سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

[ و ابو جعفر محمد بن على باقر از او ( ع ) حکایت کرد که فرمود : ] دو چیز در زمین مایه أمان از عذاب خدا بود ، یکى از آن دو برداشته شد پس دیگرى را بگیرید و بدان چنگ زنید : امّا امانى که برداشته شد رسول خدا ( ص ) بود . و امّا امانى که مانده است آمرزش خواستن است . خداى تعالى فرماید « و خدا آنان را عذاب نمى‏کند حالى که تو در میان آنانى و خدا عذابشان نمى‏کند حالى که آمرزش مى‏خواهند » [ و این از نیکوتر لطایف معنى را برون آوردن است و ظرافت سخن را آشکار کردن . ] [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
صنعت و معدن + شنبه 98 اسفند 24 - 5:0 صبح

جالب بود
چه نمایشگاهی

با بچه‌ها رفتیم
معمولاً می‌رویم
هر نمایشگاهی که برگزار شود

خلوت بود
مشتری کم داشت
تخصصی
ولی
برای ما مفید
روش تولید سیمان را دیدیم
روش تولید سنگ را
سنگ‌های ساختمانی و صنعتی
دستگاه‌های مورد استفاده در معادن



هدیه‌های جالبی هم گرفتیم
بچه‌ها سنگ‌های زیبایی انتخاب کردند و رایگان گرفتند
نمک طبیعی حوض سلطان هم
برای پخت و پز در آشپزخانه
یک غرفه خودکار هم بود
در شهر قم تولید می‌شد
دانه‌ای 800 تومان می‌فروخت
با نوک هفت دهم (0.7) را

همین هفته پیش خریده بودم 4000 تومان
زیرزمین پاساژ قدس
می‌گفت ایرانی ندارد
نگو در همین شهر قم تولید می‌شود
و همه ما بی‌خبر

سی عدد خودکار خریدیم
در رنگ‌های مختلف
نحوه ساخت آن را هم دیدیم
از دیدن تولید کالاهای ایرانی هم خوشحال
چه صرفه اقتصادی خوبی داشت
خودکارش هم خیلی عالی
چقدر روان می‌نویسد
شرکتی با نام ارس!

سرورم علی (ع) فرمود: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ ... کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى، [فَخَالَفَهُ] فَیُخَالِفُهُ. فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا» (نهج‌البلاغه، ح289)
در گذشته برادرى الهى و دینى داشتم (که وصفش چنین بود): ... او چنان بود که هرگاه دو کار برایش پیش مى آمد اندیشه مى کرد که کدام به هوا و هوس نزدیکتر است، با آن مخالفت مى ورزید. (و آن را که خلاف هواى نفس بود مقدم مى شمرد، اگر مى خواهید راه سعادت و نجات را پیدا کنید) بر شما باد که این صفات را تحصیل کنید. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تحصیل ِ کرونایی + شنبه 98 اسفند 10 - 9:24 صبح

خیلی خوب بود
خیلی راضی
مریم امروز صبح کلاس داشت
توی تلویزیون
شبکه آموزش
سر ساعت 8

خیلی زود بیدار شدند
خیلی سریع رختخواب‌ها را جمع کردند
خیلی زود صبحانه خوردند
خیلی تند سفره را جمع کردند
هر کدام بشقاب و لیوان خود را شست
نیم‌ساعت به 8 مانده
همه‌شان خیره به تلویزیون
در انتظار
منتظر این‌که درس آغاز شود

یاد کودکی‌ام افتادم
آن روزها هم بود
مدتی از شبکه دو آموزش می‌دیدیم
وقتی موشک‌باران شده بود
تمام مدارس تهران را تعطیل کرده بودند



کلاس که تمام شد
سه اتفاق عجیب افتاد
اول گزارش مریم بود:
«معلم ما یک درس رو سه ساعت طول می‌کشید یاد بده، این تو نیم‌ساعت یاد داد!»

دوم
یادگیری کلاس‌پایینی‌ها
بله
در لابه‌لای درس
آن‌ها نیز پاسخ می‌دادند
به پرسش‌های معلم
سیداحمد و سیدمرتضی
وقتی
خیره به تلویزیون نگاه کرده بودند
انگار
آن‌ها نیز در کلاس درس ریاضی هفتم شرکت داشتند



الآن هر سه تایشان یاد گرفته‌اند
اولین بحث «توان» در ریاضی را
چقدر خوب
چقدر کارآمد
چقدر با راندمان بالا

سوم هم ذهن من بود
دوباره بهم ریخت
و دوباره از نگرانی‌ها پر شد
این‌که
سبک آموزش کهنه و پوسیده فعلی باید عوض شود

دنیا عوض شده است
آموزش نباید بشود؟
فناوری آمده است
آموزش نباید فناورانه بشود؟

یادم هست اسکیپی را
کودکی که با کانگرویی دوست بود
دور از مدرسه و تحصیل
از طریق یک تلویزیون با معلم ارتباط داشت
و سر ساعت باید جلوی تلویزیون می‌بود
آن روزها خیال می‌کردیم این شیوه آموزش آینده است
آرزویش را داشتیم

