سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

غایت دانش، عمل نیکوست [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
پاسخ پرسشهایت - بخش چهارم + سه شنبه 89 مهر 6 - 5:44 عصر

بعد از آن‌که نامه را خواندم
و نظرم را برایش گفتم
و پرسش‌های قبلی‌اش را پاسخ دادم
پرسیدم: «نامه را که خواندی چه کردی؟»
- بلافاصله در آغوش گرفتم
و مورد تفقد و دلجویی و نوازش
که این‌چه سخن است؟!
سایبان تو منم
و پشتیبانت
و هر آن‌چه که برای آرامشت نیاز داری
و بی‌اختیار با اشک ِ سرازیر
که دیگر چنین نگو
همین که به خطای چهارسال گذشته پی برده‌ای
برایم کافیست
و تو را بخشیدم
و همه گذشته را فراموش کردم
و بمان با همان غرور!
انسان معترف به خطا
بسیار والاتر و عزیزتر است از انکارکننده اشتباه!

قسم خورد که تمام این حرف‌ها را زده است
و جالب این‌که این ماجرا
در همان زمانی اتفاق افتاده است
که 16 شاهد خانواده زن
امضاء کرده‌اند سه هفته مشاجره در خانه داشته است با شوهر
می‌گفت درست ده روز پیش از رفتن برای طلاق.
«پس چرا رفت؟!»، با ناباوری پرسید.

گفتم: برادر! کلامت درست است
و تردیدی در صحت گفتارت ندارم
اما در آن‌چه از شخصیت‌های «هیستریونیک» گفتم دقت کن
اصلاً همین رفتار تو سبب شد
که این زندگی به چهار سال بکشد
که اگر نبود، همان سال اول خلاص...
این‌که خواهش کردم
دوباره این نامه را بیاوری
برای بازبینی و جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
همین بود
که اساساً ملاحظه اگر کنی
علت رفتن در همین سطور نمایان است
و در رفتاری که پس از آن کردی
شاید اگر چون بسیاری
سیلی بر او می‌زدی و ناسزا می‌گفتی
زندگی‌ات پایدار می‌ماند و ادامه می‌یافت
بسیار خوش‌تر از این
توقع چنین فردی در آن هنگام
این بود که خطای بزرگی از تو ببیند
تا قیاس به نفسش سالم درآید
و آرام گیرد که اگر بد کردم، بد دیدم
که اگر بد هستم، بد هستی!
اما خلاف این
زجرآورترین رفتار است برای شخصی که «خودشیفته نمایشگرا» باشد
بگذار راحت بگویم:
«زنت رفت به خاطر این‌که زیادی خوب رفتار کردی»!
تعجب نکن
این را دو روانشناس دیگر هم بیان کردند
خاطرت هست؟!
- بله، هم «دکتر ع.» و هم «دکتر ن.»، خاطرم هست [اسامی حذف شد]
او همان‌گونه که گفته است
نمی‌توانسته «چشم‌بستن‌های تو را تحمل کند»
این برایش از هر تحقیری بدتر بوده

اما پرسشی از تو دارم
واقعاً چگونه چهار سال را تحمل کردی؟
زنت گفته بود:
«... من تو رو می‌شناسم
می‌دونم که دلت داره از درد می‌پُکه
می‌دونم که چقدر این مدّت بهت فشار آوردم
خودم می‌دونم چه بلایی سرت آوردم ...»
وقتی او خود می‌داند چه کرده
تو آیا می‌دانی چگونه تاب آوردی؟

سر پایین انداخت و چشم‌هایش را بست
ثانیه‌های سکوت ...
و با صدایی حزن‌آلود و آرام سخنش را این‌گونه آغاز کرد:
«تنها یاد تنهایی‌های امیر ع آرامشم می‌داد»
با حکایتی ادامه داد:
گفته‌اند عربی سخن حضرت ع را قطع کرد
به این‌که: واویلاه، به من ظلم شده است
حضرت ع پرسید: چند ظلم و چند ظالم؟
پاسخ داد: یک نفر یک ظلم بر من کرده
حضرت ع باب شکایت را گشود
که تو را یک نفر ظلم کرده و مرا جماعتی [کوفیان]
تو را در یک امر ظلم واقع شده و مرا در هر چه امور حکومت بدان بسته است ...
و خلاصه خطبه‌ای در این باب.
گفت: «من کجا و تنهایی‌های حضرت امیر ع
که به چاه پناه ببرد و درددل با خلوت و تاریکی شب!»
به سخره پرسیدم: چاه تو کجاست؟
- امروز چاه‌های خوبی در اینترنت بنا شده...
می‌گفت وبلاگ را به این کار گرفته و در چند مکان مستقل
با نام‌های مستعار و نامتعارف
بی‌آن‌که کسی بداند
تمام این سال‌ها می‌نوشته
و تخلیه عصبانیت‌ها را بر بستر اینترنت وامی‌گذارده
چونان عریضه‌ای که بر قرطاس نویسند و در آب روان اندازند

- خیلی سخت گذشت، خیلی سخت گذشت، خیلی سخت گذشت ...
سه بار جمله را با بغضی که در گلو داشت تکرار کرد و گفت:
«تصور کن با کسی زندگی کنی که نتوانی حرف‌های دلت را بگویی»
گفتم: سخت نگیر... مگر رسول خدا ص حرف‌هایش را با عایشه و حفصه می‌گفت؟!
مگر جعده امام حسن مجتبی ع را مسموم نکرد؟!
حضرت ع با او راز دل می‌گفت؟!
اصرار کردم که یکی از وبلاگ‌ها را معرفی کن
ببینم و بخوانم و بر سختی‌ات پند گیرم
نشانی داد به معمایی و دیگر سخنی نگفت:
«فرکانس رادیوی بدون موسیقی در سرویس زادگاه حافظ»

و من هنوز در تشابه «چاه» و «وبلاگ» در اندیشه‌ام!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
<< مطلب بعدی: ایده پرتقالی
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

جمعه 103 فروردین 10

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
پاسخ پرسشهایت - بخش چهارم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X