سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خدا را شناختم ، از سست شدن عزیمتها ، و گشوده شدن بسته‏ها . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پرندگان ِ پارک ِ شهر + شنبه 99 تیر 7 - 5:0 صبح

پارسال بهار
کرونا که نبود
تهران برای دیدار خانواده
بدون طرح ترافیک
سری به پارک شهر
پارک ملّت
خیلی از پارک‌های تهران
اصلاً خبر نداشتیم که باغ پرندگان راه انداخته‌اند



فصل بهار که می‌شود
فرصتی‌ست برای ازدواج
جفت‌یابی یعنی
پرندگان و همه جانداران شاید
طاووس‌ها پرهایشان گسترانده
با چه سرعتی می‌لرزانند
تکان می‌دهند و می‌نمایانند
تا به حال این‌قدر از نزدیک ندیده
غرق لذّت شدند
شاد از دیدن شگفتی‌ها
خداوند چه زیبایی‌هایی خلق کرده است!

کتب مولانا (ع): «لَسْنَا لِلدُّنْیَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْیِ فِیهَا أُمِرْنَا، وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِیهَا لِنُبْتَلَی بِهَا» (نهج‌البلاغه، ن55)
ما را براى دنیا نیافریده اند، و به کوشش در کار دنیا مأمور نشده ایم، ما را در دنیا قرار داده اند تا به آن آزمایش شویم. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کار ِ خانوادگی + چهارشنبه 99 خرداد 21 - 9:7 صبح

همه کار می‌کنند
در خانه ما
بدون ناراحتی
با خوشحالی
از روی میل

سختی‌های پرورش کودک کم می‌شود
بزرگ‌تر که می‌شود
اگر
البته اگر و تنها اگر
یاد بگیرد عضوی از خانواده است
نه فقط در مصرف
که در تولید هم

اگر کودکان عضوی از خانواده باشند
خود را حسّ کنند
از کار برای خانواده لذّت می‌برند
شاد می‌شوند
رغبت پیدا می‌کنند
تربیت ِ خانوادگی این است



در آشپزی
در ظرفشویی
در شیرینی
در نظافت خانه
در همه چیز

فرزندان من کار می‌کنند
خانه را با هم اداره می‌کنیم
چون ما یک «خانواده» هستیم
همه‌مان این حسّ را داریم
حسّ داشتن یک جامعه کوچک را
این مهم است
داشتن این حسّ مهم است!

قال أسدالله (ع): «کَیْفَ یَکُونُ حَالُ مَنْ یَفْنَى بِبَقَائِهِ، وَ یَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ، وَ یُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ؟» (نهج‌البلاغه، ح115)
چگونه است حال کسى که به بقایش فانى، و به سلامتش بیمار مى‏ شود، و از محلى که در امان نیست مرگش فرا مى ‏رسد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خانواده 57 - کار 38 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فلسفه عبادت + شنبه 99 خرداد 17 - 10:0 صبح

«چطور شد خودت به نماز رسیدی؟»
خیلی جدّی پرسید
باید جدّی پاسخ می‌دادم:
- الآن فرصت نیست
یک وقت دیگر بپرس
تا مفصل برات توضیح بدم!

سؤال «طلب» است
طلب گاهی ضعیف
پاسخ تأثیر ندارد
باید قوی شود
باید بخواهد
مهم شود
تا نشود گاهی نباید پاسخ داد
پر کردن ِ بیهوده ذهن است

سؤال‌های مهم را که عقب بیاندازی
حساسیت می‌آفریند
بزرگ می‌شود
تل‌انبار
هی روی هم جمع می‌شود
طلب‌هایی اندک
خواستن‌هایی کوچک
روی همه که جمع شود
یک عالمه خواستن
یک عالمه مطالبه
سؤال می‌شود مسأله

یکی دو روزی هی فرصت نمی‌کردم
هر روز هم می‌پرسید
تا وقتش رسید!



