سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خدا بر عهده نادانان ننهاد که دانش آموزند تا بر عهده دانایان نهاد که بدانان بیاموزند . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چادر ممتاز + جمعه 94 فروردین 21 - 11:26 عصر

ساعت ده صبح برگزار شد
امروز
مراسمی در دانشگاه قم
ظاهراً دانش‌آموزان ممتاز را دعوت کرده بودند
هدیه‌ای هم دادند
ما هم رفتیم

به خانه که باز گشتیم
لابه‌لای هدایای اهدایی
مریم پارچه‌ای گلدار پیدا کرد
به من داد و گفت:
«اینو خودت برام چادر نماز بدوز!»

تأکیدی که در کلامش بود
احساس کردم برایش مهم است
این‌که «خودم» برایش بدوزم...

قیچی را برداشتم
برشی زدم
و چند دوخت
زیاد طول نکشید
... که اولین چادر را در عمرم دوختم!

حدس می‌زدم کار دشواری نباشد
و نبود
واقعاً نبود
از تعریف چادر استفاده کردم
این‌که اساساً چیزی جز یک «چهاردوری» نیست
یک تکه پارچه مستطیل
که زیر آن گرد بریده شده
فقط برای این‌که مخروطوار بر زمین تراز گردد

با همین نکته کار انجام شد
و به نظرم ایرادی نداشت
خوب از کار درآمد یعنی!

گاهی بعضی چیزها برای بچه‌ها مهم می‌شود
حیاتی می‌شود اصلاً
چیزهایی که ممکن است به چشم ما نیاید
متوجه نشویم
ولی برای آن کودک
در آن لحظه خاصّ
انگار مرز «بود» و «نبود» است
همه چیز است و همه چیز!

امشب سیده‌مریم با همین چادر، نمازش را خواند! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کتابخوان + پنج شنبه 94 فروردین 13 - 6:42 عصر

جایی در نوجوانی
در کتابی می‌خواندم:
کودک را با شکلات هم که شده کتابخوان کنید
به عنوان تشویق یعنی
لای کتابش شکلات بگذارید!
«کابوک»* می‌خواست با این پیشنهاد
«شیرینی ِ شکلات» را به کتاب پیوند بزند
به روش «بازتاب شرطی پاولف»!**

از خودم پرسیده بودم
خوب یادم هست
همان لحظاتی که آن سطور را می‌خواندم:
چرا به شکلات، کتاب را قیمت دهم؟
نمی‌شود گران‌ترش کرد؟
مثلاً بگوییم به کودکان‌مان:
اگر شکلات نخورید برای‌تان کتاب می‌خرم!

تحلیل ساده‌ای به نظرم رسیده بود:
ارزش را کودک از «جایزه‌ی تشویق» می‌گیرد، نه «مناسبت ِ تشویق»!
یعنی چه؟!

اتفاق عجیبی می‌افتد
آن‌چه بزرگ‌ترها اراده می‌کنند متفاوت می‌شود معمولاً
با آن‌چه کودک می‌فهمد...

از «تعلیق الف به ب» بزرگ چه اراده می‌کند؟
که بگوید «ب ارزشمند است»
که «اگر مسواک بزنی، برایت تبلت می‌خرم»
یعنی «معلّق کردن تبلت به مسواک»
اما کودک چه می‌فهمد؟
که «الف خیلی ارزشمند است که می‌تواند جایزه قرار بگیرد، حتی و قطعاً بیشتر از ب»
که «همه چیز به آن سنجیده می‌شود»
که «معیار برای ارزش‌گذاری سایر چیزهاست»
خیلی درک متفاوتی‌ست، نه؟! :)

گفته بودم اگر خوب درس بخوانید
و رفتارهای خوب داشته باشید
فلان و فلان و فلان‌طور رفتار کنید
می‌برمتان کتاب‌فروشی
و «یک» کتاب می‌توانید انتخاب کنید
تا برای‌تان بخرم
که برای خودتان باشد
برای خود ِ خودتان!

