سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

این تویی که اغیار را ازدل های دوستانت زدودی ... و چون عالَم ها آن را وحشت زده کند، تو همدم آنانی . [امام حسین علیه السلام ـ در دعای روز عرفه ـ]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انحراف در بهار + جمعه 98 فروردین 2 - 4:19 صبح

تا آمد، تحلیل کردم
با دقت تا بفهمم
نفهمم که نمی‌توانم نقد کنم
چیزی که نقد نشود
پذیرفتنی هم نیست
امکان خطا دارد
وقتی از جانب انسانی ارائه شده باشد



[نمودار کامل]

اول بحث اسم‌گذاری‌ست
این‌که
برای دعوت انبیاء
«بهار»
واژه‌سازی‌ست
بد نیست
ولی
آن‌جایی نگران‌کننده می‌شود
که ما
خودمان را
«بهار» بنامیم
همان
همان بهاری که دعوت انبیاء بوده
پس ما
مظهر دعوت انبیاء می‌شویم
و مخالفین ما
مخالف دعوت انبیاء

این بماند
انحراف این‌جا خود را بیشتر نشان می‌دهد
جایی‌که
«آزادی» تقدیس می‌شود
و «مطلق» می‌گردد
مطلق؟!
آری
نمودار را خوب ببینید
تحلیلی که کرده‌ام
کاملاً همان واژه‌های متن است
بدون کم و کاست تقریباً

مقدمه هیچ
بگذاریم کنار
بیاییم سراغ بند سوم
حتی از بند دوم هم می‌گذریم
جایی که از «انحصار» سخن به میان رفته
از «دست‌اندازی»
که مخالفین را انحصارگر معرفی کند
اما بند سوم
عمق انحراف را می‌شود در آن دید
این‌که
«حقیقت انسانی صرفاً در آزادی کامل شکوفا می‌شود»
در دنیا؟!
خب بحثش در دنیاست دیگر
آخرت را که نمی‌گوید
اما آیا چنین است؟!
وقتی آزادی مطلق شود
آیا دینی باقی می‌ماند؟!

با اعتقادات اسلامی نمی‌سازد
وقتی خداوند آدم را از خوردن میوه‌ای خاص نهی می‌کند
وقتی
ابلیس را مأمور به سجده می‌کند
آزادی‌ها را محدود کرده
اصلاً دنیا را برای همین خلق کرده
برای محدود کردن آزادی‌ها
تا
مطیع از غیرمطیع مشخص شود
البته که اختیار داده
ولی
آزادی مطلق خیر!

پیامبران الهی برای همین ارسال شده‌اند
تا خبر را برسانند
و احکام را بیان کنند
احکام چیست؟
محدودیت‌هایی که صلاح انسان است
سلب آزادی‌هایی
که بشر را به تعالی می‌رساند
خود ِ آزادی
خیر
سلب ِ آزادی!

چرا؟!
جامعه چون کشتی‌ست
زیباترین تعبیر رسول مکرّم اسلام (ص)
آزادی اگر مطلق باشد
یکی نشیمن‌گاه خود را سوراخ کند
همه را غرق کرده
آزادی هرگز نمی‌تواند مطلق باشد
و البته
هرگز نمی‌تواند غایت باشد
فلسفه خلقت قرار بگیرد

و مگر انقلاب اسلامی جز این است؟!
جمهوری اسلامی یعنی
نظام مبتنی بر ولایت فقیه چه می‌خواهد؟
چیزی جز بسط فقه در جامعه
فقه مگر چیست؟
چیزی جز دستیابی به امر و نهی‌های خداوند متعال
همو
فقط همو که حق تشریع دارد
شارع مقدّس
همو که حق دارد آزادی‌ها را محدود کند
نظام اسلامی که ادعایی جز این ندارد
اصلاً فقیه که حق تشریع و جعل حکم ندارد
دارد؟!

وقتی آزادی را با اختیار قاطی کنیم
محصول همین است
برای فریب البته
تا ذهن مخاطب مشوّه شود
سره را از ناسره تشخیص ندهد
اختیار البته که به معنای عدم جبر در اراده است
اراده آزاد است
اما
این غیر از آزادی اجتماعی‌ست
و آزادی البته فردی
فردفرد انسان‌ها به هم گره خورده‌اند
این آزادی نمی‌تواند مطلق باشد
و نباید هم!

وقتی محدودیت را به شیطان نسبت می‌دهیم
بازی با کلمات است
شبیه به متصوّفه
عبارات شعری‌ست
مخلوط کردن «باطن» با «ظاهر»
شیطان علی‌الظاهر به آزادی دعوت می‌کند
در باطن امر محدودیت است
وقتی این باطن را با ظاهر یکی کنیم
در عبارات خود
مخاطب گمراه می‌شود
راه انحراف باز:
«پس هر کسی که آزادی را محدود کند شیطانی عمل کرده»
و مخاطب چه می‌بیند؟
این که فقها یک‌سره مشغول محدود کردن آزادی‌اند!

