وقتی موضوع سبک زندگی «انسان» است، باید انسانشناسی مبنای شناخت موضوع قرار گیرد و طبیعیست هر تغییری در نگاه ما به انسان، نگاه به موضوع را عوض نموده و قطعاً راهکارها و نتایج را دگرگون میسازد.
در این نوشته نمیتوانیم به مباحث انسانشناسی بپردازیم. مبنای انسانشناسی خود را کلیاتی در نظر میگیریم که مورد اتفاق مؤمنین است و به مقداری که مورد نیاز است. نه بر انسانشناسی اومانیستی اتکا مینماییم و نه رویکردهای عرفانی مبتنی بر ریاضت نفسانی را مبنای شناخت انسان قرار میدهیم.
منظور ما از انسان همین پیکره مرکّب از روح و جسم انسانیست که برای آزمون به دنیا آمده و به هدف ساختن آخرت عمل مینماید. هدفش دستیابی به مراحل کمال از طریق ترک معاصی و اتیان واجبات است و از تمام نعمتهای الهی در دنیا میتواند به نحو مجاز، آنگونه که تشریع شده، بهرهمند شود. همین مقدار از چیستی انسان را که فقهای عظام شیعه در طول قرنها پاسدار تکلیف آن بودهاند میپذیریم.
این انسان چگونه عمل میکند؟! آیا انگیزه مقدّم است یا اختیار؟ علم و آگاهی او را به جبر میکشد، یا اراده وی همواره فائق بوده و به فعل منجر میگردد؟ بحث جبر و اختیار را نیز مفروغعنه گرفته و طبق آنچه به ما رسیده، از روایات و کلام معصومین(ع)، انسان را موجودی مختار میدانیم که در حوزه و قلمرو اختیار و تصرّف خود میتواند اراده نماید و عمل کند. برچسبهای مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
|