- تو بابا داری
کسی که مراقب توست
کار می‌کند
همه نیازهای تو را تأمین
وقتی گرسنه هستی
نگران نیستی
غذا برایت آماده
چیزی برای تحصیل بخواهی
اگر در مدرسه مشکلی پدید آید
ثبت‌نام‌های هر ساله
این یعنی امنیت
تو نگران مشکلات زندگی خود نیستی
اما تا کی؟

یک روز مستقل می‌شوی
هر انسانی می‌شود
دانش‌آموز معلم دارد
معلّم چه کسی را دارد؟
فرزند پدر دارد
پدر چه کسی را دارد؟
یک روز به صدر جدول می‌روی
آن‌روز چطور احساس امنیت می‌کنی؟

من هم همین
فهمیدم که خدا هست
نیازهایم را تأمین
مشکلاتم را رفع
بارها خواستم و کمکم کرد
سختی‌ها را دیدم و یاری‌اش را
با تمام وجود حس کردم
جایی که اگر نبود نمی‌بودم

تو چطور از پدرت اطاعت می‌کنی
کاری که او راضی باشد
تا خیالت از امنیت راحت شود
من هم همین
هر کاری بگوید
می‌خواهم نگران نباشم
احساس امنیت کنم
اطمینان داشته باشم
پس از او اطاعت می‌کنم
تا راضی باشد
تا دوستم داشته باشد

اما نماز
پیامبر (ص) چند بار به معراج رفت
معراج؟
خدا در قرآن گفته که هفت آسمان و هفت زمین وجود دارد
«در کدام آیه؟»
- اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ...(طلاق:12)
خداست که هفت آسمان و نیز مثل آنها هفت زمین را آفرید. همواره فرمان او در میان آنها نازل می شود (ترجمه انصاریان)
در بالاترین نقطه
در اوج
وقتی جایی رسید که حتی جبرئیل هم نتوانست
جایی که با خدا تنها شد
آن‌جا چه کرد؟
آن‌جا پیامبر (ص) نماز خواند
یعنی نماز بالاترین شکل عبادت خداست

وقتی بخواهی عزیز شوی
باید بهترین کاری را که دوست دارد انجام دهی
این طور نیست؟!

قال مولانا و مقتدانا (ع): «تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا، فَإِنَّهَا «کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»؛ أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ؟ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»» (نهج‌البلاغه، خ199)
پایبند امر نماز شوید، و بر آن محافظت نمایید، و آن را زیاد بخوانید، و به نماز به خداوند تقرّب جویید، زیرا بر مؤمنین امرى واجب در اوقاتى معین است. آیا پاسخ اهل عذاب را نشنیدید زمانى که از آنان پرسیده مى شود: «چه چیز شما را به جهنّم آورد مى گویند: از نمازگزاران نبودیم». (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بانکداران + شنبه 99 اردیبهشت 27 - 6:0 صبح

اکنون یک حساب جدید دارند
حسابی که از آن خرج می‌کنند

خیلی دوست داشتند
کارت کشیدن را
بیشتر از آن‌که پول بدهند
اکنون دارند
دو حساب
قبلاً فقط یکی برای پس‌انداز
قرار بود در بزرگسالی برداشت کنند

حالا هر پولی که به دست می‌آورند
بخش می‌کنند
آدم‌ها را همین‌جا می‌توان شناخت
از «الگوی تخصیص»شان

یکی‌شان هر چه بگیرد به حساب پس‌انداز می‌ریزد
تا برندارد و خرج نکند
یکی دیگر
کاملاً بر عکس
همه را برای هزینه
و سومی
تعادلی در پس‌انداز و هزینه



الگوی تخصیص در آدم‌ها فرق می‌کند
تابع شخصیت آن‌ها
برنامه‌شان برای زندگی
همین‌که شیوه خرج کردن‌مان تفاوت دارد
آدم‌های متفاوتی می‌شویم

نه فقط خرج کردن پول
خرج کردن عمر هم
خرج کردن وقت
چند ساعت کار، چند ساعت عبادت، چند ساعت اینترنت، چند ساعت...
یک نتیجه ساده دارد:
بگو روزت را چطور تقسیم می‌کنی، تا بگویم کیستی!

