشم ببندند. آبرویشان پیش مردم خودشان می‌رفت.
همیشه نمی‌توان مقصد را همانی لحاظ کرد که مطلوب نهایی‌ست. تهدیدها و موانعی در فرهنگ جهانی وجود دارد که الزام‌آور می‌شود. چنین مطلب مهمی مورد توجه نیست. ما نمی‌توانیم سر در لاک خود کنیم، مبانی دینی را مستقیم بیاوریم در طراحی حکومت، توقّع هم داشته باشیم حکومتی قابل تحقّق و پیاده‌سازی طراحی کنیم. الگویی را می‌توان محقّق کرد که موانع را دور بزند و تهدیدات را رفع کند.
در توصیف اصول و سیاست‌های طراحی حکومت باید ضوابطی را لحاظ کنیم تا در قالب پژوهش‌هایی وضعیت فعلی بین‌المللی و جهانی را بررسی کرده و سازگاری طرح نهایی با این وضعیت را تضمین کند.

خودرویی ساخته که ظاهری شبیه به سفینه فضایی دارد. ظاهر است دیگر، خیلی هم زیبا. از سوخت جامد هم در موتور محرّکه آن استفاده کرده، کم‌حجم و پرانرژی. چه از این بهتر؟ اما به محض تولید نخستین خودروها، کشورهای جهان احساس خطر کرده می‌پندارند موشک است، سلاحی که امنیت آن‌ها را به خطر می‌اندازد. نمایندگان دولت سراغ خودروساز آمده و تولید را متوقف می‌کنند: این‌ شکلی نساز دیگر، یواش‌تر برود بهتر از این‌‌که اصلاً نرود!

تباین به تمام ذات
کدام فلسفه؟ اصالت ماهیت؟ ماهیت حقیقت دارد. تنها رشته پیوند میان وجود ذهنی، وجود خارجی و وجود حقیقی و نفس‌الامری همان ماهیت است. به قول شیخ، ابن‌سینا، خداوند که مِشمشه را مشمشه نکرده، زردآلو، فقط آن را ایجاد کرده است. مشمشه همیشه مشمشه بوده، حتی در نفس‌الامر، پیش از خلقت، با همان خواصّ ذاتی. می‌خواهیم چوب را بسوزانیم و ذغال بسازیم. ممکن است؟ اصالت ماهیت پاسخ می‌دهد: چوب دو قسمت دارد؛ ماده دارد و صورت. صورت نوعیّه‌ای که الآن دارد چوب است، وقتی بسوزد، صورت نوعیه چوب می‌رود و صورت نوعیه ذغال بر همان ماده عارض می‌شود. انگار که خمیری را به شکل کاسه در آوری، بعد تغییر شکل دهی و از آن گلدان بسازی. - بین این دو صورت نوعیه چیست؟ لحظه‌ای که این می‌رود و آن می‌آید؟ - هیچ. - این‌که نمی‌شود. تغییر تدریجی است. چوب باید کم‌کم به ذغال تبدیل شود، جایی در این میانه، چیزی داریم که هم چوب است و هم ذغال؛ هشتاد درصد چوبیّت دارد و بیست درصد ذغالیّت. - خیر امکان ندارد. محال است. تضاد است. دو صورت نوعی نمی‌توانند با هم بر یک ماده عارض شوند.
با این فلسفه نمی‌توان تغییر را معنا کرد. تباین است؛ میان مبدأ و مقصد. تغییر هم یک امر خیالی و وهمی می‌شود. وقتی هیچ ارتباطی میان صورت اول و صورت دوم نباشد، چرا از درون تخم‌مرغ سیب بیرون نیاید؟ تا تضاد را به تناقض برگردانیم و اجتماع نقیضین را محال بدانیم، هیچ تغییری قابل توصیف در جهان واقع نیست. توجه نمی‌شود که کدام فلسفه و مبنای بنیادین خواهد توانست حکومت را که اساساً پیوسته در تغییر است توصیف کند. بدون نظریه بنیادینی که هستی را بتواند تفسیر کند، می‌شود علم تولید کرد، علومی که نیاز حکومت است؟!
لازم است دقیق بیان شود که با فلسفه اصالت ماهیت نمی‌توان علم تولید کرد؛ نمی‌توان برای تغییر واقعیت معادله پدید آورد. این فلسفه قادر نیست مبنای طراحی حکومت قرار گیرد.

هر موجودی یا هست و یا نیست. واقعیت دائرمدار دو حالت است. پس تمام خلقت دفعی است. هر چیزی ناگهان ایجاد می‌شود. حرکت از عدم به وجود تدریجی نبوده و دفعی شود. در فقه مثلاً یک راوی ثقه دانسته می‌شود، دیگری ضعیف. ثقه ثقه است و هر چه بگوید مقبول. فلانی مورد اعتماد، بهمان مسئولیت مهم را می‌دهیم دستش، بی‌توجه به این‌که اعتماد میزان دارد. ثقه است، ولی تا چقدر؟ فلانی امین است، ولی تا ده میلیون تومان. اگر ده میلیارد به او بسپاریم، باز هم امانت‌دار باقی می‌ماند؟ حکومت سرشار از نسبیّت‌هایی‌ست که تحلیل آن از ماهیت بر نمی‌آید.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 8 + یکشنبه 103 آبان 6 - 4:0 صبح

هماهنگی روش‌ها
برای تحقّق طرح حکومت نخست لازم است مبانی دینی مورد نیاز از منابع استخراج و استنباط شود. این کار نیاز به روشی دارد که در حال حاضر همان علم اصول فقه است. خروجی این فعالیت مواد اولیه‌ای را شکل می‌دهد که در تولید علوم به کار می‌رود؛ علوم تجربی و انسانی مورد نیاز برای طراحی حکومت. این علوم مسئول بررسی و یافتن روابط میان واقعیات هستند. اگر و آن‌گاه‌هایی که حاکی از ارتباطات سبب و مسبّبی در خارج از ذهن انسان است. این علوم نیز روشی برای خود دارند که با آن می‌توانند فرضیه بسازند، آزمون طراحی کنند و به نظریات برسند. در نهایت برای طراحی حکومت الهی و دین‌مبنا چاره‌ای نیست جز استفاده از معادلات همین علوم و برنامه‌ریزی مدل‌ها و الگوهایی که بتواند در طول زمان، بر اساس ترتیب منظّم و دقیقی اهداف را محقّق سازد. مدل‌سازی و برنامه‌ریزی نیز روشی مدیریتی لازم دارد. بنابراین ما با سه روش و متد مواجه هستیم حداقل، که هر کدام مواد خام و اولیه دیگری را تأمین می‌کند. آیا می‌توانند با هم سازگار و هماهنگ نباشند؟ این سه روش؟ اگر خروجی استنباط قابل استفاده در تولید معادلات علمی نباشد، اگر خروجی علم قابل استفاده در برنامه‌ریزی نباشد؟
یکی از مهم‌ترین حلقه‌های مفقوده طراحی حکومت عدم توجه به ناسازگاری سه روش فوق است و ارائه ندادن راه حلّی برای هماهنگ‌سازی آن‌ها. این هماهنگی که اتفاقی و بدون سبب حاصل نمی‌شود، حتماً نیاز به ساختاری دارد که آن را پدید آورد و ضمانت کند.
ضرورت دارد بخشی از پژوهش‌های اولیه برای طراحی ساختار حکومت دینی اختصاص پیدا کنند به توصیف این سه روش و یافتن راه هماهنگ‌سازی آن‌ها با هم.

