سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

زندانبان به یوسف علیه السلام گفت : «من تو را دوستدارم» . [امام رضا علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چه کنیم 29 + جمعه 95 شهریور 26 - 9:0 عصر

ممنون از اینکه برای ÷اسخ دادن وقت میذارید.
‌‌‌‌ببخشید این تعبیر رو بکار میبرم:
‌‌‌‌اگه آن آقا آویزان شما میشد
‌‌‌‌چه میکردید؟
‌‌‌‌چه طور از دستش خلاص میشدید؟
‌‌‌‌البته منظورم
‌‌‌‌دعوا و... نیست.
‌‌‌‌این برادر همیشه افراد رو یا در رودرباسی یا تو معذوریت بین آدم و خدا و...
‌‌‌‌قرار میده.
‌‌‌‌به نظرتون چه باید کرد؟
‌‌‌‌‌‌‌‌قطعا آدم ها -همه- نمیتونن تصمیم قاطع بگیرند و مثل امام بگن جواب خون ها رو ‌‌‌‌میدیم
‌‌‌‌از طرفی هم توان ÷اسه گفتن رو ندارند.
‌‌‌‌بنده هم گاهی دچار این شرایط شدم.

شد
همین‌‌‌‌که می‌‌‌‌فرمایید شد
واقعاً اتفاق افتاد
بخشش نیاز نیست
مطلبی صحیح است
بعضی آدم‌‌‌‌ها این‌‌‌‌طوری کارشان را پیش می‌‌‌‌برند

بنده نیز بارها گرفتار آن برادر شده‌‌‌‌ام
یادم هست
اولین کتابی که ایشان می‌‌‌‌خواست بیرون بیاورد
آن‌‌‌‌قدر اصرار کرد که قبول کردم صفحه‌‌‌‌بندی نمایم
واقعاً توی رودربایستی
هنوز هم صدایش توی گوشم است
آن‌‌‌‌قدر با لحن زیر و خاصی می‌‌‌‌گفت: «سید ِ خدا»

همیشه مرا با این نام صدا می‌‌‌‌کرد
و هنگامی‌‌‌‌که یک کاری را قرار می‌‌‌‌شد برایش انجام دهم
به حدّی اصرار و پی‌‌‌‌گیری داشت
که انسان با خود می‌‌‌‌گفت:
«همه کارهایم را بگذارم کنار و اول این‌‌‌‌کار را انجام دهم تا شرّش کم شود!»

وقتی فکر می‌‌‌‌کنم
اصلاً اولین ارتباطم با آن آقا همین‌‌‌‌طور آغاز شد
در همان اتوبوس
انگار همین الآن جلوی چشمم است
ایشان پیشنهاد کرد در جلساتی مشترک
بحث‌‌‌‌های علامه طباطبایی و شهید مطهری را بررسی کنیم
در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم
ولی چند جلسه از بحث که گذشت
کم‌‌‌‌کم فضا تغییر کرد
کارهای جدیدی آمد
«حالا این بروشور را تایپ بفرمایید»
تا چشم به هم زدم
دیدم من هستم و یک رایانه
و پرینتری که با هزینه خودم خریده‌‌‌‌ام
و درس حوزه را ترک کرده‌‌‌‌ام
و شغل خوبی که در فلان نهادهای مرتبط با حوزه داشتم
و دارم حرف‌‌‌‌های آن آقا را تایپ می‌‌‌‌کنم!
و در یک رودربایستی بزرگ گرفتار شده‌‌‌‌ام:
«اگر نکنم، می‌‌‌‌گویند ضد انقلاب است، خسته شده است، بریده است، جا زده است!»

آدم‌‌‌‌ها این‌‌‌‌طوری‌‌‌‌ست که جامعه‌‌‌‌پذیر می‌‌‌‌شوند
وقتی که به «تشویق‌‌‌‌»های بیرونی
بیش از «حقیقت» بها می‌‌‌‌دهند

این را از کودکی فرا می‌‌‌‌گیریم
این‌‌‌‌که با تشویق عمل کنیم
و برای تشویق کار کنیم
به تشویق‌‌‌‌ها توجه کنیم
و برای آن‌‌‌‌ها ارزش فراوانی قائل شویم

