سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

در آغاز سرما خود را از آن بپایید و در پایانش بدان روى نمایید که سرما با تن‏ها آن مى‏کند که با درختان . آغازش مى‏سوزاند و پایانش برگ مى‏رویاند . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پنیر ِ خانگی + سه شنبه 101 بهمن 18 - 2:7 صبح

توانش بیشتر شده
کارآیی‌اش
از وقتی ارتقایش دادیم
این‌جا
آرامپز را

اصلاً آرامپز ابزار خوبی‌ست
آرام پختن نیکوست
دما کمتر
بافت غذا سالم‌تر
مواد مفید از بین نمی‌رود
این نمونه

یکی از محصولات آن پنیر است
از محصولات شیر
نمودارش را قبلاً رسم کردم
هر آن‌چه از شیر می‌شود کسب کرد
این‌جا

چند باری هست
پنیر می‌سازیم
در خانه
چهار کیلوشیر
یک کیلو پنیر می‌دهد
با آرام‌پز که باشد
یک شب تا صبح
با دستگاهی که تغییر کرده
چه پنیری هم



چهار کیلو شیر محلی
پس از جوشاندن سرد می‌شود
تا دمای 40 درجه
داخل آرام‌پز که باشد
سردتر نمی‌شود
نصف قرص از مایه پنیر
قرصی که از داروخانه می‌خریم
آنزیمی مختص پنیر
یک شب تا صبح در همین دما
صبح کاملاً لخته شده
جدا شده
پنیر از آب پنیر
یک ساعت هم که در کیسه بماند
همه آب جدا می‌شود

هر کیلو شیر را 13 هزار و پانصد
پس پنیر 54 می‌شود
هر کیلو
نه فقط ارزان‌تر از بازار
که چرب‌تر
خیلی چرب‌تر و مقوّی‌تر
کم‌نمک هم
چون دست خودمان است و نمک می‌توانیم اصلاً نریزیم

نه این‌که فقط دنبال اقتصاد مقاومتی
مقاومت در محصولات خانگی
بالاتر
بچه‌ها شیفته این پنیر شدند
زیاد
دو روزه می‌خورند
در دو روز تمام
همه را مصرف
از این جهت به صرفه نیست
این‌که زود تمام می‌شود این پنیر ِ خانگی! :)

قال سراجُ المُنیر (ع): «لَا تَجْعَلُوا عِلْمَکُمْ جَهْلًا، وَ یَقِینَکُمْ شَکّاً؛ إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا، وَ إِذَا تَیَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا.» (نهج‌البلاغه، ح274)
دانش خود را جهل، و یقینتان را تردید قرار ندهید. زمانى که دانستید عمل کنید، و هر گاه یقین کردید اقدام نمایید. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فقط یک منفی + دوشنبه 101 بهمن 10 - 7:0 صبح

دیدم لباس پوشیده
پنج و نیم صبح
متعجّب
پاسخ داد:
«دارم میرم نماز مسجد»
- هنوز شیفت کاری دزدها تمام نشده
پرنده تو خیابون پر نمی‌زنه
می‌خوای بری مسجد؟
فعلاً همون نماز مغرب و عشا رو برو
بذار یه ماه بگذره
یه سال بشه
بعد نماز صبح رو تو مسجد بخون!

افراط خطرناک
به خودی خود
چه برسد به این نوعش
آدم یهو از هر چه انجام داده پشیمان
دیده‌ایم
کسانی که عجله کرده‌اند
غوره نشده مویز!

همه بچه‌ها را صدا کردم
جمع‌شان
جلوی وایت‌بورد
لازم بود برای همه‌شان بگویم



- بچه‌ها می‌خوام براتون یه داستان بگم
خوب گوش کنید

همان اول صبح
بعد از این‌که نماز را در خانه خواندیم

- یه معلّمی به دانش‌آموزاش میگه انشا بنویسن
یک صفحه
اولی تحویل میده
معلّم هم یک مثبت براش میذاره
دومی اما متفاوت
دور تا دور صفحه نقاشی هم میکشه
کلی گل و سنبل
نقطه‌ها را هم با خودکار قرمز
چند رنگ
این‌بار معلّم دو تا مثبت میذاره
برای دومی
سومی که این ماجرا رو می‌بینه
دور تا دور صفحه نقاشی میکشه
رنگارنگ
ولی حوصله نمی‌کنه انشا بنویسه
همین‌جوری تحویل معلّم میده
با این قضاوت:
«انشا یک مثبت داشت
انشا با گل دو مثبت
پس یک مثبت برای گل
من حداقل یک مثبت که میگیرم
به خاطر گل‌هایی که کشیدم دور صفحه کاغذ»