به قول خود عمل کردم
کتاب‌شان را خریدم
کوچک‌ترین‌شان، کتابی که رنگ‌آمیزی داشته باشد
و دو تای دیگر
قصه‌هایی از امامان(ع) برگزیدند
خودشان
و من دخالتی در انتخاب‌شان نداشتم

نظریات نوجوانی خود را می‌آزمایم
و اگر جواب بدهد...
به گمان من اصلاً، کودکان «ارزش» را از همین «تعلیق»های والدین فرا می‌گیرند
این‌که چه چیز را به چه معلّق می‌کنند
حالا...
آیا خوب است بگوییم: «هر سوره قرآن حفظ کنی هزار تومان به تو می‌دهم؟!»
کودک از این تعلیق چه یاد می‌گیرد؟!

* نویسنده آن کتاب (شعبان طاووسی)
** دستاورد آزمایشی که ترشح بزاق دهان سگ را با صدای زنگوله پیوند زده بود
انسان را هم البته به عنوان یک «حیوان»
شرطی‌‌شونده در نظر گرفت!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کتاب 9 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کارنامه توصیفی + شنبه 93 اسفند 16 - 9:1 عصر

وقتی کودک بودیم
نه فقط دبستان
حتی در راهنمایی و دبیرستان نیز
همیشه درگیر «نمره» بودیم
عددی که شاخص ارزیابی وضعیت تحصیلی‌مان بود
دو عدد «20» و «-0-» معنایی خاص در زندگی ما پیدا کرده بودند
فراتر از عدد بودن
مفهومی ارزشی داشتند

بعدترها
وقتی دختر خودم مدرسه‌ای شد
پارسال
دیدم ارزشیابی «کمّی» را به «کیفی» بدل کرده‌اند
کارنامه‌ای که مدرسه داد
یک فهرست از «خیلی خوب» بود
چیزی معادل مثلاً A یا +A در کشورهای غربی

امسال اما باز هم وضع تغییر کرد
امروز رفتم و این کارنامه را گرفتم:

[بزرگنمایی]
برای پسرم است
ارزشیابی کیفی را هم ارتقاء داده
«توصیفی» کرده‌اند
کاملاً بیانگر وضعیت اخلاقی و دانشی و روانی دانش‌آموز
حتی چیزی فراتر
حسّ و حال و روحیّات او را نشان می‌دهد

این خیلی خوب است
این‌که شاخص‌ها این‌طور تفصیلی باشند
و این‌طور دقیق
وضعیت فرد را نشان دهند
قطعاً بهتر می‌توان برای ارتقاء وضعیت او برنامه‌ریزی کرد
اما...

وقتی کارنامه را به ما ندادند
و گفتند: قرار نیست بدهیم!
(من آن را در کسری از ثانیه در همان مدرسه تصویربرداری کردم!)
از وزارتخانه بخشنامه کرده‌اند انگار که فقط به رؤیت اولیاء برسد
و از مدرسه خارج نشود
گفتند قرار است بایگانی شود در پرونده دانش‌آموز
برای همیشه...

وقتی این را شنیدم
به فکر فرو رفتم
گذشته ما پنهان است
جز یک نمره و معدّل نهایی چیزی باقی نمانده است
اگر امروز این گزارش‌های تفصیلی از کودکان جمع شود
اگر همین رویه در دوره‌های بعدی آموزشی هم به کار گرفته شود
بیست سال بعد
سی سال بعد
این فرد چه گذشته نگران‌کننده‌ای خواهد داشت
وقتی بخواهد مسئولیتی بر عهده بگیرد
وقتی مسئولیتی را بر عهده گرفت
چه داده‌های حجیمی از گذشته وی در اختیار دوست و دشمن قرار خواهد داشت؟!

روزی خواهد رسید که مثلاً در نقد فلان حرف رئیس جمهور، رسانه‌ها بگویند:
«آقای پرزیدنت در دوره دبستان نیز سابقه چنین رفتاری داشته است و فلان‌طور به جهان می‌نگریسته است!»


