سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

زبان خردمند در پس دل اوست ، و دل نادان پس زبان او . [ و این از معنیهاى شگفت و شریف است و مقصود امام ( ع ) این است که : خردمند زبان خود را رها نکند تا که با دل خویش مشورت کند و با اندیشه خود رأى زند ، و نادان را آنچه بر زبان آید و گفته‏اى که بدان دهان گشاید ، بر اندیشیدن و رأى درست را بیرون کشیدن سبقت گیرد . پس چنان است که گویى زبان خردمند پیرو دل اوست و دل نادان پیرو زبان او . ] [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
و اما کانون + شنبه 97 شهریور 10 - 5:42 عصر

یک سوال
به نظرشما
کانون پرورش فکری کودک ونوجوان
چطور میتونه موفق تر عمل کنه
...
به عنوان یک والد انتظاراتتون از چنین مرکزی چی میتونه باشه؟


و اما کانون

اگر هدف پرورش فکر است
که هست
برای هر سنی متفاوت
نمی‌شود که یکسان
گروه‌های سنی پنجگانه
حداقل پنج مرحله
هر کدام شیوه خودش را می‌خواهد
متناسب با نیاز
نیازها مگر یکسان‌اند
تا روش‌ها یکسان

گروه الف که هنوز سواد نیاموخته
مدرسه نرفته
کودک محسوب شود
پیش از آن هم هست
به این ترتیب شاید:
نوزاد
کودک
نوآموز
نوجوان
جوان

نوزاد را منزل بر عهده گرفته
بدو تولّد تا دو سال
مدتی که شیر می‌خورد
البته نه شیر گاو
حتی اگر همراه با غذای کمکی
بعد از شش‌ماه
خانواده مسئول است
نیازها را تأمین
مادر پرورش می‌دهد
این خارج از برنامه کانون

از دوسالگی اگر به مهد برود
برنامه، عمومی می‌شود
نیازها ارتقا یافته
از «تأمین»
به «امنیت»

این را دیگر کودک بنامیم
تا کنون غذایش تأمین بوده
اکنون حس متفاوتی پیدا کرده
مالکیت در او قوّت گرفته
و مالکیت
یعنی نیاز به امنیّت
انسان چرا دنبال ملکیّت است
مال ِ خود کردن
از کودکی
چون «می‌ترسد»
از نداشتن؟
نه
از تأمین نشدن

در نوزادی
ترس از نداشتن نیست
فهمی از آن نیست
بخواهد هست
در لحظه
وقتی هشیاری افزایش می‌یابد
آینده‌نگری پیش می‌آید:
اگر چه الآن هست، ولی یکساعت بعد چه؟
نگرانی حادث می‌شود
و ملکیّت
مالکیّت
داشتن
مال ِ خود کردن
اسم گذاشتن روی اشیا
بشقاب ِ من
به خود متّصف کردن
برای آینده معنا پیدا می‌کند:
کودکم تو که الآن بازی نمی‌کنی،‌ چرا اسباب‌بازی‌ات را به دوستت نمی‌دهی؟
نمی‌دهد!
زیرا برای یکساعت و دوساعت بعدش می‌خواهد
او
امنیّت می‌خواهد
نیاز تغییر کرده
برنامه کانون هم
برای این گروه سنی

کودک نیاز به امنیت غذایی دارد
سیر هم که بشود
پرتقال بعدی را قایم می‌کند
مخفی
برای فردا
می‌خواهد مطمئن شود که فردا «تأمین» خواهد شد
اگر برای نوزاد «اکنون» مهم است
برای کودک «آینده نزدیک»
این طبیعت این سن است

روح او نیاز به امنیّت دارد
جسم او نیاز به امنیّت دارد
ذهن او نیاز به امنیّت دارد

او نیاز به اعتبار اجتماعی دارد
مقبولیّت
پذیرش از طرف دیگران
به همین خاطر است که مثل آن‌ها رفتار می‌کند
تا دوستش داشته باشند
تقلید می‌کند
شیرین‌زبانی
ادا
اگر بخندند
خنده اطرافیان نشانه پذیرش است
تأییدی برای پذیرفته شده
اعتبار اجتماعی
برای چه؟
تا فردا غذا داشته باشد
تا فردا خانه داشته باشد
جای خواب
نیاز جسمش
اسباب‌بازی و وسایل تفریح
هر آن‌چه که می‌خواهد