اما معلّم فقط یک منفی به او داد
بدون هیچ مثبتی
حدس بزنید چرا؟

پاسخ را گفتند
پاسخ را گرفتند
و داستان را تطبیق به واقعیت کردم:

- خدا از ما واجبات را خواسته
مستحبات اضافه بر آن
وقتی هنوز نماز قضا مانده باشد
وقتی هنوز غیبت و دروغ باقی
وقتی روزه‌هایی که قضا نکرده‌ایم
این فقط یک توهّم احمقانه است
غیرعاقلانه
نقاشی کردن دور کاغذ
به امید نمره گرفتن
این نمی‌شود
این بدون آن نمی‌شود
این پس از آن مقبول است

یادم هست سال‌های اول طلبگی
دیده‌ام که می‌گویم
کسانی داشتیم شب و روز اهل دعا
نماز شب و تمامی مستحبات
حتی مراعات پای چپ و راست
و کلاهی که بر سر می‌گذاشتند
وقتی به سرویس بهداشتی می‌رفتند
دو سال بعد رها کردند
نه فقط عمل به مستحبات
که واجبات
چه جاها که نرفتند
که نباید
طلبگی را نه فقط رها
به گرفتاری‌هایی عجیب هم مبتلی
از افراط به تفریط‌هایی شگفت!

- بچه‌ها!
قبل از نوشتن مشق دور کاغذ را تزئین نکنید
ممکن است خسته شوید
یا وقت تمام شود
آن‌وقت چه می‌کنید؟!

کتب باب مدینةُ الْعِلم(ع): «طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَکَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا» (نهج‌البلاغه، ن45)
خوشا به حال کسى که واجبات پروردگارش را به جا آورده، و مشکلات را تحمل نموده. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
غیبت + شنبه 101 دی 24 - 5:39 عصر

سیداحمد حرف می‌زند
درباره فرد دیگری
سیدمرتضی قطع می‌کند:
«غیبت نکن»

و من:
- سیدمرتضی، غیبت چیه؟
جوابی نمی‌دهد
- به چه حرفی می‌گن غیبت؟
«نمی‌دونم»
- وقتی به یکی می‌خواهی بگویی غیبت نکن، باید معنای غیبت را بدانی خب!
«من از همه شنیدم که غیبت نباید کرد»
- از هیچکدومشون نپرسیدی که غیبت چیه؟

سیدمرتضی نپرسید
ولی سیداحمد:
«بابا غیبت به چی می‌گن؟»
- مگه مسجد نمی‌رید؟ از پیشنماز مسجد بپرسید.
سیدمرتضی: «من امشب می‌پرسم»
سیداحمد: «بابا تلفن دفتر رهبری چنده؟»
- از 118 بگیر!

راه همیشه نباید ساده باشد
آسان
راه رسیدن به پاسخ
گاهی دشواری خوب است
که جواب را ندهی
بروند و راه رسیدن به جواب را پیدا کنند
همیشه که در کنارشان نیستی
آینده‌ای هست



سیداحمد تلفن کرد و پاسخ گرفت:
«یه چیزی درباره طرف بگی که اگر بفهمه ناراحت بشه»
سیدمرتضی هم حضوری پرسید
به پاسخ رسیدند
و از آن مهم‌تر
راه رسیدن به پاسخ را تمرین کردند!

کتب صَفْوَة اللّه (ع): «فَإِنَّمَا أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ، وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ.» (نهج‌البلاغه، ن79)
امت هایى که پیش از شما بودند تنها دو چیز مایه هلاکت و بدبختى آنها شد: نخست اینکه آنها مردم را از حقشان باز داشتند، ازاین رو ناچار شدند حق خود را (از طریق رشوه) به دست آورند و دیگر اینکه مردم را به باطل سوق دادند و آنان نیز از آن پیروى کردند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
رهاسازی + جمعه 101 آذر 25 - 5:0 عصر

آرام
باید آرام باشد
سریع نمی‌شود

مثل قایقی که تازه ساخته شده
به آب انداختن
خیلی آرام
سریع نه

گام به گام است
رهاسازی
وقتی کودکان دیگر کودک نیستند
بزرگ شده
ورود به جامعه
روندی که دفعی نیست
تدریجی

