سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

مردم از خدا بترسید که چه بسیار آرزومند که به آرزوى خود نرسید ، و سازنده‏اى که در ساخته خویش نیارمید ، و گردآورنده‏اى که به زودى گردآورده‏ها را رها خواهد کرد و بود که آن را از راه ناروا فراهم آورد ، و حقى که به مستحقش نرساند ، از حرام به دست آورد و گناهش بر گردنش ماند . با گرانى بار بزه ، باز گردید ، و با پشیمانى و دریغ نزد پروردگار خود رسید . « این جهان و آن جهان زیانبار ، و این است زیان آشکار . » [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نسبت عقل و دین 24 + سه شنبه 94 فروردین 18 - 11:0 عصر

بنده مجدد مزاحم شدم تا در باب همان نظریه ی «مغز درون خمره» سوالی از خدمت شما بپرسم.
بنده با مطالعه ی بیشتر به این نتیجه رسیدم که ما می توانیم چند معلوم داشته باشیم که این ها یقینی هستند که شاید شما هم به تعداد آن ها بتوانید بیفزایید.
مانند:
1-وجود خودمان
2-حالات نفسانی خود
3-اگر ما «مغز درون خمره» باشیم پس در خارج خمره نیستیم و نقیض آن هم صادق است که اگر «مغز درون خمره نباشیم» پس مغز خارج خمره هستیم.
که گزاره های 2و1 یقینی هستند و به آن ها علم داریم ولی گزاره ی شماره ی 3 صحت گزاره بر ما مشخص است اما حالتی که ما به سر می بریم مشخص نیست.
حال با این گزاره ها می شود آن نظریه را ابطال کرد؟
چون تعداد گزاره های ما افزایش پیدا کرده است و شاید شما نیز گزاره های دیگری داشته باشید که یقینی باشند و به ابطال نظریه کمک نماید.

راجع به سه گزاره‌ای که فرمودید
اجازه دهید یک اولویت‌‌بندی بکنیم
و سپس تحلیل

نخست این‌‌که
انصافاً وقتی به حالات خودمان نظر می‌افکنیم
به درون خودمان
ما ابتدا حالات و کیفیات نفسانی خود را می‌یابیم
و سپس
بعد از تحلیل این حالات است
که به وجود خود پی می‌بریم
یعنی همان‌طور که پیش‌ از این گفته شد
اساساً «وجود» بدون واسطه قابل درک نیست
وجود یک معقول ثانی فلسفی‌ست
که از بازتحلیل ماهیاتی که در نظر و تصوّر آورده‌ایم حاصل می‌گردد

پس این‌طور بگوییم
ما ابتدا حالات نفسانی خود را داریم
و به آن یقین پیدا می‌کنیم
بعد متوجه یک اتفاق می‌شویم
توجه پیدا می‌کنیم به اراده خود
این‌که وقتی اراده‌ای می‌کنیم
این حالات تغییر می‌کند
مثلاً اراده حرکت دست
می‌بینم تصویر دریافتی از چشم‌ها تغییر کرد
اگر چه در این مرحله حتی متوجه خود چشم هم نباشیم
حالتی که داریم و ناشی از ادراکات بینایی‌ست
متغیّر می‌شود
و شیئی که دست نام دارد
تغییر وضعیت داد
چند بار که آزمون می‌نماییم
دقیقاً ملتفت می‌شویم که این تغییر متناسب با اراده ماست
این‌جاست که متوجه عالم خارج می‌شویم

خلاصه‌اش این می‌شود
ابتدا حالات نفسانی درک می‌شود
بدون واسطه
سپس اراده را می‌فهمیم
که با اختیار ما عمل می‌کند
و این اراده سبب تغییر حالات می‌گردد
در این لحظه پی می‌بریم که ما هستیم و واقعیتی پیرامون ما هست و ما با آن واقعیت در ارتباط هستیم
اگر چه نمی‌توانیم این ارتباط را توصیف کنیم
ولی می‌فهمیم یک ارتباط واقعی‌ست
زیرا با تکرار و تکرار و آزمون دوباره
همیشه همان اتفاق قبلی می‌افتد

در این مرحله شاید بتوان با نظریه «عدم تماثل» شهید صدر
که در کتاب «أسس المنطقیه» فرمودند
دستیابی به نتیجه‌‌ای یقینی از استقراء ناقصی که صورت پذیرفته
در تبیین رابطه اراده ما با واقعیت از طریق درک تغییر حالات را
توجیه نمود

