سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

ملعون است، ملعون است دانشمندی که به سوی پادشاهی ستمگر می رود و به او در ستمش یاری می رساند [امام صادق علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نوارهای رنگی + پنج شنبه 101 مهر 7 - 5:10 عصر

نمی‌دانم اسمش چیست
نمی‌دانستم هم
اصلاً ندیده
ناگهان اتفاق افتاد

فروشگاه لوازم‌التحریر
محله خودمان
نزدیک
رفته برای پرینت
چشمم را گرفت
دیدم
کاملاً ناگهانی
و تصمیم هم
برای خرید
آن نیز ناگهان
ارتجالی به قول خودمان



چون شکل نداشت
چون معلوم نبود
از قبل
پیش‌طراحی
چون سر و ته نداشت
مثل خیلی از بازی‌های امروزی
فقط ابزار بود
چیزی برای خلاقیت
فقط مقداری نوار رنگی
و یک قلم شیاردار
برای پیچاندن نوارها
حلقه کردن

و این هنر سیداحمد:



بعضی بازی‌ها استقلال می‌آورند
برای مصرف‌کننده
دیگر مصرف‌کننده نیست
تولید می‌کند
تولید یعنی خلاقیت
طرح جدید می‌سازد و این خیلی لذت‌بخش!

قال امام الاتقیاء(ع): «قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ، وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ [بِمَوَاقِعِ] بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ، فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِی أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَیَّنُوا، فَإِنَّ لَنَا مَعَ کُلِّ أَمْرٍ تُنْکِرُونَهُ غِیَراً.»(نهج‌البلاغه، خ173)
هم اکنون درهاى نبرد میان شما و (فتنه جویان از) اهل قبله گشوده شده است و این پرچم (جهاد با مسلمانان منحرف) را جز افراد بینا، با استقامت و آگاه به موارد حق بر دوش نمى کشند ; پس آن چه را به شما فرمان داده شده انجام دهید و در برابر آن چه نهى شده، توقّف نمایید و در هیچ کارى عجله نکنید تا به اندازه کافى درباره آن تحقیق کنید; زیرا ما در برابر آن چه نمى پسندید راه هاى تغییر (و جایگزین) داریم. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
در ِ آرامبخش + دوشنبه 101 مهر 4 - 11:30 صبح

داد می‌زد
عصبانی می‌شد
تقریباً هر روز
گاهی هر ساعت
لحظه به لحظه
نگران می‌شدم
برای بچه‌ها
چون می‌ترسیدند
بچه‌ها همیشه از داد زدن والدین وحشت می‌کنند

معلوم بود دوباره سیداحمد وارد آشپزخانه شده
یا سیده مریم
درست هم سراغ کابینت
درهای پایین
دستشان می‌رسید
باز می‌کردند و ظرف‌ها را بر می‌داشتند
جابه‌جا می‌کردند
لذّت می‌بردند

بچه‌ها از نوآوری لذت می‌برند
خلاقیت
کارهای جدید
محیط زندگی خود را می‌شناسند
حق دارند
حق دارند کنجکاو باشند
وارد دنیایی شدند که ناآشناست

روضه بود
خانه پسرعمه‌اش
«ببین! ازین درها به نجاری سفارش بده برای اوپن»
آن‌ها نجار آورده
در ساخته بودند
پسرشان نمی‌توانست دست بزند
کابینت‌ها در امان

- چرا نجار؟ خودم درست می‌کنم!

باور نمی‌کرد
هنوز توانایی رو نشده
استعداد
ولی هزینه‌ها
ناگزیر بودم صرفه‌جویی کنم

پل صفائیه
میدان دورشهر
چند نجاری کنار پل
رفتم و چوب خریدم
شاید اولین نجاری بعد از ازدواج

اره هم
میخ هم
چسب چوب
حتی رنگ
چفت هم خریدم
قیمت همه‌شان کمتر از پولی که به نجار باید می‌پرداختم

فقط چند ساعت
زیاد کار نداشت
در حیاط
و نصب



مشکل حل شد
صدا پایین آمد
حداقل در آشپزخانه
دیگر نیاز نبود داد بزند
زن ِ سابقم
اعصاب من و فرزندان را خُرد
یکی از عوامل فریاد برطرف
همین هم یک پیشرفت است
پیشرفتی خوب

برای آرامش باید کار کرد
تغییر داد
بعضی اتفاقات خوب است
محیط را آرام می‌کند
مسأله را مرتفع
موضوع را منتفی
مثل نصب کردن یک در برای آشپزخانه
وقتی ورود کودکان دردسر می‌سازد!