قال أمیرنا (ع): «أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ، وَ هُمْ نِیَامٌ» (نهج‌البلاغه، ح64)
اهل دنیا چون کاروانى هستند که آنان را مى برند در حالى که در خوابند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - اقتصاد 141 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بامیه نگران + چهارشنبه 99 اردیبهشت 10 - 4:0 عصر

مهارت آموختنی نیست
به دست آوردنی
تکرار می‌خواهد
هر بار پس از باری دیگر

سال گذشته با هم پختیم
کمکش کردم یعنی
برای بامیه و زولبیا
امسال اما
این‌بار
رسماً گفت کمک نمی‌خواهد
نه حتی در هنگام انداختن بامیه‌ها در روغن داغ

طرح‌دار کردن بامیه‌ها کار دشواری‌ست
خط‌های برجسته دورشان
باید که از قیف ریخته شود
با قیچی یا چاقو بریده شود
تکه شود تا بیافتد
تا از دنباله خمیر جدا شود



به حول و قوّه خدا موفق شد
تنها هم
یک دست قیف
یک دست قیچی
تمام بامیه‌ها را آماده کرد

من ترسیده بودم
نگران بودم
ولی به خدا توکّل کردم
مزاحم کارش نشدم
برایش دورادور دعا کردم

به فرزندان باید فرصت داد
نمی‌شود نداد
تا یاد بگیرند
تا بتوانند
تا مدتی بالای سرشان
بعد باید بدون بالاسر کار کنند
تا روزی که نبودیم باشند
موفق باشند
بدون حضور فیزیکی ما

ما والدین باید به فرزندان اجازه دهیم مهارت کسب کنند
حتی اگر نگرانشان باشیم
نگرانی هم بخشی از تربیت است
تحمّل ِ نگرانی یعنی!

قال امامنا (ع): «وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ لَا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِینَةُ مَتَاعٍ وَ لَا قُرَّةُ عَیْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَ لَا مَالٍ» (نهج‌البلاغه، خ199)
آن گروه از مؤمنان که زینت متاع دنیا و فرزندان و اموالى که مایه چشم روشنى است، آنها را به خود مشغول نداشته، حق نماز را خوب شناخته اند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هامبورگی + شنبه 99 اردیبهشت 6 - 5:0 صبح

گفتم: همبرگر؟!
مریم گفت: من!
گفتم: پس نونش با من!
گفت: نونش هم با من!
گفتم: پس من چکار کنم؟
گفت: بالاسرم وایسا بگو چکار کنم!



شد
درست کردیم و شد
عجب همبرگری هم! :)

کدامیک از نعمت‌های خدا را می‌توانیم شکر کنیم؟
توانش را داریم اصلاً؟!

قال الأمیر (ع): «تَاللَّهِ لَوِ انْمَاثَتْ قُلُوبُکُمُ انْمِیَاثاً وَ سَالَتْ عُیُونُکُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَیْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِی الدُّنْیَا مَا الدُّنْیَا بَاقِیَةٌ، مَا جَزَتْ أَعْمَالُکُمْ عَنْکُمْ وَ لَوْ لَمْ تُبْقُوا شَیْئاً مِنْ جُهْدِکُمْ أَنْعُمَهُ عَلَیْکُمُ الْعِظَامَ وَ هُدَاهُ إِیَّاکُمْ لِلْإِیمَانِ.» (نهج‌البلاغه، خ52)
به خدا سوگند اگر به خاطر شوق حق و ترس از او دلهاى شما آب شود، و دیدگانتان خون ببارد، سپس به اندازه بقاى دنیا عمر کنید، باز هم کار کردهاى خوب شما - هر چند از هیچ کوششى دریغ نکنید - با نعمت هاى عظیمى که به شما داده، و با هدایتى که جهت بر خوردارى از ایمان به شما مرحمت فرموده برابرى نخواهد داشت. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کیک ِ نیمه شعبان + جمعه 99 فروردین 22 - 2:44 عصر

نمی‌شد که بخریم
اصلاً راه ندارد
خیلی مقیّد هستیم به مراعات ضوابط کرونا
کمتر از خانه بیرون
خریدهای مشکوک نمی‌کنیم
حالا برویم از قنادی کیک بخریم
چه تضمینی بر عدم آلودگی؟!

