سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

خدای من! کدام یک از مردم نزد تو محبوبتر است؟ فرمود : دانشمندی که دانشمند دیگری را می جوید . [موسی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
سه نسل در سه شنبه بازار + سه شنبه 92 بهمن 1 - 11:29 صبح

خورش کرفس را که بار گذاشتم
رفتیم سه‌شنبه‌بازار
من و پدرم و پسرم
همین بازار محلی خودمان
همین‌طور که مشغول خرید بودیم
سه نفری
ناگهان یاد نوشته‌ای افتادم
پستی که چند سال پیش در وبلاگ بیل گیتس خوانده بودم
Three Generations in Antarctica + +

مدیر سابق شرکت مایکروسافت
با پسر و پدرش رفته بود قطب جنوب
لپ‌تاپش را روشن می‌کند
یک جایی آن وسط‌ها
وسط کیلومترها برف و یخ
به اینترنت کانکت می‌شود و وبلاگش را به روز می‌کند
از طریق ماهواره
آن روزها نام پستش همین بود:
سه نسل در قطب جنوب*

من البته نمی‌توانستم به اینترنت متصل شوم
در وسط سه‌‌شنبه‌بازار
نه تلفن همراهم اندروید یا ویندوزفون دارد
و نه اتصال به اینترنت از طریق اوپراتور روی خطم فعال
بازار هم که وای‌فای نداشت
این شد که تصمیم گرفتم وقتی به خانه بازگشتم
خبر «سه نسل در سه‌شنبه‌بازار»م را بنویسم!

خداوند به نسل شیعه برکت دهد
شاید چند وقت بعد
ما چهار یا پنج نسلی سفر کردیم به قطب جنوب
با همه نوه نتیجه‌هایمان
و از آن‌‌جا وبلاگ را به روز نمودیم
به شرط کفاف ِ عمر! :)

* البته امروز آن پست را نیافتم
ظاهر وبلاگش تغییر کرده و یک پست رسمی‌تر جای آن نوشته قبلی را گرفته
و دیگر البته نه با آن ادبیات خودمانی!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
روز قدس + جمعه 92 مرداد 11 - 12:51 عصر

لباس خوب تن‌شان کردم
بهترین‌ها
موهای‌شان را شانه زدم
تمیز و مرتب و آماده

اما پیشانی‌بندها...
خیلی قدیمی
همان‌هایی که وقتی بچه بودم خودم
پدر و برادرم از جبهه آوردند
تمام این سال‌ها نگهشان داشته
بسیار خاطره‌دار
شاید عجیب به نظر مردم آمده که روی یکی از آن‌ها نوشته:
«لبیک یا خمینی»
خدا رحمت کناد آن مرد بزرگ را، بزرگ‌مرد تاریخ
که همه چیزمان را از او داریم

ما که تکلیف‌مان را ادا کردیم
عکس یادگاری‌مان را هم گرفتیم

خدا إن‌شاءالله آزادسازی قدس را جلو بیاندازد
با الهام ِ وحدت به مبارزین مسلمان؛ شیعه و سنّی، آمین!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
نوکر ِ فرزندان + شنبه 92 تیر 1 - 7:26 عصر

صبحی رفته بودم بازار،
به قرار معمول
فرزندان نیز همراهم بودند
مقداری خرید ضروری داشتم و اغماض‌ناپذیر

پیرمردی گاری‌دار
از آن بزرگ‌همّتانی
که بار دیگران حمل می‌کنند
پر زور و توانمند
وسط‌های بازار بودم
خطابم کرد
وقتی که مرا با سه فرزند دلبندم دید
به آن‌ها اشاره کرد:
«شما نوکر این‌هایی؟!»

