عرض کنم با پذیرفتن شماره ی 3و1 هم می توان نتیجه گرفت که «مغز درون خمره» نیستیم. به این شکل که شماره ی 1 مشخص است و شماره ی 3 عنوان می کند برای انجام هرکاری باید اراده کرد و ما وقتی اراده ی کاری انجام می دهیم و آن فعل را انجام می دهیم و با علم حضوری می یابیم که هم اراده از جانب ما بوده و هم فعل پس «مغز درون خمره» نیستیم زیرا برای انجام کار به اراده نیاز است که ما قصد آن را کرده ایم و فعل هم که اگر القاء بود پس اراده ی ما به انجام دادن آن بی معنا بود و درک می کنیم فعلی انجام داده ایم و القایی در مورد انجام فعل از سوی دانشمند خبیث صورت نگرفته است که تصور کنیم فعل ما هم القاء دانشمند است و منظم بودن افعال ما و جواب یکپارچه و منظم و همیشگی از یک فعل گرفتن از افعالمان به معنی عدم القایی می باشد که موجب اراده و فعل ما شده است مانند اینکه همیشه از دیواری بخواهیم رد شویم و نتوانیم که به معنای جواب همیشگی از این فعلمان می باشد پس صدور فعل هم از جانب ما بوده است. حال اگر کسی از ما گزاره ی 2 ایمیل قبل که(اگر دانشمند خبیث به انسان تصوری را القائی کند دیگر این انسان نیست که این فعل تصور را انجام می دهد و دانشمند خبیث است و...) را بپرسدجواب خواهیم داد: اگر القاء دانشمند خبیث باشد به معنای این است که ما «مغزمان» تحت تسخیر دانشمند خبیث است که به ما القائاتی صورت می دهد و هنوز «مغز درون خمره» بودنمان ابطال نشده است ولی با اراده کردن و انجام فعل از سوی ما این مطلب منتفی می شود که ما «مغز درون خمره» نیستیم.
تصور میکنم این:که «اراده» تابع ماست و به آن علم حضوری داریم بیشتر این را اثبات میکند که «در جبر دانشمند خبیث نیستیم» و گرنه طبق مثالی که قبلاً خدمت شما عرض کرده بودم چه استبعادی دارد که «کسرا» (موجود توهمی) داخل در مغز «سینا» (مغز جدا شده) باشد و دارای اراده هم باشد و به اراده خود هم علم حضوری داشته باشد به این:که یقین دارد: «این اراده مال خود من است و هیچکسی آن را القاء نکرده است» ولی دانشمند بیرون از خمره خود را متعهد میداند که هر وقت کسرا چیزی را اراده کرد فوراً برایش فراهم نماید تا مبادا قوانین به هم بخورد و کسرا بفهمد که درون خمره است البته شاید فرمایش شما هم صحیح باشد ولی من گمان میکنم که این بیشتر دال بر نفی جبر است یعنی کسرا با اینکه یک تصویر ناشی از پالسهای الکتریکی تزریقی به مغز سیناست ولی در عین حال دارای اختیار هست و میتواند مستقل از دانشمند اراده داشته باشد اما اینکه اراده او به ثمر مینشیند و نتیجه میدهد زیرا دانشمند تصاویری متناسب با اراده او را در مغز سینا ایجاد میکند این را قبلاً در قالب یک مثال عرض کرده بودم این علم ثابت میکند که اراده ما «القایی» نیست اما اینکه «علم حضوری ما به ارادهمان» ثابت کند ما مغز در خمره نیستیم نمیدانم شاید به دلایلی محکمتر یا توضیحی بیشتر نیاز داشته باشیم و نتوان علم حضوری را برای استدلال کافی دانست
موفق باشید
[ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - فلسفه 73 -
|