قدرت بر حل مسأله
نیازی ذهنی
این‌که بتواند مشکلاتش را حل کند
مستقل
امنیت برای شکایت
اگر حقش ضایع شد
جایی حامی حقوقش باشد
قضاوتی عادلانه
بدون تبعیض
او می‌خواهد دوست داشته شود
نیاز روح است

امنیت مورد نظر کودک بُرد کوتاهی دارد
او برای سال بعد نمی‌خواهد
برای یکساعت بعد
شاید روز بعد
نه شاید بیشتر

برنامه کانون در این گروه سنی
باید معطوف به ایجاد امنیت باشد:
مادر تو همیشه هست
همیشه مراقب توست
همیشه تو را غذا می‌دهد
همیشه سلامت تو را حفظ می‌کند
همیشه می‌توانی آن‌چه نیاز داری داشته باشی


اگر خمیر ِ بازی دستش هست
باید از او گرفت
و دوباره به او بازگرداند
یک بازی کودکانه
مربّی آغاز می‌کند:
اینو بگیر
حالا بده
دوباره بگیر
دوباره بده

همین بازی «بده و بگیر» امنیت را آموزش می‌دهد
این بار از پشت خود رد می‌کند
تا لحظه‌ای نبیند
دوباره می‌بیند
وقتی از پشت مربّی رد شد
و مربّی به او پس می‌دهد
اسباب‌بازی‌اش را
یا خوراکی
یاد می‌گیرد
که چیزی نابود نمی‌شود
اگر برود
دوباره برمی‌گردد
اول شاید اشکش در آید
ولی پس از چند بار
دیگر گریه نمی‌کند
پدر از خانه خارج می‌شود
گریه می‌کند
ولی دوباره باز می‌گردد
این را می‌آموزد:
پدر تو همیشه باز خواهد گشت
این را باید بیاموزد
او تو را تنها نمی‌گذارد
هیچ‌وقت


گروه سنی الف نیاز به آموزش امنیت دارد
با نمایش
با شعر
با قصه
در حین بازی
تمام توجه مربّی باید به این مطلب باشد
اگر وسیله‌ای را در کمدی گذاشت
در کانون
باید مطمئن شود که روز بعد هم هست
یقین کند که کسی بر نمی‌دارد
این‌جا عدالت معنا پیدا می‌کند
مربّیان باید حافظان عدالت باشند
وسایل هر شخصی را برایش حفظ کنند
هر کودکی را

این یک دوره سه چهار ساله است
اگر کودک این دوره را با حسّ امنیت سپری نماید
رفتار آرامی می‌یابد
حرص در او کاهش می‌یابد
از حسد دور می‌شود
بخیل نمی‌گردد
مشارکت را می‌پذیرد
ترس از جمع را فراموش می‌کند
جامعه‌پذیر می‌گردد
زیرا اعتماد می‌کند:
من فردا هم تأمین هستم، مطمئنم!

اما این اعتقاد تا چه زمانی امتداد دارد
تا دوره بعد
گروه سنی ب
گروه سنی ب چیزهایی در مدرسه می‌آموزد
هولناک
ترسناک
وحشت بر او مستولی می‌گردد
ترس باز می‌گردد
ترسی جدید
نوعی جدید از ترس
در علوم با میکروب‌ها و آلودگی‌ها آشنا می‌شود
در اجتماعی با تصادف و جاده و خیابان:
مادر می‌میرد
پدر می‌میرد
ممکن است بمیرد

مادری که برای گروه سنّی الف همیشگی بود
امروز مردنی می‌شود
رفتنی
نماندنی
و این ترسی جدید است
و نیاز به نوع جدیدی از امنیت

از هفت سالگی باید دنبال آموزشی تازه بود
نوآموز با کودک تفاوت دارد
او چیزهایی آموخته که هضمش سخت است
برای سنّ او:
اگر مادر بمیرد دیگر تأمین نمی‌شوم
خوراک
پوشاک
سلامت و بهداشت
خواب و استراحت
مکانی برای حس لذّت آسایش
پس چه کنم؟!