این دروغ بستن به خداوند متعال است
این‌که
عبودیت خدا معادل آزادی گرفته شود
و در کنار آن
پذیرش ِ هر نوع محدودیتی در آزادی انسان‌ها
دیکتاتوری و استبداد تلقّی گردد
که چه شود؟!
کل «شرع مقدّس» معادل دیکتاتوری
و مخالف عبودیت!

جایی‌که هدف از تشکیل نظامات اجتماعی
مقابله با عوامل محدودکننده آزادی ذکر شود
مخاطب
کدام معنا از آزادی را درک می‌کند؟!
معنای صوفیانه و عرفانی
یا اجتماعی و معهود در میان مردم را؟!

البته که اگر بپرسیم
از نگارندگان و معتقدان
آن را باطنی معنا می‌کنند
همان آزادی که انسان را به معراج می‌برد
آزادی از زنجیرهای گناه و فسق و معصیت
که بر روح انسانی بسته می‌شود
اما این آن‌چیزی نیست که مخاطب می‌فهمد
تدلیس دقیقاً یعنی همین!

آنارشیسم را می‌شناسیم
آیا تعریف آن جز این است:
«وقتی همه به طور کامل آزاد باشند»
نتیجه‌اش را این‌طور ادعا کرده‌اند:
«فرصتی برای تجاوز و تبعیض باقی نمی‌ماند»
آیا چنین است؟!
در دنیا چنین است؟!
دنیا با آزادی کامل برقرار می‌ماند؟!
انسان در دنیا با آزادی کامل به رشد و تعالی می‌رسد؟!
حاشا و کلا
من در شگفتم
از این فریب
از این انحراف
و متأسفم
بسیار زیاد
از این‌که چطور آدم‌های دوست‌داشتنی‌مان این‌طور متحوّل می‌گردند
فریب می‌خورند و فریب می‌دهند!

تک‌تک انسان‌ها شایسته احترامند؟!
من در عجب
آیا واقعاً؟!
بله
البته که بالفطره هستند
بالذات یعنی
در بدو تولّد
اما
انسان‌هایی چون فرعون
ظالم چون نمرود
هیتلر مثلاً
آیا شایسته احترام است؟!
چرا چیزهایی بگوییم که با عقاید دینی‌مان نسازد؟!
وقتی اسلام خون محاربین و ارهابیون را هدر اعلام می‌کند!

هدف خلقت را نباید عوضی بگیریم
اگر اسلام توصیه به آبادانی زمین می‌کند
آیا
آیا آن را هدف خلقت می‌انگارد؟
راه رسیدن به کمال مطلوب، آبادانی زمین نیست
اگر چه آبادانی زمین هم تکلیف باشد
کمال مطلوب در آن نیست
آباد کردن زمین که برای خداوند متعال کاری ندارد
او خود وعده رزق داده
سنّتی همیشگی
جنّت اولیه این‌گونه بود
کاملاً آباد
آدم و حوا را ابتدا آن‌جا مستقر کرد
اما
شرایط امتحان
نیاز به محدودیت بیشتر را ایجاب نمود
آبادانی تکلیف است
اما هدف نیست

مغالطه این‌طور شکل می‌گیرد
وقتی «باز» با «باز» مترادف گرفته می‌شود
«در باز است و باز پرنده است!»
نهضت بهار به این دوستان شناخته می‌شود
و آن‌هایی که محدودشان می‌کنند
البته که قضات همین کشور هستند
در متن
عنوان «شیطان» برای آن‌ها به کار می‌رود
تا نگاه مغرضانه به هدف خود برسد
و این خوب نیست
این بازی با الفاظ و عبارات است
این پسندیده و شایسته این عزیزان نیست

مشارکت جهانی نیز
قطعاً امر مطلوبی‌ست
ولی
در وُسع غیر معصوم نیست
می‌دانیم این را
در اخبار و روایات‌مان هم هست
معهود و مشهور میان مؤمنان نیز
در کلام رهبر انقلاب هم
تحقق تمدن اسلامی در قطعه‌ای از عالم

خلاصه
منصفانه ننوشته‌اند
غلط اعتقادی و کلامی در آن هست
و بدتر از آن
کدورت و ناراحتی هم
می‌توان عدم صدق نیّت را نیز از آن استشمام کرد
وقتی این‌طور آشکار مغالطه می‌کند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 31 -
<< مطلب بعدی: فلسفه حجاب
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
انحراف در بهار - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X