پاسخم بلادرنگ بود
بدون ذرّه‌‌ای تردید
اصلاً نیاز به فکر نداشت که:
«توفیق خداوندی‌ست
که نوکرشان باشم
تا رشد یابند
الحمدلله»

رویکرد آدم‌ها متفاوت است؛
امروزه البته
سبک نوکری ِ فرزندان مقبول‌تر
و بیشتر اما
به امید نوکری ِ بازگشت‌پذیر

خیلی‌ها را دیده‌ام
این‌طور می‌گویند: «باشد که سر پیری و کوری عصای دست‌مان باشند»
اما شرک تلقّی می‌کنم
چنین اندیشه‌ای را
چنین گمانی ندارم
و از آن سنخ خود را نمی‌بینم
در نیّت ندارم نوکری‌شان بازپس گیرم

نوکر دین هستم
نه دنیا
بنده خدا
و مطیع اوامر الهی
و دستورات ربوبی
او خواسته است پرورش دهم
خواسته است ربّ آنان باشم
پس هستم
و خواهم بود
تا به سن رشد رسند
توقّع برگشت هم ندارم

غرض این که بگویم
ما پدر و مادرها:
خدمت نکنیم که خدمت شویم
خدمت کنیم که خدا راضی شود!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
لباس؛ نماد شخصیت + چهارشنبه 92 اردیبهشت 4 - 11:26 صبح

این‌گونه می‌پوشیدند معمولاً
و سن‌شان دیگر رو به رشد
قصد داشتم اکنون که اختیاردارشانم
و تصمیم با من است
به شخصیت‌شان بیشتر اهمیت دهم

شب عید به خرید نرفتم
گذاشتم تا بازار عید تمام شود و هوس خرید بالکلّ از سر مردمان کشورم بیافتد
که انگار بد همه را به بازار می‌کشاند
این خواستن هرساله
گرانی و انداختن هم، بازاری دارد شب عید!

بعد از روز طبیعت
روزی که مردمم سیزده را از خودشان در می‌کنند
و هنوز نفهمیده‌ام این چگونه در کردنی‌ست!
اما به هر حال
تمام بازار را گشتم
برای شلواری و پیراهنی و کفشی
مر فرزندانی که قامت افراشته
و منیّت و هویّتی دریافته
خود را از دیگران باز می‌شناسند
سن تمییزشان است
و سن تمییز مراقبت بیشتر می‌خواهد

لباس نه این‌که به آدم شخصیت بدهد
که شخصیت انسان را نشان می‌دهد
انسان‌ها به روش‌های گوناگون حرف می‌زنند
کلام تنها راه سخن گفتن نیست
قبل از باز کردن دهان
لباس آدم سخن می‌گوید
و بعد حرکات و رفتار انسان
و البته بعد هم
چهره و حالات آن
و لبخندی که بر آن نشسته باشد
یا اخمی که در آن فرورفته

تمام بازار قم را گشتم
گفتند: موسی‌بن‌جعفر(ع)
آن‌جا نیز هر چه بود در فرمت «لی» یا همان «جین»
کمتر از 30 هزار تومان هم ندیدم
گاهی هم کتان
و از «پارچه‌ای» پرسیدم و دکان‌داران گفتند:
«گشتیم نبود نگرد نیست!»
پیراهن نیز همه آرم‌دار و نشان‌های بی‌هویت
کمترین 15 هزار تومان

به پیشنهاد دکان‌داری به بزّازی رفتم
پارچه شلواری خریدم چهار متر به قرار متری 6 هزار تومان ایرانی
و پارچه پیراهنی سه متر از قرار متری 9 هزار
حال به رسم دیرین
تماسی گرفتم با رفقای صمیمی و امین
به سراغ خیاطی که می‌شناختند
شلوار را 20 تومان می‌گرفت که بدوزد!
و مرا چه به چنین هزینه‌های گزاف؟!
این شد که چارمندان* را از انتها به ابتدا جستم
و خیاطی یافتم بغایت نیک‌رفتار و خوش‌گفتار**
از قرار هر شلوار 10 هزار تومان پذیرفت
و با انصاف
از چهارمتر پنج شلوار درآورد
و خیاط دیگر در کوچه‌ای***
بعد از بیت قدیم آیات عظام؛ گلپایگانی و حائری
چهار پیراهن به قرار هر کدام 11 هزار و 500 تومان
هر دو در یک هفته، آماده
و گرفتیم و پوشیدند و بغایت مناسب