مریم دست به کار شد
همّت کرد
بچه‌ها هم کمی کمکش کردند
بیشتر خودش



نتیجه درخشان بود
شاهکار
کیک شطرنجی هم این‌بار
عالی!



می‌شود
در خانه می‌شود
تلاش که کنیم
همه چیز شدنی‌ست

چرا تولیدات خانگی متروک می‌شوند؟
نباید اجازه دهیم
لذّت ِ تولید از لذّت ِ مصرف بیشتر است
این را آنان که در خانه تولید کنند می‌فهمند
مریم که این کیک را پخت
از همه ما خوشحال‌تر بود
از تلاشی که کرده و محصولی که تولید کرده!

قال أمیرالمؤمنین(ع): «إمْشِ بِدَائِکَ، مَا مَشَى بِک» (نهج‌البلاغه، ح27)
با بیمارى ات همراهى کن مادامى که با تو همراهى مى کند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سویشرتان + شنبه 99 فروردین 9 - 5:0 صبح

اولی را برای خودش دوخت
وقتی دوختش را یاد گرفت
خیلی زیبا در آمد

پارچه را همه با هم رفتیم از «سلامت» خریدیم
یک پارچه‌فروشی معروف در قم
با قیمتی مناسب‌تر از جاهای دیگر

اولین نفری که صدایش در آمد سیدمرتضی بود:
«یکی هم برای من بدوز!»

صبر کرد تا سرش خلوت‌تر شود
کارهای خیاطی دیگری در دستور داشت
لباس‌هایی که می‌خواست برای خودش بدوزد
وقتی پایان یافت
نوبت سیدمرتضی رسید

این‌بار رفتیم بازارچه موسی‌بن‌جعفر(ع)
نزدیک حرم
زیرزمین
همه پارچه‌فروشی
فراوان
گشتیم و پارچه مناسبی یافتیم
سیدمرتضی سیاه و قرمز را انتخاب کرد
همیشه رنگ قرمز در میان انتخاب‌هایش هست
نباشد نمی‌شود انگار
یک رنگ دیگر هم برای سیداحمد برداشتم
متری 40 هزار تومان
یک متر و نیم خریدیم
مقداری بیشتر برای احتیاط

سویشرت سیدمرتضی که تمام شد
سیداحمد خواست
برای مریم کار یک روز بود
دستش راه افتاده
کار را یاد گرفته
آخرین را هم دوخت
عالی شدند
هر سه تایشان



دخترم استاد شده
در همین مدتی که کلاس رفته

انسان این‌طور است
زود یاد می‌گیرد
اگر بخواهد
در سنین خُردی بهتر

نظام آموزشی ما خوب سامان نیافته
خوب طراحی نشده
همین است که جوانان ما بیکار می‌مانند
بی‌عار بار می‌آیند
بی‌سر و سامان
از بس که سرشان در کتاب و دفتر است

انسان اگر کار بلد باشد
اعتماد به نفس هم پیدا می‌کند
هویّت هم
احساس کامل بودن می‌کند
توانایی
- دخترم همین الآن تو می‌توانی یک تولیدی بزنی
فقط همین سویشرت را اگر بدوزی
می‌توانی تولید انبوه کنی
درآمدی برای خودت و خانواده آینده‌ات

با زیپ و دگمه و قیطان و همه مخلّفات
بیشتر از 80 هزار تومان نشد
اما
در بازار
همین را 120 می‌فروشند
حداقل
قیمت کردیم!