تبدیل نقش لازم است
پدر و مادر
از عامل به آمر
از آمر به ناظر

قبلاً کارها را خودم انجام می‌دادم
حالا دستورش را می‌دهم
خودشان باید
سفره را پهن کنند
بخش‌هایی از غذا را آماده
جمع کردن و شستن
نظافت خانه
شستن لباس‌ها
آویزان
حتی اتو کردن نیز
تمام کارها
تبدیل به آمر می‌شوی
دستور می‌دهی که چه کنند

گام بعد دستور هم ندارد
باید بتوانند
یاد گرفته باشند
فقط نظارت
فقط نگاه می‌کنی و اشتباهات را تذکر
این‌بار این‌طور
وقتی بوستان غدیر رفته بودیم
دست به سیاه و سفید نزدم
فقط خودشان



توضیح داده‌ام
گفته‌ام مسیر را
این‌که دیگر عامل نیستم
آمر هم نباید
فقط ناظر
همه کار از خوشان بر می‌آید
باید که بیاید

نوجوان را اگر ناگهان رها کنی
جامعه است دیگر
می‌بلعد
دزد زیاد
دزد فکر و اندیشه هست
از مال و پول بدتر
دزد عقیده و اعتقاد
دزد سیاسی هم
باید اندیشه‌های باطل را بشناسند
روش‌های رواج باورها
بتوانند قضاوت کنند
کوتاه نیایند
راه و روش مقاومت را

قایق را باید آرام به آب انداخت
نم‌نم خیس شود
اگر نشتی داشت اصلاح شود
تعمیر
وگرنه تضمینی نیست که غرق نشود!

قال رُکْنُ الأولیاء (ع): «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا یَسْتَغْنِی الرَّجُلُ وَ إِنْ کَانَ ذَا مَالٍ عَنْ عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَیْطَةً مِنْ وَرَائِهِ وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَیْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إِذَا نَزَلَتْ بِهِ» (نهج‌البلاغه، خ23)
اى مردم! انسان، هر چند ثروتمند باشد، از اقوام و بستگان خود، بى نیاز نیست که از وى، با دست و زبان دفاع کنند. آنها در واقع، بزرگ ترین گروهى هستند که از او پشتیبانى مى کنند و پریشانى و مشکلات را از میان مى برند و به هنگام بروز حوادثِ سخت، نسبت به او، از همه، مهربان ترند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نظم ِ ابزاری + شنبه 101 آذر 12 - 2:48 صبح

باشد می‌شود
ابزارش
گاهی این‌طور
اصلاً ابزار می‌تواند مسیر را تسهیل کند
انسان می‌رود
حرکت می‌کند
وقتی راه ساده شده باشد

نظم هم این‌طور
اگر ساعتی باشد که زنگ بزند
اگر برنامه‌ای که خبر بدهد
فرصتی که بشود منظم بود
این ابزار است
ابزاری که کارها را ساده می‌کند
ضعیف‌ترین انگیزه‌ها هم تبدیل به اراده می‌شوند

این برنامه را چاپ کردم
از همین رو
برای هر کدام یکی
هر کدام از فرزندانم



روکش با لمینیت
پس می‌شود با ماژیک نوشت
پاک کرد و دوباره نوشت
مثل تابلوی وایت‌بورد

منظّم بودند
بیشتر شدند
دقیق‌تر
با میل و اراده خودشان
بدون زور
بدون فشار

در غرفه‌مان هم گذاشتم
غرفه‌ای که برای فروش محصولات خانگی‌مان داریم
این‌جا:
https://basalam.com/movashah

فناوری این
ابزار
وقتی ساده شود
حرکت بیشتر
توقف کمتر

قَالَ سید المسلمین (ع): «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً؛ فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ» (نهج‌البلاغه، ح312)
دلها را نشاطى و ملالى است، اگر نشاط روى آورد آنها را به مستحبّات وادارید، و اگر ملالت دست داد به برگزارى واجبات اکتفا کنید. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
به که ربطی نداره؟ + شنبه 101 مهر 23 - 12:30 صبح

«به تو هیچ ربطی نداره»
خیلی غلیظ
چه تأکیدی روی «چ» داشت
با اصرار و فشار
یکی از بچه‌ها
یکی از فرزندانم

