سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خوشا کسى که معاد را به یاد آورد ، و براى حساب کار کرد ، و به گذران روز قناعت نمود ، و از خدا راضى بود . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شیشه های رنگارنگ + شنبه 99 مرداد 11 - 7:0 صبح

یهو علاقه پیدا کرد
از کسی شنید
خوشش آمد
رفت و رنگ ویترای خرید
رنگ‌هایی شفاف
مختص رنگ‌آمیزی شیشه



شیشه‌ای دیگر در خانه نمانده
شیشه‌ای که جان سالم به در برده باشد
از رنگ‌های مریم
از رنگ‌آمیزی مریم! :)



حالا هر کدام بشقابی مختص به خود دارند
لیوانی اختصاصی
نشان‌دار شده ظروف‌شان
دیگر معلوم است هر کدام در چه ظرفی غذا می‌خورد



قال ازْهَدُ الزّاهِدین (ع): «الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ [حَاجَتِهِ] حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ» (نهج‌البلاغه، ح3)
بخل ننگ است و ترس مایه نقصان، فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى سازد و آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - هنر 24 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شهر از فراز ِ پارک + شنبه 99 مرداد 4 - 4:0 صبح

مسیریاب‌ها نرم‌افزارهای خوبی هستند
کار راه می‌اندازند
شهری را که نمی‌شناسی
آشنا که نباشی

با بچه‌ها بیرون بودیم
گفتم نزدیک‌ترین پارک را نشان بده
داد
مسیر خودرو را عوض کردم
چقدر بالا
چقدر مرتفع
و البته چقدر خلوت
انگار غیر از ما کسی در پارک نبود
بام تهران بود واقعاً
حس می‌کردی هم‌قدّ برج میلاد شدی



باران گرفت
طاقی پیدا کردم و زیر آن ایستاده
مرد جوانی پیش آمد
رشته حقوق
دفتر وکالت داشت
سر بحث را باز کرد
همان مسأله همیشگی ازدواج و خانواده
مشکل اصلی جوانان این روزگار

یاد استادی* افتادم
پرسیده بودند چرا آخوندها لباسی متفاوت دارند
آیا لباس شهرت نیست
در حالی که می‌دانیم زمان رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) نبوده است
لباس ایشان متفاوت از عامه مردم

پاسخ نیکی داد:
روحانی مثل مکانیک نیست
ماشین خراب شود و مراجعه کنی دکّانش
یا مثل طبیب
بیمار برود به مطبّش
مغازه ندارد که مردم هر وقت کار دارند آن‌جا بروند
زیرا فقط پاسخگوی مسائل شرعی نیست
کار او فقط «نظری» نیست

تخصص روحانی «سبک زندگی اسلامی» است
مردم همیشه و همواره و هر لحظه با او کار دارند
پرسش‌های روزمره زندگی را
هر جا که به دین ارتباط دارد
که البته همه‌اش مرتبط با دین
که دین یک سبک زندگی است
که دین به همه مسائل روزمره کار دارد
بپرسند
یا ببینند و الگو بردارند
لباس روحانیت برای این است که بفهمند این آدم متخصص این کار است
رفتارش
گفتارش
سلوک و منش او بشود الگویی برای دین‌داری
کار آخوند تبلیغ «عملی» است

فلسفه لباس روحانیت این
و گرنه که ما هم مثل پریست‌ها
کشیش‌های مسیحی
می‌شد عنداللزوم یک تکه سفید لای یقه‌مان بگذاریم و ناگهان به یک مبلّغ مذهبی تبدیل شویم
اسلام این‌طور نیست
الگوهایی می‌خواهد که به چشم دیده شوند
بین مردم باشند
با مردم زندگی کنند
ولی رفتارشان منطبق بر دین
با رفتار غیردینی متفاوت باشد

این است که استادی** می‌فرمود:
روحانی باید که چشم و قلب و زبانش روحانی باشد

روحانی اگر «روحانی» باشد
لباس روحانیت هم به تن داشته باشد
مردم که روحانیت او را ببینند
اصلاح می‌شوند
جامعه طریق صلاح را در پیش می‌گیرد
وقتی روحانی صالح باشد

در گذشته این‌طور بوده
باید آینده نیز چنین باشد!

