سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

پرگویی، حکیم را می لغزاند و بردبار را ملول می کند، پس پرگویی مکن که به ستوه آوری و کوتاهی مکن که خوار گردی . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چرا تعدّد زوجات نه 4 + جمعه 95 آبان 7 - 9:0 صبح

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ما طلبه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شویم که مردم را هدایت کنیم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اصلاً اگر بحث هدایت نباشد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که طلبه شدن نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یک گوشه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشستیم و کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اسلامی و مذهبی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواندیم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌محضر چند تن از علما هم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفتیم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گلیم خودمان را که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانستم از آب بکشیم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ولی ما به گلیم دیگران هم طمع کردیم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتیم حالا که فعل کشیدن مطلوبیت دارد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ما گلیم همه را بکشیم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌همه نشد، هر چقدر که توانستیم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تا مقرّب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر شویم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و از جام بلا بیشتر سر بکشیم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبه آمده است تا از خواصّ باشد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طبق نظریه عوام و خواصّ
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبه اگر از عوام باشد که طلبه نیست
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آخوند نیست یعنی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روحانی نیست
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یک آدم عادی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ست
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چه فرقی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند دکان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دار باشی یا طلبه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اگر قرار نیست هادی باشی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هادی یعنی کسی که هدایت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هدایت از مقولات متضایف است
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اگر مستهدی نباشد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اگر کسی نخواهد هدایت شود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هدایتی صورت نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیرد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هدایت، طرف دارد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طرفی که بپذیرد این هدایت را
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و گرنه امام اول شیعیان هم باشی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دستت را هم حتی اگر خود پیامبر خدا (ص) در غدیر بالا برده باشد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مشتری نداشته باشد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اعصار و زمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها متفاوتند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاهی عصر معصوم (ع) است و مشتری اصلاً نیست
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و گاهی عصر ماست و مشتری هست، اما مشروط است
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مشتری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های امروز مشتری هر کسی نیستند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هدایت، پذیرش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیرش، اعتماد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و اعتماد، اعتبار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چرا؟!
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عوام از خواص قرار است اطاعت کنند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حرف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنوی داشته باشند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مردم از کسی حرف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنوی دارند که به او اعتماد داشته باشند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اعتماد به چه؟
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد «زندگی آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را بر هم بزند»
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد «تمام اعتقادات آنان را فروبپاشد»
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد «تمام سنت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آنان را متروکه کند»
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاید در همین مسیر است
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روایاتی که توصیه به پذیرش فرهنگ کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که «نوروز» را اسلام پذیرفت
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و در برابرش ایستادگی نکرد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و بسیاری دیگر
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جز آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چه که خلاف «واجبی» از واجبات الهی بود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یا ترویج «حرامی» از محرّمات پروردگار
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هدایت، پذیرش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و پذیرش، اعتماد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و اعتماد از کجا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید؟
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌از این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دار باشی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و بین مردم عزیز
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مردم تو را اسوه بدانند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و از رفتار تو احساس شرم نکنند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مذهبی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها رفتار تو را چوبی کنند بر سر غیرمذهبی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و غیرمذهبی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها شرم کنند و در برابر اخلاق نیکوی تو کم آورند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جاست که دوست و دشمن تمجید تو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و در قلب همه جای باز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دشمن قادر به شماتت نیست
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و دوست خجالت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زده نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و این دقیقاً در جایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ست که «عرف» پذیرفته شود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و مورد احترام واقع گردد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فراموش نکنیم که نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود واجبات را فدای مستحبات کرد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اگر پاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای امور مستحب است
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برای ما و برای مردم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اما اصل هدایت،‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ واجب است
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و در هر زمانی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌این واجب اولویت دارد بر سایر مستحبات
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بر سایر مباحات
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اگر خوردن غذا در خیابان
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اگر با پای راست وارد شدن در مسجد...
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مگر قرار نیست از خواص باشیم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اگر از خواص نباشیم که طلبه نیستیم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عوام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شویم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عین دکان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داری که ازو پنیر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خریم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حالا باتقوا هم باشد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مردم که به راه او نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حتی اگر دوستش داشته باشند و تمجیدش کنند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را که از او نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌[ادامه دارد]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - خانواده 57 -
<< مطلب بعدی: فلسفه حجاب
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

پنج شنبه 103 آذر 1

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
چرا تعدّد زوجات نه 4 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X