قال یَعسوب‌ُ الدّین(ع): «قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِینَ» (نهج‌البلاغه، ح284)
دانش راه عذر را بر بهانه جویان بسته است (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تب بَر + جمعه 101 شهریور 11 - 4:28 عصر

تب را می‌بَریم
از بین
آیا کار درستی‌ست؟
وقتی دارو مصرف می‌کنیم
استامینوفن مثلاً
همه تب‌بُرها

تب یک درمان است
روش ِ درمانی
طبیعی
خود ِ بدن
میکروب‌ها را می‌کُشد
از بین می‌برد
پس تب چرا باید از بین برود؟

از قدیم پیشانی را خنک
تا آسیب نزند
به مغز
گرمایی که برای درمان لازم
برای مغز مضرّ
تشنّج
آسیب
فقط همین

اما روش‌ها
آیا هنوز همان روش همیشگی؟

دستمال ِ خیس
مرطوب
من هم چون دیگران
از کودکی فرزندان
همیشه همین روش
اما بعدتر
روش‌های بهتر

یک‌بار در داروخانه
چسبی ژلاتینی
سرما را حفظ
در یخچال
روی پیشانی می‌چسبید
به سرعت خنک

این ایده را همان به من داد:
چرا نشود روش‌ها را تغییر داد؟!

رایانه گرم می‌شود
قطعات الکترونیکی
فن
هیتسینک
آلومینیوم
رسانای عالی گرما
چرا پیشانی را خنک نکند
وقتی CPU را می‌کند؟!

ابتدا همراه با فن
امتحان کردم و جواب داد
دیدم زیاده‌روی‌ست
خود ِ هیتسینک به تنهایی هم کافی‌ست



جواب داد
جواب می‌دهد
سال‌هاست
شاید شش الی هفت
ما دیگر از روش‌های قدیمی استفاده نمی‌کنیم
هنگام تب
فقط همین هیتسینک
با کش متصل
خیس هم نمی‌شود
لازم هم نیست مدام در تشت آب خنکش کنی
فقط کافیست نصب کنی
روی پیشانی
پیوسته خنک
تب را کنترل
مغز را نجات
حرارت را کاهش

می‌شود
تغییر ممکن است
بهتر شدن
همیشه راه‌هایی برای ارتقا هست
به شرط این‌که فکر خود را محبوس نکنیم
اصل تحوّل را بپذیریم!

کتب وجه‌الله (ع): «فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْیَا مَثَلُ الْحَیَّةِ، لَیِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا؛ فَأَعْرِضْ عَمَّا یُعْجِبُکَ فِیهَا لِقِلَّةِ مَا یَصْحَبُکَ مِنْهَا، وَ ضَعْ عَنْکَ هُمُومَهَا لِمَا أَیْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا وَ تَصَرُّفِ حَالاتِهَا؛ وَ کُنْ آنَسَ مَا تَکُونُ بِهَا أَحْذَرَ مَا تَکُونُ مِنْهَا، فَإِنَّ صَاحِبَهَا کُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِیهَا إِلَى سُرُورٍ أَشْخَصَتْهُ عَنْهُ إِلَى مَحْذُورٍ، أَوْ إِلَى إِینَاسٍ أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَى إِیحَاشٍ» (نهج‌البلاغه، ن68)
دنیا همچون مار است، بپسودن آن نرم و هموار و زهر آن جانشکار. پس، از آنچه تو را در دنیا شادمان مى دارد، روى برگردان چه اندک زمانى با تو مى ماند. و اندیشه دنیا را از سر بنه چه یقین دارى که از تو روى بگرداند، و آن گاه که بدان خو گرفته اى بیشتر از آن بترس، که دنیا دار چون در دنیا به خوشى اطمینان کرد او را به تلخکامى در آورد، یا اگر به انس گرفتن آرمید او را دچار وحشت کرد (ترجمه شهیدی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
حذف ِ سؤال + سه شنبه 101 شهریور 1 - 10:34 صبح

