سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

کسی که اندیشه اش را به کار اندازد، به پاسخ خود می رسد . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نسبت عقل و دین 29 + دوشنبه 94 اردیبهشت 14 - 7:0 صبح

مطلبی که فرمودید کاملا معقول و منطقی بود.
حقیر به دلیل پرسش و پاسخ های بسیار نتوانستم از فرمایشات شما ارتباطی منسجم برقرار کنم و این به دلیل وقفه هایی‌ست که مابین پاسخ های شما و سوالات ایجاد شده بوجود آمد.
من فرمایشات شما را کپی کرده ام و انتقال می دهم اگر شما فقط بالای آن شماره گذاری نمایید که این ارتباط از کجا شروع شود و به کجا ختم شود متشکر خواهم شد.
و2سوال که باقی مانده اینکه:
1-وقتی گفته می‌شود «شیء بماهو شیء» یا «موجود بماهو موجود» کلمه ی «بماهو» چه معنی می‌دهد.
2-در یکی از گفتارها فرموده اید:
 یک اشکال دیگر می‌ماند
که ممکن است طراح شبهه «مغز در خمره»
پس از دیدن جواب ما
بخواهد طرح نماید
که فعلاً طرح نمی‌کنم
اگر به نظر شما رسید به آن هم می‌پردازیم
که خواستم تقاضا کنم این را هم لطف کنید توضیح فرمایید که اگر برای کسی جای سوال باقی ماند و به این سوال که شما فرموده اید رسید جواب داده شده باشد که دلایل و براهین برای رد نظریه ی «مغز درون خمره» کامل باشد و به همه ی سوال ها جواب داده باشد.

شما وقتی به یک توپ نگاه می‌کنید
یک توپ فوتبال
آن را گرد می‌بینید
سفید با طرح‌های سیاه
برش‌هایی در سطح آن که دوخته شده است
اندازه آن را مشاهده می‌کنید که مثلاً 30 سانتی‌متر قطر دارد
سفتی و نرمی
میزان بادی که داخل آن هست
فشار هوای درون آن
جرمی که دارد
چگالی و نسبت جرم به حجم

ولی این همه آن‌چیزی که در توپ می‌شود دید نیست
این توپ «فوتبال» است
یک تاریخچه‌ای دارد
پیدایش آن
تکاملی که داشته تا به این نقطه رسیده است
در هر جام جهانی تغییراتی در طرح‌های روی آن
و حتی رنگ‌ها پدید آمده است

بازار چه؟!
اگر شما در فکر صادرات و واردات باشید
مظنّه توپی که برند آن نایک باشد الآن در بازار چقدر است؟
ساخت چین باشد چطور؟!

اصلاً به سراغ تولید برویم
آیا خط تولید توپ فوتبال بزنیم؟
در خط تولید آن چه ادوات و دستگاه‌هایی نیاز است؟
با چند نفر نیروی انسانی می‌شود کارخانه توپ فوتبال را سرپا نگه داشت؟

این‌ها فقط بخشی از عوارض موضوع است
موضوعی که با عنوان «توپ فوتبال» به آن اشاره شده است
اکنون وقتی یک فیلسوف می‌خواهد درباره بخشی از این عوارض سخن بگوید
از عبارت «بماهو» استفاده می‌نماید
مثلاً می‌گوید: «توپ بماهو یک محصول تجاری»
یا «توپ بماهو یک اثر تاریخی»
«توپ بماهو یک جسم دارای ابعاد سه‌گانه»
عبارت «بماهو» کمک می‌کند که یک «حیثیت» از شیء را مورد توجه قرار دهیم

اما فلاسفه گاهی می‌گویند: «X بماهو X»
در این حالت دیگر به عوارض X کاری ندارند
در حقیقت دارند ما را به «ذات» آن ارجاع می‌دهند
یعنی نه توجه کنیم به اندازه آن
نه توجه کنیم به رنگ آن
نه کاری داشته باشیم با روند تولید و پیدایش آن
اصلاً چکار دارید به تاریخ آن
در این حالت تنها دارند «ذات» آن را موضوع گفتگو قرار می‌دهند

این یک عبارت عربی‌ست:
بماهو = بـ + ما + هو
«X به عنوان چیزی که X است»

