سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

با هرکه دوستی می کنید، در راه خدا دوستی کنید و با هرکه دشمنی می کنید، در راه خدا دشمنی کنید . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چه کنیم 4 + شنبه 95 مرداد 30 - 9:0 عصر

و سپس:

پس واقعا اوضاع نا مناسب است.
فکر میکنم. این سخنان آن زمان که امام پیشنهاد قیام، انقلاب و... را به علما میداد،
دائما توسط ایشان- علما را میگویم- تکرار میشد.
مثلا خاطره ای که آقا از علامه طباطبایی نقل میکنند. و...
اما امام بزرگوار به نحوی دیگر عمل کردند.
ایشان در قید این تحلیل ها نماندند.
نمیدانم موافق هستید یا خیر؟
شما فکر نمیکنید امام راحل به گونه ای دیگر مسئله را تحلیل و سپس حل کردند؟
شاید اگر ما هم با منطقی مانند او بیاندیشیم،
بتوانیم این موانعی که شما بهتر از بنده میدانید را پشت سر بگذاریم.
آیا موافقید؟
البته بنده توصیفی از منطق امام ندارم.


آن‌‌‌‌چه من از امام (ره) یاد گرفتم
فارغ از حرف‌‌‌‌های دیگران
سایر تحلیل‌‌‌‌ها
خیلی سخن‌‌‌‌ها که تا به حال به گوشم خورده

کتاب کشف الاسرار را خواندم
خاطراتی که از امام نقل شده
من این را فهمیدم
امام با ترسی در حوزه مواجه بود
ترسی بازمانده از دوران آخوند خراسانی
فتوای آخوند را درباره شیخ فضل‌‌‌‌الله ببینید
هر دو هم شاگرد میرزای شیرازی
درگیری آخوند با صاحب عروه را مشاهده کنید
این‌‌‌‌ها امثال مرحوم بروجردی و بازماندگان ثلاث آیت‌‌‌‌الله مؤسس را
نگران کرده بود
این‌‌‌‌که قادر نیستند به هماهنگی دست یابند
و نتیجه ورودشان به عرصه حکومت
سبب ناهماهنگی اجتماعی می‌‌‌‌شود
نه هماهنگی

همه‌‌‌‌شان اما این را می‌‌‌‌دانستند
که نخبه هستند
که خواص هستند
که مردم به حرف‌‌‌‌شان قیام می‌‌‌‌کنند
ولی می‌‌‌‌دانستند که خواص دیگری هم هستند
و قادر نیستند خود را با آن خواص دیگر هماهنگ کنند
پس ناهماهنگی رخ خواهد داد

شما یک مطالعه اجمالی بفرمایید
ببینید قدرت یافتن انگلیسی‌‌‌‌ها بیشتر نتیجه چیست؟
نادانی شاه قاجار
یا عدم هماهنگی صاحب کفایه با صاحب عروه؟
جامعه شیعه را دوپاره کردند
و همه را به حلقوم استکبار ریختند
آیا به عمد این‌‌‌‌‌‌‌‌کار را کردند؟
قطعاً خیر

امام صبر کرد
نکرد؟
چرا؟
امام رمز کار را دریافت
این فهم من است از امام
امام صبر کرد تا شیخوخیّت زعیم وقت حوزه پایان یابد
به سراغ تک‌‌‌‌تک بزرگان رفت
مثل آخوند یا سید یزدی بی‌‌‌‌گدار به آب نزد
رفت پیش حکیم و گفت تو قیام کن من پشت تو هستم
پیش تک‌‌‌‌تک علمای بزرگ رفت
در جهت هماهنگی خواص گام برداشت
نه مثل سیدجمال به سراغ دربار شاهان رفت
و نه چون شیخ فضل‌‌‌‌الله خود را به فهم عمومی مردم سپرد
و با لایحه و بیانیه دادن علیه «آزادی» خود را بد نام کرد
کاری که شیخ نوری کرد
و نه مانند مدرس و پیروان سیدنورالدین شیرازی
خود را به چارچوب دموکراسی و پارلمانتاریسم محدود کرد
و به کادر مجلس اکتفا نمود
حتی به مطبوعات هم پناه نبرد
تا چون شریعتمداری و تا حدّی بروجردی
به دارالتبلیغ ساختن و چند نشریه مثل مکتب اسلام درست کردن راضی شود
که مثلاً جامعه را فرهنگ‌‌‌‌سازی نماید
امام تجربه همه آنان را داشت
زندگی همه‌شان را مطالعه کرد و بررسی
و طرحی نو در انداخت