بله
یک چیز هست
کودکان در کنار هم چیزهای دیگری نیز یاد می‌گیرند
روابط اجتماعی را
دعوا کردن یا نکردن را
البته فحش و فحاشی هم را
پسران من که از وقتی مدرسه رفته‌اند کلکسیونی از واژگان بی‌تربیتی شده‌اند(!)
این خوب است
این پرورش است
این جامعه‌پذیری را افزایش می‌دهد
از انزوا دور می‌کند
کودک را با آینده‌ای که خواهد داشت
همین امروز روبه‌رو می‌کند

اما
اگر کودکان ما بتوانند آموزش‌های نظری را در خانه یاد بگیرند
از طریق تلویزیون
یا از طریق اینترنت
آن‌وقت
فقط برای آموزش‌های مهارتی به کلاس می‌روند
برای نجاری و نقشه‌کشی و آهنگری و خیاطی و آشپزی و شیشه‌بری و ...
بگذاریم روابط اجتماعی را در محیط کار فرا بگیرند

آیا آموزش دوازده‌ساله به پنج‌سال تقلیل نخواهد یافت؟
وقتی راندمان یادگیری در خانه بالاتر است
تمرکز بیشتر
فرصت فراوان‌تر
نمی‌بینیم وقتی کارتون و فیلم می‌بینند چقدر تمرکز دارند؟!

چه خواهد شد؟
به زودی لشکری از جوانان پُرتوان خواهیم داشت
هم دانش دارند
هم مهارت
هم وقت و فرصت کافی برای اقدام
فرصتی که امروز به دلیل طولانی بودن آموزش از دست می‌دهند

این‌ها دنیا را متحوّل خواهند کرد
چنین جوانان پُرتوان و پُرفرصتی
دنیایی که با گذشته فرق می‌کند
چرا هنوز هر روز صبح سر صف بایستند و در کلاس بنشینند و زنگ تفریح تغذیه بخورند و ناظم سرشان داد بزند و سر کلاس هم معلم جلوی تخته درس‌شان بدهد؟!

قال أمیرالمؤمنین(ع): «...لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِکَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ کَفَاکَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْیَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ، فَتَکُونَ قَدْ کُفِیتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِیتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ، فَأَتَاکَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدْ کُنَّا نَأْتِیهِ وَ اسْتَبَانَ لَکَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَیْنَا مِنْهُ» (نهج‌البلاغه، ن31)
همه اینها براى آن است که با تصمیم جدى به استقبال امورى بشتابى که اندیشمندان و اهل تجربه تو را از طلب آن بى نیاز ساخته و زحمت آزمون آن را کشیده اند تا نیازمند به طلب و جستجو نباشى و از تلاش بیشتر آسوده خاطر گردى، بنابراین آنچه از تجربیات نصیب ما شده، نصیب تو هم خواهد شد (بى آنکه زحمتى کشیده باشى) بلکه شاید پاره اى از آنچه بر ما مخفى شده (با گذشت زمان و تجربه بیشتر) بر تو روشن گردد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آموزش 28 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ارتقاء ِ چادر + چهارشنبه 98 اسفند 7 - 6:0 عصر

برایش کوتاه شده بود
چادر چهار سال پیش
همان چادرنمازی
خودم برایش دوختم
این‌جا گفته بودم



کوتاه شده
کوتاه که نه
دخترم قد کشیده :)

گفتم بلند کنم
حیف است
اگر نه از پارچه خودش
اندکی مشابه



بد نشد
استفاده می‌کند
راضی هم
نوارهای رنگی زیباتر کرده
خواستم تغییر رنگ پارچه را پوشش دهد!

قال ابن ابی‌طالب(ع): «وَ اعْمَلُوا فِی غَیْرِ رِیَاءٍ وَ لَا سُمْعَةٍ، فَإِنَّهُ مَنْ یَعْمَلْ لِغَیْرِ اللَّهِ یَکِلْهُ اللَّهُ [إِلَى مَنْ] لِمَنْ عَمِلَ لَهُ» (نهج‌البلاغه، خ23)
و عمل کنید ولى بدون ریا و خودنمایى، زیرا کسى که براى غیر حق عمل کند خداوند او را براى دریافت مزد به همان غیر واگذار کند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انداختیم + جمعه 98 اسفند 2 - 10:30 صبح

ما رأی خود را انداختیم
به صندوق
همان اول صبح



پنج دقیقه به هشت سر صندوق بودیم
اما رایانه متصل نشد
نیم‌ساعتی طول کشید
نیروها نیز آموزش کامل ندیده
یادشان می‌رفت مهر بزنند یا انگشت

تا 9 صبح طول کشید
تا نوبت ما شد

انتخابات به همین چیزهایش جذاب است
اگر همه چیز منظم و دقیق باشد آدم به شک می‌افتد
حس توهم توطئه یعنی
همین بی‌نظمی‌هاست که خاصّ می‌کند
دوست‌داشتنی
آدم می‌فهمد که در کشور خودش است
بین مردم خودش
خودمان هستیم که رأی می‌گیریم
سر صندوق می‌نشینیم
سرباز از خودمان
افسر نگهبان از خودمان
منشی و مدیر و مسئول و نماینده فرماندار و شورای نگهبان و ناظر نامزدها
همه‌شان
همه خودمان هستیم
همین مردم
یک روز اگر همه چیز مهندسی‌شده و سر وقت بود نگران خواهم شد! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
لیست ِ جهیزیه + شنبه 98 بهمن 19 - 6:0 صبح

هدیه‌ای رسید
سرویس قابلمه تفلون
نیازی نداشتم خب
این شد که مریم را صدا کردم:
- این جعبه مال ِ تو
به عنوان جهیزیه
یه جایی براش پیدا کن!