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مدرسه 36 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کلاژآگهی + پنج شنبه 93 اسفند 14 - 8:42 صبح

در فکر این بودم که چه کنم
با این دفترچه‌های رنگی
که هر هفته لای در خانه‌مان می‌گذارند!

آگهی‌هایش که به کار نمی‌آید
اصلاً ربطی به زندگی ما ندارند
ولی رنگی بودن تصاویر
و کیفیت بالای چاپ...

فکری به ذهنم رسید
حداقل بگذار برای بچه‌ها مفید باشند

یک قیچی و یک چسپ
چند تکه مقوا
و چند دفترچه آگهی
در اختیار کودکان
ببرند تصاویر دلخواهشان را
و بچینند
و بچسبانند

چه فایده؟
اول این‌که یک کار جذاب انجام داده‌اند
با اختیار و میل خودشان
ترکیب‌سازی می‌کنند
آن‌چه دل‌شان می‌خواهد برمی‌گزینند
هم من با علایق و سلایق‌شان بیشتر آشنا می‌شوم
هم خودشان وقت خوشی را سپری می‌کنند
و مهارت‌هایشان افزایش می‌یابد
در کار کردن با کاغذ و چسب و قیچی
و از همه مهم‌تر
خودباوری و عمل بر حسب تصمیم
استقلال را تجربه می‌کنند یک جور
هزینه زیادی هم ندارد
هزینه را قبلاً شرکت‌های تبلیغاتی پرداخت کرده‌اند!

یادم می‌آید کودکی خود را
یک مجله که به دستم می‌رسید
یا بروشور تبلیغاتی
عکس‌های ماشینش را می‌بریدم
و به دیوار می‌چسباندم

انگار بچه‌های من هم به تصویر خودرو بیشتر علاقه دارند! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: بازی 21 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سوپ ِ بارانی + پنج شنبه 93 بهمن 23 - 12:51 عصر

کودکان را آسان می‌توان شاد کرد
روحیه آنان
به سادگی قابل مدیریت و ارتقاست

امروز وقت نهار که شد
باران می‌بارید
نم‌نم بود و نه خیلی زیاد
دوست داشتند طراوت آن را حسّ کنند
گفتم به حیاط بروند
ناگهان
به نظرم رسید غذای‌شان را بدهم همان‌جا
سوپ ِ داغی
که برای نهار تدارک دیده بودم

خنکی هوا
نم‌نم باران
طراوت بی‌نظیر آسمان
نور کم خورشید که از پشت ابرها
فضایی بهاری و شاعرانه پدید آورده بود
با بخاری که از سوپ بلند می‌شد...

بچه‌ها خیلی خوشحال شدند
خیلی...
بیش از آن‌چه تصوّر می‌رفت

استاد حسینی(ره) انسان را با سه بُعد توصیف می‌فرمایند:
«روح، ذهن و جسم»
و اولی را نسبت به دومی مهم‌تر
و دومی را نیز
مهم‌تر از سوّمی بیان می‌دارند

آرامش و امنیت روحی و روانی
بیشتر در سلامت انسان تأثیر دارد
بر این مبنا
و برای والدین
این آسان‌ترین راه
برای ارتقاء وضعیت سلامت کودکان

به جای هزینه‌های فراوان برای جسم‌شان
یا این‌همه کلاس فوق‌العاده و کتاب‌های گام به گام و شیوه‌های بالابالا
برای افزایش قدرت ذهن و تفکّرشان
با ایجاد تنوّع
گاهی با کمی تغییر شرایط
کمی مدارا کردن و نوآوری در زندگی
خیلی می‌توان به ارتقاء وضعیت کودکان کمک کرد
به جای مسافرت‌های پرهزینه و رفتن به بوستان‌های دور حتی

