- میخواهم بازگردم، به تو و زندگیم علاقه دارم. . شما که از هفتماه پیش تا کنون در تمامی جلسات دادگاه اعلام تنفر از من کردی!؟ - دروغ گفتم، هنوز دوستت دارم. . شما دروغهای دیگری هم گفتهای؛ به یاد داری شب عیدغدیر گفتی طلاق میخواهم؟ - بله. . پس چرا در تمام جلسات دادگاه انکار کردی؟ - (سکوت) . حاضری در حضور قاضی دادگاه هم اعتراف کنی؟ - بله! برویم دادگاه، همین الأن، خواهم گفت.
تا اینجا را که برایم گفت خوشحال شدم، الحمدلله گفتم و تبریک که پس تمام شد، زنت برگشت. اما ادامهاش جور دیگری بود؛
. در حضور قاضی واقعیتِ همه دروغها را خواهی گفت؟ - اگر دروغی گفته باشم، اعتراف خواهم کرد! . اگر؟! یعنی دروغ نگفتی؟ - نه، من دروغی نگفتم! . مگه همین الآن دروغهایت را قبول نکردی؟ - نه من دروغی نگفتهام! . چطور 16 نفر از اقوام شما استشهادیه دروغ امضاء کردند که سه هفته با شما مشاجره در منزل داشتم و در نهایت از خانه بیرونتان کردم؟ - تحریرالوسیله را خواندهای؟ . در تحریرالوسیله نوشتهاست که من با شما مشاجره کردهام؟ - شما بخوان میفهمی!
میگفت: دو ساعت و نیم صحبت کردیم و حاصلی نداشت. ظاهراً همان روزی وقت دادگاه داشت که قضات در دیدار با مقام معظم رهبری بودند، روز هفتم تیرماه و قاضی تهران بود! میگفت: اینبار زنم سلام کرد و با تعجب پرسیدم: هر چه سلام میکردم جواب واجب را هم نمیدادید، چه شده که اینبار پیشقدم شدید؟ فضای گفتمانی ایجاد شد و ظاهراً خانم اساساً قصد گفتگو داشته، اما ... پرسیدم: مشکل چه بود؟ میگفت: هم میخواست بازگردد و هم میخواست از تک و تای دعوا نیافتد، میخواست با حفظ غرور خود و بدون پذیرفتن اشتباهاتش بازگردد. پرسیدم: خُب چه اشکالی دارد؟ گفت: سه سال پیش که سه ماه قهر کرد و رفت، پنهانی عذرخواست و بازگشت و به خانوادهاش گفت: شوهرم اشک ریخته و عذرخواسته که بازگشتهام، اما دوباره چنین شد که میبینی. چه تضمینی که تکرار نشود. اصلاً یقین دارم که میشود. میگفت: گفتم که اینبار با شما پنهانی گفتگو نمیکنم، همانگونه که در برابر اقوام و آشنایان این همه اتهام وارد کردهاید، باید در برابر همانها اعاده حیثیت کنید. دروغهای زیادی گفته است که از بازگفتنشان شرم دارم! شگفتم آمد از این بازگشت نیمدار؛ پذیرفتن تلویحی اشتباهات و انکار ظاهری آنها. نمیدانم آیا میتوان شخصیت بانوان را اینچنین تحلیل کرد که برای اقرار به اشتباهاتشان نیاز به تلاش زیادتری از مردان دارند؟! چون با موارد مشابه دیگری نیز برخورد داشتم. در این زمینه با چند تن از دوستان مباحثه کردهام، بعضی روانشناس و کارشناس و مشاور خانواده هستند. هر کدام نظری داشتند. به جمعبندیهای جدیدی رسیدهام. با دقت مشکلات دوست و برادر عزیزم را پیگیری میکنم، گمان کنم تجربیات تازهای رهآورد آن باشد. به زودی بر اساس مطالعه این پدیده قصد دارم تحلیلی از پارهای مشکلات خانوادههای جوان در کشور ایران بنویسم. به حول و قوه خدا. برچسبهای مرتبط با این نوشته:
|