کتب الأمیر (ع): «وَ انْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ مَالِ اللَّهِ، فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَکَ مِنْ ذَوِی الْعِیَالِ وَ الْمَجَاعَةِ مُصِیباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ وَ الْخَلَّاتِ» (نهج‌البلاغه، ن67)
در بیت المالى که نزد تو جمع شده دقت کن و آن را براى عیالمندان و گرسنگانى که در نزد تو هستند مصرف کن، و به فقیران و نیازمندان برسان. (ترجمه انصاریان)

* استاد حسینی الهاشمی (ره)
** استاد طیّآره (ره)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
صنعت ِ ایرانی یخچال + شنبه 99 تیر 28 - 9:0 صبح

اصلاً نمی‌دانستم
باور هم نمی‌کردم
خیلی برای خود من جالب بود

قبل‌تر از خودم پرسیده بودم
چرا یخچال را «یخ چال» نامیده‌اند؟!
چرا «یخ کمد» نیست؟!

آن روز فهمیدیم
وقتی به موزه علوم و فناوری رفتیم
فروردین پارسال

مردم ایران یخ داشتند
در گذشته
در همه طول سال
وقتی که یخچال و فریزر نبود
با سامانه‌ای که خود اختراع کرده بودند

آقایی که مسئول این قسمت از موزه بود
این‌طور توضیح داد:
دیواری بلند و طولانی می‌ساختند
پشت آن حوضی کم عمق
طوری که آفتاب نخورد
آب که پر می‌کردند
شب‌ها یخ می‌زد
دوباره آب می‌ریختند
باز یخ می‌زد
لایه‌لایه یخ می‌شد
روزها هم آفتاب نمی‌توانست آب کند
زمستان را پر می‌کردند از یخ
چاله بزرگی را که برای ذخیره ساخته بودند
روی چاله گنبدی مرتفع
اجازه ندهد گرما نفوذ کند
لای یخ‌ها کاه
تا به هم نچسبند

تمام تابستان یخ داشتند
یخچال‌هایی که ایرانی‌ها در تمام شهرها می‌ساختند
یخ‌ها را می‌فروختند و مردم استفاده می‌کردند
روزی که فناوری‌های غربی نیامده بود هنوز



یعنی همین محله «یخچال قاضی» قم هم چنین سابقه‌ای دارد
روزی حتماً یخچال بزرگی در آن‌جا نصب بوده
به همان سبکی که همه جای ایران بوده
خیلی شگفت‌آور
بعد هم همین نام را به «کمدهای سرد کن» خارجی نسبت دادند
شد یخچال‌های امروزی!

موزه فوق‌العاده آموزنده‌ای بود
حقیقتاً جالب
بچه‌ها که ساعات خوشی را گذراندند
مدتی که گام به گام موزه را می‌دیدند



موزه ایران باستان و دوران اسلامی را هم دیدیم
کمتر مورد استقبال قرار گرفت
شاید هنوز سن کودکانم برای درک ارزش اشیاء این موزه‌ها کافی نبود
بیشتر خودم برایشان توضیح دادم
از انسان‌هایی که بودند و دیگر نیستند
فقط آثارشان



ما هم امروز هستیم و قطعاً روزی نخواهیم بود
چه آثاری از ما برای آن روز باقی خواهد بود؟!

کتب علی بن أبی‌طالب (ع): «فَإِنَّ الْمَرْءَ لَیَفْرَحُ بِالشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ، وَ یَحْزَنُ عَلَى الشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ» (نهج‌البلاغه، ن66)
آدمى از رسیدن به چیزى که از او فوت نمى شد خوشحال مى گردد، و از فوت چیزى که نصیب او نمى گشت اندوهناک مى شود (این خوشحالى و اندوه بیجاست). (ترجمه انصاریان) [روزی انسان از پیش مقدّر شده است!]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
یادبود صنایع مفقوده + شنبه 99 تیر 21 - 6:0 صبح

خیابان را کلاً بسته‌اند
شده پیاده‌رو
یک مجسمه اما بدجور توجهم را جلب کرد
اخیراً که رفته بودیم



خیلی تلخ است
وقتی به نابودی صنعت می‌اندیشیم
آن‌چه بود
و دیگر نیست
قرار نیست باشد یعنی

بازار کهنه که قدم می‌زدم
بیست سال پیش شاید
دکان‌های عجیبی می‌دیدم
یکی پنبه‌ها را با دست از غلتک‌هایی رد می‌کرد
دانه می‌گرفت
دیگری پارچه می‌بافت
با دستگاه چوبی بزرگی که از سقف آویزان بود
صنایعی که رفته‌اند
دیگر یافت نمی‌شوند