آن‌هایی که بدنه خودرو را می‌سازند قطعاً غیر از تولیدکنندگان موتور خودرو هستند. اما برنامه‌ای تدوین می‌شود که توصیف می‌کند موتور چه قدر فضا نیاز دارد، چه مقدار وزن دارد و چه مقدار لرزش. همه این‌ها باید در تولید بدنه ملاحظه شود. بدنه هم وزنی دارد که موتور باید بتواند نیروی لازم برای حرکت آن را تأمین نماید. این هماهنگی بین سازندگان موتور و سازندگان بدنه خودرو تصادفی نیست، مبتنی است بر برنامه‌ریزی دقیق.

رقص با فرهنگ
حرکت از این‌جا آغاز می‌شود، دقیقاً از همین‌جا. حرکت همیشه از جایی آغاز می‌شود که هستیم. اگر پای کوه ایستاده‌ایم، نمی‌توانیم برنامه حرکت خود را از ارتفاع پانصدمتری برنامه‌ریزی کنیم. باید مبدأ را جایی که هستیم بگیریم. فرهنگ همچون هوایی که همگان تنفس می‌کنند، همه را تحت تأثیر خود دارد. ما چطور حکومت طراحی کنیم، وقتی حوزوی ما فرهنگی دارد، دانشگاهی ما فرهنگی دارد، مردم ما فرهنگی دارند، فرهنگ مدیریت چطور؟ فرهنگ مدیران چطور؟ فرهنگ سیاسی، فرهنگ اقتصادی، فرهنگ هزینه کردن بودجه‌ها و صرف آن. همه این‌ها همانی هستند که الآن هستند. طرح از همین نقطه آغاز می‌شود. هر پروژه‌ای ناگزیر است با فرهنگ محیط خود کنار بیاید و آن را به عنوان چیزی که هست و قابل انکار نیست بپذیرد، تا بتواند به تدریج آن را تغییر دهد و ارتقا بخشد. از این رو، به ساز فرهنگ باید که رقصید. گریزی نیست.
در طراحی باید اجزا و عناصر و اصول فرهنگ‌های بومی کشور دیده شود. اما اگر ممکن نشد، در پژوهش‌ها مورد توجه قرار گیرد. طرح تولید یک حکومت، تولید برنامه‌ای برای حرکت یک جامعه است، از نقطه‌ای که الآن در آن هست. این مبدأ اگر دقیق توصیف نشود، به یک برنامه تخیّلی می‌رسیم که فرض تحقّق در این بستر اجتماعی را ندارد.
باید که تأکید شود بر پژوهش‌های اولیه‌ای که موانع فرهنگی و البته فرصت‌های فرهنگی موجود در بطن جامعه امروز کشور را ترسیم کند، در مسیر تحقّق طرح دستیابی به حکومت اسلامی. ما می‌خواهیم در این جامعه تحوّل ایجاد کنیم و نه جامعه مثلاً غرب، یا شرق دور.

خودرو را ساخته، ولی مشتری نداشت. سوار هم نشدند. - مردم شهر ما رنگ سیاه دوست ندارند، می‌گویند: شگون ندارد. حتی اسب سیاه هم سوار نمی‌شوند. نمی‌دانستی؟ - اگر می‌دانستم که خودرو را سیاه نمی‌ساختم. - به نظر من یک‌بار دیگر بساز، رنگ سبز هم بهتر است، مردم این شهر باور دارند رنگی آسمانی و متبرّک است. - اگر از ابتدا با فرهنگ مردم شهر آشنا بودم، اصلاً خیلی هم کوچک می‌ساختم که در خانه‌هایشان جا شود این خودرو.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 7 + چهارشنبه 103 آبان 2 - 4:0 صبح

چالش رویکرد باینری؛ صفر و یکی
ایده‌آلیسم؛ یا خوب و یا بد، نظریه‌ای که خاکستری ندارد؛ همه چیز یا سفید است و یا سیاه. چند سال روی ساخت خودرو ایستاده، تلاش‌های فراوان. - خوب است دیگر، همین را بسازیم و تحویل مردم دهیم. مردم منتظرند تا سوار خودروی داخلی شوند. - خیر، این زه بغل مرا نگران کرده، چسب آن دوام کافی ندارد. بگذار چند ماده دیگر هم آزمون کنیم. - برادر! سه سال است در حال تست انواع چسب‌ها هستی. خُب نیست که نیست. زمان که بگذرد شاید اختراع شود. برادر او قبول نکرد که نکرد و هنوز مردم آن شهر با گاری جابه‌جا می‌شوند.
نظام معطّل نگهداشته شده تا ساختار اسلامی طراحی شود و این مقبول جامعه نیست. نیاز به حکومت آن‌قدر زیاد که صبوری ممکن نیست. پروژه‌های طولانی‌مدّتی که نتیجه در آخر کار حاصل شود، مشکل را حل نمی‌کند.
طرح باید پلکانی دیده شود. برنامه‌های کوتاه‌مدتی لازم است تا مدل‌های کوچکی از حکومت را پیاده کند و مردم را امیدوار. ببینند که می‌شود. مسائل پرچالشی که نظام اسلامی را امروز سردرگم کرده و از مقبولیت آن کاسته در اولویّت قرار گیرد. منتظر کامل شدن حکومت نمی‌توان شد. هر پله که محقّق شود، همگرایی و عزم ملّی را افزایش می‌دهد و گام‌های بعد تسریع می‌شود.

اولین خودروهای تولید شده را که نگاه کنیم، بیشتر گاری هستند تا خودرو. یک گاری که موتوری روی آن نصب شده. همان گاری را اما به بازار تحویل داده و فروخته‌اند. مشتری برای آن پول هم داده! ایده‌ها از مشاهده همان محصول ایجاد شده و به این‌جایی رسیده که ایستاده‌ایم؛ خودروهایی که به فضاپیما شبیه شده‌اند، هم به جهت ظرافت ظاهر و هم فناوری‌های شگفتی که با خود دارند.