«فلش نقره‌ایه کو؟»
- لازمش داری؟
«نه! همین جوری پرسیدم»
- روش چند تا فایل ریختم بدم به یکی.
«به کی؟»

گفتگوی من و سیداحمد است
سؤالی پرسیده که نباید
باید برایش توضیح دهم

- ببین پسرم!
می‌تونم بهت بگم به کی
مهم هم نیست
بگم چه فایلی
ولی
یک کمی فکر کن
اگر به این سؤالت جواب بدم خطرناک نیست؟!
برای تو
برای اخلاقت
برای آینده‌ت
می‌دونی چرا؟!
چون به این کار می‌گویند: فضولی!

وقتی به حال انسان تفاوتی نمی‌کند
وقتی بی‌ارتباط
کاری که به فرد ربط ندارد
این سؤال برای او نیست
نباید بپرسد
جواب هم ندارد
این می‌شود فضولی و تجسّس
در کار و امور دیگران

من اگر به این سؤال‌ها جواب بدهم
به تو کمک نکردم
به فضولی کمک کردم
تا تو را بگیرد
تسخیرت کند
که نباید



قبل‌تر هم یادشان داده
از کودکی
همه سؤال‌ها را جواب نمی‌دهم
گاهی نباید پاسخ داد
به کودکان
تا یاد بگیرند
آن‌ها باید بفهمند که چه چیزهایی را «نباید» بپرسند
اخلاقی نیست یعنی!

قال مَنهَجُ الواضِح (ع): «أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِیَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَکَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِیهَا أَحَالَ الْأَشْیَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ [لَاءَمَ] لَأَمَ بَیْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِیطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا» (نهج‌البلاغه، خ1)
آفرینش را بدون نیاز به اندیشه و فکر و استفاده از تجربه و بى آن که حرکتى ایجاد کند و درباره تصمیمى بیندیشد ایجاد کرد و آغاز نمود. خلقت هر موجودى را به وقت خاصّش موکول کرد موجودات گوناگون را با یکدیگر التیام داد و به هر کدام طبیعتى مخصوص و غریزه اى ویژه بخشید و صفات ویژه آنها را همراهشان ساخت و پیش از آن که آنها را بیافریند از همه آنها آگاه بود و به حدود و پایان آنها احاطه داشت و از جمیع لوازم و تمام جوانب آنها باخبر بود. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آسیب ِ موفقیّت + یکشنبه 101 مرداد 23 - 1:56 عصر

خیلی عالی
بسیار
نمرات درخشان
معدل‌ها بالای 19
نه فقط یکی
هر سه‌تاشان:

سیده مریم: 19.95
سید احمد: 19.74
سید مرتضی: 19.69



حرف‌هایی نقل کردند
چیزهایی که شنیده
دیدم باید بگویم
حرف‌هایی که نزده‌ام
چیزهایی که مانده:

ببینید بچه‌ها
ما در جامعه زندگی می‌کنیم
جامعه ابزارهایی دارد
برای کنترل
کنترل افراد خودش
آدم‌هایش

جامعه یک میانگین دارد
جایی که همه هستند
این می‌شود فرهنگ
می‌شود نُرم
می‌شود عرف
این وضعیت میانگین را می‌پسندند
مردم
جایگاه اغلبی را
جایی که بیشتر هستند
از نظر مالی
از نظر اعتقادی
از نظر رفتاری و عملی
از نظر علم و دانش و فهم حتی

خارج از این حدّ وسط چه می‌کنند؟
جلوگیری
ممانعت
برخورد
جامعه ابزارهایی برای مقابله با خارج از این محدوده دارد
با آن‌ها مبارزه می‌کند
درست یا غلط
این چیزی‌ست که هست

ماژیک را برداشتم و رفتم سراغ تخته‌وایت‌بورد
سال‌هاست این تخته را داریم
قبل از آن خودم ساخته بودم
با تکه‌ای پلاستیک
به دیوار پونز کرده
جایی که بشود راحت نوشت