و او پرسید:
«چه چیزهایی جزو جهیزیه است؟»

برق شادی را در چشمانش می‌شد دید
توجهی تازه پیدا کرده
«تهیه جهیزیه»
بالاخره که یک روز باید آماده کنم
چرا از امروز نه

- ببین مریم!
از این به بعد
هر وقت بیرون می‌رویم
برای خرید
بخشی از جهیزیه تو را هم می‌خریم
کم‌کم
تا بعدتر فشار مالی کمتری داشته باشد

برایش توضیح دادم
حداقل چیزهایی که برای آغاز یک زندگی لازم است
یک زندگی دو نفره
تا بعد از عروسی
تا مدتی ناگزیر به خرید و هزینه اضافی نباشند
زوج جوان

فهرستی آماده کردم
در گوشی تلفن همراه
چیزهایی که قرار است بخرم
تا همیشه همراهم باشد

فهرست‌های روی اینترنت را هم دیدم
غیرمنطقی
تجملاتی و تشریفاتی
مسرفانه
لیست ِ ما این شد
به دور از اضافات:

اجاق گاز
یخچال فریزر
اتو
لباسشویی
جاروبرقی
مخلوط کن و آسیاب
همزن
- چرخ خیاطی
قالیچه یا فرش
- سرویس قابلمه
- سرویس بشقاب
- سرویس قاشق و چنگال
- سرویس چاقو میوه خوری
- رنده
- سینی و دیس
- ملاقه و کفگیر
- کتری و قوری
- نمک پاش
- پارچ و لیوان
- اسکاچ و سیم
- پیش‌دستی
- ماست‌خوری
- چاقوی آشپزخانه
- اسپنددودکن
- در قوطی بازکن
- آینه
- سطل آشغال کوچک و بزرگ
- سفره
- کاسه پلاستیکی
- شکر ریز
- کبریت
جا کره و پنیر
کیسه زباله و فریزر
تشت آشپزخانه
همه کاره دستی
آبکش
پتو دو نفره
تشک دو نفره
دو بالش
ملحفه
رخت‌آویز بزرگ
ظرف ادویه و نمک و فلفل
میز اتو
جالباسی پشت در
لوازم آرایش
میز توالت و آینه روی آن
سشوار
سرویس نعلبکی و استکان و قندان
ساعت دیواری
حوله حمام، آشپزخانه، توالت
تشت حمام
دمپایی توالت و حمام
جاقاشقی و جاظرفی
کاسه خورش خوری
ماکارونی
مواد شوینده و ظرفشویی
شامپو و لیف
برنج چای قند شکر نمک
دستمال کاغذی و توالت
نخود و لوبیا

از آن روز گذشته
هر دو سه هفته خریده‌ایم
بخشی را
و در گوشی همراه علامت زده
چه ثمره بزرگی داشته!

دختران جامعه ما
برای پذیرش بهتر نقش خود
باید آماده شوند
باید به آن بیاندیشند
و خود را
برای مدیریت یک خانه آماده کنند
و تهیه جهیزیه
حتی به مقداری اندک
وقتی استمرار پیدا می‌کند
برای آن‌ها انگیزه می‌سازد
انگیزه‌ای برای تلاش
تلاش کنند تا آماده شوند
از نظر روحی و ذهنی
آمادگی برای زندگی مستقل
وقتی هر هفته یک قطعه جدید از زندگی آینده خود می‌بینند

خیلی تصادفی فهمیدم
تأثیر روحی شگفت خرید روز به روز و اندک‌اندک جهیزیه!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «تَاللَّهِ لَوِ انْمَاثَتْ قُلُوبُکُمُ انْمِیَاثاً وَ سَالَتْ عُیُونُکُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَیْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِی الدُّنْیَا مَا الدُّنْیَا بَاقِیَةٌ، مَا جَزَتْ أَعْمَالُکُمْ عَنْکُمْ وَ لَوْ لَمْ تُبْقُوا شَیْئاً مِنْ جُهْدِکُمْ أَنْعُمَهُ عَلَیْکُمُ الْعِظَامَ وَ هُدَاهُ إِیَّاکُمْ لِلْإِیمَانِ» (نهج‌البلاغه، خ52)
بخدا سوگند، اگر دل هاى شما از ترس آب شود، و از چشم هایتان با شدّت شوق به خدا، یا ترس از او، خون جارى گردد، و اگر تا پایان دنیا زنده باشید و تا آنجا که مى توانید در اطاعت از فرمان حق بکوشید، در برابر نعمت هاى بزرگ پروردگار، بخصوص نعمت ایمان، ناچیز است. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - خانواده 57 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
زن زدن + شنبه 98 بهمن 12 - 5:0 عصر

تقصیر کتابخانه است
اهل مطالعه شده‌اند دیگر
کارش نمی‌توان کرد
هر هفته
پنجشنبه‌ها
تا کتابخانه آیةالله خامنه‌ای قم
کمی دور
اما کامل
خیلی مفصل برای کودکان
هر هفته کتاب می‌گیرند

مریم با یک صفحه باز از کتاب آمد
نشانم داد و با ناراحتی گفت:
«این‌جا نوشته مرد می‌تونه زنشو بزنه!»