آن اشکالی که طراح شبهه مغز در خمره می‌تواند طرح نماید
پس از این‌که پاسخ ما را شنید
چنین صورتی دارد
وقتی ما اثبات می‌کنیم که «من» ضرورتاً نمی‌توانم «مغز در خمره» باشم
او کلام خود را عوض می‌کند
می‌گوید:
من از ابتدا هم منظورم این نبود که تو حتماً مغز در خمره باشی که!
من غرضم این بود که بگویم:
احتمال دارد تو یک خیال باشی، یک توهّم باشی، ممکن است تو در دنیایی مجازی باشی!
حالا با این تعبیر گفتم
و تو تعبیر مرا اشکال کردی
باشه قبول
تو اثبات کردی که «خودت» نمی‌توانی آن «مغز» باشی که من گفتم
ولی این را قبول کردی
که ممکن است «خودت» در دنیایی مجازی باشی
یک تصوّر باشی
که به یک مغز در خمره‌ای در یک جای این عالم
تزریق شده است
در حالی که خودت نمی‌دانی

یعنی چه؟!
یعنی ما اشکال کردیم که یک موجود نمی‌تواند در دو لایه از جهان باشد
اگر دو جهان تودرتو داشته باشیم
که یکی بالنسبه دیگری مجاز به حساب آید
مانند صفحه مانیتور
که ما هر چه در آن می‌بینیم مجازی است به نسبت دنیایی که در آن قرار داریم
ما اشکال کردیم
و گفتیم که یک موجود نمی‌تواند در هر دو باشد
یا در این جهان است و در آن یکی نیست
مانند نوری که از مانیتور ساطع می‌شود
مانند کلیدهایی که اکنون زیر انگشتان من فشرده می‌گردند
یا در آن جهان است
مانند مکان‌نما
مانند همین مرورگر کروم که در برابر من قرار دارد
مرورگر که قطعاً در جهان داخل رایانه «هست»
ولی در بیرون آن چطور؟
چیزی که در آن جهان باشد در این جهان نیست!

ما این را اثبات کردیم
اما این‌که ما یک چیزی یا شیئی شبیه «کروم» نیستیم چه؟!
آیا می‌توانیم ثابت کنیم که ما در یک رایانه قرار نداریم؟!
البته که «مغز در خمره» نیستیم
زیرا مرورگر کروم هرگز نمی‌تواند CPU باشد یا RAM
در حالی که در آن‌ها قرار گرفته است
اما...
ما شاید تصوّری باشیم که در یک دستگاهی قرار داشته باشد
ما شاید تزریق شده باشیم به یک مغزی در یک خمره‌ای
بله
آن مغز،‌ ما نیستیم
ولی آن مغز می‌تواند یک فرد دیگر باشد
یک موجود دیگر
مثلاً مشیّت باری تعالی باشد
یا مثلاً عقل اول به تعبیر ارسطو
یا افلاکی که قدمای از فلاسفه بدان معتقد بودند
آن «ظرف» آیا وجود دارد؟!

طراح شبهه «مغز در خمره» می‌تواند صورت مسأله را تغییر دهد
و بگوید من منظورم «این‌همانی» شما با آن مغز نبود
من فقط می‌خواستم احتمال «مجازی» بودن شما را طرح کنم
که اتفاقاً کردم
و شما هم پذیرفتید که شاید «تصویر» باشید
«خیال» باشید
و البته مگر عرفا چیزی غیر از همین می‌گویند
وقتی مخلوقات را به «موج روی آب» تعبیر می‌کنند
در حالی که واجب‌الوجود خود آب است
مگر نظریه «وحدت وجود» چیزی غیر از همین است؟!
مگر «عین‌الربط» بودن معلول به علّت همین معنا را ندارد
که معلول چیزی نیست جز یک «ربط» به علّتش
و وجودی مستقل از علّت نمی‌تواند داشته باشد
مگر معنای «واجد بودن علّت تمام کمالات معلول را» غیر از این است؟
یکی از کمالات معلول هم «وجود»‌ اوست
همان «وجود جوهری»!

