سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خرد، ریشه دانش و انگیزه فهم آن است . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - فقه هوش مصنوعی - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - فهرست فصوص و فتوحات - ما چند روح داریم؟ - 
سفرنامه خاورمیانه اسلامی - بخش دوازدهم + سه شنبه 85 مهر 4 - 10:30 عصر

ایرانی‏ها یا بهتر بگویم اصفهانی‏ها این هتل را اجاره کرده‏اند. وقتی دیدیم همه هتل‏ها پر است و به خاطر نیمه شعبان جا ندارند، یک ایرانی که مغازه ساعت فروشی داشت ما را راهنمایی کرد. برای کسی که تمام هتل را اجاره کرده و اتاق خالی زیاد دارد می‏صرفد که یکی را اجاره دهد و پولش را بگیرد. ولی بیشتر برای خدا این کار را کرد.

دیروز صبح از ارومیه راه افتادیم. خیلی خسته‏ام. چهار روز راه رفته‏ایم تا به دمشق یا به قول اهالی سوریه به شام رسیدیم. با تاکسی تا شهر سِرو رفتیم، مرز ترکیه. به طور عادی همه زائرین سوریه از مرز بازرگان وارد ترکیه می‏شوند. ولی من نقشه را خواندم و برای کم شدن مسافت و هزینه، این مسیر را پیشنهاد کردم.

در مرز ترکیه کار آسان بود. غیر از نگرانی‏هایی که دوستان داشتند از کم تردد بودن مسیر و احتمال پیدا نشدن تاکسی مشکل خاصی نداشتیم. پس از پرداخت عوارض خروج از کشور و مبلغی کمک اجباری به شهرداری محل وارد ترکیه شدیم. یک تاکسی پیدا کردیم که ما را تا نزدیک‏ترین روستای ترکیه می‏رساند. دو تن از اهالی ارومیه که دانشجوی دندانپزشکی در ترکیه بودند با ما همسفر شدند. البته همگی به شهر وان می‏رفتند.

وان مهم‏ترین گذرگاه ترکیه در این منطقه است. از آن روستا با کمک اهالی سوار تاکسی شدیم به قصد نُصَیبین که مرز سوریه بود. قصد اقامت در ترکیه نداشتیم. تاکسی یک هایز بود 21 نفره که در طول مسیر تا 25 نفر هم مسافر سوار و پیاده می‏کرد. همه جور مسافری با ما همسفر شد. انواع و اقسام زن‏ها و مردهای روستایی. حتی یک گوسفند سیاه هم در راه سوار شد که وقتی ناله می‏زد، صدایش به انسان شبیه‏تر بود تا حیوان! اولین ناله را که زد گمان کردم پیرزنی سال‏خورده است، وقتی برگشتم گوسفند بودنش را پی بردم و برایم عجیب بود. لحظه‏ای تردید کردم نکند مسخ شده انسانی باشد، به خاطر گناه. چه این که صاحب آن هم ملایی شافعی مذهب بود و کُرد!

9 ساعت در راه بودیم و چه جاده دشواری. تمام جاده کوهستانی و پر پیچ و خم بود، مانند جاده چالوس. با پستی و بلندی‏ها و دره‏های بسیار عمیق. ولی در همین جاده  عجیب و خطرناک راننده جوان ما گاهی تا 120 هم می‏رفت!

به سِذِر که رسید گفت بقیه را نمی‏روم و ما را به راننده دیگری سپرد که مسیرش نُصَیبین بود. با آن‏که ترکی نمی‏دانستم، ولی دست و پا شکسته می‏توانستم با بعضی صحبت کنم. شب هنگام رسیدیم و گفتند که مرز بسته است و صبح باز می‏شود. هتل‏های ترکیه خیلی گران بود. ما در شهر نُصَیبین بودیم که به روستا یا شهرستان بیشتر می‏مانست تا شهر! راننده مسجدی را نشانمان داد که می‏توانستیم شب را در آن بخوابیم.

در این مسجد چه گذشت؟! امام مسجد که بود؟! نقشبندیه چه فرقه‏ای است؟! باقی داستان سفر را در قسمت بعد بخوانید!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سفر 33 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

سه شنبه 102 اسفند 29

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سفرنامه خاورمیانه اسلامی - بخش دوازدهم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

X