سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

حکیم، کسی است که بدی را با خوبی پاداش دهد . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
برنامه درسی ملّی + دوشنبه 101 اسفند 8 - 3:15 صبح

مشکل در اجراست
برنامه هست
برنامه‌ریز هم
طراح
اما راهکارهای اجرایی
این را چه کنیم؟

ده سال پیش تدوین شده
تصویب
این برنامه:



این یعنی:



[نمودار کامل در اندازه بزرگ]

بین برنامه و اجرا خالی‌ست
سازمانی متناسب
ساختاری توانا
نظارت باید
سامانه‌ای جهت مطالبه و مراقبه

چقدر از این قوانین ِ متکامل داریم؟
کم نیست
فکر کنیم که چرا اجرایی نیست!

قال صدّیق اَعظم(ع): «فَیَا عَجَباً عَجَباً، وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ» (نهج‌البلاغه، خ27)
شگفتا به خدا که هماهنگى این مردم در باطل خویش، و پراکندگى شما در حقّ خود، دل را مى میراند، و اندوه را تازه مى گرداند. (ترجمه شهیدی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مدرسه 36 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نظم ِ بدوی + جمعه 101 بهمن 7 - 5:0 صبح

خراب شده
چند روزی‌ست
نه حتی چشمک‌زن
کاملاً خاموش
احتمالاً چیزی روی مدار الکترونیکی آن سوخته
شاید یک خازن الکترولیت مثلاً
چراغ راهنمایی نزدیک خانه‌مان

مسیر شلوغی
معطّلی
بیشتر اوقات
سه زمانه است
حوصله‌سربر
تا سبز می‌شد همه می‌دویدند
بی‌احتیاطی
تصادفات خطرناک
حتی بعضی از قرمز عبور می‌کردند
یکی دوبار نزدیک بود به خودم بزنند

چندوقتی‌ست سریع شده
عبور و مرور
خیلی معطّل نمی‌شوی
مردم خودشان مراقب
آهسته می‌روند
ترافیک هم نمی‌شود
خیلی راحت‌تر از قبل
نظم را هر کسی خود بر عهده گرفته



از وقتی خراب شده
انگار بهتر شده
رفتارها منطقی‌تر
مردم خودشان حواس‌شان هست
بیشتر
یک‌جور نظم طبیعی
عجیب
اما واقعی

آیا ممکن است با رفتن مدرنیته همه چیز بهتر شود؟!
با بازگشت به یک نظم درونی
به جای نظمی که از بیرون کنترل می‌کند
نظمی که این‌قدر «روبوتیک» نباشد
با اختیار انسان بیشتر سازگار!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کافه پایان + شنبه 101 دی 17 - 5:13 صبح

میزها رو به دیوار
دیوار آجری
آجرهای تراش نخورده و زمخت
بند نزده
دیواری خام

میزهای کوچک و تنگ
صندلی‌ها پشت به هم
هر میز فقط یک نفر
بدون روبه‌رویی
آینه تنها روزنه
برای هم‌دید
به شکل قلب
اما کوچک
پشت سرش را فقط می‌بینی
چشم‌ها به هم نمی‌خورد
هم این و هم آن

اما مِنو
دیجیتال
چند گزینه بیشتر نیست
قیمت نوشته
فقط فشار دکمه
و کارت‌خوانی که کنار آن
اول باید پرداخت کنی
ممکن است پس از آن نمانی

یکی نه
دو تایی‌ست
چه بخواهی و چه نخواهی
هر سفارش برای دو نفر آورده می‌شود
این و آن
این میز و آن میز
پشت به پشت
این برای هر دو انتخاب می‌کند
آن هم برای هر دو
انتخاب ِ تکی ندارد
دیگری را مهمان خود کرده
شاید بدون این‌که بخواهد



وقتی به جدایی نزدیک
وقتی این‌طور به نظر می‌رسد
مکانی برای وداع
و شاید بازگشت
البته که امیدی هست
وقتی هم را نبینند
ولی در کنار هم
پشت ِ هم
حضور را که حسّ کنند
سر حرف که باز شود
فضا وقتی فضای پایان است
شاید آغازی نو باشد
در کافه «پایان»

نمی‌دانم از کجا این ایده در ذهنم شکل گرفت
شاید اگر یک روز قهوه‌خانه تأسیس کنم
یا چایخانه!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
درباره چند همسری + یکشنبه 101 آذر 27 - 4:0 صبح

