سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

طمع، حکمت را از دلهای دانایان می برد . [پیامبر خدا علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جنگل ِ شهری + سه شنبه 98 خرداد 14 - 5:0 صبح

حسابی خسته شدیم
یک‌ساعت پیاده‌روی
جنگل‌پیمایی دقیقاً

پل طبیعت را که رد کردیم
وارد یک جنگل شدیم
نام پارک روی آن گذاشته بودند
انسان ساخته
اما
چیزی از جنگل کم نداشت!



دل ِ بشر تنگ شده است
برای طبیعت
قبل‌تر خراب می‌کرد
جنگل را
دریاچه را
حالا امروز
خودش می‌سازد
همان‌هایی که خراب کرده

اما
این‌بار نه همان‌قدر طبیعی
مصنوعی
ساختگی
تلاشی برای بازگشت به زندگی انسانی
به جای ماشینی
می‌خواهد اشتباه خود را جبران کند
انسان مگر چقدر وقت دارد تا همه راه‌ها را با آزمون و خطا طیّ کند؟
بدون هدایت از بیرون
زندگی انسان مثل چرخیدن اسب عصّاری‌ست!

در جنگل رفتیم
تا اتفاق جالبی
جای جالبی را پیدا کردیم
یک موزه بود انگار
«موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس»
روی سردر آن که این‌طور نوشته!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
زولو بی یا + جمعه 98 خرداد 10 - 5:0 صبح

حلقه‌های فلزی را خودم ساخته بودم
سال‌ها پیش
ده دوازده سال شاید
وقتی زن داشتم
می‌خواستم پخت زولبیا را به زن سابق آموزش دهم

«بابا می‌تونم زولبیا و بامیه درست کنم؟»
- آره دخترم
منم کمکت می‌کنم

دستور را دادم
دستور پخت را
همراهی‌اش کردم
حلقه‌های فلزی قدیمی را هم از کابینت درآوردم
خیلی از لوازم قنادی‌مان به همان وقت بر می‌گردد
وقتی‌که
سعی داشتم به زن سابق انگیزه زندگی بدهم
تا از بیهودگی در آید
از بیکارگی و خمودی
از بی‌هدفی در زندگی

خدا را شکر
اگر چه بی‌مصرف مانده بود
این سال‌ها
امروز پیوسته در مصرف
دخترم عاشق پخت و پز شده
مدام از همین وسایل استفاده می‌کند



کارش حرف نداشت
زولبیا و بامیه‌اش عالی
انگشتان‌مان را هم خوردیم
خیلی نازک‌تر و تردتر از مغازه‌ها حتی

چگونه انسان می‌تواند سپاسگزار این‌همه نعمت باشد
از جانب خدا
آن‌چه عطا فرموده و هدیه کرده
پُرکار و پُرتلاش
پُرانرژی و باانگیزه
فرزندی که تنبل و تن‌پرور نباشد
مثل مادر خودش نباشد
الحمدلله
فرزند صالح حقیقتاً که گلی‌ست از گل‌های بهشت :)
باید که پاس داشت
چنین امانتی را!

قَالَ (علیه السلام): «إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ، فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْرِ»(نهج‌البلاغه، ح13)
چون نشانه هاى نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسى نعمت ها را از خود دور نسازید. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
قصد ِ کُشت + چهارشنبه 98 خرداد 8 - 5:0 صبح

«تو امسال ما رو می‌کُشی مریم»
شیرینی خونمان بی‌داد می‌کند
با این شیرین‌کاری‌های دختر گلم! :)



آب دهانم جاری شده
بند نمیِ‌آمد که
وسط ماه مبارک
وسط روزه
رولت خامه‌ای درست کرده
در حدّ تیم ملّی
تنهایی
این‌که می‌گویم تنهایی
یعنی واقعاً تنهایی
فقط موقع بُرش کمی کمکش کردم!

«حالا چطور تا افطار صبر کنیم تا اینو بخوریم؟!»
- به سختی!



