اولین مشکلی که پذیرش مبنای صدر را برایم دشوار کرد دو مبنایی شدن «وجود» در آن بود یعنی تحقق «ممکن» و ایجاد شدنش بر اساس دو شیوه تصویر شد این اشکالی است که آسیدمنیرالدین همیشه به مبناهای مخالف خود داشت هر جا که اندیشهای را مییافت برای نقد کردن تمامی روشهای حل مسأله در آن اندیشه را مبتنی بر مبنای همان روش ترسیم میکرد و اگر جایی از مبنا عدول شده بود یا مبنایی جدید تأسیس شده اشکال میکرد: اینجا دو مبنایی شده و دو پایگاه دارد! زیرا معتقد بود هر دستگاه علمی ضرورتاً باید یک پایگاه علمی داشته باشد یک پایگاه روشی یک پایگاه فلسفی یک پایگاه در تمامی ادراکاتش و هنگامی که تصویر میکند واقعیت را
اینجا صدر برای تحقق وجود دو پایگاه ترسیم کرده است گویا پارهای موجودات به واسطه «علیّت» موجود شدهاند و پارهای دیگر به واسطه «اراده و اختیار»!
اصالت ماهیت که از ابتدا رابطه علیّت را تأسیس کرده بود خودش یک مبنا برای ایجاد داشت برای خروج از تساوی طرفین عدم و وجود همیشه ممکن بالذات را به واجب بالغیر متصل میکرد
اصالت وجود هم اگر چه امکان بالذات را به فقر وجودی تعریف کرد تا بتواند «ممکن» را معنا کند چون به ماهیتی فارغ از وجود معتقد نبود تا ممکن در حدّ آن صدق نماید لذا موجود را به به دو قسم کرد و باز هم ایجاد را بر یک پایه تفسیر نمود رابطه علیّتی که موجودات را بر هم مقدّم میکرد البته به تقدّم رتبی که تقدّم زمانی را اصلاً قبول نداشت!
اما مبنای صدر ناگهان به دو بخش تقسیم میشود؛ بعضی موجودات از رابطه علیّت میآیند و بعضی از سلطنت!
اشکال دیگر «ضرورت درون سلطنت» است آیا سلطنت درون خود ضرورت ندارد؟ تصوّر نمایید که امری را اراده کردهاید اگر واقعیت از اراده شما تخلّف کند معنایش این است که شما «سلطنت» نداشتهاید اصلاً به آن واقع خاصّ پس: اگر من سلطنت دارم چون اختیار دارم اگر فعلی را انجام دهم صدور آن فعل باید حتمی و ضروری باشد یعنی فعل نباید از اراده فاعلی که اختیار کرده و سلطنت هم داشته تخطّی نماید! پس باز هم: الشیء ما لم یجب لم یوجد! فقط نحوه و منشأ این وجوب تغییر کرده قبلاً با رابطه علیّت وجوب حاصل میشده و اکنون از سلطنتی که من دارم این وجوب فراهم گردیده!
اما اگر بگوییم: نه! اصلاً سلطنت متفاوت از وجوب است آنگونه که آسیدمحمدباقر میگوید آنگاه این شبهه مطرح میشود که آیا فعل میتواند از اراده تخطّی کند؟ بله، البته که میتواند ولی وقتی تخطّی کرد نشان از این دارد که سلطنت بر آن فعل نداشتهایم اما بر فرض سلطنت چه؟ آیا باز هم صدور فعل ضروریست؟
[این بحث ادامه دارد] برچسبهای مرتبط با این نوشته: آقامنیر 117 -
|