نظر شما درباره چند همسری چیست؟

سه نظر
سه جواب به این سؤال

پاسخ اول:
از نظر اجتماعی
وقتی به فکر صلاح و فساد جامعه باشیم
وقتی فرد به خودی خود هدف از خلقت نباشد
و جامعه باشد
هدف از خلقت بشر
این‌که جامعه‌ای دینی و خداپرست تولید شود
این‌جا پاسخ همان است که رسول خدا (ص) فرموده است
حکمی که شرع دارد
دلیل هم دارد
نیاز جامعه است
صلاح جامعه است
هدف که «عشق» و عشق‌ورزی نیست
هدف «حفظ جامعه» است
و جامعه
به نسل بعد می‌ماند
یک داستان مفصل می‌شود
دلایل قطعی و دقیق که چند همسری لازم است و مرحله‌ای از تعالی اجتماعی بشر

پاسخ دوم:
از نظر عرفی
امروز مناسب جامعه ما نیست
این را مفصل نوشته
قبل‌تر
وقتی یکی سؤال پرسیده
دو زن داشت
مشکل داشت
جواب دادم
در وبلاگ
چند بخش: اینجا

این‌که وقتی عرف با آن در جنگ
صلاح نیست دیگر
اگر چه جامعه آسیب ببیند
که می‌بیند
که خیلی بد هم
ولی شایسته نیست
چون «آبروی مؤمن» از خیلی چیزها مهم‌تر است
و چندهمسری آن را بر باد می‌دهد
همه را علیه او بسیج
به لجن می‌کشد

پاسخ سوم:
از نظر فردی

این پاسخ خودش دو بخش دارد
از طرف زن
معلوم است که عین «فساد» است
مرد عاشق زن شده
زن عاشق مرد شده
عشق تعدّد نمی‌پذیرد
اگر مرد به زن دیگر حتی فکر هم کند
برای زن «ننگ» است
نشانه‌ای از عدم علاقه است
«او دیگر عاشق من نیست»
چون عشق به «دو» نمی‌شود

از نظر مرد متفاوت
تماماً لذّت است
مرد بهره وافر و حظّ مدام می‌برد
به دو وجه:
اول از جهت جسمی
تنوّع دارد و هیجان را می‌افزاید
دوم از نظر استخدامی
وقتی دو زن داری
انگار که دو شرکت را صاحب شده‌ای
دو صنعت مختلف
دو کارخانه
مثل تفاوت کسی که یک ماشین دارد و دیگری که دو
پیش رفقایش فخر می‌فروشد و کیف می‌کند
زیاد داشتن به تنهایی لذت‌بخش است
مثل زنی که به جای یک دست قاشق و چنگان
دو دست داشته باشد

اما این شدنی نیست
در این دنیای محدود که پر از رقابت است
خشونت است
شاید بشود پول داد و چند نفر را
ولی کوتاه
طولانی نمی‌شود
زندگی نمی‌شود
با هم نمی‌سازند
چون رفتار افراد تابع امیال آن‌هاست
و فرهنگ جامعه بر این امیال سلطه دارد
این نمی‌شود
این رؤیا فقط در بهشت
پس از مرگ
اگر خدا بخواهد
آن‌طور که در کلام خویش وعده داده است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سلول ِ تمدن + پنج شنبه 101 آذر 24 - 2:26 صبح

با توجه به مطالب " فلسفه خانواده" واحد تمدن یا سلول تمدن از نظر شما چیست؟

سلول را می‌شناسیم
نمی‌تواند بخشی از اجزا باشد
مثلاً ژن
ژن نمی‌تواند سلول باشد
زیرا جزء است
بدون سایر اجزا کار نمی‌کند
مثلاً الکترون
سلول ِ ماده نیست
اتم ولی هست
اتم می‌تواند سلول ماده باشد
چون کوچک‌ترین «دستگاه» است
تکرار می‌شود
الکترون و پروتون و نوترون اجزای سلول ماده هستند
چند اتم کنار هم کار می‌کنند
چند سلول کنار هم
ولی چند ژن در کنار هم
چند الکترون در کنار هم
کاری از آن‌ها بر نمی‌آید