تخاطب با فرد
مکلّف فرد است. پیش‌فرض علم فقه این. در علم کلام هم بیشتر با فرد مواجه هستیم. اما قرآن چطور؟ کلام‌الله؟ مخاطب قرآن امّت‌ها هستند، قوم‌ها، خیلی بیشتر از افراد. تا زمانی که سلاطین بر شیعیان حکومت می‌کردند و امور به امر همایونی می‌گشت، فقها هم دنبال تکلیف فردی. مردم احکام شخصیّه خود را می‌پرسیدند و سراغی از جامعه و تکالیف اجتماعی که نمی‌گرفتند. فقیه هم پاسخگو به همان مسائل، با همان رویکرد فردی به منابع نظر می‌انداخت؛ کتاب و سنّت. اما وقتی امّت درست شده، جامعه اسلامی حاکم شده، دنبال حکومت که هستیم، تازه می‌توانیم تخاطب پروردگار با قوم‌ها را فهم کنیم؛ قوم هود، قوم نوح، قوم لوط، قوم ثمود، امّت ابراهیم و….
در مسیر تولید مدلی برای حکومت، مدلی بر مبنای دین و احکام شریعت حقّه، نمی‌توانیم توجه نکنیم که استنباط احکام اجتماعی مورد نیاز در وضعیت فعلی غیرمقدور است. فقیه حیران می‌ماند که چطور می‌شود مخاطب کلام خدا جمع باشد. امروزه حتی واجبات جمعی را هم به فرد منتسب کرده و کفایی توصیف می‌کنند، تا مانع حیرانی رفع شود. این خلأ مهم در سیاست‌گذاری‌‌ها دیده می‌شود.
برنامه‌ای لازم است برای تشکیل جلسات مُفصّل با بزرگان فقها و فضلای حوزه. کم‌کم باید این ضرورت‌ها بیان شود و ذهن‌ها آماده گردد. فقیه تا از تکلیف فردی به تکلیف جمعی مهاجرت نکند، نمی‌تواند احکام حکومت را استنباط نماید.

گروهی مأمور می‌شوند خیابانی را گازکشی کنند. یکی زمین را کنده و دیگری پر می‌کند. رهگذری می‌پرسد: از چه رو چنین ابلهانه؟! - ما سه نفر بودیم. وسطی لوله گاز می‌گذاشت. مریض شده و امروز نیامده. هر کدام از ما وظیفه‌ای داریم که به آن عمل می‌کنیم. مأمور به نتیجه هم نیستیم. - اشتباه می‌کنید. هیچ تکلیفی برای تک‌تک شما نیامده، تکلیف برای گروه شماست. - گروه مگر مکلّف می‌شود؟! - آری که می‌شود. گروه شما مکلّف است لوله گاز نصب کند. پس حالا که یکی نیامده، شما هم برنامه را باید تغییر دهید، یکی‌تان بکند و پر کند، دیگری در آن میانه لوله بگذارد. اگر لوله نصب نشود، هیچ‌کدام به تکلیف عمل نکرده‌اید و همه با هم معاقب هستید. تکلیف اجتماعی با تکلیف فردی فرق دارد. حصول نتیجه مدخلیّت دارد در تکلیف. در موضوع اخذ شده است یعنی.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 6 + شنبه 103 مهر 28 - 4:0 صبح

ضرورت حجیّت
راه اِستناد به وحی یکی بیشتر نیست و آن فقه است و در فقه آن‌چه هدف، دستیابی به حجیّت؛ به معنای منجزیّت و معذّریت. فقه شیعه بر خلاف عرفان اصلاً ذوقی نیست و به سلیقه دانشمند ربطی ندارد. بر خلاف فلسفه صرفاً عقلی هم نیست، عقل مستقل که خود را قادر به درک «واقعیت بتمام ذاته» بداند؛ واقعیتی «کما هی هی»، امروز می‌گویند: عقل خودبنیاد. فقه مبتنی بر روش استنباط است، روشی که خود از بطن دین برآمده و بر کتاب و سنّت بنا شده. مدل حکومتی که بنای دینی بودن دارد، باید بر حجیّت متکی باشد.
متأسفانه تأکید و توجهی بر ضرورت حجّت بودن و حجیّت داشتن مبانی و روش‌ها و دستاوردهای پژوهش‌ها دیده نمی‌شود. اگر این مهم مغفول بماند، اِستناد محصول طرح حکومت به دین ناممکن است.
باید تعریف درستی از حجیّت فقهی ارائه شود و تأکید شود تمامی پژوهش‌ها و دستاوردهای پژوهشی مورد انتظار بایستی به حجیّت برسد، تا مقبول باشد و در غیر این صورت پذیرفتنی نیست.

رساله عملیه که منتشر می‌شود، فقیه روی جلد آن را امضا می‌کند و می‌نویسد: «إن‌شاءالله عمل به این رساله مجزی است». با این عبارت، عمل مکلّف را بر دوش می‌گیرد و ضمانت می‌کند. او برای حصول و رسیدن به چنین وضعیتی که بتواند ضمانت در عمل به احکام شرعی ارائه کند، حالتی که مکلّف بداند اگر عمل کند خداوند از او می‌پذیرد و از عِقاب در امان می‌ماند، به طریق حجیّت متوسّل می‌شود. حجیّت به قول فقها محصول و ثمره بذل جُهد و استفراغ وُسع است.

احتفاظ بر تراث
کار دانشمند غربی آسان بوده. از همان ابتدا که به ترجمه پرداخته و دانش دانشمندان اسلامی را نشر داده، نه نامی از آن‌ها برده و نه یادی از آن‌ها کرده. همه را هم به نام خود ثبت. او به گذشته خود نیز حمله‌ور، هم‌عصران خود را نیز تخطئه، برای او عالم و دانشمند احترامی نداشته‌اند، مگر فردی که استاد خودش بوده، یا هم‌نظر و هم‌عقیده با او. دانشمند غربی از گذشته روی گردانده و بی‌هوا همه را به تیر خلاص رانده. ما اما مسلمانیم و احترام بزرگان خود را پاس می‌داریم. می‌دانیم بر دوش آن‌هاست که این‌جاییم و بدون تلاش و جهاد آنان کجا بودیم؟! ما نمی‌توانیم بکوبیم و بسازیم. نمی‌توانیم همه را خراب کنیم و بر ویرانه‌های علمی‌شان دانش جدید بنا نهیم. اگر هم بخواهیم جامعه اسلامی اجازه نمی‌دهد، جامعه علمی هم. بنابراین تحوّل در علوم انسانی، در مبنای اسلامی آن، در جامعه اسلامی، به این سادگی نیست. توجیه این‌که فلان استاد اشتباه کرده و فلان آیت و نشانه پروردگار که کلام او حجّت بر مردم است، برداشت علمی به خطا داشته، از پس هر دانشمند و اندیشمند و عالمی بر نمی‌آید.
باید دید چطور می‌شود جامعه علمی حوزوی و دانشگاهی را متقاعد کرد تا از نظریه‌های علمی بدل شده به فرهنگ عبور کند و بگذرد و بپذیرد گذشتگان ملکه عصمت نداشته و از خطا مصون نبوده‌اند. حجاب شخصیت‌ها و حرمت اخلاقی آن‌ها داخل در آثارشان نشود.
بخشی از تحوّل در علوم انسانی که نیاز اصلی و اساسی دستیابی به طرح حکومت است، به فرهنگ‌سازی اختصاص دارد. این باید در طرح‌های مطالعاتی دیده شود و برنامه‌هایی برای آن پیش‌بینی، تا بتوان این باور را در میان مردم جا انداخت که می‌شود، بله می‌شود دیدگاه بزرگی را نقد کرد، بدون آن‌که ساحت ادب خدشه‌دار شود و بی‌احترامی صورت پذیرفته باشد.

