متشکرم، البته بنده قصد نداشتم شما رو وادار کنم مباحث را تا این سطح ریشه یابی کنید. اما راضی هستم که پیرامونش کار کنیم. بنده چون اهل صحبت کردن با دوستانم هستم جواب شما را از مشاهدات خودم میدهم. 1.2.فقط یک نفر را سراغ دارم که این سئوال برایش وجود دارد. البته نمیدانم بنده موفق شدم در ذهنش ایجاد کنم یا کس دیگری. البته او این مسئله را کاملا ساده حل کرد. فقط با این جواب که در دوران غیبت ما بی صاحب هستیم. بنابر این همه چیز نسبی است. 3. در حوزه خودمان هم یکی از اساتید است که بنده فقط با ایشان بحث میکنم. معمولا میتواند سئوالتم را جواب دهد. البته بگویم که از اخباری های شهر ما است. تا کنون در این موضوع با ایشان صحبت نکرده ام.
پاسخ این دوست آیا شما را قانع ساخت؟ و به نظر شما آیا این مطلب شبهه مهمی به نظر میرسد یا خیر؟ و آیا بنده پرسش شما را به درستی متوجه شدم؟ یعنی اگر ما بتوانیم ملاکی برای «علم» ارائه نماییم آیا به نظرتان میتوانیم مسأله فلسفه و چالشهای آن را و عدم استفاده از آیات و روایت و نقل را برطرف کنیم؟ کمی نیز شما آراءتان را بفرمایید تا با یک همفکری بتوانیم موضوع را مورد دقت قرار دهیم تشکر
بنده وقتی در مباحث نظری با اختلاف آراء بسیار مواجه شدم، این گمانه که شاید فعلا نتوان به معنای واقعی حقیقت را دریافت بیشتر معتقد شدم. و تصمیم گرفتم بیشتر بر انجام قدر متیقن ها متمرکز شوم. اما نه مانند دوستم که همه چیز را خوب و درست میداند.-پوزیتیویست- اما در مورد سئوال اصلی که شما آن را ارتقاء دادید. 1. سئوال بنده به صورت مشخص این بود که در حال حاضر روشی برای استناد به وحی وجود دارد که با در نظر گرفتن تفاوت هایشان حجیت دارد. اگر چه وحدت نظر وجود ندارد. اما در فرهنگستان از این روش های معمول استفاده نمیشود. حال باید ایشان اول چگونگی استناد را بررسی کنند و سپس از آن استفاده کنند. سئوال بنده این بود که این استناد کجاست؟ چرا که غالبا این تصور برای بنده حاصل میشود که مباحث فرهنگستان شبیه مباحث فلسفی است که در اوایل دوران ظهور فلسفه طرح میشده است. البته بنده جمله بسیار جسورانه استاد هاشمی را که در مورد توجه به سخنان کفار و عدم توجه به سخنان ایشان خوانده ام. اصل کلام: بنده بر مسئله تشکیک در همه چیز مشکلی ندارم. به نظرم بخشی از آن جواب ها را در مباحث شناخت فلسفه آقای مصباح خوانده باشم. البته مشتاقانه از جواب های شما بهره می برم. اما سخن بر سر بافتن های بشری است. سئوال این بود که تولید علم بافتنی است؟ آخه علم را از کجا در می آورد؟ این آیه و روایت؛ بفرمایید چگونه این برداشت ها را کرده اید، تا دیگران هم بفهمند. چگونه برداشت کردید که با حضور در نمایندگی ما فوق به شما علم اعطاء میشود؟ جالب آن است که اول گمانه ای شکل میگیرد و بعد -بر فرض تلاش برای استناد- روایات موید گزینش میشود. درحالی که برای استنباط باید اول چاه خانه را پر کرد و بعد به افتاء نشست. راستی این را هم عرض کنم که بنده به دنبال کشف واقع و یا حقیقت نیستم، بلکه به دنبال حجت هستم. فقط تشکر با این توضیح شما مشخص شد که بحث در فلسفه نیست شما مشخصاً در علم اصول پرسش دارید علم اصولی که استاد حسینی مدعیست باید روشن شود چگونه ایشان در اصول فقه مدعی تولید علمند و از کجا اصلاً قرار است این علم بیاید
این پرسشی بسیار روشن است و پاسخ بسیار روشنی هم دارد
ایشان از ابتدای سال 1373 تعداد 95 جلسه بحث در علم اصول دارند با عنوان «مبادی اصول فقه احکام حکومتی» مسیر بحث اینطور است که ابتدا به «حجیّت»ـی که در حوزه مطرح است در نظریات اصولیون اشکالات جدیای وارد میکنند
