سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

سینه خردمند صندوق راز اوست و گشاده‏رویى دام دوستى و بردبارى گور زشتیهاست . [ یا که فرمود : ] آشتى کردن ، نهان جاى زشتیهاست و آن که از خود خشنود بود ناخشنودان او بسیار شود . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - فقه هوش مصنوعی - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - فهرست فصوص و فتوحات - ما چند روح داریم؟ - 
من؛ یک دانشجو + جمعه 95 آذر 12 - 5:0 عصر

چندی پیش
بنده خدایی درباره دوران دانشجویی پرسید
خواست تا چند نکته مفید طرح شود
مهم‌ترین چیزهایی که در ابتدای ورود به دانشگاه
باید مدّ نظر یک دانشجو باشد
و چنین شد که این‌چنین نوشته آمد:


1. حالا من یک دانشجو هستم!
خودمان را فریب ندهیم؛ ما همان بچه دبیرستانی هستیم. هیچ چیزی تغییر نکرده است. فکر نکنیم یک شبه با آمدن به دانشگاه یک آدم حرفه‌ای در روابط اجتماعی شدیم و دیگر خطری ما را تهدید نمی‌کند. ما همان بچه دبیرستانی هستیم که همیشه در معرض تهدیدات اجتماعی قرار داشتیم. این‌که در کلاس درس دانشگاه دخترها و پسرها با هم حضور دارند ما را نفریبد. گمان نکنیم ناگهان بزرگ شده‌ایم و تمام تجربیات لازم برای یک زندگی خارج از خانه را داریم.

2. آمده‌ام درس بخوانم یا...
باید هدف خود را روشن کنیم؛ آمده‌ام دانشگاه درس بخوانم، یا همسر پیدا کنم، یا به فساد کشیده شوم و در اعتیاد و فحشاء غوطه بخورم؟ لوازم درس خواندن را باید بشناسم و بدانم که دانشجویان سال‌های اول بیشترین فسادها و تباهی‌ها را پشت سر می‌گذارند، چون نمی‌دانند وارد چه محیطی شده‌اند. ولی نگاه کنیم به دانشجویان کارشناسی‌ارشد و دکترا، چه سرشان به درس گرم است. آن‌ها هدف دارند. حالا اگر تو می‌خواهی موفق باشی، از همین امروز مثل دانشجویان سطح بالا عمل کن.

3. همه رفیق‌های خوابگاه دوست من نیستند
انسان در غربت نیاز به همدم دارد. دانشجو در خوابگاه غریب است. با کسانی زندگی می‌کند. نیاز به درد دل کردن و حرف زدن پیدا می‌کند. خاطراتی را برای هم بازگو می‌کنیم که حتی به برادر و خواهر خودمان هم شاید نگفته باشیم. امّا یادمان نرود این ضرورت‌های غربت است. این‌ها هیچ کدام به معنای دوستی نیست. چرا که اگر مدتی از هم دور باشیم وقتی دوباره هم را ببینیم احساس دوری و فاصله می‌کنیم. تجربه ثابت کرده روابط نزدیک در خوابگاه‌ها به معنای دوستی نیست، ناشی از نوعی احساس نیاز است. دوستی شرایطی خاصّ دارد که طرفین باید شباهت‌های اخلاقی و رفتاری شدیدی با هم داشته باشند و اهداف مشترکی. دوست‌های خود را به خوبی انتخاب کنیم و بدانیم تمام رفاقت‌مان با هم‌خوابگاهی‌ها و هم‌کلاسی‌ها زودگذر و موقتی است و به دلیل شرایط دوری از خانواده.

4. جامعه همه‌اش خوب نیست
حالا که به دانشگاه می‌آیم، وارد جامعه شده‌ام. تا دیروز از پنج کیلومتری خانه دور نمی‌شدم. شب دور از خانواده نمی‌خوابیدم. با دوستانم هم اگر بیرون می‌رفتم بدون اطلاع و نظارت خانواده نبود. تا به حال کسانی بودند که بر ارتباط من با جامعه نظارت داشتند و مرا از خطرات آن مصون نگه می‌داشتند. ولی من با خطرات جامعه آشنا نیستم. همه جامعه خوب نیست. جامعه خطراتی هم دارد. حالا که به ناگزیر خودم مستقیم وارد جامعه شده‌ام باید خطرات آن را شناسایی کنم و منافع آن را هم بشناسم. اکنون این من هستم که باید خود را نسبت به خطرات جامعه مصون بدارم. پس باید نگاهی درازمدّت به زندگی خود داشته باشم و عاقلانه برای خود برنامه‌ریزی نمایم. تا این‌جا مرا بکسل کردند، از این‌جا به بعد را خودم باید بروم. طی کردن این جاده سخت است، آسان نیست. این را باید فهمید.