لحاف‌دوزهایی با کمان‌هایی شگفت
چاقوتیزکن‌هایی با چهارپایه‌هایی پدال‌دار
گاری‌هایی که نان خشک را با نمک عوض می‌کردند
گاهی هم با سبد
همه‌شان رفتند و دیگر نیستند

دنیا بالکل رفتنی‌ست
ماندنی نیست
تمام اجزای آن کم‌کم
تأسف ندارد
اندوه شایسته نیست
صنعت‌هایی که تبدیل به هنر می‌شوند
می‌شوند صنایع دستی
دیگر کاربرد ندارند یعنی
فقط جنبه تزئینی

گذشته تأسف ندارد
ما همه درگذریم
ما هم می‌گذریم
روزی می‌آید که گذشته می‌شویم
مهم توشه است
پس از گذشتن چه با خود می‌بریم.

کتب ابوتراب (روحی فداه): «وَ مِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةُ الزَّادِ وَ مَفْسَدَةُ الْمَعَادِ» (نهج‌البلاغه، ن31)
از نمونه هاى تباهى، نابود کردن زاد و توشه آخرت است. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چلوخانه + شنبه 99 تیر 14 - 8:0 صبح

نشستن داریم تا نشستن
خوردن تا خوردن
روی صندلی یک‌جور
روی تخت طوری دیگر
زمین تا آسمان فرق می‌کند
حالی که به انسان می‌دهد

یکی دو بار امتحان کردیم
حال بچه‌ها متفاوت بود
بیشتر دوست داشتند
چرا؟!
این را هر کسی می‌تواند حدس بزند
منشأ این حسّ متفاوت در چیست؟!



سنّت ِ ما فرهنگ ماست
مال ِ خود ماست
مال ِ یوروپ* و ینگه دنیا** که نیست
هویّت ما وقتی قاطی می‌شود
صندلی‌نشینی می‌شود سبک غذا خوردن ما
نمی‌گویم بد
ولی متفاوت بودنش را که نمی‌شود انکار کرد
می‌شود؟!
حتی کودکان هم این تفاوت را درک می‌کنند.

کتب إبن عمّ رسول الله (ع): «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْیَا لِمَا بَعْدَهَا» (نهج‌البلاغه، ن55)
خداوند سبحان دنیا را براى جهان بعد از آن (سراى آخرت) قرار داده. (ترجمه مکارم)

* اروپا
** آمریکا


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پرندگان ِ پارک ِ شهر + شنبه 99 تیر 7 - 5:0 صبح

پارسال بهار
کرونا که نبود
تهران برای دیدار خانواده
بدون طرح ترافیک
سری به پارک شهر
پارک ملّت
خیلی از پارک‌های تهران
اصلاً خبر نداشتیم که باغ پرندگان راه انداخته‌اند



فصل بهار که می‌شود
فرصتی‌ست برای ازدواج
جفت‌یابی یعنی
پرندگان و همه جانداران شاید
طاووس‌ها پرهایشان گسترانده
با چه سرعتی می‌لرزانند
تکان می‌دهند و می‌نمایانند
تا به حال این‌قدر از نزدیک ندیده
غرق لذّت شدند
شاد از دیدن شگفتی‌ها
خداوند چه زیبایی‌هایی خلق کرده است!

کتب مولانا (ع): «لَسْنَا لِلدُّنْیَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْیِ فِیهَا أُمِرْنَا، وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِیهَا لِنُبْتَلَی بِهَا» (نهج‌البلاغه، ن55)
ما را براى دنیا نیافریده اند، و به کوشش در کار دنیا مأمور نشده ایم، ما را در دنیا قرار داده اند تا به آن آزمایش شویم. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کارسازی + شنبه 99 خرداد 31 - 4:0 صبح

سیداحمد کم‌مشق است
معلمش چنین رویه‌ای دارد
بیکارتر از همه‌مان

مریم تا بیکار شود خیاطی می‌کند
یا قنادی

سیدمرتضی هم مشغول
بیکاری ندارد
تا ولش کنی نقاشی می‌کشد
طراحی می‌کند
بیکار نمی‌ماند

سیداحمد اما نه
باید برایش کار جور کنی
بیکاری را خودکفا نمی‌تواند به کار تبدیل کند

دیدم بیکار است
یک قوطی رنگ دادم دستش:
«اگه دوست داری این صندلی‌ها را رنگ کن!»