شیخ طوسی خیلی جلیل‌القدر بود، هنوز هم هست. حوزه‌های علمیه شیعه وامدار او هستند، او مؤسّس حوزه نجف است و برای نخستین بار محیطی فراهم کرد تا فقه شیعه تدریس و تحصیل شود. اما امروز برخی نظریات او مقبول فقها نیست و به آن اشکال دارند، جالب که این نقد اشکالی هم ندارد. همگان پذیرفته‌اند که قرن‌ها گذشت زمان، فهم امروز را دقیق‌تر کرده است، بدون آن‌که وهنی برای فهم گذشتگان باشد. این حالت باید برای اندیشمندان متأخّر و علمای معاصر هم حاصل شود، تا نقد نظریات آنان نیز بی‌مانع شود.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 5 + دوشنبه 103 مهر 23 - 4:0 صبح

کسالت ناشی از توکل
به مرحله پایانی ساخت خودرو که رسیدند، از همکارش پرسید: اتصالات ترمز را محکم کردی؟ - خدا بزرگ است، مهربان هم. می‌داند من و تو زن و بچه داریم. جان ما را به خاطر نقص در ترمز که نمی‌گیرد! توکلت به او باشد، فقط او، باقی وسیله است! برادرش موتورسوار. بدون کلاه ایمنی. گارد جانبی هم روی موتور نبسته. آینه‌ها را هم برداشته. فرمان را به سمت داخل خم کرده، تا از لای ماشین‌ها ردّ شود. - برادر! خطرناک است، مراقب جانت نیستی؟ - توکل به خدا، عمر دست خداست. تا خدا نخواهد هیچ اتفاقی نمی‌افتد. نشنیدی بچه کوچک را از زیر آوار زلزله زنده بیرون آوردند؟! پیچید جلوی ماشین. خودروی این ترمز نگرفت، موتور او امنیت نداشت. برادر مُرد. جامعه دین‌داران در طول تاریخ کوتاهی‌های فراوان داشته، توکل را نادرست معنا کرده، به کسالت و تنبلی دچار شده. امروز هم می‌شود. فردا هم خواهد شد. - مردم بی‌حجاب شده‌اند. فکری کن! - چه کنیم؟! از ما که کاری بر نمی‌آید. بگذار بر عهده خدا. إن‌شاءالله حضرت (عج) تشریف می‌آورند و حجاب را درست می‌کنند. ما نماز خودمان را درست بخوانیم هنر کرده‌ایم! نه ما را در قبر آن‌ها می‌خوابانند و نه آن‌ها را در قبر ما.
تا زمانی‌که این باور هر روز در بطن جامعه اسلامی به غلط اِشراب می‌شود، از سوی عرفایی که گرفتار نادانی هستند، چطور می‌شود حکومت طراحی کرد؟ شیطان حداقل هفت هزار سال است در حال فریب انسان‌هاست. برای انسان‌های دین‌دار هم نسخه‌های ویژه دارد؛ ترغیب به کسالت و تنبلی، با وعده توکل! مادامی‌که گروهی مؤید و معتبر پیوسته ماجراهایی از بزرگان نقل می‌کنند که چطور بدون توجه و رغبت به دنیا زندگی کرده‌اند و جامعه را به هیچ حساب نکردند و رستگار هم شدند، با آب و تاب فراوان، با چنین عرفانی، با چنین فهم نادرستی از دین، هر حکومتی زمین می‌خورد و نمی‌تواند شود.
در مسیر رفع موانع و چالش‌های طراحی و تحقّق حکومت باید برنامه‌ای تدوین شود که زبان عرفان صوفی و تذکرة الأولیایی را با اتکا به محکمات آیات قرآن و روایات صحیحه و معتبر کوتاه نماید. طوری که تا بگوید: توکل به خدا، جنگ با دشمن که به موشک نیاز ندارد… صد نفر فریاد بزنند: پس فلان دستور رسول خدا (ص) چه می‌شود؟! فلان آیه قرآن را چه می‌گویی؟!

برادر نمُرد. داغان شد، درب و داغان. در بیمارستان به عیادت آمد: خدا به تو رحم کرد که زنده‌ای! - می‌دانم. توبه کردم. اشتباه از خودم بود. خدا به من اختیار و اراده داده، تا از خودم مراقبت و محافظت کنم. من به وظیفه خود عمل نکردم و گناهکارم. - این عرفان راستین و شناخت متعالی را از کجا به دست آوردی؟! - یک لحظه، دقیقاً وقتی که میان زمین و آسمان بودم، هنگام تصادف، این فهم را پیدا کردم.