خدا را شکر
مدرسه‌ها که تمام شده
روزه که دارد
وقت را رها نکرده
تمرین شیرینی‌پزی‌اش را افزایش داده
می‌خواهد یاد بگیرد
مهارت بیافزاید
می‌داند چه می‌کند
می‌داند در زندگی چه می‌خواهد
هدف دارد
امید که موفق باشد!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «فَمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ، بَرَّزَ مَهَلُهُ وَ فَازَ عَمَلُهُ؛ فَاهْتَبِلُوا هَبَلَهَا وَ اعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَهَا؛ فَإِنَّ الدُّنْیَا لَمْ تُخْلَقْ لَکُمْ دَارَ مُقَامٍ، بَلْ خُلِقَتْ لَکُمْ مَجَازاً، لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الْأَعْمَالَ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، فَکُونُوا مِنْهَا عَلَى أَوْفَازٍ وَ قَرِّبُوا الظُّهُورَ لِلزِّیَال»(نهج‌البلاغه، خ132)
هر کس تقوا را در کانون قلب خویش قرار دهد کارهاى نیک او ظاهر مى شود، وعملش به پیروزى مى رسد، پس براى تحصیل تقوا فرصت را غنیمت شمرید، و براى بهشت (جاویدان) عمل شایسته آن را انجام دهید. (بدانید) دنیا به عنوان اقامتگاه همیشگى شما خلق نشده، بلکه به عنوان گذرگاه شما آفریده شده است تا از آن زاد و توشه اعمال صالح براى سراى جاودانى برگیرید، اکنون که چنین است به سرعت آماده کوچ کردن از آن باشید و مرکبها را براى ترک دنیا آماده کنید! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
احترام به نام + دوشنبه 98 خرداد 6 - 5:0 صبح

«دلم نمیاد بخورم!»
این را مریم گفت
وقتی
فرنی را دید



- پس چطور مردم دلشان می‌آید
نام خدا را
نام اهل بیت را
می‌نویسند و می‌خورند

آری
مشکل من بود
از کودکی
مطلبی هم درباره‌اش نوشته
این‌جا

امسال یک شابلون درست کردم
با مقوا
نام خودمان
امتحانی
خیلی هم خوب درآمد
به جای شابلون‌هایی که نام مقدّس ائمه روی آن است
می‌خواستم کودکانم را بیازمایم
- چطور نام خودمان را دلت نمی‌آید بخوری
ولی مردم‌مان
نام مقدّس ائمه را دلشان می‌آید؟!

نام‌هایی که
دست زدن بدون وضو به آن‌ها را نادرست می‌دانیم
آن‌وقت
روی غذا می‌نویسیم و می‌خوریم؟

امسال شله‌زرد و فرنی‌های‌مان
همه با شابلون جدید ساخته شد
یک سوزن به خودمان
بعد جوالدوز به مردم
چه حالی می‌شویم وقتی نام خودمان را می‌خوریم؟!

قال الأمیر (ع): «أَیْنَ تَذْهَبُ بِکُمُ الْمَذَاهِبُ وَ تَتِیهُ بِکُمُ الْغَیَاهِبُ وَ تَخْدَعُکُمُ الْکَوَاذِبُ، وَ مِنْ أَیْنَ تُؤْتَوْنَ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ؟ فَ «لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ» وَ لِکُلِّ غَیْبَةٍ إِیَابٌ، فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِیِّکُمْ وَ أَحْضِرُوهُ قُلُوبَکُمْ وَ اسْتَیْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بِکُمْ، وَ لْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْیَجْمَعْ شَمْلَهُ وَ لْیُحْضِرْ ذِهْنَهُ، فَلَقَدْ فَلَقَ لَکُمُ الْأَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ» (نهج‌البلاغه، خ108)
این راهها شما را کجا مى برد تاریکى ها تا چه وقت شما را سرگشته و حیران مى نماید دروغها چگونه شما را مى فریبند این بلا از کجا به سر شما مى آید و به کجا باز گردانده مى شوید براى هر زمانى سرنوشتى است، و هر غیبتى را باز گشتى است. پس، از عالم ربّانى خود بشنوید، دلهاى خود را نزد او حاضر کنید، و اگر بر شما فریاد زد بیدار شوید. خبر گزار باید به مردمش راست بگوید، و پراکندگى کار و افکار خود را جمع نماید، و ذهنش را آماده سازد. عالم ربّانى حقایق را همچون شکافتن مهره براى شما شکافت، و حقیقت را همچون کندن پوست درخت براى یافتن صمغ پوست کند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
الگوی مصرف + پنج شنبه 98 خرداد 2 - 5:0 صبح