در انسان هم همین
میتوکندری را سلول انسان نمی‌دانیم
چون به تنهایی کارآ نیست
کنار هسته و واکوئل و سیتوپلاسم است
غشا باید دورش باشد
تا بشود یک «دستگاه» کامل
واجد تمام آن‌چه آن را «حیات» می‌نامیم

جامعه چطور؟
سلول جامعه «فرد» است
در دنیای معاصر
چطور؟
از کجا؟
از این‌که وقتی بخواهی گواهینامه رانندگی بگیری
آن را به «تو» می‌دهند
کارت ملی را به «تو» می‌دهند
بانک برای «تو» حساب باز می‌کند
سر کار که می‌روی
دنبال شغل که باشی
رزومه «تو» را بررسی می‌کنند
نمرات و مدارک تحصیلی «تو» را
پس
سلول جامعه «فرد» است
در دنیای امروز

اما وقتی بروی خواستگاری
زن نمی‌دهند
به «تو»
اگر تنها باشی
در غرب شاید
در ایران خیر
باید پدر و مادر و عمه و خاله و مادر بزرگت هم باشند
پدر بزرگ هم اگر در قید حیات است
بدون آن‌ها «نیستی»
وجود نداری اصلاً
به حساب نمی‌آیی
پس «خانواده» می‌شود سلول
وقتی بحث از خواستگاری مطرح می‌شود

قدیم همه جا این‌طور بود
سر کار هم اگر می‌رفتی
استادکار از پدرت سراغ می‌گرفت:
«پسر کی هستی؟ بابات کیه؟ اهل کدام محلی؟ از کدام طایفه‌ای؟»
اگر اعتماد به پدرت نداشت
اگر پدرت خوشنام نبود
برای تو هم شغلی در کار نبود

در گذشته «خانواده» سلول بود
سلول «اقتصاد» بود
سلول «فرهنگ» بود
وقتی پدرت می‌بردت مکتبخانه
سلول حتی «سیاست» هم بود
تو حتماً شاه می‌شدی
اگر پدرت شاه بود
وزیر می‌شدی
اگر پدرت وزیر
آشپز دربار می‌شدی
اگر پدرت
شاعر ِ شاه بودی یا طبیب ِ شخصی وی
اگر پدرت
سیدحسن امامی امام جمعه تهران شد
از طرف شاه
چون فقط پدرش
با این‌که خودش فرانسه تحصیل کرده

در گذشته این‌طور
کسی با رأی‌گیری به قدرت نمی‌رسید
خانواده بود که حکومت می‌کرد
زن ِ شاه خودش شاه ِ زنان بود
مادر شاه هم یک شاه دیگر
فرزندان شاه هم شاه بودند
قدرت داشتند و قلدری می‌کردند
دستور می‌دادند و سروری
تمام فامیل و خویش و قوم شاه صاحب قدرت
چرا؟
چون «خانواده» سلول سیاست بود
خانواده پهلوی حکومت می‌کرد
نه شخص محمدرضا

حال درباره «تمدن»
سلول تمدن چیست؟
فرد است یا خانواده؟

اول باید بدانیم تمدن چیست
تمدن دیگر به معنای شهرنشینی نیست
مدنیّت
آن‌طور که لغت معنا می‌کند
تمدن معنای وسیع‌تری یافته
تمدن «موضوع» نیست
«وصف» شده
«جامعه» یک موضوع است
«فرد» یک موضوع است
تمدن «وصف» است
انسان متمدّن
جامعه متمدّن
فرهنگ متمدّن
سیاست متمدّن
منظور ما از «تمدّن» واقعاً چیست؟

ظاهراً درست اشاره می‌کند به «پیشرفت»
به توسعه
منظور از تمدن «نسبت توسعه‌یافتگی جامعه» است
جامعه در مسیر پیشرفت
در هر زمان
مرحله‌ای از تمدن
مفهومی «نسبی»
مفهومی «ربطی»
هدف ما نشان دادن «رتبه» است
یک جامعه نسبت به جامعه دیگر
ملتی به ملت دیگر

مفهوم وصفی دیگر «سلول» ندارد
اجزا دارد
چون خودش تک است
تعدّد ندارد
تمدن ایران‌زمین یکی بیشتر نیست
تمدن این مملکت است
این ملت و دولت
این تکرارپذیر نیست
خودش سلول خودش است
تمام خودش یک سلول واحد بزرگ