به عنوان یک انسان
آن‌ها نیز بیش از توجه به جسم و ذهن
نیاز به توجه روحی دارند
و ارتقاء وضعیت روح و روان انسان
نیاز به هزینه مالی ندارد
فقط کمی دقت و توجه می‌خواهد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بازی مقوایی + دوشنبه 93 بهمن 20 - 11:37 صبح

از سوریه که باز می‌گشتم
چند بازی مقوایی خریدم
به رسم سوغات
اما هم راهنمای آن‌ها به زبان عربی بود
و هم بعضی کلمات و اعداد به زبان انگلیسی

به نظرم آمد حالا که تقریباً باسواد شده‌اند
به فارسی ترجمه کنم
تا قابل استفاده‌شان شود

اول این بازی‌ست که نام آن را «بازی خانواده» گذاشتم
«عقوبة کذّاب» چندان نام جالبی به نظرم نیامد
جعبه‌‌ای هم برای آن درست کردم
و راهنمایی به زبان فارسی
پشت جعبه

[تصویر بزرگ]

در این چند روز خیلی مورد توجه‌شان قرار گرفته
خصوصاً سیداحمد
خیلی اصرار دارد
تا درس و مشق تمام شود می‌آید سراغم و به  این بازی دعوت می‌کند

دیگری را به نام «تک» به بچه‌ها شناساندم
فعلاً ولی نه بازی اصلی‌اش
اعداد رنگ‌دار را پشت و رو می‌چینند
تا مدتی به صورت بازی حافظه درآمده
بازی آن را گذاشته‌ام بعدتر یادشان بدهم
به نظرم آن هم بازی سرگرم‌کننده‌ای باشد
خصوصاً این‌که تمام اعداد و راهنمای آن را نیز به فارسی برگرداندم

[تصویر بزرگ]

با زیاد شدن دفاتر تکثیر و چاپ رنگی
کارها خیلی آسان شده
هر بازی و طرحی که بخواهید
فوری چاپ می‌شود و لمینت یا سلفون
با قیمت‌هایی بسیار ارزان و باورنکردنی!

به گمانم بچه‌ها لذت بیشتری می‌برند وقتی بازی «ساخته» می‌شود
تا این‌که «خریده» شود
وقتی می‌بینند پدرشان بازی را تولید می‌کند
و با او تا دفتر نشر همراه می‌شوند
و می‌بینند چطور از دستگاه چاپگر خارج می‌گردد
وقتی در بریدن آن با قیچی مشارکت می‌کنند
بازی معنای جدیدی پیدا می‌کند اصلاً
چیزی منحصر به فرد
که نظیر ندارد
می‌شود همان نامی که خودشان می‌گویند: «بازی ِ خودمان» :)


پ.ن.
اگر مایل هستید بازی را برای خود بسازید
فایل‌های اصلی را برای دانلود قرار دادم
از این نشانی بازی خانواده را دانلود بفرمایید
و از این نشانی بازی تک را.
کافیست روی مقوای کوتد (یک روی آن براق است) بدهید چاپ رنگی کنند
با قیچی ببرید و بازی کنید
و یا اگر مایل بودید بیشتر محفوظ بماند و دیرتر خراب شود
یا روی مقوای مذکور را بدهید یک رو سلفون کنند
یا
بهتر است روی کاغذ نازک چاپ رنگی کرده
سپس لمینیت نمایید
در این روش آخر کاملاً مثل کارت‌های پلاستیکی خیلی محکم و خوب در می‌آید
نکته: هرگز مقوا را لمینیت نکنید
زیرا پس از بریدن
پس از چند بار استفاده
از وسط برش می‌خورد و دو تکه می‌شود!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: بازی 21 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پازل شش گوش + سه شنبه 93 دی 30 - 11:23 صبح

پازل‌ها معمولاً بازی‌های سرگرم‌کننده‌ای هستند
همین قطعاتی که باید کنار هم چیده شوند
از روی مشابهت‌هایی که در رنگ و طرح دارند
تا تصویر خاصی را
که از قبل طراحی شده
باز ایجاد نمایند
و بسیار مهارت‌افزار
در قدرت تشخیص تشابه
تشخیص تناسب و هماهنگی
میان قطعاتی که باید کنار هم قرار بگیرند

