سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

طمعکار در بند خوارى گرفتار است . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چه کنیم 26 + سه شنبه 95 شهریور 23 - 9:0 عصر

برای من همیشه این سئوال بوده و هست
‌‌‌‌حتی چند مورد از آن برادر سئوال کردم که:
‌‌‌‌چرا شما خودتان را این همه کوچک میکنید؟
‌‌‌‌برای تولید یک جزوه
‌‌‌‌یا وقت گرفتن از فلان فرد یا مسئول
‌‌‌‌‌‌‌‌اما جواب....
‌‌‌‌طوری پاسخ داده میشد
‌‌‌‌گویی که ایشان برای جبهه نبرد حق علیه باطل دارند از خودشان میگذرند.
‌‌‌‌سئوال خیلی مهم بنده اینکه
‌‌‌‌شما در طول
‌‌‌‌-به قول خودتان: پیاده، ویراست و فهرست مباحث آن آقا-
‌‌‌‌به این موضوع فکر نکردید که مباحث ایشان خیلی خوب و مفیده؟
‌‌‌‌و یا اینکه نسبت به دیگر مباحث موجود تو بازار علم برتری چشم گیری داره؟
‌‌‌‌و این فکر باعث بشه از اشتباهات روشی و ابزاری ایشان چشم پوشی کنید؟
‌‌‌‌یا خیلی مسائل دیگه.
‌‌‌‌

ابتدا یک نکته را پیرو ایمیل قبلی شما عرض کنم
امروز خیلی ناراحت شدم
یعنی سبب ناراحتی شدم
که خودش سبب ناراحتی خودم نیز شد
سر رودربایستی!

این را عرض کنم که عطف به بحث قبلی شود
شاید جالب باشد
که ببینید بنده هم هنوز گرفتار همین مشکلات هستم
هفته پیش یکی از آشنایان
از تهران
دیداری به قم آمد و درباره یک پژوهشکده جدیدالتأسیس صحبت کرد
و این‌‌‌‌که مدیر آن
با ایشان صمیمیت دارد
و ایشان به اعتبار ارتباط با بنده
قول همکاری به آن دوست صمیمی خود داده است
که مثلاً دبیرخانه پژوهشکده را طراحی و راه‌‌‌‌اندازی نماید
کاری که خودش می‌‌‌‌گوید که خودش نمی‌‌‌‌تواند!
گفت: «من به اعتبار این‌‌‌‌که شما کمک کنی قول همکاری به آن آقا دادم»

من منّ‌‌‌‌ومنّ کردم و گفتم: چشم!
توی رودربایستی!

دو روز پیش تماس گرفت که جمعه جلسه می‌‌‌‌خواهیم بیاییم قم
آن مدیر را هم می‌‌‌‌آورم!
بنده گفتم که شاید نتوانم
ولی ایشان اصرار کرد
من هم گفتم: إن‌‌‌‌شاءالله اگر مشکلی پیش نیاید و بتوانم هماهنگ کنم
اگر پدر یا مادرم بیایند قم که بچه‌‌‌‌ها را نگهداری کنند
خدمت می‌‌‌‌رسم

حالا امروز تماس گرفته که فردا ساعت 10 می‌‌‌‌آییم قم
جلسه هم در فلان مؤسسه
گفتم: متأسفانه شرایط من جور نشد و نمی‌‌‌‌توانم
ایشان هم کلّی دلخور شدند
و جدّی پرسیدند: اصلاً شما تمایل و علاقه‌‌‌‌ای به این فعالیت دارید
البته خب کارشان بسیار فرصت گرانبهایی بود
که بشود مباحث استاد حسینی(ره) را در یک فضای گسترده‌‌‌‌تر مطرح کرد
ولی خب...
وقتی امکان یک فعالیت برای انسان نیست
خب نیست دیگر!
ولی همین الآن هم هنوز ناراحت هستم
از این‌‌‌‌که چرا در همان اولین گفتگو
خیلی صریح نگفتم: «نه، نمی‌‌‌‌توانم!»