قال إمام علی(ع): «إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ، فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ، فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ، فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ» (نهج‌البلاغه، خ87)
محبوبترین بندگان در پیشگاه خداوند بنده اى است که خداوند به تسلّط بر نفسش او را یارى داده، پس اندوه را شعار خود کرده، و خوف از عذاب را تن پوش خویش، از این رو چراغ هدایت در دلش روشن شده، و طاعت و عمل براى روز مرگ آماده کرده، پس روز قیامت را بر خود نزدیک، و سختى را بر خویش آسان نموده است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ترک ِ گروهی + شنبه 99 فروردین 2 - 5:0 صبح

دنبال دُنبه می‌گشت
مریم
در کاسه آبگوشتی که جلویش بود

- نگرد دخترم! دنبه را له کردم تا نتونی درسته بخوری!

وقتش بود که خاطره بگویم
قصه و داستان
بهترین روش آموزش
بچه‌ها با خاطره بهتر یاد می‌گیرند

- بچه‌ها من عاشق دنبه بودم
وقتی دیزی سفارش می‌دادم
روبه‌روی حرم
همیشه یک دنبه وسط آبگوشتم بود
می‌گذاشتم لای نان
نمک می‌زدم
درسته می‌خوردم
غرق لذّت می‌شدم
اما
ترک کردم
وقتی فهمیدم چقدر ضرر دارد برایم
وقتی وزنم بالا رفت

سیدمرتضی کلام مرا ادامه داد:
«منم دو تا چیزو ترک کردم
دیگه نقاشی مرد عنکبوتی نمی‌کشم
دیگه گنج هم نگه نمی‌دارم»

خیلی دوست داشت
این‌که هر چیز جالبی را جمع کند
کمدش یک گنجینه از عتیقه‌جات بود
خودکارهای عجیب
کیف و دفتر و مداد و پاک‌کن و تراش
هر چیزی که دوست داشت نگه می‌داشت
استفاده نمی‌کرد
یک گنج درست کرده بود
قبلاً گفته بودم که «گنج» درست کردن خوب نیست

سیداحمد هم به ما پیوست:
«من هم تنبلی رو ترک کردم
دیگه می‌خوام زرنگ باشم»
کم‌کاری می‌کرد معمولاً
سر جمع کردن سفره
موقع جمع کردن رختخواب
معمولاً آخرین نفر بود
سعی می‌کرد بار کمتری بر دوشش باشد

مانده بود مریم
- دخترم! تو چی رو می‌خوای ترک کنی؟
متحیّر مانده بود
چیزی به ذهنش نمی‌رسید
خوردن شیرینی‌جات را که نمی‌توانست
معلوم بود قصدش را هم ندارد
اما وقتی اصرار مرا دید
او هم به گروه ما پیوست:
«من هم بی‌نظمی را ترک می‌کنم»
دفتر و کتابش خیلی وقت‌ها روی زمین پخش می‌ماند
پارچه‌ها و وسایل خیاطی‌اش
لباس‌هایش را دیر از رخت‌آویز جمع می‌کرد
گاهی هم چادر و مانتویش این طرف و آن طرف پیدا می‌شد



به هم پیوستیم
به گروه ِ ترک
قرار شد هر کدام یک چیزی را ترک کنیم
تصمیم گرفتیم
حالا مانده مراقبه
مراقب هم باشیم تا به عزم‌مان اهتمام نماییم!

قال باب العلم(ع): «مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ، لِعَزَائِمِ الْیَوْمِ» (نهج‌البلاغه، ح440)
چه شکننده است خواب براى تصمیم هایى که (انسان) در روز مى گیرد. (ترجمه مکارم)
نمى توان به تصمیم ها و وعده هاى افراد زیاد خوش بین بود زیرا بسیار مى شود که تصمیم هاى محکمى امروز مى گیرند ولى شب مى خوابند و صبح بیدار مى شوند و به کلى آن را رها مى سازند گویى نه تصمیمى گرفته بودند نه وعده اى داده بودند. (پیام امام امیرالمؤمنین؛ شرح نهج‌البلاغه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چهار میم + جمعه 99 فروردین 1 - 10:34 صبح