مجاز نبودن هر وسیله
خودرو می‌ساختند. - فهمیدم برای این‌که رایانه مرکزی خودرو داغ نکند چه باید کنیم. - چه؟! - سنگی در کشور کنگو هست، از معادن استخراج می‌شود. به صورت طبیعی ساخته شده؛ کلتان، فلز نیوبیوم. بهترین ماده برای تولید مدارهای مجتمع پردازنده. - نه! نمی‌شود. مردم کنگو به خاطر کار در این معادن هر روز کشته می‌شوند. جنگ‌ها راه افتاده. کودکان را به کارهای پرزحمت می‌گیرند. خرید کلتان همکاری در ظلم است. - پس خودروساز غربی چطور استفاده کرده؟! ما هم که می‌خواهیم خودرو بسازیم. چه چاره؟!
رویکرد انسان دین‌دار این تفاوت مهم را با دیگران دارد؛ او نمی‌تواند از هر وسیله‌ای برای تشکیل حکومت و اداره جامعه استفاده کند. تمدن امروز غرب مبتنی بر تعریف جدیدی از اخلاق است؛ اخلاق به معنای شادی اکثری. میراثی که بنتام برای غرب باقی گذاشت. آن‌ها در طراحی حکومت خود، هر جا به مشکل خوردند راحت ردّ شدند، جنایت کردند، استثمار کردند، حمله کردند و کشتار، بومیان استرالیا را، بومیان آمریکا را، بومیان اقیانوسیه را، بومیان هند را چطور به بردگی گرفتند. یکی از مهم‌ترین چالش‌های طراحی حکومت دینی این است که دست و بالش خیلی بسته و محدود است، در چارچوب دین، نیازمند رضایت پروردگار، هر کاری نمی‌تواند بکند و هر روشی را نمی‌تواند به کار بندد.
در طراحی حکومت به صورت مشخّص باید این مطلب تبیین شود. کاملاً روشن گردد که مسیر طراحی و پیاده‌سازی نباید خارج از چارچوب دین باشد. اگر حقوق پژوهشگر را پرداخت نکنی، اگر او را بیمه نکنی، اگر قرارداد جعلی و صوری ببندی، اگر هزینه‌های عمومی و بالاسری را گزاف حساب کنی، اگر قوانین اداره کار را مراعات نکنی، اگر آدم‌های زیردست خود را تحقیر کنی، اگر خود را مُحق بدانی که بیشتر از دیگران مصرف کنی، اگر آبدارچی پروژه را بی‌ارزش تلقّی کنی، رؤسا پای سفره‌های رنگین، او غذا را بیاورد و از اتاق خارج شود، تا مدیران بخورند و بپاشند و دوباره او بیاید و جمع کند، اگر نوکران و کلفتان پروژه با مدیران هم‌غذا نباشند، سر سفره‌های جدا بنشینند، خدا نکند که غذایشان هم تفاوت کند، این بیچارگی‌ها مانع تحقّق که حتی طراحی درست است. مدیریت یکی از علوم انسانی است. حکومت هم که نیازمند تحوّل علوم انسانی. با مدیریت غربی نباید دست به طراحی ببریم. آن‌چه در می‌آید همانی می‌شود که در غرب در آمده؛ حکومت غربی! باید این ضوابط مشخّص شود که کرامت انسانی محور طراحی است،‌ حتی در مسیر خود طراحی.
صبحانه حلیم گرفته‌اند، برای مدیران و پژوهشگران ارشد طرح. - چرا حلیم؟ چقدر هم گوشت دارد. - از جای خوبی فرستادیم بخرند. بالاخره جلسه مهم کاری است و می‌خواهیم ذهن‌ها خوب کار کند و طرح خوبی بنویسیم. - طرح‌مان چیست؟ - دستور کار امروز ما این است که چطور شکاف طبقاتی را کاهش دهیم، ضریب جینی. - آبدارچی را صدا کن، طرح ما از همین‌جا شروع می‌شود، از این‌که سر این سفره کنار ما بنشیند. کنار که نه، او باید بالای مجلس بنشیند، چرا که زحمت کشیده و وقتی ما خواب بودیم، زودتر آمده و رفته حلیم و نان کنجدی تازه خریده، سفره پهن کرده، همه این‌ها خان نعمت اوست که گسترده. اول شکرگزار او باشیم. وقتی آبدارچی اداره کنار رئیس اداره نشست، نان کنجدی تازه و داغ خود را که در کاسه حلیم زد، خداوند تا لبخند را بر لب آبدارچی دید، نظر لطف و رحمت بر اعضای جلسه کرد، ایده‌هایی پیدا کردند که تا به حال نداشتند.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 4 + سه شنبه 103 مهر 17 - 4:0 صبح

تزاحم احکام و تکالیف
چند دقیقه به آخر وقت نماز است. لحظه‌ای درنگ کند، قضا می‌شود. صدای داد و هواری که می‌شنود سر می‌کشد و غریقی می‌بیند، فردی که بی‌وقت و بی‌گدار به دریا زده و عن‌قریب تلف می‌شود. - چه کنم؟! نماز را ادا کنم تا قضا نشده، یا انقاذ مهم‌تر است؟ - البته که باید نماز را رها کنی. جان انسان نزد خدا عزیزتر از نماز. تکلیف داری. اصلاً نماز بخوانی بعضی باطل دانسته. تزاحم در تکالیف، تکلیف اهمّ که آمده، وجوب دیگری را بُرده، اتیان کدام واجب را با ادای نماز خواهی کرد؟!
به این نکته مهم توجه نشده. تزاحم در موضوعات مربوط به فرد است. یک انسان در یک زمان فقط قادر به انجام یک تکلیف است. نمی‌تواند، یعنی قدرت عینی ندارد، امکان ندارد برای او که هم نماز بخواند و هم انقاذ غریق کند. اما در جامعه این‌طور نیست. حکومت می‌تواند گروهی را مأمور به انقاذ نماید که پیوسته دریا را بپایند. این تفاوت مهم بین احکام فردی و حکومتی ایجاب می‌کند تا از نظرگاه نوینی به فقه توجه شود. استنباط احکام شرعی این بار باید با توجه به این مطلب باشد که تزاحم نیست و هزاران احکام بایستی در کنار هم و در توازن و همسویی از منابع استخراج شوند.
دستیابی به نظام احکام را باید به پژوهش‌های خود اضافه کنیم. احکامی که به جای تزاحم، متوجه اولویّت‌ها هستند. می‌خواهیم الگوی تخصیص پیدا کنیم. هر بخش از جامعه چه مقدار در نزد شارع اهمیّت دارد، تکالیف اجتماعی چه نسبتی با هم دارند. پژوهش‌هایی را سامان دهیم تا ما را به این الگوی تخصیص برساند.

در غزوه ذات الرقاع پیامبر اسلام (ص) مأمور شد تا الگوی جدیدی از نبرد را پیاده نماید. دیگر تزاحم نماز جماعت با نبرد نبود. تخصیص بود؛ گروهی با رسول خدا (ص) نماز خواندند و گروهی مسلّح و آماده دفاع. سریع جایگزین شدند و گروه دوم نماز و گروه اول دفاع.

اعتباری بودن جامعه
دانشمندانی که خواستند خودرو بسازند، خودرویی که درست کار کند، تمام قطعات را باز کردند و شروع کردند به طراحی و تولید. - وقتی داشتید باز می‌کردید، دقّت کردید که جای هر کدام کجاست؟ - مگر مهم است؟ خودرو تعدادی قطعه است دیگر. این‌ها را بسازیم خودرو ساخته شده. قطعات را ساختند، ریختند روی هم، خودرو نشد که نشد! تقریباً اکثر قریب به اتفاق اندیشمندان حوزوی جامعه را امری اعتباری می‌دانند که واقعیت خارجی ندارد. لشکر چیست؟ تعدادی سرباز در کنار هم، همین! آن‌چه واقعی است فرد است. وقتی ده نفر کنار هم بایستند می‌شوند ده نفر. ما در ذهن خود یک جعل و ساخته‌ای داریم که به آن‌ها اطلاق می‌کنیم گروه. در واقعیت خارج از ذهن چیزی غیر از ده انسان نیستند. فلسفه ما این را می‌گوید. تا زمانی که معتقد باشیم دو به اضافه دو، چهار می‌شود، از این تفکر سیستم و نظام و جامعه و گروه در نمی‌آید. حکومت هم. واقعیت این‌طور است که گاهی دو به اضافه دو، پنج می‌شود، جایی که رابطه خاصّی میان این دو و آن دو برقرار شود. خود این رابطه هم یک امر واقعی و عینی است که وجود دارد. نه صرفاً به وجود ذهنی، بل وجود خارجی.
به این نکته مهم نپرداخته‌ایم که چطور این بحران نظری می‌تواند تمام الگوی حکومت را به چالش بکشد و فرو بریزد. با چنین مبنای علمی نمی‌توان حکومتی را تصوّر کرد، چه برسد به طراحی.
لازم است پژوهش فلسفی اضافه شود، در مسیر تحوّلی که بتواند ربط و رابطه و ارتباط و تعاضد را در موجودات واقعی خارجی ببیند. اشیا باید بازتعریف شوند، به گونه‌ای که سیستم و نظام از منظر فلسفه قابل تصوّر گردد.