سر ناهار
بلند شده کنترل تلویزیون را برداشته
تغییری ایجاد کند
دیگری معترض:
«دستت کثیفه نزن به کنترل»
توجه نکرده
برگشته که سر سفره
«حداقل به نون دست نزن حالا که به کنترل دست زدی، اول دستتو بشور»
این‌بار به صدا درآمده
نه فقط نپذیرفته
از این عبارت هم استفاده کرده:
«به تو هیچ ربطی نداره»

شنیدم
معمولاً می‌شنوم
اگر چه در کنارشان نباشم
حواسم که هست
توجه نکردم
چیزی نگفتم
ماند تا عصر

رفتیم نمایشگاه صنعت کشاورزی
نمایشگاه بین‌المللی قم
معمولاً می‌رویم
هر نمایشگاهی که با خبر شویم
اصرار بر این دارم
بچه‌ها ببینند
آخرین فناوری‌ها را
رشد و توسعه را
آشنا شوند
تأثیر روحی و روانی بالایی دارد
قبل‌تر روی خود من هم داشت



در راه به حرف آمدم:
- هر وقت
هر کسی
اگر بهت گفت به تو ربطی نداره
این پاسخ را به او بده:
به من ربط داره
چون در یک جامعه زندگی می‌کنیم
هر وقت رفتی توی غار زندگی کردی
اون وقت می‌تونی بگی به من ربط نداره
حتی اگر سر خودتو با سنگ بشکنی
باز هم به من ربط داره
چون منم که باید ببرمت بیمارستان
باید تا صبح بیدار باشم
سختی بکشم
حتی اونی‌که میاد تو یه شهر دیگه اغتشاش می‌کنه
اونم به من ربط داره
چون آرامش و امنیت روحی و روانی منو به هم میزنه
حتی در یک کشور دیگه
اگه مردم رو بکشن
نمی‌تونن بگن کشور خودمونه به تو چه ربطی داره
به من ربط داره
چون خبرش به من می‌رسه و ناراحتم می‌کنه
چون انسان هستم و نسبت به هم‌نوعم حساسم
فهمیدی
اینارو باید بهش بگی

داشت می‌شنید
من با قربانی حرف می‌زنم
و بلند البته
تا دیگری بشنود
پس پرسید:
«من کی به فلانی گفتم به تو ربطی نداره؟»

یا فراموش کرده
یا به فراموشی زده
گفتم:
- من با تو صحبت نمی‌کردم
با او بودم
اگر سؤالی داری از خودش بپرس
که پرسید
و او یادش انداخت کجا این حرف را زده
این شد که در نهایت گفت:
«ببخشید فلانی!»
عذرخواهی کرد و تمام

همه چیز این دنیا به همه ما ربط دارد
هر کاری که هر کسی هر جا بکند ربط دارد
به همه ما
بدون ربط نیست
چون ما انسان هستیم
و در جامعه زندگی می‌کنیم
سوار یک کشتی
جامعه‌ای به وسعت تمام این عالم
جامعه بشری!

قال قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلین (ع): «خَذَلُوا الْحَقَّ، وَ لَمْ یَنْصُرُوا الْبَاطِلَ» (نهج‌البلاغه، ح18)
فرمود: (درباره آنان که از جنگ کناره گرفتند) حق را خوار کرده، باطل را نیز یارى نکردند. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
الا و بلا گاج + چهارشنبه 101 مهر 20 - 9:33 عصر

گاهی باید صبر کرد
چاره چیست
نمی‌شود برخورد
نمی‌شود مقاومت
نمی‌شود سرسختی
ملایمت لازم
حوصله تا خودش بفهمد

چندم دبستان بود
اصرار از معلم
می‌دانستم گاهی بحث مشوّق‌های مالی در بین است

«باید کتاب ریاضی گاج بخریم»
- دختر گلم! نیازی نیست
همان‌قدر که در کتاب هست کافیست
تمرین‌ها
همان را یاد بگیر بس است
لازم نیست بیشتر تمرین کنی که
«نه بابا! معلم گفته، گفته هر جلسه باید بیاریم»
- مریم جان! اول سال است
همیشه همین
معلم‌ها یک چیزهایی می‌گویند
بعد عمل نمی‌کنند
نمی‌توانند یعنی
مهم نیست
توجه نکن
نیازی به گاج نیست عزیزم
رویه آموزش و پرورش این است که کتاب کافیست
«آخه همه بچه‌ها می‌خرن! معلم گفته!»