شما احتمالاً چیزی از حلقات شهید صدر (ره) خواندهاید حلقه اول را مطالعه بفرمایید در مقدمه نسبتاً مفصلی که شهید دارند سیر پیدایش و تطوّر علم اصول فقه را خوب بیان مینمایند از زمان شیخ مفید که تحت تأثیر استاد خویش بود ابن جنید اسکافی و تغییری که در معنای «اجتهاد» داد و البته که اجتهاد مصطلح فتح باب تعریف «حجیّت» در فقه شیعه بود
این را هم حتماً شنیدهاید و مطلع جریان اخباریگری استرآبادی که اشاره هم به آن فرموده بودید اخبارییون در قید حجیّت و تعریف آن نبودند به ظن خود عمل میکردند و همان را کافی میدانستند
پس حداقل دو طیف از علما در تاریخ شیعه برتری داشتهاند در تشخیص احکام شرعی و تکلیف مکلفین
استاد حسینی همینطور نیامدهاند به تولید علم اصول دست بزنند ابتدا با اشکالاتی در اصول موجود برخورد کردند اشکالاتی در فهم کلام شارع که حجیّت استدلالات فقهی را مخدوش مینماید این اشکالات را به تفصیل بیان کرده و عدم وجود پاسخ روشنی برای آنها در مبانی رایج را اذعان نمودهاند بعد از آن است که تلاش کردهاند مقدماتی را بیان نمایند که با توجه به آنها بشود نواقص مذکور را بر طرف نمود
مهمترین اشکال «تعریف حجیّت» است تعریفی که از حجّت در علم اصول میشود منجّزیت و معذّریت به تبعیت از یقینی که در منطق تعریف میشود بیان گردیده این تعریف حتی مورد اشکال شهید صدر هم بوده لذا «نظریه حقالطاعه» را طرح فرموده
اجمالاً عرض میشود که تولید علم از نقد آغاز میگردد نقد یعنی ارزیابی آنچه موجود است و یافتن خلأها خلأ هر آنچیزیست که نیاز به آن هست ولی خود موجود نیست مثلاً ما با نقد یک نظریه متوجه میشویم که نیاز به 5 عنصر مفهومی در آن هست ولی تنها 3 تای از آنها وجود دارد پس در این مرحله یعنی مرحله نقد متوجه این میشویم که نیاز به 2 مفهوم دیگر داریم 2 مقوله دیگر که مغفول مانده در روشهای سنتی علمی دانشمند مزبور بعد از یافتن این خلأها یعنی درست پس از پایان نقد شروع به طرح مینماید طرح نظریاتی که مورد نیاز است و جایشان خالیست اما استاد حسینی مرحله «نقض» را ضروری میدانند زیرا به نظریه سیستمی وفادارند نقض کارش این است که 3 مفهوم موجود را هم ارزیابی مینماید و بیان میکند که با موجود شدن 2 مفهوم ناموجود چه تغییری باید در 3 مفهوم دیگر حاصل شود یعنی صرف پر کردن خلأ کافی نیست و باید همراه با طرح تعاریف جدید و نظریات تازه تعاریف موجود و نظریات فعلی نیز تغییر یابند پس از مرحله نقض است که به طرح میرسند
نقض اضافهایست که استاد حسینی به روش تولید علم دارند اما اینکه تولید علم چگونه است هزاران سال است که بشر در حال تولید علم است و روش آن را میداند نقد تمامی آراء علمی موجود و ارائه آراء جدید متناسب با نیازهایی که پیدا شده و قبلاً مورد توجه نبوده مثلاً استاد جوادی در حال تفسیر که هستند تسنیم به مطلبی برخورد میفرمایند که در تفاسیر گذشته نمییابند فکر میکنند و یک تحلیل جدید مییابند
اما سؤال شما باید اینجا مطرح شود که از کجا ایشان میفهمد این نظریه صحیح است؟ با چه ملاکی؟ دعوای تمام تولیدکنندگان علم بر سر «ملاک» است در علم اصول هم اختلاف بر سر حجیّت نیست بر سر ملاک آن است یعنی باید معلوم شود ملاک صحت یک نظریه علمی چیست زیرا خود حجیّت هم بر اساس یک نظریه علمی تشریح میشود بحث سر حجیّت نمیآید زیرا با حجیّت وقتی سراغ کاربرد برویم مواجه میشویم باید قبل از آن را حل کنیم چطور نظریه شیخ مفید درباره اجتهاد و حجیّت را بپذیریم؟ چرا باید حرف او درست باشد؟ چرا نظریه مرحوم آخوند مقبول شده؟ چرا ادله شیخ انصاری در رد انسداد باب علم و علمی را میپذیریم؟
اینها مباحث معرفتشناسیست و به فلسفه علم کار دارد ریشه پرسش از حجیّت باید به اینجا بازگردد اگر نتوانیم ملاکی برای صحت گزارههای علمی بدهیم اصلاً به مرحله حجیّت نزدیک هم نمیشویم همین است که مکاتبی چون پوزیتیویسم در غرب پیدا شده!
موفق باشید برچسبهای مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - آقامنیر 117 -
|