ببینید بچه‌ها
این حدّ وسط است
منطقه امن در جامعه
این خط زرد پایین
وقتی مثلاً درس کم بخوانی
از باقی ضعیف‌تر
جامعه تو را تحقیر می‌کند
آحاد جامعه
تک‌تک افراد آن
تا برگردی
تا اصلاح شوی
تا رفتارت را تغییر دهی
تحقیر برای اعمال فشار است
تا کجا؟
تا جایی که به خط قرمز برسی
از آن به بعد
از آن پایین‌تر
«اختیار»ت را سلب می‌کنند
منطقه سلب اختیار است
مدرسه وارد می‌شود
پدر و مادر دخالت می‌کنند
آموزش و پرورش حکم صادر می‌کند
دستور از بالا می‌آید
می‌گویند «تجدید» شده
کلاس «جبرانی» اجباری می‌شود
باید دوباره درس بخوانی
از تفریح و بازی و تلویزیون محروم می‌شوی
مدام بالای سرت
مدام مراقب
تا سر از روی کتاب و دفتر برنداری

این البته برای بچه‌ها
برای بزرگ‌ها دادگاه
پلیس
جرایم مالی و کیفری
دستگیر می‌کند و محاکمه
زندان هست و ابزارهای دیگر کنترلی

اما بچه‌ها
هدف من از این بحث متفاوت
می‌خواستم بخش بالای آن را بگویم
یک بخش بالا هم دارد این نمودار اجتماعی



جامعه فقط پایین ندارد که
بالا هم دارد
خط زرد و قرمز
کوتاه هم نمی‌آید
آن‌جا هم کنترل

اگر از حدّ متوسط بالاتر بروی
«حسادت»ها شکل می‌گیرد
برخی تشویق می‌کنند
برخی برخورد
حالت را می‌گیرند
زیرآبت را می‌زنند به اصطلاح
در هر جا که باشی
مدرسه
محیط کار
محله و دوستان

این‌جا نیز دو مرحله دارد
یک بخشی «با اختیار»
از خط زرد که بگذری
از دیگران که برتر باشی
در درس مثلاً
موفقیت‌ها کسب کنی
حسادت می‌آید
رفیق به چیزهای دیگر دعوت می‌کند
سیگار و الکل و مواد مخدّر پیدا می‌شود
اتلاف وقت و سینما و تئاتر و پارک و بوستان هم
جوج زدن و چای زغالی و منقل
همکلاسی
همکارت
طوری که غفلت کنی
دوباره به جای نخست بازگردی
منطقه امن اجتماعی

اما اگر از خط قرمز گذشتی
زیادی باهوش‌بازی درآوردی
افتخارات کسب کردی
توانایی‌هایت را بروز دادی
استعدادهایت را
همه قوایت را به کار گرفتی
به «شهرت» می‌رسی
امروزه می‌گویند سلبریتی
این‌جا هجمه سنگین می‌شود
وارد محدوده «سلب اختیار» می‌شوی

دیگر خودت نیستی
حق و حقوقت از دست می‌رود
نمی‌توانی مثل بقیه فلافل گاز بزنی
کنار خیابان و در مغازه‌ای کوچک
نمی‌توانی هر جایی بروی
بدون محافظ و همراه مثلاً
عده‌ای می‌خواهند سر به تنت نباشد
عده‌ای می‌خواهند در کنارت
بعضی از روی اشتیاق نَفَسَت را می‌برند
بعضی از روی کینه
در چشمی
دیده می‌شوی
دیگر از خودت نیستی
اختیار زندگی خودت را نداری

اگر دیروز می‌توانستی هر رنگی بپوشی
امروز نمی‌توانی
دیگران رنگ لباست را انتخاب می‌کنند
نوع خودروی تو را
خانه‌ات را
این‌که کجا باشد و به چه شکلی

فرقی نمی‌کند خوب باشی یا بد
باتقوا یا بی‌تقوا
مؤمن یا فاسق
اختیارت را از تو می‌گیرند
و تو «باید» این اختیار را واگذار کنی
تا تو را پس نزند
جامعه‌ای که در آن نفس می‌کشی

فلان مقام رسمی مثلاً
بخواهد برود حرم حضرت معصومه (س) زیارت
اختیار ندارد به تنهایی
سرتیم حفاظت باید اجازت دهد
دفتر و بیت باید هماهنگ کنند
مردم را دور کنند تا آسیب نبیند
از دوست و دشمن
دوست از حبّ دیدار فشار می‌آورد
خفه‌ات می‌کند و زیر پا له
دشمن از بغض و کینه
مترصّد است برای ترورت