دیدم نمی‌شود
دیدم اصرار بیجا دارد
رفتیم خیابان ارم
نزدیک پاساژ قدس
خریدم
آن روزها 18 هزار تومان بود
یک کتاب کلفت در قطع A4
پر از تمرین‌های سخت ریاضی

الکی نخریدم
کلی لابه‌لایش حرف زدم:
- می‌خریم دخترم
ولی
امتحان می‌کنیم تا ببینیم چه می‌شود
من چیزی می‌دانم که تو نمی‌دانی
گاهی بعضی شرکت‌ها به بعضی افراد پول می‌دهند
برای تبلیغ
بعضی معلم‌ها دلیلی برای تبلیغ این کتاب‌ها دارند
همه که خوب نیستند گلم
می‌خریم ولی خواهیم فهمید

دو سه صفحه بیشتر نشد
با مداد حل کرد
معلم هم توجهی نکرد
تا آخر سال
سراغش نرفت دیگر
گاج ماند که ماند
به سیداحمد رسید
سال بعدش
او هم حل نکرد
سیدمرتضی هم محلی به این کتاب نگذاشت

سخت بود
سخت هست همیشه
تفهیم برای افرادی که توان فهم مطلب را ندارند
اقتضا نمی‌کند
سن‌شان مثلاً
فهم‌شان شاید
تحصیل و مطالعه‌شان
صبوری باید
تجربه کنند
ببینند
بفهمند با حوادث



حوادث باعث رشد ما هستند
وقتی با کلام نفهمیم
فتنه و بلا لازم می‌شود
رویدادها به ما یاد خواهند داد
شاید درد هم داشته باشد
ولی فهم جامعه را افزایش می‌دهد‌
گاهی بی‌درد نمی‌شود، خب!

مریم هرگز دیگر کتاب کمک‌درسی مطالبه نکرد
تا همین امروز که سال دهم است
با این‌که معلم‌های این‌طوری هنوز هم پیدا می‌شوند
که شدند
ولی او آن‌قدر فهمیده بود که خودش به قضاوت برسد!

قال دَیّانُ الدّین‌ (ع): «بُؤْساً لَکُمْ، لَقَدْ ضَرَّکُمْ مَنْ غَرَّکُمْ. فَقِیلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ؟ فَقَالَ الشَّیْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ؛ غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِیِّ وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِی وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ، فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ.» (نهج‌البلاغه، ح323)
امام علیه السلام روز جنگ نهروان هنگامى که از کنار کشتگان خوارج مى گذشت فرمود: بدا به حال شما. به یقین کسى که شما را فریب داد به شما ضرر زد. به امام علیه السلام عرض کردند: اى امیرمؤمنان! چه کسى آنها را فریب داد؟ امام علیه السلام فرمود: شیطان گمراه کننده و نفس اماره به سوء. آنها را به وسیله آرزوها فریفتند، راه گناه را بر آنان گشودند، نوید پیروزى به آنها دادند و آنان را به سرعت به جهنم فرستادند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آسیب ِ موفقیّت + یکشنبه 101 مرداد 23 - 1:56 عصر

خیلی عالی
بسیار
نمرات درخشان
معدل‌ها بالای 19
نه فقط یکی
هر سه‌تاشان:

سیده مریم: 19.95
سید احمد: 19.74
سید مرتضی: 19.69



حرف‌هایی نقل کردند
چیزهایی که شنیده
دیدم باید بگویم
حرف‌هایی که نزده‌ام
چیزهایی که مانده:

ببینید بچه‌ها
ما در جامعه زندگی می‌کنیم
جامعه ابزارهایی دارد
برای کنترل
کنترل افراد خودش
آدم‌هایش

جامعه یک میانگین دارد
جایی که همه هستند
این می‌شود فرهنگ
می‌شود نُرم
می‌شود عرف
این وضعیت میانگین را می‌پسندند
مردم
جایگاه اغلبی را
جایی که بیشتر هستند
از نظر مالی
از نظر اعتقادی
از نظر رفتاری و عملی
از نظر علم و دانش و فهم حتی

خارج از این حدّ وسط چه می‌کنند؟
جلوگیری
ممانعت
برخورد
جامعه ابزارهایی برای مقابله با خارج از این محدوده دارد
با آن‌ها مبارزه می‌کند
درست یا غلط
این چیزی‌ست که هست

