پسر جوانی قصد ازدواج کرده، خواستگاری رفته، تلاش نموده، اما کارها بر وفق مراد نبوده، خانوادهاش با خانواده دختر تقابل یافتهاند. مهریه بیش از حدّ ِ مقبول، خواستهها نامعقول، تفاوت فرهنگی بینهایت، خانواده پسر مخالف، پسر اما دربست موافق، میخواهد و برای خواستنش قصد دارد بجنگد، با که؟ با پدر و مادرش، با خانوادهاش. به سبب آشنایی، از من نظر خواست. چه میتوانستم بگویم؟! وقتی متخصصین مغز و اعصاب هم حتی میگویند: بخشی از مغز که معمولاً هنگام استدلال و فعالیت عقلی به کار میافتد، در عاشق از کار میافتد، چه کار از حقیر ساخته است؟! به نظرم آمد چند کلمهای از ویژگی مهم ازدواج دائم بنویسم و تفاوتش با آنچه ما معمولاً میپنداریم؛ اینکه ازدواج را «زندگی مشترک دختر و پسر» توهّم میکنیم. ایمیل زیر را برایش ارسال کردم. باشد اینجا، شاید به درد دیگرانی نیز بخورد که در شرایط مشابه گرفتارند.
سلام برادرم بنده کوچکتر از آنم که بتوانم حرف درخور و شایستهای بر زبان آورم چیزی که راه زندگی شما را ترسیم کند قطعاً چنین توان و منزلتی ندارم و بر این حقیقت در همین ابتدای کلام اقرار مینمایم نه بهرهای از علم غیب الهی دارم که بتوانم پشت پرده عوالم وجود را ببینم و درباره درستی یا نادرستی یا حق و باطل بودن رفتار دیگران نظر دهم مانند آنچه مردان حق عمل میکنند و سالکان و رهروان را یاری میرسانند و نه دانشی دانشگاهی روانشناسی و جامعهشناسی که قدرت قضاوت و پیشنهاد درباره موضوع مذکور را بدهد توانی که در مشاورین خانواده جمع شده است معمولاً
اما؛ از آن رو که خود «در چاهاوفتاده»ام و درد آن را حس میکنم و جای این چاه را یاد گرفته نقطه سقوط آن را شیب پرتگاه آن را دقیقاً جایی که معمولاً در آن میافتند را تجربه کردهام با تمام وجود حس و با تمام روح و جسمم رنجش را چشیدهام از این منظر با شما سخن میگویم باشد که شاید شاید از باب عنایات حق تعالی و لطف او چیزی در این کلام ضعیف جاری شود که یاری نماید و کار گشاید
ازدواج موقت خیلی خوب است ارتباط میان دو آدم است دو آدم از نظر روحی و جسمی مرتبط میشوند و البته گاهی میتوانند و گاهی هم نمیتوانند با روحیات هم بسازند سازش در میان این دو کاملاً تابع خلق و خوی طرفین است دو طرفی که عقد میانشان جاری شده است این مقدمه اول
و مقدمه دوم جلوی ضرر بزرگ را میشود با ضرر کوچک گرفت؟ بله میشود جایی خوانده بودم روایتی قدیمها ابوحنیفه ظاهراً بود که از حضرت امام صادق (ع) سؤالی میپرسد در چیستی عقل حضرت سؤال را به خود وی باز میگردانند انگار او میگوید: ابزار تشخیص خیر از شر حضرت میفرماید: این را که بهائم نیز میتوانند تمام حیوانات غذایشان دهی با تو راه میآیند بزنیشان بر تو یورش آورند تشخیص خیر از شر که در حدّ فهم و شعور تمام جانداران است! فرق انسان چیست که عاقل است؟ گویا ابوحنیفه در گِل میماند و حضرت در پاسخ میفرماید: عقل آن است که میان دو خیر، بهتر را تشخیص دهد و میان دو شر، آنکه شرّ کمتر دارد
ورود به بحث ازدواج دائم با موقت فرق دارد اصلاً ماهوی فرق دارد خیلی فرق دارد اصلاً یعنی تو بگو از زمین تا آسمان تا آسمان؟ نه بابا، برو بالاتر ماهیت که میدانید چیست؟! اختلاف ماهوی دارند اساسی انگار این جوهر باشد و آن عرض این ممکن باشد و آن واجب یک فرقهایی که به نظر نمیرسد در بادئ امر و حیف صد حیف و هزاران که این چیزها را به ما نگفتند و ما این چیزها را نمیدانستیم این تفاوت عجیب را
اما فرق؛ هر چقدر ازدواج موقت میان دو فرد است طرفین عقد موقت ازدواج دائم میان دو خانواده است اصلاً میان دو خاندان دو جامعه انگار با هم پیوند میخورند اتصالی شگرف میان دو فرهنگ دو پاره از اجتماعی که در آن زندگی میکنیم عجیب است این مسأله ازدواج دائم، دو قبیله را پیوند میزند