وقتی لاستیک و رینگ به هم متصل شوند، روی محور بسته، سیستم تعلیق خودرو را شکل می‌دهند و کارآیی پیدا می‌کنند، امکان حرکت خودرو را فراهم. این‌جا یک چیزی اضافه‌تر پدید آمده و خلق شده است، تا زمانی که لاستیک را کنار رینگ و در مجاورت محورها قرار دهیم. این‌ها با هم فرق دارند. این فرق در ربط است. وقتی ارتباط صحیح را برقرار کردیم، یک چیز جدید، یک شیء جدید، یک پدیده‌ای را تولید و ایجاد کرده‌ایم، اولی کارآمد نبود، دومی هست، این چیز جدید سبب کارآمدی شده است، موجودی که واقعیتی منحاز و متمایز از اجزا دارد. فلسفه ارسطویی، فلسفه صدرایی، فلسفه مشائی، فلسفه اشراقی، فلسفه‌هایی که ما امروز در حوزه‌های علمیه داریم، این تفاوت را نمی‌فهمد و نمی‌تواند توصیف کند. چطور می‌تواند منابع دین را از این زاویه ملاحظه کند و احکام حکومت در آورد.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 3 + شنبه 103 مهر 14 - 4:0 صبح

محدودیت آیات الاحکام
دانشمندان جمع شدند تا خودرو را بسازند. - بفرمایید، این هم کتاب فیزیک. مشغول شویم. - نه برادر، کل فیزیک که لازم نیست. خودرو متحرّک است، جامد هم که هست، پس فقط همان بخش مکانیک جامدات کافیست، کل فیزیک را می‌خواهیم چه کار. صفحات مربوط به علم مکانیک را از درون کتاب فیزیک در آوردند و خودرو ساختند. غافل بودند که سیستم هیدرولیک خودرو مبتنی بر مکانیک سیالات است. توجه نکردند که بحث نور در ساخت خودرو اهمیّت دارد، آینه‌ها و شیشه‌ها و چراغ‌ها. از بحث آیرودینامیک ردّ شدند و فشار هوا را حساب نکردند. چه خودروی خطرناک، چقدر آدم به خاطر این بی‌توجهی تصادف کردند و آسیب دیدند.
قرآن بیش از شش هزار آیه است. آیاتی که امروز در استنباط احکام شرعی به کار می‌رود منحصر در پانصد. بسیاری از احکامی که برای اداره نظام لازم است و طراحی حکومت محتاج آن‌ها، خارج از این محدوده. وقتی کلام‌الله در حال توصیف وضعیت و حالات و احوالات اقوام گذشته است، احکام حکومتی را بیان می‌کند. این احکام امروز در فقه مغفولٌ‌عنه واقع شده. طبیعی هم بوده، زیرا این فقه، فقه شیعه، در تمام این قرون مترصّد و در مقام طراحی یک حکومت دین‌مبنا نبوده است.
فصل مُشبعی از طراحی ساختار حکومت ناگزیر باید اختصاص به پژوهش در آیات قرآن داشته باشد، با نگرشی نو. با رویکرد اجتماعی اگر تفقه شود، بسیاری از آیاتی که امروزه خارج از بررسی‌های فقهی شمرده می‌شود داخل در استنباط خواهند شد. فقهی که احکام حکومت را درک می‌کند، کامل‌تر از فقهی است که اختصاص به احکام فرد دارد.

رفقا بیایید تمام علم فیزیک را مبنای تولید خودروی خود قرار دهیم. - چه فایده؟ - چه فایده؟! اصلاً شاید یهو متوجه شدیم که می‌توانیم از طریق مبحث فیزیک هسته‌ای مشکل سوخت خودرو را حل کنیم. شاید توانستیم از طریق بحث جاذبه و قوانین آن، خودرو را معلّق کنیم و چالش اصطکاک و اتلاف انرژی آن رفع شد. نوآوری‌هایی رخ داد و توانستند نسل جدیدی از خودروها را بسازند. یک خودروی الگو!

تقسیم ثلاثی منابع دین؛ عقاید، احکام، اخلاق
حکومت را خواسته‌ایم مبتنی بر دین طراحی کنیم. منابع دین را چهار گفته‌اند؛ کتاب، سنّت، عقل و اجماع. ولی البته این برای مدارا با عامّه بوده؛ اهل سنّت. فقهای شیعه عقل و اجماع را طوری توصیف می‌کنند و به نحوی عمل، تا به همان کتاب و سنّت باز گردد. منبع تفقه جز قرآن و حدیث نیست. عقل ابزار فهم است، اجماع هم ابزار وصول به نقل. قدمای فقها این دو منبع را به سه قسم بخش کرده و سه نوع منبع پدید آوردند. متکلّمان بخشی از قرآن و حدیث را گرفتند، آن‌هایی را که بتواند باورها و اندیشه‌ها را سامان دهد. عرفا و اساتید اخلاق هم به آیات و روایاتی چسبیدند که مستحبات و مکروهات را توصیف می‌کند، جایی که هدف رشد معنوی بشر است. قسمت کوچکی باقی ماند برای فقها. تنها آیات و احادیثی که تکلیف یک فرد را در دنیا مشخّص سازد. اما حکومت بر گرفته از تمام این‌هاست.
در طراحی حکومت الگو جایی ننوشته‌ایم که گستره منابع استنباط باید گسترش یابد. دانشمندان حوزوی در منابع اعتقادی و اخلاقی ملاحظات فقهی نمی‌کنند، سند را بررسی نمی‌کنند، رجال و درایه و صحّت صدور و توثیق، صاف می‌روند سراغ متن،‌ می‌خوانند و ذوقی معنا. در حالی که این‌ها نیز مبنای دستیابی به احکام حکومت هستند.
باید شیوه متین و استوار تفقه در دو بخش دیگر به کار گرفته شود. پژوهش‌هایی در نظر گرفته شود، تا با همان رویکرد فقهی به سراغ تمام منابع برود؛ هم آیات و روایات اعتقادی و هم آیات و روایات اخلاقی. آن‌ها نیز باید فقهی بررسی شوند، زیرا هدف یافتن احکام حکومتی‌ست که تمام سه بُعد را داراست؛ عقاید، احکام و اخلاق. متولّی تحقّق هر سه این‌ها هم.

