سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

جستجوی دانش، برتر از عبادت است .خداوند فرموده است : «از میان بندگان خداوند، تنها دانایان از خدا بیم دارند» . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
ادامه پاورقی انرژی های آزادشونده غیرهمسو 10 + شنبه 98 مهر 13 - 3:0 عصر

*3*  باغ فین کاشان، نام یک باغ ایرانی است که حمام فین نیز در آن قرار دارد. مقایسه با بسیاری از باغ‏های ایرانی مشابه، باغ فین با آب قابل توجهی آب‏رسانی می‏شود. ساختمان باغ فین فعلی به دوران شاه عباس بزرگ نسبت داده شده و میراث فرهنگی ایران طراح باغ را غیاث‏الدین جمشید کاشانی می‏داند. با این وجود منابع دانشگاهی طراح باغ را شیخ بهایی معرفی می‏کنند. کار ساخت و توسعه عمرانی باغ در دوره شاه صفی و شاه‏عباس دوم نیز ادامه یافت و به اوج رسید. در طراحی باغ فین، آب اساسی‏ترین عنصر بوده‏است. آب در باغ فین به صورت‏های راکد (در استخر مقابل کوشک و حوض خانه صفوی)، روان (در جوی‏ها)، فورانی (فواره‏ها) و جوششی (ظهور آب از حفره‏های منظم کف حوض در حوض جوش و حوضخانه صفوی و شترگلوی فتحعلی شاه) حضور دارد. هریک از اشکال گوناگون آب در این باغ، مفهومی خاص را تداعی می‏کند. آب جاری در جوی‏ها، استخرها و حوضهای باغ از چشمه سلیمانیه تأمین می‏شود. آب این چشمه ابتدا در استخری در پشت باغ جمع می‏شود. اختلاف ارتفاع این استخر نسبت به سطح جوی‏ها، ایجاد فواره‏هایی را امکان‏پذیر کرده‏است که به روش ثقلی آب را به بالا پرتاب می‏کنند. زیر تمام جوی‏ها و دور تمام حوض‏ها در عمق یک متری زمین لوله‏هایی تعبیه شده به اسم تنبوشه که این لوله‏ها از جنس سفال بوده که از یک طرف به حوض‏های اصلی متصلند و طرف دیگر آن در انتهای جوی مسدود است. آب از یک طرف وارد می‏شود و چون انتهای لوله مسدود است آب از فواره‏ها خارج می‏شود. چون سطح زمین شیب دارد برای اینکه فشار تقسیم شود قطر لوله را متفاوت ساخته‏اند. ابتدای لوله از انتهای آن قطورتر است به این ترتیب فشار تقسیم می‏شود و آب به یک میزان از فواره خارج می‏شود. آب حوض اصلی از دوازده چشمه داخل آن می‏جوشد که به آن حوض جوش گفته می‏شود. طراح سیستم، ریاضی‏دان معروف قرن دهم و عصر صفوی، غیاث الدین جمشید کاشانی است. ایشان دویست سال قبل از پاسکال از قانون اختلاف سطح استفاده کرده و از شیب طبیعی زمین بهره جسته‏است.
*4*  میدان نقش جهان هم‏چنین معروف با نام تاریخی میدان شاه و پس از انقلاب 1357 ایران با نام رسمی میدان امام، میدان مرکزی شهر اصفهان است که در قلب مجموعه تاریخی نقش جهان قرار دارد. بناهای تاریخی موجود در چهار طرف میدان نقش جهان شامل عالی‏قاپو، مسجد شاه (مسجد امام)، مسجد شیخ لطف‏الله و سردر قیصریه است. علاوه بر این بناها دویست حجره دو طبقه پیرامون میدان واقع شده‏است که عموماً جایگاه عرضه‏ صنایع دستی اصفهان می‏باشند.  در پیرامون میدان، مشهورترین و عظیم‏ترین بناهای تاریخی اصفهان مانند مسجد جامع عباسی یا مسجد شاه (در ضلع جنوبی)، مسجد شیخ لطف‏الله (در ضلع شرقی)، عمارت عالی‏قاپو (در ضلع غربی) و سردر قیصریه (در ضلع شمالی) ساخته شده‏است. اطراف میدان را چهار بازار بزرگ احاطه کرده‏اند. عایدات چهار بازار اطراف میدان، در سال 1017 قمری وقف چهارده معصوم شده‏است. ولی قلی شاملو در کتاب قصص الخاقانی می‏نویسد که شاه عباس در سال 1014 بازار دور میدان نقش جهان اصفهان، کاروانسرای بزرگ آنجا، بنای قصیریه، و حمام شاهی را وقف سادات مدینه و به خصوص برای هزینه ازدواج دختران و پسران سید این شهر کرده‏است. همزیستی ابنیه تجاری با ساختمان‏های حکومتی و مذهبی و همچنین وجود قدیمی‏ترین دروازه بازی چوگان جهان در میانه میدان از جاذبه‏های معماری میدان است. دو دروازه سنگی چوگان از آن دوره هنوز در میدان باقی است که از انجام ورزش چوگان در آن دوره حکایت می‏کند و قدیمی‏ترین دروازه چوگان دنیاست. طرح این میدان تا جایی در نحوه اجرای بازی چوگان تأثیر داشته‏است که زمین‏های ورزشی هارلینگام و سایر زمین‏های چوگان معروف، کم و بیش از روی این میدان ساخته شده‏اند.
*5*  این بنا پس از انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان توسط شاه عباس اول بین سال‏های 973 تا 977 خورشیدی به عنوان مقر و دولتخانه حکومتی سلاطین صفوی شروع به ساخت شد. در ابتدا شکلی ساده داشته و به مرور زمان و در طول سلطنت شاه عباس طبقاتی به آن افزوده شدند و در زمان شاه عباس دوم ایوان ستوندار به آن افزوده شد. این بنا در ضلع غربی میدان نقش جهان و روبروی مسجد شیخ لطف‏الله واقع شده‏است. ارتفاع آن 48 متر است و 6 طبقه دارد که با راه‏پله‏های مارپیچ می‏توان به آن‏ها رسید. آنچه باعث گردیده‏است عالی قاپو در زمره آثار باشکوه و بسیار نفیس عصر صفوی قرار گیرد، مینیاتورهایی هست که کار هنرمند معروف عصر صفوی رضا عباسی است و همچنین گچبری‏های آخرین طبقه کاخ عالی قاپو است که تالار آن «اطاق موسیقی» یا «اطاق صوت» نیز نامیده می‏شود.
*6*  شاه عباس برای رفاه حال لشگریان خود که غالباً در سفر احتیاج به نان و خورش موقت و فوری داشتند و لازم بود به هر شهری می‏رسند نانواهایی باشند که بتوانند به قدر مصرف سربازان نان تهیه نمایند و غذایی باشد که خورش نان قرار دهند، درصدد چاره برآمد و حل این مشکل را از «شیخ بهایی» که از دانشمندان ایران بود خواست. چون در سفر لشکریان مجبور به تهیه آرد از شهرهای مختلف بودند و آرد هر شهر با شهر دیگر از نظر نوع گندم آن تفاوت داشت باید طوری این نان پخته می‏شد که از هم وا نرود و قابل استفاده باشد. پس آرد آن مخلوطی از انواع آردها بوده و همچنین باید با سبوس گندم نیز برای سهولت در هضم مخلوط می‏شد. همین است که رنگ آن تیره بوده و به خاطر وجود انواع آرد قدرت چسبندگی آن کم است و باید حتما بصورتی که می‏بینید باید روی سنگ پهن شود تا نریزد. لذا شیخ بهایی نیز تنور سنگکی را ابداع نمود. این اختراع به قدری با دقت و هوشیاری طراحی و عملی شده که پس از گذشت چند صد سال هنوز به همان صورت اولیه پخته می شود و نانی که از تنور سنگکی بدست می‏آید، محبوب‏ترین نان ایرانی است. این است که شیخ بهایی از علما و دانشمندان قرن دهم هجری را باید مخترع نان سنگک و شکل تنور آن دانست.
*7*  ابداع، چگونگی و نحوه دستیابی به فن آوری تولید حلوا ارده را به شیخ بهایی نسبت می‏دهند. به‏طوری‏که در تاریخ آمده شاه عباس به‏دنبال جیره غذایی مناسب برای سربازانش بود که دارای این شرایط باشد: اولا مقوی و انرژی زا باشد، دوما حمل و نقل آن آسان و ثالثا برای شرایط جنگی مناسب بوده و برای مصرف نیاز به گرم کردن نداشته باشد. به‏دنبال این قضیه شیخ بهایی با همکاری شیرینی سازان آن زمان چیزی را که امروز بنام حلواارده معروف است اختراع کرد.
  حمام شیخ بهایی 29 تیر 1377 با شماره 2063 به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده و تا 20 سال پیش همچنان این بنا به عنوان حمام استفاده می‏شده است. این حمام از مهم‏ترین رازهای نامکشوف بناهای تاریخی است به گونه‏ای که پس از گذشت سالیان سال هنوز دانشمندان نتوانسته‏اند به شکل 100 درصدی به معمای روشن بودن همیشگی شمعی که مخزن این حمام را گرم کرده پی ببرند. این احتمال وجود دارد که یک سیستم سفالینه لوله کشی زیرزمینی در حد فاصل آبریزگاه مسجد جامع و این حمام وجود داشته که با روش مکش طبیعی، گازهایی مانند متان و اکسیدهای گوگردی را به خزینه حمام هدایت می‏کرده و طبق محاسبات دقیقی که شیخ بهایی انجام داده بود و با طراحی خاص خزینه، این فاضلاب تبدیل به گاز متان شده و به عنوان منبع گرما در مشعل خزینه می‏سوخته است. با مطالعات باستان‏شناسی در این منطقه مشخص شد که فاضلاب شهر اصفهان توسط لوله‏های جمع آوری فاضلاب وارد خزینه حمام می‏شده است. امروزه تولید گاز از فاضلاب با عنوان بیوگاز نامیده می‏شود که یکی از تخصص های مهندسین بهداشت و محیط زیست است و در کشورهای اروپایی و آمریکا از این سیستم بعنوان بازیافت فاضلاب و تهیه سوخت استفاده می‏شود.
*8*  گالیلئو گالیله (به ایتالیایی: Galileo Galilei)‏ (15 فوریه‏ 1564–8 ژانویه‏ 1642) دانشمند و مخترع سرشناس ایتالیایی در سده‏های 16 و 17 میلادی بود. گالیله در فیزیک، نجوم، ریاضیات و فلسفه علم تبحر داشت و یکی از پایه‏گذاران تحول علمی و گذار به دوران دانش نوین بود.
*9*  رنه دِکارْت (به فرانسوی: René Descartes) (زاده‏ 31 مارس 1596 در دکارت (اندر الوآر) فرانسه — درگذشته‏ 11 فوریه‏ 1650 در استکهلم سوئد) ریاضی‏دان و فیلسوف فرانسوی معروف عصر روشنگری است.
*10*  فلسفه مَدرَسی یا اسکولاستیسم روشی از تفکر انتقادی است که توسط دانشگاهیان سده‏های میانه از حدود 1100 (میلادی) تا 1500 (میلادی) در اروپا تدریس می‏شد. این اصطلاح همچنین اشاره دارد به برنامه به‏کارگیری این روش در تبیین و دفاع از جزم‏گرایی در فضایی که کثرت‏گرایی در حال رشد بود.
*11*  ویلیام شکسپیر (به انگلیسی: William Shakespeare) (زاده 1564 – درگذشته 1616) شاعر و نمایشنامه‏نویس انگلیسی بود که بسیاری وی را بزرگ‏ترین نویسنده در زبان انگلیسی دانسته‏اند. «سخن سرای ایون» (به انگلیسی: Bard of Avon) لقبی است که به خاطر محل تولدش در آون واقع در استراتفورد انگلیس به وی داده‏اند.
*12*  سِر ایزاک نیوتن (به انگلیسی: Sir Isaac Newton); زاده 25 دسامبر 1642 – درگذشته 20 مارس 1727) فیزیک‏دان، ریاضی‏دان، ستاره‏شناس، فیلسوف و شهروند انگلستان بوده‏است. نیوتون در سال 1687 شاهکار «اصول ریاضی فلسفه‏ طبیعی» را به نگارش درآورد. در این کتاب، او مفهوم گرانش عمومی را مطرح ساخت و با تشریح قوانین حرکت اجسام، علم مکانیک کلاسیک را پایه گذاشت. از دیگر کارهای مهم او بنیان‏گذاری حساب دیفرانسیل و انتگرال است. نام نیوتن با انقلاب علمی در اروپا و ارتقای نظریه‏ خورشید-مرکزی پیوند خورده‏است. او نخستین کسی است که قواعد طبیعی حاکم بر گردش‏های زمینی و آسمانی را کشف کرد.
*13*  گوتفرید ویلهلم لایبنیتس (به آلمانی: Gottfried Wilhelm Leibniz) ‏ (1646–1716)، فیلسوف، ریاضیدان و فیزیک‏دان آلمانی بود که همچنین نقش به‏سزایی در سیاست اروپایی زمان خویش بازی کرده‏است و مقام بالایی نیز در تاریخ فلسفه و تاریخ ریاضی دارد. لایبنیتس بنیان‏گذار سیستم دودویی است. وی محاسبات دیفرانسیل و انتگرال را که همراه با دانش معادلات دیفرانسیل پایه‏گذار بسیاری از پیشرفت‏های بشر شدند، همزمان ولی کاملاً مستقل از آیزاک نیوتن به دست آورد و همین موضوع باعث اختلاف او با نیوتون بر سر این که کدام زودتر مبدع این علم بوده‏اند، گردید، که البته ظاهراً نیوتون پیروز این بازی شد و اکثر کشفیات به نام او ثبت شد، هرچند که نمادها و نشانه‏هایی که امروزه به‏طور گسترده‏ استفاده می‏کنیم، نشانه‏هایی اند، که لایب‏نیتس نخستین بار به کار گرفت. (به‏طور مثال نماد dy/dx برای مشتق تابع (y(x در نقطه x یا نماد (∫) برای انتگرال) او از بزرگ‏ترین فیلسوفان عصر خِرد و روشنگری محسوب می‏شود. در مکانیک کلاسیک، او بر این عقیده بود که زمان و مکان نسبی هستند، در حالی که نیوتون بر عقیده خودش مبنی بر مطلق بودن زمان و مکان اصرار می‏ورزید.
*14*  جان لاک (به انگلیسی: John Locke) (زاده‏ 29 اوت 1632 – درگذشته‏ 28 اکتبر 1704) از فیلسوفان سده 17 میلادی انگلستان بود که به‏طور گسترده به عنوان پدر لیبرالیسم کلاسیک شناخته می‏شود. لاک از مهم‏ترین شارحان نظریه قرارداد اجتماعی و پیروان مکتب تجربه‏گرایی است. نظرات او بر پیشرفت شناخت‏شناسی و فلسفه سیاسی مؤثر بود. او از تأثیرگذارترین اندیشمندان عصر روشنگری شمرده می‏شود. نوشته‏های او بر ولتر و ژان ژاک روسو، بسیاری از اندیشوران اسکاتلندی و انقلابیون آمریکائی اثرگذار بود. این تأثیر را می‏توان در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا مشاهده کرد.
*15*  بریتانیا یا پادشاهی متحد (به انگلیسی: United Kingdom) با نام رسمی پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی (به انگلیسی: United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland و به اختصار: UK) کشوری است واقع در اروپای غربی و به پایتختی شهر لندن، که از دیرباز در اغلب منابع فارسی‏زبان آن را انگلستان یا انگلیس می‏نامند. پادشاهی متحد از چهار بخش تشکیل شده‏است: سه بخش آن کشورهای انگلستان، اسکاتلند و ولز هستند که روی‏هم بریتانیای کبیر را تشکیل می‏دهند. کشور پادشاهی متحد در سال 1707 میلادی در پی اتحاد پادشاهی انگلستان (شامل انگلستان و ولز) در جنوب و پادشاهی اسکاتلند در شمال بریتانیا به وجود آمد.
*16*  صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به مُلاصَدرا و صدرالمتألهین (درگذشته 1045 قمری)، متأله و فیلسوف شیعه ایرانی سده‏ یازدهم هجری قمری و بنیان‏گذار حکمت متعالیه است. کارهای او را می‏توان نمایش دهنده‏ نوعی تلفیق از هزار سال تفکر و اندیشه‏ اسلامی پیش از زمان او به حساب آورد. ملاصدرا بر این باور بود که مذهب شیعه دو وجه دارد، وجه ظاهری، یعنی همان شریعت و احکام دینی، و وجه باطنی، که همان درون‏مایه و حقیقت مذهب شیعه‏است و ملاصدرا آن را عرفان شیعی می‏نامید. او برای رستگاری انسان، هم شریعت و پایبندی به فرایض دین را لازم می‏شمرد و هم سیر و سلوک عرفانی برای رسیدن به حقیقت مذهب شیعه را ضروری می‏دانست. این در حالی بود که بیشتر دانشمندان قشری اصفهان، دید خوبی نسبت به عرفان نداشتند. ایشان بر این باور بودند که بسیاری از عارفان، به احکام دین اسلام پایبند نیستند و عمل به فرایض دینی را برای رسیدن به رستگاری لازم نمی‏بینند. یکی از دلایل تبعید ملاصدرا از اصفهان همین باور بود. ملاصدرا اگرچه به عرفان باور داشت، اما کوتاهی از احکام و واجبات دین را به بهانه‏ سیر و سلوک عرفانی رد می‏کرد. با دانشمندان قشری نیز به دلیل ستیز با عرفان شیعی مخالف بود. همچنین با برخی از صوفیان که عمل به واجبات دینی را ضروری نمی‏دانستند، مخالف بود. البته برخی معتقدند ملاصدرا با ادغام فلسفه و عرفان ناخواسته راه را برای بسته شدن مسیر فلسفه ورزی در جهان اسلام فراهم کرد.
*17*  عرفان اسلامی (Islamic mysticism) را می‏توان به عرصه وسیعی تعبیر کرد که عرفان نظری و عملی و متعارف را دربر می‏گیرد و با طریقت تصوف هم‏آمیختگی دارد و در مواردی تلقی یکسان یا مختلطی از آندو می‏شود.
*18*  محی‏الدین محمّد بن علی بن محمّد بن عربی طائی حاتمی (26 ژوئیه 1165–16 نوامبر 1240 میلادی) معروف به محیی‏الدین ابن عربی، شیخ اکبر و کبریت احمر پژوهشگر، فیلسوف، عارف و شاعر مسلمان سنی عرب اهل اندلس بود. ورود رسمی ابن عربی به تصوف در سنّ 21 سالگی روی‏داد، ولی او به‏زودی و در زمانی اندک بلندآوازه گردید، و مشایخ زمانش به دیدار او شتاب نمودند. محیی‏الدّین آثاری گران‏سنگ و پرارزش در شاخه‏های مختلف حکمت و علم پدیدآورد، تصوف را به نوعی به فلسفه تبدیل کرد، و در نوشته‏هایش عقاید و باورهای بسیاری از مکاتب را تبیین و تفسیر نمود.
*19*  اسفار اربعه با نام کامل الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الاربعة از معروف‏ترین آثار صدرالدین شیرازی شامل آخرین نظرات فلسفی او در حکمت متعالیه است که در چهار فصل (اول امور عامه وجود؛ دوم در جواهر و اعراض؛ سوم در خداشناسی و صفات او؛ چهارم در نفس و معاد) تنظیم شده و هر فصل آن با یکی از مراحل عملی و چهارگانه «مسافرت» های معنوی عرفا برای «رسیدن به خدا» که به اسفار اربعه مشهور است نامگذاری و هماهنگ شده‏است. ترجمه فارسی کامل این اثر با عنوان «حکمت متعالیه در اسفار عقلی اربعه» توسط محمد خواجوی در انتشارات مولی منتشر شده‏است.
*20*  اسفار اربعه یا سَفَرهای چهارگانه بنا بر آثار و تعلیمات عارفان «مراحل عملی» برای «رسیدن به خدا» است. مشهورترین تقریر از اسفار اربعه از ملاصدرا است که نام مهمترین کتاب خود و فصول آن را با سَفَرهای چهارگانه تطبیق داده‏است. اصل این تقریر ریشه در کلمات داود بن محمود قیصری، شارح فصوص الحکم دارد.
*21*  اخباریان در فقه شیعه امامیه معمولاً به یک مکتب فقهی می‏گویند که در بدست آوردن احکام عملی به اخبار و حدیث اکتفا یا تکیه می‏کنند در مقابل اصولیان که در این زمینه از روش‏های استنباط اجتهادی (اصول فقه) نیز کمک می‏گیرند. این‏گونه تقابل در روش فقهی از سده‏های نخستین نیز وجود داشته‏است اما به عنوان دو مکتب در سده‏های اخیر تاحدودی مرزبندی شدند.
*22*  بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی (زاده‏ 8 اسفند 925 خورشیدی در بعلبک، درگذشته 8 شهریور 1000 خورشیدی در اصفهان) حکیم، علامه فقیه، عارف، منجم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورخ و دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری؛ که در دانش‏های فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. در حدود 95 کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی، هنر و فیزیک بر جای مانده‏است. به پاس خدمات وی به علم ستاره‏شناسی، یونسکو سال 2009 که مصادف با سال نجوم می‏بوده نام وی را در لیست مفاخر ایران ثبت کرد.
*23*  محمدباقر مجلسی (1037 ه‏.ق در اصفهان - 1110 ه‏.ق در اصفهان) (1006–1077 شمسی) معروف به علامه مجلسی و مجلسی ثانی فقیه شیعه در دوران شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی بود. معروفترین اثر او بحارالانوار است که مجموعه‏ بزرگی از احادیث را گردآورده‏است. وی بعد از مرگ آقا حسین خوانساری در 1099 ه‏.ق در دوران سلطنت شاه سلیمان صفوی به مقام ملاباشی ایران رسید، عالی‏ترین مقام دینی کشور که تنها پس از پادشاه قرار می‏گرفت.
*24*  مانند شیخ اعظم انصاری که در فتنه بابیت بالکل کناره گرفت.
*25*  جنبش مشروطه، جنبش مشروطه‏خواهی، جنبش مشروطیت، انقلاب مشروطه یا انقلاب مشروطیت، مجموعه کوشش‏ها و رویدادهایی است که به امضا کردن فرمان مشروطه به دست مظفرالدین شاه قاجار در 14 مرداد 1285 انجامید و تا دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه ادامه یافت و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی کشور ایران گردید.
*26*  ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلی سینا، ابن سینا، پورسینا و شیخ الرئیس (زاده‏ 359 ه‏.ش در بخارا – درگذشته‏ 2 تیر 416 در همدان، 980–1037 میلادی)، همه‏چیزدان، پزشک، ریاضی‏دان، منجم، فیزیک‏دان، شیمی‏دان، روان‏شناس، جغرافی‏دان، زمین‏شناس، شاعر، منطق دان و فیلسوف ایرانی و از مشهورترین و تأثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایران‏زمین است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی اهمیت دارد. وی نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و القانون فی الطب یکی از معروف‏ترین آثار تاریخ پزشکی است.
*27*  الشِّفاء مهم‏ترین و جامع‏ترین اثر ابن سینا را می‏توان دائرةالمعارفی به زبان عربی، در علوم عقلی به حساب آورد که در آن چکیده‏ آرای فلاسفه‏ بزرگ قدیم یونان و شارحان مدرسه‏ اسکندریه و افلاطونیان و نوافلاطونیان و… در همه‏ علوم عقلی، اعم از منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات فراهم آمده و مورد تحلیل و نقد و بررسی علمی قرار گرفته‏است. مؤلف در کتاب گران‏سنگ شفاء در هر چهار قسمتِ منطق، ریاضی، طبیعی و الهیات توانسته به‏طور دقیق و کامل سخن بگوید و مطالب لازم را درباره‏ هریک از این چهار علم شریف به صورتی منظم و قابل استفاده در اختیار مخاطب قرار دهد.
*28*  اول: اعتقاد جازم به این‏که الف ب است. دوم: اعتقاد جازم به این‏که الف ب نیست غلط است. سوّم: اعتقاد جازم به این‏که این دو گزاره جائزالزوال نیستند.
*29*  یقین، مرتبه‏ای عالی از معرفت و از بالاترین مراحل سلوک و کمالات انسانی. در کتاب‏های اخلاقی یقین را اعتماد و توجه کامل به خدا و روی‏گردانی از غیر او معنا کرده و حالتی دانسته‏اند که در آن انسان نسبت به خوب و بد پیشامدها بی‏تفاوت است. علمای اخلاق برپایه آیات قرآن سه مرتبه «علم الیقین»، «عین الیقین» و «حق الیقین» را برای یقین بیان کرده و حق الیقین را ویژه عارفان و حکیمان بزرگ دانسته‏اند. محسن فیض کاشانی [داماد ملاصدرا] یقین را حالتی تعریف کرده است که در آن، انسان همه چیز را از خداوند می‏داند، به هیچ چیزی جز او توجه نمی‏کند، او را روزی‏ده خود می‏داند و باور دارد که هرچه او مقدر کرده است، تحقق پیدا خواهد کرد.
*30*  وقتی کلمه منطق و علم منطق بدون قید به کار می‏رود منظور همان منطق ارسطویی است که همان قوانین درست فکر کردن را به ما می‏آموزد. منطق ارسطویی از دو بخش تشکیل یافته است، بخش اول منطق صوری، در این بخش محتوای فکر مورد نظر نیست، بلکه آنچه مهم است فقط صورت و قالب فکر است. یعنی فقط به ما یاد می‏دهد که اگر می‏خواهی نتیجه درستی از یک استدلال بگیری، باید شرایطی که دارد رعایت کنی. بخش دوم منطق قدیم ارسطویی به نام صناعات خمس است که به بررسی مواد قیاس و استدلال پرداخته است.
*31*  حد یا تعریف به حسب اینکه شامل تمام ذاتیات محدود می‏شود یا نه، به تام و ناقص تقسیم می‏شود. حد تام، حدی است که همه ذاتیات معرَّف یا محدود را در برگیرد و باعث شناخت ماهیت و حقیقت محدود شود؛ مانند: الانسان حیوان ناطق.
*32*  اتحاد عاقل و معقول اصطلاحی در فلسفه است که به کیفیت ادراک مربوط می‏شود. قاعده «اتحاد عقل و عاقل و معقول» از ابتکارات فلسفی ملاصدرا، فیلسوف ایرانی سده 11 هجری، است. وی معتقد است در تکوین شناخت، قوه شناخت و شخص ادراک‏کننده (مدرِک) و موضوع ادراک‏شونده (مدرَک)، سه چیز مستقل از یکدیگر نیستند. در هر عمل شناخت، وجودی پدید می‏آید که در همان حال که نوعی وجود شیء ادراک‏شونده است در ظرف ادراک، نوعی وجود برای نفس ادراک‏کننده هم هست. نفس ادراک‏کننده این وجود را، که فعل خویش است، به وسیله قوّه فاعله ادراکی خویش آفریده است. این قوّه ادراکی، در حقیقت، خود نفس در مرتبه فعل و تأثیر است.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 10 + شنبه 98 مهر 13 - 3:0 عصر