انتخاب خودشان بود
بیشتر اصرار ِ سیدمرتضی

قبلاً وقتی از «هفت‌سین» پرسیده بودند
بی‌مفهومی آن را توضیح دادم
بی‌اساسی آن را
نداشتن ریشه‌های تاریخی ِ قابل درک

- ببینید بچه‌ها!
فکر کنید یک خانی
یک شاهی
یک آدم گردن‌کلفتی
یک زمانی آمده و جشنی برگزار کرده
چیزهایی را فراهم کرده
خوانی گسترده
سفره‌ای پهن کرده
چیزهایی بوده شاید برای اِطعام
مهمان دعوت کرده و داده خورده‌اند
این وسط هفت‌سینی پدید آمده
بعدی‌ها همان را تقلید کرده‌اند
یک نسل که گذشته
خیال کرده‌اند حکم قطعی و مسلّم است
شده سنّت
فرهنگ
تخطّی از آن غیر قابل گذشت!

اگر به خودشان بود
به کودکانم
به فرزندانم
قطعاً مثل دیگران
آ‌ن‌ها نیز نمی‌پرسیدند
سنّت این‌طور شکل می‌گیرد
پدر و مادر انجام می‌دهند
فرزند از نوزادی می‌بیند
درکی از صحّت و خطا ندارد
فقط یاد می‌گیرد
می‌شود حجّت
دیگر رها نمی‌شود
حتی پرسش هم نمی‌کند

پرسش را من در ذهن آن‌ها اولین بار انداختم:
«چرا هفت‌تا؟»
«چرا سین؟»
این شد که تصمیم جدیدی گرفتند
بیشتر آخری

حرف «میم» را انتخاب کردیم
حرف نخست نام خانوادگی همه‌مان
و عدد «چهار»
تعداد اعضای خانواده

بچه‌ها چیدند
سفره «چهارمیم»مان را:
1. ماست: به نشانه درستی و صداقت
2. مربّا: به نشانه شیرینی و لذّت
3. میوه: به نشانه سلامتی و قوّت
4. مُهر: به نشانه پرستش و عبادت



- بچه‌ها سنّت همین‌طور درست می‌شود
فکر کنید
اگر شما هر سال این کار را تکرار کنید
وقتی صاحب فرزند هم شدید
اگر اصرار و جدّیت داشته باشید
فرزندان شما فرا می‌گیرند
شرطی می‌شوند
عادت می‌کنند
اقامه می‌کنند و حفظ می‌نمایند
و بعد
یک فرقه جدید
یک خُرده‌فرهنگ جدید
یک طیفی در جامعه ایران شکل می‌گیرد
صد سال دیگر
خاندان شما
وابستگان شما
همه «چهارمیمی» می‌شوند
اصلاً «هفت‌سین» را نمی‌پذیرند
و بعد
شاید جنگ هم بشود
هفت‌سینی‌ها چهارمیمی‌ها را منحرف معرفی می‌کنند
و چهارمیمی‌ها
این را یک تحوّل در تاریخ نام می‌گذارند
پای آن جان می‌دهند
می‌جنگند
دعوا می‌کنند
فحش می‌دهند
در شبکه مجازی می‌گذارند
و به همین سادگی
تفرقه‌های بزرگ فرهنگی شکل می‌گیرد
و اقوام و قبایل جدید پدید می‌آید!

خیلی بی‌اساس است
نه؟!
خیلی از باورهای فرهنگی و خرافاتی‌مان!

قال مولانا و مقتدانا(ع): «لَیْسَ الْخَیْرُ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ، وَ لَکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ أَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ وَ أَنْ تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ» (نهج‌البلاغه، ح94)
خیر افزون شدن مال و فرزند نیست، خیر آن است که دانشت زیاد، و بردباریت بزرگ گردد، و به بندگى پروردگارت به مردم مباهات نمایى، پس اگر خوبى کردى خدا را شکر کنى، و اگر بدى نمودى به طلب مغفرت برخیزى. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

شنبه 103 آذر 10

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سیده مریم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X