به نظر می رسد شما در اینجا تعصب به خرج می دهید. خودتان فرمودید: اجازه دهید ابتدا یک نکتهای را عرض نمایم پرسشهای فلسفی معمولاً نیازمند تفکّر هستند بیش از آنکه محتاج تحقیق و بررسی و پژوهش باشند اگر نظریات سه مکتب را در باب «علم حضوری» و «علم انسان به ذات خود» پذیرفته اید آیا دیگر دلیلی دارد که بخواهید آن را نپذیرید. اگر در باب «وحدت و کثرت» و « اختیار» در این مکاتب نارسایی یافتید آنجا که زبانی گویا دارند را هم باید به دید آن وجه ببینید؟ البته جانب انصاف را نگهداشته اید اما عرضم پیرامون مساله ی «علم انسان به ذاتش» توسط «علم حضوری» می باشد که به نظر می آید تعصب خاصی نسبت به استاد حسینی (ره) دارید که مانع از پذیرش این مطلب می شود. در هر صورت اگر بنده جوابم در این زمینه(علم حضوری نسبت به ذات) یافته باشم را با کمک و مساعدت و زحمات شما بوده است.
تعصب روی انسانها و افراد روی حتی اندیشهها و نظریات تعصب روی هر چه که غیر خدا باشد قطعاً بدترین گرفتاری بشر و مایه انحراف و نابودی گمراهی و ضلالت است
فرمایش شما بعید نیست صحیح باشد و حقیر تلاش میکند دچار تعصب نباشد و مطلبی را تا برای خودش هضم و حل نشده نپذیرد
اما دلیل اینکه آنطور عرض کردم زیرا با چند گزاره مواجه هستم:
1. اینکه یک فلسفه باید یک و تنها یک مبنا داشته باشد اگر با مکتبی فلسفی برخورد کنم که در جایی وجود را اصیل میداند و هنگامی که در جایی از مباحثش دچار کاستی شد به اصالت ماهیت پناه ببرد نمیتوانم آن را یک مبنای صحیح فلسفی تلقی نمایم
2. فلسفه باید بتواند پاسخ اساسیترین سؤالات بشر را بدهد وحدت و کثرتی که در جهان میبینیم را توضیح دهد تفسیری قابل قبول از زمان و مکان داشته باشد و ربط آگاهیهای بشر با اختیار او را بیان کند هر مکتب فلسفی که قادر به پاسخگویی به یکی از این پرسشها نباشد یا پاسخی بدهد که عقلاً قابل قبول نباشد با آن به مشکل برمیخورم
علت اینکه مبنای فلسفی استاد حسینی (ره) را پذیرفتم پاسخهای هماهنگ و یکپارچهای بود که میتوانست به این مسائل فلسفی بدهد اما امیدوارم اگر اشتباهی در این فهمم داشتهام برطرف گردد از تذکر و نظر لطف شما نیز سپاسگزارم
اما عرض من در کل این بود که حال که در موضوع «علم انسان به ذات خود» توسط «علم حضوری» توسط این سه مکتب جواب قانع کننده داده شده است حداقل پذیرفتن این مطلب، منطقی به نظر می رسد البته در این موضوع و در این مساله اما شاید در نگاه کلی حق با شما باشد و همین باشد که شما فرموده اید البته به نظر حقیر اگر در نگاهی موشکافانه به فرمایشات مرحوم حسینی الهاشمی(ره) نگریسته شود مطالبی هم که به مانند این سه مکتب جای تردید داشته باشد حتما به چشم می خورد و شما که فلسفه خوانده اید بهتر می دانید که غیر از قرآن هیچ ایسم و مکتبی کامل نیست و نمی تواند جوابگوی همه ی سوالات و پرسش ها و مطالب باشد که مورد انتظار شماست.
قطعاً هیچ مکتب فلسفی کامل نیست و نمیتواند باشد زیرا انسان رشد دارد و فردایش قطعاً از امروز بیشتر میفهمد پس هر آنچه که امروز بگوید کامل نیست و نقص دارد درست همین نکته است که ایجاب مینماید همیشه نسبت به مکاتب فلسفی قدیمی با تردید نگاه کنیم و تلاش نماییم آنها را ارتقاء بخشیم
ولی با فرمایش شما موافق هستم که این مسأله حل شده است هر انسانی علم دارد به وجود خودش و میداند که «هست» بدون تردید و هدف ما از نقد شبهه مغز در خمره هم همین بود که نشان دهیم این شبهه نمیتواند علم انسان به خودش را نفی کند به شک تبدیل نماید
[ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
|