ماژیک را برداشتم و رفتم سراغ تخته‌وایت‌بورد
سال‌هاست این تخته را داریم
قبل از آن خودم ساخته بودم
با تکه‌ای پلاستیک
به دیوار پونز کرده
جایی که بشود راحت نوشت

ببینید بچه‌ها
این حدّ وسط است
منطقه امن در جامعه
این خط زرد پایین
وقتی مثلاً درس کم بخوانی
از باقی ضعیف‌تر
جامعه تو را تحقیر می‌کند
آحاد جامعه
تک‌تک افراد آن
تا برگردی
تا اصلاح شوی
تا رفتارت را تغییر دهی
تحقیر برای اعمال فشار است
تا کجا؟
تا جایی که به خط قرمز برسی
از آن به بعد
از آن پایین‌تر
«اختیار»ت را سلب می‌کنند
منطقه سلب اختیار است
مدرسه وارد می‌شود
پدر و مادر دخالت می‌کنند
آموزش و پرورش حکم صادر می‌کند
دستور از بالا می‌آید
می‌گویند «تجدید» شده
کلاس «جبرانی» اجباری می‌شود
باید دوباره درس بخوانی
از تفریح و بازی و تلویزیون محروم می‌شوی
مدام بالای سرت
مدام مراقب
تا سر از روی کتاب و دفتر برنداری

این البته برای بچه‌ها
برای بزرگ‌ها دادگاه
پلیس
جرایم مالی و کیفری
دستگیر می‌کند و محاکمه
زندان هست و ابزارهای دیگر کنترلی

اما بچه‌ها
هدف من از این بحث متفاوت
می‌خواستم بخش بالای آن را بگویم
یک بخش بالا هم دارد این نمودار اجتماعی



جامعه فقط پایین ندارد که
بالا هم دارد
خط زرد و قرمز
کوتاه هم نمی‌آید
آن‌جا هم کنترل

اگر از حدّ متوسط بالاتر بروی
«حسادت»ها شکل می‌گیرد
برخی تشویق می‌کنند
برخی برخورد
حالت را می‌گیرند
زیرآبت را می‌زنند به اصطلاح
در هر جا که باشی
مدرسه
محیط کار
محله و دوستان

این‌جا نیز دو مرحله دارد
یک بخشی «با اختیار»
از خط زرد که بگذری
از دیگران که برتر باشی
در درس مثلاً
موفقیت‌ها کسب کنی
حسادت می‌آید
رفیق به چیزهای دیگر دعوت می‌کند
سیگار و الکل و مواد مخدّر پیدا می‌شود
اتلاف وقت و سینما و تئاتر و پارک و بوستان هم
جوج زدن و چای زغالی و منقل
همکلاسی
همکارت
طوری که غفلت کنی
دوباره به جای نخست بازگردی
منطقه امن اجتماعی

اما اگر از خط قرمز گذشتی
زیادی باهوش‌بازی درآوردی
افتخارات کسب کردی
توانایی‌هایت را بروز دادی
استعدادهایت را
همه قوایت را به کار گرفتی
به «شهرت» می‌رسی
امروزه می‌گویند سلبریتی
این‌جا هجمه سنگین می‌شود
وارد محدوده «سلب اختیار» می‌شوی

دیگر خودت نیستی
حق و حقوقت از دست می‌رود
نمی‌توانی مثل بقیه فلافل گاز بزنی
کنار خیابان و در مغازه‌ای کوچک
نمی‌توانی هر جایی بروی
بدون محافظ و همراه مثلاً
عده‌ای می‌خواهند سر به تنت نباشد
عده‌ای می‌خواهند در کنارت
بعضی از روی اشتیاق نَفَسَت را می‌برند
بعضی از روی کینه
در چشمی
دیده می‌شوی
دیگر از خودت نیستی
اختیار زندگی خودت را نداری

اگر دیروز می‌توانستی هر رنگی بپوشی
امروز نمی‌توانی
دیگران رنگ لباست را انتخاب می‌کنند
نوع خودروی تو را
خانه‌ات را
این‌که کجا باشد و به چه شکلی

فرقی نمی‌کند خوب باشی یا بد
باتقوا یا بی‌تقوا
مؤمن یا فاسق
اختیارت را از تو می‌گیرند
و تو «باید» این اختیار را واگذار کنی
تا تو را پس نزند
جامعه‌ای که در آن نفس می‌کشی