ولی فقط یک‌بارشان جذاب است
یک‌بار
تا تصویر ِ از پیش طراحی شده نمایان شود
و تصویر، همیشه تکرار می‌شود

اما اخیراً پازلی یافتم
که هیچ طرح از پیش تعیین‌شده‌ای ندارد
تنتریکس
سایت رسمی آن این است
و یک نسخه رایانه‌ای بسیار پیچیده ولی زیبایش را
به صورت آن‌لاین
این شرکت تولید کرده

من هم ساختم
برای بچه‌ها
برای افزایش مهارت‌های آنان


کارت‌ها را کوچک‌تر ساختم
و تعداد آن‌ها را افزایش دادم
خطوط را در چهار رنگ کشیدم
که در هر کارت تنها سه رنگ دیده می‌شود
هر کدام از بازی‌کنان یک رنگ بر می‌گزیند
کارت‌ها را تقسیم می‌کنند
طوری باید زنجیره‌ای از رنگ خود ایجاد نماید
که پیوسته‌ترین باشد
کارت‌ها که تمام شد
آن‌که طولانی‌ترین زنجیره را از رنگ خود ساخته باشد برنده است!

تشخیص این‌که کدام کارت در کجا قرار بگیرد
ابتدا برای بچه‌ها خیلی سخت است
این‌که رنگ‌ها منطبق باشند
بارها کارت را اشتباه می‌گذارند و رنگ‌ها جابه‌جا
ولی زود فرا می‌گیرند

فایلی که ساخته‌ام را نیز می‌گذارم
اینجا
هر کس مایل بود پرینت رنگی بگیرد و با قیچی ببرد
و این بازی جذاب را برای فرزندان خود بسازد
بازی‌ای که «تکرار» ندارد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: بازی 21 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جشن تولّد + جمعه 93 دی 19 - 4:50 عصر

امروز را جشن گرفتیم
خودمان دور هم
یک کیک تولّد کوچک
صبح خریدم و بچه‌ها جمع شدند

نه...
تولّد هیچکدام‌شان نبود
خودشان هم می‌دانستند
تولّدهایشان فروردین و تیر و شهریور است
و حالا دی‌ماه

گفتم که تولّد پیامبر (ص) است
همان پیامبری که شما فرزندان ِ فرزندان ِ فرزندان او هستید
همان که آخرین بود
بعد از آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی (ع)
کیک را مریم برید
همه خوردند
و من بیشتر از همه :)

بعد از تولّد امام هادی (ع)
این دومین جشن تولّدی بود که خودم برایشان گرفتم
به هدف این‌که
هدف از جشن تولّد را عوض کنم
از خودپرستی به سوی خداپرستی...

تولّد ما که ارزشی ندارد
تا برایش جشن بگیریم
اما کسانی به این عالم پا گذاشتند
که تولّدشان مهم بوده است
برای بشریّت مهم بوده است
برای فرشتگان هم مهم بوده است
برای تمام مخلوقات الهی مهم بوده است
برای ما هم صد البته!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نابغه کوچک + یکشنبه 93 دی 14 - 11:14 صبح

اخیراً کارتونی از شبکه پویا پخش شد
کودکی
که در یک بازی عجیب استاد بود
بازی‌ای که تا به حال نمی‌شناختم

دیدم اما بچه‌هایم اشتیاق عجیبی به این بازی پیدا کرده‌اند
وقتی آن را با این هیجان
در کارتون مذکور می‌بینند

پرسیدم: می‌خواهید برای شما هم از این بازی درست کنم؟!
بالاتفاق خود را به آغوشم پرت کردند و گفتند: «بله، بله، بله ...»
حتی سیدمرتضی
انگشتانش را به شکل مخصوص بازی ویچی در آورد! :)

این شد که اینترنت را کاویدم
راهنمای فارسی آن را از اینجا
و راهنمای انگلیسی را از اینجا خواندم