و ایضاً ریشه‏‌های نظری ناتوانی ایرانیان در تقابل با استثمار
ایران نیز کشور بزرگی بود. این را صنعت آن دوران نشان می‏دهد. وقتی آثار باستانی دوره صفویه را می‏بینیم. کشوری که آباد نباشد این‏همه کاروانسرا * ندارد. صنعت توریسم فعّال است. تجار در امنیت اگر نباشند این‏همه رفت و آمد بین بلاد نمی‏شود، جاده ابریشم راه نمی‏افتد. ** اگر امنیت و آرامش نباشد هزاران اختراع صورت نمی‏پذیرد و دانشمندان دست به ساخت بناهای غیرمتعارف مثل منارجنبان *** و مادی‏های اصفهان *2* و جوی‏های شگفت‏آور فین *3* کاشان نمی‏زنند. زمین چوگان به وسعت میدان نقش جهان نمی‏سازند *4* که جایگاه ویژه‏ای مشرف به آن مثل عمارت عالی‏قاپو *5* داشته باشد. مدنیّت در این کشور سر به فلک گذاشته بود و جرأت داده بود حتی نان جدید اختراع کنند *6* و خوردنی‏های ویژه برای سپاه *7*. یک تمدن باستانی باید در چه حدّی از شکوفایی باشد که از بخارات فاضلاب انرژی گرمایی تولید کند؟!
اما مطالعه تاریخ نشان می‏دهد این عظمت با شیب پرسرعتی از دست می‏رود. چرا و به چه علّت؟ چگونه جامعه‏ای با این قدرت علمی و معنوی تسلیم کفار اروپایی گردیده و جان و مال و ناموس خود را وا می‏گذارد؟
این‏جا نیز با بررسی‏های دقیق، ردپای همان مبانی نظری که هندوستان با عظمت را فروپاشید دیده می‏شود. تفکر فردمحور و انزواطلب بودایی و عرفانی که از تأثیرگذاری انسان بر پیرامون خود می‏کاهد و رشد را «درونی» معنا می‏کند، در سرزمین ایران نزج می‏یابد و رواج پیدا می‏کند. از کی و به دست چه کسی؟
عرفان، تصوّف و رهبانیت جایی در مذهب شیعه نداشت. تأکید مکرّر و مؤکّد رسول مکرّم اسلام (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) فضا را برای پیدایش چنین اندیشه‏های درون‏گرایانه‏ای بسته بود. نخبگان و اندیشمندانی هم که در طول تاریخ گرایش‏های عرفانی پیدا می‏کردند، به سرعت توسط بزرگان شیعه دفع می‏شدند و منزوی می‏گردیدند.
اما در اواسط دوره صفویه، درست در زمانی که گالیله *8* داشت کیهان‏شناسی را متحوّل می‏ساخت و دکارت *9* فلسفه مَدرَسی *10* قرون وسطی را، شکسپیر *11* آمده بود تا صنعت رسانه را دگرگون کند، در نوع نمایشی آن، پیش از تولد نیوتن *12*، لایبنیتس *13* و جان لاک *14*، صد سال پیش از پیدایش بریتانیای کبیر *15*، صدرالمتألهین پا به عرصه وجود نهاد. فیلسوفی که به عرفان زبانی علمی بخشید *16*.
عرفان پیش از ملاصدرا وجود داشت، اما بیشتر تحت عنوان «عرفان عملی» *17* مشتمل بر مجموعه‏ای از نسخه‏های رفتاری که سینه به سینه و چهره به چهره از نسلی به نسلی دیگر توسط استاد به شاگرد منتقل می‏شد. کار بزرگ و ماندگار صدرالمتألهین الهام گرفتن از «ابن عربی» *18* در تولید عرفان نظری و شیعی کردن آن بود. وی با نگارش کتاب اسفار اربعه *19*، چهار گام عرفان عملی *20* را در قالب ادبیاتی فلسفی که استفاده از اصطلاحات ابن سینا و فارابی و کندی بود به نحوی آرایش داد که از نظر عقلی قابل قبول به نظر می‏رسید و با عقاید شیعه سازگار. ملاصدرا درباره ابن عربی می‏گوید: «منشأ دیگر تحول دینی در جهان اسلام به حتم عارف کبیر ابن عربی است، که واضع عرفان نظری در جهان اسلام است که به عقیده حقیر [ملاصدرا] اگر باعث رنجش اهل فلسفه نشود مقامی عظیم تر از بوعلی و فارابی دارد.»
در آن عصر و پیش از نشر آراء ملاصدرا، عرفا چهره محبوب و مورد پسندی در میان شیعیان نداشته و پیوسته مورد تکفیر قرار می‏گرفتند. ملاصدرا نیز به انحراف فکری و عملی بیشتر مدعیان تصوّف و عرفان اذعان می‏کرد. اما تلاش او برای عقلانی کردن تفکر عرفانی، اگر چه در بادئ امر با مخالفت‏های شدیدی روبه‏رو شد، با گذر زمان، جای خود را در میان بزرگان شیعه باز کرد و به خصوص در اندیشه پاره‏ای از فقها و اصولیون راه یافت. این بزرگان دریافتند که با شیوه فلسفی بهتر می‏توانند از اصول اعتقادی شیعه دفاع کرده و مسائل و معضلات علم اصول را حل کنند و کم‏کم این پندار شکل گرفت که فهم از روایات و احادیث و حل تعارضات باب تعادل و تراجیح نیز با کمک تفکر فلسفی آسان‏تر می‏شود. بزرگ شدن باب اصول عملیه، علی الخصوص استصحاب، می‏تواند آثار فلسفه در علم اصول فقه را نشان دهد.
شدّت گرایش به عرفان و فلسفه ملاصدرا را می‏توان پس از پایان دوره اخباری‏گری مشاهده کرد. در دوران حیات ملاصدرا، اخباری‏گری *21* حوزه‏های علمیه شیعه را فتح می‏کند و باور جاری بزرگان شیعه می‏شود. علم اصول فقه را طرد می‏کند و عرفان و فلسفه را نیز و 170 سال تفقه عقلانی را به محاق می‏برد. اخباری‏ها آموزه‏های ابن عربی را خلاف باورها و اعتقادات شیعه می‏دانستند و طبیعتاً در این دوران جایی برای نشر اندیشه‏های ملاصدرا نبود. اما پس از آسیب‏های فراوانی که تفکر اخباری‏گری به شیعه زد، در دوره بازگشت، فقها که دوباره باب علم اصول فقه را گشودند، عطشی که به علوم عقلی و استدلالی پیدا شده بود، فضای گسترده‏ای برای رواج و نشر تفکر ملاصدرا گشود. درست در همین زمان فرانسه در حال انقلاب است و انقلاب آمریکا نیز به تحقق پیوسته است. عصر صفویه و افشاریه و زندیه در ایران به پایان رسیده و قاجار بر سر کار آمده است.
حکمت متعالیه مورد قبول قرار گرفت و پاره‏ای از بزرگان را به سمت خود کشید. اما آثار سیاسی و اجتماعی رواج تفکر فلسفی/عرفانی ملاصدرا چه بود؟ کافیست به تاریخ مراجعه کنیم و رویدادهایی را که علمای اسلام و روحانیون در آن نقش داشته‏اند را بر رسیم. نخست فاصله معناداری‏ست که حوزه‏های علمیه از علوم و فنون روز می‏گیرند. «شیخ بهایی» *22* که خود استاد ملاصدرا محسوب می‏شود، حضور پررنگ و فعالی در عرصه سیاست دارد و در جمیع دانش‏های زمان خود صاحب نظر است. اخباریون مشهوری چون «علاّمه مجلسی» *23* نیز نقش‏های اجتماعی پرنفوذی را بازی می‏کنند. اما پس از ظهور و بروز عقلانیّت درون‏گرای عرفانی دیری نمی‏پاید که هیچ نمونه دیگری در میان بزرگان شیعه یافت نمی‏شود و اعتبار و احترام و عظمت علما به کناره‏گیری از زرق و برق دنیا، گوشه‏نشینی و ذکر کرامات و پیشگویی‏ها و علوم غیبیّه از قول و فعل آن‏هاست. تا جایی‏که می‏بینیم در فتنه‏های بزرگ هم کناره می‏گیرند *24* و دخالت نمی‏کنند و این عدم دخالت حمل بر فضل و کرامت می‏گردد. یا در قضیه مشروطه *25* که مداخله از طرف برخی صورت می‏گیرد، باقی طرد و نفی کرده و نهی می‏نمایند و این دخالت‏ها را منکَر تلقّی می‏کنند.
هنگامی که «درون‏محوری» عرفان به فلسفه راه پیدا می‏کند، یقینی که «ابن سینا» *26* در «شفا» *27* سه شرط سخت و دشوار برای تحققش اعلام می‏کند *28*، ناگهان تبدیل به یک «حالت درونی» *29* می‏شود. روش منطقی میراث «ارسطو» *30* نیز که تلاش می‏کرد از طریق حدّ تامّ *31*؛ جنس و فصل، با واقعیت ارتباط برقرار کند و آن را بشناساند، با اصالت یافتن وجود در مبنای حکمت متعالیه، دیگر قادر به ارائه هیچ شناخت قابل تحلیل و ارزیابی‏ای از واقعیت نیست.
این دو نقیصه، حکمت متعالیه را به ابزاری تبدیل کرد که صرفاً می‏تواند لوازمات اوهام و ادراکات باطنی یا شهودی فرد را نشان داده و تعقیب کند. این فلسفه هیچ ابزاری برای شناخت واقعیت ندارد و نظریه «اتحاد عقل و عاقل و معقول» *32* آن در شناخت جهان ماده ناکارآمد است. طبیعتاً اتفاق عجیبی در میان پیروان این فلسفه افتاده است؛ تعارضات و تناقضات غیر قابل حل.