فلان مقام رسمی مثلاً
بخواهد برود حرم حضرت معصومه (س) زیارت
اختیار ندارد به تنهایی
سرتیم حفاظت باید اجازت دهد
دفتر و بیت باید هماهنگ کنند
مردم را دور کنند تا آسیب نبیند
از دوست و دشمن
دوست از حبّ دیدار فشار می‌آورد
خفه‌ات می‌کند و زیر پا له
دشمن از بغض و کینه
مترصّد است برای ترورت

پس بهترین جا کجاست؟
وسط
بهترین نباشید
بدترین هم
معدّل بالای 19 هم زیاد خوب نیست
یک کمی معمولی‌تر
مگر آدم در دبیرستان بالای 19 می‌گیرد؟!
چند تا از هم‌کلاسی‌هایتان؟
مراقب باشید «تک» نباشید
نه در بالای نمودار
نه در پایین آن

اما اگر روزی تصمیم گرفتید
علاقه و استعداد داشتید
آماده هم باشید
آماده هزاران مشکلی که در کمین است
در کمین آن‌هایی که زیاد بالا می‌روند
حتی سازمان‌ها و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی هم هشیار می‌شوند
آن‌ها هم نسبت به آدم‌های «زیاد موفق» حساس‌اند
چون تأثیرات بزرگ دارند
و مخاطرات

بیشتر باید مراقب اطراف خود باشید
اگر از نُرم جامعه زیاد بالاتر رفتید
زیر ذرّه‌بین
از طرف خیلی
«عادی» باشید راحت‌تر!

قال رسول الله (ص): «کفى بالمرء إثما أن یشار إلیه بالأصابع إن کان خیرا فهى مزلّة إلّا من رحم اللَّه تعالى و إن کان شرّا فهو شرّ.» (نهج‌الفصاحه، ص608، ح2141)
براى انسان همین گناه بس که انگشت‌نما باشد. اگر به خیر باشد، در معرض لغزش است (مگر آنکه خدایش رحم کند) و اگر به شرّ باشد، پس شرّ است.

سِبْطُ الشَّیْخِ الطَّبْرِسِیِّ فِی مِشْکَاةِ الْأَنْوَارِ عَنِ النَّبِیِّ (ص) قَالَ: «کَفَى بِالرَّجُلِ بَلَاءً أَنْ یُشَارَ إِلَیْهِ بِالْأَصَابِعِ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا» (مستدرک الوسائل، ج1، ص120، ح145)
رسول خدا (ص) فرمود: از نظر بلا (امتحان) همین برای انسان کافیست که او را با انگشت نشان دهند (مشهور باشد)، چه در امر دین و چه در امر دنیا.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انتظار + سه شنبه 101 خرداد 24 - 5:0 صبح

«ریشات داره سفید میشه!»
- موهامم سفید میشه
صورتم چروک میشه
لاغر میشم
خمیده
چشمام ضعیف میشه
گوشام
همه این اتفاقا برام میافته
پیر میشم
قراره که بشم!

پاسخ کودکان را باید داد
درست و صحیح
آگاه شوند

ببین پسرم
دخترم
آماده پیر شدن باش
از همین امروز
انتظار بکش
چرا؟!
تا تعجب نکنی
یک روز که اولین چروک را در صورت خود دیدی
جلوی آینه
ناراحت نشو
نترس
نمی‌ترسی
چون از قبل انتظار آن را داشتی

ما انسان هستیم بچه‌ها
ما تغییر می‌کنیم
ما کودک
بعد جوان
بعد هم پیر می‌شویم
از ابتدا قرار بر همین بوده
تا آماده رفتن شویم
انتقال به دنیای جاودان



از پیر شدن نترسید
از همین الآن
به آن فکر کنید
بازنده کسی نیست که پیر می‌شود
چروک می‌شود
زشت می‌شود
لاغر و قوزی می‌شود
کر و کور می‌شود
بازنده او نیست
بازنده کسی است که برای این اتفاقات آماده نباشد
توشه نداشته باشد
عمل صالح آماده نکرده باشد
قبل از آن‌که دیر شود
پیر شود
ضعیف شود
ناتوان شود

از الآن به فکر پیری باشید
تا امروز تلاش کنید
آن روز شاید نتوانید
کاری که امروز به سادگی می‌توانید!