حق داشت
شگفت‌زده شده بود
در فضایی رشد کرده که تنبیه محدودیت زمانی داشت
فقط تا قبل از سن به حرف آمدن
زیر یک‌سالگی
از کودکی بهشان گفته بودم
بارها و بارها
تنبیه فقط برای کودکانی‌ست که حرف زدن را یاد نگرفته‌اند
ارتباط از طریق گفتگو را نمی‌دانند
این را می‌دانست
حالا چیز عجیبی می‌دید
چطور می‌شود که مرد اجازه داشته باشد زن ِ خود را بزند؟!

باید توضیح می‌دادم
وقتش رسیده بود
اگر نرسیده بود که نمی‌پرسید

هر «اطلاعی» وقتی دارد
دانستنش
یاد گرفتن و یاد دادنش
یک روز از «خدا» می‌پرسند:
چیست و کجاست؟
روزی‌ست که کودک باید خدا را بشناسد
امروز هم اگر این سؤال را پرسیده
یعنی وقتش رسیده
و اگر به موقع پاسخ قانع‌کننده‌ای دریافت نکند
دیر می‌شود
سؤال ته‌نشین می‌شود و شاید فراموش
برای مدتی
ولی بعدتر
در بزرگسالی
عقده می‌شود و بیرون می‌زند و خراب می‌کند
محیط زندگی فرد را

باید جواب می‌دادم
مفصّل هم
طوری که بفهمد و قانع شود
طوری که حق را بگویم و ساده هم
کودکانه که نه
در حدّ یک نوجوان دبیرستانی

- ببین مریم جان
اول تو بهم بگو چرا مردم ازدواج می‌کنند؟

از فلسفه ازدواج شروع کردم
مگر راه دیگری هم دارد؟!
وقتی بحث از موضوع تازه‌ای می‌کنیم
تا خود ِ موضوع روشن نباشد
نمی‌شود از جزئیات سخن گفت
از عوارض ِ موضوع

نمی‌دانست
حق هم داشت
و ادامه دادم:

- تصوّر کن یک شرکت را
فردی تأسیس می‌کند
می‌خواهد کالایی تولید کند
مثلاً یک خودرو
حالا دنبال متخصص است
کسی که بتواند خودرو بسازد
اولی می‌شود سرمایه‌گذار
دومی هم طراح و تولیدکننده و مجری طرح
این‌ها با هم قرارداد امضا می‌کنند
هر طرف چیزهایی را متعهد می‌شود:
«من تعهد می‌دهم تا پایان این پروژه هزینه زندگی تو را تأمین کنم، دستمزد یعنی»
«من هم متعهد می‌شوم از اول تا پایان پروژه کار کنم و محصول را به بازار برسانم»

حالا اگر یکی وسط ِ کار رها کرد
آیا به دیگری ظلم نکرده؟
اولی ناگهان دستمزد دومی را قطع کند
جای خواب و غذای هر روز را بگیرد
یا دومی
وسط کار ول کند و برود
خب اولی کلی هزینه کرده
که کار به انتها برسد
خودرو باید تولید شود تا سود بیاورد
وسط کار که فایده‌ای ندارد
همه‌اش هزینه است و ضرر

خب چه می‌کنند؟
هر کدام می‌رود دادگاه و شکایت
قرارداد است دیگر
بار حقوقی دارد
اگر اولی پول نداده
جا و مکان نداده
غذا و لباس و تجهیزات کار نداده
دادگاه وادارش می‌کند بدهد
و اگر دومی
رها کرده و رفته
دادگاه مجبورش می‌کند برگردد
برگردد و پروژه را به اتمام برساند
و یا
تمام هزینه و ضرر نفر اول را بازپرداخت کند

ازدواج مثل همین است
مرد سرمایه‌گذار است
می‌خواهد انسانی جدید تولید کند
انسانی که از خودش بهتر باشد
ارتقایی باشد در خلقت بشر
اگر خودش مهربان است
فرزندش از او مهربان‌تر
اگر خودش هزار صفحه علم دارد
فرزندش از او باسوادتر
می‌خواهد تمام تجربیات نسل خود را به او بدهد
تا قبل از سنی که بخواهد تجربه کند
تا آتش را دوباره کشف نکند
و چرخ را دوباره اختراع

خب چه می‌کند؟
خودش که نمی‌تواند بزاید!
نمی‌تواند بدون کار کردن تأمین هزینه کند
وقتی برای تربیت ندارد
پس ازدواج می‌کند
ازدواج دائم
مرد خواستگاری می‌کند
«خطبه» در اصطلاح عربی:
- خانم شما با من ازدواج می‌کنید؟
یعنی چه؟
یعنی آیا می‌پذیرید برای من انسان تولید کنید و با روشی که می‌گویم پرورش دهید؟
تا وقتی که آماده ورود به جامعه باشد؟

زن می‌تواند قبول نکند
می‌تواند هم
شرط هم البته می‌گذارد:
- من با شما ازدواج دائم می‌کنم به شرط این‌که همین الآن ده سکه طلا به من بدهید
و تا آخر عمر هم هزینه‌های زندگی مرا در حدّ معمول تأمین کنید

نوبت مرد است که پاسخ دهد
او فقط یک کلمه می‌گوید:
- قبول کردم!