خوب بود
یکی دو ساعتی مشغول
ولی ناگهان قلمو را کنار گذاشت
دستش را در رنگ
باور نمی‌کردم
صندلی‌ها را با کف دست رنگ کرد
برای افزایش سرعت
برای کاهش زمان رنگ‌آمیزی! :))

یک روز گذشت
در آفتاب خشک شدند
روز بعد
باز هم بیکار
این‌بار رنگ دیگری دستش دادم:
«می‌توانی با این رنگ تزئین‌شان کنی؟»

باز هم آسان‌ترین راه
رنگ را با قلمو پاشید روی صندلی‌ها
تزئینی مدرن
بلکه هم پست‌مدرن! :))



نتیجه می‌گیریم
بعضی همیشه دنبال آسان‌ترین راه می‌گردند
هر خلاقیتی هم بروز می‌دهند
ابداع می‌کنند
در این راه
این‌ها هستند که مبدع شیوه‌های ساده برای انجام امور پیچیده‌اند
انسان تا «ساده‌طلب» نباشد که مخترع نمی‌شود! :)

قال وصی الرسول (ع): «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ، مَا أَکْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَیْهِ» (نهج‌البلاغه، ح249)
برترین اعمال آن است که خود را (به زحمت) بر آن وادار کنى. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کار 38 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کار ِ خانوادگی + چهارشنبه 99 خرداد 21 - 9:7 صبح

همه کار می‌کنند
در خانه ما
بدون ناراحتی
با خوشحالی
از روی میل

سختی‌های پرورش کودک کم می‌شود
بزرگ‌تر که می‌شود
اگر
البته اگر و تنها اگر
یاد بگیرد عضوی از خانواده است
نه فقط در مصرف
که در تولید هم

اگر کودکان عضوی از خانواده باشند
خود را حسّ کنند
از کار برای خانواده لذّت می‌برند
شاد می‌شوند
رغبت پیدا می‌کنند
تربیت ِ خانوادگی این است



در آشپزی
در ظرفشویی
در شیرینی
در نظافت خانه
در همه چیز

فرزندان من کار می‌کنند
خانه را با هم اداره می‌کنیم
چون ما یک «خانواده» هستیم
همه‌مان این حسّ را داریم
حسّ داشتن یک جامعه کوچک را
این مهم است
داشتن این حسّ مهم است!

قال أسدالله (ع): «کَیْفَ یَکُونُ حَالُ مَنْ یَفْنَى بِبَقَائِهِ، وَ یَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ، وَ یُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ؟» (نهج‌البلاغه، ح115)
چگونه است حال کسى که به بقایش فانى، و به سلامتش بیمار مى‏ شود، و از محلى که در امان نیست مرگش فرا مى ‏رسد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خانواده 57 - کار 38 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فلسفه عبادت + شنبه 99 خرداد 17 - 10:0 صبح

«چطور شد خودت به نماز رسیدی؟»
خیلی جدّی پرسید
باید جدّی پاسخ می‌دادم:
- الآن فرصت نیست
یک وقت دیگر بپرس
تا مفصل برات توضیح بدم!

سؤال «طلب» است
طلب گاهی ضعیف
پاسخ تأثیر ندارد
باید قوی شود
باید بخواهد
مهم شود
تا نشود گاهی نباید پاسخ داد
پر کردن ِ بیهوده ذهن است

سؤال‌های مهم را که عقب بیاندازی
حساسیت می‌آفریند
بزرگ می‌شود
تل‌انبار
هی روی هم جمع می‌شود
طلب‌هایی اندک
خواستن‌هایی کوچک
روی همه که جمع شود
یک عالمه خواستن
یک عالمه مطالبه
سؤال می‌شود مسأله

یکی دو روزی هی فرصت نمی‌کردم
هر روز هم می‌پرسید
تا وقتش رسید!