حرص ایجاد می‌کند
زندگی مدرن
کاپیتالیزم این را ایجاب کرده
فاصله طبقاتی در مصرف

هر غذایی را هر کسی نباید بخورد
هر سینمایی را هر کسی نباید برود
هر خودرویی را هر کسی نباید سوار شود
هر استخری برای هر کسی نیست
این فاصله طبقاتی‌ست



فاصله طبقاتی باید باشد
از ارکان نظام سرمایه‌محور است
نباشد می‌پاشد
چرا؟

کارگر یا کارمند
هر کسی که کالا یا خدمات تولید می‌کند
درآمدی داشته است
باید می‌داشته
حالا که نظام سرمایه‌داری آمده
بانک که راه افتاده
باید بخشی از این درآمد را بدهد
بخش بزرگی هم
ربا به اندک راضی نمی‌شود که
بدهد برای کسی که کار نمی‌کند و درآمد دارد
رباخوار یعنی
کسی که پول برایش پول می‌آورد
بانکدار یعنی
آن‌که از تورّم نان می‌خورد
دلّال و محتکر یعنی

پس
او باید بیشتر کار کند
کارگر و کارمند
هر کسی که تولید می‌کند
کالا یا خدمات
تا
بتواند همان مقدار قبل درآمد کسب کند

آیا کارگر یا کارمند می‌پذیرد؟
البته که خیر
اگر دست خودش باشد
قطعاً نمی‌پذیرد

پس تمدن نیاز به حرص دارد
تحریص کند
بستنی با روکش طلا درست می‌کند
خودرو با دست‌دنده طلا
استخرهایی که شهوانی‌تر باشند
لباس‌هایی که
پوشیدن‌شان برند و مارک محسوب شود
خودروهایی که
حتی دیدن‌شان دست و دل آدم را می‌لرزاند

سرمایه‌داری این است
با تفاخر روی الگوی مصرف
با فاصله طبقاتی
حرص ایجاد می‌کند
آرزو می‌سازد
«بابا یه روز می‌شه ما هم بالای برج میلاد نهار بخوریم و دور خودمون بچرخیم؟»
رستوران گردان در ارتفاع بالا برای همین است
حالا
دیگر او با رضایت خود بیگاری می‌دهد
بیشتر درآمد خود را
با دست خود
تحویل بانک و رباخوار
سرمایه‌دار
چون الگوی مصرف طبقاتی شده است
و او نمی‌خواهد تحقیر شود!

قال علی بن ابی‌طالب (ع): «فَلْتَکُنِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِکُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ، وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ قَبْلَ أَنْ یَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ، وَ ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ کَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْکُمْ» (نهج‌البلاغه، خ32)
باید دنیا در چشم شما کم ارزشتر از تفاله برگ هایى باشد که با آن دبّاغى مى کنند (که بسیار بدبو و متعفّن و بى ارزش است) یا (بى بهاتر از) بقایاى قیچى شده پشم حیوانات باشد (که بر زمین مى ریزد و کسى به آن اعتنا ندارد). و از کسانى که پیش از شما بودند پند گیرید، قبل از آن که آیندگان از شما پند گیرند و این دنیاى پست و نکوهیده را رها کنید زیرا کسانى را که از شما شیفته تر نسبت به آن بودند رها ساخت (و به عاشقان خود کم ترین وفایى نکرد).
(ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
افطار ِ غدیر + چهارشنبه 98 خرداد 1 - 12:22 صبح

برای تفریح
خوشی بیشتر
تنوّع و تفاوت
افطار را رفتیم بوستان غدیر

ساده
همانی که قرار بود در خانه بخوریم
نمایشگاه را که دیدیم
«حج همراه با کالای ایرانی»
بعد از نمایشگاه
خانه نیامدیم
از قبل وسایل لازم را پشت ماشین گذاشته بودیم



«می‌شه هر شب افطار رو بیایم این‌جا بخوریم؟»
- نه پسرم
ساعت رو نگاه کن
خیلی دیر می‌شه
از وقت خوابمون می‌گذره!

