وقتی قاضی نصیحت میکند :) این از آن شاهکارهایی بود که دیدم در تمام دوران فعالیتهای حقوقی این حکم را آورده بود:
در شگفت بود پرسید: آیا چنین رویهای در دادگاه هست که در متن رأی نصیحت نمایند؟!
عرض کردم: نه برادر! این رویه معمول نیست ولی نکاتی هست در دادگاه شما که قابل توجه است اولین نکته جالب در دادگاه حضانت فرزند روشن شدن نادرستی زوجه بود قاضی عبارت جالبی به کار برد: «من بهترین و سابقهدارترین قاضی این مجتمع هستم مشکلات زیادی بین زوجین دیدهام ولی شما هیچ مشکلی ندارید، بیدلیل به اینجا کشیدهاید!» میگفت: بنده خدا، قاضی، واقعاً به شگفت آمده بود از اینکه زوجه به چه دلیلی خانه زوج را ترک کرده است که یکسال است فرزندان را نزد زوج گذاشته بیهیچ دلیلی! قاضی از زوج خواست زوجه را به اشتباهاتش ببخشد تا باز گردد و مطلب تمام شود «به خاطرش آوردم دادگاه یک ماه پیش را» قاضی در دادگاه قبلی نیز نصیحت کرده بود طرفین را گفت: «همینجا به قرآن قسم بخورید تا گذشته را فراموش کنید و الآن به زندگی باز گردید» زوج همان لحظه پذیرفت و آماده قسم شد قاضی رو به زوجه کرد «من باید با مشاورینم در میان بگذارم» عین عبارتی است که زوجه گفته است و از دادگاه خارج شدهاند «البته الآن منکر هستند» عجیب است به این راحتی انکار...
قاضی ماجرای گذشته را به یاد آورد «اکنون چه؟ میبخشی که بازگردد؟» - تو چه گفتی برادر؟ میگوید به قاضی گفته است از هفت هشت ماه پیش همیشه همین یک شرط را داشتهام: «زوجه به مقداری دروغ در دادگاه گفته است که نوشتهاش سه صفحه بالغ شده و دو صفحه هم دستنوشته دروغ دارد و آن استشهادیه 16 نفر که اقوامشان به دروغ امضاء کردهاند کتباً بنویسد که آنچه نسبت به شوهر داده در دادگاه کذب است و برگردد!» قاضی نوشت و از زوجه خواست که امضاء کند زوجه اما با اینکه تلویحاً پذیرفته بود دروغگویی را حاضر به امضاء نشد و گفت: «فقط بنویسید: قبول دارم که شکایت کردنم به دادگاه اشتباه بود، تا امضاء کنم!»
- حالا چرا اینقدر اصرار داری به نوشتن؟ داورشان راست میگوید که نوشته هیچ تضمینی نمیدهد «توانایی اقرار به نادرستی را ملاک گرفتهام» میگوید قادر نیست با یک فرد نارسیست زندگی کند چون به اندازه کافی مازوخیست نیست! میگوید باید احراز کند که زوجه سلامت روحی خود را بازیافته است و بیماری شخصیتی از او دور شده و شاخص آن همین اقرار به خطا و نادرستی است! گفتم: مگر نگفته بودمت که بیماری شخصیتی درمان ندارد؟! به نقل آن استاد روانشناسی؟!
این شده که قاضی در رأی صادره به شگفتی گرفتار عجایبی در کار انداخته «فقط یک اعتراض به قاضی دارم» - چه؟ او که میداند فرزندان پیش زوج بودهاند یکسال چرا نوشته است: «اکنون در اختیار خواهان میباشد» انصاف این بود که بنویسد: «اکنون به حکم دادگاه در اختیار خواهان قرار گرفته است» سه هفته قبل از دادگاه زوجه با دستور موقت همین قاضی مأمور آورد و بچهها را گرفت! «این را از قاضی نمیبخشم» عرض کردم برادر اگر آن دستور موقت نبود و بچهها نزد تو بودند کار بر قاضی دشوار میشد و صلاحیت مادری زیرسؤال میرفت و آن دستور موقت آتش تهیه این حکم حضانت بود ضرورت داشتن وکیل به همین نکتهها بر میگردد، آنها وکیل دارند!
اما در خصوص فتح مکه: «قَالَ أَبَانٌ وَ حَدَّثَنِی عِیسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّیٌّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَال: ...قَدْ عَهِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْمُسْلِمِینَ أَنْ لَا یَقْتُلُوا بِمَکَّةَ إِلَّا مَنْ قَاتَلَهُمْ سِوَى نَفَرٍ کَانُوا یُؤْذُونَ النَّبِیَّ ص مِنْهُمْ مِقْیَسُ بْنُ صُبَابَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعْدِ بْنِ أَبِی سَرْحٍ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ خَطَلٍ وَ قینتین [قَیْنَتَانِ] کَانَتَا تُغَنِّیَانِ بِهِجَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ اقْتُلُوهُمْ وَ إِنْ وَجَدْتُمُوهُمْ مُتَعَلِّقِینَ بِأَسْتَارِ الْکَعْبَة...» (بحارالأنوار، ج21، ص131 - کشفالغمة، ج1، ص218 - کشفالیقین، ص142 - المناقب، ج1، ص208) رسول خدا(ص) گفته شده ده نفر را نبخشیدند، چرا؟ این را قاضی باید پاسخ گوید! برچسبهای مرتبط با این نوشته:
|