تمدن اجزا دارد
تمدن سیاست دارد
فرهنگ دارد
اقتصاد دارد
نظامیه دارد
قضائیه دارد
مقننه دارد
آموزش و پرورش دارد
بانک و بیمه دارد
تقسیمات شهری و روستایی دارد
برنامه دارد
بودجه دارد
ابزار دارد
صنعت
فناوری دارد
مراکزی برای پیشرفت دارد
همه این‌ها با هم
تمدن برآیند پیشرفت همه این نظامات در کنار هم است
در ارتباط با هم
ارتباطی تنگاتنگ
تأثیر و تأثّر

برای تمدن نمی‌شود سلول نام برد
چون وصف است
موضوع نیست
یک است
دو نیست
هر تمدنی برای خودش یک واحد است
به نظر این‌طور می‌رسد

اگر نظر متفاوتی دارید بفرمایید
اگر نقدی
اگر اشکالی در این بیان به نظر مبارک می‌رسد

تشکر


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
یک به صد + جمعه 101 خرداد 27 - 5:0 صبح

سر کوچه خودمان
محل‌مان
نانوایی
رفتم بخرم
برای ناهار
خودم گاهی
گاهی بچه‌ها

مصرف برنج را کم کرده‌ایم
شاید دو سالی بشود
برای سلامتی بیشتر
صرفه‌جویی هم
سه روز نان
سه روز برنج
یک روز هم ماکارانی

نان را می‌دهد
سنگک
دو تا
اولی را کنار می‌گذارد
در نان خشک‌ها
- به خاطر خراب بودن کنار گذاشتید؟
با تعجب می‌پرسم
کمی سر نان کج شده است
خمیر افتاده
موقع در تنور گذاشتن
- من می‌برم!

شاطر جلو آمد
نان را که داد:
«صد تا یکی مث شما پیدا میشه
شیخا اینقد گیر میدن به نونا
یک کمی سوخته داشته باشه نمیبرن»
- برکت خداست
آن هم با این وضع آرد
خدا را باید شکر کنیم

از نانوایی خارج شدم
با دو نان سنگک
یکی کاملاً راست و استوار
دیگری کمی کج و به هم ریخته
ناراحت
در شگفت
خدایا مگر می‌شود؟!
چطور می‌توانیم اینقدر ناسپاس باشیم؟!

قال زوج البتول(ع): «إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ، فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْرِ» (نهج‌البلاغه، ح13)
چون نشانه هاى نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسى نعمت ها را از خود دور نسازید. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
امنیت ِ محلّی + جمعه 100 مهر 16 - 5:0 صبح

«این چیه؟! آبروی موشحا رو می‌بری»
این را سیداحمد گفت
به سیدمرتضی
وقتی پیراهن ارغوانی او را دید



محله امنیت می‌آورد
کی؟
چه زمانی؟
وقتی عمری در آن سپری کرده باشی
وقتی بوده باشی
نه یک سال و دو سال
ده‌ها سال
وقتی محله را بشناسی
و محله تو را

درست مثل ما
مایی که شانزده سال است این‌جا هستیم
بچه‌ها این‌جا متولد شده
این‌جا بزرگ شده
نانوا می‌شناسد
میوه‌فروش می‌شناسد
لبنیاتی
سبزی‌فروش
سوپری سر کوچه
فروشگاه لوازم‌التحریر
رنگ‌فروشی
ابزارفروشی
حتی فروشگاه پروتئینی چند کوچه بالاتر
قصابی خیابان بغل



کودکان بزرگ می‌شوند
جوان می‌شوند
اما
جرأت خطا و اشتباه نمی‌کنند
چرا؟
زیرا تمام محل آن‌ها را می‌شناسد

محله امنیت می‌آورد
برای ساکنین
نه مهاجرین
آن‌هایی که تازه آمده‌اند
زود هم می‌روند
آن‌ها امکان خطا دارند
اما
آن‌هایی که مَدید بوده‌اند
از اشتباه و خطا مصون

سیداحمد به همین جهت گیر داد:
«با این پیرهن می‌خوای بیرون بری؟!»
نگران است
نگران آبروی خودش
نگران شناخته شدن
نگران این‌که نگاه مردم چطور عوض می‌شود
اگر
اگر و تنها اگر
خانواده‌اش مرتکب اشتباهی شوند

امر به معروف شکل می‌گیرد
نهی از منکر نهادینه می‌شود
چه زمانی؟
وقتی مردم محله هم را بشناسند
وقتی مهاجرت کم شود
اجاره‌نشین‌ها صاحب خانه
صاحب‌خانه‌ها خرید و فروش نکنند
یک‌جا اقامت
اقامتی دائم

جامعه‌ی ساکن سالم‌تر است
مشکل ِ شهرهای بزرگ همین
چون تهران
ناشناس بودن در محله
منشأ مفاسد اجتماعی دنیای مدرن!