بگذریم!

بله صحیح می‌‌‌‌فرمایید
دقیقاً اتفاق افتاد
من از همه اشتباهات آن آقا می‌‌‌‌گذشتم
فقط و فقط به این دلیل
که گمان می‌‌‌‌کردم حرف ایشان خیلی دقیق و متقن است
ولی زمانی که نگاهم عمیق‌‌‌‌تر شد
کمی که از فضای مسموم انسان‌‌‌‌پرستی که ایجاد کرده بودند رها شدم
وقتی بدون توجه به «گوینده» به «حرف‌‌‌‌ها» توجه کردم
دیدم خیلی‌‌‌‌هایش اصلاً توجیه ندارد
و باقی هم اثبات نشده است!

مثلاً
به ما گفتند: تنها و تنها یک راه برای نجات اقتصاد ایران وجود دارد
آن هم تصرّف در معادله تری‌‌‌‌گپس است
و جالب این‌‌‌‌که آن را تری‌‌‌‌کپس می‌‌‌‌نامیدند!
می‌‌‌‌گفتند باید شکاف صادارت و واردات را برطرف کرد
به این‌‌‌‌که ورود تمام کالاهای های‌‌‌‌تک از خارج ممنوع شود
مثلاً موبایل جرا باید باشد؟
تمام تجهیزاتی که فناوری بالایی دارند
باید ممنوع‌‌‌‌الورود به کشور شوند
فقط به تعداد محدود
برای امور نظامی و امنیتی و ارگان‌‌‌‌های خاص

من تمام این حرف‌‌‌‌ها را تایپ کردم
نمودار کشیدم
پاورپوینت کردم
یک سند مفصل شد
و بردیم برای معاول اول رئیس جمهور
پرزنت کردیم
برای این‌‌‌‌که در برنامه توسعه پنجم ثبت شود
اصلاً هم به خودم اجازه ندادم
فکر کنم
فکر این‌‌‌‌که چقدر صحیح است!

بعدترها که فراتر از دایره بحث‌‌‌‌های ایشان مطالعه کرده
و فهمیدم تری‌‌‌‌گپس یعنی چه
وقتی قصه کینز را خواندم
و نظریاتی که بعدتر از او آمدند
تازه فهمیدم آن‌‌‌‌چه گفته شد اصلاً عملی نیست
و راه حلی برای مشکل اقتصاد نیست
و آنانی که حرف‌‌‌‌های ما را می‌‌‌‌شنیدند
کاملاً حق داشتند که به آن بی‌‌‌‌اعتنایی نمایند!

مهم این است که فراموش نکنیم:
هر که یک طرفه به قاضی برود راضی باز می‌‌‌‌گردد
فردی که یک حرف را بشوند
امکان مقایسه ندارد
و استاد حسینی(ره) معتقد است
که عقل انسان «سنجشی»‌‌‌‌ عمل می‌‌‌‌کند
انسان تا دوئیتی را نبیند
عقل انسان
نمی‌‌‌‌تواند حکم صادر کند
به حتی اصل بود و نبود
وقتی فقط حرف الف را می‌‌‌‌شنویم
معلوم است که می‌‌‌‌گوییم خوب و مفید است
اما وقتی با حرف‌‌‌‌های دیگران بسنجیم
وقتی در همان موضوع
چهارتا کتاب دیگر ببینیم
چند تا مقاله
چند تا مطلب از اساتید دیگر...

اگر انسان بخواهد یک حرف تخصصی را قضاوت کند
باید در سطح تخصصی فکر کند
و برای این‌‌‌‌کار
لازم است که مانند متخصصین
تا حرف سایر متخصصین را نشنیده
به قضاوت نرسد

این شد که چشم‌‌‌‌پوشی کردم
و به ندانسته‌‌‌‌ها قضاوت نمودم

حق یارتان


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - آقامنیر 117 -
<< مطلب بعدی: فلسفه حجاب
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

یکشنبه 103 آذر 4

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
چه کنیم 26 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X