-----------------------------------
*  پررونق‏ترین دوره احداث و مرمت کاروانسراها را می‏توان دوره صفویه دانست. در این دوران بود که شاه عباس یکم با توجه به تدبیر خود، تصمیم به بازسازی و احیای جاده ابریشم نمود و یکی از الزامات این کار را احیای کاروانسراها می‏دانست. پژوهشگران همین موضوع را یکی از دلایل اشتهار بیشتر کاروانسراها به کاروانسرای شاه عباسی می‏دانند.
**  بازرگانی در عصر صفویان هم به صورت مبادله‏ کالا با کالا و هم مبادله‏ کالا با پول نقد (سکه‏ نقره‏ صفوی یا خارجی) صورت می‏گرفت. بازرگانان عمده برای انجام کارهای تجاری، نمایندگی داشتند که به نقاط گوناگون سفر می‏کردند. برخی از بازرگانان در کشورهای دور مانند سوئد و چین فعالیت تجاری داشتند. بازرگانان به خاطر حمایت حکومت، از اعتبار بالایی برخوردار بودند. تجارت داخلی در دست تاجران ایرانی مسلمان بود. یکی از محصولات عمده صادراتی، ابریشم بود. بازرگانان ارمنی، انگلیسی و هلندی، در صدور ابریشم خام ایرانی با یکدیگر رقابت می‏کردند. غیر از ابریشم و پارچه، تیماج، پشم شتر و گوسفند، چرم، ظروف مدل چینی، مصنوعات طلا و نقره، قالی و سنگ‏های قیمتی، به کشورهای اروپایی صادر می‏شد. در مقابل، از آن جا ماهوت و منسوجات، جام، آینه و شیشه‏ پنجره، اجناس فلزی تجملی، چراغ و کاغذ تحریر وارد می‏شد. شاه عباس اول در توسعه بازرگانی مؤثر بود. یکی از کارهای مهم این پادشاه، برقراری روابط تجاری با کشورهای خارجی بود. از دیگر کارهای شاه عباس، توسعه بندرهای هرمز و جرون (بندرعباس) و برقراری امنیت در این مناطق مهم تجاری بود. این اقدامات موجب گسترش روابط تجاری با کشورهای خارجی شد، تا بدان جا که گاهی بیش از 300 کشتی در بندر هرمز لنگر می‏انداختند. بندرعباس و اصفهان نیز از مراکز مهم فعالیت بازرگانان هند، پرتغال، هلند و انگلستان بودند. در دوره‏ صفویه، امتیازات و تسهیلات زیادی مانند مصونیت قضایی و معافیت گمرکی، برای بازرگانان اروپایی قائل شدند. بازرگانان خارجی اجازه‏ صدور هر نوع کالا، به جز اسب را داشتند. از جمله عوامل توسعه‏ بازرگانی، امنیت راه‏ها بود. بازرگانان باید عوارض راهداری و مالیات گمرکی (به میزان 10 درصد قیمت کالا) می‏پرداختند. علاوه بر این، برای آن که کالا زودتر ترخیص شوند، 4 درصد به «شهبندر» پرداخت می‏شد.
***  منارجنبان یکی از آثار تاریخی اصفهان است که در سال 1362 از خمینی شهر جدا و به اصفهان ملحق شد. این بنا در سال 716 قمری ساخته شده و عارفی به نام «عمو عبدالله کارلادانی» در آن به خاک سپرده شده‏است. کارلادان یکی از روستاهای معروف منطقه ماربین باستان است. نکته قابل توجه درباره‏ این بنای تاریخی این است که با حرکت دادن یک مناره، مناره دیگر نیز به حرکت و جنب و جوش می‏آید. ایوان منارجنبان یکی از آثار تک ایوانی دوران ایلخانی است که به سبک مغول ساخته شده؛ ولی شکل مناره‏ها نشان می‏دهد که آن‏ها را اواخر دوره صفویه به ایوان اضافه کرده‏اند. دلیل حرکت این بنا مدت هاست برای دانشمندان سؤال بوده و بسیاری هنوز هم می‏گویند هیچ دلیل منطقی ای برای این حرکت وجود ندارد.
*2*  کلمه مادی، در گویش عامیانه مردم اصفهان به جوی بزرگ و مجرای آبی گفته می‏شود که از رودخانه برای زراعت و کشاورزی و یا مصرف شرب اهالی شهری جدا می‏شود و این واژه به لفظ فارسی قدیم به معنای ممر و مجرای آبی است که از رودخانه کوچک‏تر و از نهر بزرگ‏تر باشد. در زمان‏ صفویه‏ بر اثر رشد جمعیت‏ و توسعه‏ شهر و نیاز بیش‏ از پیش‏ به‏ آب‏، برای‏ تقسیم ‏آب‏ زاینده ‏رود از وجود دانشمند معروف‏ شیخ‏ بهایی‏ استفاده‏ نمودند. طومار شیخ‏ بهایی‏ در سال‏ 923 هجری‏ قمری‏ در زمان‏ شاه‏ طهماسب‏ صفوی‏ تنظیم‏ و مورد استفاده‏ قرار گرفت‏. «تقسیم‏ آب‏ زاینده‏ رود که‏ به‏ نام‏ طومار منسوب‏ به‏ شیخ ‏بهایی‏ معروف‏ است‏ و یگانه ‏تقسیم‏ نامه‏ کامل‏ بر جای ‏مانده‏ از زمان های‏ دور در مورد بهره‏ گیری‏ از آب‏ این‏ رودخانه‏ محسوب‏ می‏شود، شامل‏ یک‏ صفحه‏ (حکم‏ شاه‏ و روش‏ محاسبه‏ و مدیریت‏ آن‏)، دو صفحه‏ قواعد کلی ‏اجرایی و 24 صفحه‏ ریز حقابه ‏های‏ بلوکات‏ و روستاهای‏ مختلف‏ حوزه ‏آبخور رودخانه و جمعاً 27 صفحه‏ است.» ‏بر اساس‏ این‏ تقسیم ‏نامه‏، آب‏ رودخانه‏ طی‏ چهار مرحله‏ تقسیم‏ به‏ آخرین‏ سطوح‏ اراضی ‏آبخور آن‏ می‏رسد.



[پاورقی‌ها ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 9 + پنج شنبه 98 مهر 11 - 2:0 عصر

ریشه‏‌های نظری ناتوانی هند در تقابل با استثمار
اندکی به گذشته باز گردیم. برای تحلیل این‏که چطور چنین بلایی سر یک کشور می‏آید و تمام منابع خود را در اختیار کفار قرار می‏دهد.
انگستان 150 سال حدوداً بر هندوستان حکومت کرد. آن را بخشی از خاک خود اعلام کرده و تمامی منابع طبیعی آن را به سرقت برد. هندی‏ها را به بردگی گرفت و به عنوان سربازان خود به اقصی نقاط جهان کشاند. تا سال‏ها بخشی از ارتش انگلستان را همین هندی‏ها تشکیل می‏دادند.
این چند گزارش تاریخی را بخوانید:
«ویل دورانت» * درباره هند می‏نویسد: «به خاطر داشته باشیم که مردم شمال هند با یونانی‏ها، رومی‏ها و خود ما هم‏نژاد هستند یعنی از همان نژاد هند و اروپایی یا آریایی هستند.» زبان سانسکریت ریشه زبان اروپایی است. وی یادآور می‏شود که ریاضیات هندی چگونه توسط اعراب وارد غرب گردید و همچنین پرداختن به مسائل دیگری چون فلسفه، مذهب و تمدن در هند و به طور عام در شرق، که در جای خود قابل توجه است.
در ادامه وی به این نکته اشاره دارد که چگونه هندوستان توسط دزدان دریایی انگلیسی و فرانسوی مورد تهاجم و غارت قرار گرفت و استعمار و استثمار چگونه در این کشور غلبه یافت و مردم این سرزمین را در خود فروکشاند. وی می‏نویسد که انگلیسی‏ها همه چیز را در هندوستان به فروش می‏رساندند آنها حتی حاکمان ایالت‏ها را با دریافت رشوه به قدرت می‏رساندند، و هندوها را وادار می‏کردند گران بخرند و ارزان بفروشند و این سیاست امپریالیستی بود که سبب گردید 30 میلیون هندی در کلکته به اوج بدبختی برسند.
طی اشغال هند توسط نیروهای بریتانیا، ‏بر اساس منابع مختلف تاریخی، در دهه 1770 میلادی بیش از 10 میلیون هندی تنها در ایالت بنگال این کشور، بر اثر قحطی و گرسنگی، بیماری، بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس و یا بر اثر فشار کار اجباری جان خود را از دست دادند.
در حقیقت هندی‏ها می‏بایست در کشور خود به انگلیسی‏ها مالیات می‏پرداختند؛ «درصد مالیات‏ها نسبت به تولید ناخالص ملی در هند بیشتر از هر کشور دیگری در دنیا است تا همین اواخر این رقم معادل دو برابر درصد مالیات‏ها در انگلیس و سه برابر اسکاتلند بود.» انگلیسی ها به واسطه این مالیات‏های سنگین، هزینه سربازان هندی را، برای سلطه بر کل این شبه قاره تامین می‏کردند و بدون صرف هیچ هزینه اقتصادی و انسانی توانستند خود را بر کل هندوستان مسلط سازند، در حقیقت از خود هندی‏ها برای استعمار و استثمار هندوستان بهره بردند. وی معتقد است که هندوها در برابر این همه ستم هیچ فریادرسی نداشتند. ویل دورانت در ادامه به چگونگی انهدام اقتصادی هندوستان می‏پردازد و می‏نویسد: «شرایط اقتصادی هند نتیجه اجتناب‏ناپذیر استثمار سیاسی آن است.»
از سال 1942 نیز قحطی دیگری به دلیل تصمیم استعماری دولت بریتانیا و شخص چرچیل در هندوستان به وقوع پیوست که در حدود 5 میلیون هندی دیگر را به کام مرگ کشاند. طی سال‏های 1942 تا 1944 بین 3/5 تا 5 میلیون هندی بر اثر قحطی جان باختند. به دستور چرچیل در این سال‏ها، تمامی کشتی‏هایی که برای انتقال مواد غذایی به هند مورد استفاده قرار می‏گرفت، به انتقال تجهیزات و آذوقه برای نیروهای نظامی انگلستان در شمال آفریقا به کار گرفته شدند و بدین ترتیب قحطی بزرگی این بار نیز در ایالت بنگال هند جان میلیون‏ها هندی را گرفت.
مقام معظّم رهبری در همین مقوله می‏فرمایند: «ثروتی که انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم بدست آورد و توانست به وسیله‏ی آن ثروت و پول نقد و طلای نقد، سیاست خودش را بر کل اروپا و مناطق دیگر سیطره بدهد، بخاطر پولی بود که انگلیسی‏ها از استعمار کشورهای شرقی و عمدتاً شبه قاره‏ی هند بدست آورده بودند؛ شبه قاره‏ی هند و کشور سیام سابق و بقیه‏ی کشورهای آن منطقه را غارت کردند! شما به تاریخ مراجعه کنید، مطالعه کنید؛ واقعاً در یکی دو کلمه نمیشود گفت که اینها با هند چه کردند؛ انگلیسی‏ها ثروت هند را و ثروت آن منطقه را - که منطقه‏ی بسیار پرثروتی بود - مثل یک انار آب‏لمبوئی فشردند و همه رفت توی خزانه‏ی دولت انگلیس و کشور انگیس تبدیل شد به یک ثروتمند! دیگر سؤال نمیشود این ثروت از کجا آمد. این ثروت احترام دارد!» **
آن‏چه تعجب انسان را بر می‏انگیزد این‏که هند در اوج اقتدار و صنعت و دانش و هنر، در مقابل گروه اندکی از سربازان انگلیسی شکست خورده است. گزارش‏های رسمی حاکی از آن است که نیروهای انگلیسی مستقر در کشور پهناور هندوستان، کشوری با چند صد میلیون جمعیت، به چهل هزار نفر هم نمی‏رسید! چه چیزی مانع شد تا این جمعیت در مقابل دشمنانی اندک قیام نکند و 150 سال مدارا نماید؟!
راز آن در ریشه‏های نظری و اعتقادی انسان‏هاست. مردم هند با باورهای هندویی *** و بودایی *2* رشد کرده و اندیشه‏هایشان با مکتب‏های درون‏گرا و فردمحور عجین شده بود. مکاتبی که انسان‏ها را به مدارا با رنج و حتی لذّت بردن از آن دعوت می‏کند. پیش از آن‏که انگلیس وارد هند شود، سلاطین و اشراف هند برای استثمار ملّت خود، ذهن آن‏ها را با اندیشه‏هایی باطل مسموم کرده بودند. اندیشه‏هایی که ظاهری عرفانی و صوفیانه دارند.
چکیده آموزه بودا این است: «ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده می‏شویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار می‏شود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ می‏نامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است، رنج است. دوری از آنچه دلخواه است، رنج است؛ و خلاصه این‏که دل بستن رنج‏آور است. ما اگر خواسته باشیم که از چرخه‏ زاد و مرگ رهایی یابیم باید گرایش‏های نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به یوگا پرداخته به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همه‏ موجودات و بوندگان می‏شود و سپس از راه این درک‏ها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری می‏رسیم و از این دور باطل خارج می‏شویم.»
افسران انگلیسی وقتی با چنین نگرش‏های مذهبی مواجه شدند، مردمی بی‏آزار را در مقابل خود یافتند که هر چه از آن‏ها بدزدی بیشتر با تو دوستی می‏کنند و هر چه بیشتر آن‏ها را آزار دهی بیشتر به تو دل می‏بندند! در حقیقت این پادشاهان هندوستان بودند که با تحمیق ملّت خود، ابزاری مناسب برای استثمارگران فراهم کرده بودند.
آثار نظریه تناسخ *3* در مکاتب هندی در مشابهت عجیبی با مکتب اشاعره *4* در اسلام است که قاتلانی مانند حجّاج بن یوسف *5* برای تخدیر مردم و شکستن مقاومت آن‏ها جبرگرایی را ترویج می‏کردند. حجّاج در توجیه جنایت‏های بی‏شمار خود می‏گفت: «این مردم گناهکارند. من باید بر آن‏ها مسلّط باشم و به آن‏ها ستم کنم، چرا که مستحق آن هستند» *6*
شاهان هند از رواج و دامنه گرفتن مکتب بودا خرسند بودند. زیرا می‏دیدند بر اقتدار آنان می‏افزاید و بر ظلم‏هایشان سرپوش می‏نهد. جامعه‏ای ساختند که طبقاتی بودن را می‏پسندید و فقرا از فقر خود راضی بودند و اجحاف در حق خویش را بر می‏تافتند. این به پنهان کردن کلید خانه زیر پادری می‏ماند. اگر چه ورود به خانه را برای اهل آن تسهیل می‏کند، اما راهی برای آمد و شد دزدان نیز می‏گشاید!

--------------------------------
*  ویلیام جیمز دورانت (به انگلیسی: William James Durant) (زاده‏ 5 نوامبر 1885 ـ مرگ 7 نوامبر 1981)، فیلسوف، تاریخنگار و نویسنده‏ آمریکایی بود. مهم‏ترین اثر او تاریخ تمدن، مجموعه کتابی 11 جلدی است که با همکاری آریل دورانت، همسرش نوشته‏است. وی در این کتاب توانسته‏است با استفاده از آثار مورخان دیگر (از هرودوت تا آرنولد توین‏بی)، که از ابتدای تاریخ مکتوب بشر تا کنون زیسته‏اند، مکتب نوینی از تاریخ‏نگاری را به وجود آورَد. او برای نوشتن هر فصل از کتاب به گوشه‏ای از دنیا سفر می‏کرد؛ از مصر و ایران تا سیبری و ژاپن. مقصد او برای نوشتن جلد اول کتاب تاریخ تمدن با عنوان «مشرق‏زمین، گهواره‏ تمدن» بود. بعد چاپ جلد اول، سفرهای دور دنیایش شروع شد که 50 سال ادامه یافت. در نهایت، در 1975، نوشتن تمامی 30 جلد کتابش و همچنین سفرهایش به اتمام رسیده است.
**  بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان‏، 27/2/1388
***  هندوئیسم، هندوگرایی یا آئین هندو یا هندوتوا، یک دین هندی است که بیش از سه هزار سال دیرینگی و میلیون‏ها پیرو دارد. هندو پس از مسیحیت و اسلام سومین دین بزرگ جهان است. به باور هندوها، یک روح واحد کیهانی به نام برهمن وجود دارد. هر موجود زنده یک روح ذاتی (آتمان) و خدایی دارد که با برهمن یکی است. از آن‏جا که موجودات زنده این را درک نمی‏کنند و فریب این تصاویر ناماندگار جهان ظاهری را می‏خورند روح‏های ذاتی افراد در تله بدن‏ها گیر افتاده و نمی‏تواند به برهمن بپیوندد. تنها زمانی که فرد این یگانگی ارواح (وحدانیت وجود) را کاملاً درک کرد، آتمان می‏تواند از چرخه زایش دوباره و قانون کارما بگریزد و به برهمن جاویدان بپیوندد.
*2*  آیین بودا یا آیین بودایی، بودیسم یا بوداگرایی دین و فلسفه‏ای مبتنی بر آموزه‏های سیدارتا گوتاما که در حدود 566 (پیش از میلاد) تا 486 (پیش از میلاد) می‏زیسته، است. آیین بودا به تدریج از هندوستان به سراسر آسیا، آسیای میانه، تبت، سریلانکا، یمن، آسیای جنوب شرقی و نیز کشورهای خاور دور مانند چین، مغولستان، کره و ژاپن راه یافت. آیین بودایی به عنوان دین پاکان در نظر گرفته می‏شود و با 500 میلیون پیرو یکی از ادیان اصلی جهان به‏شمار می‏آید. آیین بودا بیشتر بر کردار نیک، پرهیز از کردار بد و ورزیدگی ذهنی تأکید دارد. آماج این ورزیدگی‏ها پایان دادن به چرخه تولد مجدد یا سمساره است که از طریق بیداری یا درک واقعیت راستین، رسیدن به رهایی یا نیروانا صورت می‏گیرد. اخلاقیات بودا گرایانه بر دو اصل بی‏گزندی و رواداری برپا شده‏است. از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخه‏ زاد و مرگ رهایی یابیم (در صورتی که به آن چرخه باور داشته باشیم) باید گرایش‏های نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به یوگا پرداخته به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همه‏ موجودات و بوندگان می‏شود و سپس از راه این درک‏ها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری می‏رسیم و از این دور باطل خارج می‏شویم.
*3*  یعنی زاییده شدن دوباره پس از مرگ، با اختلافاتی در مفهوم، از اعتقادات ادیانی مانند دائو، بوداگرایی، هندوگرایی، مانوی، برهمایی، جینیسم، سیکیسم، اهل حق (یارسان) و غُلات شیعه است. برمبنای تناسخ مظاهر هستی واقعی یکیست و تمام هستی‏ها پرتوی از آن هستی است و آن هستی یگانه همان برهمن است که همان عالم کبیر و روح جهان است و هر چیز جز او سایه‏ای از هستی اوست بر این اساس روح انسان عالم صغیر است که خود نیز پرتوی از روح برهمن است و رستگاری انسان در رهایی از تولد دوباره یا تناسخ اوست برپایه این اصل روح انسان تا قبل از تزکیه و پاکی کامل بارها در بدن‏های مختلف وارد شده و به این جهان بر می‏گردد و کیفیت زندگی کنونی او بسته به رفتار و کردار نیک انسان در زندگی گذشته اش دارد و راه نجات او مدد از شهود و درونگرایی و توجه به حقیقت است تا بتواند به حقیقت مطلق بپیوندد. برای انسان هیچ عذابی دردناکتر از این نیست که تا پشت دربروی ولی تورا راه نداده و برت گردانند.
*4*  اَشاعِره، نامی است که بر پیروان مکتب کلامی ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری اطلاق می‏شود. اشاعره در معنای عام به سنت‏گرایان یا اهل سنت و جماعت گفته می‏شود، یعنی آنان که در برابر خردگرایان معتزلی، بر نقل (قرآن و سنت) تأکید می‏ورزند و نقل را بر عقل ترجیح می‏دهند. آن‏ها معتقند: حق تعالی مالک خلایق است و آنچه اراده اش باشد، انجام می‏دهد و فرمان می‏دهد. چنانچه جمیع خلایق را به بهشت ببرد یا همه را در آتش جهنم بیندازد، خطایی مرتکب نشده‏است؛ چون او مالک مطلق است.
*5*  حجاج بن یوسف ثقفی (عربی: الحجاج بن یوسف الثقفی) (40 هجری/اوائل ژوئن 661 م. – 95 هجری/714 م) والی حجاز و عراق در روزگار بنی‏امیه و زاده‏ طائف است. وی فردی خونریز بود و در زمان زمامداری در عراق، هزاران نفر را از دم تیغ گذراند. حجاج مردی خونخوار بود و پیرمرد و بچه و بزرگ و کوچک و زن و مرد را به اتهام شیعه بودن می‏کشت. در عصر حجاج اگر به کسی می‏گفتند کافر، بیشتر راضی بود تا اینکه بگویند شیعه.
*6*  تفسیر نمونه، ج1، ص85