لوط (ع) دخترانش را به کفار و فاسقان و هوس‌بازان و شهوت‌پرستان پیشنهاد داد. - مگر می‌شود؟! نبیّ خدا دختران با ایمان خود را بدهد به این انسان‌های کثیف؟! - بله که می‌شود. جامعه است دیگر. خداوند اصلاح جامعه را می‌خواهد. وقتی همجنس‌گرایی زبانه می‌کشد، نبیّ خدا مأمور می‌شود تا دختران خود را مفت مسلّم تحویل فسّاق دهد، تا تمتّع ببرند. اگر چه به نظر اخلاقی نیاید. این ماجرا را خداوند آن‌قدر مهم دیده که در قرآن ذکر فرموده.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 2 + چهارشنبه 103 مهر 11 - 4:0 صبح

تحوّل شناختی
تا مهندسان خواستند خودرو بسازند، دانای شهر گفت: نکنید که ناممکن است. - چرا؟ - زیرا حرکت تنها در ذات و جوهر وجود فرض تحقّق دارد و حرکتی که شما دنبال آن هستید از مقوله «أین» و عرض است و اعراض مقولات عشر همه از اقسام ماهیت، ماهیت هم اعتباری، اعتبار به معنای جعل، آن‌چه جعل ذهن انسانی باشد، تنها به وجود ذهنی محقّق می‌شود، تحقّق به وجود خارجی که ندارد. با بی‌معنایی حرکت در اعراض، ما فقط در وجود خود مراتب تشکیکی را طیّ می‌کنیم، در ذات خود متحرّکیم. در عوالم وجود از شهود به سمت غیب رشد می‌کنیم و از ناسوت به لاهوت سوق می‌یابیم و هر چه تعالی بیشتر، در همه جهات امکان سیر فراهم، بدون نیاز به آن‌چه شما خودرو می‌خوانید. وجود مجرّد از دایره بقا به سمت فنا، پیوسته فانی در واجب الوجود، واجد کمالات کلیه اشیاء؛ از جمادات، تا نباتات و حیوانات، چه که علّت، واجد همه کمالات معلول. پس ما حاکم بر زمان و مکان، سیر ما محتاج جماد چه باشد؟! - ولی برادر، این خودرو دارد حرکت می‌کندها! - اشتباه می‌کنی. حرکت آن جز خیال و اوهام نیست که قوّه مفکّره در نفس وقتی از حسّ جدا شود، خیال را می‌سازد. این‌ها خیال می‌کنند که خودروی متحرّک ساخته‌اند. این حرکت به معنای تبدیل وجود به عدم و عدم به وجود است و این تطوّر ممتنع است عقلاً و فلسفتاً و این قول همه فلاسفه متقدّم و متأخّر باشد؛ از معلّم اول ارسطو، کندی، معلّم ثانی فارابی، شیخ ابن سینا، شیخ اشراق سهروردی، تا حکیم متأله ملاصدرا.
وقتی مبانی ما در هستی‌شناسی نتواند توصیفی از واقعیت ارائه کند که قابلیت تولید علوم متأخر از فلسفه را ممکن سازد، این علوم ناگزیر بر مبنای دیگری از فلسفه و توصیف دیگری از واقعیت شکل خواهند گرفت. در نتیجه قادر نخواهیم بود علوم را بر مبانی اسلامی خود استوار سازیم، زیرا این مبانی اسلامی را با چنین فلسفه‌ای آمیخته‌ایم.
طرح ساختار حکومت باید در مبانی فلسفی غور کرده و موانع و چالش‌های آن را بیان کند و نخستین پژوهش را متوجه تحوّل در مبانی فلسفی نماید.

علوم در غرب مجال پیشرفت نداشتند. دانشمندان غرب نیز توان تحوّل در مبانی فلسفی ارسطویی کلیسا را. رنسانس یا عصر نوزایی عبور از این مبانی فلسفی بود. اگر آن فلسفه تبدیل نمی‌شد، پیدایش علوم جدید ممتنع بود.

حجیّت ذاتی یقین
نماز می‌خواند و دیگران نیز پشت سر وی. پیشنماز بود و فرد محترمی. دانشمند هم. اما سن که بالا رود، حواسّ انسان تحلیل. سلام را که گفت، گفتند: یک رکعت کم خوانده‌اید استاد. پاسخ داد: من یقین دارم نمازم را درست خواندم، شما اگر شک دارید، نماز خود را اعاده کنید! - ما ده نفریم و همه می‌گوییم شما یک رکعت کم خوانده‌اید. - یقین ذاتاً حجّت است و حجیّت آن نه قابل تفکیک. من یقین دارم درست خواندم و این برای من مُعذّر است.
علم اصول فقه مملوّ از قواعدی است که عقلی یا عقلایی هستند. در بعضی دوره‌های تاریخی منطق ارسطویی به نحوی بر علوم حوزوی سایه انداخت که تأثیرات فراوانی در علم اصول رقم زد. یکی از آن‌ها حجیّت قطع است. این اصل که صرفاً متکی بر عقل است و نه نقل، بر این مبنا استوار است که قطع وقتی طریق وصول به واقع باشد، نه می‌تواند حجیّت خود را از شارع اخذ کند و نه شارع قادر است تا حجیّت را از آن سلب نماید. با چنین تعریفی از قطع، عقل خودمحوری ترسیم می‌شود که نه فقط ناتوان از اصلاح اشتباهات خود، بلکه مانع همکاری و پیدایش کار گروهی میان دانشمندان می‌گردد. حتی گفتگو و تبادل نظر را نیز ناممکن می‌سازد، چه که هر اندیشمندی به یقین خود چسبیده و آن را ذاتاً حجّت میان خود و خدای متعال دانسته و نگرانی از بابت احتمال عدم اصابت آن به واقع ندارد.
بنای طراحی حکومت اِستناد به وحی است و تنها راه، استنباط از متون دینی. تا وقتی این علم اصول فقه مسیر استنباط را مدیریت کند، احکامی که استخراج می‌شود قابلیت اداره علوم تجربی را ندارد، علومی که ارتباط با واقع در آن‌ها مهم است و صرفاً با معذّریت و منجزّیت کارشان راه نمی‌افتد. در گام‌های نخست لازم است پژوهش‌هایی برای تحوّل علم اصول فقه تدبیر شود، تا قطع و حجیّت آن را دوباره بر رسد.