به عربی این می‌شود
صیغه عقد ازدواج دائم:
زن: انکحتکَ نفسی علی المَهر المعلوم
مرد: قبلتُ النکاح

تعهدات طرفین چه شد؟
زن متعهد می‌شود
هر زمان و به هر عدد که مرد اراده کرد باردار شود
فرزند بیاورد و بزاید
یعنی هرگز مانع بارداری نگردد
و ثانیاً
هرگز فرزند را تنها نگذارد
مهد و پیش‌دبستانی و خانه همسایه و خانه مادرش و...
همواره در کنار فرزند باشد
فرزند را هم به هر جایی نبرد
برای خروج از خانه کلاً اجازه بگیرد
شرکت است دیگر
سازمان دارد
تمام وقت قرار است در خدمت پرورش باشد
پروسه تولید
تا عرضه به جامعه ادامه دارد
پس از زاییدن که متوقف نمی‌شود
اصلاً‌ تربیت فرزند یک فرآیند 24 ساعته 7 روز هفته است
تعطیلی و مرخصی ندارد!

اولی را می‌گویند «تمکین»
دومی را «اِذن»

حالا مرد چه تعهد کرده؟
اول این‌که فی‌المجلس یک پول قلمبه به زن بدهد
همان لحظه اول
تمام ده سکه طلا را بدهد
اگر ندهد زن می‌تواند به خانه شوهر نیاید
«حق حبس» همین است
حق دارد تمکین نکند

تعهد دوم چیست؟
تأمین نیازها
خوراک، پوشاک، بهداشت
هر چه که زندگی یک انسان نیاز دارد
در حدّ عرف
در حدّی که در خانه پدرش زندگی می‌کرده
معمول جامعه مردم
مردم آن طبقه
اگر کارگر است در حدّ کارگری
اگر کشاورز است در حدّ کشاورزی
اگر کارمند، در حدّ کارمندی

اولی را می‌گویند «مهریه»
دومی را «نفقه»

البته بگذریم از این‌که مهریه از جای خود خارج شده
مدتی زن‌ها مطالبه نکردند
هنگام عقد
از زمان عقد به تأخیر افتاد
تبدیل شد به «دین»
یعنی بدهی مرد به زن
بعد چه شد؟
تبدیل شد به گزاره «کی داده کی گرفته»
وقتی رفت روی هوا
مبلغش هم رفت بالا
شد ابزاری برای جلوگیری از طلاق
زیرا
معمول شد که زن‌ها هنگام طلاق مهریه را بگیرند
مهریه‌ای که باید موقع خواندن عقد ازدواج می‌گرفتند

اگر می‌ماند
سر جای خودش
مبلغش نمی‌توانست بالا برود
هیچ مردی دیگر به زندان نمی‌افتاد
این توهّم هم که پول می‌تواند ضامن بقای ازدواج باشد پیش نمی‌آمد
توهّمی که خیلی‌ها دچارش‌اند
مهریه هرگز نمی‌تواند ضامن بقای زندگی مشترک باشد

حالا
برسیم به اختلاف
اگر مرد به تعهد خود عمل نکرد
مهریه را نداد
یا نفقه را
راهش مشخص است
زن به دادگاه مراجعه می‌کند و شکایت
مدارک و شواهد هم موجود است
کارشناس می‌آید و می‌بیند که مواد غذایی در خانه موجود نیست
یا اصلاً خانه‌ای در کار نیست
مهریه هم رسید دارد
پول است و جابه‌جایی آن در حساب بانکی ثبت می‌شود

اما تعهدات زن چه؟
اگر مانع ارتباط شوهر شود
مانع بارداری
شوهر می‌تواند شکایت کند؟
آیا دادگاه می‌تواند کارشناس بفرستد
بیایند و بررسی کنند؟
این‌که آیا زن اجازه بارداری داده یا نداده است؟

به خاطر همین قانون دو بخش کرده
تمکین را
اولین تعهد زن را؛
تمکین عام و تمکین خاص
وقتی مرد به دادگاه شکایت کند
قاضی این را می‌گوید:
ما فقط ضامن تمکین عام هستیم!
- یعنی چه؟
یعنی ما بررسی می‌کنیم که زن در خانه شوهر باشد
اگر نبود نفقه را قطع می‌کنیم
اما اگر بود...
- خب آقای قاضی! هست، ولی...
تمکین خاص دیگر به ما ربطی ندارد
حق خودت است
توانستی بگیر
ما فقط تا این‌جایش می‌توانیم به شکایت تو رسیدگی کنیم!

خداوند این را می‌داند
از ابتدای خلقت بشر می‌دانسته
بنابراین
این آیه از قرآن نازل شده:
«وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّـهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا» (نساء:34)
و زنانی که از سرکشی و نافرمانی آنان بیم دارید پندشان دهید، و در خوابگاه ها از آنان دوری کنید، و  آنان را تنبیه کنید؛ پس اگر از شما اطاعت کردند برای آزار دادن آنان هیچ راهی مجویید؛ یقیناً خدا بلند مرتبه و بزرگ است.