پس بهترین جا کجاست؟
وسط
بهترین نباشید
بدترین هم
معدّل بالای 19 هم زیاد خوب نیست
یک کمی معمولی‌تر
مگر آدم در دبیرستان بالای 19 می‌گیرد؟!
چند تا از هم‌کلاسی‌هایتان؟
مراقب باشید «تک» نباشید
نه در بالای نمودار
نه در پایین آن

اما اگر روزی تصمیم گرفتید
علاقه و استعداد داشتید
آماده هم باشید
آماده هزاران مشکلی که در کمین است
در کمین آن‌هایی که زیاد بالا می‌روند
حتی سازمان‌ها و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی هم هشیار می‌شوند
آن‌ها هم نسبت به آدم‌های «زیاد موفق» حساس‌اند
چون تأثیرات بزرگ دارند
و مخاطرات

بیشتر باید مراقب اطراف خود باشید
اگر از نُرم جامعه زیاد بالاتر رفتید
زیر ذرّه‌بین
از طرف خیلی
«عادی» باشید راحت‌تر!

قال رسول الله (ص): «کفى بالمرء إثما أن یشار إلیه بالأصابع إن کان خیرا فهى مزلّة إلّا من رحم اللَّه تعالى و إن کان شرّا فهو شرّ.» (نهج‌الفصاحه، ص608، ح2141)
براى انسان همین گناه بس که انگشت‌نما باشد. اگر به خیر باشد، در معرض لغزش است (مگر آنکه خدایش رحم کند) و اگر به شرّ باشد، پس شرّ است.

سِبْطُ الشَّیْخِ الطَّبْرِسِیِّ فِی مِشْکَاةِ الْأَنْوَارِ عَنِ النَّبِیِّ (ص) قَالَ: «کَفَى بِالرَّجُلِ بَلَاءً أَنْ یُشَارَ إِلَیْهِ بِالْأَصَابِعِ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا» (مستدرک الوسائل، ج1، ص120، ح145)
رسول خدا (ص) فرمود: از نظر بلا (امتحان) همین برای انسان کافیست که او را با انگشت نشان دهند (مشهور باشد)، چه در امر دین و چه در امر دنیا.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سرعت ِ تصعید + سه شنبه 101 مرداد 4 - 12:49 عصر

صعود می‌کنند
بالا رفتن
خیلی سریع
وقتش است
اما نه برای همه‌شان
نه مساوی

قبل‌تر این‌جا نوشتم
و نموداری هم این‌جا
و امروز
این هم آخرین وضعیت:

تغییرات که سریع می‌شود
آمادگی لازم است
شرایط جدید را بشناسند
آدم‌های دیگری می‌شوند
انتظارات هم متفاوت
رفتارهای کودکانه باید از سرشان بیافتد
بزرگ دیده می‌شوند
بزرگ هم باید رفتار کنند

وظیفه پدر و مادر است که بگویند
راهنمایی کنند
کودک باید شرایط جدید را بشناسد
شرایط جوانی را
بزرگسالی دوران متفاوتی‌ست!

کتب خازِنُ عِلم الله‌(ع): «إِیَّاکَ وَ الِاتِّکَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْکَى، وَ الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ، وَ خَیْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَکَ» (نهج‌البلاغه، ن31)
از اعتماد به آرزوها بپرهیز که سرمایه احمقان است. عقل حفظ تجربه هاست، و بهترین چیزى که تجربه کرده اى آن است که تو را پند دهد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
به انتخابش + جمعه 101 تیر 17 - 11:58 صبح

زیبایی‌شناسی
خودشناسی
آن‌چه از خود می‌شناسد
از خود می‌پسندد
می‌بیند
خود را
بهتر از بقیه
بقیه تصاویری که دارد
این‌بار انتخاب با خودش

هر چه تصویر داشتم به او دادم
از خود او
عکس‌هایی که گرفتم
در طول سال‌ها
با گوشی
و انتخاب کرد
به این شرح:



[تصویر در اندازه بزرگ]

خودش فتوشاپ
این‌طور چید که می‌بینید

نگاه ما متفاوت است
به خودمان
چه بسا از دیگران
طوری می‌بینیم که می‌پسندیم
یک طور دیگر یعنی

تصاویر دیگری انتخاب می‌کردم
از میان آن‌چه بود
شاید من اگر بودم
ولی او
این تصاویر را پسندیده
این نگاه را
خود را این‌طور می‌دیده
خیلی کمک می‌کند برای شناخت «تصویری» که هر انسانی از خود دارد
برای والدین مثلاً
نسبت به سلامت روحی فرزندان!