به نظر من
آدم‌‌‌‌هایی که در خانه
در کودکی
خیلی خوب تربیت شده‌‌‌‌اند
یعنی خیلی به تشویق‌‌‌‌ها پاسخ مثبت داده
و بسیار مطیع و سازگار با محیط عمل کرده‌‌‌‌اند
این‌‌‌‌ها وقتی هم که بزرگ شوند
بیش از آن‌‌‌‌چه که حق است
به تشویق‌‌‌‌های اجتماعی پاسخ می‌‌‌‌دهند
و احتمالاً
همین‌‌‌‌ها هستند که زودتر جذب سازوکارهای فریب می‌‌‌‌گردند
گرفتار آدم‌‌‌‌هایی
که اصلاً‌‌‌‌ تخصص در «تشویق» دارند
در ارائه محرّک‌‌‌‌هایی
که فرد را به اطاعت وا می‌‌‌‌دارد
و آدمی که فراگرفته همیشه از توبیخ بگریزد
و به تشویق بها دهد
وقتی او را تمجید می‌‌‌‌کنند
و به او می‌‌‌‌گویند...
دقت بفرمایید
این را زیاد به من گفتند:
«تو بهترینی، هیچ‌‌‌‌کس مثل تو نیست، تو نعمت‌‌‌‌های خاصی از خدا گرفته‌‌‌‌ای، تو...»
و انسان باور می‌‌‌‌کند
این‌‌‌‌که علمی دارد که دیگران ندارند
فهمی دارد که دیگران از آن محرومند
با مجموعه و استاد و افرادی در ارتباط است
که دیگران نیستند
و در کل
در شرایط بسیار خاصی زندگی می‌‌‌‌کند
و نفس می‌‌‌‌کشد
که همه عالم از آن دورند
و انسان
شاید کیش شخصیت بیابد
و شاید هم
صرفاً با احساس تکلیف
گمان می‌‌‌‌کند اگر فلان عمل اجتماعی را انجام ندهد
دین خود را نسبت به اسلام ادا نکرده
و تنها برای خدا
دقیقاً همین‌‌‌‌جا و همین آدم‌‌‌‌ها
تنها برای خدا آدم هم می‌‌‌‌کشند
و سعید عسگر دستش به ترور سعید حجاریان آلوده می‌‌‌‌شود
و دود این ترور
به چشم انقلاب هم می‌‌‌‌رود!

دنیا سراسر پر از این رودربایستی‌‌‌‌هاست
که ابتدا با تعریف شروع می‌‌‌‌گردد
و سپس انسان را معتاد می‌‌‌‌نماید
و انسانی که معتاد به دریافت تشویق است
دیگر عین مواد مخدر
اگر به بدنش نرسد خمار می‌‌‌‌گردد
در این حالت است
که ما به دنبال تشویق حرکت می‌‌‌‌کنیم
و امثال آن آقا
ما را به مسیری می‌‌‌‌کشند
که نه دلمان به آن راضی‌‌‌‌ست
و نه عقلمان آن راه را تأیید می‌‌‌‌کند
همیشه هم در تردید
ولی عمل می‌‌‌‌کنیم
به آن‌‌‌‌چه می‌‌‌‌گویند
و نمی‌‌‌‌دانیم که از هوای نفس‌‌‌‌مان است که اطاعت می‌‌‌‌کنیم
از فشار نفس
که به آن تأیید بیرونی «محتاج» است
و گرنه انسان آرام
او که بر نفس غلبه کرده باشد
به هدایت پروردگار
از طریق عقل پناه می‌‌‌‌برد
و راه خود را
بر طریق حق می‌‌‌‌جوید
و در برابر هر اصرار و ابرامی
بسیار آسان و باادب و کاملاً استوار،‌‌‌‌ می‌‌‌‌گوید: «نه!»

دیگران وقتی چند بار شنیدند
آن‌‌‌‌هایی که درصدد فریبند
دست بر می‌‌‌‌دارند
و برای سواری مفتی...
البته همیشه آدم‌‌‌‌هایی هستند که به این افراد سواری مفتی بدهند!

برای خدا کار کردن
در جهت الهی بودن
به صرف «تلاش‌‌‌‌» نیست
«کیفیت» هم بخشی از کار است
نمی‌‌‌‌شود «هر کاری» را به صرف «نیت خوب» تأیید نمود
و به انجام رساند.

ایمان‌‌‌‌مان ضعیف است
ایمان که زیاد شود
هم «بله» گفتن به «حق» آسان می‌‌‌‌شود
و هم «نه» گفتن به «باطل»
این‌‌‌‌ها لازم و ملزوم همند
به قول شهید مطهری (ره)
جاذبه و دافعه، هر دو لازم است!

موفق باشید


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
<< مطلب بعدی: فلسفه حجاب
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

دوشنبه 103 آذر 5

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
چه کنیم 29 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X