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 8 + سه شنبه 98 مهر 9 - 7:0 صبح

تلاش موفق شهید صدر و تلاش ناموفق شهید مطهری
«شهید صدر» * این را یافت. کتاب «اقتصادنا» ** را برای همین نوشت. این کتاب سه فصل دارد که در فصل نخست اقتصاد سرمایه‏داری و در فصل دوم اقتصاد اشتراکی یا همان سوسیالیستی نقد می‏شود. فصل سوّم هم به اقتصاد اسلامی می‏پردازد. مهم‏ترین عنصری که در زنجیره ساختار اقتصاد غربی مورد توجه شهید صدر قرار می‏گیرد «انحصار زمین» است. او ادله شرعی و فقهی فراوانی ارائه می‏کند که در اسلام مالکیت زمین مشروط است و بسیاری از زمین‏ها در تملّک افراد نمی‏آیند. این پاشنه آشیل نظام سرمایه‏داری‏ست. او کتاب خود را به زبان عربی نگاشت و سال‏ها بعد که به فارسی ترجمه شد، چندان مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفت.
اما «شهید مطهری» *** وضعیت دیگری داشت. وی نیز عباراتی شبیه به شهید صدر دارد. در یادداشت‏های اقتصادی خود می‏نویسد: «نظر اسلام در مورد اقتصاد مبتنی است بر یک اصل فلسفی و آن این‏که زمین و منابع اوّلیه برای بشر، یعنی برای این‏که زمینة فعّالیت و بهره برداری بشر قرار بگیرد، آفریده شده است: «ولقد مکناکم فی الارض و جعلنا لکم فیها معایش قلیلا ما تشکرون (اعراف:10)؛ و همانا شما را در زمین مأوا دادیم و در آن برای شما روزی‏ها قرار دادیم و چه کم شکرگزاری می‏کنید» در هیچ‏کدام از این دو عامل، یعنی عامل مورد استفاده و عامل استفاده کننده نباید موجبات حبس و تعطیل و رکود فراهم شود… کسی نباید گمان کند که اگر مالک خصوصی مالی شد، اختیار مطلق دارد می تواند آن را حبس کند؛ زیرا مطابق آن‏‏چه گفتیم، خداوند، انسان را فاعل، و منابع اوّلیه را قابل آفریده است، و این قوّة فاعلی خواسته که از آن مادّة قابله استنتاج کند. خود زکات برطلا و نقره عنوان جریمه دارد؛ لهذا علی علیه‏السلام فرمود: انکم مسؤولون حتی عن البقاع والبهائم» *2*
بنابراین در نظر شهید مطهری نیز، مانند شهید صدر، اگر فردی زمینی را رها کند و در آن نه بنایی بسازد و نه کشاورزی کند و اگر هم بنایی ساخته، نه خود ساکن شود و نه منفعت سکونت در آن را واگذار کند، این زمین از ملکیت وی خارج می‏شود و هر شخص دیگری یا حکومت اسلامی می‏تواند آن را تصرّف کند و به بهره‏برداری برساند. زمین عنصر مهمی در زنجیره عناصر نظام سرمایه‏داری‏ست که اگر تحلیل شود و قوانین آن اصلاح شده، به اسلام بازگردد، از اساس ساختار اقتصاد لیبرال را بر هم می‏زند.
برخورد با شهید مطهری اما متفاوت بود. پس از شهادت ایشان این یادداشت‏ها توسط برخی از روزنامه‏ها منتشر شد و مخالفت‏های شدیدی را برانگیخت. چون این نگاره‏ها در تقابل با نظام سرمایه‏داری بود، توجیهی شد تا دیدگاه وی را به رویکرد سوسیالیستی نزدیک کند. حرف‏ها و سخن‏هایی علیه شهید مطهری به راه افتاد: «مطهری التقاطی است «یا» مارکسیسم زده است».
یادداشت‏های وی بعدها در قالب یک کتاب منتشر شده که در فصل سوّم از بخش اول آن عنوان «سرمایه‏داری جدید» ذکر شده است. استاد در این فصل سرمایه‏داری جدید را «رأس و رئیس مسائل مستحدثه(یا نوپدید)» معرفی می‏کنند و با نقد شیوه رایج اجتهاد، در این زمینه می‏نویسند: «فقهای عصر، از مسائل بانک و بیمه و چک و سفته به عنوان مسائل مستحدثه کم و بیش بحث‏هایی کرده و می‏کنند ولی توجه ندارند که رأس و رئیس مسائل مستحدثه، خود سرمایه‏داری است. زیرا ابتدا چنین تصور می‏رود که سرمایه‏داری یک موضوع کهنه قدیمی است که شارع اسلام برای آن، حدود و موازین مقرر کرده است. تجارت، اجاره، مستغلات، مزارعه، مضاربه، مساقات، شرکت‏ها، همه اینها سرمایه‏داری است که در اسلام برای آنها احکام و مقرراتی تعیین کرده(شده) است. اما اینکه مقدار سرمایه کمتر یا بیشتر باشد ربطی به مطلب ندارد. ولی حقیقت مطلب اینطور نیست. سرمایه‏داری جدید یک پدیده جداگانه و مستقل و بی‏سابقه‏ای است و جداگانه و مستقلاً باید درباره آن اجتهاد کرد». در همین فصل، برهان مارکسیسم بر نامشروعیت سرمایه‏داری جدید را رد می‏کنند و سپس خود از منظری متفاوت و البته ریشه‏ای‏تر، به عدم مشروعیت سرمایه‏داری جدید فتوا می‏دهند.
دیدگاه‏های شهید مطهری دچار سوء برداشت شدند و به همین جهت مخالفت‏هایی را در میان بزرگان روحانیت بر انگیختند و در نهایت در آن زمان، از انتشار یادداشت‏های ایشان جلوگیری شد. آن‏ها تصوّر کرده بودند مخالفت شهید مطهری با «سرمایه‏داری» به معنای مخالفت با مالکیت خصوصی مورد نظر اسلام بوده و در نتیجه در غلتیدن به نظام سوسیالیستی و اشتراکی‏ست.
«آیت‏الله معرفت» *3* هم مقاله *4* مفصلی در موضوعی مرتبط نوشته و از اساس، مالکیت خصوصی زمین را خلاف ادله شرعی اسلامی دانسته است. دقّت‏های ایشان بیشتر فقهی بوده و جای تردید و شکی باقی نمی‏گذارد.
به صورت خلاصه، نظام سیاسی‏ای که اقتصاد در آن محور است و در اقتصاد نیز کلید توسعه بر اساس طرح آدام اسمیت «انباشتگی سرمایه» است و سرمایه نیز تبدیل شده به برات‏ها و حواله‏هایی اعتباری و بدون پشتوانه حقیقی که اساس محاسبه تورّم و نرخ و سرعت بی‏ارزش شدن این اَسناد جعلی، «ربا» است، در چنین ساختاری مهم‏ترین عنصر قدرت مبتنی بر نقدشوندگی «وام»های ربوی‏ست. این نقدشوندگی از طریق گرو و رهن میسّر می‏شود و هیچ رهن و گرویی بادوام‏تر و پایدارتر از «زمین» و «ملک» نیست و این تنها از طریق «انحصار زمین» حاصل می‏شود. پس انحصار مالکیت زمین پاشنه آشیل نظام سرمایه‏داری‏ست و اگر آن را از زیر برج عاج آن بیرون بکشیم، تمام سرمایه‏داری آناً فرو می‏پاشد و چیزی از آن باقی نمی‏ماند. همین است که ترومن اولین نفوذ اقتصادی در ایران را «اصلاحات ارضی» قرار می‏دهد. فاجعه‏ای که تحت عنوان «انقلاب سفید شاه و مردم» *5* در این کشور روی داد. باور کردنی نیست که بخش مُعظَم همان قوانین استثماری همچنان در کشور ما رسمیت دارد و در دادگاه‏ها مورد ارجاع حقوقی و قضایی قرار می‏گیرد!

--------------------------------
*  سید محمدباقر صدر (زاده‏ 1313 / 1353 (قمری) - درگذشته‏ 1359 /1400 (قمری)) فقیه، اصولی، مجتهد، فیلسوف، اندیشمند، مرجع تقلید مبتکر و نظریه‏پرداز شیعه و سیاستمدار عراقی بود. از او گاه به لقب شهید خامس و سید ذبیح القفا نیز یاد می‏شود. در سال 1365 (قمری) که دوازده ساله بود به همراه برادرش سید اسماعیل به نجف رفت تا نزد استادان حوزه علمیه آن شهر به تحصیلات عالی بپردازد. او بخشی از سطوح را نزد برادرش آموخت. دوره عالی فقه و اصول را نزد سید ابوالقاسم خویی و شیخ محمدرضا آل یاسین گذراند. فلسفه اسلامی (اسفار ملاصدرا) را از صدرا بادکوبه‏ای آموخت و در کنار آن فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غیرمسلمان را هم آموخت. گفته شده وی در دروس علامه جعفری در این زمینه شرکت کرده‏است. او در فلسفه، اقتصاد، منطق، اخلاق، تفسیر و تاریخ نیز مطالعه و تحقیقاتی داشت. وی را می‏توان بنیانگذار منطق استقرائی در حوزه دانست.
**  اقتصادنا، سیدمحمدباقر صدر، ناشر بوستان کتاب قم، 1387
***  مرتضی مطهری (زاده‏ 13 بهمن 1298 برابر با 3 فوریه 1920 میلادی در فریمان - ترورشده‏ 11 اردیبهشت 1358 در تهران) روحانی شیعه، استاد فلسفه‏ اسلامی و کلام اسلامی و تفسیر قرآن، عضو هیئت موتلفه اسلامی و از نظریه‏پردازان نظام جمهوری اسلامی ایران بود. وی قبل از انقلاب سال 1357 استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود. بعد از انقلاب به ریاست شورای انقلاب منصوب شد. سید روح‏الله خمینی علاقه‏ زیادی به وی داشت، تا بدانجا که بعد از مرگش گفت: «فرزند عزیزی را که پاره‏ تنم و حاصل عمرم بود، از دست دادم»
*2*  مرتضی مطهری، نظری به نظام اقتصادی اسلام، انتشارات صدرا، 1368
*3*  محمدهادی معرفت (1309-1385ش) از عالمان شیعه و محققان علوم قرآنی است. در کربلا متولد شد و خاندانش از نوادگان شیخ عبدالعالی میسی هستند. تحصیلات حوزوی را در حوزه‎های علمیه کربلا، نجف و قم گذراند و سپس در کنار فقه و اصول، توان خود را در تفسیر و علوم قرآن گذارد. کتاب‏هایی از وی در این عرصه باقی مانده، که مجموعه ده جلدی التمهید و صیانة القرآن من التحریف و التفسیر و المفسرون از جمله آن‏هاست. محمد هادی معرفت در دی 1385ش درگذشت و در حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد.
*4*  مالکیت زمین در منابع اسلامی، محمدهادی معرفت، اندیشه حوزه، 1374، شماره 2: «موضوع این نوشتار، بحث درباره مسأله زمین است:آیا آباد نمودن آن موجب ملکیت می‏شود یا صرفا حق اولویت می‏آورد؟صریح کلمات فقهای بزرگی همچون شیخ، محقق، علامه، شهید و مانند ایشان، صرف حق است، و نیز ظاهر کلمات دیگران بر همین است، زیرا گرچه تعبیر به ملک کرده‏اند، ولی مقصودشان ملک تبعی(تبعا للآثار) می‏باشد و به قول شهید ثانی، ملکیت غیر تامه.دلیل آن است که همگی قائلند که ولی امر مسلمین در صورت ظهور و قدرت، می‏تواند از آنان خلع ید کند.لذا پی می‏بریم که همچنان، این گونه اراضی بر ملک امام باقی بوده، و احیای آن از سوی دیگران موجب خروج از ملک امام نگردیده است. این بحث با این برداشت، کاملا بی‏سابقه است و در آن سعی شده با دقت و احتیاط لازم، عمیقانه مسائل دنبال شود، و مطالب در چهارچوب فقه استدلالی سنتی با همان روش تحقیقی سلف عرضه گردد، لذا از جاده مستقیم دلالت کتاب و نصوص صحیح و صریح اهل بیت علیهم السّلام پا فراتر نهاده‏ایم.امید است پسند اهل تحقیق واقع گردد و مقبول درگاه احدیت قرار گیرد.»
*5*  انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نام یک سلسله تغییرات اقتصادی و اجتماعی شامل اصول نوزده‏گانه است که در دوره‏ پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی و با یاری نخست وزیران وقت علی امینی، اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا در ایران به تحقق پیوست. انقلاب سفید در مرحله‏ نخست، پیشنهادی شامل شش اصل بود که محمدرضا شاه در کنگره‏ ملی کشاورزان در تهران و در تاریخ 21 دی ماه 1341 خورشیدی خبر اصلاحات و همه‏پرسی را برای پذیرش یا ردّ آن به کشاورزان و عموم مردم ارائه داد. پس از آن و در تاریخ 6 بهمن 1341 عموم مردم نیز در یک همه‏پرسی سراسری، به اصلاحات رأی مثبت دادند. شاه این اصلاحات را انقلاب سفید نامید زیرا انقلابی مسالمت‏آمیز و بدون خون‏ریزی بود.


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 7 + یکشنبه 98 مهر 7 - 7:0 صبح

اصل چهار ترومن؛ اصلاحات ارضی و بودجه‏‌ریزی و استخدامی و نظام پرداخت ناهماهنگ
کدام ساختارها؟ زمان شاه چه ساختارهایی بسته شد که چنین قدرتی ایجاد کرد؟ تا قبل از ناصرالدین‏شاه * نبود. به فرنگ که رفت و برگشت راه انداخت. ساختار نداشت. کشور به شیوه سنّتی و فردمحور اداره می‏شد، مثل زمان صفویه و قبل از آن. ناصرالدین‏شاه فرنگی‏ها را آورد و شهردار کرد. شهرسازی را دست‏شان سپرد و زندگی مردم را.
رضاقلدر ** هم دنبال ساختار است. شناسنامه صادر می‏کند تا آدم‏ها را تک به تک بشناسد و بتواند از روی سن‏شان سربازگیری کند. سربازی را اجباری می‏کند و ورود و خروج از کشور را ضابطه‏مند. شهرها را به سبک اروپا در هم می‏ریزد و تمام خانه‏های دلباز ایرانی را می‏دهد کریم‏آقا *** خراب کرده و دو طبقه‏های «شمالی» و «جنوب» بسازد. شیوه زندگی مردم مسلمان ایران را بر هم می‏زند.
اما این‏ها هیچ کدام به اندازه تأسیس سازمان برنامه و بودجه در تحوّلات کشور تأثیر نداشت. پس از جنگ جهانی دوم رئیس جمهور آمریکا نقشه بزرگی برای سلطه بر جهان داشت. بخشی از آن در قالب اصل چهار ترومن *2* به ایران کشیده شد. ترومن یک هیئت تحقیق به ایران اعزام کرد تا در طیّ چهار ماه نیازهای اقتصادی ایران را ارزیابی کنند. آن‏ها یک برنامه توسعه هفت‏ساله برای ایران تنظیم کردند و به تبع آن آمریکا وعده داد تا وامی دلاری به دولت ایران بدهد، ولی برای پرداخت آن شروط بسیاری گذاشت و پیوسته و به هر بهانه‏ای گروه‏های کارشناسی در ایران مستقر ساخت. مستشاران آمریکایی زمان زیادی نگذشت که در تمام صنایع ایران حضور پیدا کردند و مدیریت‏های کلان را بر عهده گرفتند؛ صنایع، معادن، ساختمان، راه‏ها، ارتباطات، راه‏آهن، کشاورزی، برق، آبیاری، و امور مالی.
«امور مالی» مهم‏ترین بخش دخالت آمریکا در اداره کشور بود که با تأسیس سازمان عریض و طویلی با نام «اداره اصل چهار ترومن» در سال 1328 به اوج خود رسید. مسئولین ارشد آن آمریکایی بودند و دو ساختمان بزرگ برای استقرار آن در تهران ساختند. عملیات بودجه‏ریزی کشور در این سازمان انجام می‏شد. سازمانی که بعدها تبدیل به «سازمان برنامه و بودجه» شد.
وقتی دخل و خرج یک کشور دست تو باشد، این‏که کجا خرج شود و در چه پروژه‏ای، بانک چقدر بگیرد و صنعت چقدر و کشاورزی چقدر، قطعاً این قدرتمندترین ابزار برای طراحی و تولید «ساختار» است.
دولت آمریکا با اصلاحات ارضی در ایران، تمام زمین‏های کشور را ملّی کرد. همان امری که هجرت را غیرممکن می‏کند. آباد کردن زمین را اصلاً. دیگر نمی‏شود کسی برود در بیابان و با تلاش و همّت خود آبادی بسازد. با خُرد کردن زمین‏های ملاکان و خوانین، قدرت‏های رقیب دولت را از میدان خارج کرد. هم به دلیل کوچک شدن زمین‏ها هزینه تولید محصول بالا رفت و در نتیجه ورشکستگی‏ها، کشاورزان به شهرها کوچ کردند، هم این‏که انحصار زمین سبب شد تا بانک‏ها قدرت بر تأدیه وام‏های ربوی خود داشته باشند. و همه این‏ها جالب‏تر می‏شود که بدانیم در قوانین انگلستان، از صدها سال پیش تا کنون، تلاش شده تا زمین‏ها خُرد نشود و حتی در قوانین ارث، اجازه نمی‏دهند همه ورثه از زمین پدری ارث ببرند. این را آدام اسمیت به عنوان یک اصل مهم برای افزایش راندمان و بهره‏وری کشاورزی در کتاب ثروت ملل می‏نویسد.
نظام استخدامی و حقوقی را همین اصل چهاری‏ها در ایران بنیان نهادند. طوری ساختار آن را بستند که فاصله طبقاتی را نهادینه کنند و با ایجاد تفاوت در الگوی مصرف کارمندان ادارات، انگیزه کار را در کارمندان رده پایین افزایش دهند. یعنی همان ساختاری که مادیات و دنیاپرستی را محور کانال‏سازی خود قرار می‏دهد و به رفتارهای مردم جهت می‏بخشد. این ساختار استخدامی پس از انقلاب نیز باقی ماند و اگر چه شهید رجایی *3* مدت کوتاهی آن را دور زد، با مساوی کردن حقوق وزرا با کارمندان جزء ادارات، اما با شهادت او، هاشمی رفسنجانی *4* که ریاست را برعهده گرفت، تمام ساختارهای فاصله طبقاتی‏ساز را به جای خود بازگرداند و با قدرت زیاد از آن‏ها دفاع کرد. این ساختارها فرهنگ مردم را عوض کرد و دوباره همه چیز به وضعی که پیش از انقلاب داشت برگشت؛ دنیاپرستی و ارزش‏های مادی.

