سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

این دانش دین است، پس نیک بنگرید که از چه کسی دین خود رامی گیرید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویت اجتماعی؛ برتر از فرزندان + سه شنبه 91 مهر 18 - 10:0 عصر

«می‌دانی بیچارگی این نامادری چیست؟»
با نگاهی متحیّر پرسیدم: چیست؟
پیامک‌های رد و بدل شده پس از رأی «عدم الزام به حضانت» را نشانم داد
و گفت:
«عطش قدرت اجتماعی، آن‌چه به عنوان هویت اجتماعی به دنبال آن است»
- بر چه اساسی چنین می‌گویی؟
در پاسخ به پرسش من
به تشریح پیامک‌ها پرداخت
«چند بار درخواست کرد که برای ملاقات بچه‌ها بیاید به خانه ما
و من قم نبودم»

10/5/1391 18:46
سلام چرا دادگاه نیومدی؟فک نمیکنم اینقد بد شده باشی که نذاری بچهارو هفته یکبار که حقم هست ببینم!من مادر بچه هام،چراآسد[...]؟:-(  [نام زوج حذف شد]

13/5/1391 9:26
سلام. کجایید؟قم هستید یا تهران؟میخوام بچه هارو ببینم!خیلی دلتنگشونم!

29/5/1391 10:48
برای من وشماتموم شده که دیگه زندگی برنمیگرده!من به این زندگی عادت کردم وشمام به زندگی خودت!ولی خواهش میکنم درموردبچهااذیتم نکن!روز عیده!کجاییدبچهارو ببینم!

- و تو چه کردی؟
«پرسشنامه‌ای را آماده کردم
یک جور روان‌‌سنجی
خواستم ببیندم در چه بحرانی به سر می‌برد
و چقدر دیدن فرزندان و بودن با آنان برایش مهم است»

مطلقه که می‌توانست هر لحظه بیاید و فرزندان را بگیرد و ببرد
حالا چند پیامک ارسال کرده که فرزندان را در خانه زوج ملاقات نماید!
زوج پرسشی را طرح کرد
- جواب داد؟
«مدام از جواب دادن به سؤال اصلی طفره می‌رفت
آن‌قدر پرسش را تکرار کردم تا ناگزیر شد به پاسخ،
و پلشتی درون خود را بیرون ریخت»

29/5/1391 16:19
- خیلی دوست دارید برگردید و با من و فرزندان زندگی کنید؟

29/5/1391 18:30
من برای حفظ زندگی به وظیفه عمل کردم،حاضرم بازم ادامه دهم!

29/5/1391 18:54
- چقدر حاضر هستید برای بازگشت خود هزینه کنید؟ هزینه مالی، جانی و آبرویی؟

29/5/1391 21:43
من مادر بچه ها هستم ودوستشان دارم و میتونم یه همسرمعمولی برای شما باشم.همانجوری که تو اون چهارسال بودم!نه کمتر،نه بیشتر!

- نه کمتر و نه بیشتر؟
«می‌بینی که چه اصرار دارد شائبه پشیمانی و غلط‌کردن در لسانش ظاهر نشود
چه محکم و استوار بر طریق ناروای خود پابرجاست»

- تو چه کردی؟
«دوباره بر سؤال خود پای فشردم»

30/5/1391 12:45
- شما فرزندان را رها کردید، اکنون برای بودن با آنان که طبیعتا بهشان علاقه دارید، چه چیزهایی را حاضرید فدا کنید؟ تا چه اندازه میتوانید از خود بگذرید؟

30/5/1391 14:38
من حضانت بچهاروگرفتم اماشماازهزینهاشون کم کردی!دیدنشونم نمیامدی وخانواده ات به جای اینکه بامن صحبت کنن ورفاقت دوساله روحفظ کنن،یکراس رفتن دادگاه!حالام نمیذاریدبچهاروببینم! خب وضعیت اینجوریه که میبینی!

- نفقه را نمی‌دادی؟
«هر ماه منظم و دقیق
مطابق آن‌چه دادگاه اعلام کرده بود»

- قضیه دادگاه چیست؟ شکایتی کردید؟
«نه هیچ شکایتی
فقط مادرم فردای روزی که بچه‌ها را دم در انداخت و رفت
سری به دادگاه زد
و اعلام کرد که این خانم بچه‌ها را انداخته و رفته
یک صورتجلسه هم برای محکم‌کاری»
می‌گفت برای این‌که فردا دوباره نیرنگ نکنند
«مدرکی باشد که نرود شکایت و به دروغ بگوید: فرزندان را از من دزدیده‌اند»
با آن‌همه دروغ که از زوجه دیده
حق داشته محکم‌کاری کند

- دادگاه چه کرد؟
«منشی دادگاه زنگ زده به مطلقه
گفته بچه‌های شما این‌جا هستند، شما انداخته‌اید و رفته‌اید
اگر نمی‌خواهیدشان، بیایید این‌جا و این برگه را امضاء کنید و رسماً تحویل دهید»
- زوجه چه گفته؟
«قبول کرده که تا نیم‌‌ساعت دیگر آن‌جا خواهم بود»
بنده خدا مادر زوج
یک‌ساعت با بچه‌ها در دادگاه نشسته و بی‌انصاف نیامده
«دوباره تلفن کرده منشی دادگاه»
- زن چه گفت؟
«گفت نمی‌آیم»
همان بار اول اعلام می‌کرد بهتر بود، تا فرزندان خودش اذیت نشوند
و این اوج نامادری است
- به نظرت چرا نظرش عوض شد؟
«روشن است، حتماً با پدرش مشورت کرده است!»
و زوج بر پرسش خود اصرار می‌ورزد
تا زوجه مطقه  را محک بزند

30/5/1391 14:49
- به هر حال، شما فرزندان را دم در انداختید و رفتید، به عبارتی سر راه گذاشتید. هزینه هم دقیقا مبتنی بر نفقه تعیینی دادگاه پرداخت شد. اکنون برای بودن با آنان از چه چیزهایی میتوانید بگذرید؟ علاقه شما به فرزندان تا چه حد است؟ از چه چیزهایی عزیزتر هستند که میتوانید آنها را فدای زندگی با فرزندان کنید؟

پیامک‌ها بسیار
و زوجه اصرار به طفره رفتن
و زوج پافشاری بر روان‌سنجی
انسانی که خودشیفته باشد همه چیز را فدای خود می‌کند، حتی فرزندان را...


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
<< مطلب بعدی: فلسفه حجاب
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

پنج شنبه 103 آذر 1

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
هویت اجتماعی؛ برتر از فرزندان - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X