بیان نیازهای بنیادین خانواده: خانواده برای دستیابی به اهداف خود، باید نیازهایش را تأمین نماید. با توجه به اصل خوداتکایی، این نیازها درون خود سیستم باید راهکاری برای تأمین بیابند. در غیر این صورت با یک خانواده ناقص یا معیوب مواجه میشویم که ضرورتاً به ناهنجاری اجتماعی کشیده میشود.
سازگاری ارکان با یکدیگر: اجزایی که قرار است در کنار یکدیگر عمل نمایند باید بتوانند کنش و واکنش متناسب و سازگاری از خود بروز دهند. باید نقش خود را بشناسند و ضمن انجام کامل وظایف، تعدّی به تکالیف دیگر اجزا ننمایند تا تداخلی صورت نپذیرد. مثلاً اگر نقش یکی از ارکان خانواده، تأمین اقتصادی در نظر گرفته شده، سایر اجزا نبایستی در این مقوله داخل شوند و باید به نقش خود منحصراً بپردازند تا چینش صحیح ساختار خانواده بر هم نخورد. پایداری ساختار: با توجه به اینکه فلسفه خانواده به عنوان سلول نظام فرهنگی، آن را برای تأمین هدفی درازمدت تعریف کرده است، یکی از مهمترین ویژگیهایی که باید بتواند برای این نهاد در نظر بگیرد پایداری و عمر طولانی آن است. خانواده نیازمند عمر دراز است، مشارکتی که در زمانی کوتاه به پایان نرسد و به سادگی متزلزل نگردد. اینجا تبیین میشود که چرا اسلام حق طلاق را از زن گرفته است و چرا موانع زیادی برای تحقق طلاق در نظر گرفته. میتوان به حجاب و ممنوعیت خواستگاری صریح و غیرصریح از زن شوهردار یا در عده طلاق نیز اشاره نمود. انتقال فرهنگ امری زمانبر است و باید در یک دوره حداقل ده دوازده ساله برای هر فرزند در نظر گرفته شود. حداقل این زمان را میتوان از بدو تولد کودک تا رسیدن به سن بلوغ دانست. در این دوره زمانی، بایستی خانواده پایدار و باثبات باشد. ارتباط مستمر: انتقال فرهنگ امری نیست که با کتابت قابل انجام باشد و ارکان تعلیمدهنده خانواده آن را به تعلیمگیرنده بدهند تا خود به تنهایی مطالعه نماید و فرا بگیرد. این انتقال بر محور الگوگیری صورت میپذیرد که نیازمند ارتباط تنگاتنگ و مستمر عناصر تعلیمدهنده و تعلیمگیرنده است. در این سرفصل برای مخاطبین توضیح داده میشود که به چه دلیل زوجین باید در ارتباط نزدیک و مستمر با یکدیگر و با فرزند باشند و حضور زیادی در خانه به عنوان محل اصلی انتقال فرهنگ داشته باشند. آمادگی پذیرش در یادگیرنده: یادگیرنده نیاز به آمادگی دارد. او باید ذهنی خالی و کشت نشده داشته باشد. از این روست که خداوند اینگونه تدبیر نموده که فرد یادگیرنده بدون هیچ اطلاعات قبلی وارد خانواده شود. از نظر تکوینی پروردگار ارکان جدید را به نحوی در خانواده وارد مینماید که «هیچ» نمیدانند و به شدت مستعد یادگیری میباشند. «اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کالاْرْضِ الْخالِیةِ، ما اُلْقِی فیها مِنْ شَیء قَبِلَتْهُ» (نهجالبلاغه، نامه31) قطعاً دل جوان همانند زمین خالی است، هر بذری در آن ریخته شود می پذیرد.
پس اگر قرار باشد که فرد جدیدی به غیر از طریق زاد و ولد، به عنوان یادگیرنده وارد خانواده شود، مثلاً فرد یتیم، باید که این نکته لحاظ شود، تا امر انتقال فرهنگ مختل نگردد.
[ادامه دارد] برچسبهای مرتبط با این نوشته: خانواده 57 -
|