کودک مضطرب می‌شود
مدرسه که می‌رود
دیگر هر وقت بخواهد خوراک ندارد
حتی دستشویی و توالت هم ندارد
معلّم حتی اگر اول دبستان و دوم را آسان بگیرد
از سوم دبستان که دیگر اجازه نمی‌دهد
هر وقت بخورد
یا هر وقت به دستشویی برود

این‌جا وظیفه مربّی تفاوت می‌یابد
برنامه کانون نیز
این‌جا سطح دوم از امنیّت پدیدار می‌گردد:
بله
مادرت می‌میرد
شاید بمیرد
امروز یا فردا
بیماری هست
تصادف هم
و بسیاری عوامل دیگر
بله
ممکن است
ولی...


اکنون نیاز به خدا دارد
مفهومی جاودان
سفت و محکم و پایدار
این‌که در این سن از خدا می‌پُرسد
حسب نیاز است
حتی اگر نپرسید
مربی باید یاد دهد:
نگران نباش
اگر مادرت هم بمیرد
خدا هست
خدا مادرت را مأمور کرد تو را تأمین کند
اگر بمیرد
خدا دیگری را مأمور می‌کند
خداوند مأمورین زیادی دارد


خدا همیشه هست
امنیت همیشگی می‌شود
وقتی نوآموز خدا را یاد می‌گیرد
خداپرستی را

خدای کودک پدر و مادر است
همین را می‌فهمد
به آینده نزدیک اکتفا می‌کرد
بس بود برایش
حالا که آینده دورتر شده
امنیت باید پایدار شود
این است که خدا مطرح می‌شود
نیاز می‌شود

برنامه کانون برای گروه سنی ب و ج خداشناسی‌ست
توحید
اما بیشتر افعالی
توحید ذاتی نمی‌خواهد
آن بخشی از خداشناسی
که به انسان مربوط است
به امنیت پایدار
باید مفهوم مرگ تشریح شود
که اگر مردن هست
پایان نیست
انسان ابدی‌ست
و ابدی می‌ماند

نوآموز و نوجوان نمی‌تواند به ماده اعتماد کند
می‌بیند که هر چه دیدنی‌ست
بوییدنی و لمس کردنی
همه رفتنی
این را درک می‌کند
پس می‌ترسد
او به چیزی فرامادی نیاز دارد
تا حسّ امنیتش باز گردد
نوع جدیدی از امنیّت
می‌توانیم آن را «امنیت جاودان» بنامیم
پایدار

دو گروه سنّی دیگر باقی می‌ماند
د و هـ
آن‌ها دیگر جوان هستند
آن‌ها با توحید افعالی آرام نمی‌گیرند
می‌خواهند خدا را بیشتر بشناسند
به سنّ بلوغ نزدیک
خداوند اختیار به آن‌ها می‌دهد
قدرتی فوق حیوانات
فوق حتی ملائک و فرشتگان
آن‌ها می‌توانند بد یا خوب باشند
فساد کنند یا اصلاح
این یک توان ویژه است
توانی که فرشتگان الهی نیز ندارند

او در همه چیز شک می‌کند
این لازمه سن بلوغ است
تردید پیدا می‌شود:
آیا این خدایی که مربّی می‌گفت واقعاً هست؟
وجود دارد یعنی؟!