با این ملاحظات:
هر پیراهن به 18 هزار تومان مهیّا شد
و هر شلوار به 15 هزار تومان

گفتم اکنون که برای فرزندان من شده است
بر وبلاگ بنویسم
شاید مر سایر همشهریان نیز چنین شود
که به کمترین هزینه
شخصیت فرزندان خود را از علائم ناروایی که بر لباس‌های آماده نقش بسته
و بر روح و ذهن کودکان تأثیر می‌نهد
برهانند به یکباره
و البته اگر انسان بخواهد می‌تواند
لباس مناسب بر رفتار و گفتار انسان تأثیر دارد!

* همان چهارمردان، لکن به لهجه قمّی!
** خیاطی احسن (تلفن: 7718179)
*** خیاطی قائم (تلفن: 7716509)

پ.ن. پاچه‌ها را گفتم یک وجب تو بگذارد
که به وقت مقتضی قابل گشودن باشد
و اندازه شلوار درازشدنی
و قریب یک‌چارک گذاشت
کمر را هم سه انگشت از هر طرف داخل نهاد
و خوب است چنین
که با رشد سریع کودکانه‌شان
بتوان لباس را متناسب ساخت!
کمر را هم بی‌پلیسه نگذاشتم
که راسته نباشد و بدی‌ها ننمایاند
و این مجموع، از تدابیری‌ست مادر یاد ‌داده
در دوران کهن خردسالی!

پ.ن. چند روز پیش (امروز: 23 مرداد 1393)
متوجه شدم شلوار سیداحمد کمرش تنگ است
بعد از یک‌سال پوشیدن
طبیعی‌ست برایش کوچک شده باشد
قدّش هم کمی کوتاه به نظر می‌رسید
چند سانت از کمر شلوار را شکافتم
و دوخت پاچه شلوار را
کمر را سه سانتی‌متر گشاد کردم
پاچه‌ها را هم همین حدود
و همچنان از شلوار استفاده می‌نماید!
خدای منّان را سپاس :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
کودکان ِ فیلسوف + شنبه 91 اسفند 12 - 5:58 عصر

پسر کوچکم به نزدم می‌آید
یک اسباب بازی در دست دارد
می‌پرسد: «این چیه؟»
پاسخ می‌دهم: «هلیکوپتر»
دوباره پرسشش را تکرار می‌کند
این‌بار این‌گونه: «اسمش چیه؟»
و باز هم پاسخم را تکرار می‌کنم: «هلیکوپتر»
جمله عجیبی می‌گوید:
«یعنی هم اسمش هلیکوپتره هم خودش هلیکوپتره؟!»

انگار توقع دارد «اسم» اشیاء متفاوت از «خود» اشیاء باشد
عجیب است که او هم این نکته فلسفی را ذاتاً درک می‌کند
که:
«حقیقت اشیاء متفاوت از اسم آن‌هاست!»
اسم را ما انتخاب می‌کنیم
اما «خودشان» مخلوق خدا هستند!

اگر «فرهنگ» با آدم‌ها ور نرود
و طرز نگاهشان به واقعیت را تحت تأثیر قرار ندهد
اگر ارتکازات اجتماعی بر اندیشه ما حاکم نشود
اگر تفکرات سنتزی و ساختگی بر ذهنیت‌ها چیره نگردند
همه انسان‌ها فیلسوف به دنیا می‌آیند
و به سادگی حقایق را درک می‌کنند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
راه حل ساده کودکانه + چهارشنبه 91 مرداد 18 - 12:18 عصر

ماشین‌هایش را چیده‌ام کنار هم
با ماشین بزرگ‌تر
از دور می‌زنم

و او می‌خواهد بزند
ماشین را هل می‌دهد و رها می‌کند
از فاصله دو متری
به ماشین‌های کنار هم چیده شده اما اصابت نکرد

راه حلی پیدا می‌کند
ماشین بزرگ را بر می‌دارد
به فاصله بیست سانتی‌متری می‌برد
ماشین را هل می‌دهد
ماشین بزرگ به ماشین‌های کنار هم چیده شده برخورد کرد
شادی می‌کند
خود را برنده مسابقه می‌داند
و اصلاً احساس نمی‌کند تقلّب کرده است!

