یکی از اعضای شورای رهبری است در سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین سالها رجوی را پرستیده است مانند یک بت:
«... بعد به عراق آمدم با این حقیقت مواجه شدم که شخصیت مسعود مثل یک بت و شاید هم در حد خدا پرستیده می شود. پیشتر ... بخشی از این سوال و کنجکاوی ذهن مرا به خودش مشغول کرده بود بعد که به عراق آمدم در جریان آموزش هایی که میدیدم ... به تدریج این کنجکاوی در من قوت گرفت که او واقعا چه کسی است و چه تفاوت هایی با دیگران دارد که این همه در معرض تکریم و احترام است.»
حالا از او میپرسند: چرا؟ دیگران میپرستیدند، تو چرا؟! و او توضیح میدهد:
«واقعیت این است که من بیشتر خودم را با شرایط متقاعد می کردم اما به هر حال خیلی چیزهایی درباره او و درباره پیش بینیها و درایت های سیاسی و تئوریک او می شنیدم یا درباره تیزبینی سیاسی و یا مثلا بحث های کشافی که داشت»
خُب، حالا چرا ایشان را میپرستیدید؟! جوابی ندارد بدهد، زیرا خودش هم نمیداند:
«حقیقتا من زیاد روی این مسائل عمیق نمیشدم»
پس چطور...؟!
«بلکه خودم را متقاعد می کردم ... وقتی مریم رجوی درباره او و مشخصاً رهبریاش حرف میزد همواره برای من جای سوال بود که آیا واقعاً او درخور این همه تعریف و ستایش هست؟»
روش فرقهپروری این است: یک نفر فکر میکند، بقیه فقط اطاعت میکنند! انعکاس اجتماعی... فقط همین! وقتی همه با هم میخواهند یکی را به عنوان «برتر» بپذیرند رقابت هم میکنند سر همین پذیرش و ستایش در برابر هم مثل دو آینه که به صورت موازی روبهرو قرار بگیرند میتوانید حدس بزنید چند تصویر ساخته میشود؟!
یاد «مهران مدیری» میافتم، وقتی در «مرد هزار چهره» بارها و بارها گفت: «جَوگیر شدم!» تمام اینهایی که مست انسانپرستی میشوند جَوگیر میشوند. حتماً متن کامل مصاحبه را از اینجا بردارید و بخوانید! و یا در این سایت: http://www.iran-interlink.org/fa
پ.ن. غرض اینکه وضعیت ارتباط این پیر نادان با فرزندانش اینچنین است او نیز درست مانند همنام ِ خود در سازمان، همه را به پرستش خود وادار میکند و برای این پرستش، تئوریهای واهی میسازد! برچسبهای مرتبط با این نوشته:
|