امام به گمان من صداقت را مبنای قیام قرار داد
و با تمام علما و خواص صادقانه رفتار کرد
امام مثل موسی صدر در لبنان
اعتماد خواص را جلب کرد
تا حدی که نهضت آزادی و ملّی‌مذهبی‌‌‌‌ها و پاره‌‌‌‌ای لائیک و کمونیست هم به او اعتماد کردند
و علیه استبداد متحد وی شدند

ولی امام برای رسیدن به این همگرایی میان خواص
سال‌‌‌‌ها صبر کرد
این صبوری از درون،‌‌‌‌ اسباب «اعتبار» او شد
استادی از حوزه علمیه
عالم و دانشمندی فرهیخته
ریش و محاسنی سفید
ایمانی راسخ و اعتقادی استوار
اخلاقی پایدار و مناسب برای رهبری
از بیرون نیز
همین صبوری برای او «اعتماد» ساخت
ابتدای هر تلاشی
اطرافیان تردید در هوای نفس فرد می‌‌‌‌کنند
ولی با گذشت زمان
سیر حرکت ثابت می‌‌‌‌کند که صداقت‌‌‌‌مبناست
یا بر اساس ریا

امام وقتی خیالش از خواص راحت شد قیام کرد
وقتی دانست حکیم چگونه رفتار خواهد کرد
وقتی از سکوت مرحوم خویی مطمئن شد
وقتی دانست مراجع قم موضعی خلاف وی نخواهند گرفت

آن بخش از حوزه که روبه‌‌‌‌روی امام ایستاد
عددی نبود
پاره‌‌‌‌ای اساتید سطح پایین
شما یکی از مراجع بزرگ را نمی‌‌‌‌بینید که با امام مخالفت آشکار کند
شیخ مرتضی و برادرش
پسران آیت‌‌‌‌الله مؤسس بودند
صاحب نام و قدرت
آقای خوانساری
و شاید بسیاری دیگر که با امام همراه نشدند
حکومت اسلامی به این معنا را در دوران غیبت نپذیرفتند
ولی پرچم مخالفت برنیافراشتند
امام سنگر آن‌‌‌‌ها را خالی کرده بود
با تواضعی که نسبت به آن‌‌‌‌ها به خرج داده
و اعتمادی که در طی سال‌‌‌‌ها جلب نموده بود

امام سنگر خواص را که فتح کرد
از سکوت آنان که مطمئن شد
به سراغ مردم رفت
اگر یکی از این خواص بزرگ
نه آن نوچه‌‌‌‌های کم‌‌‌‌ارزشی که خواستند سروصدا کنند،‌‌‌‌ ولی هضم شدند
اگر یکی از این بزرگان
علیه امام حرف صریحی می‌‌‌‌زد
یا مانند فتوایی که آخوند خراسانی علیه شیخ داد
و شیخ فضل‌‌‌‌الله را رسماً «مفسد» نامید
اگر مثلاً خویی یا حکیم چنین مطلبی علیه امام می‌‌‌‌گفت
کار امام تمام بود
نبود؟
انقلاب مسیر مشروطه را می‌‌‌‌رفت
نمی‌‌‌‌رفت؟

امام سنگر خواص را خالی کرد
آن‌‌‌‌ها را موافق
یا مخالف آرام و ساکت نمود
با اتمام حجّت
زیرا اول با آنان اتمام حجّت کرد
و به آن‌‌‌‌ها فهماند به دنبال دنیای خود نیست

بعد به سراغ مردم رفت
مردم عوام
مردمی که دغدغه‌‌‌‌هایی داشتند
دغدغه دین
و البته دغدغه آزادی از استکبار شاهی
و امپریالسیم غرب

حالا وقت این بود که مردم را آگاه کند
سفت و سخت
یک موضع واحد گرفت
و آن‌‌‌‌قدر بر آن پای فشرد
تا ابتدا سطوح آگاه جامعه
خواصّ
مانند مبلغین و طلبه‌‌‌‌ها و منبری‌‌‌‌ها و دانشگاهی‌‌‌‌ها و اساتید آگاه شدند
و سپس مردم
فرهنگ را تغییر داد
الفاظ و کلمات جدید وارد جامعه کرد
و توانست به «هماهنگی» دست یابد
و این خیلی مهم است
با این «هماهنگی» توانست انقلاب کند
هماهنگی یعنی «سیل»
وقتی همه قطره‌‌‌‌ها به یک جهت حرکت نمایند