قال سید الأوصیاء (ع): «کُلُّ مُعَاجَلٍ یَسْأَلُ الْإِنْظَارَ، وَ کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیف» (نهج‌البلاغه، ح285)
آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند، و آنان که مهلت دارند کوتاهى مى ورزند. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انتظار + سه شنبه 101 خرداد 24 - 5:0 صبح

«ریشات داره سفید میشه!»
- موهامم سفید میشه
صورتم چروک میشه
لاغر میشم
خمیده
چشمام ضعیف میشه
گوشام
همه این اتفاقا برام میافته
پیر میشم
قراره که بشم!

پاسخ کودکان را باید داد
درست و صحیح
آگاه شوند

ببین پسرم
دخترم
آماده پیر شدن باش
از همین امروز
انتظار بکش
چرا؟!
تا تعجب نکنی
یک روز که اولین چروک را در صورت خود دیدی
جلوی آینه
ناراحت نشو
نترس
نمی‌ترسی
چون از قبل انتظار آن را داشتی

ما انسان هستیم بچه‌ها
ما تغییر می‌کنیم
ما کودک
بعد جوان
بعد هم پیر می‌شویم
از ابتدا قرار بر همین بوده
تا آماده رفتن شویم
انتقال به دنیای جاودان



از پیر شدن نترسید
از همین الآن
به آن فکر کنید
بازنده کسی نیست که پیر می‌شود
چروک می‌شود
زشت می‌شود
لاغر و قوزی می‌شود
کر و کور می‌شود
بازنده او نیست
بازنده کسی است که برای این اتفاقات آماده نباشد
توشه نداشته باشد
عمل صالح آماده نکرده باشد
قبل از آن‌که دیر شود
پیر شود
ضعیف شود
ناتوان شود

از الآن به فکر پیری باشید
تا امروز تلاش کنید
آن روز شاید نتوانید
کاری که امروز به سادگی می‌توانید!

هر سؤال یک فرصت است
هر پرسشی
هر ابهامی که کودکان دارند
یک فضا برای آموزش
تربیت
چرا خداوند مادر را مسئول تربیت فرزند قرار داد
تمام‌وقت
روز تا شب
شب تا روز
فقط تا شکم او را سیر کند؟!
غذا بپزد و لباس بشوید؟!

مادر در کنار فرزند است
تا از فرصت‌ها بهره ببرد
از لحظات با هم بودن
هنگام تلویزیون دیدن
درس خواندن
غذا خوردن
بازی کردن
خانواده همواره در حال تربیت نسل آینده است
باید باشد یعنی!

قال زَیْنُ المُوَحِّدینَ(ع): «الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ، وَ الشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى.» (نهج‌البلاغه، ح68)
پاکدامنى زینت تهیدستى، و شکر زینت توانگرى است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کانسکوئنسز + پنج شنبه 101 خرداد 19 - 5:0 صبح

پیامدها
عواقب
چیست واقعاً؟

دیر کرده است
باید تا به حال می‌رسید
مدرسه مگر چقدر؟
امتحان چقدر طول می‌کشد؟

نگران شده‌ایم
از وقت گذشته
به دنبالش
من و یکی از بچه‌ها
نزدیک مدرسه که می‌شویم
دیگر کسی باقی نمانده
همه خارج شده
آخرین‌ها هم
خلوت
کجاست؟
دل‌ها نگران
قلب‌هایمان می‌تپد
حالا چه کنیم؟

از دور سه نفر را می‌بینیم
- به نظرت اون نیست؟
= نه فکر نکنم!
دور می‌زنیم
طوری که بتوانیم از روبه‌رو ببینیم
توقف می‌کنم
خودش است
کیم در دست
با دوستانش
هر کدام یک بستنی کیم را لیس می‌زنند

ما را می‌بیند
هر چند از دور
دور می‌زند تا بستنی‌اش را نبینیم
مثلاً ما را ندیده است

راه می‌افتم
نمی‌ایستم
به سمت خانه
قرار نیست بایستیم تا سوارش کنیم که!