جرا؟!
زیرا او یک کودک است
و رفتارهایش
از الگوریتم‌های بسیار ساده‌ای تبعیت می‌کند
و درک اندکی دارد!

رفتار بعضی آدم‌ها هم این‌گونه است...
وقتی خیانت و تقلّب می‌کنند
و خیال می‌کنند
- فقط خیال می‌کنند -
برنده شده‌اند!
چه بچه‌گانه...!؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
ناز ِ فرزندان من! + یکشنبه 91 تیر 25 - 4:57 صبح

پسر بزرگم از خواب که بیدار می‌شود
تندی به سمتم می‌آید
بعد از این‌که می‌گوید: دوستت دارم بابا!
با این مقدمه شروع می‌کند به حرف زدن:
بابا حرفامو بزنم بهت؟!
و بعد یک‌ریز حرف می‌زند
چقدر حرف دارد این پسر با بابایش :)

دخترم خودش را جلو می‌کشد
او بیشتر از این‌که بخواهد حرف بزند
دوست دارد در بغل بابا بیافتد
ولو شود و خودش را لوس کند! :)

اما پسر کوچکم فقط یک تکرارکننده است
هر حرفی که بزرگ‌ترها بزنند
برادر و خواهر بزرگ‌ترش
هر کاری که بکنند
او نیز تکرار می‌کند
می‌خواهد مثل آنان باشد :)

هر کودکی شکل خودش است
شخصیت خاصّ خودش را دارد
هیچ‌کدام تکرار دیگری نیستند
نه در اخلاق
و نه در رفتار
حتی در استعداد و توانمندی‌ها هم متفاوتند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
شاید آخرین فرزند! + چهارشنبه 89 آبان 19 - 8:54 عصر

انتخاب نام برای فرزند سوم کار دشواری بود
محاسبات زیادی باید انجام می‌شد
خیلی مهم بود تکراری نباشد
در اقوام درجه اول و دوم
مقیاسی را در نظر داشتم
که نباید در آن حوزه کسی با آن نام باشد
نام برای آن است که شناخته شوی
و تکرار در قلمروی که ارتباط مرسوم تعریف می‌نماید
سؤال دوم را مقدمه‌چینی می‌کند
در طراحی سایت می‌گویند
کاری کنید کاربر با یک یا دو کلیک به مقصد برسد
اگر نامش را بردم
نباید کسی بپرسد: «کدامشان؟»
این شد که فهرست بلندبالایی در ذهنم رسم کردم
وقت زیادی نداشتم
پنج ماه به آمدنش بیشتر نمانده بود که خبرش را به ما رساند
بچه زرنگی بود و نمی‌خواست پدر و مادرش زود باخبر شوند و به زحمت افتند!
باید نام‌های زیادی را کنترل می‌کردم
اساتید و اساطین و شیوخ و فقهای عظام شیعه را ملاک قرار دادم
از مرحوم کلینی ره آغاز کردم و شیخ مفید و طوسی و سیدرضی و...
سیدمرتضی فقیه عظیم‌الشأن خودمان
شاگرد عزیز شیخ مفید
برادر بزرگ و بزرگوار سیدرضی مؤلف نهج‌البلاغه
که نسب ایشان هم مثل خودمان به امام موسی کاظم (علیه‌السلام) می‌رسد
انتخاب نهایی‌ام شد
برای فرزندی که تصاویرش را مشاهده می‌کنید
برای فرزندی که امیدوارم آخرین نباشد :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
این هم راه افتاد + دوشنبه 89 شهریور 1 - 11:4 صبح

تابستان است، درس تعطیل، ماه صیام، روزه‌داری و تمام‌وقت در منزل
با فرزندانم بیش‌تر دم‌خورم و قاطی
بزرگ‏شدنشان را به طرز عجیبی «می‌بینم»!