از روی تصاویری که دیدم
یک نما در فتوشاپ ساختم
یک‌بار صفحه بازی را با طرح چوب تزیین کردم
و یک‌بار با طرح سنگ
و اما مهره‌ها
تعدادی دایره مشکی کشیدم
در همان صفحه فتوشاپی
بعد از این‌که پرینت A3 رنگی گرفتم و لَمینت کردم
تمام مهره‌ها را که با قیچی بریدیم
من و مریم
عملاً مهره‌هایمان یک‌رو سیاه و یک‌رو سفید شد

خب مهره‌های بازی اصلی از سنگ باید باشد ظاهراً
ما کاغذی ساختیم
ولی بودن لمینت در دو روی آن
استحکام خوبی به مهره‌ها داده است

دیروز تمام شد
من و مریم بازی کردیم
چند بار من بردم
و چند بار او

در پس‌زمینه سنگ می‌بینید که چگونه مریم که مشکی است
مرا که رنگ سفید دارم محاصره کرده و برنده شده است
و در تصویری که پس‌زمینه چوب دارد
این من بودم که با رنگ سفید
به ناگاه مهره‌های سیاه حریف را خفه کردم!
راه تنفسش را بستم
و برنده شدم!

بازی فکری جالبی‌ست
به نظرم متأثر از نگاه کنفسیوسی به جهان هستی‌ست
نگاه خیر و شرّ
که نماد آن دایره «ین و یانگ» است

این‌که سیاه همیشه ابتدا بازی را شروع می‌کند
و سفید به او گاهی مهلت می‌دهد
که تا چند گام پیش بیاید
و سپس تلاش می‌کند
تا راه نفس او را ببندند
در هر کجا از عالم که شرارت می‌نماید!

مانند بحث معاد سیدمنیرالدین(ره)
که فاعلیت منفی در عالم را
متقدّم زمانی می‌داند
بر فاعلیت مثبت
بحثی که در جلسات 34 الی 39 مبادی اصول فقه (1374) طرح می‌نمایند...

از فرصت‌ها باید استفاده جُست
و زندگی کودکان همه‌اش فرصت است
فرصت برای ارتقاء آگاهی‌های آنان
درک آنان
قدرت فهم و استنتاج ذهنی
قدرت برای تغییر آینده
همین کودکان امروز هستند که آینده را می‌سازند!
شک دارید؟!
پس: «إغتنموا الفرص...»


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: بازی 21 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کوزه های رنگی + چهارشنبه 93 دی 10 - 9:23 صبح

«روش تربیت در محیط باز و متضاد»
«عوامل تربیتی آن»
«احساس  تقلید در کودک»
«رقابت ِ او»
«مایه‌ور کردن احساس شخصیت و هویّت»
«به کار گرفتن بچه‌ها در صحنه»
«اسباب ِ خودیابی کودکان»
«هنر و ادبیات و داستان، عاملی برای شخصیت و حُرّیت و تفکر در بچه‌ها»
«مطلّع بودن از نیروهایی که در بچه‌ها به تدریج شکل می‌گیرد»

«به ابتذال کشاندن ارزش‌هایی بزرگ که نفرت جایگزین آن‌ها خواهد شد!»
«فقیه کسی‌‌ست که اغراض و مقاصد را هم بشناسد»
«انسان ِ آزاد، موضوع تربیت»
«آدمی از عملش به اندازه بینشش بهره می‌برد»

تفاوت همه این بحث‌ها
در «جامعه‌ای امن که به حرکت خود رسیده است»
با «جامعه‌ای متضاد و بحرانی»

روش تربیتی در «مکه» را متفاوت با روش تربیتی‌ای می‌داند
که رسول اکرم (ص) در «مدینه» برگزید

مدینه به عنوان جامعه‌ای اسلامی
که حرکت خود را یافته است
و مکه به عنوان جامعه‌ای
که شرک و بت‌پرستی در آن بیداد می‌کند
جامعه‌ای که فرهنگ آن در شرایط بحرانی قرار دارد

تفاوت «شعار» با «شعور» را در فرمایشات این استاد بزرگوار می‌توان فهمید
در زمانی‌که این حرف‌ها برای خیلی‌ها قابل فهم نبود!