شکاف پلیمری با یافتن عناصر تشکیل‏‌دهنده زنجیره‏‌های قدرت
ما می‏دانیم که ساختارها ایراد دارند و تمامی تقصیرات گردن آن است. بهترین آدم‏ها را هم بگذاریم در رأس قدرت، زمان زیادی نمی‏گذرد که یا ریزش می‏کنند و یا قادر به تأثیر نخواهند بود. پس از کجا و چگونه باید ساختار را تغییر دهیم؟
طبیعتاً سراغ دولت که برویم، سال‏ها گذشته و در اثر ساختار کفر، دنیاپرست‏ترین‏ها بالا آمده و باتقواها ریخته‏اند. در تمام بخش‏ها و قسمت‏ها، چرا که وقتی دستمزد بالایی، بیشتر از پایینی باشد و این فاصله زیاد، انگیزه افراد برای دستیابی به آن مقام زیاد خواهد شد. انگیزه چه کسانی؟ انگیزه پول‏پرستان همکار. در این میانه، دنیاپرست‏ترین‏ها حاضرند از چیزهای بیشتری بگذرند تا ایمان‏داران. اگر یک روز مدیر کاری بخواهد که خلاف باشد، معاون خوب قبول نمی‏کند چون با ارزش‏هایش نمی‏سازد. ولی معاون دنیاپرست می‏پذیرد و در ساختار بالا می‏رود و نسل بعدی مدیران را تشکیل می‏دهد. این از دولت. پس باید قوّه قضاییه را اصلاح کنیم تا این مدیران را بگیرد و ببندند و جابه‏جا کند.
اما این‏جا هم مشکلاتی در بین است. نخست این‏که همان نظام پرداخت ناهماهنگ در سیستم قضایی هم وجود دارد و همان فساد را پدید آورده. انگیزه‏ها مادی شده و دنیاپرستی وصف نظام قضایی گردیده. دیگر این‏که مسئولین قضایی دست‏شان بسته شده و ساختار آن‏چنان محدودیت‏هایی در قوانین رقم زده که قاضی دیگر اختیاری از خود ندارد. امروزه قاضی تنها یک ماشین و دستگاه است که فقط بر مواد قانونی نظارت می‏کند و از خود حق تصمیم ندارد؛ طبق ماده فلان این‏قدر زندان و طبق ماده فلان این‏قدر جریمه! قاضی دیگر قاضی اسلامی نیست. قاضی اسلامی خودش تشخیص می‏دهد و خودش فقیه است و مجتهد و رأی صادر می‏کند.
باید قانون را اصلاح کنیم و قانون در مجلس نوشته شده است. سراغ نماینده‏های مردم می‏رویم. اما آن‏ها انگیزه‏ای برای اصلاح قوانین ندارند. بیشتر تلاش می‏کنند تا قوانینی بنویسند که به نفع شخص خودشان باشد و حقوق خودشان را افزایش دهد. چرا؟ زیرا ساختار اساساً نفع شخصی را رسمیت داده است. چگونه؟
در نظام لیبرال، اقتصاد محور همه چیز است. قوانین سیاسی را هم برای سود بیشتر مادی طراحی می‏کند. این است که دموکراسی و انتخابات آزاد را طوری پیش می‏برد که این آزادی، راهبردی باشد برای سر کار آمدن دنیاپرست‏ترین‏ها. وقتی انتخابات را آزاد اعلام می‏کند و شیوه معرفی نامزدها را تبلیغات آزاد، خُب معلوم است که هر که پول بیشتری بدهد و مشاور گران‏تری استخدام کند، آن‏که هدایای مادی بیشتری به سلبریتی‏ها و چهره‏های تأثیرگذار بدهد و رأی آن‏ها را بخرد، مردم هم تبعیّت می‏کنند؛ یا از قدرت تبلیغات و یا از موضع‏گیری افراد مشهور. چه می‏شود؟ نماینده‏ای به مجلس راه می‏یابد که مادی‏تر از دیگران باشد. و همه این‏ها به مدد سرمایه‏گذاری سرمایه‏داران است که قطعاً منافع خود را در حمایت از یک فرد خاصّ می‏بینند.
نتیجتاً انتخابات آزاد هم یکی دیگر از ساختارهای کنترلی‏ست که اقتصاد اسمیتی بر کشور ما تحمیل کرده است. دست نامرئی اسمیت در همه ابعاد نظام اجتماعی ما حضور دارد. این نماینده‏ها تمام تلاش‏شان حفظ وضع موجود است و هرگز برای تغییر شرایط و ساختارها کاری انجام نخواهند داد.
بله، با یک چرخه بسته مواجه می‏شویم. زنجیره‏ای پیوسته از ساختارهای قدرتمند، درست مانند رشته‏های پلیمری که نایلون و پلاستیک را می‏سازند و آن‏قدر طویل‏اند که هر چه بروی به نهایت آن‏ها نمی‏رسی. چطور باید این زنجیرها را پاره کرد و از این پیله تاریکی که انقلاب اسلامی را در بر گرفته و اسیر کرده خلاص شد؟ برای نابود کردن یک پلیمر کافیست عناصر تشکیل‏دهنده آن را بشناسیم، حلاّل آن عناصر را پیدا کنیم و تا اضافه کنیم، رشته می‏گسلد و عناصر از هم می‏پاشند. راه فقط همین است. راهی که امام راحل (ره) طیّ فرمود و با شناخت عناصر قدرت در نظام شاهنشاهی و مقابله با آن‏ها، نظام سلطنت را فروپاشید.

-------------------------------
*  ناصرالدین‏شاه قاجار (تولد 25 تیر 1210 – مرگ 12 اردیبهشت 1275) که پیش از پادشاهی ناصرالدین میرزا خوانده می‏شد، معروف به «قبله‏ عالم»، «سلطان صاحبقران» و بعد «شاهِ شهید»، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. او طولانی‏ترین دوره‏ پادشاهی را در میان دودمان قاجار دارد. ناصرالدین‏شاه قاجار اولین پادشاه ایرانی بود که در رأس هیئت حاکمه برای بازدید از تمدن و تکنولوژی غرب عازم اروپای نوین شد.
**  رضا پهلوی (زاده‏ 24 اسفند 1256 در آلاشت، سوادکوه، مازندران – درگذشته‏ 4 مرداد 1323 در ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی) معروف به رضا سوادکوهی، رضاخان، رضاخان میرپنج، رضا شصت‏تیر، رضاخان سردارسپه و پس از آن رضاشاه، نخست‏وزیر ایران از سال 1302 تا 1304 خورشیدی و پادشاه ایران از 1304 تا 1320 خورشیدی و بنیان‏گذار دودمان پهلوی بود. پادشاهی رضاشاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران نظام پهلوی بود.
***  سرلشکر کریم آقا بوذرجمهری (1265، توابع کاشان - 1331، تهران) از جمله کسانی بود که رضاشاه فوق‏العاده به او اعتماد داشت. بعضی مشاغل مهم وی در قشون متحدالشکل عبارت بودند از: رئیس اداره نقلیه قشون، فرمانده تیپ پیاده مرکز، وزیر فواید عامه و رئیس املاک سلطنتی. وی به مدت 10 سال نیز شهردار تهران بود. وی در نوسازی شهر تهران و خیابان‏کشی و ساختن عمارات مورد لزوم زحمات زیادی متحمل شد. بوذرجمهری توانست سهم عمده‏ای در مدرنیزه کردن تهران بین سال‏های 1302 تا 1312 داشته باشد. ویران ساختن دروازه‏های دوازده‏گانه شهر تهران نیز در همان زمان صورت گرفت.
*2*  برنامه اصل چهار (به انگلیسی: Point Four Program) اشاره به نکته چهارم از سخنان هری ترومن رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در نطق استیت او یونیون 1949 دارد. ترومن در این سخنرانی خود گفت که کشورهای غنی یک مسؤلیت اخلاقی برای کمک به کشورهای فقیر دارند. در آن زمان برنامه کمک‏های ایالات متحده آمریکا محدود به کمک‏های فنی بود ولی از سال 1950 برنامه امنیت مشترک آمریکا برای کمک به کشورهای ضعیف، جهت جلوگیری از گرایش آنان به سوی اردوگاه شرق بود.
*3*  محمدعلی رجایی معروف به شهیدرجایی (زاده 25 خرداد 1312 در قزوین - درگذشته 8 شهریور 1360 در تهران) دومین رئیس‏جمهور ایران بود. وی در بمب‏گذاری دفتر نخست‏وزیری ترور شد. محمد علی رجایی دارای درجه کارشناسی ریاضیات از دانشسرای عالی و کارشناسی ارشد آمار بوده و پیش از انقلاب 1357 ایران، به دبیری ریاضیات اشتغال داشته‏است. پس از انقلاب در کابینه مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش بود و با انتخاب ابوالحسن بنی‏صدر به عنوان رئیس‏جمهور، رجایی به عنوان نخست‏وزیر معرفی شد. وی از 11 مرداد 1360 تا 8 شهریور همان سال، یعنی به مدت 28 روز، رئیس‏جمهور منتخب مردم بود.
*4*  اکبر هاشمی بهرمانی (زاده‏ 3 شهریور 1313 در رفسنجان – درگذشته‏ 19 دی 1395 در تهران) مشهور به علی‏اکبر هاشمی رفسنجانی روحانی، مفسر قرآن، و سیاستمدار ایرانی بود که به عنوان یکی از پرنفوذترین شخصیت‏های سیاسی جمهوری اسلامی شناخته می‏شد. او از 25 مرداد 1368 تا 12 مرداد 1376 چهارمین رئیس‏جمهور ایران بود. پیش از آن وی اولین رئیس مجلس شورای اسلامی از سال 1359 تا 1368 بود. در طول جنگ ایران و عراق رفسنجانی به عنوان نماینده رهبر در شورای عالی دفاع عملاً فرماندهی نیروهای مسلح را برعهده داشت. رفسنجانی از سال 1368 تا زمان مرگ، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده داشت. او در همه ادوار مجلس خبرگان رهبری نمایندگی استان تهران در آن را بر عهده داشت و از 1386 تا 1390، دومین رئیس این مجلس بود. رفسنجانی رئیس هیئت مؤسس و هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی بود. هاشمی رفسنجانی در حال شنا در استخر کوشک متعلق به مجمع تشخیص مصلحت نظام واقع در نزدیکی مجموعه سعدآباد در روز یکشنبه 19 دی 1395 دچار عارضه قلبی شد.


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 6 + جمعه 98 مهر 5 - 7:0 صبح

کانال‏سازی ربامحور و عدم توانایی بشر برای هجرت؛ از بین رفتن وسعت زمین
اختیار این‏طور حذف می‏شود. محدود می‏گردد و قدرت انتخاب انسان را می‏گیرد. غرب با ساختاری که پس از نوزایی طراحی کرد، رفتار مردم را کانالیزه کرده است. کانال‏هایی که مسیر حرکت جامعه را مشخص می‏کند و هیچ راه گریزی باقی نمی‏گذارد. حتی دست مؤمنین را نیز می‏بندد و مانع هجرت می‏شود.
پروردگار سه بار در قرآن تذکر می‏دهد که زمین من وسیع است و اگر در منطقه‏ای نمی‏توانید ایمان خود را حفظ کنید، هجرت کرده و مکان زندگی خود را تغییر دهید:
«قطعاً کسانی که [با ترک هجرت از دیار کفر، و ماندن زیر سلطه کافران و مشرکان] بر خویش ستم کردند [هنگامی که] فرشتگانْ آنان را قبض روح می کنند، به آنان می گویند: [از نظر دین داری و زندگی] در چه حالی بودید؟ می گویند: ما در زمین، مستضعف بودیم. فرشتگان می گویند: آیا زمین خدا وسیع و پهناور نبود تا در آن [از محیط شرک به دیار ایمان] مهاجرت کنید؟! پس جایگاهشان دوزخ است و آن بد بازگشت گاهی است.» *
«ای بندگان من که ایمان آورده اید! یقیناً زمین من وسیع و پهناور است؛ پس [با انتخاب سرزمینی مناسب و شایسته که ارزش ها در آن حفظ شود] فقط مرا بپرستید» **
«بگو: ای بندگان مؤمنم! از پروردگارتان پروا کنید. برای کسانی که در این دنیا اعمال شایسته انجام داده اند، پاداش نیکی است و زمین خدا گسترده است [بر شماست از سرزمینی که دچار مضیقه دینی هستید به سرزمینی دیگر مهاجرت کنید]. فقط شکیبایان پاداششان را کامل و بدون حساب دریافت خواهند کرد.» ***
اساس اقتصاد کاپیتالیزم؛ انباشت‏محور سرمایه‏داری، از روز نخستی که آدام اسمیت آن را ترسیم کرد بر «ربا» *2* بنیان نهاده شد. هر روز هم بر توسعه ربا در ابعاد مختلف جامعه دامن زده است. به نحوی که امروزه با نگاه مختصری به زندگی خودمان، در کشوری اسلامی، سرنخ‏های آن را می‏بینیم. مهریه زوجه را هنگام پرداخت، اگر وجه نقد باشد، به نرخ روز محاسبه می‏کنند و قضات به آن حکم می‏دهند. نرخ روز را نیز بر اساس نرخ تورّم سالانه اعلامی بانک مرکزی حساب می‏کنند، همان ربا. خانه که اجاره کنی، قیمت رهن و تبدیل آن به اجاره کاملاً تابع سود ماهانه پول است. اجناسی را که نقد و نسیه می‏فروشند، در تبدیل قیمت نقد به نسیه از نرخ ربا استفاده می‏شود.
تمام زندگی انسان امروز را اقصاد ربامحور گرفته است و اما، انسانی که نخواهد تحت ربا زندگی کند هم، راهی برای فرار ندارد. نظام سیاسی تابعی از نظام اقتصادی جامعه شده و اجازه خروج از مرزها را نمی‏دهد. گمرکات و عوارض ورود و خروج کالا، پاسپورت و شناسنامه‏ها، طوری دست و پای مردم را در تمام دنیا بسته‏اند که راهی برای هجرت باقی نگذاشته‏اند و البته جایی هم. تمام مناطق دنیا تحت کنترل دولت‏های اقتصادمحور درآمده و «حیازت» *3* هم دیگر ممکن نیست. هر جا بخواهی زندگی کنی فوراً جلوگیری و مجوّز زمین‏شهری *4* مطالبه می‏کنند. تمام سازمان‏ها و نهادها به سراغ فرد می‏آیند؛ آب و گاز و برق و شهرداری و نهادهایی که نمی‏گذارند انسانی در خارج از چارچوب دولت زندگی کند. اگر فردی خیلی اصرار کند که خارج از این ساختارهای کفر زندگی کند، سازمان‏های بهداشت و سلامت روح و روان به سراغ وی رفته و او را کَت‏بسته نزد روان‏شناس می‏برند و در تیمارستان بستری کرده، به قرص و دارو می‏بندند، به مثابه یک بیمار!

ساعت شنی ِ انقلاب روی ویبره؛ ساختاری که قبل از انقلاب بسته شد
پس انقلاب اسلامی سال 1357 چه کرد؟ آیا بالا و پایین را بر هم نزد و ساختار کفر شاهنشاهی را از هم نپاشید؟! آن دوستانی که ابتدای انقلاب بر مسند اداره دولت نشستند، حتی تصمیم نداشتند نمادهای شاهنشاهی را از اَسناد دولتی پاک کنند. اگر عتاب حضرت امام (ره) نبود اسکناس‏ها را هم عوض نمی‏کردند.
نگاه اصلاً این نبود. نیست هم. تصوّر بر این بود که ما با یک آدم فاسد به نام شاه مواجه بودیم که بحمدالله فرار کرد و رفت و امروز خودمان، انقلابیون، کار را به دست می‏گیریم. آدم‏ها عوض می‏شوند و این‏بار به خوبی رفتار می‏کنند. هیچ تغییری هم در ساختارها و قوانین لازم نیست، مگر مواردی که مربوط به مشروبات الکی و حجاب و مراکز فحشا باشد که آن‏ها را دستور مناسب می‏دهیم، تا اسلامی شود؛ «عدم مخالفت قطعیه»‏ با اسلام. تصوّر فقط همین بود.
این مثال می‏تواند واقعیت را آن‏طور که اتفاق افتاد روشن کند. فرض کنیم یک ساعت شنی داریم، تعدادی دانه درشت در آن است. دانه درشت‏ها آمده‏اند بالا و سَروری می‏کنند. شن‏ها نیز کف ساعت نشسته و محروم از حقوق‏شان. حالا انقلاب چه می‏کند؟ جاها را تغییر می‏دهد. ساعت شنی را وارونه می‏کنیم. دانه‏های درشت می‏روند کف ساعت و شن‏ها رو را می‏گیرند؛ خیلی خوشحال هم. مستضعفین این‏گونه بود که سال‏های نخست انقلاب خیلی شاد بودند. این یک موفقیت بزرگ بود.
اما این ساعت شنی روی یک سطحی قرار دارد لرزان. ساعت شنی که مانند گذشته می‏لرزد، زمان زیادی طول نمی‏کشد که بر اثر یک فرآیند کاملاً فیزیکی و طبیعی دانه‏های درشت بالا می‏آیند و دانه‏های ریز به کف باز می‏گردند.
امروز وقتی نگاه می‏کنیم، چهل سال پس از انقلاب، کاملاً روشن و واضح می‏بینیم که دانه‏درشت‏ها سروری می‏کنند. آدم‏هایی که فرار کرده بودند و اموالشان را بنیاد مستضعفان توقیف کرد، صاحبان فاسد پارک‏های تفریحی که اعدام شدند، امروز کسانی مثل آن‏ها با ثروت‏هایی فوق‏العاده انباشته علناً و در پیش ‏روی ملّتِ مستضعف تفریحگاه‏های شاندیز و پارک‏های آبی هیولاوار می‏سازند و خودروهای میلیاردی در خیابان سوار می‏شوند و نه تنها هیچ دستگاه انتظامی با آن‏ها برخورد نمی‏کند، خودشان هم شرم نمی‏کنند، بلکه ملّت هم به دیدارشان افتخار می‏کند و ازدواج و رفت و آمد با این خانواده‏ها تبدیل به ارزش می‏شود.
مشکل این است که هیچ چیزی تغییر نکرد. ساختار همان ساختار پیش از انقلاب، همان قوانین و طبیعتاً ارزش‏های مادی دوباره غلبه کرد و ارزش‏های معنوی را به محاق برد. امروز دوباره مانند زمان شاه، ثروت‏اندوزی تبدیل به ارزش شده و انسان‏های ثروتمند احترام به دست آورده‏اند و این تمام دستاوردهای انقلاب را محو و نابود می‏کند.
حالا مثلاً یک‏بار دیگر بیاییم و انقلاب کنیم، دوباره همه رؤسای جمهور و وزرا و مسئولین را زیر و رو، دولتمردهایی که از اعلام ثروت بی‏حدّ‏ و حصر خود شرم ندارند سرنگون، رجایی‏ها را پیدا کنیم و بگذاریم سر کار، مانند آن‏چه سال 1384 مردم کردند، چه می‏شود؟ هیچ! ساختار همان ساختار است و ساختار، محور است و فرد، تابع ساختار است، پس احمدی‏نژاد هم بالاخره کاپشن خود را در می‏آورد و کت می‏پوشد، چنان که کرد. از همان روز هم رفتارش تغییر کرد . نکرد؟! *5*

