دوستان متعرضم میشوند... ارتباطم کم شده است حق دارند نه این که راهها دور باشد این بهانه کپتالیهاست (تهرانیها) اینجا راهها چندان دور نیست البته ترافیک هم به اندازه و مقدار تهران نیست ولی... مشکل چیز دیگری است مشکل مشغولیت اندیشههاست مشکل حتی فشار کاری هم نیست ما برای دیدار رفقا وقت داریم ولی... اندیشهمان فرصت ملاقات رفقا را ندارد مشغولیت انقطاع میآورد و در مورد من این مشغولیت مرا بالکل از رفقا و دوستان و کلاسمیتها دور ساختهاست فرصت اندیشیدن... اندیشیدن حول محور «تمدن اسلامی» حول محور «اقتصاد اسلامی» حول محور «مدیریت استانی» حول محور «برنامه پنجم توسعه» و بسیاری موضوعات دیگر که چندی است پیوسته درگیرشان هستم توان و فرصت اندیشیدین در حوزه ارتباط با دوستان و آشنایان و کمابیش اقوام و فامیل (که صدایشان بسی بلند درآمده است، اندکی گوشخراش :) چه کنم؟!
دوستان مصرّ که تو صاحب اولاد شدهای و ما بیخبر میخواهند سیدهمریم مرا ببینند...
تصویری از او میگذارم منقّش به توضیحی و التماس دعا در این لیالی ارزشمند قدر
سیده مریم چونان پدر سخت گرفتار اندیشه و تفکر است
و چونان مادر محجوب و پاکدامن
هنگامی که غرق تفکر است، دیدنی است
و آن هنگام که در اندیشه پاسخ به خواب میرود، رؤیایی...
به پرسشهایش بسیار میاندیشد
و چون پاسخ نمییابد، دست به دامان پدر میشود، به جستجوی راه حلی
پاسخ پدر او را به شگفتی وامیدارد: «آیا چنین است، پس واویلا!»
و لذت دستیابی به پاسخ، تمام وجود او را غرق سرور مینماید، چونان که میتوان در چهرهاش دید!
و این «سیده مریم موشّح» است که خداوند چند صباحی (ندانم که چند) سرپرستی و کفالت او را به این بندهاش سپرده است، بادا که ادای تکلیف در حق او، سپری باشد برای آتش جهنم!
خدانگهدار رفقا برچسبهای مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
|