هر سؤال یک فرصت است
هر پرسشی
هر ابهامی که کودکان دارند
یک فضا برای آموزش
تربیت
چرا خداوند مادر را مسئول تربیت فرزند قرار داد
تمام‌وقت
روز تا شب
شب تا روز
فقط تا شکم او را سیر کند؟!
غذا بپزد و لباس بشوید؟!

مادر در کنار فرزند است
تا از فرصت‌ها بهره ببرد
از لحظات با هم بودن
هنگام تلویزیون دیدن
درس خواندن
غذا خوردن
بازی کردن
خانواده همواره در حال تربیت نسل آینده است
باید باشد یعنی!

قال زَیْنُ المُوَحِّدینَ(ع): «الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ، وَ الشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى.» (نهج‌البلاغه، ح68)
پاکدامنى زینت تهیدستى، و شکر زینت توانگرى است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کانسکوئنسز + پنج شنبه 101 خرداد 19 - 5:0 صبح

پیامدها
عواقب
چیست واقعاً؟

دیر کرده است
باید تا به حال می‌رسید
مدرسه مگر چقدر؟
امتحان چقدر طول می‌کشد؟

نگران شده‌ایم
از وقت گذشته
به دنبالش
من و یکی از بچه‌ها
نزدیک مدرسه که می‌شویم
دیگر کسی باقی نمانده
همه خارج شده
آخرین‌ها هم
خلوت
کجاست؟
دل‌ها نگران
قلب‌هایمان می‌تپد
حالا چه کنیم؟

از دور سه نفر را می‌بینیم
- به نظرت اون نیست؟
= نه فکر نکنم!
دور می‌زنیم
طوری که بتوانیم از روبه‌رو ببینیم
توقف می‌کنم
خودش است
کیم در دست
با دوستانش
هر کدام یک بستنی کیم را لیس می‌زنند

ما را می‌بیند
هر چند از دور
دور می‌زند تا بستنی‌اش را نبینیم
مثلاً ما را ندیده است

راه می‌افتم
نمی‌ایستم
به سمت خانه
قرار نیست بایستیم تا سوارش کنیم که!

چند دقیقه بعد خانه است
چند توضیح کوتاه:
- نگران شده بودیم
مهم نیست می‌خواهی با دوستانت بستنی بخوری
ولی
مهم است که دیگران را آگاه کنی
مضطرب نشوند
ما باید بدانیم چه زمانی باید با پلیس تماس بگیریم
و گم شدنت را گزارش کنیم!



بچه‌ای که همراهم بود متعجب
= فکر می‌کردم سرش کلّی داد بزنی
شاید هم کتکش
فکر می‌کردم خیلی عصبانی باشی
- خودت فکر کن
می‌شد مرده باشد
تصادف کرده
زیر شده
له شده
یا در بیمارستان
کدام بهتر است؟!
حالا که سالم
باید خدا را شکر کنیم
این‌که زنده است که نباید ما را ناراحت کند
این‌که سالم است
پس عصبانی نیستم
و نشدم
فقط خودش باید بفهمد
ما را ناراحت کرده
به زحمت انداخته
حق ما افتاده گردنش



عذرخواهی کرد
و دیگر تکرار نخواهد کرد
مطمئنم
بدون این‌که خشونتی لازم باشد
انسانی
چرا که او هم انسان است

برای بچه‌ها خاطره گفتم
بعد از این ماجرا
از کودکی خودم
زمانی که دیر کرده
تهدیدهای عجیب
کمربند پدر
و کفگیر مادر
چه ترس عجیبی
گریه‌ها و جیغ‌ها
دوم دبستان شاید
خاطره آن باقی
در جان و روح

به عواقب رفتار باید فکر کرد
نتایجی که به بار می‌آورد
آثاری که بر جای می‌ماند
هدف از فریاد چیست؟
خودمان را خالی کنیم و راحت؟
یا فرزند را تربیت؟
مگر با داد زدن می‌شود؟!

من حتی صدایم را هم بلند نکردم
ولی او رفتار درست را فرا گرفت
مگر هدف، اصلاح رفتار نیست
با عفو و صبوری هم که می‌شود
البته که می‌شود
خدای را سپاس!

قال الغالب الکرار(ع): «إِذَا تَمَّ العَقلُ، نَقَصَ الکَلَامُ» (نهج‌البلاغه، ح71)
هنگامى که عقل کامل گردد سخن کم مى شود (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<      1   2   3   4   5   >>   >

چهارشنبه 103 آذر 7

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سیده مریم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X