هر کودکی وقت خاصی برای بلند شدن انتخاب می‌کند
همه‌شان میل به صعود دارند
می‌خواهند از هر چیزی بالاتر باشند
این است که بغل را همه‌شان ترجیح می‌دهند
هر کدام زمانی خاص
اشیاء را گرفته و روی دو پا می‌ایستند
و از ظاهر حیوانی به انسانی راه‌رونده بدل می‌شوند
فرزندان من تقریباً هفت‌ماهگی بلند شدند
و نزدیک ده ماهگی راه افتادند
بعضی زودتر و بعضی دیرتر
چند وقت است سیدمرتضی هم راه افتاده
خیال آدم راحت می‌شود!
بچه سه مرحله بحرانی دارد
که هر کدام باری از دوش برمی‌دارد
راه بیافتد، به حرف بیاید و از پوشک خارج شود
هر کدامش یک نفس راحت است برای ولی
اولین نفس راحت از سیدمرتضی را کشیدم!

اما بعد؛
تجربه این بوده که هر کدام راه افتاده، بعدی منعقد شده
حیف که امکانات نیست
و گرنه از خدا طلب کرده‌ام فرزند سالم دیگری عطایم کند
در همین ایام که میهمان خدا هستم
نامش را هم برگزیده‌ام؛ سیده سـ... موشح
نه... تا خدا نداده لو نمی‌دهم د:

هر نوزادی خصوصیات اخلاقی خود را با خود دارد
وقتی متولد می‏شود
این را به یقین رسیده‏ام
یکی حرص به خوردن دارد، یکی کیش شخصیت، دیگری وسواس تمیزی و آن یک در گِل هم بیافتد ابایی ندارد!
تنها کاری که ما می‏کنیم؛ خصلتی را تضعیف کنیم و دیگری را تقویت، همین!
می‏خواهم بار دیگر اقبالم را بیازمایم
این‏بار خدا چه خصائصی به فرزندم هنگام تولد می‏دهد؟!
دوست دارم در این حدیث شریک شوم:
«قیل [فی تفسیر الکوثر] هو کثرة النسل و الذریة و قد ظهرت الکثرة فی نسله [نسل النبی(ص)] من ولد فاطمة(ع) حتى لا یحصى عددهم و اتصل إلى یوم القیامة مددهم»
(بحارالأنوار،ج8، ص17 و مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، ج10، ص836)
تا خدا چه خواهد و او چه پسندد.


 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
علاقه به فرزند + چهارشنبه 88 اسفند 19 - 6:56 صبح

علاقه‏ام به کودکان را نزدیکان می‏دانند
چه که پیش از تأهل نیز تجربه نگهداری فرزند داشته‏ام
وقتی تک‏خواهرم به دانشگاه می‏رفت
فرزند خردسالش نزدم می‏ماند
بعضی می‏گفتند علاقه‏اش به تو بیشتر است تا مادرش
این را نمی‏توانم گفت،‍ ولی می‏دانم بیشتر از آن‏که «مامان» بگوید «دایی متی» می‏گفت!
(البته الأن بزرگ شده و برای خود یک وبلاگ هم دارد :)

امروز خدای را نمی‏دانم چگونه باید شاکر باشم
که فرزندانی سالم و پاک عطایم کرده‏است
به هر چه تصور می‏کنم، سپاس نتوانم
که نعمتش فوق لیاقت است و شکرش فوق طاقت
دخترم به زودی سه ساله می‏شود
پسر اولم دو ساله
و پسر کوچکم هنوز شش‏ماه دیگر دارد که یک‏ساله شود 

هر سه فرزندم

 همه‏شان فدای یک تار موی نوادگان پیغمبر(ص) که تشنه در صحرای کربلا به دشنه کین کشته شدند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   26   27   28      >

پنج شنبه 04 فروردین 28

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مرتضی - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X