قبل‌ترها تمامی نوارهایی که از «عین صاد» یافته بودم
بیشتر هم مربوط به سایت رادیومعارف
جمع کرده و استماع
این‌بار اما از سایت پاتوق کتاب فردا
فیلم‌های استاد علی صفایی حائری را خریداری کردم

شگفتا
انسان وقتی حالات گوینده را هنگام سخن می‌بیند
أوقع فی‌النفس می‌شود انگار بحث
خیلی تفاوت می‌کند با وقتی که تنها صدا را می‌شنود
آن جدّیت را
آن جزم و عزم و اخلاص در بیان را
آن سوز و گداز و اهتمام و صداقت را

استاد صفایی (ره) همان سال‌های اول انقلاب
چیزی را پیش‌بینی کرده بود که امروز با آن درگیر هستیم
«چگونه جوانان را در این عصر تربیت کنیم؟!»
در بحثی با عنوان: «انسان در دو فصل»

وقتی بهره انسان از عملش
به اندازه بینش وی باشد
رفتارهایی که تحت تأثیر شرایط از او صادر می‌شود
نمی‌تواند بر باورهای وی بیافزاید
و به طرفةالعینی
در مواجهه با سیل هجمه فرهنگ کفر رنگ می‌بازد و تغییر می‌یابد
متحوّل می‌شود و از دست می‌رود!

ایشان قدرت جامعه در «رفتارسازی» را به حدّی می‌داند
آن‌جایی که «قدرت و مسئولیت» به فرد می‌دهد
که آدم‌های تنبل را هم به حرکت وامی‌دارد
مثال می‌زند به جوانانی که حتی رختخواب خود را در منزل جمع نمی‌کنند
ولی در اردوهای گروهی
چه با اشتیاق کار می‌کنند و فعالیت می‌نمایند!

من چه بگویم که کودکانم
از وقتی‌که پنج و شش و هفت سال بیش نداشتند
پیوسته و با علاقه
رختخواب‌های خود را پهن نموده و جمع می‌کنند!
قدرت «آزادی» دادن
و «ارزش» قائل شدن برای کودک است
قدرت اعطای «مسئولیت»
و «جدّی» گرفتن او
و صاحب «سهم» دانستن آن‌ها در زندگی
این‌که بخشی از ارکان خانه‌اند
و قسمتی از «هویت خانواده» را تشکیل می‌دهند
«نظرشان» اهمیّت دارد
و «حرف‌شان» اعتبار
به «شکایات‌شان» عادلانه رسیدگی می‌شود
و تمامی «خواسته‌هایشان»
با دقّت بررسی شده
در صورت ناممکن بودن
به درستی و با «صداقت» توجیه می‌گردد!

چند روز پیش با هم رفتیم و سه کوزه کوچک خریدیم
چقدر مشتاقانه طراحی کردند
و رنگ زدند
و چقدر این کار را جدّی گرفتند
زیرا احساس کردند که جدّی گرفته شده‌اند
که اجازه دارند از رنگ استفاده کنند
و تمام تخیّل خود را بر یک شیء واقعی و دارای کاربرد
پیاده نمایند
کوزه‌هایی که قرار است جامدادی خودشان باشد

حدس بزنید هر کدام از کوزه‌ها را کدامشان طراحی کرده‌اند؟! :)

خداوند شیخ علی صفایی را قرین رحمت فرماید
و روحش را شاد
و راهش را پر رهرو
که امروز بیش از پیش به اندیشه‌های تربیتی کارآمد محتاجیم.

پ.ن. مشاهده بخشی از فرمایشات استاد:
[لینک فیلم]

...

...


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - روحانیت 20 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2      >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرزندانم 3 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X