به فرض مسأله دقت کن:
مرد به تعهد خود عمل کرده
مهریه را پرداخت کرده
نفقه را تأمین نموده
حالا وقت فرزندآوری و تولید محصول است
محصول ازدواج
اما زن تمکین نمی‌کند
دادگاه و قانون هم نمی‌تواند کمک کند
خداوند سه راه در مقابل مرد قرار داده؛
اول صحبت
دوم قهر کردن به عنوان تنبیه
سوم زدن به عنوان تنبیه

اما
تا چه حد؟
بلافاصله می‌فرماید که اگر تمکین کرد دیگر حق ندارد بزند
یعنی به مقداری که تولید فرزند میسّر شود
مانع از میان برود

و اما
این زدن برای غذا پختن نیست
برای نظافت منزل نیست
برای کار کردن در خانه نیست
برای شستن و اتو کردن لباس‌ها نیست
برای هیچکدام نیست
آیه قرآن کاملاً‌ واضح است
این فقط زمانی‌ست که زن مانع ارتباط شود
دلیل آن هم روشن است
زیرا این حق از هیچ طریق دیگری قابل شکایت و دادخواهی نیست
خداوند که ظالم نیست
باید که راهی برای احقاق همه بگذارد

البته
یک نکته دیگر هم هست
حالا ممکن است یک زنی ادعا کند
من که باردار هستم
یا بارم را تازه زمین گذاشته‌ام
فعلاً باردار نمی‌شوم
من دیگر چرا باید تمکین کنم؟

پاسخ دارد
خداوند برای این‌که نسل بشر امتداد یابد
ارواحی که خلق کرده
فرصت کرده به دنیا بیایند
برای امتحان و آزمون
دو راه پیش رو داشت
یا همه را از خاک خلق کند
از گِل یا طین
از اول تا آخر
مثل همان دو نمونه نخست
یا
همین‌که می‌بینیم
مردان و زنان را مأمور کند

حالا اگر
اگر این مردها و زن‌ها دست نگه داشتند
مثلاً زمان نمرود
خیلی‌ها دین نداشتند
از خدا اطاعت نمی‌کردند و نمی‌زاییدند
چه می‌شد؟
نسل‌های مؤمن بعدی متولّد نمی‌شد
پس
به دستوری فراتر از «امر تشریعی» نیاز افتاد
«امر تکوینی»

امر تشریعی این است که خدا بگوید
انسان اطاعت کند
اما امر تکوینی
غریزه‌ای‌ست که خداوند در وجود بشر می‌گذارد
از درون به او فشار می‌آید
خودش می‌خواهد
کشیده می‌شود
میل پیدا می‌کند
مثل میل به خوردن غذا
اگر میل به غذا نبود
آن‌هایی که اهل اطاعت از خدا نبودند
شاید نمی‌خوردند و می‌مردند!

اسم این حالت را «شهوت» گذاشته‌اند
میلی که خداوند در انسان قرار داده است
یک «امر تکوینی»

حالا
وقتی ازدواج صورت می‌گیرد
تولید فرزند که صورت پذیرفت
راهی هم باید باشد تا این میل باقی مانده برطرف شود
مصرف یعنی
پس خداوند تمکین را امتداد داده است
اصلش فقط برای تولید فرزند
اضافه‌اش برای اطفای شهوت
تا مرد و زن آرامش پیدا کنند
هر کدام بروند سر مأموریت اصلی خودشان
زن مشغول تربیت فرزند شود
تا پروسه تولید نسل آینده را تکمیل کند
و مرد
او نیز برود و جامعه را بسازد
نیازهای مادی و روحی و اجتماعی نسل حاضر را
زن «آینده» را می‌سازد
مرد «حال» جامعه را

پس تمکین توسعه پیدا کرده
تا جامعه را از آسیب‌های بیرونی محافظت کند

حالا
اگر مرد الکی زن را زد
فرض ما این است که با دو انسان مؤمن سر و کار داریم
کسانی که می‌خواهند به قرآن عمل کنند
به دستورات الهی
و گرنه که به این آیه عمل نمی‌کردند

اگر مرد رذل و پست است
این‌که برای زدن سراغ کلام وحی نمی‌رود
می‌زند و دنبال دلیل هم نیست

اما اگر اهل دین و ایمان است
این‌که نباید از خطوط قرمز الهی فراتر رود
فقط مقداری که پروردگار اجازه داده
در مقابل ِ چه کسی؟
زنی که حق او را پایمال کرده

البته
برای زن هم راه دادگاه باز است
پزشکی قانونی کارشناس دارد
بررسی می‌کنند و میزان زدن را محاسبه
گزارش می‌کنند و قاضی هم مرد را مجازات
چیزی نیست که قابل ارزیابی نباشد

اما اگر بگویی چرا سرمایه‌گذار مرد باشد
چرا زن نباشد
این هم پاسخ دارد
اصلاً تمام احکام الهی پاسخ دارد
گیر و گور ندارد

بله
حالا اگر یک زن
خودش از نظر اقتصادی بی‌نیاز است
نیازی به سرمایه‌گذار ندارد
این هم راه دارد
خداوند ازدواج موقت را برای او قرار داده
یک مرد مناسب پیدا می‌کند
نه برای تأمین مالی
خودش سرمایه‌گذار است دیگر
نیازی به مال او ندارد
یک ازدواج مدّت‌دار
فقط برای تولید فرزند
این‌ها نه ارث از هم می‌برند
و نه زن تحت سرپرستی مرد قرار می‌گیرد
مرد به سراغ زندگی خود می‌رود
مدت تمام می‌شود
زن باقی می‌ماند
خودش سرمایه‌گذار، تولیدکننده، پرورش‌دهنده
محصول را تنها بیرون می‌دهد
مثل بعضی فیلم‌های سینمایی
آن‌هایی که تهیه‌کننده و کارگردان و نویسنده یک‌نفر است
حتی گاهی بازیگر اصلی هم!