----------------------------
*  « إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَـئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیرًا » (نساء:97)
**  « یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ » (عنکبوت:56)
***  « قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَـذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ » (زمر:10)
*2*  رباخواری به عمل دریافت ربا گفته می‏شود که معمولاً به صورت شغل در جوامع گذشته و امروزی می‏باشد و فرد رباخوار با دریافت وثیقه و تضمین از فرد وام‏گیرنده، به وی به جنس یا پول وام با بهره می‏دهد. گاهی اوقات ربا به معنی سود بیش از حد و گاهی به عنوان هر نوع سودی در نظر گرفته می‏شود. به صورت تاریخی در جوامع مسیحی و اسلامی گرفتن هر نوع سودی بر روی پول ممنوع بوده‏است. مذمت رباخواری در بسیاری متون در بسیاری کشورها یافت می‏شود. مهمترین تغییر در تاریخ رباخواری در کشورهای غربی در سال 1545 میلادی توسط هنری هشتم صورت گرفت که بر اساس آن گرفتن سود بر روی پول آزاد گردید.
*3*  اصطلاحی در فقه و حقوق ، به معنای تصرف مالکانه در اموال مباح منقول می‏باشد. در اسلام با پذیرش این رویه عقلایی و وضع مقررات جدید برای حیازت مباحات کوشش شده از انحصار منابع طبیعی به مالکان خاص و احتکار این منابع و زیان رسیدن به حقوق دیگران و محیط زیست پیشگیری شود. مراد از مباحات که بخشی از مشترکات به‏شمار می‏روند، ثروت‏ های طبیعی است که مالک خاص ندارند و عموم مردم در حق استفاده کردن از آن‏ها مشترک‏اند و هیچ مانع شرعی برای بهره‏برداری یا تملک آن‏ها به شکل متعارف وجود ندارد؛ مانند اموال گمشده، آب‏ها ، مراتع ، گیاهان ، شکارهای خشکی و دریایی و معادن زمینی و دریایی . امروزه دولت‏ها برای حفظ مصالح عمومی با وضع قوانین خاص، موارد حیازت مباحات را بسیار محدود کرده‏اند.
*4*  سازمان زمین شهری در سال 1361 از ادغام سازمانهای عمران اراضی کلیه استانهای کشور تشکیل میگردد و شرکتی است سهامی با مدت نامحدود و وابسته به وزارت مسکن و شهرسازی که دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی است. مجری مفاد قانون اراضی شهری و حافظ حقوق و اعمال مالکیت دولت نسبت به اراضی خالصه و همچنین اراضی موات و واگذاری زمین به صورت قطعی و اجاره به بخش خصوصی یا عمومی.
*5*  گاردین در گزارشی تحت عنوان "تکامل نوع پوشش احمدی نژاد" نوشت: رئیس جمهور ایران در پروسه ی تبدیل از «مردی از جنس مردم» به «مرد جهانی»، کاپشن سفید خود را با کت و شوارهای شیک تعویض کرد.


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 5 + چهارشنبه 98 مهر 3 - 3:0 صبح

نئومارکسیست‏هایی مانند اینگلهارت
مکانیزمی که آدام اسمیت طراحی کرد، با تحلیل نظام بانکداری اسکاتلند و کاغذهایی که به جای طلا و نقره به گردش افتاده بودند و اعتباری قلابی و جعلی را به جامعه تزریق می‏کردند، بارها و بارها اصلاح شد و توانمندی خود را افزایش داد.
نخستین بار «مالتوس» * بود که متوجه ایراد این سیستم شد. تعادلی که اسمیت ادعا می‏کرد، با نظریه‏ای که مالتوس ارائه داد غیرقابل وصول و تحقق بود. اسمیت می‏گفت: هر چقدر که سرمایه در دست اشراف انباشته شود، چون قابل مصرف نخواهد بود، به چرخه تولید وارد می‏گردد و تقاضای کار را بالا می‏برد. طبیعتاً چون عرضه،‏ یعنی تعداد کارگر، تغییر نکرده است، دستمزد افزایش یافته و از سوی دیگر، اشتغال کامل نیز ممکن می‏شود. اشتغال کامل وضعیتی در اقتصاد است که تمامی آحاد جامعه در حال کار باشند و هیچ‏کس بیکار نباشد. اما مالتوس می‏گوید: اسمیت توجه نداشته که وقتی دستمزد کارگر بالا برود، بهداشت و تغذیه در میان کارگران که قشر مستضعف جامعه بودند بهتر می‏شود و در نتیجه مرگ و میر فرزندان‏شان کمتر شده و بیشتر زاد و ولد می‏کنند و در زمانی کوتاه عرضه کارگر در جامعه آن‏قدر زیاد می‏شود که دوباره از تقاضا بالا زده و بیکاری را با وضعیت سابق باز می‏گرداند.
طبیعتاً مالتوس دخالت در بازار آزاد را برای دولت لازم دانست، کمکی که بتواند در تعارض مکانیزم کار با مکانیزم بازار، طرف بازار را گرفته و تعادل را حفظ کند. پیشنهاد او تشویق مردم به جلوگیری از زاد و ولد بود. اما تلاش‏های او و دنباله‏روانش مثل «ریکاردو» ** کفایت نکرد و عملاً نتوانستند افزایش جمعیت کارگران را کنترل کنند. این‏جا بود که نظریه «جان استوارت میل» کارساز شد و تلاش ناکام مالتوس را به کام نظام غرب کرد.
«میل» با نگارش «بردگی زنان» *** به همراهی همسر *2* و دخترخوانده‏اش *3* توانست انقلابی عظیم در جامعه اقتصادمحور غرب راه بیاندازد و آن‏چه امروز با عنوان جریان «فمینیسم» *4* شناخته می‏شود زاده اندیشه «میل» و تلاش هر سه آن‏هاست. نکته اصلی و راز ماندگاری نظریه «میل» این بود که: زنان به این دلیل سختی مادر شدن و زاد و ولد و نگهداری از فرزند و خانه‏داری را می‏پذیرند که «نمی‏توانند» و قادر نیستند مقاومت کنند. آن‏ها تحت ظلم پدران و شوهران خود ناگزیر هستند تا به تولید نسل ادامه دهند. پس: اگر دولت با وضع قوانین و تغییر ساختارها فرصتی پدید آورد که زن‏ها از این بردگی خلاص شوند، به صورت طبیعی هیچ زنی تلاش نمی‏کند صاحب اولاد شود، مگر در رفاه فراوان باشد. طبیعتاً آن‏طور که مالتوس می‏خواست جمعیت کارگران کاهش یافته و آن‏طور که اسمیت می‏گفت وضعیت اشتغال کامل حاصل خواهد شد.
این نگرش میل اگر چه به کاهش جمعیت کارگران حقیقتاً انجامید، ولی نتوانست وضعیت زندگی آن‏ها را بهبود بخشد، وعده‏ای که اسمیت به کارگران می‏داد. این‏جا بود که مارکس نظریه اقتصاد اشتراکی *5* خود را طرح کرد و مدعی شد دولت باید بازار آزاد را کنترل کند و تمام منافع آن را به صورت برابر میان مردم تقسیم نماید. همه انسان‏ها تحت یک نظام یکپارچه و واحد به مثابه یک شرکت فعالیت کنند و از انباشتگی سرمایه جلو بگیرند. در حقیقت مارکس پی برد نظریه اسمیت از اساس نادرست و ناتوان است و قادر به ایجاد تعادل در زندگی بشر نیست. زندگی‏ای که البته بر اقتصاد مبتنی‏ست، یک زندگی دنیاپرستانه و کافرانه. مارکس فهمید انباشتگی ثروت همواره به بردگی بخش عظیمی از جامعه منتهی می‏شود که در قاعده آن قرار دارند.
زندگی در تحت لوای نظریه مارکس دوام زیادی نداشت. مردم نمی‏توانستند بدون رقابت و منافع شخصی انگیزه کافی برای تلاش و حرکت داشته باشند و اقتصاد دنیاپرستی در این ساختار از هم پاشید و ناتوانی آن خیلی زود معلوم شد. نگرانی بیکاری و مشکلات اجتماعی آن، «کینز» *6* را به تکاپو واداشت تا نظریه جدیدی در عرصه اقتصاد طرح نماید. کینز بر خلاف اسمیت، مالتوس، ریکاردو و میل از اساس مخالف دست نامرئی بازار آزاد بود. او مدعی بود حتی اگر چنین تعادلی به صورت خودکار و بدون دخالت بخواهد محقق شود، آن‏قدر به طول می‏انجامد که نیمی از مردم کره زمین از بین رفته‏اند. یا به تعبیری دیگر، پرولتاریای مارکس دست به کار شده و نظم اجتماعی را بر هم زده است. بنابراین وظیفه دولت است که مستقیم دخالت کرده و بازار را متوازن کند. یعنی با افزایش هزینه‏های خود اشتغال را افزایش داده و از بیکاری بکاهد. او توانست رئیس جمهور آمریکا را متقاعد کند تا مدیریت اقتصادی‏اش را بر نظریه او بنیان نهد. برخلاف سایر اقتصاددانان که می‏گفتند: رفتار اقتصادی مردم برای رسیدن به منافع شخصی‏شان کاملاً عقلانی است، او معتقد بود بازارها غیرعقلانی عمل می‏کنند و به همین جهت نمی‏توانند به تعادل برسند.
اقتصاد آمریکا که بر مبنای نظریه کینز مدیریت می‏شد، چند بحران را تجربه کرد که ناتوانی مدل کینز را به اثبات رساند. پس از آن بارها و بارها نظریات گوناگونی سر کار آمده و زمام طراحی ساختارهای نظام اقتصادمحور غرب را بر عهده گرفتند. یکی از آخرین نظریات مربوط به گروهی می‏شود که خود را «نئومارکسیست» می‏نامند. این گروه که «رونالد اینگلهارت» *7* یکی از معروف‏ترین چهره‏های آن‏هاست معتقدند نظریه تاریخی مارکس صحیح بوده، ولی نیاز به اصلاحاتی دارد تا بتواند دوباره ساختارهای پیشین خود را بازپس بگیرد.
شگفتی مطلب در چیست؟ و این فهرست بلندبالایی که جمع کردم؟ «حفظ جهت»! وقتی می‏بینیم با تغییر یک رئیس جمهور تمام روندهای اجرایی کشور ما تغییر می‏کند و نهادها جابه‏جا می‏شوند، تعجب می‏کنیم که غرب چطور قرن‏های متمادی تغییر جهت نداده و با آمد و شد این‏همه آدم‏های متفاوت که از پایه و اساس در سلیقه و شخصیت با هم در تعارض‏اند، همچنان همان سمت و سوی دنیاپرستی اقتصادمحور را تداوم بخشیده. راز این هماهنگی تاریخی در «ساختارمحوری» است. وقتی ساختار، محور تعریف و توصیف جهت و برنامه حرکت باشد، ساختار که بر جامعه سایه بیاندازد، متوقف نمی‏شود. حرکت می‏کند و مردم را «وادار» به حرکت در جهت خود می‏نماید. ساختارمحوری بسیار قدرتمندتر از فردمحوری می‏تواند جوامع بشری را کنترل کند.

------------------------------
*  توماس رابرت مالتوس (به انگلیسی: Thomas Robert Malthus) ‏ (14 فوریه 1766–29 دسامبر 1834) استاد دانشگاه انگلیسی بود که تأثیر بسیار زیادی روی جمعیت‏شناسی و اقتصاد سیاسی گذاشته‏است مالتوس به خاطر پایه‏گذاری نظریه رانت مشهور است. البته کتاب مشهوری نیز به نام اصل جمعیت نگاشته است و اولین بار به این موضوع اشاره کرده‏است که افزایش جمعیت راه‏حلی برای پیشرفت نیست. وی در کمبریج به تحصیل الهیات پرداخت و پس از تکمیل تحصیلات در سال 1805 استاد تاریخ و اقتصاد در کالج هال بیوری گردید. مالتوس کتاب خود را تحت عنوان اصل جمعیت در سال 1798 و چاپ دوم و کامل آن را در سال 1803–1817 انتشار داد. مالتوس معتقد بود که موجودات زنده با سرعت سرسام‏آوری تکثیر پیدا می‏کنند و اگر قحطی و جنگ و غیره وجود نداشته باشد جمعیت به شکل تصاعد هندسی زیاد می‏شود و ممکن است در هر 25 سال دو برابر گردد در حالی که وسایل ارتزاق در بهترین شرایط با یک تصاعد ریاضی بالا می‏رود و لذا هر 25 سال جمعیت دو برابر می‏شود و حال آنکه ازدیاد خواربار و مواد غذایی بسیار ناچیز است ولی برخی عوامل چون جنگ و قحطی می‏توانند موانع طبیعی در امر ازدیاد جمعیت باشند.
**  دیوید ریکاردو (به انگلیسی: David Ricardo) (زاده 18 آوریل 1772 در لندن - درگذشته 11 سپتامبر 1823 در لندن) اقتصاددان انگلیسی است که در کنار رابرت مالتوس، آدام اسمیت و جان استوارت‏میل در زمره تأثیرگذارترین اقتصاددانان کلاسیک قرار دارد. ریکاردو از 1819 تا پایان عمرش نماینده مجلس عوام بریتانیا بود.
***  انقیاد زنان (به انگلیسی: The Subjection of Women) ، جان استوارت میل، ترجمه علاءالدین طباطبایی، ناشر هرمس
*2*  هریت تیلور میل مشهور به هریت هاردی (زاده 8 اکتبر 1807 در لندن - درگذشته 3 نوامبر 1858 آوینیون)، فیلسوف و مدافع حقوق زنان بود. همسر دوم او جان استوارت میل، یکی از متفکران برجسته قرن 19 بود. مجموعه نوشته‏های اصلی او را می‏توان در «آثار کامل از هریت تیلور میل» مطالعه نمود. گفته می‏شود او تا حد زیادی الهام بخش و تأثیرگذار بر نوشته‏های جان استوارت میل بوده‏است.
*3*  هلن تیلور که دختر هریت تیلور از شوهر اولش بود. بعدها و پس از مرگ مادرش هریت، کمک بسیاری به نشر آراء میل در بحث آزادی زنان کرد.
Helen Taylor (1831–1907) was an English feminist, writer and actress. She was the daughter of Harriet Taylor Mill and stepdaughter of John Stuart Mill. After the death of her mother she lived and worked with Mill, and together they promoted women"s rights. From 1876 to 1884 (when she quit due to her health) she was a member of the London School Board. In 1881, she joined the Democratic Federation.
*4*  فمینیسم (به انگلیسی: Feminism) گستره‏ای از جنبش‏های سیاسی، ایدئولوژی‏ها و جنبش‏های اجتماعی است که هدفی مشترک را دنبال می‏کنند: تعریف، برقراری و دستیابی به سطحی از حقوق زنان که در زمینه‏های سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی، با مردان برابر باشد. این هدف شامل تلاش برای برقراری فرصت‏های برابر برای زنان در اشتغال و برابری حقوق مادی به ازای کار برابر با مردان می‏شود. فعالینِ حقوقِ زنان (فمنیست‏ها) باور دارند که جنسیت در زندگی انسان‏ها نباید عاملی تعیین‏کننده برای جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها باشد، زیرا باور دارند زن و مرد باید از حقوق برابری در زمینه‏های مختلف برخوردار باشند و به برابری جنسیتی معتقدند. اعتقاد به برابری حقوق زن و مرد دارند. فمینیسم بیش‏ترین تمرکزِ خود را معطوف به تهدیدِ نابرابری‏های جنسیتی و پیش‏بردِ حقوق، علایق و مسایل زنان کرده‏است. فمینیسم عمدتاً از قرن 20 میلادی «انتشار اولین اساس‏نامه حقوق بشر» پدید آمد. زمانی که مردم به‏طور گسترده‏ای این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب می‏شوند. بخشی از حقوقِ زنان دربرگیرنده‏ این موارد می‏شود: تمامیتِ بدنی و خودمختاری، حقِ رأی، حقِ کار، حقِ دستمزدِ برابر به‏خاطرِ کارِ برابر، حقِ مالکیت، حقِ تحصیل، حقِ شرکت در ارتش، حقِ مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت؛ حقِ سرپرستی فرزندان، حقِ ازدواجِ آزادانه و آزادی مذهبی، و آزادی در برابر تمام تصمیمات، حق انجام کارها بدون اجازه همسر یا پدر.
*5*  جامعه‏خواهی، جامعه‏گرایی یا سوسیالیسم (به فرانسوی: Socialisme، سوسیالیسم)، اندیشه‏ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می‏کوشد، جامعه‏ای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشته‏باشند. هدف سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و اداره‏ صنایع توسّط شوراهای کارگری، یا غیرمستقیم باشد، از طریق مالکیت و اداره‏ دولتی صنایع.
*6*  جان مینارد کینز (به انگلیسی: John Maynard Keynes)، (زاده‏ 5 ژوئن 1883 - درگذشته‏ 21 آوریل 1946)، یکی از اقتصاددانان برجسته قرن بیستم محسوب می‏شود. کینز، در زمان جنگ جهانی اول در خزانه‏داری انگلیس مشغول به‏کار بود و پس از جنگ، ریاست هیئت نمایندگی خزانه‏داری انگلیس در کنفرانس صلح پاریس را بر عهده داشت. در سال 1919 نماینده وزیر دارایی در شورای عالی اقتصاد انگلستان شد. کینز در سال 1936 کتاب نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول را منتشر نمود که یکی از تأثیرگذارترین کتاب‏های اقتصادی قرن بیستم محسوب می‏شود. پیش از کینز، تصور عمومی اقتصاددانان بر آن بود که نوسان‏های اقتصادی، عدم تعادل‏هایی هستند که در کوتاه‏مدت توسط مکانیزم بازار اصلاح می‏شوند و شرایط اشتغال کامل مجدداً احیا می‏شود. اما کینز معتقد بود که این چرخه‏های مخرب ممکن است در بلندمدت برگشت‏ناپذیر باشند و لذا دولت می‏بایست برای رسیدن به اشتغال کامل در اقتصاد دخالت نماید.
*7*  معرفی فارسی از وی در دسترس نیست. معرفی او به زبان انگلیسی چنین است:
Ronald F. Inglehart (born September 5, 1934) is a political scientist and professor emeritus at the University of Michigan. He is director of the World Values Survey, a global network of social scientists who have carried out representative national surveys of the publics of over 80 societies on all six inhabited continents, containing 90 percent of the world"s population. The first wave of surveys for this project was carried out in 1981 and the latest wave was completed in 2014. Since 2010 Inglehart has also been co-director of the Laboratory for Comparative Social Research at the National Research University - Higher School of Economics  in Moscow and St Petersburg. This laboratory has carried out surveys in Russia and eight ex-Soviet countries and is training PhD-level students in quantitative cross-national research methods. In the seventies Inglehart began developing an influential theory of Generational Replacement causing intergenerational value change from materialist to post-materialist values that helped shape the Eurobarometer Surveys, the World Values Surveys and other cross-national survey projects. Building on this work, he subsequently developed a revised version of Modernization theory, Evolutionary Modernization Theory, which argues that economic development, welfare state institutions and the long peace between major powers since 1945, are reshaping human motivations in ways that have important implications concerning gender roles, sexual norms, the role of religion, economic behavior and the spread of democracy.