چند دقیقه بعد خانه است
چند توضیح کوتاه:
- نگران شده بودیم
مهم نیست می‌خواهی با دوستانت بستنی بخوری
ولی
مهم است که دیگران را آگاه کنی
مضطرب نشوند
ما باید بدانیم چه زمانی باید با پلیس تماس بگیریم
و گم شدنت را گزارش کنیم!



بچه‌ای که همراهم بود متعجب
= فکر می‌کردم سرش کلّی داد بزنی
شاید هم کتکش
فکر می‌کردم خیلی عصبانی باشی
- خودت فکر کن
می‌شد مرده باشد
تصادف کرده
زیر شده
له شده
یا در بیمارستان
کدام بهتر است؟!
حالا که سالم
باید خدا را شکر کنیم
این‌که زنده است که نباید ما را ناراحت کند
این‌که سالم است
پس عصبانی نیستم
و نشدم
فقط خودش باید بفهمد
ما را ناراحت کرده
به زحمت انداخته
حق ما افتاده گردنش



عذرخواهی کرد
و دیگر تکرار نخواهد کرد
مطمئنم
بدون این‌که خشونتی لازم باشد
انسانی
چرا که او هم انسان است

برای بچه‌ها خاطره گفتم
بعد از این ماجرا
از کودکی خودم
زمانی که دیر کرده
تهدیدهای عجیب
کمربند پدر
و کفگیر مادر
چه ترس عجیبی
گریه‌ها و جیغ‌ها
دوم دبستان شاید
خاطره آن باقی
در جان و روح

به عواقب رفتار باید فکر کرد
نتایجی که به بار می‌آورد
آثاری که بر جای می‌ماند
هدف از فریاد چیست؟
خودمان را خالی کنیم و راحت؟
یا فرزند را تربیت؟
مگر با داد زدن می‌شود؟!

من حتی صدایم را هم بلند نکردم
ولی او رفتار درست را فرا گرفت
مگر هدف، اصلاح رفتار نیست
با عفو و صبوری هم که می‌شود
البته که می‌شود
خدای را سپاس!

قال الغالب الکرار(ع): «إِذَا تَمَّ العَقلُ، نَقَصَ الکَلَامُ» (نهج‌البلاغه، ح71)
هنگامى که عقل کامل گردد سخن کم مى شود (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شطرنج ِ نظامی + سه شنبه 101 خرداد 3 - 8:5 عصر

هنرمند است
و هنر را
به طرز عجیبی دوست دارد
خلاقانه یعنی





گاهی می‌سازد
گاهی رنگ می‌کند
گاهی می‌کشد
نقاشی
طراحی
و از همه بیشتر همین



بدون سفارش
همین‌طوری یعنی
امضا هم می‌کند
اصرار دارد بر آن :)





تعجب‌آور بعضی
این‌طور تعجبی



این‌بار
همراه با برادرش



فکر را ببین
خلاقیت به خرج
یک شطرنج جدید اختراع
مهره‌ها هم کاغذی
داستان هم دارد
سناریو



برای هر مهره مأموریتی
اندازه و حرکتی
مجاز و غیرمجازی
نحوه زدن
نحوه نابود کردن
برای هر مهره از این نوع جدید شطرنج



می‌شود تولید کرد اصلاً
به بازار فرستاد
از بس جالب و مبتکرانه



مرزها را شکسته
اندازه مهره‌ها را تغییر داده
بعضی از مهره‌ها چهارخانه‌ای هستند!

کتب عَلَم الهادی(ع): «حِفْظُ مَا فِی یَدَیْکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِی یَدَیْ غَیْرِکَ» (نهج‌البلاغه، ن31)
حفظ آنچه در اختیار توست نزد من محبوبتر است از طلب آنچه در دست غیر توست. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

   1   2      >

پنج شنبه 103 آذر 1

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرزندانم 25 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X