در نهایت
این را فراموش نکن
ازدواج یک شرکت است
یک تشکیلات سازماندهی شده
نقش‌های متعدّد دارد
نقش‌هایی متفاوت
مرد و زن نقش مختلف دارند
پس نیازهای مختلف
و تعهدات مختلف هم
ساماندهی آن‌ها هم
قوانین مختلف می‌خواهد
و چه کسی
چه کسی از همه بهتر می‌داند
بهترین قواعد و قوانین را
برای نظم بخشیدن به این سازمان مهم؟!

اگر امروز زندگی‌ها شُل شده
متزلزل
به خاطر عمل نکردن به همین قوانین
زیرا قانون حمایت از خانواده نوشته‌اند
آن‌هایی که دکترای حقوق از فرانسه گرفته
شده این که می‌بینیم
قوانینی که ساختار خانواده را دگرگون کرده
از آن‌چه خداوند طراحی کرده خارج ساخته
همین می‌شود دیگر
وقتی انسان سر تسلیم در برابر قوانین خالق ِ خود فرود نیاورد!

قال أمیرنا و مولانا (ع): «خِیَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ، شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ؛ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ؛ فَإِذَا کَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَ إِذَا کَانَتْ بَخِیلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا، وَ إِذَا کَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ یَعْرِضُ لَهَا» (نهج‌البلاغه، ح234)
بهترین خصلت هاى زنان بدترین خصلت هاى مردان است: کبر، بخل، ترس. هرگاه زن داراى کبر باشد جز در برابر شوهر سر فرود نیاورد. و چون بخیل باشد مال خود و شوهرش را حفظ کند. و وقتى ترسو باشد از هر چه به او روى آرد دورى نماید. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - خانواده 57 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نمایشگاه ِ شهربازی + پنج شنبه 98 دی 5 - 10:0 صبح

اگر چه مخاطب ما نبودیم
مخاطب این نمایشگاه
اما
برای کودکان جالب است
دیدن ابزارهایی که برای سرگرمی انسان‌ها ساخته می‌شود
حجم بالای این تولیدات
تا حواس همه ما را پرت کند
از هدفی که برای آن خلق شده‌ایم

شهر آفتاب
سه سالن بزرگ
تقریباً سه برابر نمایشگاه‌هایی که تا به حال دیده‌اند
دو ساعت طول کشید
زمانی که بتوانند تمام غرفه‌ها را بازدید کنند



این همه هزینه
این همه انرژی
این همه کار و فعالیت
برای چه؟
فقط برای این‌که انسان سرگرم شود؟

انسان ِ شهری
برده کار است
وقتی قیمت‌ها را سرمایه تعیین می‌کند
کار بی‌ارزش می‌شود
کار ِ زیاد
درآمد ِ کم
مجبور است بیشتر کار کند
زیرا بیشتر میل به مصرف دارد
وقتی کالاها در خانه تولید نمی‌شوند
وقتی کارخانه‌ها
انحصار تولید را در دست می‌گیرند
و مگامال‌ها
فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ
انحصار توزیع را

زرق و برق تنوّع کالاها
هزینه‌های زندگی را بالا می‌برد
کار باید بیشتر شود
تا تأمین‌کننده نیازها شود
خستگی بیداد می‌کند
افسردگی می‌کُشد
تفریح سر بر می‌آورد
حالا دیگر تفریح هم انحصاری می‌شود
در انحصار شرکت‌های بزرگ سرگرمی‌سازی
امثال دیزنی‌لند

یک نظام بسته است
کاپیتالیزم
انسان؛ سوخت ِ آن است
خودش نمی‌داند
بازی می‌سازند تا نفهمد
اگر چه بالوجدان حس می‌کند چگونه در این اقتصاد ِ ظالمانه «مصرف» می‌شود!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ» (نهج‌البلاغه، ح89)
کسى که امر آخرتش را اصلاح کند خداوند امر دنیایش را اصلاح مى‌کند (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 141 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تداوم یا تکرار + سه شنبه 98 آذر 19 - 11:33 صبح

بدون فرزند قطع می‌شود
بدون شاگرد
آموزش که نباشد انسان می‌میرد
واقعاً می‌میرد
باقی نمی‌ماند
خود و تمام تلاش‌هایش

از کروسان شیبابا شروع شد
با پچ‌پچ به اوج خود رسید
تب نان‌هایی به شکل خرچنگ
نان‌های کره‌ای ِ لایه‌ای
از بس تبلیغ کردند
آگهی‌های بازرگانی تلویزیونی

دیدم بچه‌ها خوششان آمده
خیلی نرم و خوش‌مزه
تصمیم گرفتم بپزم
دستوری که از اینترنت پیدا کردم



اولی خیلی خوب در نیامد
دست‌گرمی بود دیگر
دومی اما خوب
دوست داشتند
خوردند و سپاسگزاری کردند
اما سومی...

