عملکردها همان است، غذا خوردن همان غذا خوردن است، برای تأمین نیازهای طبیعی روحی و روانی و جسمی بشر. اما شکل آن تغییر کرده. قبلاً سفره بزرگی پهن میکرد، مادر، غذاهایی که برای پختن هر کدام ساعتها زمان رفته است. مخلفات زیادی، هر روز به همین منوال، تعداد بسیاری دور سفره مینشستند. هر روز عروسها و دامادها، خانهها مشترک، وعدههای غذایی به اشتراک.
امروز اما در مسیر خانه به مدرسه، به محل کار، در راه داخل مغازه کوچکی میشود. نمینشیند که فرصت نیست. همه مواد مورد نیاز جسم او را در یک بقچه کوچک پیچاندهاند؛ ساندویچ! با چند گاز تمام است. مشکل گیر کردن لقمههای این بقچه خشک در گلو را با مایعی گازدار حل میکنند؛ نوشابهنام! به چند دقیقه نمیکشد که از مغازه خارج شده و به مسیر حرکت خود ادامه میدهد.
دو مصداق از یک عملکرد در اختیار داریم. بُعد سوّم نیز نیازهاییست که این عملکرد برای وصول به آنها و تحصیل لذّت حاصل از تأمینشان رخ نموده. این سه بعد در کنار هم ما را به «آسیبشناسی» میرساند، چیزی که «مسبّبات تغییر مصداق» مینامیم. ما متوجه جابهجایی در اولویتهای نیازهای بشر میشویم. اهمیت نیازها که تغییر کرده است، مصداق عملکردها را نیز تحت یک نظام از نیازها دگرگون مینماید.
مصادیق عملکردها در گذشته، مصادیق عملکردهای فعلی، اضافه شود به نسبتی که عملکردها با نیازها دارند، سه بُعدی را تشکیل میدهند که میتوان سبک زندگی را با آن ارزیابی کرد. اینکه چرا و به چه دلیل عملکردها تغییر کردهاند، مبتنی بر چه تغییراتی که در اولویت نیازها پدید آمده است. برچسبهای مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
|