یادتان هست در تاریخ هم اگر نخوانده باشیم در این فیلمهای تاریخی زیاد دیدهایم جنگ دو قبیله چطور پایان مییافت؟ آن یکی دختر میداد به این یکی و پیوندی میانشان مخاصمات را فرومینشاند
ازدواج دائم، فیمابین دو خانواده است اگر خانوادهای داری که محتاطند خلق و خوی ویژه دارند یا باید به اخلاقشان تن دهی و زنی که با اخلاقشان بسازد یا اگر از خلق و خویشان در رنجی و زنی با چنین ویژگیها نمیخواهی دو راه بیشتر پیش رویت نیست؛ ازدواج کنی با آنکه میپسندی یک عمر میگویم یک عمر یعنی «یک عمر» شکاف میان دو خاندان را بپذیری شکاف که چه عرض کنم دو گسل در کنار هم همانکه در علم زمینشناسی میگویند از فشارشان به هم و در رفتن دندانههای تحت فشار همان زلزله معروف رخ مینماید و چه بسا گاهی آتشفشان و تو کجایی؟ تو دقیقاً در همان محل اتصال دو گسل جایی که از دو طرف فشرده میشوی با دندانههای سخت و محکم و شاید هم مذابّ این انتخاب اول تا دنیا دنیاست و تا دو خانواده پابرجا هستند تو یک وصله ناجوری که دو طیف متضاد را با هم جمع کردهای در حاشیه دو گسل
اما انتخاب دوم، رنج درونیست و سازش به وسط گسل بیایی در محیطی امن و آسوده چادر بزنی پیرامون تو سراسر سکوت باشد و هر درگیری که رخ نمود دو خانواده با هم حل نمایند زیرا تو بر خواستههایت پای نفشردهای و بر یک خُلق و خو باقی ماندی همان خُلقی که یک عمر تحمل کردی اگر چه دوست نداشتی اما به این تحمل «عادت» داری!
چنین گسلی اگر چه ممکن است در جاهایی داغ باشد ولی پاهای تو به تمام داغی آن عادت دارند و نقاط کمتر گرم را میشناسند اگر زن تو چون مادرت باشد یا چون سایر زنان خویش و قومت در فرهنگ و اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی درست است که نمیپسندی ولی بلدی چطور از چالههایش بپری تا گرفتار چاهش نشوی و شکافی بین دو خانواده نخواهد بود که تو بله تو مجبور باشی آن را پر کنی با تمام گوشت و پوست و استخوان خود!
اگر دختری دیدی که به این سادگی پشت پدر و مادرش پناه گرفت یاد بگیر که پشت پدر و مادرت پناه بگیری اگر او نمیتواند رنج چشمهای تیز و درنده و شماتتگر خانوادهاش را تحمّل کند تو نیز نکن تو چرا باید این رنج را بکشی؟ این منطق تعامل و ارتباط اجتماعیست که یک قدم پیش و انتظار یک قدم از طرف مقابل اگر چه میدانم شما مرد هستی و مردان بر عهد خود استوارند معمولاً و نمیپذیرند که رنجی بر زوجهشان نشیند و همه را چون کوه بر پشت میکشند که بودم و کشیدم و صد البته پشیمان نیستم و خدای را نیز شاکرم به این منّت اما قاعده تعامل و ارتباط «پایدار» این است شما یک قدم کوتاه بیایی طرف مقابل هم بیاید اگر پدر و مادرتان را قانع کنید که یک قدم از خواستههایشان پایین بیایند و زوجه نیز خانواده خود را قانع نماید بر این تعامل میتوان امید بست
اما اگر نشد خداوند اختیار شما را سلب نکرده است و اختیار دیگران را نیز به شما نسپرده است پدر و مادر شما مختارند شما هم مختار البته تکلیف فوق طاقت هم ندارد میتوانید همه چیز را به گردن خانواده بیاندازید و رها کنید نگران نباشید اما اگر قرص قرمز را بردارید کاری که نئو در ماتریکس یک کرد افتخار بزرگی برای شماست اینکه آماده هستید برای سالهای سال فشار دو گسل را تحمّل کنید تبریک دارد این انتخاب و شایسته کف زدن حضّار و نُظّار اما آماده باشید برای یک زندگی راحت در زیر یک چتر آرامشبخش، کلاهی ندوزید حتی فرزندان شما نیز از طعنههای دو خانواده و رنجشهای آتی آسوده و مصون نخواهند بود
موفق باشید برچسبهای مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
|