من یقین دارم مشکل حرکت نکردن خودرو در گیربکس آن است. - خیر! من یقین دارم مشکل از کلاچ است. فرد سوّم حَکَم می‌شود: خُب، یقین هر کدام از شما ناشی از مفروضات و تجربیات شخصی شماست. این یقین که ذاتاً حجّت نیست، زیرا عقل هم مانند چشم از ابزارهای انسانی‌ست و خدشه‌بردار، محدود و ممکن‌الخطا. زمانی قابل اتکاست که دیگران هم آن را تأیید کنند. بیایید بذل جُهد اجتماعی کنیم، گفتگو نماییم، بیّنه و شاهد اقامه کنیم. هر کدام توانست دیگری را با ادله علمی و عینی متقاعد سازد، یقین او را مبنای ساخت خودروی جدید نماییم. زیرا ما می‌خواهیم خودرویی بسازیم که در واقعیت حرکت کند، نه این‌که صرفاً رفع تکلیف باشد، البته که تکلیف ما هم ساخت خودروی متحرّک است.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 1 + یکشنبه 103 مهر 8 - 8:22 صبح

چهل سال گذشته
ساختار هنوز نه اسلامی
نه دینی
متفاوت از آن‌چه مطلوب
نه بر اساس ضوابط و قوانین الهی
دلیل چیست؟
چرا هنوز ساختار جدید طراحی نشده
ساختاری که با فرهنگ اسلام سازگار
با شعارهای انقلاب همسو
موانعی در کار است


چالش حرکت دائمی
مکانیک به جراح قلب گفت: تخصّص من از تو بیشتر است. تمام موتور را باز می‌کنم، طوری تعمیر که تا سال‌ها دیگر عیب و ایرادی پیدا نمی‌کند، درست می‌شود مثل روز اول. جراح پاسخ داد: من از تو متخصص‌تر، زمانی ادعا کن که بتوانی موتور روشن را بدون این‌که خاموش شود تعمیر کنی، کاری که من با قلب انسان می‌کنم!
اداره یک نظام تعطیل‌بردار نیست. مردم هر روز زندگی می‌کنند و هر روز نیاز به خدمات حکومت دارند. این یک چالش و مسئله بزرگ است که نمی‌شود نظام را خاموش کرد، روی چال برد، تعمیر کرد و دوباره به حرکت در آورد. حاکمیت را باید در حال کار و خدمت، آسیب‌شناسی، عیب را پیدا و علاج کرد، بدون آن‌که در فعالیت‌های جاری آن خللی بروز کند.
پس خروجی بازطراحی نظام حکومتی جدید منحصر در خود «طرح نظام» نیست، بلکه از آن مهم‌تر؛ باید شیوه و مراحل کِشت و یا نصب این نظام هم مشخّص شود. یعنی روند و گام‌هایی که بتوان نظام موجود را تبدیل به نظام مطلوب کرد. نظام مطلوبی که نشود جایگذاری کرد، به درد کسی نمی‌خورد! این جایگذاری تدریجی صورت می‌گیرد و نیاز به برنامه انتقال دارد.
لازم نیست خروجی یک نظام کاملاً طراحی شده باشد، بلکه باید برنامه‌ای برای تحوّل تدریجی نظام فعلی باشد، تا به سمت نظام مطلوب حرکت کند. طبیعتاً هر گامی که پیش رود، نظام مطلوب بهتر فهم شده و تفصیل و دقّت بیشتری پیدا خواهد کرد.

می‌خواهد تونل بسازد، ولی نقشه کامل زمین‌شناسی را ندارد. جهت را انتخاب می‌کند و آغاز به کندن. راهبردها را که تعیین کرده، هر جا به مانع برخورد، راهکار را پیدا می‌کند و می‌گذرد. مهم این است که برنامه او حافظ جهت حرکت است، تا تضمین کند هر چه زمان بگذرد، به هدف نزدیک‌تر می‌شود و از مسیر خارج نمی‌گردد.

مشکل تجربه‌نگاری
خودرویی در میدان شهر، تنها خودروی موجود. خراب و آسیب‌دیده. هر که سوار شده به در و دیوار زده. سال‌ها بعد یک نفر می‌تواند. او توانست خودرو را به سمتی که مایل بود حرکت دهد. همه کنجکاو که چطور؟ - من فهمیدم فرمان آن برعکس عمل می‌کند! مهندسان تصمیم گرفتند یک خودروی سالم و تمیز برای شهر بسازند. گفتند از تجربه او استفاده کنیم. از رفتار او عکس گرفتند و خودرو را بر همان اساس ساختند: خودرویی ساختند که وقتی فرمان را به راست بچرخانی به چپ حرکت کند و برعکس!
آن‌چه امامان انقلاب* با آن مواجه بودند، در تمام این سال‌ها، پیش از انقلاب و با آغاز نهضت، تا پس از آن و همین امروز، ساختاری التقاطی از نظام‌های غربی و شرقی، بومی و غیربومی بوده است؛ بانک غربی، تعاونی شرقی، رانت‌خواری اما متناسب با فرهنگ ریشه‌دار اولویت روابط خانوادگی! آن‌چه آنان ناگزیر به انجام بوده‌اند، هدایت انقلاب به نحوی بوده که از گذرگاه‌های حسّاس جهانی عبور کند و برای این منظور از امدادهای غیبی الهی بهره‌مند.
تجربه‌نگاری و مستندسازی رفتار و عملکرد امامان انقلاب در چهل سال گذشته البته که ضرورت دارد و کار درستی، اما نمی‌تواند مبنا و ریشه و زیربنای تولید یک ساختار جدید حکومتی باشد. زیرا صرفاً توصیفگر نسبت عملکرد آنان با ساختار نادرست حاکمیت فعلی است.
مبنای اصلی و محوری طرح تحقیق بایستی نصّ و ظاهر قرآن و سنّت باشد. دین اسلام به عنوان محور و مبنای طراحی قرار گیرد. عملکرد امامان انقلاب بیانگر انتظارات و توقّع آن‌ها از الگوی حاکمیت تلقّی گردد و بررسی شود اگر حکومت بر الگوی دینی رقم می‌خورد، چقدر عملکرد آن‌ها می‌توانست با آن‌چه روی داده متفاوت باشد.

وقتی مهندسان خودرویی ساختند که فرمانش درست کار می‌کرد، نابغه پشت آن نشست و گفت: احسنت، از خودروی خارجی سواری بهتری دارد. این را دیگر هر کدام از مردم شهر که رانندگی بلد باشد می‌تواند براند و راندن آن نیاز به نبوغ خاصّی ندارد!

[ادامه دارد...]

* «امامین انقلاب» تعبیر درستی نیست
زیرا انقلاب ِ فارسی را با امامین که مثنی در عربی است مخلوط کرده
اگر عربی باشد باید بگوییم «الإمامین للثورة»
و حال که فارسی است
باید امام را با الف و نون جمع ببندیم
چون زبان فارسی مثنی ندارد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<      1   2   3   4   5   >>   >

چهارشنبه 103 آذر 7

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فلسفه - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X