مریم بار سوم را پخت
کار مرا دیده بود
دستور را گرفت و عمل کرد
خیلی بهتر
عالی
اصلاً زمین تا آسمان

نسل‌ها تداوم هم هستند
یکی پس از دیگری
نباشند پیشرفت نیست
اگر قرار باشد هر کدام از ما آتش را دوباره اختراع کند
چرخ را مثلاً
چقدر مگر وقت داریم؟
پیوسته درجا می‌زنیم

تمدن از آموزش نسل‌های بعد تحقق می‌یابد
به دست نسل‌های قبل
هر نسلی باید ادامه باشد
نه تکرار

اما نقش ِ ما
نقش والدین
پدرها و مادرها
ما چه آینده‌ای برای جامعه خود می‌خواهیم؟
چه مسیری را؟
طراحی کنیم
پیش‌بینی
کافیست کودکان خود را آن‌طور تربیت کنیم
در جهت اراده و خواست خود
برای جامعه خود
طوری که مسیری را بروند
که ما خود به آن نمی‌رسیم
چون وقت کافی نداریم
تا جامعه به جایی برسد که «ما» می‌خواهیم
اگر چه نه در حضور ما
در غیاب ما
پیشرفت و توسعه و تمدن این‌طور به دست می‌آید!

قال علی بن ابی‌طالب (ع): «أَ وَ لَیْسَ لَکُمْ فِی آثَارِ الْأَوَّلِینَ مُزْدَجَرٌ وَ فِی آبَائِکُمُ [الْأَوَّلِینَ] الْمَاضِینَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؟ أَ وَ لَمْ تَرَوْا إِلَى الْمَاضِینَ مِنْکُمْ لَا یَرْجِعُونَ وَ إِلَى الْخَلَفِ الْبَاقِینَ لَا یَبْقَوْنَ؟ أَ وَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا [یُمْسُونَ وَ یُصْبِحُونَ] یُصْبِحُونَ وَ یُمْسُونَ عَلَى أَحْوَالٍ شَتَّى، فَمَیِّتٌ [فَمَیْتٌ] یُبْکَى وَ آخَرُ یُعَزَّى وَ صَرِیعٌ مُبْتَلًى وَ عَائِدٌ یَعُودُ وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ یَجُودُ وَ طَالِبٌ لِلدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُهُ وَ غَافِلٌ وَ لَیْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ؛ وَ عَلَى أَثَرِ الْمَاضِی مَا یَمْضِی الْبَاقِی.» (نهج‌البلاغه، خ99)
آیا اگر درست بیندیشید براى شما در آثار پیشینیان عامل بازدارنده اى نیست؟ و در نیاکان گذشته شما وسیله بینایى و عبرت وجود ندارد؟ آیا نمى دانید که گذشتگانتان باز نمى گردند و بازماندگان شما باقى نمى مانند؟! آیا اهل دنیا را مشاهده نمى کنید که صبح و شام حالات گوناگونى دارند: یکى مى میرد، و بر او مى گریند، و دیگرى مى ماند و به او تسلیت مى گویند; یکى در بستر بیمارى افتاده، و دیگرى به عیادت او مى رود، و یکى دیگر، در حال جان کندن است. یکى به دنبال دنیا مى رود، در حالى که مرگ در پى او در حرکت است; دیگرى در عالم غفلت فرو رفته، در حالى که مرگ از او غافل نیست (آرى!) بدین گونه، بازماندگان به دنبال گذشتگان در حرکتند! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
رقابت + جمعه 98 آذر 8 - 5:58 عصر

اولین بود که یادش دادم
نان پنجره‌ای
چهار پنج سال پیش
وقتی قالب‌ها را دید
ابزار و لوازم قنادی که پیش از این داشتم
وقتی پرسید
درست کردم و یاد گرفت
اما امروز
خودش درست می‌کند



کلاس «سیب ِ سبز» هم که رفته
نام آموزشگاه
کیک، چند مدل یاد گرفته
حرفه‌ای



دیدم نمی‌شود
باید دست به کار شوم
هوا برش ندارد که استاد شده
یک چیزی درست کردم که بلد نباشد
تعجب کند و احساس عجز



و کیک کشمشی ساده و خوشمزه



گاهی که زندگی سخت می‌شود
خدا می‌خواهد از غرور نجات‌مان دهد
دوست‌مان دارد
تنگ می‌گیرد تا احساس بی‌نیازی نکنیم!

قال الله تعالی: «إن الإنسان لیطغی، أن رآه استغنی» (علق:6و7)
این چنین نیست [که انسان سپاس گزار باشد] مسلماً انسان سرکشی می کند. برای اینکه خود را بی نیاز می پندارد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نعمت ِ بارندگی + شنبه 98 آبان 4 - 8:0 صبح

تنها که رفته بودم
این‌همه آب نداشت
انتظار همان را داشتم
ولی
با بچه‌ها که رفتیم...
ماشاءالله
آب فراوان
راه برای ماشین بسیار تنگ شده بود
به سختی خودمان را رساندیم



این‌جا نوشته بودم
خیلی سال پیش
درباره سد سنجگان
خیلی آب کم داشت
تا پایین دره می‌رفتیم
تا به کنار آب برسیم
بارندگی‌های اخیر کار خودش را کرده
سد تا سرریز پر شده

قدر نعمت‌ها را باید دانست
شکرگزار بود
شکر؟
دستورات او را اطاعت کرد
از آن‌چه نهی کرده دوری
تا نعمت تداوم یابد
باز هم باشد
از بین نرود

دعای امام علی (ع) در طلب باران: «اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ، دُونَ صِعَابِهَا» (نهج‌البلاغه، ح472)
خداوندا، ما را به ابرهاى رام سیراب کن، نه ابرهاى سرکش. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

چهارشنبه 103 آذر 7

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سیده مریم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X