قال سِرُّ الله (ع): «وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ وَ أَحْجَمَ النَّاسُ قَدَّمَ أَهْلَ بَیْتِهِ، فَوَقَى بِهِمْ أَصْحَابَهُ حَرَّ السُّیُوفِ وَ الْأَسِنَّةِ؛ فَقُتِلَ عُبَیْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ یَوْمَ بَدْرٍ وَ قُتِلَ حَمْزَةُ یَوْمَ أُحُدٍ وَ قُتِلَ جَعْفَرٌ یَوْمَ مُؤْتَةَ» (نهج‌البلاغه، ن9)
هرگاه آتش جمع شعله ور مى شد و دشمنان حمله مى کردند، رسول خدا(ص) اهل بیت خود را پیشاپیش لشکر قرار مى داد و بدین وسیله اصحابش را از آتش شمشیرها و نیزه ها مصون مى داشت، عبیدة بن حارث روز بدر شهید شد، و حمزه در روز احد، و جعفر در موته. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - فرهنگ 89 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تصادف ِ ناموسی + شنبه 100 شهریور 20 - 6:51 صبح

مستقیم حرکت می‌کردم
مثل همیشه
صاف
نه مارپیچ
نه لایی
نه حتی روی خطوط

ناگهان به راست پیچید
خیلی سریع
مثل این فیلم‌های پلیسی
وقتی کنار هم حرکت می‌کنند
پلیس یهو می‌کشد به راست
با خودروی خود به خودروی دیگر می‌زند

شاسی بلند
هایما S7
سفید رنگ
در کسری از ثانیه به راست منحرف شد و محکم به من زد
به خودم که نه
به خودرویی که می‌راندم

کنار کشیدم
کنار کشید
حالش بد شده بود
ترسیده بود
بالای سرش حاضر شدم و از خودرو پیاده
به سختی نفس می‌کشید
اضطراب است دیگر:
آرام باش
نفس عمیق بکش
خدا رو شکر خطر جانی نداشته
آرام...

جوانی 35 ساله
حالش که جا آمد
بهتر که شد
عذرخواهی کرد
پرسیدم:
- چرا یهو فرمونو به راست کشیدی؟
رفتارش را توجیه کرد:
«یه موتوری بهم فحش ناموسی داد، می‌خواستم بزنم بهش»
- خب فحش داده باشه، شما که نباید خودتو و دیگرانو به کشتن بدی!
«به خاطر ناموس بود، حاج آقا شما نمی‌فهمی ناموس یعنی چی!»



منتظر نشدیم افسر بیاید
این‌طور خسارت‌ها نیازی به کروکی ندارد
خیایان هم شلوغ نمی‌شود
رفتیم بیمه
فرم‌ها را تکمیل کردیم و مسیر اداری را کامل
صافکاری و نقاشی
مشکل حل شد
البته سه هفته طول کشید
سه هفته بدون در اختیار داشتن خودرو

اما
این سؤال باقی ماند:
واقعاً فحش شایسته چنین بازخوردی است؟!
حتی اگر ناموسی باشد؟!
اگر هایما به من نمی‌زد
اگر آن لحظه در سمت راست او نبودم
به موتوری می‌زد
و با آن سرعت و شتاب
هر دو سرنشین موتورسیکلت را شاید می‌کشت
نتیجه چه؟
به جای خسارت باید دیه می‌داد؟!
یا گرفتار گزینه قصاص
آیا این سرانجامی بود که راننده هایما انتظار آن را داشت؟
فهمیدن ِ ناموس این است؟!