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 4 + دوشنبه 98 مهر 1 - 10:0 صبح

منظور «میل» از «آزادی» و تلاشی خستگی‏ناپذیر
«جان استوارت میل» * انسان زحمتکشی بود. او که از سه سالگی درس‏های کشیشی را آغاز کرد، تا آخر عمر بر سر آرمان‏های خود ایستاد و تحوّلی بزرگ را در تمدن غرب رقم زد. البته نه آرمان‏هایی که به کار انسان مسلمان بیاید.
این عبارت از اوست: «از این رو در قرآن است، نه در انجیل ما، که ما این آیه آسمانی را می‏خوانیم: هر آن فرمانروایی که مردی را به منصبی بگمارد در حالی که خود بداند در قلمرو حکومتش مرد دیگری هست که صلاحیتش برای احراز آن منصب بیشتر است، چنین فرمانروایی مرتکب معصیت بر ضد خدا و دولت وقت می‏گردد» **
او کسی‏ست که سال‏ها برای «آزادی» مبارزه می‏کند و برای همین منظور به مجلس انگلیس راه یافته و ده‏ها سال شعار خود را تکرار می‏نماید، تا قوانین آن را به تصویب می‏رساند و ساختارهایی را پدید می‏آورد که نهضت رنسانس به آن نیاز داشت تا مستدام بماند. این آزادی در حقیقت رها کردن انرژی‏های انباشته اجتماعی بود که تا پیش از آن توسط فئودال‏ها و ملاّکان و به قول خودمان خوانین، سرکوب و مهار می‏شد. چه که اگر نمی‏شد، برای ثروت‏اندوزی و کفر آن‏ها خانمان‏برانداز می‏نمود. اما، پس از طراحی ساختار کفر، وقتی نهاد اجتماعی به نحوی سامان یافت که ثروت‏اندوزی و فاصله طبقاتی «وصف» نظام کفر شد، دیگر نیازی به چنین جبرهایی نبود.
امثال جان استوارت میل برای آزادی‏ای قیام کردند که دیگر نیازی به سرکوب آن احساس نمی‏شد. نظام بانکی و نظام مدیریت کارخانه‏ها و نظام آموزشی و دانشگاه‏هایی که برای خدمت به کارخانه‏ها تأسیس شده بودند، همگی به خوبی می‏توانستند افسار جامعه را دست گرفته و در مسیر دنیاپرستی سوق دهند. این چنین آزادی‏ای کمک می‏کرد تا قدرت‏های انسانی، بیشتر و بهتر در خدمت ساختارهای این نهاد، یعنی کفر، قرار بگیرد.

عناصر ساختاری «انباشت‏محوری» «اسمیت» در مسیردهی آزاد
اساس و بنیان ساختاری که کفر مدرن را سازماندهی کرد توسط «آدام اسمیت» *** طراحی شد. او که درس کشیشی نیز خوانده بود، برای نخستین بار نظام بانکی ربامحور مبتنی بر پول اعتباری یا همان اسکناس را تحلیل و توصیف کرد و مدعی شد با انباشتگی پول و سرمایه در نزد بخشی از اشراف و متموّلین جامعه، بیکاری به صفر می‏رسد و اشتغال کامل سبب خواهد شد ثروت کشور به بالاترین حدّ قابل تصوّر و ممکن برسد.
اسمیت که پدر علم اقتصاد نامیده می‏شود در کتاب «ثروت ملل» **** نوعی از تعادل بازار را تعریف کرد که گویا توسط یک دست نامرئی هدایت و کنترل می‏گردد و نیازی نیست تا دولت‏ها و ساختارهای قدرت در آن دخالت نمایند. کافیست انسان‏ها را در این تنازع بقا رها کنی، تا به صورت طبیعی در یک توازن جبری و غیرارادی قرار بگیرند؛ تولید، متناسب با مصرف شده و نرخ کار، متناسب با نیاز کارفرما.
او به عنوان بنیانگذار اقتصاد آزاد و لیبرال معتقد بود اگر سرمایه را رها کنی، به دلیل این‏که انسان‏ها ذاتاً دنبال نفع شخصی خود هستند و بر هم انباشتگی نفع شخصی انسان‏ها به نفع عمومی منجر می‏شود، کشور به صورت خودبه‏خودی در بهترین وضعیت قرار می‏گیرد و علّت نابسامانی‏های اقتصادی، فشارهایی‏ست که بر این بازار آزاد وارد می‏شود و آن را از تعادل خارج می‏کند.
این یعنی اختراع یک «نهاد» جدید که «ثروت‏اندوزی» را محور زندگی بشر قرار می‏دهد و جوامع بشری را «اقتصادمحور» تعریف می‏کند. وقتی «پول» اصل می‏شود، معنویات و اخلاق و تمام ارزش‏های انسانی به محاق رفته و در ذیل ارزش‏های مادی تعریف می‏گردد. او ساختاری را طراحی کرد که بن‏مایه آن کفر است و همچون یک قایق به صورت طبیعی تمام سرنشینان خود را به سمت رفتارهای ضددینی سوق می‏دهد.

چگونگی تقابل «مکانیزم بازار» با «مکانیزم کار» و نگرانی «مارکس»
اشتغال کامل هرگز اتفاق نیافتاد. ادعای آدام اسمیت هیچ‏وقت محقق نشد. همیشه بخشی از نیروی کار جامعه بیکار بوده و نمی‏توانستند سهمی از بازار کار در اختیار داشته باشند.
«مارکس» *3* متوجه این نقص ساختاری شد و تلاش کرد با تکیه بر منطق دیالکتیک و تضادمحور هگل بتواند این مشکل اقتصادی را که بر تمام جامعه غرب سایه انداخته بود حل کند.
در زمان او، کارخانه‏دارها با کمک ضوابط و قوانینی که مجلس‏ها و دولت‏ها برای امنیت‏شان تأمین می‏کردند و برای تدارک سود و ربای وام‏هایی که بانکدارهای نزول‏خوار بر آن‏ها تحمیل، فشارهای غیرقابل تحمّلی را بر کارگران وارد ساخته و با ساعت‏های کار زیاد، پرداخت کم دستمزد، محیط کار بسیار ناهنجار و غیربهداشتی و رفتارهای غیرانسانی، آن‏ها را رسماً به بردگی گرفته بودند.
مارکس نتوانست در مقابل این همه ظلم خاموش بنشیند و تلاش کرد با ارائه نظریه‏ای جدید در تحلیل رفتار پرولتاریا *4* و کارگران بی‏کار و طراحی سندیکاها *5* و اتحادیه‏های کارگری، ساختاری اشتراکی *6* برای اقتصاد ارائه کند. اقتصادی که محور نهاد اجتماعی غرب شده بود. غرب دنیاپرست این‏بار روشی جدیدتر و اصلاح‏شده برای دنیاپرستی اقتصادمحور به دست آورده بود که انقلاب‏های بزرگی در عالم پدید آورد. اتحاد جماهیر شوروی *7* از مقتدرترین آن‏ها بود.
هر دو شیوه اسمیت و مارکس در یک چیز شریک بودند و تفاوتی نداشتند؛ چارچوبی بودند سخت و خشک که انسان‏ها نمی‏توانستند از آن خارج شده و تخطّی کنند. اساساً غرب مدرن با طراحی همین ساختارهای رفتارساز است که توانست به این پیشرفت‏های سریع برسد. ساختارهایی که «فردمحور»‏ نیستند و با آمد و شد آدم‏ها تغییر رویه و سمت و سو نمی‏دهند. آن‏قدر می‏مانند و کنترل می‏کنند، تا زمانی که ایرادی در آن‏ها پیدا شده و بازطراحی و اصلاح شوند.

-----------------------------
جان استوارت میل (به انگلیسی: John Stuart Mill)(زاده 20 مه 1806 در لندن - درگذشته 8 مه 1873 در آوینیون)، فیلسوف بریتانیایی سده‏ نوزدهم است. او گذشته از آن که نویسنده بود و در زمینه منطق، شناخت‏شناسی، اخلاق و اقتصاد قلم می‏زد، در عرصه سیاست نیز فعال بود. میل دوره‏ای دراز کارمند کمپانی هند شرقی بود و چندی هم رئیس آن شد. در دهه 1860 او نماینده مجلس عوام در پارلمان بریتانیا شد و به دفاع از سیاست لیبرال در مسائل قانون‏گذاری و آموزش همت نهاد. نوشته‏های سیاسی میل در باره مسائل مربوط به حقوق و آزادی سیاسی، حکومت پارلمانی و جایگاه و پایگاه زنان در جامعه بوده است. میل در شناخت‏شناسی قائل به تجربه‏گرایی و در فلسفه اخلاق فایده‏گرا بود. مکتبی که بنیادگذارانش جرمی بنتام و پدرش جیمز میل بودند.
**  رساله درباره آزادی، جان استوارت میل، ترجمه: جواد شیخ‏الاسلامی، ناشر: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص134
It is in the Koran, not the New Testament, that we read the maxim—"A ruler who appoints any man to an office, when there is in his dominions another man better qualified for it, sins against God and against the State." (On Liberty, John Stuart Mill, The Walter Scott Publishing, p93)
***  آدام اسمیت (5 ژوئن 1723 - 17 ژوئیه 1790) فیلسوف اخلاق گرای اسکاتلندی در دوران روشنگری اسکاتلند است که از او به عنوان پیش‏گام در اقتصاد سیاسی و «پدر علم اقتصاد مدرن» یاد می‏شود. وی همچنین از نظریه‏پردازان اصلی نظام سرمایه‏داری مدرن به‏شمار می‏رود. اسمیت ایده‏های خود در زمینه‏ اقتصاد را در کتاب ثروت ملل خود به تفصیل شرح داده‏است. این نخستین کتاب مدرن علم اقتصاد و شاهکار آدام اسمیت محسوب می‏شود.
****  ثروت ملل، آدام اسمیت، ترجمه سیروس ابراهیم‏زاده، انتشارات پیام، 1357
*3*  کارل هاینریش مارکس (به آلمانی: Karl Heinrich Marx) (زاده‏ 5 مه 1818 در شهر تری یر پروس - درگذشته‏ 14 مارس 1883 در لندن، انگلستان) متفکر انقلابی، فیلسوف، جامعه‏شناس، شاعر، تاریخدان، اقتصاددان آلمانی و از تأثیرگذارترین اندیشمندان تمام اعصار است. او به همراه فردریش انگلس، مانیفست کمونیست (1848) را که مشهورترین رساله‏ تاریخ جنبش سوسیالیستی است منتشر کرده‏است. مارکس همچنین مؤلّف «سرمایه» مهم‏ترین کتاب این جنبش است. این آثار به‏همراه سایر تألیفات او و انگلس، بنیان و جوهره‏ اصلی تفکر مارکسیسم را تشکیل می‏دهد. «تاریخ همه‏ جوامع تا کنون، تاریخ مبارزه‏ طبقاتی بوده‏است.» از جمله مشهورترین جملات مارکس درباره‏ تاریخ است که در خط اوّل مانیفست کمونیست خلاصه شده‏است.
*4*  پرولِتاریا (تلفظ /p??.le.ta.?ja/ از واژه‏ لاتین proletarius، به معنای فرزندمند، از Proles به معنای فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمین‏داران و دیگر طبقات می‏بایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند. و آنانی هم که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، می‏بایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند. این کلمه در سده‏ دوم میلادی ناپدید شد و در سده‏های پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود زندگی می‏کنند، به کار رفت. اما در سده‏ نوزدهم نویسندگان سوسیالیست مانند سیسموندی، کابه، لویی بلان و پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسنده‏ اجتماعی آلمانی به نام لورنتز فن اشتاین (Lorenz von Stein) بود. مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» (1848) تعریفی از پرولتاریا به دست می‏دهد: «مقصود از پرولتاریا طبقه‏ کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیله‏ تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای تأمین زندگی می‏فروشد.»
*5*  برخلاف اتحادیه صنفی، سندیکا یک تشکیلات خودگردان از افراد، بنگاه‏های اقتصادی، شرکت‏ها یا افراد حقوقی است که برای این متشکل می‏شوند تا منافعی که در آن سهیم هستند را ارتقاء دهند. در اکثر موارد هدف این تشکل‏ها این است که سود اقتصادی خود را به حداکثر برسانند.
*6*  کلکتیو (Collective) به گروهی از افراد اطلاق می‏شود که حداقل دارای یک هدف یا محرک مشترک هستند یا مشترکاً بر روی یک پروژه خاص همیاری می‏کنند تا به یک هدف مشترک دست یابند. تفاوت یک کلکتیو با یک تعاونی در آن است که اعضای کلکتیو لزوماً بر اساس منفعت یا پس انداز اقتصادی دور هم جمع نشده‏اند (البته ممکن است که منفعت اقتصادی هم جزءی از هدف مشترک باشد). یکی از مشخصه‏های بارز کلکتیو، سهیم کردن اعضا در اعمال قدرت و تصمیم گیری‏های سیاسی و اجتماعی است. اعضای دارای رأی مساوی هستند و غالباً تصمیمات بر اساس اتفاق نظر کل اعضا گرفته می‏شود.
*7*  اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا به‏طور خلاصه شوروی، اتحادیه سوسیالیستی بود در اوراسیا که متشکل از روسیه و چندین جمهوری متحد، که از زمان تأسیس در سال 1922 تا زمان انحلال در سال 1991 بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا را در برمی‏گرفت و پهناورترین کشور جهان شناخته می‏شد. در دهه 1980 آثار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ظاهر شد و بالاخره در 1991 این کشور رسماً منحل شد و به چند کشور دیگر تجزیه شد. پس از فروپاشی 15 کشور جدید تأسیس شدند و فدراسیون روسیه وارث حقوقی شوروی شد.


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 3 + یکشنبه 98 شهریور 31 - 6:0 عصر

تفاوت جامعه «فردمحور» با جامعه «ساختارمحور» مانند تفاوت یک سامانه ناقص الکتریکی با یک سامانه کامل است. در سیستم ناقص، مانند یک لامپ، برق باید پیوسته متصل باشد تا روشنایی به دست آید و به محض قطع برق، نور هم می‏رود. جامعه بشری این طور بود که سبب شد با رحلت هر نبی، دست از حق بر دارد و به گمراهی برگردد. اما در یک سامانه کامل، «ساختار» توانایی تولید برق را می‏دهد. ساختاری که اگر لامپی برای تولید نور دارد، در بخشی دیگر نیز ابزاری برای تولید نیرو. یک مدار بسته و کامل. این خداوند است که در شایعه جنگ احد، مبنی بر شهادت رسول خدا (ص)، مردم را آن‏طور با تندی عتاب می‏کند که: «آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی گردید؟!» *
روشن است که انتظار پروردگار و انبیاء عظام الهی از بشر این بوده و هست که وابسته به فرد نبوده و بتوانند با قوانین و ساختارهایی که خداوند تشریع فرموده و با لسان ایشان به بشر رسانده، جامعه خود را در مسیر حق پیوسته حفظ نمایند. جامعه‏ای کامل که بدون اتصال مستقیم و پیوسته به وحی قابل اداره باشد. پس اگر روزی بَعث انبیاء پایان می‏یابد و به آخرین ختم می‏گردد، ریشه در چنین مطالبه‏ای الهی دارد.

توجه روشنفکران به تفاوت نهضت با نهاد
در این میان، آن گروهی که متوجه تفاوت سیستم‏های «فردمحور» با «ساختارمحور» شدند، با تفکیک «نهضت» از «نهاد» سرنوشت ناخوشایندی را برای تمامی نهضت‏های اصلاحی عالم پیش‏بینی کردند **.
ما می‏دانیم که هر نهضتی از آن رو که قیام در برابر ساختارهای موجود است، کاملاً بر توانایی‏های «فرد» رهبر اتکا دارد. او با شناخت دقیقی که از شرایط دارد، در بهترین زمان و مناسب‏ترین وضعیتی که جامعه از فشارها انباشته شده و سرکوب‏ها نزدیک است به خروش‏هایی متشتّت منجر گردد، با شعارهای همه‏پسندِ خود پرچم قیام را بر می‏افرازد.
طبیعتاً نهضت به همین دلیل که تابع فرد است، در غیاب او نمی‏تواند دوام بیاورد. هنگامی که نیروهای جدید امورات کشور را به دست بگیرند، دوباره ساختارها را به کار خواهند انداخت و جامعه به دام نهادی خواهد افتاد که نمی‏تواند مانند یک نهضت عمل کند و مورد پسند همه اقشار جامعه واقع گردد.
آن نخبگانی که از دوگانه «نهضت/نهاد» سخن می‏گویند، در نهایت به یک پاسخ بیشتر نمی‏رسند؛ نهضت یک دوره گذار است و سرانجام هر نهادی ساختارهایی دارد که در برابر شعارهای نهضت مقاومت می‏کند و جز این ممکن نیست!