5. من جوان هستم، پس قدرت دارم
من جوانم، پس بسیار قدرت دارم. در جامعه کسانی هستند که بنده قدرت‌اند. کسانی که می‌خواهند تمام دنیا را ببلعند و همه چیز را برای خود داشته باشند. آن‌ها عادت کرده‌اند از قدرت دیگران استفاده می‌کنند. من نباید قدرت خود را خرج هر بی‌سروپایی کنم. هر کسی که برای خود گروهی راه می‌اندازد و از من می‌خواهد او را حمایت کنم، لزوماً نباید تحت حمایت من قرار بگیرد. او می‌خواهد قدرت مرا به بردگی خود بکشد. من قدرت خود را جایی خرج می‌کنم که در مسیر اهدافم باشد. تمامی فعالیت‌های سیاسی خود را با بصیرت انجام می‌دهم.

6. صخره‌نورد به قلاب احتیاج دارد
زندگی در جامعه سخت است. به بالارفتن از صخره می‌ماند. من برای بالارفتن از صخره به قلاب احتیاج دارم. اگر طناب را به قلابی نیاندازم نمی‌توانم بالا بروم. ولی قلاب حتماً باید بالاتر از من باشد. اگر قلاب بالای سر من نباشد، چطور آن را بگیرم و به بالا بروم؟ نقش اساتید در زندگی دانشجویی چون قلاب است. من به این قلاب‌ها نیاز دارم تا خود را در دانش و اخلاق بالا بکشم. امّا نباید خود را اسیر یک قلاب کرد. وقتی راهی را طی کردی، نیاز به قلابی بالاتر داری. دانشجویی که خود را اسیر یک راهنمای خاصّ کند، چطور می‌تواند تا بالای قله به پیش رود. همیشه به یاد خواهم داشت که با بالارفتن از پله‌ها، ناگزیر باید پله‌های پایین‌تر را پشت سر بگذارم تا به اوج برسم. همین است که داوینچی می‌گوید: بیچاره شاگردی که از استاد برتر نشود!

7. من هستم، پس هستم
اگر شهرستانی هستم، پس هستم. اگر وضع مالی خوبی ندارم، خُب ندارم. واقعیت‌ها را باید پذیرفت. از آن‌چه که دارم باید پلی بسازم برای پرواز، برای رسیدن به آن‌چه ندارم. تمام کسانی که بر اسب خیالات سوار می‌شوند، روزی به زمین می‌خورند. آن‌چه امروز دارم نتیجه زحمات دیگران است، امکاناتی است که آنان برایم فراهم کرده‌اند. من که نباید نسبت به تلاش یا کوتاهی دیگران پاسخگو باشم. من نسبت به رفتار خودم مسئولم. من باید چیزهایی را که دارم و در اختیارم گذاشته شده، بشناسم، قدرشان را بدانم و در مأموریت خود به کار بگیرم. اگر امروز آن‌چه می‌خواهم نیستم، مهم نیست، کسی هم نمی‌تواند مؤاخذه‌ام کند. امّا اگر ده سال دیگر آن‌چه می‌خواستم نشدم، حتماً شایسته سرزنش و ملامتم. زیرا از امروز که دیگر خودم مسئول خودم شده‌ام، نسبت به تمام رفتارهایم باید مراقبت داشته باشم. اگر به اهدافم نرسم، باید خود را سرزنش کنم. اگر می‌خواهم ملامت نشوم، امروز باید تلاش کنم. آینده را خودم باید بسازم. کسانی که امروز به گذشته خود افسوس می‌خورند، فردا هم به امروز خود افسوس خواهند خورد. امّا کسی که از گذشته خود پلی بسازد، برای رسیدن به آینده، اوست که همیشه هست و همیشه خواهد بود!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

سه شنبه 102 اسفند 29

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
من؛ یک دانشجو - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

X