هوا عالی
بهاری
بوستان هم خلوت
آرامشی وصف‌ناپذیر
اصلاً وقتی آسمان بالای سرت باشد
بدون سقف
احساس حضور خدا هم بیشتر
انگار بهتر تو را می‌بیند
وقتی روزه‌ات را با نام او باز می‌کنی
حضورش را می‌بینی! :)

قال أمیرالمؤمنین (ع): «أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِیَتِهِ وَ أَسْتَعِینُهُ فَاقَةً إِلَى کِفَایَتِهِ، إِنَّهُ لَا یَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا یَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا یَفْتَقِرُ مَنْ کَفَاهُ» (نهج‌البلاغه، خ2)
حمد و ستایش مى کنم او را براى جلب اتمام نعمتش و اظهار تسلیم در برابر عزّتش و تقاضاى حفظ و نگهدارى از معصیتش، چرا که آن کس را که او هدایت فرماید هیچ گاه گمراه نمى شود و آن کس را که او دشمن دارد هرگز رهایى نمى یابد و هر که را او کفایت کند محتاج نگردد (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
لاکی بر پشت تهران + سه شنبه 98 اردیبهشت 31 - 5:0 صبح

بچه‌های من خوشحالند
آن‌ها که در تهران زندگی نمی‌کنند
آن‌ها گرفتار افسردگی کلان‌شهری که نیستند
آن‌ها
فقط زیبایی‌های تهران را می‌بینند
آن‌چه
عصاره روح و حیات مردم شهر است
چکیده تمام لذّت‌هایشان
که از آن‌ها گرفته شده
غصب شده

وقتی در یک جا جمع شود
بله
پارک‌های وسیع و دلربا را می‌سازد



فرزندان من که تهران زندگی نکرده‌اند
آن‌ها
خمودگی و بی‌روحی آدم‌ها را نچشیده‌اند
آن‌ها
فقط زیبایی تفرّجگاه‌ها را می‌بینند
نتیجه چه می‌شود؟
حسرت

کاربرد اصلی شهرهای مدرن حسرت است
تا جان بکنند
تا شیره جان کارگران را بمکند
حسرت زندگی در کلان‌شهر را به جان شهرستانی‌ها می‌اندازند
حسرت زندگی در شهر را به جان روستایی
در زندگی مدرن
همه حسرت می‌خورند
باید بخورند
تا کار کنند
بیشتر و بیشتر
با درآمد کم
تا باقی درآمد به جیب سرمایه‌داران بانک‌دار برود

انسانی که با روزی هشت ساعت کار
در شهر یا روستا
یک زندگی متوسطی را با عیال زیاد اداره می‌کرد
امروز
در کلان‌شهری مثل تهران
ده دوازده ساعت باید کار بکند
جمعیت خانواده را هم اندک نگه دارد
تا بلکه
بلکه بتواند از مخارج زندگی پرخرج مدرنش بر آید
این زندگی‌ست؟!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنْ سَمِعْتُمْ وَ هُدِیتُمْ إِنِ اهْتَدَیْتُمْ» (نهج‌البلاغه، خ20)
اگر چشم بصیرت را بگشایید، وسایل بینایى شما فراهم شده است، و اگر گوش شنوا داشته باشید سخنان حق به گوش شما رسانده شده، و اگر اهل هدایت باشید وسایل هدایت فراهم گشته (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
گنبد مینا + یکشنبه 98 اردیبهشت 29 - 5:0 صبح

تناقض مدرنیته
تهران مدرن شده است
مظاهر آن را می‌شد دید
از همان روزی که تیمورتاش خانه‌های قدیمی را خراب کرد
دوطبقه‌های شمالی و جنوبی راه انداخت
تناقض تهران آشکار شد

فشار جمعیت
شلوغی فراوان
اما
در کنار تمام آلودگی‌ها و خسته‌کنندگی
مدرنیته همین است
زیباترین و دلگشاترین پارک‌ها را می‌سازند
جذابیت‌های بی‌بدیل



شهر غربی دیگر یکنواخت نیست
تهران حداقل نیست
معمولی بودن محله‌ها را بر می‌دارند
انگار شهر را چلانده‌اند
همه زیبایی‌ها را یک‌جا جمع می‌کنند
در بعضی مناطق
باقی خالی می‌شود
از هر چه که آرامش می‌دهد

این هم مزید بر علّت
روزی که می‌شد در خانه خودت نفس بکشی
حالا نمی‌شود
حالا همه مردم شهر
برای نفس کشیدن باید رانندگی کنند
چند کیلومتر
تا به تفرّجگاه‌های شهر برسند
بر سنگینی ترافیک بیافزایند
شهر را چلانده‌اند
تمام زیبایی‌هایش را چکانده‌اند
در عباس‌آباد و چیتگر و چند نقطه دیگر
باقی از دست رفته است
در خانه‌ها زندگی ممکن نیست
تهران گرفتار مدرنیته غربی شده است!