- تو بابا داری
کسی که مراقب توست
کار می‌کند
همه نیازهای تو را تأمین
وقتی گرسنه هستی
نگران نیستی
غذا برایت آماده
چیزی برای تحصیل بخواهی
اگر در مدرسه مشکلی پدید آید
ثبت‌نام‌های هر ساله
این یعنی امنیت
تو نگران مشکلات زندگی خود نیستی
اما تا کی؟

یک روز مستقل می‌شوی
هر انسانی می‌شود
دانش‌آموز معلم دارد
معلّم چه کسی را دارد؟
فرزند پدر دارد
پدر چه کسی را دارد؟
یک روز به صدر جدول می‌روی
آن‌روز چطور احساس امنیت می‌کنی؟

من هم همین
فهمیدم که خدا هست
نیازهایم را تأمین
مشکلاتم را رفع
بارها خواستم و کمکم کرد
سختی‌ها را دیدم و یاری‌اش را
با تمام وجود حس کردم
جایی که اگر نبود نمی‌بودم

تو چطور از پدرت اطاعت می‌کنی
کاری که او راضی باشد
تا خیالت از امنیت راحت شود
من هم همین
هر کاری بگوید
می‌خواهم نگران نباشم
احساس امنیت کنم
اطمینان داشته باشم
پس از او اطاعت می‌کنم
تا راضی باشد
تا دوستم داشته باشد

اما نماز
پیامبر (ص) چند بار به معراج رفت
معراج؟
خدا در قرآن گفته که هفت آسمان و هفت زمین وجود دارد
«در کدام آیه؟»
- اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ...(طلاق:12)
خداست که هفت آسمان و نیز مثل آنها هفت زمین را آفرید. همواره فرمان او در میان آنها نازل می شود (ترجمه انصاریان)
در بالاترین نقطه
در اوج
وقتی جایی رسید که حتی جبرئیل هم نتوانست
جایی که با خدا تنها شد
آن‌جا چه کرد؟
آن‌جا پیامبر (ص) نماز خواند
یعنی نماز بالاترین شکل عبادت خداست

وقتی بخواهی عزیز شوی
باید بهترین کاری را که دوست دارد انجام دهی
این طور نیست؟!

قال مولانا و مقتدانا (ع): «تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا، فَإِنَّهَا «کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»؛ أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ؟ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»» (نهج‌البلاغه، خ199)
پایبند امر نماز شوید، و بر آن محافظت نمایید، و آن را زیاد بخوانید، و به نماز به خداوند تقرّب جویید، زیرا بر مؤمنین امرى واجب در اوقاتى معین است. آیا پاسخ اهل عذاب را نشنیدید زمانى که از آنان پرسیده مى شود: «چه چیز شما را به جهنّم آورد مى گویند: از نمازگزاران نبودیم». (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پُرطاق! + شنبه 99 خرداد 10 - 5:0 صبح

خانه‌های قدیمی پرطاقچه بودند
همه‌جایشان
هر طرف را که نگاه می‌کردی
همه‌سو می‌دیدی
فضایی که می‌شد چیزی را روی آن گذاشت
حالا هر چه که می‌خواست باشد
از چراغ و لامپا و گردسوز و فانوس گرفته
تا مهر و تسبیح و سوزن و نخ و کتاب

این‌جا درباره‌اش نوشته بودم

حالا که «دوچرخه ثابت نگهدار» ساختیم
وسیله‌ای خانگی
جایی که دوچرخه روی آن سوار شود
بدون تکان چرخ بخورد
این را می‌گویم
چوب‌هایی اضافه آمد
از پانلی که خریده بودیم



وسایل بهتر دیده می‌شود
نخ‌ها و ابزارهای خیاطی
وقتی جلوی چشم باشند
روی طاقچه‌های جدیدمان

گاهی اصلاً یادت می‌رود
آن‌چه که داری
ایده پیدا می‌کنی
همین‌که ابزار و یراق پیش رویت
ببینی‌شان
فضای خیاطی‌مان اکنون پر از طاقچه شده است
بچه‌ها هم در ساخت طاقچه‌ها کمک کردند.

قال أخو رسول الله (ع): «وَ إِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ ... کَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْکِتَابِ وَ لَیْسَ الْکِتَابُ إِمَامَهُمْ، فَلَمْ یَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا یَعْرِفُونَ إِلَّا خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ.» (نهج‌البلاغه، خ147)
پس از من به زودى بر شما روزگارى رسد که ... گویى آنان [مردم آن زمان] پیشواى قرآنند نه قرآن پیشواى آنان، از این رو از قرآن نزد آنان جز اسمى نماند، و از کتاب خدا جز خطّ و نوشته اى نشناسند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - خیاطی 10 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2      >

پنج شنبه 103 آذر 1

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرزندانم 21 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X