آیا نهضت می‏تواند در نهاد تداوم یابد؟ چگونه؟
اما این برداشت صحیح نیست و این تحلیل به بن‏بست می‏رسد. منابع تحقیق و مطالعه‏ای که به چنین قضاوتی رسانده است ناقص است و به درستی گزینش نشده. به همین دلیل است که به چنین نتیجه ناامیدکننده‏ای منجر شده.
وقتی بدانیم «ساختار» طراحی شده در هر نهادی قدرت دارد تا چرخه‏های حرکت جامعه را به سمت و سوی آرمان‏هایی که برای آن طراحی شده بگرداند، می‏فهمیم که وقتی نهضت را بدل به نهادی نامتناسب کنیم، با دست خودمان شعارهای انقلابی را به دام ساختارهای ضدانقلابی انداخته‏ایم.
هر نهضتی لاجرم برای تداوم خود بایستی نهادی متناسب با آرمان‏های خود طراحی و اجرا کند و چنین کاری زمان‏بر و پرهزینه و نیازمند عزمی ملّی در نخبگان است. جمهوری اسلامی ایران پس از استقرار، نیروهای انسانی خود را در قالب ساختارهایی ریخت که پیش از انقلاب طراحی شده بود. همان وزارتخانه‏ها و ادارات با همان قوانین و ساختارها. حقوق‏ها به همان شیوه پرداخت می‏شد و بودجه‏ها در همان سازمان برنامه تدوین می‏گردید. بانک‏ها به همان شیوه سابق اعتبار خلق می‏کردند و بازار با همان ابزارها، تولید و توزیع و مصرف را مدیریت می‏کرد. چیزی از روش‏ها تغییر نکرد. فقط آدم‏ها بودند که در این میانه جابه‏جا شدند و ما، انقلابی‏های بی‏اطلاع از قدرت ساختار، گمان می‏کردیم با عوض شدن نیروهای انسانی رأس قدرت، تمام عملکردهای نظام را تغییر مسیر می‏دهیم.
مع الأسف این اتفاق نیافتاد و امروز می‏بینیم آن‏چه شد که نمی‏خواستیم بشود. «نهادِ این نهضت» طراحی نشد و بعینه دیدیم ساختار آن‏قدر تواناست که نیروهای انسانی خوب ما را فاسد می‏کند و از بهترین‏ها بدترین رفتارها را بیرون می‏کشد. ابرار را وادار می‏کند اخلاق رذیله را محور مدیریت خود قرار دهند و همان‏طور رفتار کنند که مدیران شاهنشاهی می‏کردند و در پاسخ بگویند: «نکنیم نمی‏شود!» یعنی اصلاً بدون روش‏های کفر نمی‏شود مدیریت کرد و چرخ‏های نظام را در حال چرخش نگه داشت! این همان تعبیر پیش‏بینی شگفت‏آور مؤسّس نهضت (ره) است:
«درباره فرهنگ هر چه گفته شود کم است. و می دانید و می دانیم اگر انحرافی در فرهنگ یک رژیم پیدا شود و همه ارگانها و مقامات آن رژیم به صراط مستقیم انسانی و الهی پایبند باشند، و به استقلال و آزادی ملت از قیود شیطانی عقیده داشته باشند و آن را تعقیب کنند، و‏ ‏‏ملت نیز به تبعیت از اسلام و خواسته های ارزنده آن پایبند باشد، دیری نخواهد گذشت که انحراف فرهنگی بر همه غلبه کند، و همه را خواهی نخواهی به انحراف کشاند، و نسل آتیه را آنچنان کند که انحراف به صورت زیبا و مستقیم را راه نجات بداند، و اسلام انحرافی را به جای اسلام حقیقی بپذیرد و بر سر خود و کشور خود، آن آورد که در طول ستمشاهی و خصوصاً پنجاه سال سیاه بر سر کشور آمده. و مجلس و ملت و متفکران متعهد باید این حقیقت را باور کنند و اصلاح فرهنگ و از آن جمله اصلاح مدارس از دبستان تا دانشگاه را جدی بگیرند، و با تمام قوا در سد راه انحراف بکوشند. اشخاصی معدود قدرت ندارند تا این امر عظیم الحجم مهم را اصلاح کنند و صددرصد آن را اسلامی و ملی و در خدمت کشور قرار دهند. همه مسئولیم و همه باید در پیشگاه خدا و خلق خدا جواب تهیه کنیم. و در این زمان که فرصتی ارزنده داریم از هیچ کس هیچ عذری پذیرفته نیست و همه باید به مقدار توان خویش در این امر حیاتی کوشش نماییم تا خون جوانان برومند مجاهد و کوشش ملت و مجاهدات بیدریغ آن هدر نرود.» ***
فرهنگ همان ساختارهایی‏ست که انسان‏ها در آن عمل می‏کنند و نهادی را می‏سازد که رفتارهای مردم و مسئولین را شکل و سمت و سو می‏دهد.

--------------------------------------
«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ  أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ  وَمَن یَنقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّـهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّـهُ الشَّاکِرِینَ» (آل عمران:144) و محمّد جز فرستاده ای از سوی خدا که پیش از او هم فرستادگانی [آمده و] گذشته اند، نیست. پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، [ایمان و عمل صالح را ترک می کنید و] به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی گردید؟! و هر کس به روش گذشتگان خود برگردد، هیچ زیانی به خدا نمی رساند؛ و یقیناً خدا سپاس گزاران را پاداش می دهد. (ترجمه انصاریان)
**  ارجاعی‏ست به نظریاتی مانند این: «علی شریعتی از اینکه نهضت ها پس از پیروزی به نهاد تبدیل می شوند, به تلخی می نالد و خواستار ادامه نهضت پس از پیروزی آن نیز می شود» شریعتی در واقع با این درخواست، غیرممکن را طلب می کند، زیرا یک نهضت و یا جنبش سیاسی - اجتماعی پس از آنکه به قدرت رسید، بنا به جبر موقعیت خود، راهی جز فاصله گرفتن از شیوه گذشته خود و تبدیل شدن به نهاد ندارد. نهضت و نهاد دو موقعیت متمایز با استراتژی و اهداف و کارویژه کاملاً متفاوتند و در هم تنیدن آنها جز به وضعیتی آشوبناک و ناکارآمد نمی افزاید. (روزنامه شرق، 8/1/1385، احمد زیدآبادی)
توصیف علی شریعتی در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی در سال 1350: «در جامعه‏شناسی یک اصلی است به این نام : تبدیل موومان (Mouvement یعنی نهضت و حرکت) به انستیتوسیون (Institution یعنی نظام و سازمان). به این معنی که در جامعه، حرکتی بر اساس ایدئال‏ها و هدف‏هایی ایجاد می‏شود و یک فکر، یک گرایش، یک ایمان جوان متحرک است که این نهضت را (به آن معنای حقیقی کلمه، یعنی حرکت و ورزش) ایجاد می‏کند. ... این نهضت در مسیر خودش حرکت می‏کند. یک حرکت مدعی زمان و تغییردهنده نظام موجود که می‏خواهد ویران کند و با یک حالت انتقادی شدید نسبت به هرچه که وضع موجود را نشان می‏دهد و یا می‏سازد وضع دیگری را پیش آورد و شرایط نوی را بیافریند.... همه چیز را تغییر می‏دهد نهضت به هدف می‏رسد. یا بی‏آنکه به هدف برسد به اوج قدرتش می‏رسد. اما بدانجا که رسید، درگیری و مبارزه‏اش از بین می‏رود، سد و مانعی دیگر در برابرش نیست به قدرتش که رسید حالتش عوض می‏شود. می‏ایستد! متوقف می‏شود! حالت متحرک و انقلابی‏اش را از دست می‏دهد و حالت محافظه‏کاری می‏گیرد. چون اول می‏خواست دشمن را خلع سلاح کند و نظام را عوض کند حالا خودش قدرتمند و حاکم است و می‏خواهد خودش را حفظ کند و نگه دارد. لذا حالت ضدانقلابی پیدا می‏کند، چون خودش روی کار آمده انقلاب‏های بعدی را شورش و خیانت یا ضدانقلاب می‏خواند.در اینجا از نظر جامعه‏شناسی که مطلب را بررسی می‏کنیم می‏بینیم آن واقعیت که در اول نهضت بود و موومان حالا در قدرت خودش تبدیل گردیده به انستیتوسیون یا نهاد، و یک پایه ثابت اجتماعی شده است، و به صورت خیمه‏ای درآمده بر روی جامعه، و یک قدرت سازمان‏یافته دولتی شده که در ظاهر به اوج قدرت رسیده است اما در روح به توقف و رکود افتاده است.»
***  پیام به ملت ایران و مسئولین نظام‏، 22/11/1361، صحیفه امام، ج17، ص322



[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 2 + جمعه 98 شهریور 29 - 6:0 صبح

تقدّم امدادی کفر بر ایمان و هُلِش بر کِشِش
مسیر رشد انسان‏های مؤمن آسان نبوده است. حضور همیشگی و دائم کفار و منافقین دوشادوش جامعه مؤمنین، همواره دشواری‏هایی را برای آنان در طول تاریخ ایجاد کرده است. خصوص این‏که خداوند وعده فرموده که کفار را نیز «امداد» کرده و یاری می‏رساند؛ «کُلًّا نُّمِدُّ هَـؤُلاءِ وَهَـؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا» (إسراء:20) هر یک از دو گروه دنیا طلب و آخرت خواه را [در این دنیا] از عطای پروردگارت یاری دهیم، وعطای پروردگارت [در این دنیا از کسی] ممنوع شدنی نیست. (ترجمه انصاریان)
مرحوم استاد حسینی الهاشمی *، سیدمنیرالدین، فرزند آقاسیدنورالدین شیرازی، مؤسّس «دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی قم»، نظریه‏ای تاریخی ارائه کرده‏اند مبنی بر «تقدّم امدادی کفّار». این نظریه بر آن است تا با تفسیر رویدادهای تاریخی ادیان ابراهیمی نشان دهد همواره امداد کفار یک قدم جلوتر از امداد مؤمنین روی داده است و دلایلی برای آن وجود دارد. نخست استیصال کفار در مقابل جامعه مؤمنین است که چون توانایی مقابله ندارند، در زمانی که جامعه در وضعیت ثبات و اقتدار است، ناگزیر به تلاش بیشتر شده و شب و روز خود را صرف یافتن راه‏های ضربه زدن می‏کنند. خداوند این تلاش‏ها را بدون پاسخ نگذاشته و حسب سنّت دائمی خود، آن‏ها را در دست‏یابی به دنیایی قوی‏تر و ثروتمندتر یاری می‏کند. هدف پروردگار از یاری‏رسانی کفار اگر چه از یک‏سو بازگشت به عدالت ربوبی دارد تا تلاش‏ها را بی‏پاداش نگذارد و پاداش آن‏ها را هم برای آخرت باقی نگذارد، اما هدف اصلی، به‏کارگیری آن به مثابه یک عامل فشار است. عامل فشاری به مؤمنین جهت حرکت و پیشرفت و رشد. مهم‏ترین علّتِ فرصت دادن به ابلیس و اعوان او، درگیر کردن مؤمنین با چالش‏های ایمانی در راستای ارتقاء و رشد ایمان آن‏هاست.
یکی از آفت‏هایی که هر فرد مؤمن را تهدید می‏کند تنبلی در ایمان است. انسان‏های دین‏دار به دلیل اتکال به خداوند متعال اندک‏اندک دچار آسیب کم‏کاری می‏شوند. به روند تغییرات تاریخ که بنگریم، در هر دوره‏ای که جامعه به دلیل ایمان خود از نعمت‏های فراوان پروردگار بهره‏مند شده است، دیری نپاییده که گرفتار غرور ایمانی شده و از حرکت و پیشرفت باز مانده است. این نشان می‏دهد که دعوت‏های انبیاء برای حفظ پیشرفت پایدار و دائمی بشر کفایت نمی‏کند و این کشش در زمان‏هایی نیاز به هل دادن هم دارد. در حقیقت تا «نیاز» به دعوت انبیاء در بشر پیدا نشود، انگیزه کافی برای «پذیرش» دعوت در آن‏ها آشکار نمی‏گردد.
این نظریه با تحلیل پدیده‏های تاریخی نشان می‏دهد ما با حرکتی سینوسی در رشد ایمانی بشر مواجه هستیم. هر گاه از سرعت این رشد کاسته شده، امداد الهی شامل کفار بوده و بر قدرت‏های مادی آن‏ها افزوده است. افزایش قدرت کفار عاملی می‏شود برای فشار به مؤمنین تا بر تلاش مؤمنانه خود بیافزایند و در دوره تاریخی بعد، عرصه‏ای جدید در ایمان را رقم زده و تحصیل کنند. این‏گونه بوده که جامعه الهی گام به گام ارتقاء یافته و توانسته قله‏های جدیدی در ایمان و اخلاق کسب کند و با همین شیوه به نقطه‏ای که امروز در آن به سر می‏بریم رسیده است.

نوزایی؛ تولّد توانمندی در مدیریت ساختاری
اما امروز در چه مرحله‏ای از این حرکت هستیم؟ تمدن کفر جلوتر است یا ایمان؟ از حدود هفتصد سال پیش، رویدادهایی متوالی و پی‏درپی در اروپا آغاز شد که به تدریج تحوّلات بزرگی را در شیوه اداره جوامع رقم زد. این دوره را عصر «رنسانس» ** یا «نوزایی» نامیدند.
فارغ از مبانی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این جریان که به نوزایی انجامید، آن‏چه دنیای کفر به دست آورد، قدرت مدیریت «ساختارها» به جای «افراد» بود. در نظام‏هایی که امروزه و پس از رنسانس آن‏ها را «سنّتی» می‏نامند جامعه در تبعیّت از «فرد» عمل می‏کند و همواره شخصی به عنوان شاه یا امپراتور تصمیم‏گیری را در تمام عرصه‏های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی شخصاً و برأسه بر عهده دارد. اما وقتی ساختارها مدیریت جامعه را بر عهده می‏گیرند، اختیارات فرد مزبور مقیّد شده و قدرت تصمیم‏گیری در میان جمع کثیری از مدیران توزیع می‏شود، تا جایی‏که یک مدیر خُرد در کوچک‏ترین بخش دولت نیز کاملاً مستقل می‏تواند در حوزه مسئولیت‏های خود تصمیم بگیرد و اختیار داشته باشد.
این قدرت بزرگی بود. این قدرت را بشر تا پیش از این نداشت. همواره و در طول زمان همیشه افراد در تصمیمات خود مطلق عمل می‏کردند، ساختار نمی‏توانست اختیار آن‏ها را قید بزند. اما پس از این دوره، قدرت «عقل جمعی» در تصمیم‏گیری به طرز شگفتی مدیریت جوامع را متحوّل کرد. این شیوه تصمیم‏گیری تخصص‏های بسیاری را درگیر تولید «تصمیم»‏ در نظام می‏کند که در کُنشی همسو «کیفیّت» و «سرعت» تصمیم‏گیری را بالا برده، موفقیت‏های اجتماعی را به صورت تصاعدی افزایش می‏دهد.
این - اساساً تغییر مقیاس- را «آلوین تافلر» در کتاب «جابه‏جایی در قدرت» *** توضیح داده و با مثالی ساده نشان می‏دهد که در عصر اطلاعات حتی یک منشی و دفتردار نیز مسئولیت بخش مهمی از تصمیمات مدیریتی را بر عهده دارد.
امروز به جای آن‏که یک فرعون، یک چنگیز، یک هیتلر، یک موسولینی و امثال آن‏ها بیایند و در مقابل دعوت حق ایستادگی کرده و مردم را به بردگی و استثمار کشیده، کشتار کنند، کفار توانسته‏اند ساختاری بسازند، مجموعه‏ای منسجم از قوانین اجتماعی که همان کار را انجام می‏دهد، بدون آن‏که نیازی به چنین رهبران مستکبری داشته باشد. نظام بانکی، نظام تولید، نظام توزیع، نظامی که الگوی مصرف را از طریق فاصله طبقاتی و نیازسازی رسانه‏ای کنترل می‏کند، همه این ساختارهای پیچیده، امروزه جایگزین افراد در ایجاد انحراف از مسیر حق و عدالت شده‏اند، به نحوی که آدم‏ها می‏آیند و می‏روند، اما تغییری در سمت و سوی حرکت دستگاه کفر پدید نمی‏آید و نظام باطل روزبه‏روز در باورهای خود غلیظ‏تر و شدیدتر و در حرکت خود سریع‏تر می‏گردد.

شیوه هم‏مسیری بشر؛ وحدت رهبر یا وحدت رهبری؛ پایانی بر بعثت انبیاء
انتظار انبیاء الهی از بشر چه بوده است؟ آیا آن‏ها تلاش می‏کرده‏اند با وحدت «رهبر» جامعه را یکپارچه کرده و هدایت نمایند؟ یا راهی می‏جستند تا «نظام رهبری» اجتماعی را به وحدت برسانند؟
وقتی به تاریخ انبیاء می‏نگریم و حوادث دوران‏های متوالی را بر می‏رسیم، به وضوح می‏بینیم که پس از اتمام مأموریت و رسالت هر نبی، زمان زیادی طول نمی‏کشید تا انحراف بر همه غلبه کند و جز اندکی، همگان راه باطل را برگزینند. بر همین سبیل بوده که پیوسته نبی پس از نبی مبعوث می‏شد و امّت بر اساس داشتن یک «رهبر» واحد همسو می‏شدند و مسیر حق را طی می‏کردند. اما آیا این روال و جریانی بود که مطلوبیت داشته است؟
اگر اراده و مشیّت الهی این بود که همواره جوامع از طریق «فرد» به وحدت رسیده و همسو شوند، نباید سلسله انبیاء را ختم می‏کرد و به جریان تاریخی بعثت پایان می‏داد. اصرار فراوانی که رسول خاتم (ص) در مدیریت جامعه اسلامی بر مشاوره داشت، گویی آموزشی برای آینده مؤمنین بود، تا فرا بگیرند آن‏چه یکپارچگی نظام اسلامی را باید حفظ کند، «ساختار واحد» است و نه «فرد واحد».
با رحلت رسول مکرّم اسلام (ع) ارتباط بشریت با وحی رسماً متوقف شد و این چه معنایی می‏تواند برای ما داشته باشد؟ یعنی تمام آن‏چه از حضرت خاتم الأنبیاء (ص) و جانشیان بر حق ایشان (ع) فرا گرفته‏ایم، کافیست تا بتواند جامعه اسلامی را حفظ نماید و رشد دهد تا آماده حضور آخرین ولی الهی (عج) گردد.

-------------------------------
سید منیرالدین حسینی الهاشمی فرزند سید نورالدین حسینی شیرازی در تاریخ 20/8/1324 (از مراجع دینی سرشناس شیعه که مرجعیت او در استانهای جنوبی بود) در شیراز متولد شد. سید منیرالدین تنها 12 سال داشت که پدر در سال 1335 درگذشت. ا صدور دستور انقلاب فرهنگی از سوی سید روح‏الله خمینی محور فعالیتهای او برای تأسیس یک آکادمی برای علوم اسلامی، آغاز شد. او در ابتدا مجامعی را در دانشگاه‏های بزرگ کشور برگزار کرد و تعدادی از اساتید را جذب اندیشه خود کرد. سپس در سال 1362 دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی را بنیان نهاد تا به تولید مقدمات علوم اسلامی بپردازند. او در نهایت موفق شد در پایان دهه 60 اندیشه فلسفی جدیدی با عنوان «فلسفه نظام فاعلیت» بنیان نهد و تا اسفند 1379 که در سن 57 سالگی درگذشت، نیز گام ضروری دوم اندیشه خود، یعنی بنیانگذاری روشهایی برای تولید علم بر اساس این فلسفه جدید التاسیس را به سرانجام برساند.
**  رنسانس (به فرانسوی: Renaissance) یا دوره‏ نوزایی یا دوره‏ نوزایش یا دوره تجدید حیات، جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد. دوران نوزایش، دوران‏گذار بین سده‏های میانه (قرون وسطی) و دوران جدید است. آغاز دوره‏ نو زایش را در سده‏ 14 میلادی در شمال ایتالیا می‏دانند. این جنبش در سده‏ 15 میلادی، شمال اروپا را نیز فراگرفت. رنسانس، یک تحول 300ساله است که از فلورانس در ایتالیا آغاز شد و به عصر روشنگری در اروپا انجامید.
***  جابه‏جایی در قدرت، الوین تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر نو


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آقامنیر 105 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<      1   2   3      >

شنبه 103 اردیبهشت 8

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
انرژی‌های غیرهمسو - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X