حتی اگر از این سخن نگوید
به زبان نیاورد
از ترس است
و گرنه اصل تردید در بطن او رسوخ یافته
در ته ذهنش
بدون تردید رد نمی‌شود
نمی‌تواند اصلاً

خداوند فطرت انسان را چنین آفریده
ورودش به دائره موجودات مختار
با تردید در دانسته‌هاست
و این هدفی متعالی دارد
اگر چنین نمی‌بود
سنّت‌های اجتماعی باطل
همواره تکرار می‌شد
و اصلاح جامعه میسّر نمی‌گردید
هر نسل تکرار گذشته
پیشتازی نبود
پیشرفتی
باورها و اعتقادات حُقنه می‌شد
از نسلی به نسل دیگر

اما
پیدایش تردید
حتی در انگاره‌های کودکی
آن‌چه از پدر و مادر فراگرفته شده
راهی باز می‌کند
تا جوان متفاوت شود
از گذشته سنّت اولیای خود
و اگر اعتراض نمایید
که این طریق سقوط نیز می‌تواند شد
پاسخ این است:
باطل برهان ندارد
فریب است
نمی‌تواند بر نادرستی متقاعد سازد
پس اگر فریبکاری نباشد
جوانی، رشد جامعه می‌شود
هنگامی که نشده
اسباب فریبکاری ِ خواصّ اهل باطل اجازه نداده

در هر صورت
این هست
واقعیت ِ شک و تردید
در ذهن جوان

کانون برنامه دیگری دارد
باورسازی دیگر دست مربّی نیست
دیگر نمی‌شود تعلیم داد
این‌جا باید سؤال ساخت
مربّی در گروه سنّی د و هـ
فقط سؤال طرح می‌کند
ذهن جوان را بیشتر درگیر شک می‌نماید
و پس از برآوردن تمام این تردیدها
از نهان‌گاه به آشکار
از درون به بیرون
جوان که اعتراف به همه تردیدها نمود
او را هدایت می‌کند به یافتن پاسخ
به تفکر
به منابع تفکر
به کتاب‌ها و بانک‌های اطلاعات
جواب را خودش باید بیابد
این را باید به او آموزش دهد:
1. تو نباید در این تردید باقی بمانی
و گرنه آینده‌ات ویران است
2. تو باید خودت پاسخ را بیابی
و گرنه تا ابد در تردید باقی می‌ماند


جوان باید خود بجوید
جستجو کند
کنکاش نماید
تا نکند باور نمی‌کند
اگر او خود به پاسخ نرسد
همیشه پاسخ برایش مردّد باقی می‌ماند
پنجاه سالش که شد
شصت سال
شاید هفتاد و هشتاد
ناگهان به بن‌بست‌های اعتقادی می‌رسد
به این‌که هنوز شک دارد
در خدا
در نبّوت
در تمامی اصول اعتقادات

این برنامه کانون است
باید باشد
کتاب و شعر و قصه و داستان و نمایش و عروسک و بازی
همه ابزار است
ابزاری که باید متناسب با محتوا باشد
ولی محتوا
آن‌چه عرض شد
برای هر کدام از گروه‌های سنّی
تا انسانی سالم بسازد
انسانی با حسّ امنیت
انسان بدون حسّ امنیّت، گرگ است
مگر توماس هابز نبود
خودش بود که دیگران را گرگ دانست
بسیاری از فلاسفه غرب بودند
تنها
دور از امنیت
چرا خودکشی کردند؟
نیچه مثلاً
صادق هدایت

بن‌بست از کودکی آغاز می‌شود
اگر امنیت موقّت برای کودک
و امنیّت پایدار برای نوآموز
و شناخت مناشئ امنیّت برای نوجوان
و عبور از تردیدها برای جوان
اگر این مراحل طیّ نگردد
انسانی بیمار به جامعه وارد می‌گردد
انسانی که یک روز
بالاخره به بن‌بست خواهد رسید
هیتلر و چنگیز این‌طور آدم‌هایی بودند
حرص و حسد و بخل
کشتار می‌سازد و غارتگری

امید که مطلب فوق روشنگر بوده باشد
اگر چه خلاصه و موجز
به اجمال
ولی تمام ِ مطلب
امکان شرح و تفصیل هست
اما نیاز به مجال بیشتر
کتاب می‌شود و مفصّل
شاید روزی بشود
شاید به دست فردی که فرصت بیشتری داشته باشد

آن‌چه نوشتم را به صورت جدول
در این نشانی قبلاً گذاشته بودم
می‌توانید مشاهده بفرمایید

موفق باشید


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - آموزش 28 -
<< مطلب بعدی: فلسفه حجاب
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
و اما کانون - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X