قال مولانا (ع): «فَإِنَّکُمْ لَوْ قَدْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ، وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا وَ قَرِیبٌ مَا یُطْرَحُ الْحِجَابُ» (نهج‌البلاغه، خ20)
آنچه را که مردگان دیدند اگر شما مى دیدید، ناشکیبا بودید و مى ترسیدید، و مى شنیدید و فرمان مى بردید. ولى آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشیده است (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پل طبیعت + جمعه 98 اردیبهشت 27 - 5:0 صبح

تهران
نوروز 98
آمده‌ایم برای دیدوبازدید
با بچه‌ها

در خانه نمی‌شود ماند
خانه‌های تهران
آپارتمان
کوچک
باید بیرون رفت
قرار شد برویم پل طبیعت



ترافیک سنگین همّت
عجیب بود
مگر قرار نبود عیدها تهران خلوت باشد
دیگر نیست
با این جمعیت فزاینده
دیگر عیدها هم خلوت نیست
یک ساعت در شلوغی ماندیم
حرکت‌های لاک‌پشتی
«بچه‌ها تهران این است
جای زندگی نیست
انسان‌ها این‌جا می‌میرند
روح‌شان
در این ترافیک‌های وحشتناک
حتی استفاده از اتوبوس و مترو هم خسته‌کننده است
این شهر دیگر جان ندارد!»

قال أمیرنا (ع): «وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ یَفْقَهِ الْوَاعِیَةَ وَ کَیْفَ یُرَاعِی النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّیْحَةُ، رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ یُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ»(نهج‌البلاغه، خ4)
گران باد گوشى که نداى نصیحت را نشنود، و آن که آواى بلند گوشش را کر نموده چگونه صداى ملایم مرا بشنود. آرام باد قلبى که از خوف خدا از ضربان باز نمى ایستد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ادب ِ حضور + دوشنبه 98 اردیبهشت 23 - 5:0 صبح

انسان در جامعه می‌زیَد
جامعه ابعاد مختلف
کوچک خانواده
بزرگ می‌شود تا جامعه جهانی

هر بُعدی آدابی دارد
متفاوت و متشابه
جایی بعضی ساقط می‌شود
جایی دیگر واجب

کودکان یک دور آموزش جامعه‌پذیری می‌خواهند
جامعه را بشناسند
ابعاد مختلف
کاری در خانه می‌شود
در مهمانی نمی‌شود
در مهمانی خانوادگی بشود
در مهمانی غریبگی نمی‌شود
آدابی هم بین رفقا و دوستان شفیق ساقط می‌شود

این یک پروژه خاصّ است
در تربیت
در آموزش روابط اجتماعی



هر جایی که برویم
هر فضای خاصی
آداب آن را پیشاپیش توضیح می‌دهم:
«فلان کار شاید زشت نباشه
ولی
در این مکان انجام دهید بدشان می‌آید
مردم ما
فرهنگ ما این طور است»

گاهی
خیلی از اوقات شاید
خیلی از سنّت‌ها بن‌مایه عقلی ندارد
ریشه‌های خِردورزانه
ولی
سنّت که می‌شوند
فرهنگ که بشوند
چه من بدم بیاید یا نیاید
چه بخواهم یا نخواهم
آثاری در دیگران دارد
و در اعتباری که نزدشان دارم:
«بچه‌ها
شما نیاز به اعتبار اجتماعی دارید
هر انسانی دارد
ما داریم
بدون اعتبار اجتماعی
زندگی ممکن نیست
پس
باید به فرهنگ و سنّت‌های مردم احترام بگذاریم
تا پذیرفته شویم
تا اعتماد کسب کنیم
تا جایی که تعهدمان نسبت به خدا را بر هم نزده است
با تعالیم دین‌مان تعارض نکرده»

یاد گرفته‌اند
مؤدب شده‌اند
تعریفی
هر کسی که رفتارشان را در محیط اجتماعی می‌بیند
حتی در مدرسه
زبانزد معلم و ناظم و مدیر!

قال علی (ع): «لِسَانُ الصِّدْقِ یَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِی النَّاسِ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ یَرِثُهُ غَیْرُهُ.» (نهج‌البلاغه، خ23)
نام نیکى که خدا از شخصى در میان مردم رواج دهد بهتر از میراثى است که دیگرى بردارد. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

چهارشنبه 103 آذر 7

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سیده مریم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X