خلاصه به نظر می‌رسد در این نقطه
طراح شبهه مغز در خمره
به شدّت به سطح نظریات عرفانی نزدیک می‌شود
و البته به حکمت متعالیه نیز
و ما باید پاسخ‌های دیگری را به وی بدهیم
پاسخ‌هایی که برای حکمت متعالیه و عرفان نظری مهیا داریم
این‌جا دیگر استدلالی که ما کردیم کفایت نمی‌نماید

البته فارغ از این اشکال
یک اشکال دیگر هم طراح شبهه می‌تواند بگیرد
که از باب نپذیرفتن بداهت «امتناع اجتماع نقیضین» است
اگر آن را نپذیرد، استدلال ما غیرقابل پذیرش می‌گردد
زیرا براهین منطق صوری مبتنی بر این اصل بدیهی هستند
و ما بر اساس منطق صوری برهان خلف‌مان را اقامه کرده بودیم!

اگر مخاطب نپذیرد اصل تناقض را در منطق
ناگزیر خواهیم بود از یک مبنای فلسفی دیگر برهان اقامه کنیم
استاد حسینی (ره) با مبتنی کردن احکام عقل نظری بر احکام عقل عملی
و نوعی فعل انسانی دانستن ِ تفکّر
توانسته است براهین عینی را مبنای احتجاج قرار دهد
آن روش استدلال، مسیر دیگری دارد
و متفاوت از براهین منطق صوری‌ست

و اما سیر مطالب
خلاصه‌وار اشاره می‌شود:
1. اشکال: تو نمی‌توانی اثبات کنی مغز درون خمره نیستی! پس شاید باشی.
2. من یا مغز درون خمره هستم یا همین چیزی که الآن حس می‌کنم!
3. نمی‌توانم هم مغز درون خمره باشم و هم همین چیزی که الآن از خود درک می‌کنم.
4. زیرا: جهانی که مغز درون خمره درون آن قرار دارد با جهانی که تصوّرات در آن هستند متفاوت است.
5. نمی‌توان ادعا کرد که تصوّرات تزریق شده به مغز درون خمره همان سنخ وجودی را دارند که خود مغز در خمره دارد.
6. اگر چنین ادعایی را کسی بکند که اصلاً اشکالی مطرح نیست، زیرا بر فرض که ما تصوّر تزریق شده باشیم، باز هم وجودمان کاملاً حقیقی‌ست!
7. حالا که این دو جهان هم‌سنخ نیستند، پس عضو هر کدام لزوماً عضو دیگری نیست.
8. حالا کافی‌ست اثبات کنم که من همین چیزی هستم که از خودم تصوّر دارم، آن‌گاه نمی‌توانم مغز در خمره باشم. زیرا وجود در هر دو جهان را منع کردیم.
9. من «من» را از کجا آورده‌ام؟ از «نفس». نفس را هم از حالات شناختم. حالاتم هم که همه همین‌هایی‌ست که تو به آن اشکال کردی که شاید تزریقی باشند و نه حقیقی.
10. من از این حالاتی که دارم به نفس پی بردم و از نفس، مفهوم «من» را اخذ کردم.
11. هر مفهومی بر آن‌چه از آن انتزاع شده صدق می‌کند.
12. پس «من» صدق می‌کند بر نفسی که از خودم تصوّر دارم.
13. پس «من» قطعاً عضوی از جهان دوم است، همان جهانی که تو محتمل می‌دانی که شاید تزریقی باشد و غیرواقعی.
14. پس «من» نمی‌تواند خودش همان مغز در خمره باشد که تصوّرات به او تزریق شده باشند، به دلیل عدم امکان وجود در هر دو جهان تودرتو.
15. در نتیجه «من» هم‌سنخ است از نظر وجود با همین نفسی که دارد و همین حالاتی که برای او حاصل می‌شود. یعنی همه آن‌چه من درک می‌کنم بالنسبه «من» واقعی هستند. حتی اگر بالنسبه یک فرد دیگر (مثلاً یک مغزی در یک خمره‌ای) مجازی محسوب شوند!

آیا این ترتیب در استدلال پذیرفتنی‌ست؟
روند تمام پاسخ‌های بنده در این مسیر بود
که چنین استدلالی را تبیین نماید

موفق باشید

[ادامه دارذ...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
<< مطلب بعدی: فلسفه حجاب
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

یکشنبه 103 آذر 4

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
نسبت عقل و دین 29 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X