به نظرم تفاوتی با برنامهنویسی ندارد بلکه بسی دشوارتر اگر برنامهنویسی رقومی است و دیجیتال و تمام کدها اسمبلی اگر دیده باشی میدانی در زبان ماشین همه چیز دو وضعیت بیشتر ندارد اما کودک آنالوگ است برنامهنویسی آن نیز الگوریتمهای پیچیدهتری دارد
تربیت مانند برنامهنویسی است وقتی فرزند قهر میکند وقتی جیغ میکشد وقتی نسبت به یک رفتار عکسالعمل منفی نشان میدهد یا نسبت به رفتار دیگر مثبت بر اساس الگوریتمهای بسیار سادهای کار میکند کافیست دقت نمایی وقتی این الگوریتمها را یافتی انگار زبان برنامهنویسی کودک را یاد گرفتهای خیلی با هم فرق نمیکنند بچهها الگوریتمهای یادگیریشان بسیار مشابه است خیلیهایش هم بر اساس همان قصه «بازتاب شرطی» عمل میکند هنوز آنقدر عقل و اختیار ندارند که پیچیده عمل کنند
حالا وقتی الگوریتمهای رفتاری آنان را یادگرفتی تازه «زبان برنامهنویسی کودک» دستت آمده باید شروع کنی به کدنویسی کد نوشتن برای تغییر رفتار
بعضی خصلتهای بد هست که همه کودکان دارند خودخواهی حس مالکیت شدید همراه با بخل احساس شخصیت کاذب برای خود و عدم پذیرش حرف دیگران و از این قبیل چیزها
بعضی خصلتهای بد هم مخصوص هر کودک است یعنی از اول که به دنیا میآیند بدیهایی را در ذات خود دارند مثلاً یک کودک کثیف است یعنی اصلاً از چرب و چیلی بودن و لجنبازی بدش نمیآید احساس ناراحتی نمیکند انگار لذت هم حتی میبرد اما یک کودک دستش به خاک بخورد جیغش در میآید که باید دستم را بشورم
اول فکر میکردم اینها مربوط به تربیتهای اولیه است ولی الأن تصور میکنم چیزی نیست که به تربیت مربوط باشد از یک جای دیگر میآید نمیدانم ژنتیک است یا چیز دیگر شاید مربوط به روحی باشد که در این کودک خاص دمیدهاند که: سعید در بطن امّش سعید است... در هر صورت خصلتهای بدی داریم که با کودک به این دنیا میآیند
حالا نقش تربیت پدرانه و مادرانه من چیست؟! من در حال برنامهنویسی کودکان خود هستم خصلتهای بد عمومی را تغییر میدهم یکسان بین همهشان جیغشان را قطع کردهام گریهشان را کنترل کردهام دعوای سر مالکیت را تا حدّ زیادی رفع کردهام عدم پذیرش حرف بزرگترها را حرص و ولع موقع خوردن را کنار گذاشتهاند
و در مرحلهای موازی تلاش برای تغییر خصلتهای خاص آن ویژگیهای بدی که هر کدام برای خود دارد مثلاً یکیشان زیاد قهر میکند یکیشان زیادتر از بقیه ناله میزند (نوعی صدای ناهنجار که نه جیغ است و نه گریه وقتی که چیزی میخواهد، صدای خود را به طرز ناراحتکنندهای نازک میکند معمولاً هم همراه با کوبیدن پا به زمین است!) یکی هم اصرار دارد جلوی حرف دیگران بایستد و قبول نکند اینها برنامهنویسیهای خاص نیاز دارند
برنامهنویسی یعنی چی برای کودک؟ یعنی من بر اساس الگوریتمهایی که یاد گرفتهام رفتاری را به خورد کودک میدهم به مثابه یک ماشین که خروجی مورد نظرم را به دست آورم همین کار را در مهندسی اجتماعی (البته به دانشمندان علوم اجتماعی ِ مخالف مکتب پوزیتویسم بر نخورد!) بر روی جوامع مدعی هستند که انجام میدهند
روی کودک بسیار سادهتر است چون الگوریتمهای رفتاری او بسیار ساده است دقیقاً میدانم: «اگر الف آنگاه ب» به همین سادگی! قطعیت بسیار بالایی دارد وقتی از الگوریتمهای کودک استفاده میکنی! انگار واقعاً یک ماشین است.
نگویند این تحقیر انسانیت است که کودک تا پیش از بلوغ هنوز داخل مفهوم تکلیف نیست که اختیار او در حدّی باشد که رفتار او دائرمدار خیر و شر تلقّی گردد تا کنترل رفتارش نوعی کار خبیثانه محسوب شود! :) البته داروینی هم فکر نکنید (که کودک را در حدّ حیوان بپنداریم!)
از تربیت نرمافزاری کودکانم بسیار لذت میبرم! برچسبهای مرتبط با این نوشته:
|