آسیدمنیرالدین هم به شدت قائل به ضرورت هماهنگی‌‌‌‌ست
در همان سخنرانی مشهد
ایشان تصریح دارد به روش و شیوه ادامه راه فرهنگستان
و دستیابی به انقلاب فرهنگی
ایشان به شدت بر این جمله تأکید دارند:
«اگر نتوانستی هماهنگ‌‌‌‌کننده باشی، نباید ناهماهنگی ایجاد کنی»

سؤال مهم پیش‌‌‌‌روی ما این است
امروز یا هر روز دیگر
اگر امروز فرهنگ نظام را به چالش بکشیم
دولت را با نسخه‌‌‌‌های «استخاره‌‌‌‌ای» و «تخمینی» خود به تغییر جهت واداریم
چقدر قادر به هماهنگی جامعه خواهیم شد
من مثلاً
اگر خودم شروع کنم به منبر رفتن
مثل آن برادر
مثل آن یکی برادر
مثل خیلی از برادران دیگر
و جامعه را متشنج کنم
چقدر می‌‌‌‌توانم هماهنگی را به دست آورم؟
آن برادر عزیزم چند دانشگاه در کشور رفت و سخنرانی‌‌‌‌های کوبنده کرد
همان اوایلی هم بود که به فرهنگستان رفت و آمدی داشت
یکی از مبلغین از فلان شهرستان
از فلان دانشگاه در کرمان
با من تماس گرفته بود
مثلاً به عنوان فردی از فرهنگستان که در اینترنت خیلی تابلوست
سایت دارد و وبلاگ و رسماً از آسیدمنیرالدین نام می‌‌‌‌برد
شکایت:
فلان آقا آمده در ذهن دانشجویان شبهه وارد کرده
بعد هم گفته جوابش در فرهنگستان است و رفته!
به من می‌‌‌‌گفت: این درست است؟! انصاف است؟

خب این بر هم زدن هماهنگی‌‌‌‌ست
فراموش نکنیم
اگر نمی‌‌‌‌توانیم هماهنگ‌‌‌‌کننده باشیم
نباید ناهماهنگی ایجاد کنیم
حتی اگر ما برویم و نمانیم و انقلاب فرهنگی را نبینیم
ناهماهنگی فقط یک جا جایز است
وقتی دولت جور بر سر کار است
قیام کنی تا در اوج تشنج شهید شوی
تا «پیام» باقی بماند
و ناهماهنگی نظام جور با جهت الهی را به رخ کشد

اما وقتی نظام اسلامی بر سر کار است...
گمان می‌‌‌‌کنید علامه مجلسی کم آدمی بوده است
کم صاحب فضل و علم
کم دانشمند
چرا نصف یک صفحه از کتاب خود را
مرآةالعقول
آغاز کتاب
چه تمجیدها و توصیفات شگفتی از یک شاه می‌‌‌‌کند؟!
آیا این‌‌‌‌ها از سر هوای نفس است؟
می‌‌‌‌شود این را به مجلسی نسبت داد؟
یا این‌‌‌‌ها از باب «هماهنگی اسلام» است
جهت اصلی این است
که اسلام «بماند»
و این ماندن نیازمند «هماهنگی»ست
و هر تحوّل و تغییر مقیاسی
نباید با تشنج و ایجاد ناهماهنگی صورت پذیرد

این مطلب کار را دشوار می‌‌‌‌کند
که خار در چشم و تیغ در گلوی حضرت امیر(ع) می‌‌‌‌شود
من گمان نمی‌‌‌‌کنم با استناد به خط امام(ره)
و تشبیه کردن آدم‌‌‌‌های این زمانه به مخالفان او
به سادگی بشود کشور را خط‌‌‌‌کشی کرد
و هماهنگی فعلی نظام را
که در پناه هدایت رهبری پایدار و برقرار مانده
نفی کرد و شکست

موفق باشید


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - آقامنیر 117 -
<< مطلب بعدی: فلسفه حجاب
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

پنج شنبه 103 آذر 1

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
چه کنیم 4 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X