قال الإمام (ع): «إِذَا تَغَیَّرَ السُّلْطَانُ تَغَیَّرَ الزَّمَانُ» (نهج‌البلاغه، ن31)
هرگاه حاکم تغییر پیدا کند زمانه نیز دگرگون مى شود (ترجمه مکارم)

پ.ن. رئیس جمهور عوض شده است
تغییرات آمدنی‌ست
إن‌شاءالله که خیر باشد
برای مستضعفین یعنی
بحول و قوه خدا :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چرا همیشه گرد؟ + پنج شنبه 100 تیر 24 - 8:0 صبح

این‌بار مستطیل
چه اشکالی دارد
تازه خیلی هم خوب در ظرف جای می‌گیرد

ما عادت کرده‌ایم
به دایره‌سازی
گرد یعنی
همیشه کتلت‌ها را این‌طور درست می‌کنیم
یک تکرار پیوسته

این‌بار تغییر دادم
وقتی که مواد را شکل می‌دادم که در تابه قرار دهم
با دست
چهارگوش ساختم



خیلی جالب
تنوّع داشت
در ظرف هم خوب چیده شد
با ثبات و استوار
در کنار هم

چسبیدن به سنّت‌های آباء و اجدادی
چه حُسنی در آن
اگر منطق و استدلالی بر آن دلالت نکند
تبعیّت ِ بی‌دلیل باشد
تغییر همیشه ممکن!

قال صدّیق اَعظم(ع): «أَیُّهَا النَّاسُ، لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ، فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِیرٌ وَ جُوعُهَا طَوِیلٌ» (نهج‌البلاغه، خ201)
اى مردم، در راه هدایت از کمى اهل آن وحشت نکنید، که مردم بر سر سفره اى گرد آمده اند که زمان سیرى آن اندک، و مدّت گرسنگى آن طولانى است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 - آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نامه به آینده + چهارشنبه 100 فروردین 25 - 3:43 صبح

خیلی وقت پیش‌تر
سال‌ها قبل
وقتی پارسی‌بلاگ را طراحی می‌کردیم
این ایده به ذهنم رسیده بود
یک سرویس ویژه
متفاوت
نامش را «آینده‌بلاگ» گذاشته بودم

وبلاگ مربوط به امروز است
ولی
آینده‌بلاگ
نوشته‌هایی برای آینده
برای روزهایی که هنوز نیامده است

ایده این بود
تصور کنید
فرزند شما دو سال دارد
اما شما
حرف‌هایی برای بیست‌سالگی او دارید
امروز که نمی‌شود
اما آینده
می‌توانید برای آینده او بگویید
می‌توانید بنویسید
یا حتی فیلم ضبط کنید
در این میان
سرویسی باید باشد
شرکتی
خدماتی
این را حفظ کند تا آینده
تا روزی که تعیین کرده‌اید
تا روزی که تحویل او دهد
به نشانی خانه‌تان پست کند مثلاً
به یک شماره موبایل پیامک
اما در آسان‌ترین حالت
در یک صفحه اینترنتی نمایش دهد
به نحوی که در اختیار او قرار گیرد



امروز این امکان فراهم شده
توسط یک دوست
یک برنامه‌نویس موفق
شاید نه تمام ایده‌ای که داشتم
ولی
بخش مهمی
نوشتن نامه‌ای برای آینده

سرویس اصلی‌اش خدمات وصیت‌نامه است:



در این نشانی:
http://vasiatsaz.com

با این توضیحات:



نوشتن وصیت‌نامه مهم است
و این نرم‌افزار
این سامانه
این سایت
کار را راحت‌تر کرده
با بخش‌بندی و تکه‌تکه کردن مراحل کار
خدا خیرش دهاد!

قال ابو الاَئمه(ع): «اسْتَعِدُّوا لِلْمَوْتِ فَقَدْ أَظَلَّکُمْ، وَ کُونُوا قَوْماً صِیحَ بِهِمْ فَانْتَبَهُوا وَ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْیَا لَیْسَتْ لَهُمْ بِدَارٍ فَاسْتَبْدَلُوا، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً وَ لَمْ یَتْرُکْکُمْ سُدًى» (نهج‌البلاغه، خ64)
آماده مرگ باشید که بر شما سایه افکنده است و از کسانى باشید که آنها را بانگ زدند و بیدار شدند و دانستند که دنیا سراى ابدى آنان نیست، لذا آن را با سراى آخرت مبادله کردند; اینها همه به خاطر آن است که خداى سبحان شما را بیهوده نیافریده و بى هدف رها نکرده است! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2   3   4   5   >>   >

پنج شنبه 103 آذر 1

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرهنگ - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X