در این‌جاست که ما مفهوم «من» را درک می‌کنیم
و می‌رسیم به گزاره یک شما
یعنی وجودی برای خود در مقایسه با سایر واقعیات
که اگر آن‌ها اثر دارند
ما هم اثر داریم
و این اثرداری را وجود نام می‌نهیم
که اثر همان کیفیاتی‌ست که در یکدیگر پدید می‌آوریم
ما در پیرامون
و پیرامون در ما
و این‌جا ربط معنا می‌شود

اکنون به ما شبهه می‌کنند
که شما در یک جهان مجازی هستی
و جهان واقعی جای دیگری‌ست
می‌گوییم آیا می‌شود یک وجود واحد هم‌زمان در هر دو جهان شما باشد؟
هم در جهان مجازی و هم در جهان حقیقی؟
ممکن است بگوییم دو وجود با هم تناظر دارند
یعنی نوعی رابطه و ارتباط
مثل این‌که آهن‌ربا از پشت کاغذ
بتواند براده‌ها را این‌سو تغییر شکل دهد
اما یک وجود واحد که نمی‌تواند هم مجازی باشد و هم حقیقی
ممکن است بگوییم یک مغز در خمره‌ای یک جایی هست
که متناظر است با ما
مایی که مجازی هستیم به زعم مستشکل
اما نمی‌توان دلیلی آورد که آن مغز در خمره
با این مغزی که ما داریم
که در جمجمه ماست
یک وجود واحد شخصی دارند
و اگر چنین چیزی قابل اثبات نباشد
بلکه دلیل بر عدم امکان آن موجود است
گزاره سوم شما توجیه می‌شود
ما یا مغز در خمره هستیم
و یا مغز در جمجمه
و از سوی دیگر چون ادراکی را که واقعی می‌پنداریم
و از ابتدا «من» را از آن فهمیدیم
مغز در جمجمه است
آن دیگری منتفی می‌گردد

پس تردیدی باقی نمی‌ماند در این‌که کدام طرف گزاره 3 صحیح یا غلط است!

اگر بتوانیم مطلب را این‌طور که عرض شد تبیین نماییم
تردید از بین می‌رود
ما یقین داریم که هر کدام یک «من» هستیم
یعنی وجود خودمان
که یقین داریم از سنخ همین مغزهای جمجمه‌ای‌ست
و نه از سنخ مغزهای خمره‌ای
اگر هم مغزی وجود داشته باشد در خمره
که یعنی همه ما و وجود ما و حالات نفسانی ما و ادراکات ما بالکل
داخل آن مغز شکل گرفته باشد
یعنی ما تصوّرات آن مغزی باشیم که به آن تزریق صورت می‌گیرد
تزریق توهّمات و اوهام
که یعنی ما همان اوهام می‌شویم
و در این صورت آن مغز، ما نیستیم
زیرا ما فقط داخل در تصوّرات اوییم
آن مغز می‌شود یک مغز دیگر
که با ما ارتباط دارد
در این تفسیر البته ارتباط به صورت جوهر و عرض است
یعنی آن جوهر و موضوع ماست
و ما عرض و کیفیتی که بر آن سوار شده‌ایم
باز هم
کاملاً از منظر فلسفی روشن است که ما مغز در خمره نیستیم
ما یک مغز در جمجمه‌ایم
با تمام وجود خود و ادراکات خود
که به صورت توهّم به آن مغز تزریق گشته‌ایم!

خلاصه نتیجه این بحث یک پاسخ قطعی‌ست
چه ما مجازی باشیم و چه حقیقی
یک چیز را می‌دانیم
مغز در خمره نیستیم!

البته اگر در مفاهیم دینی هم دقت کنیم
سرنخ‌هایی از مجازی بودن ما یافت می‌شود
ما و دنیای اطرافمان
آیات قرآن را که بنگریم
شاید مثلاً این سنخ از آیات مؤید باشند:

«وَمَا هَـذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» (العنکبوت: 64)
(و این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازی نیست و بی تردید سرای آخرت، همان زندگی است؛ اگر اینان معرفت و دانش داشتند - ترجمه انصاریان)
(این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست؛ و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر می‌دانستند! - ترجمه مکارم)

موفق باشید

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - فلسفه 73 -
<< مطلب بعدی: فلسفه حجاب
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

دوشنبه 103 آذر 5

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
نسبت عقل و دین 24 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X