ما بارانندیدهایم؟! که تا دو قطره میبارد به سخن آییم؟! خب بله... در این شهر البته
کودکیام چند سالی انزلی بودهام آنروزها را یادم هست بارانهایی فوق تصوّر سه روز مثلاً میبارید یکریز بدون توقف تمام کوچه و پسکوچهها لبریز راه نمیشد رفت خانهمان در محلهای به نام «میانپشته»
اما اینجا شهر قم خب... واقعاً بارانندیده بار میآیند کودکان این است که برایشان جذّابتر سرمستی میآورد
زیبایی بارش صبحگاهی و شمیم دلربای رحمت ربوبی برآنم داشت تا تمام در و پیکر خانه را بگشایم و آن را از پاکی لطف الهی سرشار سازم بچهها امروز چشمانشان را با نسیم لطیف صبح باز کردند یکسره هم رفتند به حیاط حتی پیش از آنکه رختخواب برگیرند و چهره به آب بشویند!
دیدم دلشان اسیر باران شده صبحانهشان را دادم زیر باران بخورند!
باران چیز عجیبیست فقط چند قطره آب نیست که مثلاً از دوش حمام سرریز شود یا از ابر فرقی نداشته باشد چیزی فراتر از آن گویی روح دارد حال انسان را عوض میکند وقتی میبارد
حضرت امیر (ع) که اصلاً روایت شده* تعمّداً زیر باران میایستادند تا از این فیض الهی بهرهمند گردند و نعمتش را پاس دارند تعجب میکنم از مردمی که تا رگبار میزند میدوند و به اینجا و آنجا پناه میبرند راه رفتن در زیر باران را لذّتیست که قلم از بیان آن قاصر!
* عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: «کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقُومُ فِی الْمَطَرِ أَوَّلَ مَا یَمْطُرُ حَتّى یَبْتَلَّ رَأْسُهُ وَ لِحْیَتُهُ وَ ثِیَابُهُ، فَقِیلَ لَهُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، الْکِنَّ الْکِنَّ، فَقَالَ: إِنَّ هذَا مَاءٌ قَرِیبُ الْعَهْدِ بِالْعَرْشِ، ثُمَّ أَنْشَأَ یُحَدِّثُ، فَقَالَ: إِنَّ تَحْتَ الْعَرْشِ بَحْراً فِیهِ مَاءٌ یُنْبِتُ أَرْزَاقَ الْحَیَوَانَاتِ، فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ - عَزَّ ذِکْرُهُ- أَنْ یُنْبِتَ بِهِ مَا یَشَاءُ لَهُمْ رَحْمَةً مِنْهُ لَهُمْ أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ، فَمَطَرَ مَا شَاءَ مِنْ سَمَاءٍ إِلى سَمَاءٍ حَتّى یَصِیرَ إِلى سَمَاءِ الدُّنْیَا- فِیمَا أَظُنُّ - فَیُلْقِیَهُ إِلَى السَّحَابِ، وَ السَّحَابُ بِمَنْزِلَةِ الْغِرْبَالِ، ثُمَّ یُوحِی إِلَى الرِّیحِ أَنِ اطْحَنِیهِ، وَ أَذِیبِیهِ ذَوَبَانَ الْمَاءِ ، ثُمَّ انْطَلِقِی بِهِ إِلى مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا، فَامْطُرِی عَلَیْهِمْ، فَیَکُونَ کَذَا وَ کَذَا عُبَاباً وَ غَیْرَ ذلِکَ، فَتَقْطُرُ عَلَیْهِمْ عَلَى النَّحْوِ الَّذِی یَأْمُرُهَا بِهِ، فَلَیْسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ إِلَّا وَ مَعَهَا مَلَکٌ حَتى یَضَعَهَا مَوْضِعَهَا، وَ لَمْ یَنْزِلْ مِنَ السَّمَاءِ قَطْرَةٌ مِنْ مَطَرٍ إِلَّا بِعَدَدٍ مَعْدُودٍ ، وَ وَزْنٍ مَعْلُومٍ إِلَّا مَا کَانَ مِنْ یَوْمِ الطُّوفَانِ عَلى عَهْدِ نُوحٍ علیه السلام؛ فَإِنَّهُ نَزَلَ مَاءٌ مُنْهَمِرٌ بِلَا وَزْنٍ وَ لَا عَدَدٍ» (کافی، ط دارالحدیث، ج15، ص544، ح15141) امام صادق(ع) فرمود: سیره علی(ع) این گونه بود که در ابتدای بارندگی، زیر باران میایستاد، تا سر و محاسن و لباس ایشان خیس میشد. هنگامی که به ایشان گفته شد: ای امیر مؤمنان! سرپناه، سرپناه! فرمود: «جایگاه این آب نزدیک عرش است»، سپس اینگونه روایت فرمود: «زیر عرش دریاییست و در آن دریا آبی که رزق جانداران از آن سرچشمه میگیرد. هر گاه خدای بلندمرتبه از روی رحمت خویش اراده فرماید که آنچه برای ایشان میخواهد به آن آب برویاند، به آن وحی مینماید. پس آن مقدار که خواسته، از آسمانی به آسمانی دیگر میبارد، تا به آسمان دنیا میرسد. سپس آن را بر ابر میاندازد که ابر در حکم غربال است. بعد به باد وحی میکند: «آن را ریزریز و روان کن و در فلان مکان و فلان مکان رها نما و بر ایشان ببار». پس همانطور که به آن امر کرده، سیل میشود یا قطرهقطره فرو میریزد. با هر قطرهای فرشتهای همراه است، تا آن را در مکان مورد نظر قرار دهد. هر قطرهای که میبارد به اندازهای مشخص و وزن تعیینشدهایست. مگر روز طوفان، در عصر نوح(ع) که سیلاب، بدون وزن و مقدار نازل شد.» برچسبهای مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
|